حکم تعدد بیعت به بیشتر از یک امام و رهبر دارالاسلام و الجماعة در شریعت (۳)
به قلم: م. الکوردی
امام ماوردی در کتاب احکام السلطانیه می فرماید: وَإِذَا عُقِدَتِ الْإِمَامَةُ لِإِمَامَيْنِ فِي بَلَدَيْنِ لَمْ تَنْعَقِدْ إمَامَتُهُمَا؛ لِأَنَّهُ لَا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ لِلْأُمَّةِ إمَامَانِ فِي وَقْتٍ وَاحِدٍ، وَإِنْ شَذَّ قَوْمٌ فَجَوَّزُوهُ.[۱]هنگامی که امامت برای دو امام در سرزمین هایی عقد گردد هرگز امامتشان منعقد نگشته است زیر آن جایز نیست که در یک وقت واحد امامهایی وجود داشته باشد.
امام ابن حزم اندلسی رحمه الله می فرماید: ثمَّ اتّفق من ذكرنَا مِمَّن يرى فرض الْإِمَامَة على أَنه لَا يجوز كَون إمامين فِي وَقت وَاحِد فِي الْعَالم وَلَا يجوز إِلَّا إِمَام وَاحِد. [۲]که خلاصه سخنش این است که بر این امر امامت اتفاق صورت گرفته است که جایگاه دو امام در یک زمان واحد جایز نمی باشد بلکه یک امام به تنهایی جایز است.
امام قرطبی رحمه الله نیز در تایید سخنان این علمای بزرگوار می فرماید: وَإِذَا بُويِعَ لِخَلِيفَتَيْنِ فَالْخَلِيفَةُ الْأَوَّلُ وَقُتِلَ الْآخَرُ، وَاخْتُلِفَ فِي قَتْلِهِ هَلْ هُوَ مَحْسُوسٌ أَوْ مَعْنًى فَيَكُونُ عَزْلُهُ قَتْلَهُ وَمَوْتَهُ. وَالْأَوَّلُ أَظْهَرُ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: (إِذَا بُويِعَ لِخَلِيفَتَيْنِ فَاقْتُلُوا الْآخَرَ مِنْهُمَا).[۳]این عقیده جمهور اهل علم اسلام است البته عده ای هم هستند که این رای را قبول ندارند ازجمله بعضی از علمای شافعیه و مالکیه که تعدادشان خیلی کم است و رایشان هم دلیل شرعی بر آن نیست و هم چنین عده ای از اهل اصول نیز این رای را پذیرفته اند ولیکن رای قوی رای جمهور است.اما ذکر نکاتی لازم است تا شبهه ای نماند. عده ای از علما یک استثناء قایل گشته اند که تحت ظروف مکانی و زمانی خاصی هم می شود وسایلی را بر این بیعت بر یک امام اضافه نمود.مثلا اگر مکانها و سرزمین ها و اقطار اسلامی خیلی وسیع باشد و یا به علت گستردگی خاک اسلام دوری زیادی برای دسترسی به خلیفه وجود داشته باشد. پس تعدد امام تحت این ظرف مکانی وزمانی و این وسایل و شروط و استتثناء صحیح می باشد.و این رای علمایی با این وسیله و استثناء قایل گشته اند.
مثلا امام قرطبی رحمه الله می فرماید: وَهَذَا أَدَلُّ دَلِيلٍ عَلَى مَنْعِ إِقَامَةِ إِمَامَيْنِ، وَلِأَنَّ ذَلِكَ يُؤَدِّي إِلَى النِّفَاقِ وَالْمُخَالَفَةِ وَالشِّقَاقِ وَحُدُوثِ الْفِتَنِ وَزَوَالِ النِّعَمِ، لَكِنْ إِنْ تَبَاعَدَتِ الْأَقْطَارُ وَتَبَايَنَتْ كَالْأَنْدَلُسِ وَخُرَاسَانَ جَازَ ذَلِكَ.[۴]این ادله دلیل بر منع اقامه دو امام می باشد زیرا این موید است به سوی نفاق و مخالفت و سختی ها و فتنه آفرینی و زوال و نابودی نعمتها اما اگر چنانچه اقطار دوری در آن باشد مانند اندلس و خراسان بر آن جواز وجود دارد.
صاوي المالكي (متوفى: ۱۲۴۱هـ) می گوید: وَلَا يَجُوزُ تَعَدُّدُ الْخَلِيفَةِ إلَّا إذَا اتَّسَعَتْ وَبَعُدَتْ الْأَقْطَارُ(بلغة السالك لأقرب المسالك المعروف بحاشية الصاوي على الشرح الصغير ۴/۱۹۰- الناشر: دار المعارف)يعني: تعدد خلیفه جایز نیست مگر اینکه سرزمین وسیع گردد و اقطار از هم دور گردند و دور شود. شيخ دسوقی مالكي هم این سخن صاوی را مشابها می آورد و با تعلیق بیشتر اینگونه تایید می نماید ومی گوید: مَا ذَكَرَهُ الْمُصَنِّفُ مِنْ جَوَازِ تَعَدُّدِ الْقَاضِي بِمَنْعِ تَعَدُّدِ الْإِمَامِ الْأَعْظَمِ وَهُوَ كَذَلِكَ وَلَوْ تَبَاعَدَتْ الْأَقْطَارُ جِدًّا لِإِمْكَانِ النِّيَابَةِ وَقِيلَ بِالْجَوَازِ إذَا كَانَ لَا يُمْكِنُ النِّيَابَةُ لِتَبَاعُدِ الْأَقْطَارِ جِدًّا وَاقْتَصَرَ عَلَيْهِ ابْنُ عَرَفَةَ.[۵]
نتیجه:
اقامه دو امام یا سه امام در یک سرزمین واحد و یک عصر واحد جایز نمی باشد
عقد امامت به بیشتر از یک امام در یک سرزمین واحد و یکپارچه و سرزمین های متقارب و نزدیک به همدیگر، عقد صحیح امام برای آن به این صورت است که به امام اول بیعت داده شود و باطل است به مخالف این امر عقد امامت داده شود و بیعتی به بیش از دو خلیفه در یک سرزمین متقارت و واحد صورت بگیرد
۳- اما اگر متباعد و با اقطار وسیع باشد در این صورت استثنایی قایل شده اند و کثرت بیعت را جواز دانسته اند(باز این قول هم محل اختلاف است).الله اعلم.
در وضع موجود مسلمین باید با اتحادی اسلامی یک «جبهه» ی واحد بر علیه دشمنان اشغالگر و مزدوران آنها تشکیل دهند. هم اکنون دارالاسلام ایران قویترین ابزار جهت تشکیل این جبهه است و تنها حسادت و کسنه ی نابجا و جهل مانع از پیوستن عده ای به این جماعت و اهل جماعت شدن شده است نه دلیلی شرعی از یکی از مذاهب اسلامی.
[۱] الأحكام السلطانية۱/۲۹-الناشر: دار الحديث – القاهرة
[۲] الفصل في الملل والأهواء والنحل۴/۷۴-الناشر: مكتبة الخانجي – القاهرة
[۳] الجامع لأحكام القرآن = تفسير القرطبي۱/۲۷۲-الناشر: دار الكتب المصرية – القاهرة-الطبعة: الثانية، ۱۳۸۴هـ – ۱۹۶۴ م
[۴] تفسیر قرطبی ۱/۲۷۳- الناشر: دار الكتب المصرية – القاهرة-الطبعة: الثانية، ۱۳۸۴هـ – ۱۹۶۴ م
[۵] حاشية الدسوقي على الشرح الكبير۴/۱۲۵- الناشر: دار الفكر
حکم تعدد بیعت به بیشتر از یک امام و رهبر دارالاسلام و الجماعة در شریعت (۲)
به قلم: م. الکوردی
ذکر یک شبهه: شاید عده ای از مخالفین دارالاسلام ایران بگویند که این شما هستید که بین مسلمین اختلاف ایجاد کرده اید. در پاسخ می گوییم:سبحان الله از کسانی که اندیشه نمی کنند. دارالاسلام ایران شما را به جماعت شدن تشویق می کند و می گوید ای مسلمین دیگر خواب گران بس است و باید دست از فرقه بازی و جنگ مذهبی کشید و این کفاری که وارد سرزمین اسلامی شده اند بیایید بیرونشان کنیم و دهها ولی امر خائن و دست نشانده و مزدور که علم کرده اید از سرزمینهایتان تحت یک «جبهه» ی واحد ،متحدانه ساقطشان کنید.
دارالاسلام ایران به عنوان جماعتی قدرتمند که در حال جهاد با آمریکا «سر افعی» و متحدانش چون ناتو و صهیونیستهاست می گوید: الله فرموده است که: [إِنَّ اللهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ] {الرعد:۱۱}: خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نمي دهد مگر آنكه خود آنها سرنوشت خود را تغيير دهند.می گویند ای مسلمین شما قوم و امتی هستید که خود باید سرنوشت خود را تغییر دهید آن هم با جهاد و کتاب و الجماعة؛ که:قوام الدین بکتاب یهدی و بسیف ینصر.استحکام دین به کتابی است که هدایت می کند و شمشیری که نصرت می دهد. دارالاسلام ایران می گوید در برابر جبهه ی کفار ما هم یک «جبهه»ی واحد داشته باشیم همانند زمان خلفای راشدین و شما می روید جماعت بودن را بیعت به طواغیتی که شریعت را نصفه و بنا به هوای نفسانی خود قبول دارند و کفر جحود و کفر استحلال و کفر بواح و انواع نواقض اسلام را مرتکب می شوند،می دانید؟!شما جماعت بودن را در حزبهای فاسد سکولار و سکولار زده و دارودسته ی منافقین می دانید که سلمیه و دموکراسی غربی را سرلوحه خود امور خود قرار داده اند. شما جماعت بودن را در جدایی شریعت الله از حاکمیت می دانید و آن را به سلف صالح امت هم ربط می دهید؟!امثال لاجهادی ها که بنام سلف صالح نان می خورند و تفرقه سازی می نمایند و همه امت را بدعت چی و گمراه و رافضی و خوارج و … می دانند الا حزب فاسد خودشان.و امثال این نمونه ها بسیار است.ای مسلمان بیدار شو.اسلام یک دین رادیکال و انقلابی و با روح حماسی و جهادی است و هیچ گاه ذلت در زیر دست کفار و مرتدین و مزدورین را نمی پذیرد و تا اعلای کلمه الله این اسلام از پای نخواهد نشست. ای مسلمان جماعت در یک دولت اسلامی و در یک «جبهه» واحد محقق می شود هر چند اعضای این جماعت دارای مذاهب مختلف حنفی و زیدی و جعفری و شافعی و مالکی و حنبلی و غیره باشند نه در زیر پرچمهای فرقه های مختلف یا زیر پرچم طاغوتی که شرع الله را به زیر پایشان انداخته و خود دست به تشریع و به پا داشت احکام مدنی و نه احکام الهی ،کرده اند.سخن بسیار است و اگر در این مورد سخن بگوییم شاید روزها درد دل و زخمهای بسته نشده داشته باشیم و لذا به همین اشارت اکتفا می کنیم چرا که عاقلان را اشارتی کافیست).
هم چنین رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: إِنَّهُ سَتَكُونُ هَنَاتٌ وَهَنَاتٌ، فَمَنْ أَرَادَ أَنْ يُفَرِّقَ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَهِيَ جَمِيعٌ، فَاضْرِبُوهُ بِالسَّيْفِ كَائِنًا مَنْ كَانَ. [۱]براستي بعد از من درميان شما شر و فتنه ها و فسادها و تباهيها بوجود ميآيد، پس هركس خواست وحدت مسلمين را بهم بزند وجمع آنان را پراكنده سازد او را با شمشيرگردن بزنيد هركس ميخواهد باشد”.
رسول الله به شدت از تفرقه بیزاری جسته است و هم چنین می فرماید: إذا بويع لخليفتين فاقتلوا الآخر منهما.[۲] وقتي با دو خليفه بيعت شد آخري را بکشيد. هم چنین رسول الله می فرمایند: مَنْ بَايَعَ إِمَاماً فَأَعْطَاهُ صَفْقَةَ يَدِهِ وَثَمَرَةَ قَلْبِهِ فَلْيُطِعْهُ مَا اسْتَطَاعَ َإِنْ جِاءَ آخَرُ يُنَازِعُهُ فَاضْرِبُوا عُنُقَ الآخَرِ. [۳]کسي که با امامي بيعت نمايد، و با او پيمان بندد، و ثمرة دلش را به او بدهد بايد در حد توان از او اطاعت نمايد، و هرگاه ديگري با او دعوا و کشمکش نمايد پس گردن دومي را بزنيد”.
همه این احادیث منقول دلالت بر تاکید رسول الله بر یک رهبر واحد و التزام امت به جماعت بودن تحت نظر یک رهبر و جماعت دلالت دارد . صحابه پیامبر هم بر عدم جواز بیعت به بیش از یک امام تاکید ورزیده اند و این اجماع را علمای مسلمین در کتبشان به صراحت ذکر نموده اند:امام ماوردی رحمه الله می فرماید: فَأَمَّا إقَامَةُ إمَامَيْنِ أَوْ ثَلَاثَةٍ فِي عَصْرٍ وَاحِدٍ، وَبَلَدٍ وَاحِدٍ فَلَا يَجُوزُ إجْمَاعًا.[۴] اما اقامه دو امام یا سه امام در یک عصر واحد و در یک سرزمین واحد به اجماع جایز نمی باشد.
[۱] صحيح مسلم ۳/۱۴۷۹-الناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت-باب في الإمارة: باب حكم من فرق أمر المسلمين وهو مجتمع-مسند أحمد ۴/۲۶۱ و۳۴۱ و۵/۲۳-سنن أبو داود ۴۷۶۲- السنن الکبری النسائي ۷/۹۳ في تحريم الدم: باب قتل من فارق الجماعة-الطبراني في “الكبير” ۱۷/۳۶۱-البيهقي ۸/۱۶۸
حکم تعدد بیعت به بیشتر از یک امام و رهبر دارالاسلام و الجماعة در شریعت (۱)
به قلم: م. الکوردی
چرا همه برای اینکه اهل جماعت شویم بایستی یک امام و ولی امر واحد داشته باشیم و چرا در صورت بودن ولاه امر زیاد بیعت بر آنان جواز شرعی ندارد و بایستی فقط بر یک امام و یک جماعت و یک دارالاسلام بیعت نمود؟ این سوالی است که باید پاسخ شرعی و نقلی و عقلی بدان داده شود. چرا که تعدد امامان مصیبت و تفرقه و فساد در آن نهفته است.
در سقیفه که عده ای از مهاجرین و انصار جمع گشتند تا امامی منعقد کنند. انصار گفتند که بایستی امامی از ما و امامی از شما برای منصب خلافت منعقد گردد.اماعمر از شدت خوف از تفرقه و تفرق جماعت مسلمین و ظهور فساد و اختلاف و هرج و مرج می گوید: فَإِمَّا بَايَعْنَاهُمْ عَلَى مَا لاَ نَرْضَى، وَإِمَّا نُخَالِفُهُمْ فَيَكُونُ فَسَادٌ، فَمَنْ بَايَعَ رَجُلًا عَلَى غَيْرِ مَشُورَةٍ مِنَ المُسْلِمِينَ، فَلاَ يُتَابَعُ هُوَ وَلاَ الَّذِي بَايَعَهُ[۱]. عمر از این امر خوف داشتند که مبادا در نبود آنان (مهاجرین)، انصار بیعت خود را به امامی بدهند و به این واسطه امت محمد صلی الله علیه وسلم مانند ادیان دیگر و امتهای پیشین روی به سوی اضمحلال و نابودی بگزارند.لذا به آنجا رفتند تا یک امام واحد و مورد توافق و اجماع همه شان منعقد گردد و امت محمد تقسیم نگردد و تفرقه و فساد حاصل نشود.
هدف از بیعت در واقع اجتماع امر مسلمین، رسیدن مسلمین به مصالحشان ، اقامه حکم عدل بین مسلمانان و پاسخگویی به نیازهای مسلمین و وحدت صفوف بین آنان با یک امام واحد است و امر بیعت بر یک امام واحد در زیر یک پرچم توحیدی باعث جلوگیری از تفرقه می گردد.
خداوند بسیار تفرقه را زشت شمرده است.آنجا که می فرماید: وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ(آل عمران۱۰۵) و مانند كساني نشويد كه پراكنده شدند و اختلاف ورزيدند (آن هم) پس از آن كه نشانه هاي روشن (پروردگارشان) به آنان رسيد، و ايشان را عذاب بزرگي است.
هم چنین می فرماید: وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ(انفال ۴۶) و (در ميان خود اختلاف و) كشمكش مكنيد، (كه اگر كشمكش كنيد) درمانده و ناتوان مي شويد و شكوه و هيبت شما از ميان مي رود (و ترس و هراسي از شما نمي شود). شكيبائي كنيد كه خدا با شكيبايان است.
هم چنین می فرماید: إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ(انبیا۹۲) اين ملّت يگانه اي بوده (و آئين واحد و برنامه يكتائي دارند) و من پروردگار همه شما هستم، پس تنها مرا پرستش كنيد (چرا كه ملّت واحد، با برنامه واحد، بايد روبه خداي واحد كند).این آیه اخیر به صراحت به امت واحد بودن مسلمین اشاره می نماید و آیات متعددی اختلاف و تفرقه بین امت واحده را مذموم شمرده است.تنها راه حل بیرون آمدن مسلمین از ذلتی که بدان دچار گشته اند:جهاد در راه الله برای به پا داشتن یک دولت اسلامی در زیر یک پرچم واحد با یک توحید خالص و یک رهبر و امام واحد و بیعت مسلمین به این امام است. چرا که این راه است که ذلتی که بدان دچار شده ایم را به عزت مبدل می نماید و هم ضرورت دینی و هم ضرورت دنیوی مسلمین با آن محقق می گردد و هم کفار را وادار به قهر خواهیم نمود و هم اختلافها با حاکمیت شورا از بین می رود و یا کم رنگ می شود.
پیامبر به شدت از تفرقه بیزار بوده اند و امت را به جماعت واحد بودن سوق داده اند و تا حدی این امر جماعت برایشان مهم بوده که اگر کسی بخواهد جماعت مسلمین را متفرق نماید حکم قتل را برایش در نظر گرفته است: عَنْ عَرْفَجَةَ بنِ شُريحٍ رضي الله عَنْهُ قَالَ : سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم يَقُولُ : ” مَنْ أَتَاكُمْ وَأَمَرُكُم جمِيعٌ يُريدُ أَنْ يُفَرِّقَ جَمَاعَتَكُمْ فَاقْتُلُوهُ “[۲] از عرفجه بن شريح روايت است که گفت : شنيدم رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم فرمود :هر کس نزدتان آمد؛ در حالي که شما جماعت متحدي هستيد، و خواست که جماعت شما را متفرق کند، او را بکشيد .
[۱] صحيح البخاري ۸/۱۶۸-مسند احمد۱/۴۵۳-مصنف عبدالرزاق ۵/۴۳۹-صحیح ابن حبان۲/۱۵۲-شرح اصول اعتقاد اهل السنه و الجماعه ۷/۱۳۶۰)
«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)
س۳۸: حکم کسانی که با کفار در کشتار مسلمین و اشغال سرزمین مسلمین هم مسیر و یکجا می شوند چی هست؟ دوستُم می گوید آمریکا با ۱۲ عسکر صاحب افغانستان شد ما افغانستان را با کشته های زیاد تحویل آمریکا دادیم و اسیر برای گوانتامو روان کردیم.
ج: حکم اصلی این است اینهایی که به جبهه ی کفار سکولار جهانی و احزاب مرتد و سکولار محلی و دارودسته ی منافقین و ضرار سازهای بومی وارد شده اند آگاه شوند و به هر شیوه ای که شده از این جبهه ی کفار و مرتدین جدا و آنالیز شوند.
امام مسلم از ابنعباس روایت میکند كه:إنَّ رَجُلًا أَهْدَى لِرَسولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عليه وسلَّمَ رَاوِيَةَ خَمْرٍ، فَقالَ له رَسولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عليه وسلَّمَ: هَلْ عَلِمْتَ أنَّ اللَّهَ قدْ حَرَّمَهَا؟ قالَ: لَا، فَسَارَّ إنْسَانًا، فَقالَ له رَسولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عليه وسلَّمَ: بِمَ سَارَرْتَهُ؟ فَقالَ: أَمَرْتُهُ ببَيْعِهَا، فَقالَ: إنَّ الذي حَرَّمَ شُرْبَهَا حَرَّمَ بَيْعَهَا، قالَ: فَفَتَحَ المَزَادَةَ حتَّى ذَهَبَ ما فِيهَا.[۱] مردی مشكي از شراب را به رسول الله صلی الله علیه وسلم هدیه داد، رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: آیا میدانی که الله آن را حرام کرده است؟ گفت: نه، و با یک نفر در گوشی حرف زد. رسول الله صلی الله علیه وسلم خطاب به او فرمود: مخفیانه چه چیزی را به او گفتی؟ مرد گفت: به وی دستور دادم آن مشك شراب را بفروشد. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: کسی که نوشيدنش را حرام کرده است، فروختن آن را هم روا نمیداند. راوی میگوید: مرد سر مشك را باز کرد و همهي شراب را ریخت.
این شخص حکم حرام بودن مصرف مست کننده ها و از هوش برنده هائی مثل خَمر و خرید و فروش آنرا را نمی دانست و به همین سادگی و بدون جریمه شدن یا اجرای حکم بر او، آگاه می شود و مساله خاتمه پیدا می کند.
اما گاه دیده می شود که شخصی چون قُدَامَةَ بنَ مَظْعُون رضی الله عنه که از مهاجرین اولیه ی به حبشه و از جمله کسانی بود که نه تنها در بدر بلکه در تمام غزوه ها در کنار رسول الله صلی الله علیه وسلم جهاد کرده بود و در زمان حاکمیت عمر بن خطاب حاکم بحرین بود و دائی حفصه ام المومنین رضی الله عنها و عبدالله بن عمر هم به شمار می رفت،[۲] با آنکه می داند که شراب حرام شده است اما تاویل اشتباه می کند و شراب حرام شده را بر خودش حلال می کند و می نوشد.[۳]
قدامة و کسانی که با او مرتکب مصرف مسکرات شده بودند این آیه ی قرآن را تأويل كردند كه می فرمايد: لَیْسَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِیمَا طَعِمُواْ إِذَا مَا اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّأَحْسَنُواْ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (مائده/۹۳) بر کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، گناهی به سبب آنچه (از مسکرات پیش از تحریم و آگاهی از آن) نوشیدهاند متوجّه آنان نیست، اگر (از محرّمات) بپرهیزند و (بدانچه درباره تحریم نازل شده است) ایمان بیاورند و کارهای شایسته انجام دهند. بعد از آن (هم از محرّمات) بپرهیزند و (به احکام نازله) ایمان داشته باشند . سپس ( باز هم درجات تقوا را طی کنند و از محرّمات) بپرهیزند و همه کارهای خود را نیکو کنند، و الله نیکوکاران را دوست میدارد.
قدامه و همراهانش آیه را چنین تأویل کرده بودند که هرکسی ایمان بیاورد و کارهای خوب انجام دهد و هوای خودش را داشته باشد دیگر اشکالی ندارد شراب بنوشد؛ با آنکه به خاطر تأویل اشتباهش جرم استحلال از او برداشته می شود و تأویل مانع از ضربه خوردن ایمانش و مانع تکفیر شدنش می شود اما در هر صورت حد مصرف کننده ی مست کننده ها و از هوش برنده ها بر او اجرا می شود.[۴]
دقت داشته باشیم که قدامه با چنان سابقه ای از هجرت و جهاد به خاطر مخالفت با شریعت این کار را انجام نداد بلکه خیال می کرد در راستای شریعت حرکت می کند و کار خوبی انجام می دهد اما کارش در واقع جرم بود و باید مجازات می شد به همین شکل آدم و حوا نیز خیال می کردند که کار درست را انجام می دهند و به چیز بهتری دسترسی پیدا می کنند اما کارشان جرم بود و باید بهای جرمی که کرده اند را با کشف عورتشان و خارج شدن از بهشت پرداخت می کردند.
به همین شکل مومنین آگاهانه یا نا آگاهانه با عدم پیروی از شریعت الله دچار اشتباهاتی می شوند و بسیاری از این اشتباهات بهائی دارد که باید پرداخت شود و عذر به جهل و عذر به تاویل آنها با پرداخت هزینه هائی مثل آنچه بر سر آدم و حوا و قدامه آمد از آنها پذیرفته می شود؛ کسی هم که دچار قتل غیر عمد می شود باز باید هزینه هایی را پرداخت کند، هر چند که از روی آگاهی و عمد نبوده است.
در این مورد خاص هم عذر به جهل تا زمانی است که شخص صف خودش را از مومنین و اهل جماعت جدا نکرده باشد و به صف یکی از کفار پنج گانه نرفته باشد و با اینکار ایمانش را باطل نکرده باشد؛ چون در دنیا عذر به جهل و یا عذر به تاویل – و در کل، تمام عذرهای معتبر شرعی- مختص مسلمین است و مشمول کفار نمی شود.
البته بسیاری از اینهائی که یکی از کفار را به عنوان سرپرست خود انتخاب کرده اند باز خیال می کنند که حق با آنهاست و کار درست را انجام می دهند و در سخنرانی ها و رسانه های مجازی و مکتوبی که دارند خودشان را برحق می دانند، به همین دلیل الله تعالی بعد از آنکه می فرماید: یَا بَنِی آدَمَ لاَ یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِّنَ الْجَنَّةِ (اعراف/۲۷) ای آدمیزادگان! شیطان شما را نفریبد، همان گونه که پدر و مادرتان را (فریفت و) از بهشت بیرونشان کرد؛ می فرماید: فَرِیقاً هَدَى وَفَرِیقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلاَلَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ اللّهِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ (اعراف/۳۰) گروهی که هدایتشان بخشیده است، و گروهی که درخور گمراهی گردیده و سرگشته شدهاند، چرا که به جای الله و غیر از الله، شیاطین را به سرپرستی و سروری گرفتهاند و گمان می کنند که به راستی هدایت یافته اند و راهیافته شده اند.
آیات و احکام الله واضح و روشن و ساده است و به سادگی امر می کند که تحت هیچ شرایطی و با هیچ بهانه ای کفار را به سرپرستی «انتخاب» نکنید و اگر کسی این کفار را به سرپرستی انتخاب کند ظلم بزرگی را مرتکب شده، و ظالم کافری است مثل همین کفاری که به سرپرستی گرفته است: وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (مائده/۵۱) هرکس از شما آنان را به سرپرستی بپذیرد بیگمان او از زمره ایشان بشمار می رود. و شکّ نیست که الله افراد ستمگر را هدایت نمیکند.
پس ارتکاب این جرم آشکار و واضح، مثل جرم قدامه نیست که تأویل بردار باشد؛ چون عذرهای معتبر شرعی برای مومنین اهل جماعت است نه مرتدینی که در جبهه و صف کفار آشکار پنجگانه بر علیه مومنین و دارالاسلام و اهل جماعت قرار گرفته اند و کفار را به سرپرستی انتخاب کرده اند هر چند: یَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ (اعراف/۳۰) خیال می کنند که راه را درست می روند و حق با اینهاست و غیره. البته در میان اهل جماعت و دارالاسلام نیز دارودسته ی منافقین هم با آنکه ادعای اصلاحگری می کنند: وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (بقره/۱۱) اما: أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَٰكِنْ لَا يَشْعُرُونَ (بقره/۱۲) آگاه باشید اینها بدون شک خود مفسدین هستند، اما احساس نمی کنند و پی نمی برند؛ این پی نبردن آنها برایشان عذر نمی شود که ما آنها را مفسد ننامیم و در برابر مفاسد عقیدتی و رفتاری آنها واکنش شرعی نشان ندهیم.
«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)
س۳۷ : امام حسین(ع) برای ما مساله ای غیر حکومتی است نه سیاسی، اگر بخواهید مثل ایران حکومتیش کنید بر اساس مذهب خود شما که سنی هستید و بر اساس سخن بزرگان شما مثل ابن عمر باید بگوئید امام حسین(ع) خوارج بوده و حتماً حق با یزید بوده، برای ما گریه ثواب دارد و گناهان را پاک می کند پس لطفاً با سیاسی کردن کار امام حسین(ع) این گریه را هم از ما نگیرید.
ج: زمانی که حاکم دارالاسلام می میرد باید شورای اهل حل و عقد یا همان شورای اولی الامر یا خبرگان رهبری یکی را به رهبری انتخاب کنند، این «خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ » روشی بوده که از زمان ابوبکر تا حسن بن علی ادامه داشت؛ با حاکمیت «مُلْكًا عَاضًّا»[۱]معاویه و از بین رفتن سنت «خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ » و جایگزینی بدعت بزرگ شاهیگری، شورای اولی الامر به همراه نظارت عمومی هم که از مشخصه های «خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ » هستید نیز از بین رفتند و بدعت وراثت جایگزین شد و معاویه با قدرت اسلحه و پول و تزویر خواست برای پسرش یزید بیعت بگیرد.
بیعت با زور و تغلب و سلطه پیدا کردن بر حاکمیت هم باید از تمام قدرتهای کوچگ و بزرگ جامعه گرفته شود و تا زمانی که حاکمیت با غلبه و زور نیز مستقر نشده هر گونه جنگی بین مدعیان قدرت صرفاً جنگی داخلی جهت کسب قدرت حکومتی است و هیچ یک خوارج یا اهل بغی و … محسوب نمی شود؛ چون زمانی به شخص گفته می شود خوارج که مسلحانه بر علیه حاکمیت مستقر بر جامعه قیام کرده باشد، اما از سال ۶۰ق که قیام حسین بن علی شروع می شود تا سال ۷۳ق که حاکمیت عبدالله بن زبیر از بین می رود دارالاسلام به مدت ۱۳ سال دارای یک حاکمیت واحد نبود بلکه مدعیان قدرت و حاکمیت وجود داشتند.
حسین بن علی به گواهی خود شیعیان برای خلافت اسلامی قیام کرد و خودش را از یزید شایسته تر به خلافت و بیعت می دانست و زمانی که از او درخواست می کنند که بیا و به یزید بیعت بده می گوید: شخصى مثل من هرگز با كسى مثل او (يزيد) بيعت نمى كند، ما و شما فردا كنيم و ببينيم كه «أَيُّنا أَحَقُّ بِالْخِلافَةِ وَالْبَيْعَةِ»[۲] كدام يك از ما به خلافت و بيعت شايسته تر است.
پس اصل مساله کلاً بر سر حاکمیت و بیعت است، رسول الله صلی الله علیه وسلم ام الفساد را تغییر حکم و حاکمیت معرفی کرده بود، یعنی از تغییر حکم و حاکمیت تا ترک نماز که شخص به کلی از اسلام خارج می شود هر چه مفاسد هست به خاطر همین تغییر در حاکمیت و حکم بوده است و چنانچه خواهان از بین رفتن تمام این مفاسد هستیم باید بار دیگر حکم و حاکمیت به سبک رسول الله صلی الله علیه وسلم «ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّة»ِبرگردد .
رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: لَتُنْقَضَنَّ عُرَى الإِسْلَامِ عُرْوَةً عُرْوَةً، فَكُلَّمَا انْتَقَضَتْ عُرْوَةٌ تَشَبَّثَ النَّاسُ بِالَّتِي تَلِيهَا، وَأَوَّلُهُنَّ نَقْضًا:الحُكْمُ، وَآخِرُهُنَّ: الصَّلَاةُ،[۳]دستگیره های اسلام یک به یک شکسته می شوند،هرزمانی که دستگیره ای نابود شود مردم به آنچه نزدیک آن است چنگ می زنند، اول آنها شکستن حکم است و آخر آنها نمازاست.
مومنین در زمان حاکمیت معاویه «سنتِ» خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ حسن بن علی را از دست دادند و بر اساس قاعده ی «أنَّ الضَّروراتِ تُبيحُ المحظوراتِ» به دستگیره ی «بدعتِ» حرام شده ی حکومت بدیل اضطراری اسلامی «مُلْكًا عَاضًّا» چنگ زدند؛ حالا حسین بن علی می خواهد این بدعت بزرگ را از بین ببرد و بار دیگر سنت جدش رسول الله صلی الله علیه وسلم در مساله ی حاکمیت را زنده کند که خود به خود سایر سنتهای فراموش شده ی ریز نیز زنده می شوند و به همین ترتیب سایر بدعتهای پائینتر از این هم نابود می گردند.
اگر مسلمانان به جای سرگرم شدن در مسائل جانبی و ریز فقهی شخصی به رفع عوامل بوجود آورنده منکرها مشغول می شدند، و با آن مبارزه می کردند، این همه منکر در طول اینهمه قرون گذشته به تدریج گسترش پیدا نمی کرد. البته حکومتهای بدیل اضطراری اسلامی و در یکی دو قرن گذشته، طاغوتهای حاکم بر مسلمین هم بر اثر غفلت و ناآگاهی مومنین و به اولویتهای امر به مرعوف و نهی از منکر سعی کرده اند مسلمین را از کانالهای مختلف و توسط جاهلین میان مومنین و بخصوص سربازان جنگ روانی خود به مسائل ریز و جانبی غیر از پرداختن به منکر بزرگ حکومتهای موجود مشغول کنند؛ به همین دلیل است که می بینیم خیلی از این منکرهای کوچک و بزرگ در اثر غفلت و ناآگاهی که طاغوتیان برای گسترش حاکمیت خویش در جامعه ایجاد کردند، بوجود آمده اند.
اجرای اسلام و عینی شدن اسلام بعد از تکمیل شدن آن به وجود جماعت گره خورده است چنانچه عمر بن خطاب می گوید: لاَ إِسْلاَمَ إِلاَّ بِجَمَاعَةٍ، وَلاَ جَمَاعَةَ إِلاَّ بِإِمَارَةٍ، وَلاَ إِمَارَةَ إِلاَّ بِطَاعَةٍ.[۴] قطعاً اسلام وجود ندارد مگر با جماعت و جماعت وجود ندارد مگر با رهبریت و رهبریت وجود ندارد مگر با فرمانبرداری و اطاعت. اطاعت، رهبریت، جماعت؛ زمانی که این جماعت و حاکمیت بر دارالاسلام دچار بیماری و بدعت باشد قطعاً اسلام کامل هم در جامعه پیاده نمی شود؛ پس تنها گزینه برای اجرای کامل اسلام از بین بردن بدعت حکومتهای بدیل اضطراری اسلامی و بازگرداندن حاکمیت به سبک و روش و منهاج رسول الله صلی الله علیه وسلم است، چیزی که حسین بن علی به خاطر آن قیام کرد.
علاوه بر این، یکی از مفاد صلح حسن بن علی با معاویه این بود که «لَیْسَ لِمُعَاوِیَةِ بْنِ أَبِی سُفْیُانَ أَنْ یَعْهَدَ لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ عَهْداً، بَلْ یَکُونُ الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِهِ شُوْرَی بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ»[۵] بعد از خودش ولی عهدی تعیین نکند بلکه امر حاکمیت به شورای مسلمین واگذار شود؛ اما معاویه برای بعد از خودش پسرش یزید را ولی عهد می کند و می خواهد برایش بیعت بگیرد[۶]؛ اما این بیعت گرفتن تکمیل نشد و معاویه مرد.
بعد از مرگ معاویه، هم خلاء حاکمیت وجود داشت و قدرت حکومتی مستقر نشده بود و هم بر اساس برآوردهای حسین بن علی زمینه و شرایط مناسب برای: مَن رَأَى مِنكُم مُنْكَرًا فَلْيُغَيِّرْهُ بيَدِهِ،[۷] قیام و عوض کردن بزرگترین منکر و بدعت یعنی حاکمیت شاهیگیری به معروف حکومت اسلامی بر منهاج و روش نبوت با دست وجود داشت؛ اما دیگران معتقد بودند که هنوز شرایط و زمینه های قیام فراهم نیست.
امام طبری و ابن کثیر و الإمام الشعبي (۲۱ -۱۰۳ق) و دیگران نقل می کنند که: چون حسين عليه السلام خواست كه از مكّه به سوی کوفه بيرون رود، محمد بن علی ابن ابی طالب برادر حسین و ابن عباس و عبدالله بن زبیر و عبد اللَّه بن عمر به نزد حسین می آیند تا او را از این قیام منصرف کنند؛ عبدالله بن عمر می گوید: اى ابا عبد اللَّه! كجا مىروى؟ حسین گفت: «اينها، بيعتها و نامههاى مردم عراق است كه به من رسيده است»[تعداد نامه ها از ۵۰ تا ۱۵۰ نامه ذکر شده است[۸] و تعداد بیعت دهنگان هم نفر بیشتر از ۳۰ هزار نفر بود[۹]]. ابن عمر گفت: [از من بشنو، بمان و بيرون نرو[۱۰]] آيا به سوى مردمى مىروى كه پدرت را كشتند و برادرت را رها كردند، در حالى كه آنان از آن دو، بيش از تو پيروى مىكردند؟ عبد اللَّه سعی کرد كه مانع سفر حسین شود؛ امّا چون نپذيرفت، در آغوشش كشيد و بین ابروان او را بوسید و گفت: تو را كه كشته مىشوى، به الله مىسپارم .[۱۱]
عبدالله بن عمر هرگز نمی گوید که قیام شما برای بازگرداندن حاکمیت به سبک رسول الله صلی الله علیه وسلم اشتباه است یا شما شایستگی این کار و جایگاه را نداری، بلکه می گوید که با این افراد عهد شکن نمی توان چنان کار بزرگی را انجام داد.
خروجی و درسِ یادِ قیام حسین انجام غیرتمندانه ی فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر در سطح حکومتی از کانال شرعی آن و تمرکز بر نابودی بزرگترین بدعت و منکری است که با حاکمیت معاویه شروع شده و تا کنون منبع و مادر تمام بدعتها و منکرات دیگر در میان مسلمین شده است.
خروجی بحث در مورد قیام امام حسین «أَيُّنا أَحَقُّ بِالْخِلافَةِ وَالْبَيْعَةِ» مساله ی بازگرداندن حاکمیت به روش و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم و تمرکز بر این امر مهم انقلابی است که باعث زنده شدن منهج حکومتی اسلامی و عینیت یافتن و پویایی اسلام کامل در زندگی دنیوی انسانها ودمیدن روح تازه ی حرکتی و جهادی در میان مومنین «اهل جماعت» و آزاد سازی مجدد زمین از لوث حاکمیت کفار می شود، کاری که مومنین صدر اسلام تنها در یک نسل و با چند هزار مجاهد انجام دادند و تا کنون صدها نسل با میلیونها مسلمان و هم اکنون با بیشتر از ۲ میلیارد مسلمان نتوانسته اند حتی کاری در حد و اندازه ی کار اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم را در آزادسازی زمین انجام دهند چه رسد به اینکه بخواهند قدمی بیشتر بردارند.
زمانی که گفته می شود حسین با قیامش می خواست اسلام را زنده کند یعنی همین؛ و تا زمانی که این کار نیمه تمام حسین تمام نشود مومنین هرگز به وعده های الله در حاکمیت بر زمین و کسب عزت و قدرت راستین و تشکیل جامعه ای اسلامی بر روش و منهاج نبوت دست پیدا نخواهند کرد.
پس اگر در کنار حسین و ادامه دهنده ی راه حسین هستی که منهج صحیح اسلامی در مساله ی امر به معروف و نهی از منکر و تمرکز بر بزرگترین و اصلی ترین منکر است، نه در کنار یزیدهای زمان و حتی بدتر از یزیدهایی که می بینیم، «اهل جماعت» شو، محرک و انگیزه تو در یاد حسین این باشد و با صبر و غیرت بر هدفی تمرکز کن که حسین به خاطرش قیام کرد و به این شکل قیام حسین را زنده نگه دار و اجازه نده دارودسته ی منافقین وغلاة با توهمات و خیالاتی که در طول قرنها جهت انحراف مردم از مسیر و منهج جهادی حسین بافته اند با این چیزهای پست و بی ارزش و خرافاتی تو را به بیراهه ببرند و با تلاش چند قرنه و بی وقفه ای که جهت گم کردن هدف قیام حسین در تولید انواع انحرافات و خرافات کشیده اند حتی تو را به خدمت به بدتراز یزیدیان زمان بکشانند.
تفرقه اندازان در دین الله پیوند خود با پیامبر را لرزان و گاه نابود می کنند
به قلم: محمد اسامه
عده ای می گویند در اطراف ما گروهها و جماعتهایی وجود دارند که «اهل جماعت» نیستند اما بسیار اهل تقوا و پرهیزکاری و غیره هستند پس می توان اهل جماعت نبود و به راه خود ادامه داد.
خدمت این دوستان و سایر عزیزان باید عرض شود قضاوت در مورد اینکه چه کسی به الله نزدیک است یا دور کار بنده نیست بلکه الله تعالی خودش باید این را مشخص کرده باشد.
دین معرفی شده توسط الله به بندگانش اسلام نام دارد و در طول تاریخ بشریت تمام کسانی که تسلیم و تابع دین الله شده اند را مسلمان نامیده است.
اسلام دین وحدت و یگانگی است و از هر گونه تفرقه و انشعابهای مذهی مبراست و ربطی به آن ندارد؛ بر این اساس الله متعال می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینهُمْ وَ کانُوا شِیعاً لَّست مِنهُمْ فی شی ءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلی اللَّهِ ثُمَّ ینَبِّئُهُم بمَا کانُوا یفْعَلُونَ (انعام/۱۵۹) در حقیقت کسانی که دینشان را پراکنده ساختند، و گروه گروه گردیدند، تو هیچ چیزی (از رابطه) با آنان نداری؛ کارشان تنها با خداست؛ سپس [خدا] از آنچه همواره انجام می دادند، با خبرشان می سازد.
تفرق در دین هم یعنی جدا شدن از جماعت و اهل جماعت نشدن که در سخنان ام المومنین ام سلمه رضی الله عنها در زمان قیام شورشیان بر علیه عثمان بن عفان واضح و روشن می شود.
ام المومنین ام سلمة رضی الله عنها در هنگام فتنه ی اغتشاشگران بر علیه حاکمیت عثمان و الجماعة می گوید: إِنَّ نَبِيَّكُمْ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَدْ بَرِئَ مِمَّنْ فَرَّقَ دِينَهُ وَاحْتَزَبَ.[۱] پیامبرتان صلی الله علیه وسلم بریء است از آنکه دینش را فرقه فرقه کرده و حزب گرایی کند. یا در لفظی دیگر آمده است زمانی که قاتلین عثمان در مسجد جمع شده بودند در یکی از منازل رسول الله صلی الله علیه وسلم ام سلمة رضی الله عنها قرآن را برداشت و فریاد زد: يُعْلَم أنَّ محمَّدًا بَرِيءٌ ممَّن فرق دينه، وكان شِيَعًا؛[۲]بدانید که محمد از کسی که دینش را پراکنده و فرقه فرقه کند و گروه گروه شود بیزار وبری است. یا با لفظ: ألمْ تَعْلموا أنَّ محمَّدًا بَرِيءٌ ممَّن فارَقَ دِينَه وكانوا شِيَعًا؟ مگر نمی دانید که محمد از کسی که دینش را پراکنده و فرقه فرقه کند و گروه گروه شود بری و بیزار است؟ و بعد آیه ی: إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ (انعام/۱۵۹) را قرائت کرد. [۳] كسانى كه دين خود را پراكنده کردند و فرقه فرقه شدند تو به هیچ وجه از آنان نیستی و (حساب تو از آنان جداست) .
در این سخنان ام المومنین رضی الله عنها دقت و تامل کنید. در زمان قتل عثمان، آشوبگران فتنه گر با ترکیب مختلفی که داشتند مذهبی جداگانه و مختص به خود و جدای از احکام فقهی حاکم بر حاکمیت و عموم مسلمین و مثل آنچه که عموماً در مورد مذاهب تصور می کنند نداشتند و یا حزبی بر اساس آنچه ما تصور می کنیم به وجود نیامد بلکه اطاعت خودشان را از رهبر جماعت گرفتند و از جماعت جدا شدند
حالا الله تعالی می فرماید که پیامبرش و قطعاً الله تعالی با این فرقه بازها و حزب سازها و ضرار سازها هیچ رابطه ای ندارد و آنها را تهدید می کند آنوقت عده ای برای این اهل تفرق کرامات می بافند؟
[۱] احمد بن حنبل، الجامع في العلل ومعرفة الرجال، ۳۳۴ / (۵۴۸/۲ رقم: ۳۵۹۷)
[۳] رواه ابن عساكر في «تاريخ دمشق» (۳۹/۲۳۵) من طريق شيبان، حدثنا أبو الأشهب، عن الحسنِ، قال: لقد رأيْتُ الَّذين تَكلَّموا في عُثمانَ وتخاصَموا في المسجِدِ حتَّى ما أرى أديمَ السَّماءِ، وإنَّ إنسانًا مِن حُجَرِ النَّبيِّ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ أشار بمُصحَفٍ، وقال: ألمْ تَعْلموا أنَّ محمَّدًا بَرِيءٌ ممَّن فارَقَ دِينَه وكانوا شِيَعًا؛ {إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ} [الأنعام: ۱۵۹].
سخنرانی مولوی امیرخان متقی وزیر امور خارجۀ امارت اسلامی افغانستان در نشست فارمت مسکو
تاریخ: ۲۹ سپتمبر ۲۰۲۳ مکان: کازان، تاتارستان
بسم الله الرحمن الرحیم حامداً و مصلیاً و بعد،
قبل از همه، از حکومت فدراسیون روسیه، به ویژه آقای سرگی لاوروف، وزیر امور خارجه تشکری می کنم که آمادگی این نشست را اتخاذ کردند و از ما دعوت نمودند تا به نمایندگی از امارت اسلامی افغانستان درین نشست اشتراک کنیم تا بتوانیم با اشتراک کنندگان این نشست در مورد تحولات اخیر سیاسی، امنیتی و اقتصادی افغانستان بحث کنیم. حاضرین محترم، دو سال قبل، به تاریخ ۱۶ اکتوبر ۲۰۲۱، هیأت ما در حالی در نشست فارمت مسکو اشتراک کردند که اشغال امریکا و ناتو و ادارۀ متکی به آن در افغانستان از بین رفته بود و امارت اسلامی افغانستان تازه به کار آغاز نموده بود. در آن زمان، در مورد حکومتداری آینده، احیای نهادهای حکومتی به ویژه فعالسازی وزارتهای سکتور امنیتی، وضعیت امنیتی و مواد مخدر نگرانی عمیق و سوالهای جدی نزد بعضی طرفها مطرح بود. اما ما با نصرت خاص الله متعال، با حمایت مردم و با عزم راسخ خویش باور داشتیم که با پایان اشغال، بنیاد یک افغانستان مستقل، امن و مرفه را می گذاریم، که الحمدالله این امر تحقق یافت و کار روی تقویت آن جریان دارد.
ما طی دو سال گذشته در چارچوب این فارمت و سایر فارمتها به کشورهای منطقه و جهان در مورد وضعیت امنیتی افغانستان اطمینان دادیم و وعده سپردیم که امارت اسلامی افغانستان به عنوان حکومتی مسوول اجازه نمی-دهد از خاک افغانستان تهدیدی برای جهان، منطقه و به ویژه کشورهای همسایۀ افغانستان متوجه باشد، که این وعده به خوبی عملی شده است. طی دو سال گذشته، ما همزمان با احیای بنیادهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی حکومت خویش، مبارزه علیه گروههای فتنه گری که زیر چتر اشغالگران آموزش دیده بودند را تسریع نمودیم و توانستیم مخفی گاه های داعش را در سراسر کشور به طور مسلکی از بین ببریم و آخرین تلاشهای توطئه ای بزرگ علیه امنیت منطقه به-شمول افغانستان را نیز خنثی سازیم.
حاضرین محترم، طی تقریباً نیم قرن گذشته، افغانستان با بحران سیاسی، امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و به ویژه مشروعیت داخلی مواجه بود که منتج به چالش های متعدد شد؛ تجارب علمی و عملی نشان داد که ریشۀ اصلی بحران تطبیق نسخه ها، مادل ها و فرمایشات بیرونی در امور داخلی بود که در آن جغرافیا، تاریخ، فرهنگ و ارزش¬های دینی و اجتماعی ما نادیده گرفته شده بود. نمودنۀ خوب این ادعای ما حکومتداری دوسال گذشته است که باوجود تحریم ها و بدون کمک و حمایت جهتی جنگ را خاتمه دادیم و امنیت مطمئن ایجاد کردیم؛ حکومت را مرکزی ساختیم؛ بودیجه را مستقل ساختیم؛ از کشور ما به کسی تهدید مواجه نشد؛ مبارزۀ مؤثر با مواد مخدر کردیم؛ فرصت های کاری در حکومت و سکتور خصوصی را وسعت دادیم؛ دسترسی به عدالت به هر ولسوالی و قریه امتداد یافت؛ برای تجارت، ترانزیت و سرمایه¬گذای تسهیلات ایجاد کردیم؛ پروژه های متعدد بازسازی را در نقاط مختلف کشور آغاز کردیم و شفافیت در فراهم سازی خدمات برای طبقۀ محروم مردم را تضمین نمودیم.
این همه را حکومت به اصطلاح همه شمول طی بیست سال گذشته با صدهاهزار نیروی خارجی و داخلی، تسلیحات پیشرفته، حمایت مالی گسترده و حمایت سیاسی کشورهای منطقه و غربی نتوانست بدست آرد که علت اساسی فروپاشی آن ایجاد بحران مشروعیت در پیشگاه مردم در نتیجۀ پذیرفتن فرمایشات بیرونی و برخاستن مردم در مقابل آن بود. به همین اساس، با درنظرداشت دین، تاریخ و فرهنگ مردم خویش و به ویژه واقعیتهای نزدیک سیاسی، بنیاد حکومتی را نهادیم که ضمن حکومتداری خوب، از مشروعیت دینی و ملی نیز برخوردار باشد. امیدوارم که کشورهای منطقه و جهان نیز روی این واقعیت مهر تأیید بگذارند، چرا که طی ۴۵ سال گذشته هیچ نسخه ای بیرونی مانند همه شمولیت تعریف ناشده، نه¬توانسته است مشکلات افغانستان را حل کند.
ما از همه کشورها، به ویژه کشورهای همسایۀ خویش توقع داریم، طوری که ما برای نحوۀ حکومتداری دیگران نسخه پیشنهاد نمی کنیم، آنها نیز به¬جای پیشنهاد نسخه برای نحوۀ حکومت¬داری برای افغانستان، با امارت اسلامی افغانستان در همه عرصه¬ها کار رسمی را آغاز کنند تا از یک¬سو دست¬های حلقات شریر قطع گردد و از سویی دیگر، از ظرفیت یورو -آسیا که نزدیک به هفتاد فیصد نفوس، اکثریت سرمایه و ثلث منابع انرژی جهان را در بر دارد، برای ثبات و رفاه منطقه درین فرصت تاریخی به منفعت اعظمی همه استفاده شود.
حاضرین محترم، در اخیر به شماری ار موارد مشخصاً اشاره می کنم: