در اغتشاش بین سکولارهای ترکیه و سوریه، واگنرهای آمریکا با غیرت تر از دارودسته جولانی
به قلم: مجاهد مهاجر
یک فرد سوریه ای سکولار که به ترکیه آواره شده است به دختر پنج ساله مسلمان ترک زبان تجاوز می کند.
در مقابل، ترکهای سکولار و نژاد پرست هم به یک زن میانسال باردار مسلمان سوری تجاوز می کنند که منجر به مرگ مادر و فرزند شد.
با این اتفاق درگیری های شدید بین مردم شمال سوریه که تحت فرمان جولانی نیستند با ارتش اشغالگر ترکیه صورت گرفت و مردم این مناطق دست به تظاهرات مسلحانه و خشونت باری علیه ارتش ترکیه در این مناطق زدند. همچنین ترک های سکولار نژاد پرست در ترکیه هم به اموال و دارایی های سوری ها در ترکیه حمله کرده و آنهارا غارت کردند و آتش زدند. در عوض مردم سوریه ای مناطقی که تحت کنترل جولانی نیستند هم بشدت با ارتش ترکیه درگیر شدند و ۵ نفر از سربازان این کشور کشته شدند و ارتش ترکیه مجبور به عقب نشینی از شهر عفرین در شمال سوریه شد.
اما شما هیچ واکنشی از دارودسته جولانی و گروهک چند نفره ملا فتاحی ندیدید، در عوض از ارتش سکولار و مرتد ترکیه محافظت کردند.
ابوحمزه، سخنگوی گردان های قدس: مقاومت ما در غزه محاسبات دشمن اسراییلی را به هم ریخته
مقاومت دارای عناصر اخلاقی و عقیدتی الهامبخشی است که انگیزه و پشتوانهای معنوی برای آن فراهم کرده است که به او اجازه داده است با خونسردی و شجاعت بینظیر در مبارزه با دشمن خود استقامت کند.
مقاومت ما در غزه محاسبات دشمن اسراییلی را به هم ریخته و او را از دستیابی به اهدافش باز داشت و به او این فرصت را نداد که در هیچ نقطه و نقطه ای بدون هدف قرار دادن خودروها و سربازانش مستقر شود
افسانهسراییهایی دربارهی اسرائیل که توسط «طوفان الأقصى» نابود شدند:
۱- اسرائیل امنترین و باثباتترین کشور منطقه است.
۲- اسرائيل تنها کشور آزادی، حقوق بشر و دموکراسی در منطقه است.
۳- موساد قدرتمندترین سازمان اطلاعاتی جهان است.
۴- گنبد آهنین کارآمدترین سامانه پدافند هوایی در صنایع نظامی جهان است.
۵- مرکاوا تانکی است که انهدام آن غیرممکن است.
۶- اسرائیل از هوش مصنوعی برخوردار است که قادر به استنتاج سناریوها با دقت فوقالعاده است.
۷- ارتش اسرائیل قویترین ارتش خاورمیانه است.
۸- مؤثرترین و کارآمدترین یاور و متحد غرب در مبارزه و نفوذ در بین مجاهدین امت اسلامی است.
هماکنون اسرائیل کاملاً عریان گشته است، چهرهاش مخدوش و ظاهرش بر همگان آشکار شده است. بازسازی چهره ارتش شکستناپذیر و متحدی که ما را ناامید نمیکند، دههها طول میکشد.
جنگهای تحمیلی بر جماعت مسلمین در زمان حاکمیت علی بن ابی طالب (۳)
به قلم: خالد هورامی
امیر المومنین علی رضی الله عنه و فرمانده ی ارتش مسلمین جنگ صفین را بعد از پایان جنگ این گونه تحلیل میکند: «آغاز کار چنین بود که ما با مردم شام دیدار کردیم که در ظاهر پروردگار ما یکی و پیامبر ما یکی و دعوت ما در اسلام یکی بودو در ایمان به خدا و تصدیق کردن پیامبرش، هیچ کدام از ما بر دیگری برتری نداشت و ما با هم وحدت داشتیم جز در خون عثمان که ما از آن برکناریم. پس به آنان گفتیم: بیایید با خاموش ساختن آتش جنگ و آرام کردن مردم، به چاره جویی و درمان بپردازیم، تا کار مسلمانان استوار شود و به وحدت برسند و ما برای اجرای عدالت نیرومند شویم. اما شامیان پاسخ دادند: چارهای جز جنگ نداریم.
…پس آنگاه که دندان جنگ در ما و آنان فرورفت…به دعوت ما (صلح و گفتگو)گردن نهادند و بر آنچه آنان را خواندیم، پاسخ دادند. ما همه به درخواست آنان پاسخ دادیم و آنچه را خواستند زود پذیرفتیم تا حجت را بر آنان تمام کنیم و راه عذرخواهی را ببندیم…»( نامه ۵۸)
شورشیان و قاتلین عثمان که بسیاری از مورخین آنها را عامل تحمیل جنگهای جمل و صفین بر مسلمین می دانند پس از جنگ صفین به بهانه ی حکمیت از سپاه رهبر مسلمین جدا شده و برای خود رهبر و خلیفه ی جداگانه ای انتخاب کردند . همان کاری که قبل از بیعت انصار و مهاجرین با علی بن ابی طالب ترس آن می رفت که توسط این شورشیان انجام شود.
رهبر مسلمین جهت پرهیز از جنگ و حفظ وحدت مسلمین با آنها مدارای زیادی نمود و کسانی چون ابن عباس را جهت گفتگو و برگرداندن این گروه به دامان حکومت اسلامی فرستاد .
با آنکه این گروه رهبر مسلمین را کافر می دانستند اما رهبر مسلمین هرگز حقوق آنها را از بیت المال قطع نکرد و تا زمانی که آنها تا دست به سلاح نبردند و مسلمین را نکشتند با آنها وارد جنگ نشد. این شورشیان با همراه نمودن هزاران مسلمان دیگر با خود سومین جنگ داخلی را بر مسلمین در نهروان تحمیل نمودند . حتی بعد از شکست این شورشیان رهبر مسلمین به آنها اجازه داده بود که در مسجد کوفه پایتخت آن زمان مسلمین نماز بخوانند و کسی مزاحم اینها نمیشد.
با آنکه چندی بعد رهبر مسلمین توسط این خوارج ترور شد، اما رهبر مسلمین با آنکه بر اثر زخم ناشی از ضربه ی آنها در بستر شهادت قرار داشت باز گفت:«بعد از من با خوارج نبرد نکنید، زیرا کسی که در جستجوی حق بوده و خطا کرده مانند کسی نیست که طالب باطل بوده و آن را یافته است»( خطبه ۶۱)
رهبر جماعت مسلمین به این شیوه در این مدت چهار سال و نه ماه خلافت از دست همه ضربه خورد و با معیار قرار دادن حکومت اسلامی و آنهائی که اهل جماعت بودند و به وحدت پایبند بودند می گوید: «مسلمانان پس از وحدت و برادری به جدایی و تفرقه رسیدند و از ریشه و اصل خویش پراکنده شدند، تنها گروهی شاخهی درخت توحید را گرفتند و به هر طرف که روی آورد همسو شدند»( خطبه ۱۶۶، ش۲)
این تفرق نگرانی جدی برای رهبر مسلمین به وجود آورده بود به گونه ای که می گوید : «در حالی که خداوند بر این امت اسلامی بر وحدت و برادری منت گذارده بود،که در سایهی آن زندگی کنند، نعمتی بود که هیچ ارزشی نمیتوان همانند آن تصور کرد، زیرا از هر ارزشی گرانقدرتر و از کرامتی والاتر بود، بدانید که پس از هجرت، دوباره چونان اعراب بادیهنشین شده اید و پس از وحدت و برادری به احزاب گوناگون تبدیل گشته اید، از اسلام تنها نام آن و از ایمان جز نشانی رانمیشناسید. شعار میدهید: آتش آری، ننگ هرگز. گویا میخواهید اسلام را واژگون و پردهی حرمتش را پاره کنید و پیمانی را که خدا برای حفظ حرمت مسلمین در زمین و عامل امنیت و آرامش مردم قرار داد بشکنید؟» ( خطبه ۱۹۲ ش ۱۵)
رهبر مسلمین اهمیت وحدت میان مسلمین و ضررهای ناشی از تفرق را می دانست به همین دلیل می گفت :«همواره با بزرگترین جمعیتها باشید که دست خدا با جماعت است، از پراکندگی بپرهیزید که انسان تنها بهرهی شیطان است… هرکس مردم را به این شعار «تفرقه و جدایی» دعوت کند او را بکشید، هر چند که زیر عمامه من باشد» ( خطبه ۱۲۷، ش ۲)
جنگهای تحمیلی بر جماعت مسلمین در زمان حاکمیت علی بن ابی طالب (۲)
به قلم: خالد هورامی
امیر المومنین علی رضی الله عنه در مورد کیفیت سمع و طاعه و بیعت و نصیحت نسبت به خلفای قبل از خود می گوید: «فمشيت عند ذلك إلى أبىبكر، فبايعته ونهضت فى تلك الأحداث… فلما احتضر بعث إلى عمر فولاه فسمعنا وأطعنا وبايعنا وناصحنا…»[۱].«پس در آن هنگام به طرف أبوبکر رفتم و با او بیعت کردم و در آن حوادث، به همراه او قیام کردم… زمانى که أبوبکر به حالت احتضار رسید، ولایت را به عمر سپرد و ما شنیدیم و اطاعت کردیم و بیعت نمودیم و خیرخواهى نشان دادیم».
با این نگرش سیدنا علی ابن ابی طالب رضی الله عنه است که شیخ طوسى نیز روایت کرده است: «زمانى که در جمع شکستخوردگان جمل امام علی علیه السلام گفت: «فبايعت أبابكر كما بايعتموه… فبايعت عمر كما بايعتموه فوفيت له بيعته… فبايعتم عثمان فبايعته وأنا جالس فى بيتى، ثم أتيتمونى غير داع لكم ولا مستكره لأحد منكم، فبايعتمونى كما بايعتم أبابكر وعمر وعثمان، فما جعلكم أحق أن تفوا لأبىبكر وعمر وعثمان ببيعتهم منكم ببيعتى؟»[۲].
«پس با أبوبکر بیعت کردم، همانگونه که شما بیعت کردید… با عمر نیز بیعت کردم، همانگونه که بیعت کردید و در بیعت با او، وفادار بودم… سپس با عثمان بیعت کردید، من هم با او بیعت کردم، و در حالى که در خانهام نشسته بودم، به طرف من آمدید در حالى که من از شما نخواسته بودم و کسى را هم به آن مجبور نساخته بودم. پس با من هم بیعت کردید، همانطور که با أبوبکر و عمر و عثمان بیعت نمودید. بنابراین چه چیز شما را وادار کرد که در بیعت با أبوبکر و عمر و عثمان باوفاتر از بیعت با من باشید؟».
به دنبال این جنگ خونین امیرالمومنین تلاش زیادی به خرج داد تا جنگی دوباره جلوگیری کند، اما معاویه که شیوه ی حکمرانی او یکی از اسباب پیوستن مسلمین به شورشیان بود، پس از کشتار اینهمه مسلمان توسط همدیگر باز حاضر نشد تسلیم فرمان رهبر شرعی مسلمین شود و اهل جماعت شود . امیرالمومنین در نامه ای که به معاویه نوشت متذکر شده بود: که تو حق ندارى با من بیعت نکنى؛ زیرا همه مردم با من بیعت کردهاند.. تحت همان شرایطى که قبلاً با أبوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند و هیچ کس هم مخالفت ننمود و اگر کسى به عنوان امام انتخاب شد، این خشنودى خدا را مىرساند! پس اگر کسى از روى طعن و بدعت، با امام منتخبشده بیعت نکرد و مخالفت نمود، بایستى مسلمانان او را برگردانند و اگر باز هم مخالفت نمود، بایستى با او – به خاطر سرپیچىاش – بجنگند و…»[۳].
و در جای دیگری باز به معاویه می نویسد : این که از من خواستی تا قاتلان عثمان را به تو بسپارم، پیرامون آن فکر کردم و دیدم که توان سپردن آنها را به تو یا غیر تو ندارم سوگند به جان خودم، اگر دست از گمراهی و تفرقه برنداری به زودی آنها را خواهی یافت که تو را میطلبند»[۴].
با این وجود سپاه امیرالمومنین و رهبر شرعی مسلمین در مکانی به نام صفین در برابر گروه نافرمان معاویه قرار گرفت. با آنکه این گروه سرکش در برابر امیر و رهبر مومنان شمشیر کشده بود اما رهبر مسلمین آرزوی پرهیز از جنگ و ایجاد وحدت را داشت .
به همین دلیل زمانی که دید بعضی از سربازانش به شامی ها فحش می دهند آنها را منع کرد و گفت: : «من خوش ندارم که شما دشنامدهنده باشید، اما اگر کردارشان را توصیف و حالات آنها بازگو میکردید، به سخن راست نزدیکتر و عذرپذیرتر بود. خوب بود به جای دشنام آنان میگفتید:خدایا، خون ما و آنها را حفظ کن، بین ما و آنان اصلاح فرما و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن….»[۵] .
همچنین میفرماید:«اما امروز با پیدایش زنگارها در دین، کژی و نفوذ شبه در افکار، تفسیر و تأویل دروغین در دین، با برادران مسلمان خود به جنگ خونین کشانده شدیم. پس هرگاه احساس کنیم چیزی باعث وحدت ماست و به وسیلهی آن به یکدیگر نزدیک میشویم و شکافها را پر و باقیماندهی پیوندها را محکم میکنیم، به آن تمایل نشان میدهیم، آن را گرفته و دیگر راه را ترک میگوییم»[۶].
[۱] الغارات ثقفى، ص۳۰۲- مستدرک نهجالبلاغه، شیخ کاشفالغطاء، چاپ لبنان، ص۱۲۰-۱۱۹- همچنین با کمى تفاوت نامه ۶۲، نهجالبلاغه شرح فیضالإسلام منار الهدى، على بحرانى، ص۳۷۳- ناسخ التواریخ، ج۳، ص۵۳۲٫
سرلشگر موسوی فرمانده کل ارتش دارالاسلام ایران: مهم افزایش مشارکت است که می تواند به قدرت و بازدارندگی کشور کمک کند
فرمانده کل ارتش دادالاسلام ایران:
فردا روز بسیار مهمی است و حضور پای صندوقهای رأی بسیار مهم است و صرف حضور پای صندوق رأی اهمیت دارد. هر کدام از این دو نفر که رأی بیاورند ما آماده همکاری و کمک به او هستیم، اما اصل و اساس حضور پای صندوق رأی و مشارکت است ما وظیفه داریم افرادی که دلایلی برای عدم مشارکت در انتخابات دارند را قانع کنیم که اصل و اساس مشارکت است که میتواند اقتدار ایران را در جهان ارتقا دهد، زیرا هر رأی از اهمیت ویژهای برخوردار است و میتواند موجب سربلندی و اقتدار ایران اسلامی شود.
…….
🔸برای ارتش مهم افزایش مشارکت است که می تواند به قدرت و بازدارندگی کشور کمک کند. 🔸 برای ما تفاوتی ندارد چه کسی رئیس جمهور شود. 🔸هر کس انتخاب شود ارتش به او کمک می کند تا موفق باشد.
پاسخ به این سوال، همان اظهارات وزیر دارایی اسرائیل است، که گفت: «هر بهایی را که امروز میپردازیم، بسیار کمتر از بهایی است که اگر اقدام نمیکردیم، در آینده باید میپرداختیم».
منظورش همان بهایی است که مشاور امنیت ملی ایالات متحده پس از فرار تحقیرآمیز آمریکا از فرودگاه کابل در سال ۲۰۲۱ گفت: «حضور آمریکا در افغانستان مانعی برای پیشروی طالبان نبود! و اگر میماندیم بهای سنگینی میپرداختیم».
و این اظهارات به این معنی است که اسرائیل معتقد است که توقف جنگ، وی را از معادلهی پیروزی حذف و به معادلهی جنگ برای بقا خواهد کشاند. اما حقیقت این است که اسرائیل از پیش وارد معادلهی پایانی شده است.
بنابراین، اسرائیل در دامی گرفتار گشته که «سان تزو»، نویسنده کتاب «هنر جنگ»، نسبت به آن هشدار داد: «تا پیش از آنکه راه خروج را نبینید، وارد جنگ نشوید». در حالی که وارد جنگی شدند که تنها راه خروج از آن، خروج از تاریخ است.
اما براستی چه چیزی این معادله را بر آنها تحمیل کرد؟ حقیقت این است که آنها چیزهایی میبینند که ما نمیبینیم! چیزهایی که در مواجهه با وحشت آن به نفسنفس میافتند و سست میشوند.
هنگامی که ایرانیان و رومیان به مردمان دیگر حمله میکردند، سربازان را تحت سلطه خود در میآوردند و آنها را وادار میکردند که پاهایشان را ببوسند. به هنگام صبح سرباز آنها بودند و به هنگام ظهر پابوس آنها.
اما در مورد کسانی که توسط رسولخدا پرورش یافته و پیام اسلام را حمل میکردند، این گونه نبود. مشرکان همواره بلال را غلامی حقیر برمیشمردند! بلالی که در بعضی از غزوات (با شمشیرش) بر سر اشراف قریش فرود آمد و بر فراز کعبه اذان گفت. از آن روز دو دهه نگذشته بود که این بار از مسجد الاقصی بالا رفت و در روز فتح قدس توسط عمر فاروق رضیاللهعنه، بر فراز سر صلیبیها اذان خواند.
آمریکا، اسرائیل و متحدانشان به دیدن سرباز مصری پرورش بافته توسط دولت مدرن، که لباسزیر سفید خود را به نشانه تسلیم شدن بالا میآورد، و یا سرباز عراقی که در شب سقوط بغداد کفش تفنگداران آمریکایی را میبوسید، عادت کرده بودند.
اما شوکه شدن امروز آنها بسیار بزرگ است؛ زیرا مردان جوانی را میبینند که در حال منفجر کردن مدرنترین تانکها و دستاوردهای نظامی از فاصله صفر هستند.
اکنون آنها مطمئن شدهاند که وارد نبردی نفسگیر تنها برای بقا شدهاند (تنها برای بقا و ماندن و نه پیروزی). آنها به خوبی دریافتهاند که پایان آنها امری حتمی است و مسئله کنونی برای آنها تنها خریدن زمان و طولانی کردن بقای خود است.
دشمنان اکنون به لطف خدا و استواری مجاهدان مسلمان، در واقع به سمت قناعتهای جدیدی در حرکتاند.
همان قناعتی که سرباز آمریکایی در افغانستان به آن رسید و دریافت که ماندنش در آنجا خطر مرگ را در پی دارد. به همین ترتیب، سرباز صهیونیست نیز این مسئله را دریافته که بعد از آنچه که اتفاق افتاد تنها چشمانداز او برای حضور، بقا است. که سرانجام آن فروپاشی اسرائیل و اخراج آن از سرزمین مقدس است. چه سرانجامی برای آنها ننگینتر و شرآورتر از این است؟!
بنابراین، جنگ تا زمانی که در اعماق وجود آنها قناعت به شکست شکل نگیرد، ادامه خواهد داشت و پس از آن از ادامهی این جنگ روی برمیگردانند.
ذلك أن الله على نصر اولياءه لقدير وانه لجهاد نصر او استشهاد.
تروریسم از نگاه کفار یعنی مجاهدینی که برای آنها ضرر دارند.
ولادیمیر پوتین، رییس جمهور دارالکفر سکولار روسیه، روز پنجشنبه (۱۴ سرطان) در پایان نشست سازمان همکاری شانگهای در یک کنفرانس خبری گفت، طالبان در جنگ علیه تروریزم “متحد” روسیه است، زیرا به گفته وی امارت اسلامی بر افغانستان مسلط است.
وی گفت: «باید فرض کنیم که طالبان قدرت را در افغانستان در کنترول خود دارند.
از همین رو، البته، که طالبان متحد ما در جنگ علیه تروریزم است، زیرا هر مقامی علاقمند ثبات در کشوری است که آنان [امارت اسلامی] آن را اداره میکنند.»
همزمان با این، ذاکر جلالی رییس سوم سیاسی وزرات خارجه این اظهارات پوتین را قابل فهم دانسته است.
دارالکفر سکولار روسیه چند ماهی است به صراحت از موضع حمایتی خود از طالبان افغانستان رونمایی کرده است.
همچنین ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه بر از سرگیری رابطه گروه تماس سازمان همکاری شانگهای با طالبان تأکید کرد.
پوتین در نشست سران سازمان همکاری شانگهای افزود: ما فکر میکنیم این امر به عادیسازی بیشتر اوضاع در این کشور (افغانستان) کمک خواهد کرد.
پیش از این نماینده ویژه پوتین برای افغانستان گفته بود اعضای سازمان همکاری شانگهای برای از سرگیری گروه تماس این سازمان و افغانستان حمایت میکنند، اما تاجیکستان تنها عضو مخالف این موضوع است.
زرمایش مشترک حکومت سکولار و مرتد پاکستان با آمریکا در ایالت خیبر پختونخواه
ارتش سکولار و مرتد پاکستان چهارشنبه، ۱۳ تیر ماه رزمایش مشترک مبارزه با تروریسم را در ایالت خیبر پختونخواه این کشور با نیروهای آمریکایی آغاز کردند.
این رزمایش قرار است به مدت دو هفته جریان داشته باشد و طی آن، نیروهای نظامی پاکستان در عملیات تمرینی مبارزه با تروریسم به همراه نیروهای آمریکایی شرکت کنند.
حکومت سکولار و مرتد پاکستان در حال چنگ و دندان نشان دادن به طالبان این کشور(تی.تی.پی) به پشتوانه نیروهای آمریکایی است.
آنوقت مشتی فرقه و گروه مسلح بلوچ هم دیده می شوند که آمریکا و مرتدین پاکستان را رها کرده و به دارالاسلام ایران حمله می برند
انحراف را نگاه کن.
آمریکا و مرتدین از دستت در امان باشند اما مسلمین نه
ارگ افغانستان با اعلام دیدار جمعی از علمای شیعه افغانستان با مولوی عبدالسلام حنفی معاون نخستوزیر ا.ا.افغانستان نوشت: در این دیدار آقایان اکبری و نوری شولگر عنوان کردند علما، بزرگان و مردم اهل تشیع، امارت اسلامی را متعلق به خود می دانند و در کنار سایر برادران خود آماده هر نوع حمایت از نظام اسلامی میباشند.
حنفی نیز ضمن ابراز خوشامدگویی، اظهار داشت: افغانستان خانه مشترک همه افغانهاست و نظام امارت اسلامی نیز متعلق به همه مردم افغانستان میباشد؛ همه ما باید دست در دست هم داده از کشور و نظام خود دفاع و حمایت نماییم.