«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)
طالبان کنونی و عدم تکفیر مرتدین و شبهه ی مرجئه بودن امام ابوحنیفه رحمه الله (۸)
در بعضی از منابع آمده است که در واکنش به این انحراف و بدعت خوارج و بعدها معتزله، بدعت اهل ارجاء و مرجئه به وجود آمد.[۱] البته چه دستهایی ابتدا در قالب یک تئوری و شایعه این تفکر مسموم را میان مومنین و دارالاسلام در هنگام الفتنه اواخر حاکمیت زمان عثمان بن عفان و در دوران حاکمیت علی ابن ابی طالب نشر و فراگیر کردند تنها دارودسته ی منافقین به عنوان منبع ذینفع معرفی می شوند با آنکه در جبهه ی خوارج زمان عثمان بن عفان طیفهای مختلفی از دارودسته ی منافقین و مومنین فریب خورده ی اهل سنت و اهل جماعت و مومنین اهل تفرق اهل تأویل و بغی حضور داشتند اما به روایتی اولین کسی که «اهل جماعت» را مرجئه نامید نافع بن ارزق از خوارج اهل تأویل (ت ۶۵ هـ) است،[۲] که ابتدا از شاگردان ابن عباس بود[۳]و چون می دید افکار عبدالله بن عباس با او یکسان است و خیال می کرد عبدالله بن زبیر هم با او همفکر است[۴]مدتی در قیام عبدالله بن زبیر بر علیه امویان جنگید[۵]اما بعد از مرگ یزید چون دید عبدالله بن زبیر عثمان بن عفان را تکفیر نمی کند از او جدا شد و به بصره رفت[۶]و میان خوارج تفرقه انداخت و فرقه ای جداگانه برای خودش ساخت،[۷]و بر اهواز و کرمان و فارس مسلط شد و در اهواز خودش را امیر المومنین نامید.[۸]
یعنی خوارجی که پیام آور قتال الفتنه بودند «اهل جماعت» را مرجئه می نامیدند؛ با آنکه می توان دسته هائی از مسلمین اهل جماعت تحت حاکمیت امویان را اهل ارجاء دانست اما در حاکمیت «مُلْكاً عَاضّاً» امویان که انواع تفکرات و مذاهب مختلف آزادانه تولید می شدند و وجود داشتند اتهام مرجئه بودن در مورد اهل سنت و جماعت در حد یک فحش و توهین و برچسب زنی به کار می رفت همچنانکه همین الان هم برچسب خوارج و رافضی و غیره مثل یک فحش بر علیه اهل دعوت و جهاد میان اهل سنت و جماعت به کار می رود.
برچسب زنی اهل بدعت در برابر اهل سنت و اهل جماعت تا کنون تبدیل به سنت سیئه ای در میان این فرقه های منحرف شده است؛ اما به هر حال تولید بدعت ارجاء و مرجئه به عنوان یک جریان عقیدتی فاسد با دهها فرقه ی مختلف و متنوع یکی از سنگرها و کمینگاههای خطرناک دارودسته ی منافقین و دشمنان دیرینه ی اسلام و مومنین جهت «ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ» (توبه/۱۱۰) ضرر رساندن و عادی کردن کفر به قوانین شریعت الله و ایجاد تفرق میان مومنین و ضربه زدن به اصل اسلام و مومنین و جماعت مسلمین و دارالاسلام و حرکت رو به جلو مومنین شده است.
ارجاء در لغت به معنی «تأخير دادن» و«به تأخیر انداختن»[۹] و به معنی «اميد دادن» آمده است[۱۰]، مثلاً الله تعالی می فرماید:
- قَالُوا أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ (أعراف/ ۱۱۱) (به فرعون) گفتند: (عجله مکن و جریان کار) او و برادرش (هارون) را به تأخیر بینداز (تا سپس درباره او تصمیم گرفته شود و کسانی از لشکریان خود را) به شهرها بفرست تا (جادوگران مجرّب را) جمع کنند (و به اینجا بیاورند).
- تُرْجِي مَنْ تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَنْ تَشَاءُ ۖ (احزاب/۵۱) (به خاطر شرائط خاصّ زندگی) میتوانی موعد همخوابگی هر یک از زنان را به تأخیر اندازی (و به وقت دیگری موکول کنی) و هر کدام را بخواهی میتوانی در کنار خود جای دهی.
از نگاه اهل ارجاء عمل از ایمان به تاخیر افتاده است[۱۱] و ايمان تنها تصديق قلب و به قول عده ای اقرار به زبان و به قول دسته ی دیگر تصدیق قلب و اقرار به زبان است؛ و چون نمی توان از عقیده و درون افراد مطلع شد پس نباید در این دنیا در مورد کافر یا مؤمن بودن کسی که در قلبش یا در زبانش اقرار به اسلام دارد اظهار نظر کرد؛ بلکه باید تعيين وضعيت آن را تا قیامت به تأخير انداخت[۱۲]؛ در نتیجه شخص اگر به هیچ یک از دستورات الله و رسولش صلی الله علیه وسلم عمل نکند یا اگر هر گناه و جرمی هم که انجام می دهد ضرری به ایمان او وارد نمی کند و سروکارش به قیامت است، به همین دلیل شما هرگز نمی بینید که بر اساس ظوابط تکفیر هم کسی را که مکفره ای مرتکب شده است تکفیر کنند و کسی که بر اساس ظوابط تکفیر یک اهل قبله ای را تکفیر کند فوراً به او برچسب خوارج و تکفیری و غیره می زنند و در عوض خودشان با هر مذهب فقهی که دارند در زیر سایه ی حکام فاسد اهل بدعت و یا طاغوتهای دست نشانده ی حاکم بر مسلمین به سر می برند و مردم را نیز به اطاعت پذیری از چنین حکام اهل بدعت و حتی حکام کافر و مرتدی دعوت می کنند.
مامون عباسی معتزلی هم می گوید: الارجاء دین الملوک؛[۱۳] ارجاء دین شاهان است. چون این تفکر اﯾﺪﺋﻮﻟﻮژﯾﮏ زﻣﯿﻨﻪ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﻓﺴﺎد عقیدتی، قانونی و اجرائی ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ را ﺑﺮای حکام فاسد و ظالم و حتی کافر و مرتد فراهم می کند ﺑﺪون اﯾﻦ ﮐﻪ آنگونه که خواست شریعت است و از کانال فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر از کانال شرعی آن با او برخورد شود به همین دلیل شما در تاریخ نمی بینید یک حاکم فاسد ظالم که مومنین اهل دعوت و جهاد اهل سنت و اهل جماعت از دست و زبان آن در امان نبوده اند آمده باشد و یک مرجئه را صرفاً به خاطر عقاید مرجئه بودنش مورد اذیت و آزار یا محدویت قرار داده باشد آنگونه که مثلاً امام احمد بن حنبل و سایر اهل سنت و اهل جماعت را صرفاً به خاطر عقایدشان مورد اذیت و آزار قرار داده اند همان کاری که طاغوتهای کنونی و ظالمین کنونی حاکم بر مسلمین انجام می دهند.
مرجئه برای مومن بودن شخص اصل را به قلب و نیت قرار می دهند و اقرار به زبان هم نزد عده ای از مرجئه لازم می شود اما اصل، قلب و نیت است و عمل فاقد تأثیر است؛ چون با قیاسی غیر شرعی بر این باور بودند همچنانکه اگر کسی کافر باشد انجام عبادات برایش سودی ندارد به همین دلیل شخص اگر مومن باشد انجام گناه ضرری برای ایمان او ندارد و ایمان ثابت است و این گناهان چیزی از ایمان کم نمی کنند یا ایمان را از بین نمی برند؛ به همین دلیل اگر کسی هم مرتکب گناهان کبیره شود در مورد او حکمی صادر نمی کنند و اینکه به خاطر این گناهانش عذاب می بیند یا مورد بخشش قرار می گیرد را برای روز قیامت به تأخیر می اندازند چون تنها الله از قلبها آگاه است و تنها الله می تواند به مومن یا کافر بودن یا بهشتی و جهنمی بودن شخص حکم صادر کند؛[۱۴] یعنی چون از دل شخص بی خبر هستیم حتی اگر شخص با زبان کفر الله بگوید و با زبان الله را انکار کند و یا انواع مفاسد رفتاری و اخلاقی و عملی را نیز مرتکب شود باز ایمانش ثابت است و دارای ایمان کاملی است؛ به زبانی دیگر: چون ما از دل شخص بی خبر هستیم پس اگر دزدی کرد یا زنا کرد و دچار قتل شد باز شهروندی مثل سایر شهروندان است و نمی توان به او گفت دزد یا زناکار یا قاتل و غیره و نمی توان در مورد او حکم اجرا کرد!
ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :طالبان کنونی و عدم تکفیر مرتدین و شبهه ی مرجئه بودن امام ابوحنیفه رحمه الله (۸)