مقدماتی بر شناخت صحیح جهاد و اهل جهاد در آیات و احادیث و سخنان اهل فقه (۷)
به قلم: م. الکوردی
شروط مجاهد: شروط مجاهد در حالت هجوم دشمن و آغاز جنگ از جانب کفار، یا شروطی که سرباز در ارتش اسلام شدن ۶شرط است:
۱-مسلمان باشد و از کفر بیرون باشد و مقید به دین اسلام باشد: دلایل آن. نخست: {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ (۱۰) تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ} [الصف: ۱۰، ۱۱]ترجمه: اي مؤمنان! آيا شما را به بازرگاني و معامله اي رهنمود سازم كه شما را از عذاب بسيار دردناك دوزخ رها سازد؟ (و آن اين است كه) به خدا و پيغمبرش ايمان مي آوريد، و در راه خدا با مال و جان تلاش و جهاد مي كنيد. اگر بدانيد اين براي شما (از هر چيز ديگري) بهتر است. دوم: {لا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا (۹۵) دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا} [النساء: ۹۵، ۹۶] ترجمه: ترجمه: الله مي فرمايد: برابر نيستند نشستگان غير معذور از مسلمانان و جهاد کنندگان در راه خدا با مال و جان خويش و خداوند فضيلت داده مجاهدان با مال و جان را بر نشستگان در مرتبه، و خداوند هر يکي را وعدهء نيک داده و مزد افزون داده خداوند مجاهدان بر نشستگان مزدي بزرگ مرتبه هايي از جانبش و آمرزش و بخشايش و خداوند آمرزندهء مهربان است. نساء: ۹۵ – ۹۶
وجه دلالت از این آیات: أن الخطاب بالجهاد متوجه إلى المؤمنين دون الكافرين، لأن الكافرين غير مأمونين في الجهاد(المغني ۸/۱۳).یعنی:اینکه خطاب به جهاد متوجه به مومنین(به اسلام) غیر از کافرین است،بخاطر اینکه کافران نمی توانند مامون و پیشوا در جهاد باشند.
سوم: وعنِ البراءِ ، رضي اللَّه عَنْه، قال: أتى النبي صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم، رجلٌ مقنَّعٌ بِالحدِيد، فَقال: يا رَسُول اللَّهِ أُقَاتِلُ أوْ أُسْلِم؟ فقَال: « أسْلِم، ثُمَّ قاتِلْ » فَأسْلَم، ثُمَّ قَاتَلَ فَقُتِلَ، فقَال رسول اللَّه صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم: « عمِل قَلِيلاً وَأُجِر كَثيراً » . [۱]ترجمه: از براء ـ – رضي الله عنه – ـ روايت شده است که گفت: مردي زره پوشيده، به حضور پيامبرص آمد و عرض کرد: اي رسول خدا! جهاد کنم يا مسلمان شوم؟ پيامبر فرمود: “مسلمان شو و بعد جنگ کن” و مرد مسلمان شد و به جهاد پرداخت تا شهيد شد، پيامبرص فرمودند: “کار کمي کرد و اجر زيادي برد.
۲-بالغ باشد و به بلوغ رسیده باشد و طفل نباشد: نخست: لَّيْسَ عَلَى الضُّعَفَاء وَلاَ عَلَى الْمَرْضَى وَلاَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَجِدُونَ مَا يُنفِقُونَ حَرَجٌ(توبه۹۱).یعنی: بر ناتوانان و بيماران و كساني كه چيزي ندارند كه آن را صرف جهاد كنند (و با آن خويشتن را براي جهاد آماده سازند) گناهي نيست (و عذرشان مقبول و جهدشان مشكور است). علما در وجه دلالت این آیه فرموده اند: أن الصبي ضعيف البنية، ضعيف في معرفة القتال فلا حرج عليه ولأنه مظنة الرحمة، فلا يؤتي به إلى المهلكة.[۲] یعنی:زیرا بچه ضعف جسمی دارد و در شناخت قتال گناهی بر او نیست زیرا او را نباید به مهلکه جنگ برد.دوم: رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلَاثَةٍ: النَّائِمِ حَتَّى يَسْتَيْقِظَ، وَالصَّبِيِّ حَتَّى يَبْلُغَ، وَالْمَجْنُونِ حَتَّى يُفِيقَ .[۳] ترجمه: قلم تکليف از سه طائفه برداشته شده: از خوابيده تا بيدار گردد. و طفل تا بالغ شود و ديوانه تا به عقل آيد.
(شاید شبهه افکنان بگویند خب دارالاسلام کنونی که بچه ها را به جهاد می برد و این صفتی که ارایه دادید دلیل بر بطلان آنان در آوردن بچه ها به قتال است: در پاسخ می گوییم:
اولا پیامبر در مورد این شرط از وجوب سخن فرموده است در صورتی که کفار به دارالاسلام حمله ور گردند و آغاز کننده قتال باشند و در این صورت قلم عفو شدن از جهاد بر بچه های ضعیف البنیه کشیده شده است ولی این به معنی آن نیست که نمی توانند ابدا شرکت داده شوند. قبل از آوردن دلیل بر شرکت بچه ها در جهادهای رسول الله با کفار و مرتدین و منافقین و مشرکین ذکر یک نکته بسیار لازم وضروری است و آن اینکه باید از کودکی به بچه های خود تربیت جهادی را بیاموزیم و در درون آنان امر جهاد راتعمیق کنیم.
از جمله مسايل خطير و امور مهمي که لازم است مربيان بدان اهتمام ورزند و بخش عمده توجه و حساسيت خود را بدان معطوف سازند تعميق روحيه جهادي در درون فرزند و استوار کردن مفاهيم همت و پايداري در انديشه قلب و عواطف وي است به ويژه در شرايط کنوني و عصر حاضر که حاکميت اسلام بر کشورهاي اسلامي ساقط شده و خورشيد عزت اسلام غروب کرده طاغوتها حاکم گشته و زمام امور در بيشتر کشورهاي اسلامي در دست کساني است که دغدغه و هدفي ندارند جز اجراي طرحها و توطئه هاي مخالفان خدا و اسلام، خواه اين نقشه ها سکولاریستی لیبرال یا سکولاریستی کمونیستی باشند، خواه سکولار صهيونيستي و خواه صليبي از پيامدهايي چنين سياستي بود که خلافت اسلامي برچيده شد موجهاي ماديگري سکولاریستی طوفانهاي بنيان کن لاقيدي و اباحيگري و جريانهاي برخواسته از مکاتب منحرف و دين ستيز، جوامع اسلامي را به سيه روزي و رنجوري دچار ساختند و در نتيجه کشورهاي مسلمان به طعمه هر طمعکار و هدف هر سودجويي تبديل شدند!![۴]
پس امر تربیت نمودن بچه ها سن و سال معین نمی شناسد و باید از همان دوره ی قبل از بلوغ اسلام را در آنان بنیادی نمود و مراتب جهاد را از مالی گرفته تا جانی و قتالی و زبانی و دعوتی وسیاسی و…را به فرزندان خود بیاموزیم.
اما پس از ذکر این نکته دلایلی از سنت و سیره رسول الله ارایه می دهیم که ایشان از کودکان نابالغی هم که توانایی جسمی داشتند و از ضعفا و ضعیف البنیه گان و بی شناخت از معرکه جهاد نبودند ارایه می دهیم تا این شبهه هم از ذهن بیرون رود.پس دلایل در مورد وجوب بلوغ یک حکم عام است و به صورت عموم اطلاق می گردد ولی اگر کودکان و فرزندان با جهاد آموزش دیده اند و ضعف جسمی نداشته باشند و به جهاد معرفت داشته باشند به طور خاص می توان از کودکان در میادین جهاد مورد استفاده قرار داد: عده ای در رد قتال صغیران و به بلوغ نرسیدگان به این روایت استناد می کنند و ادامه آن داستان را در کتب تاریخی و اقوال علما جستجو نمی کنند:
ما جاء عن ابن عمر رضي الله عنهما قال: (عرضت على رسول الله – صلى الله عليه وسلم – يوم أحد وأنا ابن أربع عشرة فلم يجزني في المقاتلة) يعني: عبد الله بن عمر رضى الله عنهما مي فرمايد : روز جنگ احد بر پيامبر صلى الله عليه و سلم عرضه شدم و من آن روز چهارده سال داشتم و پيامبر صلى الله عليه و سلم به من اجازه ي شرکت در جنگ را ندادند , و روز جنگ خندق پانزده ساله بودم و بر پيامبر صلى الله عليه و سلم عرضه شدم و ايشان به من اجازه ي شرکت در جنگ را دادند. یا به روایت متفق علیه استناد می کنند که آمده است که: عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ – صلى الله عليه وسلم – عَرَضَهُ يَوْمَ أُحُدٍ وَهُوَ ابْنُ أَرْبَعَ عَشْرَةَ سَنَةً فَلَمْ يُجِزْنِي، ثُمَّ عَرَضَنِي يَوْمَ الْخَنْدَقِ وَأَنَا ابْنُ خَمْسَ عَشْرَةَ سَنَةً فَأَجَازَنِي.[۵] ترجمه: ابن عمر رضي الله عنهما مي گويد: مرا در چهارده سالگي، نزد رسول خدا – صلى الله عليه وسلم – بردند تا در غزوة احد، شركت نمايم. اما رسول خدا – صلى الله عليه وسلم – به من اجازة شركت نداد. بعد از آن، در پانزده سالگي مرا نزد پيامبر اكرم – صلى الله عليه وسلم – بردند تا در غزوة خندق، شركت كنم. اين بار، رسول اكرم – صلى الله عليه وسلم – به من اجازه داد. (تا در غزوه شركت نمايم).
ما در پاسخ می گوییم بله اين موارد به طور عموم صادق است.برای اینکه همه در سختی و گناه نیفتند پس بر عده ای وجوب جهاد ساقط شد از جمله مریضان و بچه های نابالغ و معلولان و… ولیکن اگر بچه ای توانایی جسمی و یا مهارتی از مهارتهای جنگیدن را دانست و به امر جهاد معرفت داشت در مورادی داشته ایم رسول الله صلی الله علیه و سلم از صغیران هم کمک گرفته است. و واجب نبودن یک امر برای عده ای به معنای عدم جواز آن امر برای آنان نیست. إثباتُ الشَّيءِ لا يَنفِي ما عَداهُ (اثبات چيزي، غير آن را نفي نمي کند).
پس اثبات چیزی به معنی نفی همه چیز نیست و این یک قاعده ی اصولی در بین علما می باشد.مثلا اگر بگوییم و ما محمد الا رسول.رسولی جز محمد نیست.در اینجا درست است به طور کلی اثبات می گردد که محمد رسول است و در معنای مجازی وصف گردیده است ولیکن این اثبات به معنی نفی همه رسولان و انبیای اولوالعزم و سایر فرستادگان نمی باشد.
ادامه خواندن مقدماتی بر شناخت صحیح جهاد و اهل جهاد در آیات و احادیث و سخنان اهل فقه (۷)