شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :ماهیت شعار زن زندگی آزادی در اسلام چیست؟ و خواست گروههای اپوزیسیون مخالف دارالاسلام چیست؟ (۳)

 «السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۲۸٫ ماهیت شعار زن زندگی آزادی در اسلام چیست؟ و خواست گروههای اپوزیسیون مخالف دارالاسلام چیست؟ (۳)

زنی که لباسی تنگ پوشیده که اندامهای برجسته ی بدنش نمایان شده یا لباس نازکی برتن کرده یا لباسهای کوتاهی پوشیده که بخشهایی از بدنش را نشان می دهد « نِساءٌ كاسِياتٌ عارِياتٌ مُمِيلاتٌ مائِلاتٌ»[۱] هستند که از عفت و پاکدامنی و صبر و استقامت بر اجرای دستورات الله تعالی، به سوی زنا و فحشاء اظهار تمایل کرده اند و خودشان را درشبهه انداخته اند و باعث سوء ظن دیگران به خودشان و حتی الگوئی برای انحراف سایر دختران و زنان نیز شده اند، اینها هم مثل مردان دیوث وارد بهشت نمی شوند «لا يَدْخُلْنَ الجَنَّةَ»، اگر چنین لختی گری و «تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ» ای که حرام است را ۱- آگاهانه ۲- عمدا ۳- به میل خودش و اختیاری حلال بدانند هرگز وارد بهشت نمی شوند و اگر این کار را حرام بدانند اما مرتکب چنین حرامی شوند و بدون توبه و با همین جرم بمیرند باید ابتدا به اندازه ای که الله تعالی برای این جرم عذاب تعیین کرده است در آتش جهنم بمانند و بعد از پاک شدن باذن الله وارد بهشت شوند.

پس این زنها و دختران بدانند با آنکه پدران و شوهران و سرپرستان خانواده ی آنها مسئول محافظت از آنها هستند که آنها را از آتش جهنم حفظ کنند «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ» (تحریم/۶) اما اگر این سرپرستان خانواده و اهل بیت، دیوث و بی غیرت بودند مجوزی برای انحرافات این زنان و دختران نیست و آنها در هر حال مثل یک انسان مکلف در برابر اعمال خود باید پاسخگو باشند چون: كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ (مدثر/۳۸) هر نفسی، هر انسانی (چه زن چه مرد) در برابر کارهائی که کرده است گروگان است و در گرو عملی است که انجام داده است و باید حساب و کتاب پس بدهند؛ در نظر گرفتن این تذکر برای زنان و دخترانی که دارای پدر یا شوهر یا برادران یا حتی مادرانی سکولار دیوث و بی غیرت هستند بسیار مهم و حیاتی است.

اگر پدر یا شوهر یا برادر یا حاکمیتی که سرپرست شماست و روزه نگرفت یا زنا کرد و  شراب خورد و سایر جرمها را مرتکب شد و شما را در انجام دادن یا انجام ندادن این جرمها رها کرده بود این دیوثی گری و بی غیرتی آنها عذر معتبر شرعی و مجوزی در دست تو نیست که تو هم مرتکب این جرمها شوی بلکه در قبر و سپس در روز محشر که « یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ* وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ*وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ» (عبس/۳۴-۳۵-۳۶) شخص از برادرش و مادرش و پدرش و همسر و فرزندانش فرار می کند خودت به تنهائی باید پاسخگوی سوالات و اعمال خودت باشی و کسی به دادت نمی رسد؛ جهت حرکت صحیح  شما در مسیر و جاده ی اسلام هم همه چیز در شریعت واضح و آشکار است و در مورد شبهات هم حکم واضح و روشن است و با اینهمه تکنولوزی رسانه ای که در اختیار داری عذری برایت باقی نمی ماند و به همان سادگی که به شبکه های سرگرم کننده و حتی منحرف دسترسی داری به کانالها و شبکه های اسلامی هم می توانی دسترسی پیدا کنی اگر خودت بخواهی. پس بهانه نیار.

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: إنَّ الْحَلَالَ بَيِّنٌ، وَإِنَّ الْحَرَامَ بَيِّنٌ، وَبَيْنَهُمَا أُمُورٌ مُشْتَبِهَاتٌ لَا يَعْلَمُهُنَّ كَثِيرٌ مِنْ النَّاسِ، فَمَنْ اتَّقَى الشُّبُهَاتِ فَقْد اسْتَبْرَأَ لِدِينِهِ وَعِرْضِهِ، وَمَنْ وَقَعَ فِي الشُّبُهَاتِ وَقَعَ فِي الْحَرَامِ، كَالرَّاعِي يَرْعَى حَوْلَ الْحِمَى يُوشِكُ أَنْ يَرْتَعَ فِيهِ، أَلَا وَإِنَّ لِكُلِّ مَلِكٍ حِمًى، أَلَا وَإِنَّ حِمَى اللَّهِ مَحَارِمُهُ، أَلَا وَإِنَّ فِي الْجَسَدِ مُضْغَةً إذَا صَلَحَتْ صَلَحَ الْجَسَدُ كُلُّهُ، وَإذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الْجَسَدُ كُلُّهُ، أَلَا وَهِيَ الْقَلْبُ. [۲]

بدون شک حلال و حرام (در قرآن و حدیث) واضح و اشکار است، اما در بین این حلال و حرام اموری است مشتبه که بسیاری از مردم نمی دانند که حلال است یا حرام! کسی که از امور شبه ناک بپرهیزد،( در وقت شک کردن و متردد بودن در مسئله ای، راه حل این است که از آن پرهیز کنیم، اگر شخص پرهیز کرد) دین و آبرویش در امان و محفوظ می ماند، و کسی که در شبهات واقع می شود یعنی امور شبه ناک را انجام می دهد در نهایت مرتکب حرام هم می شود.

مانند چوپانی که در اطراف منطقه ممنوعه ای گوسفندانش را می چراند هر آن امکان دارد غافل شود و گوسفندان وارد منطقه ممنوعه بشوند. هر پادشاهی یک منطقه ممنوعه ای دارد و کسی حق وارد شدن به آن را ندارد، منطقه ممنوعه الله که انسانها حق ورود به آن را ندارد حرام ها است.

آگاه باشيد که در جسم پاره گوشتی وجود دارد که اگر درست شود، همه ی جسد درست و صالح مي گردد و اگر فاسد گردد تمام جسم فاسد مي گردد و بدانيد که آن قلب است.

پس کسی که به حرامها نزدیک می شود مثلاً اهل تفرق می شود و از اهل جماعت بودن استعفا می دهد و یا برای یکی از احزاب سکولار و جامعه ای سکولار تبلیغ می کند و یا اهل لختی گری و «تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ» می شود در واقع قلبش فاسد است و کسی که به امور شبهه ناک نزدیک می شود قلبش درست و صالح نیست و فاسد شده است به همین دلیل است که عملش نیز فاسد است.

آیا مشارکت در جبهه ی جنگ روانی یا مسلحانه ی کفار سکولار و دارودسته ی منافقین بر علیه جماعت و دارالاسلام و کمک به اجرا شدن قوانین کفری سکولاریستی و دیوثی گری سکولاریستها تحت شعار آزادی جنسی و رضایت جنسی و غیره قدم گذاشتن در حرام و کفر اشکار نیست؟ چرا هست.

شبهه هم مثل اینکه با انجام کاری یا گفتن سخنی این شبهه را در ذهن مومنین بوجود آورد که این مومنین چنین فکر کنند که او یکی از کفار سکولار یا یکی از دارودسته ی منافقین یا مفسدین و مجرمین و اهل فحشاء است. در این زمینه ی تولید شبهه به مثالی از احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم اشاره می کنم: 

با آنکه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: لا تُصَلُّوا صلاةً في يومٍ مَرَّتَيْنِ،[۳] و می فرماید: لا تُعادُ الصَّلاةُ في اليومِ مرَّتَيْن؛[۴] تکرار کردن یک نماز فریضه در یک روز جایز نیست یعنی نمی توان مثلاً نماز صبح یا ظهر و غیره را دوبار خواند اما می بینیم که بعد از تمام شدن نماز صبح دو نفر در جماعت مشارکت نکرده بودند، رسول الله صلی الله علیه وسلم دستور دادند، آنان را آوردند كه ا‌ز ترس بخود مي‌لرزيدند، بدانان‌ گفت: «مَا مَنَعَكُمَا أَنْ تُصَلِّيَا مَعَ النَّاسِ ؟ أَلَسْتُمَا مُسْلِمَيْنِ ؟» چرا با مردم نماز نخوانديد، چه چیزی مانع از آن شد که با مردم نماز نخوانید؟ مگر مسلمان نيستيد؟‌” ‌گفتند يا رسول الله ما مسلمانيم‌، ليكن در منزل خود نماز خوانده بوديم‌. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: فلا تفعلا، إِذَا صَلَّيْتُمَا فِي رِحَالِكُمَا ثُمَّ أَتَيْتُمَا الإِمَامَ فَصَلِّيَا مَعَهُ، فَإِنَّهَا لَكُمَا نَافِلَةٌ‏.‏[۵]، این کار را نکنید، ‌هرگاه در منزلتان نماز خوانديد، سپس امام را دريافتيد كه نماز مي‌خواند، با وی نماز بخوانيد، بی‌گمان آن نماز برايتان نماز نافله و مستحب به حساب مي‌آيد.

در اینجا این دو مسلمان خودشان را در موقعیت تهمت قرار داده بودند که به آنها اتهام وارد شود که مسلمان نیستند؛ چون زمانی که مسلمین مشغول نماز بودند اینها از دور تماشاگر بودند و در جماعت مسلمین شرکت نکرده بودند. به همین دلیل اهل علم گفته اند:«من كَانَ يُؤمن بِاللَّه وَالْيَوْم الآخر فَلَا يَقِفن مَوَاقِف التهم» کسی که به الله و روز قیامت ایمان دارد در جایی که موضع تهمت است نایستند. کاری را که امکان دارد به او تهمت زنند انجام ندهد، سخنی را که امکان دارد به او تهمت زنند نگوید.

از علی ابن ابی طالب روایت شده است که گفته : مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَةِ فَلاَ يَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ. [۶] کسی که خودش را در جایی که موضع تهمت است قرار می دهد کسی را که نسبت به او سوء ظن پیدا می کند سرزنش نکند.

پس این روزها، هر کار یا سخنی که باعث می شود مومنین خیال کنند تو هم یکی از جبهه ی کفار سکولار و احزاب سکولار و دارودسته ی منافقین و جبهه ی دیوثیگری و بی غیرتان هستی چنین کاری را انجام نده و چنین حرفی را نزن.

نکته ی تلخ دیگری که در اطراف خودمان می بینیم این است که عده ای وجود دارند که دیوثی گری و آزادی جنسی بر اساس قوانین سکولاریستی و دموکراسی که برایش جنگیده و خواهان آن هستند شکل کامل را تنها برای دیگران می خواهند و می خواهند دیگران دیوث باشند و ناموسشان را در اختیارشان قرار دهند که اینها آزادانه با نگاه کردن یا ارتباط جسمی از آنها لذت ببرند و دیگران از ناموس خودشان تنها با نگاه کردن و یا لمس کردن در حد دست دادن لذت ببرند و اگر یکی از اطرافیان خودشان بر اساس همین قوانین سکولاریستی، دچار زنا و فحشا شوند را، اگر بتوانند یا می کشند یا حداقلش این است از خانواده طردش می کنند.

 فقط کافی است قبرستان سیوان در سلیمانیه کردستان عراق را بررسی کنید که مدفن هزاران زنی است که سنگ قبر ندارند و با شماره معرفی می‌شوند تا به عمق حماقت و جنایت این موجودات و حاکمیت سکولار این موجودات در سرزمینهای مسلمین پی ببرید فقط کافی است بدانید از زمان قیام جبهه ای که در سال ۱۹۹۱ن توسط احزاب سکولار بر علیه صدام حسین سکولار شکل گرفته بود تا کنون بیشتر از ۲۰هزار زن و دختر تنها به دلیل عمل به قوانین آزادی جنسی سکولاریستها به فجیعترین شیوه ممکن به قتل رسیده اند، نگاه کنید حماقت جوجه سکولارها و دارودسته ی منافقین و مومنین جاهل و فریب خورده ی اطراف خودتان را.

ادامه خواندن  شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :ماهیت شعار زن زندگی آزادی در اسلام چیست؟ و خواست گروههای اپوزیسیون مخالف دارالاسلام چیست؟ (۳)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :ماهیت شعار زن زندگی آزادی در اسلام چیست؟ و خواست گروههای اپوزیسیون مخالف دارالاسلام چیست؟ (۲)

  «السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۲۸٫ ماهیت شعار زن زندگی آزادی در اسلام چیست؟ و خواست گروههای اپوزیسیون مخالف دارالاسلام چیست؟ (۲)

یکی از همین دغل بازان سکولار که بر بی حجابی تمرکز کرده بود می گفت اگر فرزندانشان و جوانان و سایر زنان و مردان چنین تصاویر بی حجابی را به شکل مداوم ببینند چشمشان به همه چیز عادت می کند و چیز بدی نیست! اما واقعا چشم فرزندانمان قرار است به چه چیزی عادت کند؟ به تصاویر برهنه، فیلم های ناهنجار یا چه؟ آیا واقعا غیر از یک دیوث و هرزه کسی حاضر هست که چشم فرزندان و اعضای جامعه به ناموسش و آنهمه برهنگی و فیلمهای جنسی سکولاریستها عادت کند و در نهایت به آنچه برسد که هم اکنون فرانسه و سوئد و ایتالیا و آمریکا و سایر کشورهای سکولار در زمینه ی مسائل جنسی و عشق آزاد به آن رسیده اند؟ آیا یک مومن و یک خانواده مسلمان و یک دارالاسلام می تواند به چنین بی بندوباری و هرزگی در لباس آزادی های جنسی بر اساس رضایت طرفین تن دهد؟ آیا به عواقب این شعار فکر کرده اید که به کجاها ختم می شود؟

در اینجا برای یک مومن این شعار «زن زندگی آزادی» که ماهیتی «نرینه» دارد و با مختصات و محوریت تمایلات جنسی مردانه شکل گرفته در واقع برابر است با «زن، فحشاء، هرزگی و شهوترانی» و به شدن ضد زن است و بر اساس شریعت اسلام بر نفی چارچوبها و حریمها و قواعدِ اخلاقی حاکم بر روابط زن و مرد و بر نفی اصول شرعی حاکم بر رفتار اجتماعی مسلمین بنا شده و ماهیتی ضد زن و ضد زندگی اسلامی و ضد آزادی اسلامی دارد.

زن در اسلام با شخصیت مستقلی که دارد آزاده ایست که بر اساس کرامت و شرافت و عفت و پاکدامنی، زندگی اسلامی او شناسانده می شود؛ در حالی که در جاهلیت سکولاریستها (مشرکین/احزاب) زن یعنی تبرج و لختی گری و به سادگی و آسانی در دسترس جنسی بودن برای مردان شهوتران تنوع طلب.

کشیدن چادر و نقاب از سر زنان محجبه در جریان اغتشاشات اخیر در سنندج و در مترو و پارک و… تهران، راه اندازی پروژه ی «آغوش رایگان»، برهنه شدن در تجمع‌های خارج از ایران، تعرض به نمادها و شعائر اسلامی چون سوزاندن قرآن و مساجد و توهین به الله و پیامبر صلی الله علیه وسلم و تهدید به انتقام گیری و کشتار شریعت گرایان و منتقدین خود در «ایران سکولار فردا» توسط این پست فطرتهای به دردنخور و با «هتاکی محض» و با «زشت‌ترین و رکیک‌ترین الفاظ» مومنین را مورد خطاب قرار دادن برای احمقترین انسان و بخصوص برای احمقهای درستکار و افراد نیمه آگاه فریب خورده بازتابی از واقعیت‌های پشت‌پرده ی این آزادی به سبک سکولاریستها بود تا به آنها نشان دهد در این جریان دو دسته بیشتر وجود نداشتند یا جبهه ی مشترک کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار و مرتد محلی و دارودسته ی منافقین و سکولار زده های بومی یا جبهه ی مومنین و اهل جماعت و دارالاسلام، و کسی در هم مسیر شدن با این جبهه ی مفسدین عذری ندارد بلکه یکی از این مفسدین شمرده می شود.

زمانی که فهم و شعور و درک مسائل بر اساس شریعت و منهج اسلامی و اهل جماعت شدن جای خودش را به تفرق و احساسات می دهد و به دلیل تبلیغات گسترده ی کفار سکولار و بخصوص دارودسته ی منافقین داخلی فضایی احساسی حول محور مسائل اقتصادی یا سیاسی بر جامعه حاکم می شود، جامعه ای رعب انگیز و کابوس گونه ی سکولار برای مومنین که در پس این شعارهای سکولاریستی خودش را مخفی کرده است پنهان می شود که مستقیما دنیا و حتی آخرت مومنین را نشانه می گیرد و قطعا آینده جماعت و دارالاسلام را؛ اما شخص که نگاهی سطحی و احساسی دارد خیال می کند مثلاً آزادی جنسی زنان صرفا به برداشتن روسری ختم می شود! اما در واقع همین کشف حجاب و «قبح‌شکنی» و «برهنگی» مقدمه ایست برای یک پروسه و سکولاریزاسیون گسترده و عمیق در تمام مسائل حاکم بر جامعه که یکی از رهاوردهای حکومتهای سکولار مسائل آزادی های سکولار جنسی و رفتارهای انحرافی جنسی و عشق آزاد است؛ و این چیزی است که در جوامع سکولار در انتظار مومنین بوده است و مومنین را به درجات مختلفِ تنازل و مداهنه و سازش و در نهایت به ذلت و خفت کشانده است.

تا اینجا باید روشن شده باشد که با توجه به مبانی سکولاریسم و بخصوص اومانیسم و سوسیال دموکراسی و لیبرال دموکراسی که هویت غرب بر آن ساخته شده است، هیچ گونه سازشی بین اسلام و آزادی مورد پذیرش سکولاریستها وجود ندارد، آزادی از نظر اسلام در محدوده قانون شریعت الله مطرح است و هر آنچه که مخالف قانون شریعت الله باشد ممنوع و حرام است.

پس اگر یکی آمد و در مورد آزادی صحبت کرد ابتدا باید مشخص کند که زیر پوست این شعار «آزادی» چه منظور و معنائی نهفته است و منظور و مراد او از آزادی به طور دقیق چه نوع آزادی است؟ آیا این آزادی در عقیده و گفتار یا عمل، توسط الله و شریعت الله تأئید می شود یا در برابر قوانین شریعت الله قرار گرفته است؟

ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :ماهیت شعار زن زندگی آزادی در اسلام چیست؟ و خواست گروههای اپوزیسیون مخالف دارالاسلام چیست؟ (۲)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :ماهیت شعار زن زندگی آزادی در اسلام چیست؟ و خواست گروههای اپوزیسیون مخالف دارالاسلام چیست؟ (۱)

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

  س۲۸٫ ماهیت شعار زن زندگی آزادی در اسلام چیست؟ و خواست گروههای اپوزیسیون مخالف دارالاسلام چیست؟ (۱)

ج: کسانی هستند که می گویند به زندگی بعدی اعتقاد دارند باید نگاه کنید ببینید گوینده ی این سخن کیست؟ یک بودائی به تناسخ و زندگی بعد از این زندگی اعتقاد دارد چنانکه علی اللهی ها نیز به دونادون یا همین تناسخ اعتقاد دارند اما این اعتقاد به زندگی بعد با اعتقاد مسلمین به زندگی بعد بسیار متفاوت است، همچنانکه با اعتقاد یهودی ها و نصرانی ها و مجوس و صابئین متفاوت است.

باید در قدم اول متوجه شوی که منظور گوینده از سخنش چه هست؟ بعد به تأئید یا رد آن بپردازی. مثلاً در میان زرتشتی ها سه کلمه ی «۱- گفتار نیک ۲- پندار نیک ۳- کردار نیک» رایج است اما لازم است بدانیم که منظور آنها از گفتار نیک چیست؟ یا پندار و فکر نیک نزدشان کدام است یا کردار و عمل نیک کدام است؟

آیا تفکری که در کتاب مقدس آوستا[۱] و سایر منابعش به ازدواج با محارم «خویدوده» سفارش می کند[۲] و می گوید اگر کسی با محارم خودش ازدواج نکند مثل این می ماند که سگ و گرگ یا اسب و الاغ که دو جنس مختلف هستند با هم ازدواج کرده اند نیک است؟[۳] آیا چنین عملی که بسیاری از شاهان و بزرگان مثل کمبوجیه پسر کوروش خاخام منشی و اردشیر ساسانی و شاهپور نیز آنرا انجام داده[۴]  و با افتخار از انجام آن یاد می کنند نیک است؟ اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانی ها با دخترش دینَک ازدواج کرد.[۵] شاپور یکم با دخترش آذرناهید ازدواج کرد؛[۶]بهرام دوم با خواهرش شاپور دختک ازدواج کرد؛[۷]قباد با دخترش سَمبوک و خواهرش ازدواج کرد؛[۸]یزدگرد دوم دختر خود را به زنی گرفت؛[۹] بهرام چوبین خواهرش گردیه (گردیگ) را به زنی گرفت.[۱۰]

آیا دعوت و گفتاری که به این جرم تبلیغ می کند و می گوید «کسی که ازدواج با محارم را انجام ندهد جای او در دوزخ است»[۱۱] و کسانی مثل کرتیر از موبدان و آخوندهای زرتشتی ها که می گوید«بسیار ازدواج ها میان محرمان برقرار نمودم»[۱۲] نیک است؟ آیا کار عاریه دادن و قرض دادن همسر که توسط زرتشتی ها انجام می گرفت[۱۳] نیک است؟ اجازه دهید تا این مورد آخری را توضیح دهم چون عده ای از سکولاریستها که حتی نمی دانند چند نسل خودشان از کجا آمده اند و به دروغ مدعی زرتشتی بودن اجداد خود هستند آرزوی بازگشت چنین سبک زندگی زرتشتی ها را دارند.

در ازدواج استقراضی میان زرتشتی ها، مرد حتی بدون توافق و اجازه ی زن خودش، می توانست او را به مردی دیگر در مدتی معین و یا به مهمان خود در مدتی مشخص به عنوان «چاکرزن» قرض دهد . فرزندانی که به وجود می آمدند به شوهر اول تعلق داشت (هرچند از نطقه ی مرد دوم بود) و شوهر اول گاه آنها را مثل بردگان می فروخت و این منبع درآمدی برای شوهر اولی زن بود و به عنوان نیروی کار از این فرزندان، چون بردگان بهره برداری می شد. زن و کودک و برده، درست به عنوان یک شیء بودند.[۱۴] آیا چنین افکار و اعمالی نیک است؟ یا جهت پاکی از آلودگی ها غسل با ادار گاو نر تحت عنوان بَرِشنوم (Bareshnum) آنهم به صورت لخت شدن کامل حتی بدون شورت آنهم در حضور دو موبد زرتشی که سگی جهت پاکی آورده اند نیک است؟[۱۵] 

پس باید بدانیم منظور گوینده از گفتار نیک و پندار نیک و کردار نیک چیست؟ زرتشتی ها فکر و گفتار و عملی را نیک می دانند و هم جنس بازها و سکولارها و یهودی ها و نصرانی ها در مورد نیک بودن فکر و گفتار و عملی، دیدگاههای دیگری دارند که ممکن است اینها چیزی را نیک بدانند و به آن عمل کنند که دین اسلام آنرا بد و ممنوع و حرام و کاری شریرانه و پست بداند.

الان در شعار ۳کلمه ای که به دروغ به عبدالله اوجان سکولار و آتئیست کمونیست مرتد کورد نسبت داده اند که گفته بود «زن، زندگی، آزادی یعنی زن آزاد، سرزمین آزاد و حتی مرد آزاد» باید بدانیم که اولاً اوجالان یعنی: کپی پیس دیدگاههای دیگران و ارائه ی آن به اسم خودش؛ ثانیاً این جمله از کتاب خانواده مقدس اثر کارل مارکس و فریدریچ انگلس گرفته شده است که در این کتاب مشترکشان می گویند: تغییر در یک دوره‌ی تاریخی همیشه می‌تواند براساس پیشرفت زنان به سمت آزادی تعیین شود…. درجه‌ی رهایی زنان، مقیاس و سنجه‌ی طبیعی رهایی همگانی است.[۱۶] و کارل مارکس در جای دیگری با بررسی وضعیت کارگران در انگلستان و آمریکا و فرانسه می گوید: کسی چیزی از تاریخ بداند، اذعان می‌کند که تغییرات بزرگ اجتماعی بدون غلیان‌ زنانه غیرممکن هستند. پیشرفت اجتماعی دقیقاً می‌تواند براساس جایگاه اجتماعی جنس لطیف (زشت‌ها را هم شامل می‌شود) سنجیده شود.[۱۷]

ادامه خواندن شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :ماهیت شعار زن زندگی آزادی در اسلام چیست؟ و خواست گروههای اپوزیسیون مخالف دارالاسلام چیست؟ (۱)

 شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله : س۲۷: چگونه می توان این فرقه های مختلف و حزبهای مختلف را متحد و یکی کرد و همه اهل سنت و جماعت شویم و دیگر ما شاهد حزب و فرقه ها در دارالاسلام ایران نباشیم؟ چرا مثلاً حزب اسلامی …. با ایران یکی نمی شود و همیشه خودش را جدا می گیرد؟

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۲۷: چگونه می توان این فرقه های مختلف و حزبهای مختلف را متحد و یکی کرد و همه اهل سنت و جماعت شویم و دیگر ما شاهد حزب و فرقه ها در دارالاسلام ایران نباشیم؟ چرا مثلاً حزب اسلامی …. با ایران یکی نمی شود و همیشه خودش را جدا می گیرد؟

ج: قاعده ی فرقه بازهای اهل بدعت همین است، و تمام این ضرار سازهای داخل جماعت و دارالاسلام بلااستثناء جزو داوردسته ی منافقین هستند و جزو مومنینی نیستند که الله تعالی در موردشان می فرماید: ‏إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ ‏(حجرات/۱۵) ‏مؤمنان تنها کسانی هستند که به الله و پیغمبرش ایمان آورده‌اند، سپس هرگز شکّ و تردیدی به خود راه نداده‌اند، و با مال و جان خویش در راه الله به جهاد برخاسته‌اند . آنان (مومن و) راستگویند.‏

شهوات و شبهات نیز محرک این دسته در جدائی از الجماعة و تمایل به فرقه بازی و ضرار سازی شده است. مثل تعصب قوم گرائی و نژاد پرستی که از طریق آلت تناسلی پدرانشان به آنها رسیده است و این روزها یکی از بزرگترین ابزارهای کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار و مرتد محلی و دارودسته ی منافقین و سکولار زده های بومی جهت تولید تفرق و جدائی از الجماعة مسلمین شده است .

مردی به نام طلحة النمری از اهل یمامه و از قبیله بنی حنیفه که از قبیله و خویشاوندان مسیلمه بود به نزدش آمد. او از مسلیمه پرسید: چه می‌بینی؟ گفت: پلیدی، تعفن، شرارت، فساد و تاریکی. گفت: آن‌ها را در تاریکی می‌بینی یا در روشنی؟ گفت: در تاریکی. طلحه چون هم قبیله مسیلمه بود با او راحت صحبت می‌کرد، طلحه گفت: گواهی می‌دهم که تو کذاب و دروغگو هستی و محمد صادق و راستگوست. با وجود اینکه تو دروغگو و محمد راستگوست اما کذاب ودروغگوی قبيله خويش ربیعه (مسیلمه) نزد ما محبوب‌تر از صادق قبیله ی مضر (محمد) است.[۱] به عبارت دیگر یعنی او دروغگو باشد اما چون از قبیله ماست نزد ما محبوب‌تر است از کسی که راستگوست ولی از قوم و قبیله دیگر است به همین دلیل طلحه به مسیلمه کذاب ایمان آورد و به پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم پشت کرد و از جماعت مسلمین جدا شد و  تا آخرین لحظه همراه مسلیمه کذاب بود و همراه او جنگید تا کشته شد.

الان هم برای این قبیله گرایان ملی گرا و ناسیونالیست قاعده همین است. بر اساس رای تمام مذاهب اسلامی روشن و واضح است که هم اکنون ایران دارالاسلام  و جماعت است و تمام مسلمین باید اهل این جماعت شوند و در غیر معصیت الله اطاعت خودشان را به این جماعت بدهند اما دارالکفر سکولار تورکی یا کوردی و عربی و غیره و یا یکی از احزاب سکولار و مرتد کوردی و عربی و تورکی و بلوچی و فارسی و غیره برایشان دلپسند تر از این جماعت مسلمین است؛ به همین دلیل می بینیم که این دسته جهت برآورده شدن شهواتشان مثل خائنینی که به بهانه های نژادی و قومیت گرائی در برابر حکومت بدیل اضطراری اسلامی عثمانی در جبهه ی کفار سکولار جهانی چون روسیه و انگلیس و فرانسه و سایر دارالکفرهای سکولار قرار گرفته بودند اگر زمینه برایشان فراهم شود به سادگی همان مسیر خائنین را اینبار در جبهه ی آمریکا و ناتو و غیره خواهند رفت.

در زمان مُلا محمد عمر و حاکمیت امارت اسلامی افغانستان هم قاعده همین بود؛ اینها واقعاً می دانستند که بر اساس تمام مذاهب اسلامی معروف به اهل سنت این سرزمین دارالاسلام است و باید اهل جماعت شوند و اطاعت خودشان را در غیر معصیت الله به حاکم جماعت بدهند اما دیدیم که بر اثر تبعیت از شهوات و شبهات و به بهانه های تاجیکی گری و ازبکی گری و غیره کسانی چون احمد شاه مسعود و دوستُم و ربانی و حکمتیار و مزاری و سیاف و غیره اهل بغی شدند و حتی کسانی مثل چهار حزب از ائتلاف شمال و احزاب پیشاور به رهبری پیر سیداحمد گیلانی، گروه قبرس به رهبري همایون جریر و هیئتی به نمایندگی از هواداران ظاهرشاه، پادشاه سابق که به جریان رم معروف بود جهت مشارکت در جبهه ی جنگ مسلحانه و اشغالگرایانه ی کفار و ضربه زدن نهائی به الجماعه مسلمین در ۱۴ میزان سال۱۳۸۰ش (۲۰۰۱ن) در کنفرانس بن آلمان در کنار کفار سکولار جهانی و سایر دارالکفرهای سکولار منطقه ای قرار گرفتند و به کلی از اسلام خارج شده و مرتد شدند.

پس، با آنکه ممکن است در میان مریدان چشم و گوش بسته و فریب خورده ی این رهبران فرقه ها و احزاب و جریانات فکری به ظاهر اسلامگرا انسانهایی جاهل پیدا شوند که بیشتر به دلیل تبعیت از شبهات در چنین مهلکه و دامی افتاده اند و اسباب بازی دست این رهبران خائن شده و از جماعت دارالاسلام ایران فاصله گرفته و یا جدا شده اند و اهل جماعت نیستند، اما در این عصر انفجار اطلاعات و آگاهی ها و با وجود اینهمه رسانه و منابع اصلی قابل دسترس، مشکل این رهبران فرقه ها و احزاب مختلف در ندانستن نیست، بلکه می دانند و آگاهانه و با تبعیت از شهوات، از جماعت فاصله گرفته و اهل فرقه بازی می شوند.

شخص اگر میل و اشتها و شهوتش از حالت عادی خارج شود و به جماعت مسلمین و سایر افراد جامعه صدمه بزند چگونه مدیریت می شود؟ تنها با زور و قدرت نظامی. در داخل دارالاسلام تنها قدرت نظامی و حکومتی جماعت است که می تواند این ضرار سازها را مدیریت کند و جلو فرقه سازی ها و حزب بازی ها و ضرار سازی های آنها را بگیرد نه فقط هزاران آیه و حدیث و نصیحت حکمیانه آنهم توسط رهبرانی چون رسول الله صلی الله علیه وسلم و مسئولین حکومتی چون السَّابِقُونَ الْاَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْاَنْصارِ وَالَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِاِحْسانٍ (توبه/۱۰۰)

اما با وجود اینهمه شوراهای مختلف و اینهمه حلف و سندیکا و ان جی او و نهادهای مردم نهاد، مشکل اساسی در دارالاسلام ایران که تا حدودی مانع از اعمال قدرت اسلامی دارالاسلام بر اکثر این فرقه ها شده است قانون غیر شرعی مبنی بر اجازه تأسیس احزاب در دارالاسلام ایران است که باید از کانال شرعی آن و توسط متخصصین و اولی الامری که معنا و مفهوم اهل سنت و جماعت بودن را فهمیده اند اصلاح شود؛ تا زمانی که منکر و امری غیر شرعی که باید با دست و توسط قدرت حکومتی مومنین از بین برود اما به صورت قانونی آزاد شده باشد اصلاح آن با زبان و قلب و پاک کردن این آفت و لکه ی چرکین و سرطانی از پیکر جامعه غیر ممکن است.

 این یکی از اهداف دعوت اهل سنت و اهل جماعت در جماعت و دارالاسلام است و تا زمانی که ما به این هدف نرسیده ایم می گوئیم: فَذَرْهُمْ فِی غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِینٍ ‏‏(مومنون/۵۴) بگذار تا مدّت زمانی در غرقاب (جهالت و سرگردانی و غفلت) خود بسر برند.‏


[۱] اعجاز قرآن/۱۹۵

 شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :س۲۶:  اروپا با رنسانس و کنار زدن قوانین مذهبی توانست جامعه ای سکولار و نو به وجود بیاورد چرا شما مسائل کهنه ای مثل دارالاسلام و دارالکفر و اهل سنت و اهل جماعت بودن را مطرح می کنید و دست بردار نیستید؟ چرا ما در ایران نتوانیم با رنسانسی مثل اروپا جامعه ای جدید بسازیم؟ چرا از تغییر می ترسید؟

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۲۶:  اروپا با رنسانس و کنار زدن قوانین مذهبی توانست جامعه ای سکولار و نو به وجود بیاورد چرا شما مسائل کهنه ای مثل دارالاسلام و دارالکفر و اهل سنت و اهل جماعت بودن را مطرح می کنید و دست بردار نیستید؟ چرا ما در ایران نتوانیم با رنسانسی مثل اروپا جامعه ای جدید بسازیم؟ چرا از تغییر می ترسید؟

ج: در ابتدا لازم است که برادران و خواهران بدانند رنساس به سبک سکولاریستها (مشرکین/ احزاب) یعنی چه و آیا دلیلی شرعی برای ترسیدن از آن وجود دارد؟

رنساس کلمه ای فرانسوی است که اولین بار در قرن ۱۸ از آن استفاده شد[۱] یعنی: تجدید حیات و تولد دوباره ی تفکرات و عقاید مشرکین یونان و روم باستان . یعنی زنده کردن دوباره ی افکار و عقاید سکولاریستی دوران قبل از نصرانیت در اروپا و تجدید حیات عقیدتی و فکری این دوران سکولار و بازگشت به عقاید و افکار امثال «ارسطو و افلاطون و غیره به عنوان مراجع معروف»[۲] این دوران سکولار باستان که این افکار و عقاید «دانش نو»[۳] نامیده شدند!ُ که به نظرشان زمینه را برای رسیدن به لذت سرشار از زندگی فراهم می کرد و اینها نیز «در آروزی لحظاتی که از لذت زندگی سرشار بود می‌سوختند»[۴] و به تدریج با زنده کردن افکار ماده گرائی کسانی چون دِمُکریت یا Democritus که بین ۴۳۰ تا ۴۶۰ ق.ن به دنیا آمده بود[۵] به ماتریالیسم و آتئیسم کهنه نیز جانی تازه بخشیده و کسانی چون  توماس هابس[۶] در قرن ۱۷ نصرانی و بخصوص کسانی چون لامتری و مارکس و انگلس در قرن ۱۸و۱۹ نصرانی با ادبیاتی امروزین به تفسیر ماتریالیستی و ماده گرائی جهان و تاریخ پرداختند و به تفکر مرده ی ماتریالیستی روم باستان در قالب ماتریالیسم مکانیکی[۷] و ماتریالیسم دیالکتیکی[۸]  در اروپا حیاتی تازه بخشیدند.

نکته ی بسیار مهمی که در مورد رنسانس لازم است بدانیم اینکه: با نهضت ترجمه ای که از آثار علمی و تجربی مسلمین از قرن ۱۲ و ۱۳ ن یعنی چند قرن قبل از رنسانس در اروپا شروع شده بود[۹] حرکت علمی غربی ها کاروان و قطاری بود که سالها قبل از رنسانس ساخته شده و حرکت خود را شروع کرده بود و تنها راننده ی آن عوض شد.

 این کاروان و قطار بعد از رنسانس با قدرت بیشتری ادامه داده شد، چون با اشغال سرزمینهای مسلمین و از بین رفتن حاکمیت مسلمین و دزدی و چپاول سرزمینهای مسلمین و سایر سرزمینها، اروپائی ها توانستند با پول زیاد دزدی و راه اندازی مراکز مختلف علوم فنی و تجربی پرچمدار این علوم فنی و تجربی شوند. یعنی این علوم فنی و تکنولوژی که می بینید را از دست صاحبان کلیسا و قرون وسطی تحویل گرفتند و به جای اینکه حاکمیت قرون وسطی و صاحبان کلیسا آنرا ادامه داده و تکامل بخشند سکولاریستها این کار را کردند. این یکی از آن نکات بسیار مهمی است که سکولاریستهای دغل باز سرزمینهای اسلامی از مسلمین پنهان کرده اند و می خواهند چنین نشان دهند که استارت این علوم و تکنولوژی را سکولاریستها و بعد از رنسانس و با کنار زدن نصرانیت از حاکمیت زده اند و خروجی و نتیجه ی این دغل بازی آنها نیز این است که اگر ما نیز می خواهیم به چنان پیشرفت فنی و تجربی و امکانات مادی برسیم باید با تمرکز بر اومانیسم یا همان انسان محوری و انسانیت، قوانین شریعت الله و حاکمین بر دارالاسلام را از حاکمیت دور کنیم و جامعه ای سکولار و دارالکفری سکولار بسازیم. 

اومانیسم یعنی: انسان محوری، یعنی باید تمام چیزها حتی اخلاق عمومی و اخلاق عقیدتی و بخصوص شریعتهای آسمانی بر اساس تمایلات نفسانی انسان هماهنگ شوند و انسان نباید خود را با شریعتهای آسمانی و اخلاق هماهنگ کند، بلکه شریعتهای آسمانی و اخلاق باید خود را با  هوا و هوس انسان هماهنگ سازند. این یعنی همان انسانیت یا اومانیسمی که عده ای از مسلمین هم جاهلانه به سوی آن دعوت می دهند بدون اینکه از واقعیت و ماهیت اصلی این عبارت شناخت صحیح داشته باشند و بدانند که این عبارت از آنها چه چیزی را می خواهد.

  این سکولاریستها به همین سادگی با افتخار با تمرکز بر «اومانیسم» یا انسان محوری به جای الله محوری به تجدید حیات دوران سکولاریستهای روم باستان و بازگشت به این دوران روم باستان که الان بیشتر از ۲هزار و پانصد سال می رسد برمی گردند و نوگرا و متجدد محسوب می شوند اما اگر مسلمانی با الله محوری به تجدید حیات حاکمیت اسلامی بر منهاج نبوت در ۱۴۰۰ سال قبل برگردد فورا کهنه پرست و عقب مانده می شود.

سکولاریستهای عصر نبوت: وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا ۗ أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ(بقره/۱۷۰) ‏و هنگامی که به آنان گفته شود: از آنچه الله نازل کرده پیروی کنید، می‌گویند: بلکه ما از آنچه پدران خود را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم. آیا اگر پدرانشان چیزی را نفهمیده باشند و (به هدایت و ایمان) راه نبرده باشند (باز هم کورکورانه از ایشان تقلید و پیروی می‌کنند؟).‏ سکولاریستها اروپائی نیز با بازگشت به دوران سکولاریستی قبل از نصرانیت که پدران نفهمشان بر آن بودند همان کار سکولاریستهای قریش را کردند اما سکولاریستهای خائن ایران زمین چه؟ چون در طول تاریخ، ایران زمین یا مجوسی و زرتشتی بوده با اقلیتهائی از نصرانیت و یهودیت و صابئین یا مسلمان با اقلیتهائی از زرتشتی ها و مجوس و صابئین و هرگز دورانی نداشته که در آن سکولاریستها( مشرکین/ احزاب) حاکمیت داشته باشند.

ادامه خواندن  شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :س۲۶:  اروپا با رنسانس و کنار زدن قوانین مذهبی توانست جامعه ای سکولار و نو به وجود بیاورد چرا شما مسائل کهنه ای مثل دارالاسلام و دارالکفر و اهل سنت و اهل جماعت بودن را مطرح می کنید و دست بردار نیستید؟ چرا ما در ایران نتوانیم با رنسانسی مثل اروپا جامعه ای جدید بسازیم؟ چرا از تغییر می ترسید؟

 شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله : س۲۵:  چطور ممکن است مُلاهای دین و کسانی که تبلیغ دین می کنند در نزاع بین حکومتی و لو در اجرا خطا دارد و جریان متخاصمش که با اسلام تضاد دارد با جریان مخالف همگرا می شود؟

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۲۵:  چطور ممکن است مُلاهای دین و کسانی که تبلیغ دین می کنند در نزاع بین حکومتی و لو در اجرا خطا دارد و جریان متخاصمش که با اسلام تضاد دارد با جریان مخالف همگرا می شود؟

ج: همچنانکه دارودسته ی منافقین در دارالاسلام مدینه با کفار یهودی و کفار سکولار قریش همگرا شدند. عده ای خیال می کنند که تقسیم انسانها به مومنین «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» و کفار «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» و دارودسته ی منافقین سرگردان «الضَّالِّينَ» تنها مختص به عصر نبوت است در حالی که روزانه در نماز و با قرائت سوره ی فاتحه چندین بار بعد از معرفی الله و تعهدی که به الله می دهند «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» از الله تعالی درخواستی هم می کنند مبنی بر اینکه: اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ . صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ (فاتحه ۶-۷) ‏ما را به راه راست راهنمائی فرما .‏ راه کسانی که به آنها نعمت داده‌ای‌ ؛ نه راه آنان که بر ایشان خشم و غضب ‌گرفته‌ای، و نه راه گمراهان و سرگردانان.‏ و دقیقاً پشت سر این سوره و در سوره ی بقره، هم مومنین و «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» یا همان رستگاران با «۴ آیه» معرفی شده اند و هم کفار یا «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ»  با «۲آیه» و هم دارودسته ی منافقین و سرگردانان«الضَّالِّينَ»  با «۱۳ آیه».

پس تا کی قرار است برایمان روشن نشود و ایمان نیاوریم و یقین پیدا نکنیم که تا روز قیامت سه دسته از انسانها با سه راه حرکت وجود دارد و مسیر هر یک از اینها با همدیگر متفاوت است؟!

در دشمن شناسی و درجه بندی شرعی دشمنان نیز کفار آشکار اصلی ۱- یهود و سکولاریستها دشمنان شماره یک مومنین و دارالاسلام هستند «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا» (مائده/۸۲) و ۲- با استناد به آیات اولیه ی سوره ی روم  کفار شبه اهل کتاب چون مجوس دشمنان شماره ۲ مومنین و دارالاسلام هستند و ۳- کفار نصرانی هم دشمنان شماره ۳ مومنین و دارالاسلام به شمار می روند «وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى» (مائده/۸۲) و از آنجا که منافقین نیز دشمن داخلی مومنین و دارالاسلام هستند«هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ ۚ» (منافقون/۴) به عنوان دشمنان شماره ۴ محسوب می شوند؛ تمام این دشمنان گاه بر علیه مومنین و دارالاسلام متحد و یکصدا می شوند هر چند همین کفار اصلی هم بر روی دارودسته ی منافقین که اکثراً اهل غدر و خیانت به همه هستند زیاد حساب باز نمی کنند.

با این وجود در دارالاسلام چون کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب اهل ذمه می شوند و می توانند بر اساس عقاید خودشان زندگی کنند نیازی ندارند که از روی اجبار بگویند مسلمان شده اند و در ظاهر ادای مسلمین را در عباداتی خاص دربیاورند اما کفار سکولار از آنجائی که ابتدا از خود آنها برائت شده و موجودیت آنها به رسمیت شناخته نمی شود چه رسد به عقایدشان «إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» (ممتحنه/۴) به ناچار به دوسته تقسیم می شوند دسته ی دارای قدرت و با عرضه که مستقیماً با مومنین و دارالاسلام وارد جنگ می شوند و دسته ی ضعیف و بی عرضه که در داخل مسلمین و دارالاسلام می مانند و با حفظ عقاید سکولاریستی خود در ظاهر و در پاره ای موارد ادای مسلمین را در می آورند و در دنیا تا زمانی که صف خود را از مسلمین جدا نکرده اند جزو مسلمین محسوب می شوند و از حقوق اسلامی مسلمین برخوردار می شوند هر چند دشمنان شماره ۴ و داخلی مومنین و دارالاسلام هستند.

این دشمنان شماره ۴ مومنین و جماعت مومنین با شگردهایی که در سخنوری و مقدس مآبی از خودشان نشان می دهند در دنیا برای مومنین قابل تشخیص نیستند و تنها الله خودش آنها را می شناسد که اسم چند نفر از آنها را که در صدر اسلام بودند به رسول الله صلی الله علیه وسلم می گوید و رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز اسم آنها را به حذیفه می گوید؛ اینها خودشان را در میان هزاران مسلمان فریب خورده و مومنین جاهل و ضعیف الایمان مخفی و پنهان می کنند و دارودسته ای تشکیل می دهند که در مسیر و راهی غیر از مسیر و راه مومنین در حرکت هستند و ما تنها دارودسته ی آنها و صفات آنها را می شناسیم.

پس تمام دارودسته ی منافقین دارای پس زمینه هائی از گرایشات سکولاریستی هستند و به اصطلاح سکولار زده هستند و با آنکه از تمام کفار بر علیه مومنین و دارالاسلام حمایت می کنند طبیعی است که از کفار سکولار بر علیه مومنین و دارالاسلام نیز حمایت کنند.

قدم مهم، شناخت این سه دسته ی «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» و «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» و «الضَّالِّينَ» است تا راه هر یک نیز روشن شود؛ آنوقت است که از حمایت داخلی «الضَّالِّينَ» از دشمنان آشکار «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» بر علیه «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» و مومنین و دارالاسلام شگفت زده نمی شوی.

اگر قدرت مدیرت حکومتی ضعیف شود یا حاکمیت در مدیریت این دشمنان داخلی دچار سهل انگاری شود ممکن است اینها در مراکز قدرت مثل منابر مساجد و مدارس دینی و مراکز آموزشی و فرهنگی و سایر مراکز قدرت مثل نهادهای مختلف حکومتی هم نفوذ کنند و با جایگاهی که به دست آورده اند دشمنی خود را به پیش ببرند و یا اگر مثل حاکمیت رسول الله صلی الله علیه وسلم بر جماعت و دارالاسلام، خودشان قادر به نفوذ در این مراکز قدرت نباشند با هدایت و راهنمائی کفار آشکاری چون ابوعامرفاسق پدر حنظله غسل الملائکه[۱] جهت مدیریت ضرارهائی که برای : ضِرَاراً وَکُفْراً وَتَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْصَاداً لِّمَنْ حَارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ (توبه/۱۰۷) ساخته اند از مومنین جاهل به اهدافشان استفاده کنند همچنانکه مُجَمِّع بن جاریه از مومنینی که جزو دارودسته ی منافقین نبود را فریب داده و امام مسجد ضرار کردند [۲] که می خواستند پشت سر او و از کانال او برای ابوعامر که قبلاً با الله و رسولش صلی الله علیه وسلم به صورت آشکار جنگیده بود و هم اکنون به دارالکفر سکولار مکه فرار کرده و متحد کفار سکولار شده بود کمینگاهی در قالب مسجد بسازند تا به وسیله ی این کمینگاه به مومنین و دارالاسلام زیان و ضرر برسانند و به وسیله ی آن به نشر کفر ورزی و تفرقه اندازی میان مومنین بپردازند.

پس هم امکان وجود یکی از منافقین بر منابر و مراکز قدرت وجود دارد که مستقیماً با شگردهای خاصی که در قاطی کردن حق و باطل و بازی با الفاظ و منابع شرعی که دارند به تخریبات خود به عنوان یکی از سربازان جنگ روانی دشمنان و ستون پنجم دشمنان آشکار می تواند فعالیت کند و هم امکان وجود مومنینی که فریب این منافقین هدایت شده توسط کفار موجود در دارالکفرها را خورده اند و ابزار دست این منافقین و کفار خارج از داراسلام  شده اند و در راستای اهداف و نقشه های این منافقین و کفار اصلی حرکت می کنند وجود دارد.

آیا چیزی که هم اکنون ما از این دسته می بینیم غیر از آنچه هست که الله تعالی در موردشان فرموده؟ قطعاً خیر. پس برای دارودسته ی منافقینی که هم اکنون نیز یکی از مساجد را به صورت کمینگاهی برای کفار سکولار در آورده اند و از سوی کفار ساکن دارالکفرها به صورت مستقیم یا غیر مستقیم خط می گیرند و ابزار پیاده کردن نقشه های این کفار جهت ضرر رساندن به عقیده و ایمان و موجودیت مومنین و ترویج انواع کفریات و تولید تفرق میان مومنین شده اند اصلاً مهم نیست که فلان مسئول این حاکمیت بر دارالاسلام در مساله ی اجرای قوانین خطا و اشتباه دارد و یا مجرمی است که بر خلاف قانون و در اجرا مفاسدی دارد بلکه اصل برای او در همان قدم اول ضربه زدن به اطاعت مومنین و گرفتن این اطاعت مومنین از حاکمیت بر دارالاسلام و در قدم دوم  ضربه زدن به دارالاسلام و در نهایت ضربه زدن به خود اسلام است، چون: لاَ إِسْلاَمَ إِلاَّ بِجَمَاعَةٍ، وَلاَ جَمَاعَةَ إِلاَّ بِإِمَارَةٍ، وَلاَ إِمَارَةَ إِلاَّ بِطَاعَةٍ.[۳] قطعاً اسلام وجود ندارد مگر با جماعت و جماعت وجود ندارد مگر با رهبریت و رهبریت وجود ندارد مگر با فرمانبرداری و اطاعت.

ادامه خواندن  شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله : س۲۵:  چطور ممکن است مُلاهای دین و کسانی که تبلیغ دین می کنند در نزاع بین حکومتی و لو در اجرا خطا دارد و جریان متخاصمش که با اسلام تضاد دارد با جریان مخالف همگرا می شود؟

مولوی عبدالحمید زاهدان پایبند فقه ابوحنیفه و حنفی مذهب است یا…؟

مولوی عبدالحمید زاهدان پایبند فقه ابوحنیفه و حنفی مذهب است یا…؟

به قلم: مسعود سنه ای

در اسلام هویت هر شخصی به عقایدی بستگی دارد که خودش را به آن پایبند کرده است . به همین دلیل گفته می شود یهودی یا نصرانی ( مسیحی) یا زرتشتی و صابئی و مشرک (سکولار) یا گفته می شود مسلمان.

در اینجا نژاد و قومیت اصلاً مطرح نیست بلکه آنچه معرف اشخاص است عقاید و دین آنهاست.

پس یک مولوی یا آخوند یا مُلا زمانی که در مورد مسائل مختلف اجتماعی صحبت می کند باید استنادش به منابع فقهی باشد و معیار برایش شریعت الله باشد هر چند این شریعت الله را بر اساس مذهب خودش تاویل و تفسیر کند.

در میان مسلمین کسانی هستند که در همه چیز از الله و رسولش صلی الله علیه وسلم حرفشنوی دارند و اطاعت خودشان را در هر چیزی به شریعت الله می دهند که مومنین هستند؛ اما کسانی هم وجود دارند که ادعای مسلمان بودن دارند و حتی ممکن است خطیب مسجد یا مسئولی حکومتی هم باشند اما برای قوانین سکولاریستی که مورد پذیرش سکولاریستها است دعوت می دهند؛ اینها دارودسته ی منافقین میان مسلمین هستند که به عنوان ستون پنجم دشمنان نیز عمل می کنند.

مولوی عبدالحمید زاهدان که در لباس یک خطیب منتسب به مذهب حنفیت اما به کام سکولاریستها و لائیکها و دموکراسی خواهان صحبت می کند یکی از این افراد است که در تازه ترین صحبتهایش در نماز جمعه می گوید: “بزرگ‌ترین بیداری این است که تعصبات بی‌جا در میان مردم ایران اعم از هر دین، مذهب، قوم، جنسیت، پیر و جوان کاهش پیدا کرده است….همین  بس است که ما ایرانی هستیم و انسانیم. چرا از دین و مذهب سوال می‌کنید، به شایستگی نگاه کنید.”

کنار گذاشتن دین و مذهب و تمرکز بر نژاد و اومانیسم (انسان گرائی) که زیر بنای سکولاریسم است دشمنی آشکار با قوانین شریعت الله و اسلام است؛ به همین دلیل است که می بینیم این مولوی می گوید حتی برایش مهم نیست که حاکم و مسئولی لائیک هم داشته باشد.

برای یک مسلمان تنها قانون شریعت الله و دین اسلام مهم است نه نژاد و قوانین سکولاریستی که بر اساس انسان محوری تولید شده اند.

مردم مسلمان و حنفی مذهب بلوچ باید از این مولوی دلیل سخنانش را بخواهند چون خود امام ابوحنیفه می گوید:  «لا يَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ يَأْخُذَ بِقَولنا مَا لَمْ يَعْلَمْ مِن أینَ أخَذناهُ»[۱] برای احدی جایز و حلال نخواهد بود که سخن ما را بدون اینکه بداند ما آن را کجا گرفته‌ایم، بپذیرد. یا می گوید: حرامٌ على مَن لم يعرف دليلي أن يُفتي بكلامی؛[۲] حرام است بر كسى كه دليل مرا نداند و با اقوال من فتوى بدهد.

شما باید از این مولوی بپرسید در کجای قرآن و سنت صحیح و در کدام اثر مذاهب اسلامی اهل سنت آمده است که فقط نژاد و قومیت و انسانیت (اومانیسم) مهم است نه دین اسلام و قوانین شریعت الله؟

باید از این مولوی بپرسید در کجای قرآن و سنت صحیح و  مذهب امام ابوحنیفه و سایر مذاهب اسلامی آمده است که معیار و محک ایرانی بودن است نه اسلام و دین اسلام؟

ما ملت کورد تجربیاتی تلخ از این دست از مُلاها مثل شیخ عزالدین حسینی و مُلا عبدالله حسن زاده و… داریم؛ ملت بلوچ نباید اجازه بدهند امثال این مولوی با احساسات مذهبی آنها بازی کنند و آنها را در راه اهدافی خاص خرج کنند همچنانکه دین فروشن بلوچ پاکستانی در دهه های گذشته این کار را کردند.

بلوچهای ایران نباید تجربیات ۸۰ ساله ی حکومت سکولار و فدرال پاکستان در بلوچستان پاکستان و سایر مناطق پاکستان را نادیده بگیرند و دوباره این تجربیات تلخ را تکرار کنند.  


[۱] ابن عبدالبر در «الانتقاء فی فضائل الثلاثه الفقهاء» (۱۴۵)

[۲] القحطاني، محمد عبد الله، البيان والتفصيل في وجوب معرفة الدليل، ص۱۴۰/ الدهلوي، الإنصاف،  ص۱۰۴

دیدگاه آیت الله خامنه ای رهبر دارالاسلام ایران در مورد اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

دیدگاه آیت الله خامنه ای رهبر دارالاسلام ایران در مورد اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

به قلم: شیعه علی

آیت الله خامنه ای رهبر ایران که از مترجمین آثار سید قطب در قبل از انقلاب اسلامی هستند بر این باور است که اگر عزت واقعی می خواهیم باید در راه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اصحاب ایشان قدم بگذاریم و می گوید:

پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله ده سال حکومت کرد، اما اگر بخواهیم عملی را که در این ده سال انجام گرفته، به یک مجموعه پُرکار بدهیم تا آن را انجام دهند، در طی صد سال هم نمی توانند آن همه کار و تلاش و خدمت را انجام دهند! اگر ما کارهای امروزمان را با آنچه که پیغمبر انجام داد، مقایسه کنیم، آنگاه می فهمیم که پیغمبر چه کرده است. اداره آن حکومت و ایجاد آن جامعه و ایجاد آن الگو، یکی از معجزات پیغمبر است.

آن مردمی که ده سال با او زندگی کردند، روزبه‌روز محبت پیغمبر و اعتقاد به او در دلهایشان عمیقتر شد. وقتی در فتح مکه، ابوسفیان مخفیانه و با حمایت عبّاس – عموی پیغمبر – به اردوگاه آن حضرت آمد تا امان بگیرد، صبح دید که پیغمبر وضو میگیرد و مردم اطراف آن حضرت جمع شده‌اند تا قطرات آبی را که از صورت و دست ایشان میچکد، از یکدیگر بربایند! گفت: من کسری و قیصر – این پادشاهان بزرگ و مقتدر دنیا – را دیده‌ام؛ اما چنین عزّتی را در آنها ندیده‌ام.

آری؛ عزّت معنوی، عزّت واقعی است؛ «وللَّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین»؛ مؤمنین هم اگر آن راه را بروند، عزّت دارند.(۸۰/۲/۲۸)

این دیدگاه آیت الله خامنه ای در مورد ثمره ی دعوت پیامبر و پیمودن راه آنهاست که راه عزت است.

شورای علمای طالبان به سبک کمونیستهای چین یا به روش اسلامی؟

شورای علمای طالبان به سبک کمونیستهای چین یا به روش اسلامی؟

به قلم: مجاهد غورباستان

سکولاریستها در منابع فقهی با دو نام اسم برده شده اند ۱- مشرکین ۲- احزاب؛ یعنی این احزاب و سکولاریستها هرگز یک حزب نبوده و نخواهند بود به همین دلیل در طول تاریخ برای خودشان مجالسی تشکیل داده اند تا این احزاب مختلف در آن جمع شوند و با رای گیری و گفتگو به نتیجه ای واحد برسند.

در میان عربهای مشرک قریش اسم این مجلس آنها دارالندوه بود و در میان مشرکین مدینه هم اسم آن سقیفه بنی ساعده بود و در میان کفار سکولار غربی هم انواع مجالس مختلف سنا و سناتورها و … وجود داشته است و اسم این سیستم را گذاشته اند «دموکراسی» یعنی حاکمیت قوانین مردم بر مردم به جای حاکمیت قوانین شریعتهای آسمانی بر مردم.

در میان اینهمه حزب سکولاری که وجود دارد کمونیستها تنها یک حزب هستند اما زمانی که به حاکمیت می رسند تنها به فکر خودشان اجازه فعالیت می دهند و اسم آنرا گذاشته اند «دیکتاتوری پرولتاریا» به همین دلیل در تمام شوراها و مجالس آنها تنها سکولاریستهای کمونیست وجود دارند.

در اسلام تنها ابزاری که جهت حاکمیت سفارش شده است «شورا» است اما بر خلاف کمونیستها در این شورای اسلامی تمام مومنین با تمام تفاسیری که دارند مشارکت می کنند و فرق ندارد ابوبکر مثلا در جنگهای رده نظری داشته باشد و عمر نظر دیگری، مهم آن است که این دیدگاههای مختلف مطرح می شوند و در نهایت دیدگاه صحیحی که به شریعت نزدیکتر است پذیرفته یم شود همچنانکه دیدگاه ابوبکر در جنگ با جبهه مرتدین پذیرفته شد.به همین شکل ما شاهد اختلافات فقهی علی و ابن مسعود و عمر و عثمان و… در پاره ای از مسائل با هم بوده ایم و در نهایت رای برتر پذیرفته شده است.

در اسلام، غیر از سکولاریستها (احزاب) سایر کفار اهل ذمه نیز اجازه ی فعالیت بر اساس دین و عقیده ی خود را دارند چه رسد به تفکرات مختلف اسلامی و حاکمیتی که به شهروندانش اجازه نمی دهد دیدگاههای مختلف خود را مطرح کنند بدون شک از نظر فکری و عقیدتی ضعیف است و چون می داند ضعیف است و در صورت مطرح شدن دیدگاههای قوی این ضعیف بودن او مشخص می شود و مریدانش متزلزل می شوند اجازه ی فعالیت را به مخالفین فکری خود نمی دهد.

قبل از سرکار آمدن طالبان و در زمان حاکمیت کفار آمریکائی و نوکرانش و در حالت ضرورت مسلمین شیعه و سنی با تمام تفکراتشان دو شورا تشکیل داده بودند یکی «شورای علمای سراسری افغانستان» و دیگری «شورای اخوت اسلامی افغانستان» و  شیعیان و سنی ها در کنار این شورای مشترک دارای شورای خاص خود هم بودند مثلاً علمای شیعه «شورای علمای شیعه افغانستان» را تشکیل داده بودند.

بعد از آنکه طالبان دوباره به قدرت رسید مولوی هبت ‌الله آخوندزاده طی حکمی فرمان داد که برای هر ولایت یک شورای علما تشکیل شود. این شوراهای ولایتی علما، با ساختاری مشخص، بخشی از نظام و حاکمیت محلی حکومت طالبان است. این شوراها، ماهیت مشورتی و نظارتی دارند و مطابق احکام فرمان ملا هبت ‌الله آخوندزاده، مقامات محلی طالبان در هر ولایت، بر پیروی از مشورت‌های این شورا، ملزم و مکلف می‌باشند.

تعداد اعضای شورای علما در هر ولایت افغانستان، بسته به میزان جمعیت و شرایط جغرافیایی آن ولایت‌ها، از سوی دفتر رهبر طالبان مستقر در قندهار تعیین می‌شود. پس از آن، علمای هر ولایت در یک انتخابات ولایتی در میان علمای همان ولایت، اعضای آن را انتخاب می کنند و لیست برگزیدشدگان را برای تأیید نهایی و توشیح توسط رهبر طالبان، به قندهار می‌فرستند.

بر اساس گزارش‌ها، در تمام ولایت‌هایی که شیعیان حضور دارند، بخصوص در ولایت‌های دایکندی، بامیان، غور، بلخ، غزنی و میدان وردک که ولایت‌های شیعه نشین افغانستان می‌باشند، علمای شیعه در ساختار شورای علمای این ولایت‌ها حضور ندارند و از لیست نهایی حذف شده‌اند. حال آن که در انتخابات ولایتی در ماه‌های گذشته بخصوص در ولایت دایکندی اکثریت اعضای برگزیده شده این شورا از اهل تشیع بودند ولی پس از اعلام لیست نهایی از سوی رهبر طالبان، تمام علمای شیعه از لیست شورای علمای این ولایت، حذف شده است.

در کنار این باز دیده می شود که علمای اهل سنتی که دارای تفکرات سلفی و یا اخوان المسلمین و … هستند نیز به کلی (آنهم با خشونت) حذف شده اند و عده ای از اهل سنت حتی جرئت مطرح شدن و ابراز عقاید خود را نیزندارند چه رسد به جرئت مشارکت در این شوراها و تنها یک تفکر از میان اهل سنت افغانستان نیز پذیرفته شده اند که از سوی علماء و حتی افکار عمومی بازخوردها و پیامدهای منفی را با خود به همراه داشته است و باعث فاصله گرفتن این تفکرات اسلامی از طالبان و نظام حاکم آن است.

طالبان باید بداند در این عصر رسانه و اینترنت هرگز نیم تواند مثل قرون گذشته یک تفکر خاص را بر سایر مسلمین تحمیل کند و لازم است از قرون گذشته عبور کرده و به زمان حاضر برگردد و از تفکرات اسلامی مخالف خودش نترسد اگر واقعاً حق را می خواهد و می خواهد حق بر اساس قرآن و ادله الفقه مسلمین حاکم شود نه تفکرات خاص خودشان.

حملات پی در پی و مرگبار حرکت جوانان مجاهد سومالی ( الشباب) بر مرتدین و مزدوران آمریکا و ناتو

حملات پی در پی و مرگبار حرکت جوانان مجاهد سومالی ( الشباب) بر مرتدین و مزدوران آمریکا و ناتو

در حمله مجاهدین الشباب به یک پادگان نظامی شبه نظامیان در شهر بيدوا در ایالت باي در جنوب غربی سومالی، ۱۰ تن از نیروهای شبه نظامی دولتی از جمله یک افسر کشته و زخمی شدند و تجهیزات نظامی بغنیمت گرفته شد. همچنین به یک پایگاه و دو پادگان نظامی در محله بولوجميعو، در شهر بيدوا، و شهرک جوفجدودبوري و منطقه #مايافولكا حومه جوفجدودبوري حمله کردند. همچنین مجاهدین الشباب به پایگاه نظامی نیروهای کنیایی در شهر عيلواق در ایالت جذو در جنوب غربی سومالی حمله کردند. همچنین مجاهدین الشباب با بمب انفجاری یکی از مقامات شهر بلدحاوا دولت سومالی را هدف قرار دادند.

علاوه بر این در پی حملات مجاهدین الشباب در حومه شهر مهداي، ایالت شبیلی الوسطی، در جنوب سومالی، ۵ تن از نیروهای شبه‌نظامی دولتی از جمله دو افسر کشته و ۷ تن دیگر زخمی شدند. همچنین مجاهدین الشباب برای دومین روز متوالی به کاروان نظامی نیروهای اتیوپی بین شهرهای ييد و ربدوري در ایالت بكول در جنوب غربی سومالی کمین کردند. همچنین یکی از اعضای شبه نظامیان دولتی توسط نیروهای امنیتی مجاهدین الشباب در منطقه تريدشي پایتخت سومالی مگاديشو ترور شد. ولله الحمد والمنه