برگی از جنایت های یکی از مرتدین و خائنین افغانستان: عبدالرشید دوستُم (۱)
نویسنده: ابوناهید جوزجانی
کشتار، ظلم، قدرتپرستی، مزدورمنشی و خیانتهای دوستم و دارودستهاش به حدی زیاد ودردناک است که بدون مبالغه میتوان گفت: از جنایتهای دوستم میتوان چندین جلد کتاب نوشت و ما در اینجا به برخی و بخشهای مهم آن به طور فشرده اشاره میکنیم.
دوستم در کنار سایر رهبران تبهکار فراموشناشدنیترین جنایتها را مرتکب شده است و سالهای ۱۳۷۱ – ۱۳۷۵ را برای مردم دوزخ کرده بود و مردم او را چنگیز خطاب میکردند و تنها در کابل همرای مخالفان خود در جنگهای داخلی ۶۵۰۰۰ هزار مردم را با بیرحمانهترین شیوه کشتند و به ناموس و عزت مردم تازیدند، دارایی کشور را به تاراج بردند و صدها جنایت هولناک را به این ملت روا داشتند.
در زمان ببرک کارمل برای رهبری دوستم از سوی پرچمیها کارهای شد.. مرکز سیاسی پرچمیها در ازبکستان شهر تاشکند و مرکز نظامی آنها در شهر مزار قرار داشت که ببرک هردو دسته را رهبری میکرد. به طور مثال عبدالرؤف «بیگی» یکی از جنرالان سابقهدار حزب خلقی ارکان جنبش دوستم، سنگر منشی عمومی سیاسی جنبش، انجینر سید احمدشاه (عضو کی. جی. بی) رئیس تصدی کود و برق و حاجی فیض الله (عضو کی.جی.بی) رئیس تعلیم و تربیت ولایت بلخ پرچمی و یا از افراد زیر رهبری آنان تعیین شده بودند و آدمکش و خادی مشهور زمان ببرک کارمل (آمر زون شمال و رئیس امنیت) در کنار سید نادر نادری به صفت مشاور اجرای وظیفه میکرد . همه اینها در جنایت، قتل، غارت، غصب زمینها و اموال مردم دست طولانی داشتند و همه با همکاری دوستم انجام میگرفت.
یکی از وحشتناکترین جنایت جنگی دوستم، در سگجنگی سال ۱۳۷۲ میان جمعیت و جنبش در شهر مزار رخ داد و بیشتر اموال و داراییهای مردم مزار به تاراج رفت. یکی از شاهدان عینی به نام محمد شریف میگوید: «جنگ را رسول پهلوان معاون اول نظامی دوستم از مرکز آغاز کرد و بالاخره به مزار شریف رسید و زد خورد تقریبا سه روز به طول انجامید و حزب وحدت با آنان همکار شد و مناطقی مثل: کوچه دروازه شادیان و کوچه چغدک از طرف قومندانان دوستم به چپاول رفت و حتی اشیای مانند چاینک نکل، قالین، گلیم، و غیره را به صورت تقریبا کامل از خانههای مردم به یغما بردند و به بسیاری از دختران و زناننوجوان هتک حرمت و تجاوز صورت گرفت».
میرزا محمد کارمند یک شرکت تجارتی و شاهد عینی چشم دید خود را چنین میگوید: «اموال ما را جنبشیها به غارت بردند، یکی از قومندانهای جنبش به نام یعقوب کوچک (سگ) ۱۲۰ تُن روغن و ۱۵۰۰ کارتن چای سیاه را با خود برد» و یکی دیگر میگوید: «من شاهد عینی جنگ بودم. نیروهای دوستم پس از جنگ وقتی بر میگشتند، هرچه دیدند را برداشتند، حتی کمارزشترین چیزهای مثل قفس کبک را نیز با خود بردند».
شبی در منزل یکی از ساکنان مزار چند دزد داخل گردیده و دستهای صاحب خانه را بسته، تلویزیون، تیپ، قالین و سایر اشای خانه را باخود بردند و فردای آن روز صاحب خانه نزد رسول پهلوان که – امنیت محل را به عهده داشت – رفت و ماجرا را عریضه کرد. رسول پهلوان پرسید: چه چیزهای شما را بردند؟ او اشیای دزدی شده را نامبرد. رسول پهلوان گفت: «آنان سربازان من نیستند، زیرا من برای سربازان خود دستور دادهام که اگر میخواهید در خانه کسی به دزدی بروید، سعی کنید که حتی جاروب خانه را هم نگذارید و به این سبب ما را گلیم جمع میگویند. برو کاکا هنوز در خانه جاور داری، بنابرین دزدان افراد من نیستند»
ادامه دارد…