جایگاه و اهمیت رهبر و امام دارالاسلام در اسلام
به قلم: خالد هورامی
زمانی که در مورد امام دارالاسلام صحبت می کنیم مقصودمان امامت و خلافت زمینی و بر مبنای شوری توسط اهل حل و عقد یا خبرگان دارالاسلام است.
این امام دارالاسلام گاه تحت عنوان خلیفه و گان امیرالمومنین و گاه رهبر و امیر در منابع اسلامی شناخته شده است و همگی بر یک معنی و مفهوم دلالت دارند.
سمعانی در تفسیرش و در جلد اول صفحات ۶۱و۶۲اقوال را در مورد لفظ خلیفه می اورد و در آخر بیان می کند که : و قیل:إِنَّمَا سمى خَليفَة لِأَنَّهُ خَليفَة الله فِي الأَرْض؛ لإِقَامَة أَحْكَامه، وتنفيذ قضاياه، وَهَذَا هُوَ الْأَصَح.و گفته شده که همانا قطعا «خَليفَة» جانشین الله است در زمین برای برپا داشتن احکام الله و تنفیذ و پاس داشت احکام قضائی و این صحیح ترین (سخن)است.
هم چنین امام قرطبی در تفسیرش جلد ۱/۳۰۲ می فرماید: هَذِهِ الْآيَةُ أَصْلٌ فِي نَصْبِ إِمَامٍ وَخَلِيفَةٍ يُسْمَعُ لَهُ وَيُطَاعُ، لِتَجْتَمِعَ بِهِ الْكَلِمَةُ، وَتَنْفُذُ بِهِ أَحْكَامُ الْخَلِيفَةِ. وَلَا خِلَافَ فِي وُجُوبِ ذَلِكَ بَيْنَ الْأُمَّةِ وَلَا بَيْنَ الْأَئِمَّةِ(قرطبی۱/۳۰۲).ترجمه:این آیه اصل در نصب امام و خلیفه ای است که سمع و طاعت از او داشته شود تا همه بر کلمه اش(مراد احکام الهی است) جمع شوند و احکام خلیفه (احکام الهی که به وسیله خلیفه اجرا گردد)را تنفیذ کنند و هیچ مخالفتی و خلافی در آن نه در بین امت و نه در بین ائمه و امامان نیست.
خداوند دین و حجت را تمام کرده است و انسان ها به بلوغ لازم رسیده اند که خود با شورایی و اجماع و یا در یک شورای اهل حل و عقد بیایند و برای امور دنیایی خود امام و خلیفه ای نصب کنند تا با توجه به شرع و احکام الهی شریعت را بر زندگی دنیوی آنان تطبیق دهد.
الله تعالی می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً (نساء/۵۹) اي كساني كه ايمان آورده ايد! از خدا (با پيروي از قرآن) و از پيغمبر (خدا محمّد مصطفي با تمسّك به سنّت او) اطاعت كنيد، و از كارداران و فرماندهان مسلمان (امور داران) خود فرمانبرداري نمائيد (مادام كه مجري احكام شريعت اسلام باشند) و اگر در چيزي اختلاف داشتيد (و در امري از امور كشمكش پيدا كرديد) آن را به خدا (با عرضه به قرآن) و پيغمبر او (با رجوع به سنّت نبوي) برگردانيد (تا در پرتو قرآن و سنّت، حكم آن را بدانيد. چرا كه خدا قرآن را نازل، و پيغمبر آن را بيان و روشن داشته است. بايد چنين عمل كنيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد. اين كار (يعني رجوع به قرآن و سنّت) براي شما بهتر و خوش فرجام تر است.
در تفسیر نور که خلاصه و چکیده تفاسیر را مجمل بیان و توضیح می دهد جمله ای خلاصه و زیبا در مورد اولی الامر از این آیه نوشته شده که لازم دیدم برای خواننده ذکر نمایم: «أُوْلِي الأمْرِ»: كارداران. كارگزاران. امراء و فرمانروايان. «مِنكُمْ»: از خودتان. يعني كارداران و حكّام بايد مسلمان باشند و در راه شريعت، و نه معصيت گام بردارند.[۱]
وجه دلالت ما از این آیه:این ایه اتباع از خدا و رسول را واجب میداند و در همین راستا اولی الامر و کاردارانی باید باشند که در راستای الله(قرآن) و رسولش(سنت) شریعت را تطبیق دهند ولیکن سخن بر این است که اطاعت از خدا و رسول و اولی الامر آمده است و از این ایه می فهمیم کاردارانی از مسلمین باید نصب شوند توسط مردم و شورا و اهل حل و عقد تا امور مسلمین را با توجه به دو مصدر کتاب و سنت اجرایی کنند و اتباع از اولی الامر در راستای اتباع از الله و رسول است و زمانی که در امور با اولی الامر مسلمان اختلافی صورت گرفت بایستی آن را به این دو مصدر برای رفع اختلاف رجوع دهیم پس نصب امام و خلیفه و کاردار از بین مردم برای تحکیم شریعت واجب شرعی است.
[۱] تفسیر نور خرم دل ج ۱ص۳۰۹٫