آیا آیت الله خامنه ای و مُلا محمد عمر را می توان امام نامید؟

آیا آیت الله خامنه ای و مُلا محمد عمر را می توان امام نامید؟

به قلم: ابوبکر الخراسانی

امام طبری می آورد: «ولکلِّ قومٍ سُنَّه ٌوإمامُهَا»[۱]و هر قومی برای خودش دارای سنت، شریعت، برنامه و نظام و حاکمیت و دارای امام خاص خودش است. شخصی که در آمریکا یا اروپا یا هر یک از کشورهای سکولار زندگی می کند اهل قوانین و سنت و شریعت همان کشور است نه اهل سنت و شریعت و قوانین شریعت الله. اهل سنت هست اما اهل سنت سکولاریستها نه اهل سنت اسلام، دارای امام هم هست امام امامی که آن کشور سکولار دارد.

دارالاسلام سرزمینی است که قانون اساسی آن بر اساس یکی از مذاهب اسلامی باشد و رهبر آن نیز یک مسلمان باشد، این رهبر مسلمان امام این سرزمین نامیده می شود که باید در غیر معصیت الله از آن اطاعت کرد اما امروزه چنان تفرق و فرقه بازی و دلخوش شدن به ضرار سازی مُد شده است که حتی برای عده ای جرئت گفتن اینکه فلان رهبر دارالاسلام امام محسوب می شود نیز دشوار است؛ حتی سعی می کنند فراموش کنند که امام دارالاسلام ی که امام احمد بن حنبل خود را ملزم به اطاعت از آن در غیر معصیت الله می دانست مامون و معتصم و واثق معتزلی بودند یا امام دارالاسلامی که صلاح الدین ایوبی در دورانی به آن خدمت می کرد یک شیعه فاطمی بود و…

‏امام احمد بن حنبل در جواب اسحاق بن ابراهیم بن هانیء که از معنی حدیث«مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً» می پرسد می گوید: تَدْرِي مَا الْإِمَامُ؟ الْإِمَامُ الَّذِي يُجْمِعُ عَلَيْهِ الْمُسْلِمُونَ، كُلُّهُمْ يَقُولُ: هَذَا إِمَامٌ؛ فَهَذَا مَعْنَاهُ. می دانی امام کیست؟ کسی است که مسلمانان بر امامتش اجتماع کنند، همه می گویند: این امام است؛ معنایش همین است.[۲]

کثیری می گوید: بدان که حدیث دلالت می کند بر اینکه اعتبار به بیشترین جماعت مسلمانان است بنابراین اگر یک و یا دو و یا سه نفر با کسی بیعت کنند امام نخواهد بود تا زمانیکه بیشترین آنها یا اهل حل و عقد با او بیعت نمایند.[۳] اهل فقه گفته اند: الْإِمَامَةُ: مَوْضُوعَةٌ لِخِلَافَةِ النُّبُوَّةِ فِي حِرَاسَةِ الدِّينِ وَسِيَاسَةِ الدُّنْيَا. [۴] امامت موضوعی است برای جانشینی نبوت در امر حراست از دین و سیاست دنیا.

در حکومتهای بدیل اضطراری اسلامی اکثراً رهبر با پشتوانه ی قدرت نظامی به حاکمیت می رسد نه با شورای اولی الامر یا خبرگان رهبری اهل حل و عقد، به همین دلیل هر کسی به حاکمیت برسد و الجماعة را در دست بگیرد رهبر است فرق ندارد نیکوکار باشد یا مسلمانی جائر و ستمکار. امام شافعی می گوید: هر کسی که با شمشیر بر حاکمیت دست پیدا کرد تا اینکه او امام نامیده می شود و مردم دور او جمع می شوند چنین شخصی امام است.[۵] و ابن حجر می گوید فقها بر واجب بودن اطاعت چنین حاکم چیره شده ای و جهاد به همراه او اجماع دارند.[۶]

قاعده و اساس بر این است که : «لَا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ لِلْأُمَّةِ إمَامَانِ فِي وَقْتٍ وَاحِدٍ»[۷] مجاز نیست که در یک زمان برای «امت» دو رهبر وجود داشته باشد. و اتفاق تمام اهل فقه وجود دارد که: واتفقوا انه لايجوز ان يكون على المسلمين في وقت واحد في جميع الدنيا إمامان لامتفقان ولا مفترقان ولا في مكانين ولا في مكان واحد. [۸] فقهاء مسلمین اتفاق دارند که مجاز نیست در زمانی واحد در تمام دنیا دو رهبر و امام بر مسلمین حاکمیت کنند، نه با هم و نه جدا از هم، نه در دو مکان و نه در یک مکان واحد؛ پس در حالت عادی «لَا يَجُوزُ تَعَدُّدُ الإمامِ»[۹] تعدد رهبر جایز نیست و همچنانکه یک زن تنها به عقد یک نفر در می آید به همین شکل حاکمیت الجماعة مسلمین نیز تنها برای یک نفر منعقد می شود.

حالا اگر مومنین به چنین رشد منهجی نرسیده باشند و جماعتهای موازی با الجماعة ی اصلی را بر بخشهایی از سرزمینهای اسلامی تشکیل داده باشند مسلمین به حکم ضرورت و از روی ناچاری باید در غیر معصیت الله از الجماعة ای که بر سرزمین آنها تمکین دارد اطاعت کنند؛ اما هرگز فراموش نکنند که حق با الجماعة امام و اولی است و باید کل تلاش آنها ملحق شدن به الجماعة ای باشد که قبل از همه تشکیل شده است هر چند مخالف مذهب و فکر و تفسیر آنها از شریعت باشد.

با این توضیحات مختصر باید روشن شده باشد که امام دارالاسلام می تواند فردی از میان هر یک از مذاهب اسلامی باشد؛ و چنانچه «توانائی، اسباب لازم و شرایط و زمان مناسب» برای تغییر انقلابی این حکومت بدیل اضطراری اسلامی به حکومت اسلامی بر منهاج نبوت وجود ندارد و هر گونه جنگی به قیام فتنه و فاجعه و ظلم و تجاوز و فساد بیشتر ختم می شود.

دین و شعایر دینی‌ات را در جامعه آشکار کن. در زمان غربت دین و منتظر عواقب جنگ روانی پس از آن نیز باش، این تبلیغ منهج صحیح اسلامی و مانند جهاد است…


[۱]  تفسير ابن جرير الطبري، ج۴ ص۶۵

[۲] ابن تيمية، منهاج السنة النبوية،‌ مؤسسة قرطبة ، الطبعة لأولى، ج۱، ص۳۶۵٫/ امام احمد در«مسائل ابن هانیء» ۲۰۱۱ /  تدری ما الامام؟ الذی یجتمع المسلمون علیه کلهم. یقول: هذا إمام، فهذا معناه

[۳]  کثیری، فیض الباری۴/۵۹ / إعلم أن الحدیث یدل علی أن العبرة بمعظم جماعة المسلمین، فلو بایعه رجل أو اثنان أو ثلاثة فإنه لا یکون إماماً ما لم یبایعه معظمهم، أو أهل الحلّ و العقد.

[۴]  الأحكام السلطانية للماوردي ص۵-۳/ الإِمَامَةُ مَوْضُوعَةٌ لِخِلَافَةِ النُّبُوَّةِ فِي حِرَاسَةِ الدِّينِ وَسِيَاسَةِ الدُّنْيَا، وَعَقْدُهَا لِمَنْ يَقُومُ بِهَا فِي الأُمَّةِ وَاجِبٌ بِالإِجْمَاعِ

[۵]  مناقب الشافعي (١ / ٤٤٨) تحقيق أحمد صقر/ كل من غلب على الخلافة بالسيف حتى يسمى خليفة ويجمع الناس عليه فهو خليفة

[۶] فتح الباري (١٣ / ٧) / وقد أجمع الفقهاء على وجوب طاعة السلطان المتغلب والجهاد معه

[۷] . الماوردی، احکام السلطانیه ،۲۹ /۱

[۸] ابن حزم، علي بن أحمد بن سعيد، مراتب الاجماع فی العبادات و المعاملات و الاعتقادات، بدون ط، دار الكتب العلمية، بيروت، بدون ت، ۱ /۱۲۴ / حنفیه : ابن نجيم، زين الدين بن إبراهيم بن محمد : ،الأشباه النظائر علی مذهب ابی حنیفه النعمان ، زكريا عميرات، ط۱ ،دار الكتب العلمية، بيروت، ۱۹۹۹م، ۱ /۳۲۵ / ولا يجوز تعدده- الإمام- في عصر واحد/ مالکیه : ابن القطان، علي بن محمد بن عبد الملك، الأقناع فی مسائل الاجماع، ت: حسن فوزي الصعيدي، ط۱ ،مكتبة الفاروق الحديثة، القاهرة، ۲۰۰۴م، ۱ /۶۰ ./ :” واتفقوا أنه لا يجوز أن يكون على المسلمين في وقت واحد في جميع (أقطار الأرض) إمامان متفقان ولا مفترقان، ولا في مكانين ولا في مكان واحد” وقال:” وأجمع المسلمون على أن الإمام واحد، والخليفة واحد، والأمير واحد، والقاضي واحد /  الدسوقي، محمد بن أحمد بن عرفة، حاشیة الدسوقی علی الشرح الکبیر، بدون ط، دار الفكر، بيروت، بدون ت، ۴ /۱۳۴ ،۱۳۵؛ والخرشي، محمد بن عبد االله، شرح مختصر خلیل ، بدون ط، دار الفكر، بيروت، بدون ت، ۷ /۱۴۴ / در حاشیه ی الدسوقي آمده است :” أشعر ما ذكره المصنف من جواز تعدد القاضي بمنع تعدد الإمام الأعظم وهو كذلك ولو تباعدت الأقطار جداً لإمكان النيابة / شافعیه : شرح صحيح مسلم للنووي (۱۲/۲۳۳). /اتفق العلماء على أنه لا يجوز أن يعقد لخليفتين في عصر واحد…/   الامام الحرمين الجويني. غياث الأمم في التياث الظلم / القرطبي الجامع لأحكام القران ٢٧٣/١ / و…

[۹] الرحيباني، مصطفى بن سعد بن عبده، مطالب أولی النهی فی شرح غایة المنتهی ، ط۲ ،المكتب الإسلامي، بيروت، ۱۹۹۴م، ۶ /۲۶۳

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *