شیخ شهید عزالدین قسام: شروع به گریه کردن و زاری نمودن به دربار الله متعال نمودم تا اینکه مرا به‌بخشد و ثابت قدم بدارد و دلم را مانند قلب مجاهدی در میدان نبرد محکم بگرداند، نه مانند یک شیخ در مسجد، که مردم او را جهت نماز دادن، جلو می‌کنند

شیخ شهید عزالدین قسام: شروع به گریه کردن و زاری نمودن به دربار الله متعال نمودم تا اینکه مرا به‌بخشد و ثابت قدم بدارد و دلم را مانند قلب مجاهدی در میدان نبرد محکم بگرداند، نه مانند یک شیخ در مسجد، که مردم او را جهت نماز دادن، جلو می‌کنند

به قلم: شیخ شهید عزالدین قسام، از رهبران جهادی و تاریخی فلسطین

عقیده را در مدت بیست سال یاد گرفتم و آن را تا بیست سال دیگر یاد دادم.
هنگامی‌که برای جهاد ندا بلند شد و در میان مجاهدین صف بستم، چون صدای گلوله را شنیدم ناگهان رو به فرار گذاشتم و هنگامی‌که آرامش دستم داد احساس رسوایی کردم و شروع به ملامت کردن خود نمودم؛ چطور ممکن است منی که شیخ و استاد علم و عقیده هستم اینگونه مانند خرگوش از روباه فرار می‌کنم؟!

شروع به گریه کردن و زاری نمودن به دربار الله متعال نمودم تا اینکه مرا به‌بخشد و ثابت قدم بدارد و دلم را مانند قلب مجاهدی در میدان نبرد محکم بگرداند، نه مانند یک شیخ در مسجد، که مردم او را جهت نماز دادن، جلو می‌کنند.

تا اینکه کمی استراحت نمودم و در روز بعدی دوباره برای جهاد بیرون شدیم و من بر یک اشغالگر بریطانیائی -بخاطر آزادسازی فلسطین- حمله نمودم و متوجه خود نبودم تا اینکه خورشید غروب کرد و در حالیکه مردم در اطرافم جمع بودند، فریاد می‌زدند و اشاره می‌کردند که این همان قهرمانی است که كافران را از پای درآورد و از جانب او مورد نصرت واقع شدیم.

بنده خیلی خجالت زده شدم لذا خود را پنهان نموده و شروع به اظهار سپاس به دربار الله نمودم، بنابر صبر و ثباتی که به من  انعام کرده بود، بر اساس دعا کردن و زاری کردنم و نه بر اساس علم و جایگاهم.

.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *