این داعش در افغانستان را کی درست کرد؟ مشکلش با طالبان چیه؟

این داعش در افغانستان را کی درست کرد؟ مشکلش با طالبان چیه؟

 به قلم: مُلا نور احمد فراهی(زید)

فرقه ی نجدی دوله که از تفکرات نجدیت تغذیه می شود به صورت منهجی و عقیدتی با مسئولین فکری ا.ا افغانستان کنونی که ریشه های فکری آنها به دیوبندیسم آمیخته با تصوف برمی گردد مشکل دارد.

در سال ۲۰۱۵ن زمانی که دوسال قبل از آن عمر سوم بنیانگذار امارت اسلامی افغانستان به شیوه ای مشکوک وفات کرده بود و نه مرگ او اعلام می شود و نه امیری به جایش انتخاب می شد نوعی خلاء رهبریت وجود داشت و دسته هائی دیگر به نام مُلا عمر بیانیه می دادند و… در این زمان دسته هائی از اعضای امارت اسلامی به رهبری حافظ سعید خان زمانی را تعیین کردند که اگر در این زمان مساله رهبریت مشخص نشود اینها از امارت اسلامی جدا می شوند. در زمان تعیین شده اتفاقی نیافتاد به همین دلیل اینها به دوله به رهبری ابوبکر بغدادی بیعت دادند و شاخه خراسان دوله را به وجود آوردند.

در این زمان مرکز تحولات اصلی فکری طالبان در پاکستان بود؛ مثلاً رحیم الله حقانی که سال گذشته توسط فرقه نجدی دوله در کابل ترور شد به شدت مخالف تفکرات نجدیت و شیعیان بود و همان قیچی کاری های فرقه ی دوله در مورد شیعیان را تکرار می کرد و حتی می گفت اگر رهبریت طالبان اجاره دهد در عرض یکسال تمام نجدی ها(سلفی ها) را در افغانستان تمام می کند و… و افرادی چون مفتی عبیدالله انور نیز کتاب بی اساس « لومړني او وروستني خوارج» یا به فارسی «خوارج اول و آخر»را بر اساس کلی گوئی هائی در مورد خوارج و فتوای مفتی های جاهل اکثراً ساکن در دارالکفرهای انگلیس و اردن و مزدوران ادلب نشین و… در تأئید جنایات هم مسلکانش در برابر پیروان نجدیت تالیف می کنند و…

عبیدالله انور در این کتاب می گوید: «برخورد با خوارج برعکس دیگر گروه‌های مبتدع(بدعت‌گذار) می‌باشد. به معنای اینکه با باغی‌ها(خروج‌ کنندگان بر امام) جنگ می‌شود تا اینکه در طاعت امام داخل شوند و نیز اسیران و زخمیان‌شان کشته نمی‌شوند ولی در مورد خوارج گفته شده که مانند عادیان (قوم کافر عاد) کشته شوند.» این شخص جاهل نه تنها احادیث را نفهمیده بلکه حتی اگر خوارجی در حد خوارج زمان خلافت علی ابن ابی طالب رضی الله عنه هم وجود داشته باشند باز نه زخمی های آنها کشته می شوند و نه از آنها اسیر گرفته می شود تا زندانی شوند و نه فراری های آنها تعقیب می شوند و اگر به طاعت امام در آمدند همچون سایر مسلمین با آنها برخورد می شود. مگر ابن عباس چند هزار خوارج اصلی را به اهل جماعت برگرداند و…؟

در برابر این تفکر به شدت انحصارطلبانه ی گمراه، تفکر نجدیت به رهبری کسانی چون شیخ جلال الدین وجود داشت که این شخص هم به خاطر مناظره هایش با تفکرات حنفی های صوفی مسک مرجئه زده مشهور شده بود و اینهم با مشرک خواندن اکثریت مطلق مسلمین و برداشتن عذرهای معتبر شرعی برای مسلمین و تفکیر نابجای مسلمین به سبک دیگری و در مواردی اساسی مسیر انحرافی و مخالف با منهج صحیح اهل سنت و اهل جماعت را طی می کرده است. بعد از تشکیل شاخه خراسان دوله در ننگرهار، شیخ جلال الدین به همراه شیخ قاسم و شیخ ابویزید عبدالقاهر و صدها نجدی دیگر به این شاخه ملحق شدند و به این شکل دوله در افغانستان شکل گرفت و به تدریج نیرو گرفت.

فرقه ی نجدی دوله به ناحق و جاهلانه پیروان طالبان را مشرک و مرتد می دانند؛ و در برابر، پیروان طالبان نیز جاهلانه و به ناحق پیروان فرقه ی نجدی دوله را خوارج و در مواردی کافر می دانند.

عبدالصبور قندهاری که از فعالین فکری فرقه ی نجدی دوله است در کتابش تحت عنوان «آیا طالبان فعلی پیروان حنفیت هستند؟» بر این باور است که طالبان کنونی بسیاری از رفتارهایش متأثر از سکولاریسم و دموکراسی غربی است و از اندیشه ها و فقه امام ابوحنیفه دور شده اند و مثالهای می آورد و می گوید مثل: قبول کردن ملی‌گرایی، دموکراسی و حقوق سکولار زنان، دوستی و کمک گرفتن از کفار به خصوص آمریکا، تعطیلی شریعت، منابع مالی غیر شرعی، به رسمیت شناختن صوفیان و خرافات و بدعت‌ها، به رسمیت شناختن شیعیان، اسلامی دانستن حکومت‌های ایران، پاکستان و قطر و …

هم منحرفین میان ا.ا افغانستان و هم نجدیت در این مواردی که همدیگر را متهم به مرتدبودن یا خوارج بودن می کنند مسیری برخلاف منهج صحیح اسلامی را طی می کنند و با آنکه با همدیگر اختلافات عمیق منهجی و عقیدتی دارند با منهج صحیح اسلامی اهل سنت و جماعت هم اختلاف دارند.

فرقه نجدی دوله(داعش) و گروههای مسلح سوریه و ادلب نشین کنونی

فرقه نجدی دوله(داعش) و گروههای مسلح سوریه و ادلب نشین کنونی

به قلم: ابوخالد کوردستانی

فرقه ی نجدی دوله را دو ابزار زیر بنائی ساخت:

  1.  تفکرات نجدیت که اساس و پایه ی شکل گیری این فرقه بود و فرقه ی نجدی دوله صادقترین فرقه در عمل به نجدیت بود و می توان گفت نجدیت یعنی همین و کسانی که ادعای نجدیت دارند اما مثل فرقه دوله عمل نمی کنند یا اهل تقیه و دغل باز هستند و منتظر فرصت یا جاهل به منهج نجدیت هستند و التقاطی.
  2. اشغالگری های آمریکا و ناتو و سایر کفار و جنایاتی که این کفار سکولار و مزدورانشان در حق فرقه های معروف به اهل سنت مرتکب شدند و این وحشی گری ها و مبارزات فرقه ی نجدی دوله در برابر این وحشی گری ها باعث شدن مردم به فرقه ی دوله همچون یک ناجی نگاه کنند.

در مورد فرقه ها و احزاب مختلف شمال سوریه نیز که امر بر این است: «فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الفِرَقَ كُلَّهَا» (بخارى۳۶۰۶ ، ۷۰۸۴ ومسلم۱۸۴۷) ازتمام گروه ها و فرقه ها دوری کن، باید عرض کنم اینها دروغها و تدلیس ها و جنایات و خیانتهائی را مرتکب شده اند که غیر قابل کتمان و پوشاندن هستند.

هرگز فراموش نخواهد شد؛حمایت و خدمات که جیش علوش، فیلق الرحمن، أحرار الشام، جيش الحرّ و جبهة الجولاني بعد متحد شدن شان به دشمنان اهل سنت کردند؛

هرگز فراموش نخواهیم کرد؛ جرایم که زهران علوش بعد همکاری با جولانی مرتکب شد، از جریمه های شان… قتل عام جوانان اهل سنت با متهم کردن به انواع اتهام ها در منطقه غوطه…!

 باید در مورد این گروههای و فرقه های مختلف بگوئیم از زمانی که اینها دهها فرقه بوده و رسول الله صلی الله علیه وسلم امر کرده که از تمام این فرقه ها و فرقه بازها دوری شود«فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الفِرَقَ كُلَّهَا»و از روزی که علیه همدیگر اسلحه کشیدند و قتال الفتنه را شروع کرده اند و تا امروز اعمالی منافی با اسلام و جنایت غیر قابل توجیهی در برابر هم انجام داده اند و شروع به کشتن مهاجرین و مجاهدین کرده اند همان روزها قیام فضیلت اش را نزد این فرقه ها و احزاب مختلف گروه های معارض از دست داده بود.

اما جالب است بدانید زمانیکه حملات هولناک هوایی آمریکا و ناتو و روسیه و نزدیک به ۹۰ کشور دنیا بالای شهرهای فرقه نجدی دوله در شام آغاذ شد همین فرقه ها که امروزه خیانت آنها و جنگ آنها در راه اهداف آمریکا و ناتو واضح و آشکار شده است گفتند؛ روسیه و امریکا و ناتو با داعش پروتکول دارد و حملات شان دروغین می باشد” والله المستعان”

تا اینکه حملات بی وقفهِ زمینی و هوایی، ولایت رقه و برکه و الباغوذ را خاک یکسان کرده و زندگی در آنجا ناممکن ساخت…!

نتیجه؛ آنچه که می بینید… از سوار شدن بس های عار گرفته تا تسلیم نمودن انبوه ی از “انبار هاي تسلحاتی” و آوردن ارتش ناتو از کانال حکومت سکولار ترکیه به شام و تسلیم نقشه ها و برنامه های ناتو شدن که همه دال بر رسوایی این فرقه ها هستند.

گروههای نجدی ادلب نشینی که نجدیت را هم قربانی کرده اند

گروههای نجدی ادلب نشینی که نجدیت را هم قربانی کرده اند

به قلم: مجاهد مهاجر

همه می دانیم که نزدیک به ۴ سال است که هیچ گونه جهادی در اطراف ادلب سوریه وجود ندارد و گروههای مسلح مختلف ادلب نشین تبدیل شده اند به فاصولیاخورهایی که هر چند وقت یکبار چند راکت به سوی روستاها و شهرهای تحت حاکمیت بشار اسد و متحدینش شلیک می کنند که منجر به کشته شدن چند نفر نظامی و چندین برابر غیر نظامی از اهل سنت می شود.

البته رژیم بشار اسد و متحدین آن هم در واکنش به این راکت پراکنی ها شروع می کنند به گلوله باران و حتی بمباران روستاها و شهرهای تحت حاکمیت این گروههای مختلف ادلب نشین که باز منجر به کشته شدن چند مسلح و چندین برابر غیر مسلح می شود.

کشته های غیر نظامی هر دو طرف از زنان و کودکان و مردان و زنان اهل سنت هستند. یعنی هر طرف که راکتی شلیک می کند آنکه کشته می شود از اهل سنت است.

این گروههای ادلب نشین نه تنها در این قتال الفتنه ای که شروع کرده اند تابع هیچ یک از مذاهب اهل سنت نیستند بلکه حتی نجدیتی که به آن هم اعتقاد دارند را قربانی اهداف و نقشه های گروه مسلح خودشان و در نهایت قربانی دستورات آمریکا و ناتو از کانال حکومت سکولار و مرتد ترکیه کرده اند.

به همین دلیل ولاء و براء عملی آنها هم تابع همین سیاستهای دیکته شده از سوی حکومت سکولار و مرتد ترکیه به آنهاست. حکومت سکولار و مرتد ترکیه بگوید فلان شخص یا فلان گروه و حزب باید محدود و یا حل شود، و یا امروز باید جنگ شود یا امروز باید عقب نشینی شود و… فوراً فلان گروه و حزب و گروه از دوستی می افتد و تبدیل می شود به دشمنی که باید با او برخورد کرد و…

گروه مافیایی جولانی که خودش برحق ترین گروه و فرقه نجدی و غیر نجدی ادلب نشین می داند تمام دشمنی و دوستی هایش فقط بخاطر دستوراتی است که به آنها از کانال حکومت سکولار ترکیه می رسد و جماعتی هست که در آن عضو هستند، و برای کسانی که در این گروه ها عضوند این چیز غیر طبیعی نیست بلکه باید همین گونه باشد.

دارودسته ی جولانی و امثال گروه فتاحی حتی در همان ادلب هم روزی از روز ها برای آرمان های نجدی که از آن طرفداری می‌کنند هیچ کار عملی‌ای انجام نداده اند و فقط همه‌اش شتر در خواب بیند پنبه‌ دانه و لاف های لات های کوچه-خیابانی بوده است! اما در دشمنی با سایر جماعتها و فرقه هیا نجدی چون القاعده و انصارالاسلام و جماعت مسلم چچنی و… به حدی افراط می‌کنند و توحش به خرج می دهند که آدم انگشت به دهان می‌ماند!

زمانی هم به مجادله ها و نزاع های دارودسته ی جولانی با گروههای دیگر نجدی مسلح مخالف خودش نگاه می‌کنی تنها به کتب و مقالات منتشر شده از سوری جماعت خودش برای باطل بودن طرف مقابل استناد می‌کند نه به اقوال علمای مذاهب مختلف اسلامی و حتی علمای نجدی مورد پذیرش خودشان! و اینجاست که می بینم که نجدیت هم قربانی نقشه ها و اهداف و سناریوهای طراحی شده توسط آمریکا و ناتو از کانال حکومت سکولار و مرتد ترکیه قربانی می شود حالا چه رسد به فقه مذاهب اسلامی اهل سنت و جماعت و کلام الله متعال را به یاد می‌آوریم که می‌فرماید: كُلُّ حِزْبٍۭ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ…

‍ تصویر واقعی «غزه» را از خلال این نامه می توان مشاهده کرد

تصویر واقعی «غزه» را از خلال این نامه می توان مشاهده کرد

نویسنده:  معمر فلسطینی

ترجمه: حکیم‌زاد

معمر می نویسد: روز سوم جنگ بود. من در کندک استشهادی القسام انتخاب شده بودم. هدف ما بخش غربی شهر الخلیل بود. شب به خبیب گفتم: در صورتی که من شهید شدم و تو زنده ماندی زمانی که بیت المقدس را فتح نمودید، برای من دعا کن.
خبیب انجنیر نصب راکت‌های بحری در کشتی ها بود. وقتی خبیب سخن مرا شنید، چهره‌اش تغییر کرد و گفت: تو چه‌قدر ناجوان هستی، آیا من و تو وعده نکرده بودیم که یکجا شهید می‌شویم؟ مصروف همین موضوع بودیم که سر و صدای مخابره بلند شد. عبیده که سخن‌گوی بود گفت: امروز آغاز پیشرفت ماست، غازیان آماده شوید.
  من و خبیب باهم خدا حافظی کردیم. در وقت جدایی اشکهای مان جاری شد؛ زیرا احتمال آن می رفت که این آخرین دیدار ما باشد.
فردا صبح به قرارگاه و مراکز صهیونیستها، یورش بردیم. تعداد بی‌‌شمار یهودیان را به گودال دوزخ فرستادیم.

سه تن از یاران استشهادی مان شهید شدند و دو نفر مان جراحت برداشتند. شهدا را با خود به کمپ نظامی نزدیک خود بردیم، به محض حرکت مان به سوی کمپ مجاهدین تازه نفس به سنگرهای ما رفتند؛ چون ما هشت ساعت تمام مصروف جنگ بودیم.
با رسیدن به کمپ روی شهدا را لوچ کردیم وقتی تکۀ سبز را از روی شهید دور کردم و به رویش نگریستم، وارخطا شدم زیرا وی همان خبیب بود. گفتم: وی موظف در کشتی بحری بود، گمان نمی‌کردم که خبیب شهید شده باشد، جیب هایش را تلاشی گرفتم که کارت هویتش را یافتم، در یک جیبش کاغذی را یافتم که در آن چنین نوشته بود: «معمر عزیزم! می دانم که پس از شهادتم این نامه را می‌خوانی، من از امیر صاحب اجازه گرفته بودم که در عملیات، همراه شما باشم». برادر گرامی‌ام!  همسرم، ام اسیره نام دارد، به وی سلاح را آموزش داده‌ام و سلاح شخصی من نیز نزدش است، پسرانم جلال و عزیز نیز با اسلحه بلدیت دارند. همسرم در کمپ عجیز می‌باشد، به آنجا برو و خبر شهادتم را برایشان برسان، آنها منتظر بودند تا ایشان را با خود به جهاد ببرم. وقتی آنجا رسیدی پسرانم را در صف استشهادیان و همسرم را در جمع استشهادی‌های امهات العصریین برسان.

برادر دلسوز شما شهید خبیب با خوانش این نامه بدنم به لرزه آمد، وضو گرفتم و خود را  به کمپ عجیز رساندم، چون به آنجا رسیدم، متوجه شدم که کمپ سخت بمباردمان شده بود، بسیاری از ساکنان آنجا شهید شده بودند.
طفل کوچکی میان خاک و دود ایستاده بود و می‌گریست و فریاد پدر از زبانش می‌برآمد. وی را به آغوش کشیدم و گفتم: بچیم! گریه مکن پدرت می‌آید. وقتی به دقت متوجهش شدم، به یادم آمد که تصویری را که خبیب برایم نشان داده بود همان بود، به کلی همانند وی بود.
بعد از تلاش دو ساعته برایم معلوم شد که تمام خانوادۀ خبیب به جز همین کودک، شهید شده‌اند و تنها همین کودک زخمی باقی مانده است. وی را به خانۀ خود بردم و به مادرم تسلیمش کردم. در خانۀ ما یتیمان دیگر نیز جمع شده بودند.
خودم روانۀ سنگر شدم، شب گذشته اطلاع یافتم که خانۀ ما نیز بمبارد شده و یتیمان و تمام معیوبین شهید شده و از میان خانواده‌ام فقط من زنده مانده‌ام. اینک آفتاب صبح در حال طلوع است، در سنگر روبه‌روی صهیونیستها نشسته‌ام و دوستان دیگرم تلاوت می کنند. امکان دارد من هم نیم ساعت بعد شهید شوم.
پیام من به تمام مسلمانان جهان این است: ای رهروان صلاح الدین، عمر و ابو عبیده! بازوان خود را به خاطر پیروزی اسلام محکم ببندید، اقصای معصوم در انتظار ورود شماست.

برادر شما معمر فلسطینی

حملات مجاهدین جماعة نصرة الإسلام والمسلمين به نیروهای ارتش سکولار بورکینافاسو

حملات مجاهدین جماعة نصرة الإسلام والمسلمين به نیروهای سکولار ارتش بورکینافاسو

جماعة نصرة الإسلام والمسلمين به یک مرکز و مقر میلیشیات بورکینیایی در یامبا در ولایت فدانغورما حمله کردند که تعداد زیادی از نیروهای بورکینیایی کشته و زخمی شدند و مجاهدین ۵ ماشین نظامی، ۶ بیکا، ۶۸ کلاشینکف، ۳۳ کلت کمری، ۵۲ موتر سیکلت و دیگر ذخائر و تجهیزات نظامی را بغنیمت گرفتند.

ولله الحمد والمنه

مقدماتی بر شناخت صحیح جهاد و اهل جهاد در آیات و احادیث و سخنان اهل فقه (۱۰)/ آیا مصلحت در جهاد است یا در ترک آن؟

مقدماتی بر شناخت صحیح جهاد و اهل جهاد در آیات و احادیث و سخنان اهل فقه (۱۰)/ آیا مصلحت در جهاد است یا در ترک آن؟

به قلم: م. الکوردی

آیا مصلحت در جهاد است یا در ترک آن؟

مرجئه های عصر که همان تفکر نجدی ها و صوفی های درباری و سکولار زده و یا منزوی غیر منفعل در برابر کفار اشغالگر و مزدوران داخلی آنها هستند اساسا منکر هر نوع جهادی در این عصر می باشند و اساسا می گویند که خروج  بر حاکم تحت هر شرایطی بر مسلمین حرام است و در جهاد امروزی چیزی جز فتنه و مفسده وجود ندارد .چرا که مسلمین قدرتی ندارند و این موجب خونریزی می گردد. ما در جواب این عده ی ضاله می گوییم قدرت نزد شما چه معنی دارد؟آیا قدرت را مانند منافقینی که در جهاد فرار می نمودند به بهانه ی اینکه که تعداد مسلمین کم است و نیزه و شمشیر دشمن برنده تر است می دانید؟یا قدرت را ایمان می دانید و {وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا}یعنی همین بس است که پروردگارت یاور و راهنما باشد. یا قدرت را الیس الله بکاف عبده (آیا خدا برای بنده اش کافی نیست) می دانید؟

اگر مسلمان با نیت قلبی پاک و فقط و فقط در راه رضای الله شمشیرها و اسلحه های با کیفیت بالا  هم برندارد باز اگر در راه الله گام بردارد خدا قدرتی بیشمار بدو می دهد. الله می فرماید: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفاً مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ(انفال ۶۵) ترجمه:اي پيغمبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن براي اعلاء فرمان خدا) برانگيز. هرگاه بيست نفر شكيبا (و ورزيده و قويّ الايمان) از شما باشند بر دويست نفر غلبه مي كنند، و اگر از شما صد نفر باشند بر هزار نفر از كافران غلبه مي كنند، به خاطر اين كه كافران گروهي هستند كه نمي فهمند (براي چه چيزي و چه كسي مي جنگند، و اگر كشته شدند سرنوشت خانواده و سرانجام خودشان چه خواهد بود، و لذا اين تاريكي راه و ناآگاهي از هدف و ندانستن نتيجه دنيوي و اخروي مبارزه، تاب و تواني براي آنان باقي نمي گذارد).

الله هم چنین می فرماید: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ(انفال ۶۴)ترجمه: اي پيغمبر! خدا براي تو و براي مؤمناني كه از تو پيروي كرده اند كافي و بسنده است (و ضامن و مراقب همگي شما است).و ابدا تعداد زیادتر دشمن به معنی قدرت بیشتر آنان نیست.

الله در این باره می فرماید: كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ(بقره۲۴۹)ترجمه: گفتند: چه بسيارند گروههاي اندكي كه به فرمان خدا (توفيق نصيبشان شده است و) بر گروههاي فراواني چيره شده اند. و خداوند با بردباران (و در صف استقامت كنندگان) است.

صحابه زمانی که با لشکر ایران مجوسی در زمان ساسانیان روبرو گشتند سلاحهایشان مورد تمسخر ایرانیان مجوسی آن زمان واقع گشت.این مطلب در تاریخ طبری به صورت مبسوط ذکر گردیده است اما مسلمين با همان سلاحهای ناکارآمد بر لشکر مجهز کفار پیروز گشتند.در جنگها رسول الله تعداد سپاهیانش غالبا خیلی از نظر تعداد کم بوده است اما غالبا پیروزی با ایشان و اصحابش بوده است.در غزوه موته سپاه اسلام ۳هزار نفر بود و سپاه کفر رومیان ۱۰۰هزار نفر .در جنگ احزاب هم همینطور و…پس قدرت به تعداد و اسلحه نیست بلکه قدرت به ایمان و جهاد در راه الله است  و در هر صورت اگر کسی در راه الله به هر شیوه ای جهاد کند چه بر دشمن غلبه پیدا کند چه شهید گردد در هر دو حالت پیروزی از آن مسلمان مجاهد است چون هم شهید شدن و هم نجاح در نبردها پیروزی اند.در این مورد در ادامه در قسمتهای دیگر شرح خواهیم داد و این چند خط فقط تلنگری بود برای خواننده محترم.

به پاسخ اصل سوال می پردازیم که ایا مصلحت امروزه در ترک جهاد است یا در انجام جهاد؟

از علمای سطان بسیار می شنویم که می گویند جهاد را منکر نیستیم و برای آن صد درصد فضایل وجود دارد ولیکن می گویند مصلحت در ترک جهاد است بخاطر اینکه در جهاد مفسده وجود دارد مانند قتل و خرابی و …و در شریعت آمده است که دفع مفاسد بر جلب مصالح مقدم است! در پاسخ می گوییم:هذا عجیب جدا .اساسا وقتی به این نجدی ها و صوفی ها و صوفی زده های تبدیعی-تفسیقی می گوییم شما مرجئه های گمراه عصر کنونی هستید بسیار ناخوششان می آید و شروع به اهانت و بی حرمتی می کنند.اکنون با این حرفشان ثابت می نماییم که اینان مرجئه های عصرند.

ادامه خواندن مقدماتی بر شناخت صحیح جهاد و اهل جهاد در آیات و احادیث و سخنان اهل فقه (۱۰)/ آیا مصلحت در جهاد است یا در ترک آن؟

حملات دارالاسلام ایران به آمریکا در حمایت از طوفان الاقصی در فلسطین

حملات دارالاسلام ایران به آمریکا در حمایت از طوفان الاقصی در فلسطین

به جرئت می توان گفت که در دنیا حاکمیتی به رسمیت شناخته شده وجود ندارد که مستقیما” نیروهای آمریکایی را مورد هدف قرار دهد، اما دارالاسلام ایران بارها قدرت آمریکا را به چالش کشیده است.‌

امروز دارالاسلام ایران :

  • خط لوله گاز  متصل کننده نیروگاه کونیکو به پایگاه آمریکا در دیر الزور سوریه را منفجر کرد!
  • به ناو امریکایی در نزدیکی یمن حمله کرد
  • علاوه بر آن به پایگاه عین الاسد در الانبار عراق و
  • پایگاه نظامی حریر آمریکا در نزدیک اربیل عراق را نیز مورد هدف قرار داد.

تمام این عملیاتها به صورت هماهنگ و زنجیر وار توسط جبهه مقاومت و اهل جماعت تحت فرمان دارالاسلام ایران صورت گرفته و می گیرند.

این حملات فعلا در حد پیام و تهدیدات پیشگیرانه است و چنانچه آمریکا و مزدوانش تابع دارالاسلام ایران نشوند باید منتظر جنگی تمام عیار بر علیه آمریکا و متحدینش بود. باذن الله .

آیا قدرتهای دیگر و حاکمیتهای دیگر تا کی قرار است فقط از دور واق واق کنند و اشک تمساح بریزند.

اگر غزه دور است اما آمریکا به عنوان حامی صهیونیستها در دسترس است .

بایدن در فلسطین اشغالی گفت: همیشه گفته‌ام اگر اسرائیلی وجود نداشت آن را ایجاد می‌کردیم! قول می‌دهم از همه قدرت آمریکا استفاده کنم تا اسرائیل جای امنی برای یهودی‌ها باشد!

متوجه شدید؟

حالا، نوچه های جولانی و گروه چند نفره ملا فتاحی در ادلب هم تا می توانند از متحدین آمریکا و نظامیان آمریکایی حمایت کنند و برای غزه اشک تمساح بریزند و در مجازی کلیپ نشر کنند که …..

در عملیات طوفان الاقصی، با وجودی که مجاهدان از رد فعل وحشیانه اسرائیل آگاه بودند، چرا جنگ را آغاز کردند؟!

در عملیات طوفان الاقصی، با وجودی که مجاهدان از رد فعل وحشیانه اسرائیل آگاه بودند، چرا جنگ را آغاز کردند؟!

به قلم: دکتر محمد بن محمد اسطل فلسطینی

بخاطر احترام موقعیت علمی، وهمچنین ضایع نکردن وقت در جنجالهای توخالی بی فایده، یا کم فایده، بطور عموم تمایل چندانی ندارم به رد زدن بر حرفهای پوچی که در سوشل میدیا مطرح می شود.
در روزهای گذشته برخی عزیزان از من در مورد افرادی پرسیدند که می گویند: لازم نبود انگشت در کندوی زنبورهای صهیونیستی کنید وآنها را بشورانید تا چنین شود!
اینبار بطور استثنایی جوابی گذرا وسریع که به ذهنم خطور می کند را بیان می کنم. در این وضعی که قرار داریم حوصله جواب کافی وشافی ندارم، تنها به چهار مورد اشاره ای سریع می کنم:

  1. دشمن به صورت بی سابقه ای شروع کرده بود به اهانت به مسجد اقصی ویهودی سازی آن. و با سرعت گامهای بلندی برداشته بود برای ویران کردن مسجد اقصی وبنای هیکل خودشان بجای آن. تجاوزاتی که پیش از این طی دو یا سه سال انجام می داد را حالا ظرف دو یا سه هفته انجام می داد.
    این در کنار اهانت وتحقیر وشکنجه ساکنان بیت المقدس، وبه زندان انداختن فرهیختگان آنها. در کنار ممنوعیتی که بر بسیاری از مسلمانان اعمال کرده به آنها اجازه نمی دهد وارد مسجد شوند. در مسجد بیش از ۵۰ کلاس علمی دایر می شد که سالهاست تعطیل شده است.
    چند روز قبل از عملیات بیش از ۵۰۰۰ صهیونیست با قدمهای نجس خود حرمت مسجد اقصی را درهم شکستند. طی ۲۰ سال اخیر چنین تجاوزاتی با این وقاحت وبدین حجم صورت نمی گرفت.
    این عملیات آمد تا جلوی این تجاوزات وبی حرمتی ها را بگیرد. نام عملیات “طوفان اقصی” گویای این ماجراست.
  2. دشمن طی ۱۵ سال گذشته تلاش دارد ما را آرام آرام زنده بگور کند: نسل جوان ما دراین فضای خفقان بزرگ شده. جوانان بیست وسی ساله بطور کلی در تمامی ابعاد زندگی فلج شده اند. بیشترشان نمی توانند ادامه تحصیل دهند ویا ازدواج کنند ویا خانه ای بسازند ویا کاری پیدا کنند. وپیامدهای این فشارها مشکلات اجتماعی حادی به بار آورده، نرخ بیکاری وتاخیر ازدواج دختران بالا رفته وطومار بحرانهای اقتصادی واجتماعی روز بروز درازتر می شد.
    اخیرا دهها هزار از جوانان راهی کشورهای غربی شده اند تا لقمه نانی به کف آورند. وصدها تن آنها را نهنگ ها در آبهای دریا تکه پاره کرده اند. تنها آرزویشان این بود که از بحرانی مرگبار به بحرانی دیگر منتقل شوند.
  3. دشمن به وحشی ترین صورت اسیران ما که تاج سرما هستند را شکنجه می کند. بگونه ای که روزانه دهها بار مرگ را می چشند. تصور کنید برخی از اسیران ما بیش از ۱۳ سال است در سلولی به مساحت یک ونیم متر بسر می برند. وبرخی دیگر را وارد سلولهایی که درو دیوارش با کثافت ومدفوع مالیده شده می کنند واسیر را مجبور می سازند طی ۲ تا ۳ روز زیر فشارهای روانی وحشتناک آنجا را تمیز کند. اسیران را لخت کرده آنها را اثنای تمییز کردن سلولهای متعفن با تازیانه می زنند، وچون سلول را تمیز کرد به سلولی دیگر با همین وضع منتقل می کنند.
    در آونه اخیر بصورت غیر قابل تصوری اسیران را زیر فشار قرار داده بودند. آنها گمان می کردند امت آنها را فراموش کرده، کسی با آنها همدرد نیست واحساس نمی کند که چه وضع فلاکت باری دارند.
    با بالا گرفتن نعره مذهبی در حکومت صهیونیستی به رهبری “ابن غفیر” وهم شکلانش فشارها در جهنم زندان بر اسیران شدت گرفت، وبه مرحله غیر قابل تحمل رسیده بود.
    ودر ماههای گذشته درخواستها وصداهای مردم برای رهایی اسیران، ونجاتشان از این وضعیت فلاکت بار بلند شده بود.
    اضافه بر این وضعیت بغرنج خانمهای اسیر بود که به شدت مورد تحقیر واهانت وتجاوزاتی که با دین وعفت وحیا در تضاد است ونمی خواهم بدان اشاره کنم، قرار می گرفتند.
    این عملیات آمد تا برای این مشکلاتی که پایان پذیر نبود، حد ومرزی بگذارد.
  4. و آنچه “حرکت مقاومت اسلامی” صراحتا اعلام داشت. که به اطلاعات محرمانه دشمن دست رسی پیدا کرده بود، که طی آن مشخص شد دشمن خود را آماده کرده بود برای حمله ای غافلگیرانه و وحشیانه وکمرشکن به نوار غزه تا آنرا با خاک یکسان کند. حماس خواست این فرصت را از دست دشمن بگیرد. واجازه ندهد به موقعیتی که غافلگیر شدن نوار غزه برایش مهیا می کرد، برسد. وبا این حمله موقعیت برتر غافلگیری دشمن را به خود اختصاص داد.
    این هجوم غافلگیرانه گسترده همه این اهداف را در بر داشت.
    ما در سال ۲۰۱۴ تجربه مشابه ای داشتیم. به اطلاعاتی دست یافتیم که دشمن می خواهد حمله کمرشکنی را بر نوار غزه آغاز کند. مجاهدان بدون مقدمه با دهها موشک ظرف دو روز دشمن را سراسیمه کردند، تا مجبور شد وارد جنگ شود. وآن نقشه هایی که برای غافلگیر کردن مجاهدان وکشتن تعداد زیادی از رهبران جهادی واز بین بردن صدها مجاهد در قرار گاههای آموزشی ومواردی دیگر که در سر داشت، را نتواند به دست آورد.
    این چهار مورد را با عجله زیر غرش هولناک موشکها وجت های دشمن نوشتم، تا در پی آن بگویم:
    مجاهدان در سنگر وضع خود را بهتر درک می کنند. ووظیفه کسانی که اطلاع کافی ندارند این است که قبل از اینکه بر دیدگاه معینی قناعت یابند، از مجاهدان در صحنه بپرسند. واین در حقیقت اقتضای حکمت است. این بدین معنا نیست که افرادی که خارج منطقه هستند حق فتوا ندارند، اما از شروط فتوا این است که از وضعیت منطقه کاملا اطلاع داشته باشند.
    من با دلی رنجور این کلمات را می نگارم. چرا که صحنه بحرانها فرصت نصرت ویاوری است نه وقت انتقاد وایرادگیری.
    آنهایی که با روایت های حکومتهای مستبد که همان دیدگاه نظام صهیونیستی است سیراب شده اند، با حرفهای ما قانع نشده هیچ، بلکه فورا آماده می شوند تا به هرکسی که به باورهایش کمترین خورده ای بگیرد حمله ور شوند. از اینروست که این مناقشات فایده زیادی ندارد.
    وما سالهاست فرموده پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم را با جان ودل هضم کرده ایم که گروهی همیشه در پی ضربه زدن وخیانت به جهاد هستند.
    ومژده پیامبر الله صلی الله علیه وسلم برای پاسبانان مرزهای اسلام است که به یاری الله مخالفان وطعنه جویان نمی توانند هیچ ضرری به آنها برسانند.
    ومن بر این باورم؛ برخی برایشان هیچ اهمیتی ندارد که ملتی بطور کامل زیر بار ذلت وخواری وشکنجه وفقر وبدبختی، واسارت وحقارت اسیران واهانت به مقدسات وتجاوز به بیت المقدس قرار گیرد. وگویا این وضعیت بغرنج وضعیتی است کاملا طبیعی که باید با آن ساخت وسوخت.
    نمی دانم این چه باطلی می تواند باشد که به تو اجازه دهد او را ریشه کن سازی واو با کمال لطافت ونرمی وخوش طبعی با تو رفتار کند!
    از الله متعال مسألت دارم با وجود ضعف وناتوانیمان ما را پیروز گرداند. ودر این وضع نیاز وناداری ما را از درگه کرم خویش بی نیاز گرداند. وبا تمام عجز وناتوانی که داریم ما را بر دشمن چیره گرداند. وبه ما عزت وکرامت داده از این ذلت وخواری نجاتمان دهد. وما را از منت هر خائن ناکس وایرادگر ذلیل بی نیاز گرداند.
    الله بر همه چیز چیره وغالب است ولی بیشتر مردمان نمی دانند..
    یکشنبه ۳۰/۳/۱۴۴۵هـ موافق با ۱۵/۱۰/۲۰۲۳م مصادف با ۲۳/۷/۱۴۰۲ ش.
    نهمین روز حماسه “طوفان اقصی”.
    ترجمه/ د.امراء

نظر مراجع تقلید شیعه در مورد تصوف و اهل تصوف  و شرکت در مجالس آنها چه هست؟

نظر مراجع تقلید شیعه در مورد تصوف و اهل تصوف  و شرکت در مجالس آنها چه هست؟

به قلم: شیعه علی

ج: قرار بود در ایران فیلمی درباره شمس تبریزی -و ضرورتاً مولوی- ساخته شود. عده‌ای از طلاب حوزه علمیه قم از آیت‌الله مکارم شیرازی و آیت‌الله نوری همدانی خواستند تا تکلیف شرعی فیلم‌سازی درباره این فرقه را روشن سازند. پاسخ این دو به شرح زیر است:

مکارم شیرازی: «با توجه به اینکه این کار سبب ترویج فرقه ضالّه صوفیه می‌شود، شرعاً جایز نیست و باید از آن خودداری کرد.»

نوری همدانی: «این دونفر نامبرده از اعیان صوفیه می‌باشند و ما برای این مطلب مدارک مقتضی از کتاب‌های خودشان داریم. اساساً فرقه صوفیه یکی از فرقه‌های ضاله و مضله می‌باشند که با تشکیلات قطب‌سازی و مرشد بازی به جنگ اسلام ناب که اسلام قرآن و اهل بیت است آمده‌اند و حضرت صادق درباره صوفیه فرموده‌اند انهم اعدائنا یعنی آنها دشمنان ما هستند. ترویج آنها به هر شکلی باشد جایز نمی‌باشد و حرام است.»

از مراجع مختلف شیعه هم سوال می شود که می توان در برنامه ها و تجمعات آنها حضور داشت؟ نگاه شرع مقدس به این ماجرا چگونه است؟

پاسخ  چند مرجع مطرح میان شیعیان جعفری به این سوال، چنین است:

  • آیت الله  سیستانی :جایز نیست.
  • آیت الله مکارم شیرازی :عموم فرق صوفیه دارای انحرافاتی هستند. از آنها و مجالس و محافلشان اجتناب کنید.
  • آیت‌الله  فاضل لنکرانی : عبادتگاه مسلمان مسجد است و رفتن به خانقاه اگر بر این باشد که گمان کند آنجا خصوصیت و شرافتی بر سایر امکنه دارد، صحیح نیست بلکه اگر به این عنوان بروند که آنجا شرعا پایگاه ذکر و مدح و منقبت است حرام می‌باشد. لذا بر عموم مسلمانان است که برای امور عبادی، ‌مذهبی و اعیاد موالید ائمه در مساجد اجتماع کنند که «انما یعمر مساجد الله من آمن بالله» و شما هم در مقابله با این حرکت طبق شرایط و مراحل امر به معروف و نهی از منکر عمل کنید.
  • آیت الله  بهجت :جایز نیست.
  • آیت‌آلله نوری همدانی:شرکت در مجالس ذکر و دعای فرقه‌های صوفیه و کمک مادی و معنوی در ساخت و عمران اماکن آنها همچون خانقاه و حسینیه و نامهایی از این قبیل که ویژه عبادت این فرقه ساخته می‌شود جایز نیست.
  • آيت الله صافي گلپايگاني:شرکت در اين گونه مجالس، حرام و ترويج بدعت است.

این دیدگاه مراجع شیعه در زمینه مشارکت و همکاری و کمک به اهل تصوف بود. البته فقهای شیعه ی جعفری در طول تاریخ با صوفی های اهل طریقت که شریعت را کنار زده اند سازگاری نداشته اند و اولین ثمرات مبارزات آنها بیرون راندن این صوفیان قزلباش حلولی از حاکمیت (گروه‌های عشایری ترکمن پیرو طریقت صوفیانه صفوی در آناتولی) و دور کردن و قتل عام آنها از زمان سلطان حسین صفوی بود تا به تدریج خودشان در سال ۱۳۵۷ش توانستند در ایران اولین حاکمیت بر اساس شیعیان جعفری را در تاریخ اسلام به وجود بیاورند.

البته شیعیان جعفری میان اهل تصوف با اهل عرفان و زهد فرق گذاشته اند.

چرخش صفویان از تشیع صوفیانه به تشیع فقیهانه با تلاش برای سرکوب قزلباشان همراه شد. (تعامل و تقابل تصوف و تشیع در عصر صفوی، علی‌اکبر تشکری و الهام نقیبی).

در این میان، رویارویی محمدباقر مجلسی (عالم شیعه و صاحب بحار الانوار) با صوفیان، رویارویی فقیه-صوفی را در عصر صفویه به اوج رساند. مجلسی صوفیان را از پایتخت (اصفهان) تبعید کرد، حلقه‌های ذکر و سماع صوفیانه را ممنوع کرد و کار را به جایی رساند که حتی گفتن ذکر “یاهو”‌ قدغن شد.

با این همه، رویارویی فقیه-صوفی نیازمند جهاز نظری بود. از این رو، شاهد موجی از ردیه‌نویسی فقیهان بر صوفیان در عصر صفوی هستیم. رساله‌هایی مانند “سلوة الشيعة” و “تسلية الشيعة” هر دو منسوب به عالِمی به نام میرلوحی،”تحفة الاخيار” و نیز “الفوائد الدینیة فی الرد علی الحکماء و الصوفیة” هر دو از محمدطاهر قمی (امام جمعه قم و فقیهی صاحب نفوذ در دربار صفوی) در زمره این ردیه‌ها است. محمدباقر مجلسی نیز فصلی از کتاب “عین‌الحیوة” خود را به رد صوفیّه اختصاص داد. (رویارویی فقیهان و صوفیان در عصر صفویان، رسول جعفریان، ).

در زمان برآمدن قاجاریه، فقیهان پایگاه منحصربه‌فرد خود در عصر صفوی را کم‌وبیش از دست داده بودند ولی از تندباد حوادث هم جان سالم به در برده بودند. با این حال، در عصر فتحعلی شاه نفوذ آن‌ها دیگر بار رو به گسترش گذاشت. در پی آن، رویارویی فقیه-صوفی نیز بار دیگر بالا گرفت، به ویژه از آن رو ‌که تصوف نیز در ایران دیگر بار دامن‌گستر شده بود. در عصر قاجار نمونه مشهور رویارویی فقیه-صوفی میان فقیهی به نام محمدعلی بهبهانی و صوفیان نعمت اللّهی درگرفت.

محمدعلی بهبهانی، معروف به کرمانشاهی، متولد کربلا و فرزند ارشد محمدباقر وحید بهبهانی فقیه احیاگر مکتب اصولی بود. او عمدتاً پیش پدرش درس فقاهت خواند. محمدعلی بهبهانی در کرمانشاه از چنان نفوذی برخوردار شد که او را می‌توان به تعبیری “ولی فقیه کرمانشاه” به حساب آورد. او رأساً به اجرای حدود شرعی می‌پرداخت و با شکایت او فتحعلی شاه حاکم کرمانشاه را، که مطلوب بهبهانی نبود، کنار گذاشت و حاکمی دلخواه بهبهانی گمارد.

بهبهانی از نفوذ خود برای رویارویی با تصوف سود برد. در نقطه اوج این رویارویی، هنگامی که معصوم علیشاه دکنی (از مشایخ سلسله نعمت اللهی که از هندوستان به ایران آمده بود) به دعوت صوفیان کرمانشاه به این دیار سفر کرد، بهبهانی او را دستگیر و در منزل خود زندانی کرد و از او توبه خواست. پس از خودداری معصوم علیشاه از توبه، بهبهانی فتوای قتل او را صادر کرد و معصوم علیشاه را به قتل رساندند.

محمدعلی بهبهانی همچنین رساله‌ای با عنوان “خیراتیه در ابطال طریقه صوفیه” نگاشت. در مقدمه این رساله، بهبهانی نگرانی خود را از گسترش تصوف در ایران ابراز داشت و از معصوم علیشاه نیز به عنوان فردی دارای “شقاوت” یاد کرد. در همین رساله، بهبهانی به نامه‌ای اشاره می‌کند که فتحعلی شاه برای او فرستاده بود. در این نامه فتحعلی شاه توضیح می‌دهد که از حاکمان ولایت‌ها خواسته هر کس “مذهب متصوّفه” را اختیار کرده است “تنبیه کامل” شود و اموالش میان فقیران تقسیم شود. (خیراتیه در ابطال طریقه صوفیه، آقا محمدعلی بهبهانی کرمانشاهی).

نکاتی از پیام اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس در مورد هولوکاست واقعی بیمارستان المعمدانی غزه

نکاتی از پیام اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس در مورد هولوکاست واقعی بیمارستان المعمدانی غزه

اسماعیل هنیه که چندساعت پیش ۱۴عضواصلی خانواده اش توسط صهیونیستهای سکولار بمباران وهمگی شهیدشدند در پیامی به مناسبت هولوکاستی که سکولارهای صهیونیست در بیمارستان المعمدانی غزه به وجود آوردند گفت:

  • کشتار بیمارستان معمدانی وحشی‌گری دشمن و شکست مفتضحانه آن را نشان داد.
  • کشتار بیمارستان معمدانی به دیگر جنایات صهیونیست‌ها از زمان اشغال فلسطین اضافه شد.دشمن صهیونیستی به هیچ ارزش، قانون و عرفی احترام نمی‌گذارد.
  • کسانی که جنایت بیمارستان معمدانی را مرتکب شدند، همان‎هایی هستند که دست به کشتار صبرا و شاتیلا زده و اسرای ارتش مصر را به قتل رساندند.
  • آمریکایی‌ها که حمایت‌های نامحدودی را از دشمن صهیونیستی به عمل آوردند، مسئول جنایت بیمارستان معمدانی هستند. تا اخراج اشغالگران، مقاومت پایدار خواهد بود.
  • کمرنگ شدن شکست دشمن و یا تسلیم ملت ما از طریق این قتل‌عام‌ها، توهم است. مقاومت پایدار است و تا زمان اخراج اشغالگران از خاک‌مان ادامه خواهد داشت.
  • از مردممان در کرانه باختری، قدس، سرزمین‌های ۱۹۴۸ و دیگر روستاها و اردوگاه‌ها می‌خواهم در برابر اشغالگران ایستادگی کنند. از ملت‌های عربی می‌خواهیم اعتراض خود را نسبت به این کشتار وحشیانه اعلام کنند.