این جسم پدرم اسماعیل هنیه باید استراحت کند
به قلم: معاذ اسماعیل هنیه
پدرم بعد از دو روز کاری فشردهی پر از جلسه و تماس به قصد متوقف کردن تجاوز و بعد از یکی از دورههای شدت یافتن درگیریها، خسته و کوفته به منزل برگشت هماویی که امانت یک ملت و امانت پاکترین مساله را به دوش می کشید.
با لباسهای رسمیاش خوابید و من این عکس را از او گرفتم.
چون میدانستم روزی خواهد آمد که پدرم از این دنیا خواهد رفت.
پس از آنکه ادای امانت کرده و پرچم در حال اهتزاز را تحویل میدهد، خواهد رفت.
پرچمی که هرگز ندانست آلودگی و تسلیم و سازش و اعتراف چیست.
پرچم را تحویل داد در حالی که هیچ توافقنامهای را که کوچکترین کوتاه آمدنی از فلسطین در آن بوده باشد، امضا نکرد.
رفت در حالیکه لشکر و مردان او در میدان بینی دشمن را به خاک میمالند.
رحمت خداوند بر تو باد محبوب من.
رحمت خداوند بر این جسمی که بر همه چیز صبر کرد
بر هر بلایی و بر تلاشها برای از بین بردنش.
پس اکنون زمان آن رسید که این جسم استراحت کند.