در حالی در ادلب و مناطق تحت کنترل گروه جولانی کمونیستها و سکولارهای لیبرال آزاد هستند و حتی در حکومت انقاذ تحت کنترل گروه جولانی حضور دارند، و در حالی که نصیری ها آزاد هستند اما روشنفکران و آزادیخواهان اهل سنت در یک زندان بزرگ به نام ادلب زندگی می کنند و یا توسط دارودسته جولانی دستگیر و وارد زندان اصلی گروه جولانی می شوند. خانواده های این زندانیان به همراه سایر مردم چندین ماه است به خیابانها ریخته اند و بر علیه جولانی شعار می دهند و خواهان آزادی علماء و نزدیکان خود هستند. در این زمینه شیخ عبدالرزاق المهدی بزرگترین شیخ ادلب می گوید: قال رَسُولَ اللهِ ﷺ “اللَّهُمَّ مَنْ وَلِيَ مِنْ أَمْرِ أُمَّتي شَيْئًا فَشَقَّ عَلَيْهِمْ فاشْقُقْ عَلَيْهِ، وَمَنْ وَلِيَ مِنْ أَمْرِ أُمَّتِي شَيْئًا فَرَفَقَ بِهِمْ فَارْفُقْ بِهِ” (مسلم عن عائشة رضي الله عنها) رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرماید: «خداوندا، هر کس به امری از امت من سپرده شود و بر آنان سخت باشد، بر او سخت باش و هر کس به امری از امت من سپرده شود و نسبت به آنان نرمی و مدارا کند، با او نرمی کن».(مسلم از عایشه رضی الله عنها)
ما از رهبری هیئت تحریر الشام می خواهیم که همه مظلومان، زندانیان عقیدتی و کسانی که در ارتباط با تظاهرات دستگیر شده اند را آزاد کند. دستگیری برخی از افراد با نفوذ مشکل را حل نمی کند، بلکه کار را پیچیده می کند. همانطور که می دانید پس از آزادی شیخ ابوالولید حنفی، ابو شعیب المصری، عصام خطیب و دیگران از سرعت تظاهرات کاسته شد و تعداد تظاهرکنندگان کاهش یافت و دیگر شاهد تظاهرات زنان نیستیم. هنگامی که ابو شعیب، ابوالولید، شهم العلوان، الشریف ابو عبدالهادی و دیگران دوباره دستگیر شدند، سرعت تظاهرات افزایش یافت، تعداد تظاهرکنندگان افزایش یافت و زنان به تظاهرات بازگشتند همسران خواستار شوهر شدند پس ای بندگان خدا از خدا بترسید و بر نگرانی ها و مصیبت های این مردم داغدیده اضافه نکنید!!”
اما نه تنها شیخ عبدالرزاق المهدی بلکه تمام مناطق تحت کنترل جولانی و درع فرات و غیره به مصیبت مردم این مناطق اضافه کرده اند و همه می دانند که هم اکنون از کانال درع فرات و جولانی سرزمینشان به اشغال آمریکا و ناتو در آمده است. چون با چشم سر تانکها و نفربرها و سربازان ترکیه ( ناتو) و آمریکا را می بینند و می بینند که برای اهداف آمریکا و ناتو قربانی می شوند.
زنان زندانی در سرزمینهای اشغالی ناتو و تحت حاکمیت جولانی
به قلم: مجاهد مهاجر
بخشهایی از شمال و شمال شرق سوریه به واسطه ی گروههای مختلف سکولار و غیر سکولار میان اهل سنت به اشغال مستقیم آمریکا و از کانال حکومت سکولار و مرتد ترکیه به اشغال ناتو درآمده است. در این سرزمینهای اشغال شده شما آشکارا می توانید تانکها و نفربر ها و نیروهای زمینی آمریکا و ناتو را ببینید. در ادلب هم نیروهای ترکیه آزادانه گردش مب کنند و از مزدورانشان در برابر مجاهدین و حکومت بشار اسد و متحدینش حمایت می کنند. ادلب که تحت سلطه دارودسته جولانی است مرتکب ظلمهای بی شماری شده است و زندانها را پر از آزادیخواهان زن و مرد میان اهل سنت کرده است. مردم بیدار شده اند و متوجه هستند که به نام انقلاب فریب خورده اند و در اختیار سیاستهای آمریکا و ناتو قرار گرفته اند به همین دلیل ماههاست راهپیمایی های علنی را بر علیه گروه مافیایی جولانی شروع کرده اند. در این میان دختران و زنان ریادی هم دستگیر و زندانی شده اند . شیخ عبدالرزاق المهدی در مورد این زندانی های زن می گوید:
زنان نباید دستگیر یا زندانی شوند، مگر در موارد معدودی و برای مدتی که طولانی نباشد، به خصوص اگر بین ۱۵ تا ۳۵ سال سن داشته باشند. همچنین مرد بودن بازپرس یا زندانبان جایز نیست. زندانیان انسان هستند و معصوم نیستند و زنان زندانی هم شاید دچار حرام شود!! ما و مردم در مورد آزار و اذیت و تجاوز، حتی اگر اندک باشد، شنیدیم. برخی از دادگاه ها این روزها حکم بازداشت و حبس طولانی مدت برخی از زنان را صادر می کنند… ماه ها یا سال ها!!
توضیح اینکه: دستگیری زنان و یا محکوم کردن آنها به حبس های طولانی در زمان پیشینیان هرگز اتفاق نیفتاده است، بلکه اختراع آن توسط ظالمان شرق و غرب بوده و ظالمان اعراب آن را از آنها گرفته اند، لذا آن را در دادگاههای دستساختهشان اجرا کردند، و دادگاههای شرعی این روزها تحت تأثیر آن بودند.
اصل اساسی در مورد بازداشت زنان این است که فقط در مواردی و برای مدتی باشد که طولانی نباشد. معلوم است که قصاص و مجازات و مجازات مستلزم بازداشت طولانی مدت نیست. پس از اثبات محکومیت با ادله شرعی، یا قصاص یا مجازات یا مجازات شلاق و مانند آن است و زن به خانه خود باز می گردد. شوراهای قضایی شرعی باید در موضوع بازداشت زنان تجدید نظر کنند و با در نظر گرفتن مفاسد ناشی از بازداشت طولانی مدت زنان به ویژه دختران، به آنچه که فقهای قدیم ملت تصمیم گرفته اند، عمل کنند، به خصوص که در عصری هستیم” این گواهی بزرگترین شیخ موجود در ادلب است . این چیزی است که امثال ابوقتاده جاسوس اردن و ملافتاحی و گروهش و مجازی های ناامید و به بن رسیده ی طرفدار جولانی قصد پنهان کردن آن را دارند.
سکولار، سکولار است، رنگ و نژاد ماهیت آنرا عوض نمی کند؛ اینجا سومالی است و کشف حجاب اجباری مسلمین
به قلم: م. بدخشانی
اینجا جوبالاند است در کشور اشغال شده صومالي است که ملیشیات سکولار مرتد حکومت سکولار صومالي تعلیم دیده نزد سکولارهای آمریکایی حجاب خواهران مسلمان را جمع کردن به آتش انداختن.
سبحان الله تعدادی جاهل میآیند باز میگویند جهاد صومالي برادر کُشی است! در صومالي تمام کفار سکولار از کشورهای مختلف آفریقا و از کشورهای اروپا و مرتدین سکولار ترکیه و مرتدین سکولار امارات متحده به قیادت آمریکا وارد صومالي شدند و میخواهند که القاعده را از صومالي نابود کنند، چون القاعده در صومالي صدفيصد به شرع الله حکم میکند! اما این طواغیت ملل کفر نمیخواهند شرع الله حاکم باشد در بلاد مسلمین
جنگ صومالي و شرق آفریقا که تنظیم قاعدة الجهاد (القاعده) آن را رهبری میکند، جنگِ کفر و اسلام هست، جنگِ توحید ضد سکولاریسم است!
ای امت غافل: اگر خودتان جهاد کرده نمیتوانید، با حرف های زهرآلود تان مسلمانان دیگر را از جهاد منع نکنید، بیایید از نزدیك مجاهدین را ببینید وضعیت منطقه را ببینید باز میدانید که جهاد صومالي بین حق و باطل است!
والله العظیم جهاد صومالي بهترین جهاد است، این مرتدین سکولار که شما آنها را برادر میگویید بار اول نیست که این کار را میکنند، بارها حجاب مسلمات را منع کردند و مسلمات را بخاطر حجاب شکنجه کردند، در مساجد مسلمین را شکنجه کردند؛ مسلمانان بیگناه را شهید کردند!
سکولار، سکولار است، رنگ و نژاد ماهیت آنرا عوض نمی کند
جماعة نصرة الإسلام و المسلمين با یک کمین محکم نیروهای مزدور بورکینیایی را در روستای کودالا هدف قرار دادند که کم از کم ۴ تن از نیروهای مزدور بورکینیایی کشته شدند و مجاهدین ۴ سلاح کلاشینکف و دو سلاح شکاری بغنیمت گرفتند.
ولایه افغانستان : با پایبندی به توافقنامهی دوحه اگر افغانستان هممرز فلسطین هم بود کاری ازش ساخته نبود!
به گزارش خبرگزاری ایسنا، معاون سیاسی رئیسالوزرای حکومت افغانستان که برای شرکت در مراسم تحلیف رئیسجمهور جدید ایران به تهران سفر کرده بود، در مورد قضیه فلسطین اظهار داشت: «افغانستان همراه با جمهوری اسلامی ایران از مردم مظلوم غزه حمایت میکند و چه بسا اگر با رژیم اشغالگر مرز مشترک داشتیم، در دفاع از مردم مظلوم غزه وارد جنگ با صهیونیستها میشدیم».
معاون سیاسی رئیسالوزرا این حرفها را زمانی بیان میکند که توافقنامهی دوحه و موجودیت برخی افکار سیاسی غیرشرعی چنان دستهای حکومت افغانستان را از عقب بسته است که حتی اگر افغانستان به جای فلسطین نیز میبود، نمیتوانست اقدامی علیه دولت یهود انجام دهد.
امریکا در پیمان دوحه از حاکمان فعلی افغانستان تعهد گرفته که « به هیچ یک از اعضایش، سایر افراد و گروهها از جمله القاعده اجازه نخواهد داد که از خاک افغانستان برای تهدید امنیت ایالات متحده و متحدانش استفاده کنند.» امریکا با این توافقنامه متحدان خود را از خطر مصئون ساخته و دولت یهود بزرگترین شریک و متحد استراتژیک امریکا در قلب سرزمینهای اسلامی است.
بنابراین، در پایبندی به توافقنامه دوحه، اگر افغانستان هم مرز با فلسطین نیز بود، استدلال حاکمان آن متفاوت از حاکمان مصر و اردن نمیبود. این کشورها باوجود توانایی بیشتر نظامی نسبت به افغانستان، برای عدم نصرت مردم فلسطین به مصلحتهای اقتصادی و توافقنامههای سیاسی خود استدلال میکنند. مصر در سال ۱۹۷۸ معاهده صلح کمپ دیوید را با اسرائیل امضا کرد و اردن در سال ۱۹۹۴ پیمان وادی عربه را به امضا رساند که بر اساس آن تعهد کردند که خطری برای اسرائیل متوجه نخواهد شد.
مورد دیگری که دستهای حکومت افغانستان را برای تطبیق همهجانبهی اسلام و نصرت مظلومین بسته است، سیاست خارجی «پراگماتیک و اقتصادمحور» آن است.
در این سیاست ارزشهای اسلامی تضعیف شده و منافع ملی و روابط اقتصادی ارجحیت دارد. دقیقاً اقتصادمحوری، منافع شخصی و ملی است که کشورهای هممرز با فلسطین را به خیانت با مسلمانان غزه واداشته است. امریکا برای اردن و مصر برای تأمین امنیت اسرائیل کمک مالی میکند و لبنان و سوریه بر مبنای استدلال منافع ملی و سیاست اقتصادمحور به خیانت خود ادامه میدهند. این در حالی است که اسلام سیاست خارجی را مبتنی بر حمل اسلام از طریق دعوت و جهاد قرار داده است.
هیچ عذری نمیتواند حکام سرزمینهای اسلامی را از نصرت مسلمانان مظلوم فلسطین بازدارد. اگر واقعاً نداشتن مرز با فلسطین عذری برای کمک نکردن با آنها باشد، باید توجه کرد که افغانستان با تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان نیز مرز دارد، جایی که بر شعائر اسلامی تحریم وضع شده و مسلمانان به خاطر اسلام در زندانها انداخته و شکنجه میشوند. حتی زنان و دختران مسلمان تاجیک که حکومت تاجیکستان به رفع حجابهایشان حکم کرده و آنها به سوی افغانستان «وا معتصماه» گونه صدا میزدند! ما با ترکستان شرقی نیز مرز مشترک داریم، سرزمینی که توسط چین کمونیست اشغال شده و همچون دولت یهود بر مردمانش ظلم و تجاوز صورت میگیرد، اما حکومت افغانستان میگوید به سیاست «چین واحد» متعهد است و از هیئتهای چینایی به گرمی استقبال میکند.
بنابراین، اگر حُکام افغانستان تقوا پیشه نکنند و از الفاظ دیپلوماتیک و میانخالی دست برندارند، بسیار زود به کاروان سایر حُکام سرزمینهای اسلامی خواهند پیوست. از شیوه استدلال سایر حُکام – که با مردم خود مکر میکنند – باید حذر نمود و از مکر الله متعال باید ترسید که الله متعال بهترینِ مکرکنندگان است. باید دانست که همانطور که نصرت مظلومین بر اهل قدرت فرض است، تأسیس خلافت نیز بر آنها فرض میباشد و دولت خلافت مانند قلعهای مستحکم، از خون و حریم مسلمانان دفاع خواهد کرد.
بنابراین، مسئولیت شرعی اهل قدرت این است که هر میثاقی را که با میثاق الله سبحانه وتعالی در تناقض است، بشکنند و به تأسیس خلافت راشده ثانی اقدام نمایند تا الله متعال آنها را یاری کرده و گامهای شان را استوار سازد.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ [محمد: ۷] هان ای کسانی که ایمان آوردید! اگر (دین) خدا را یاری کنید، خدا (هم) یاریتان میکند، و گامهایتان را استوار میدارد.
هل ينظر اإلخوة المجاهدون في قاعدة الجهاد فيما أدلى به الشيخ أبو قتادة الفلسطيني؟
رسالة غزاوي إلى المجاهدين في القاعدة
بسم الله الرحمن الرحیم
هل ينظر الإخوة المجاهدون في قاعدة الجهاد فيما أدلى به الشيخ أبو قتادة الفلسطيني؟
الحمد الله رب العالمین، اللهُم إني أعوذُ بك من حياةٍ على غفلة ومن وفاة على غرّة ومن مردٍّ إلى حسرة وأسألك العافية من أن أَمَلَّ عافيتك، أو أكفرَ نعمتك أو أنسى حُسنَ بلائك أو أستبدلَ بالسيئة الحسنة.
أما بعد، فقبل كل شيء يجب علينا أن نقدم شكرنا للمجاهدين والمناصرين في قاعدة الجهاد الذين ذادوا عن الجهاد الفلسطيني بعد عملية طوفان الأقصى، التي كتب الله لهم فيها أجراً كبيرا لمواقفهم المشرقة حيث نعيش فترة تحكم الفتن فيها البلاد الإسلامية ويسيطر الكفر على قلوب المسلمين ويسجنها لمنع المجاهدين من الجهاد ضد الصهاينة ومساعدة النساء والأطفال والمؤمنين في فلسطين. إذن فمواقف قاعدة الجهاد محمودة ونسأل الله تعالى أن ينصركم ويبارك دربكم.
ولا يخفى على أحد أن الكيان الصهيوني يواجه اليوم تضامن المسلمين ووحدتهم أكثر مما مضى ويرى تشكيل جبهات متعددة ضده منها عسكرية وسياسية وثقافية ضد الصهاينة، ما كوّنه المسلمون في أنحاء العالم حتى يعدّ ذلك الأمر للكيان المجرم جرس إنذار ليسعى مهرولا وراء تشتيت صفوف المسلمين وفضّ الجبهات المتعددة إذ ينفخ في نار النعرات القبلية والصراعات الوطنية ليشغل المسلمين بأنفسهم ويضعف قدراتهم لاستغلالها ضدهم.
هذا وإنني أتابع مواقف الشيخ أبو قتادة الفلسطيني أو أبو عمر لردهة من الزمن وأرى أنه لا خير في مواقف هذا الرجل للمجاهدين والجبهة المناهضة للصهيونية بل قد يخدم مصالح الصهاينة وسياساتهم شاء الشيخ أم أبى. وأنا أذكر هنا عدة مسائل عن مواقفه مصحوبة بتحليلي الشخصي:
۱)قال أبو قتادة قبل تنفيذ عملية طوفان الأقصى عن المجاهدين وحركة حماس إن هذه الحركة جماعة علمانية ووطنية وأشار إلى أنها تحكم بغير ما أنزل الله! ولكنه يسميها في نفس الوقت جماعة جهادية. أعاد الشيخ بيان هذا الموقف ضد حركة حماس بعد عملية طوفان الأقصى.
بغض النظر عن التباين الواضح في مواقف أبو قتادة حيث يسمي حركة حماس جماعة مجاهدة تحكم بغير ما أنزل الله، هل تدعم مواقف الشيخ حركة حماس التي تعتبر الحركة الجهادية الفلسطينية الوحيدة وتساندها أم تؤدي هذه المواقف إلى إضعاف الحركة؟ هل تجلب هذه الأقول الدعم للمسلمين أم تؤثر سلبا عليهم؟ لا شك أن هذه المواقف والأقول تضعف حركة حماس في هذه الفترة المهمة من التاريخ، التي أدرك فيها العامي والمثقف أنه يجب عليه أن يتجنب مثل هذه المواقف لأنها تخدم الصهاينة وتضرب التيار الإسلامي.
قد يقول قائل إن الشيخ يرى حركة حماس جماعة مجاهدة وقدر جهودها ولكننا نرد على هذا الزعم بأن الناس غير المسلمين في أمريكا وأوروبا نطقوا بهذا الكلام كذلك واتخذوا مواقف مشرفة أكثر من هولاء العلماء الذين يتشدقون بالجهاد وكذلك نرى بعض علماء السوء شيوخ الطواغيت مدحوا الحركة وذادوا عن قضية فلسطين. إذن فالشيخ لم ينجز عملاً يذكر!
۲)نجد أن الشيخ يتحاشى اتخاذ موقف عن الحكومة الأردنية حتى قبل عملية طوفان الأقصى بينما تعتبر اليوم هي الدولة الأكثر خيانة حيث قدمت أشكال الدعم إلى الصهاينة في حربهم ضد الفلسطينيين وأصبحت درعا لهذا الكيان. كيف يفسر صمت الشيخ عن ذلك؟ وكيف يفسر صمت الشيخ عن الحكومة المصرية والسعودية؟
ألا يعتبر هذا الصمت المطبق بدعة تعزز مواقف الأردن في البلاد الإسلامية وتؤيد الحكام الخونة والعملاء وتؤزرهم؟ ألا يماثل هذا الصمت ما سماه الشيخ الحكم بغير ما أنزل الله؟ هل يستعد الشيخ للتكلم عن الحكومة الأردنية العميلة التي استخدمت دفاعاتها الجوية للذود عن الصهانية وكونت غرفاً استخباراتية مع الكيان الصهيوني للعمل ضد المجاهدين وهل يستعد الشيخ للتراجع والتخلي عما سوف يكون وبالا على حركة حماس؟ هل يجوز الصمت إزاء ذلك الأمر؟
۳)ينتقد الشيخ أبو قتادة الجماعات المسلمة التي بذلت الغالي والنفيس للدفاع عن فلسطين بدل أن ينتقد الخونة العرب والحكام المذكورين سابقا. يتجاذب الشيخ اليوم أطراف الحديث عن الحوثيين وغدا عن الشيعة وبعد غد عن الإخوان المسلمين وهلم جرا. لماذا أفرغ الشيخ طاقته في هذه الأيام العصيبة على المسلمين الذين تراصوا ضد عدو واحد ليشتت شملهم؟ يتحدث الشيخ اليوم عن بدعة الحوثيين ويعرضهم أمام أهل السنة بأنهم أعداء لهم ثم يتكلم غدا عن الشيعة ويصفهم بالكفر.
هناك سؤال يطرح نفسه: ما هي المصالح المترتبة من أقوال الشيخ على أهل السنة والجهاد الفلسطيني؟ لا تنتج أقوال الشيخ ومواقفه إلا كراهية تعصف بالمسلمين وتؤجج نار الحقد والعداوة؟ ألا تصب هذه الأقوال لصالح الصهاينة؟ نعم إنها تعزز سياسات الصهاينة ويساعدهم على التفرقة بين المسلمين ودهس تضامنهم.
هل يركز المسلم اليوم اهتمامه على الحكام الخونة الذين يذودون عن الصهاينة أم يستهدف الذين يكونون شوكة في حلوقهم؟ أما الأطفال فهم أصابوا ولكن الشيخ أخطأ
۴)تعثر الشيخ في الإشارة إلى عنوان الجهاد وقال إن الجهاد الفلسطيني مثل الجهاد في الشام واليمن! ! ! سبحان الله، قدمت اليمن دعمها الكامل لفلسطين رغم الظروف الاقتصادية والمعيشية الصعبة التي تواجها وسطرت ملاحم تاريخية ضد الصهاينة في خليج عدن، ما جعل التاريخ يذكرهم كأبطال. لماذا يذكر الشيخ اليمن إذن؟ ما هي الأسباب التي دعته إلى اقتراف هذا الخطأ الجسيم؟ أما الشام فما الدعم الذي قدمته الجماعات والفصائل في الشام إلى الجهاد في فلسطين؟ هل نرى نحن موقفا واضحا ورسميا من الجماعات في الشام لدعم القضية الفلسطينة؟ هل أطلقت الجماعات رصاصة واحدة نحو الصهاينة والأمريكيين في الشام وهل يمكن أن نشير إلى عملية نفذتها هذه الجماعات والفصائل ضد الولايات المتحدة والكيان الصهيوني ولكن هذه الجماعات تحظى بدعم الشيخ وإشادته.
يجب علينا أن نسأل: هل يشكل الطاغوت البعثي بشار الأسد خطرا أكثر على الصهاينة أم الجماعات الجهادية التي مدحها أبو قتادة؟
أمدّ بشار حركة حماس وساندها رغم عدائه الذي يكنّه لأهل السنة ولكن الجماعات الجهادية في الشام لم تعلب دورا في هذا المضمار بحيث لم نسمع فتوى تدعو إلى الجهاد ضد الصهيونية وأسيادها.
ونقول أخيرا: إن الشيخ أبو قتادة يستغل مكانته العريقة التي اكتسبها عبر انتمائها إلى قاعدة الجهاد ثم يقف ضد الجهاد الفلسطيني، لتخدم أقواله ومواقفه السياسات المناهضة للإسلام، التي يمارسها الكيان الصهيوني ضد المسلمين. لسنا نقول إن الشيخ اتخد هذه المواقف عن وعي بل نحن نتشاءم بهذا الشخص الذي ترك دروع الصهاينة ليأتي ويتحدث عن الخلافات بين المسلمين ليشتت صفوفهم ويشعل الصراعات وينفخ في نار الكراهية بينهم وكل هذا يهيب بنا إلى التشاؤم بالشيخ!
إن قاعدة الجهاد أدركت بفطنة، المواقف التي تخدم التيار الإسلامي وهذا هو الذي يدعونا إلى أن نقدم شكرنا لها ومن جهة أخرى نتوقع من هذا التنظيم تبيين موقفه الواضح عن هذا الرجل. نحن نؤكد على أن هذا الرجل لا مكانة له في التنظيم ولكن سوابقه وأنشطته في التنظيم مهدت الأرضية لاستغلال المغرضين من أقواله ضد المسلمين.
روشنگریهایی از موسسه السحاب سازمان القاعده در مورد شیخ ابوقتاده فلسطینی/ آیا برادران مجاهد قاعدة الجهاد از آنچه شیخ ابوقتاده فلسطینی بیان کرده است خبر دارند؟
ترجمه: خالد سیف الله المسلول
بیانیه موسسه السحاب: بیانیه مجاهدین در قاعدة الجهاد با عنوان «بازگشت جهاد در بیت المقدس»
پیام غزاوی به مجاهدین القاعده
بسم الله الرحمن الرحیم
آیا برادران مجاهد در قاعدة الجهاد از آنچه شیخ ابوقتاده فلسطینی بیان کرده است می دانند؟
الحمد الله رب العالمین، ای پروردگار جهانیان به تو پناه می برم از زندگی غافلانه و از مرگ ناگهانی و از بازگشت به غم و اندوه و از تو عافیت می خواهم که از عافیت تو ناامید شوم، یا نعمت را کفران کنم یا خوبی بلاهائی که به عنوان آزمایش می فرستی را فراموش کنم یا اینکه بدی را با خوبی جایگزین کنم.
در ادامه، قبل از هر چیزی بر ما واجب است که از مجاهدان و حامیان قاعدة الجهاد که پس از عملیات طوفان الاقصی از جهاد فلسطین دفاع کردند، تشکر کنیم که الله پاداش بزرگی برای مواضع درخشانشان نوشته است در حالی که در دوره ای زندگی می کنیم که فتنه ها بر سرزمینهای اسلامی حکومت می کنند و کفر بر قلبهای مسلمین تسلط پیدا کرده است و جهت جلوگیری از جهاد مجاهدین علیه صهیونیست ها و کمک به زنان، کودکان و مؤمنان در فلسطین آنها را زنداین کرده اند. لذا مواضع قاعدة الجهاد ستودنی است و از خداوند متعال خواهانیم که شما را پیروز گرداند و راهتان را مبارک گرداند.
بر کسی پوشیده نیست که رژیم صهیونیستی امروز بیش از هر زمان دیگری با همبستگی و اتحاد مسلمانان مواجه است و شاهد تشکیل جبهه های متعددی از جمله جبهه های نظامی، سیاسی و فرهنگی علیه صهیونیست ها است که مسلمانان در سراسر جهان تشکیل داده اند. تا این که این امر زنگ خطری برای این نظام جنایتکار باشد که به دنبال متفرق کردن صفوف مسلمانان و در هم شکستن جبهه های متعدد تلاش می کند تا با دمیدن در نعره های قومی و درگیرهای وطنی مسلمانان را از خود منحرف کند و توانایی های آنان را در مواجه با خود تضعیف کند.
علاوه بر این، ضمناً من مدتی است که مواضع شیخ ابوقتاده الفلیستینی یا ابوعمر را دنبال می کنم و می بینم که هیچ چیز خوبی در مواضع این مرد برای مجاهدین و جبهه ضد صهیونیستی وجود ندارد بلکه به مصالح و سیاستهای صهیونیستها خدمت می کند، این واقعیتی است که وجود دارد چه الشیخ مرتکب آن شود چه پدرم؛ در خدمت منافع صهیونیست ها و سیاست های آنهاست، چه شیخ و چه پدرم. من در اینجا به چند موضوع در مورد مواضع ایشان به همراه تحلیل شخصی خود اشاره می کنم:
۱)ابوقتاده قبل از انجام عملیات طوفان الاقصی درباره مجاهدین و جنبش حماس گفت که این جریان یک گروه سکولار و ناسیونالیست و وطنی است و اشاره کرد که حماس به غیر از آنچه الله نازل کرده حکومت می کند! اما در عین حال از آن به عنوان گروه جهادی یاد می کند. شیخ پس از عملیات طوفان الاقصی این موضع خود را علیه حماس تکرار کرد.
صرف نظر از تناقض آشکار در مواضع ابوقتاده، جایی که او جنبش حماس را گروهی مجاهد می نامد که به غیر از آنچه الله نازل کرده حکومت می کند، آیا مواضع شیخ از جنبش حماس که تنها جنبش جهادی فلسطینی تلقی می شود، حمایت و پشتیبانی می کند یا این مواضع منجر به تضعیف جنبش می شود؟ آیا این اظهارات باعث جلب حمایت مسلمین از حماس و جهاد فلسطین می شود یا بر آنها تأثیر منفی می گذارد؟ شکی وجود ندارد که این مواضع و بیانیه ها باعث تضعیف جنبش حماس در این دوره مهم تاریخ می شود که مردم عادی و روشنفکر متوجه شدند که باید از چنین مواضعی دوری کنند زیرا این مواضع در خدمت صهیونیست ها است و به جنبش اسلامی ضربه می زند.
ممکن است کسی بگوید شیخ جنبش حماس را یک گروه مجاهد میداند و از زحمات آن قدردانی میکند، اما ما به این ادعا پاسخ میدهیم، و آن اینکه غیرمسلمانان در آمریکا و اروپا نیز این را گفتهاند و مواضع شرافتمندانهتری نسبت به این علمایی دارند که با نام جهادی این سخنان را می گویند، و ما همچنین می بینیم که برخی از علمای سوء طاغوتها حرکت حماس و حرکت جهاد فلسطین را مدح کردند و چیزهای بیشتری از دفاع از قضیه فلسطین گفتند. پس شیخ کار چندانی انجام نداد که قابل بیان باشد!
۲) متوجه می شویم که شیخ حتی قبل از عملیات طوفان الاقصی از موضع گیری در مورد دولت اردن پرهیز می کند، در حالی که امروز خیانتکارترین کشور محسوب می شود، به گونه ای که انواع پشتیبانی و حمایت را از صهیونیست ها در جنگ علیه فلسطینیان و فلسطینی ها انجام می دهد. و تبدیل به سپر این رژیم صهیوینستی شده است. چگونه می توان سکوت شیخ را در این باره توضیح داد؟ چگونه می توان سکوت شیخ را در مورد دولت های مصر و عربستان توضیح داد؟
آیا این سکوت کامل، بدعتی تلقی نمی شود که مواضع اردن را در کشورهای اسلامی تقویت می کند و حمایت و پشتیبانی حاکمان خائن و مزدوران را تائید می کند؟ آیا این سکوت شبیه چیزی نیست که شیخ آن را حکم به غیر از آنچه الله نازل کرده است نامیده است؟ آیا شیخ آماده می شود در مورد دولت مزدور و دست نشانده اردن صحبت کند که از پدافند هوایی خود برای دفاع از صهیونیسم استفاده کرد و اتاق های اطلاعاتی را با رژیم صهیونیستی ایجاد کرد تا علیه مجاهدین کار کند؟ و آیا شیخ آماده است که از آنچه باعث دردسر حرکت حماس می شود گفته است برگردد و دست بردارد؟ آیا سکوت در پاک کردن این امر جایز است؟
۳) شیخ ابوقتاده به جای انتقاد از خائنان عرب و حکامی که قبلاً ذکر شد، از جماعات مسلمانی که بزرگوارانه عمر خود را صرف دفاع از فلسطین کرده اند، انتقاد می کند. امروز شیخ در مورد حوثی ها، فردا در مورد شیعیان، پس فردا در مورد اخوان المسلمین و غیره صحبت می کند. چرا شیخ در این روزهای سخت انرژی خود را وقف مسلمانانی کرد که در مقابل یک دشمن متحد شده بودند تا آنها را متفرق کنند؟ امروز شیخ از بدعتهای حوثی صحبت میکند و آنها را به عنوان دشمن اهل سنت معرفی میکند، فردا از شیعیان میگوید و آنها را کافر معرفی میکند.
در اینجا سؤالی پیش میآید: منافع حاصل از بیانات شیخ برای اهل سنت و جهاد فلسطین چیست؟ آیا سخنان و مواضع شیخ غیر از کراهیت و بغضی که مسلمانان را به ستوه می آورد و آتش کینه و دشمنی را شعله ور می کند، چیزی تولید می کند؟ آیا این اظهارات به نفع صهیونیست ها نیست؟ بله، سیاست های صهیونیست ها را تقویت می کند و به صهیونیستها کمک می کند بین مسلمانان تفرقه بیندازند و همبستگی آنها را زیر پا بگذارند.
آیا امروز شخص مسلمان توجه خود را معطوف حاکمان خائنی کرده است که از صهیونیست ها دفاع می کنند یا کسانی را که خاری در گلو هستند هدف قرار می دهد؟ اما در مورد بچه ها حق با آنها بود و شیخ خطا کرد.
۴) شیخ در اشاره به عنوان جهاد دچار لغزش شد و گفت که جهاد فلسطین مانند جهاد در شام و یمن است!! سبحان الله یمن با وجود شرایط سخت اقتصادی و معیشتی از فلسطین حمایت کامل کرد و حماسه های تاریخی علیه صهیونیست ها در خلیج عدن رقم زد که باعث شد تاریخ از آنها به عنوان قهرمان یاد کند. پس چرا شیخ از یمن یاد می کند؟ چه دلایلی باعث شد که او مرتکب این اشتباه بزرگ شود؟ اما در مورد شام، گروه ها و جناح های شام چه حمایتی از جهاد در فلسطین کرده اند؟ آیا ما شاهد موضع شفاف و رسمی از سوی گروه های شام برای حمایت از آرمان فلسطین هستیم؟ آیا این گروه ها یک گلوله هم به سمت صهیونیست ها و آمریکایی ها در شام شلیک کرده اند؟ اما این گروه ها از حمایت و ستایش شیخ برخوردارند.
بر ما واجب است که بپرسیم: آیا بشار اسد، ظالم بعثی، تهدید بزرگتری برای صهیونیست ها به شمار می رود یا گروه های جهادی که ابوقتاده از آنها تمجید می کرد؟
بشار با وجود دشمنی با اهل سنت، جنبش حماس را گسترش داد و از آن حمایت کرد، اما گروه های جهادی شام در این زمینه نقشی نداشتند، به طوری که ما فتوایی مبنی بر جهاد علیه صهیونیسم و اربابان آن نشنیدیم.
در نهایت می گوییم: شیخ ابوقتاده از موقعیت دیرینه خود که با وابستگی به قاعدة الجهاد به دست آورده است سوء استفاده می کند و سپس در مقابل جهاد فلسطین می ایستد تا سخنان و مواضع او در خدمت سیاست های ضد اسلامی باشد که توسط رژیم صهیونیستی علیه مسلمانان به کار گرفته می شود. ما نمی گوییم که شیخ آگاهانه این مواضع را اتخاذ کرده است، بلکه به این فرد بدبین هستیم که سپر صهیونیست ها (اردن) را رها کرده تا بیاید و از اختلافات بین مسلمانان برای تقسیم صفوف، شعله ور ساختن درگیری ها و شعله ور کردن آتش کراهیت و نفرت بین مسلمین، صحبت کند و همه اینها ما را به بدبینی نسبت به شیخ دعوت می کند!
بدرستی که قاعدة الجهاد مواضعی را که در خدمت نهضت اسلامی است عاقلانه درک کرد، موضع گیری هایی که به جریان اسلامی خدمت می کند و این همان چیزی است که ما را به تشکر از آن فرا می خواند، و از سوی دیگر، از این سازمان توقع داریم که موضعگیری روشن و آشکار خودش در مورد این شخص را تبیین و بیان کند، ما تاکید می کنیم که این مرد هیچ جایگاهی در سازمان ندارد، اما سوابق و فعالیت های او در مورد سازمان راه را برای کسانی که مغرضانه از اظهارات او علیه مسلمانان سوء استفاده می کرده اند، هموار کرده است.
واقعیتهائی مستند در چگونگی تولد فرقه ی نجدی «دوله» یا «داعش»(۵)
به قلم: طاهرجان فرغانه ای
پس از کشته شدن ابی عمر البغدادی امیر بعدی دولت عراق اسلامی شیخ دکتر ابوبکر الحسینی القریشی البغدادی تعیین گردید.
لازم به ذکر است تا زمانی که شیخ اسامه بن لادن مانده بود امرای جهادی در عراق مانند ابومصعب زرقاوی و ابوحمزه المهاجر و ابوعمر البغدادی هم چنان بر بیعت رسمی خود بودند اما پس از شیخ اسامه بن لادن امیر القاعده که کشته شدند و ایمن الظواهری امیر القاعده گردیدند هیچ گونه بیعت رسمی از جانب امیران دولت عراق اسلامی صورت نگرفته است و صرفا امرای دوله اسلامی جهت وحدت در صفوف مجاهدین و برای احترام گزاری به رسم سابق از لفظ امیر برای شیخ ایمن الظواهری استفاده می نمودند و در زمان امیری ایمن الظواهری در القاعده هیچ مستند رسمی و بیانیه کتبی مبنی بر بیعت ابی عمر بغدادی و ابوبکر البغدادی و پس از آن تا کنون با ایمن الظواهری وجود ندارد(البته شهادت فاسقینی مانند ابوماریه قحطانی هراری و ابوالحسن الکویتی از قضات شرعی دارودسته ی جولانی را شاهد می گیرند که هیچ باوری به این کذابین نداریم و شهادت صادقین است که برای ما حجت است).
خلاصه اگر از این مطالب بگذریم، ابوبکر بغدادی بعد از ابوعمر بغدادی به امارت رسیدند و سرانجام در سال ۲۰۱۴م از نظر خودشان شرایط برای تشکیل خلافت اسلامی بر پایه نبوت مساعد شده است به همین دلیل ابوبکر البغدادی اعلان خلافت نمودند و بر قدرت مجاهدین بیشتر و بیشتر افزوده شد و دولت عراق اسلامی با در دست داشتن قسمت اعظم عراق و سوریه و شکستن مرزهای سایس بیکو خلافت اسلامی تشکیل دادند و اسم دوله العراق الاسلامیه برای مدتی به دوله الاسلامیه فی العراق و الشام تغییر یافت و پس از مشورت های لازم در مجلس ابوبکر بغدادی این اسم بخاطر اعلان رسمی خلافت در ۲۰۱۴و در هم شکستن حدود و مرزها و ثغور به اسم (الدوله الخلافه الاسلامیه) یا (الدوله الاسلامیه) تغییر نام یافت.
این مختصری از چگونگی تشکیل فرقه ی نجدی «دوله» از ابتدا تا کنون بوده است و جولانی رهبر کنونی هیئت تحریر الشام نیز که دارای تفکرات نجدی است یکی از سربازان ابوبکر بغدادی بود که ابوبکر بغدادی با نصف بیت المالش و صدها مجاهد او را برای نصرت اهل شام به سوریه فرستاد اما جولانی به ابوبکر بغدادی خیانت کرد و بعد از آن به القاعده الظواهری خیانت کرد و الظواهری او را ناکث نامیده است و بعد از آن به دهها فرقه و جماعت دیگر نیز خیانت کرد و در نهایت به عنوان یکی از جاسوسهای ترکیه ( به گواهی شیخ ابومحمد ممقدسی) در آمد که تا کنون دستش به خون هزاران مجاهد و بخصوص مجاهدین مهاجر آلوده شده است و رسماً ارتش ناتو (از کانال حکومت سکولار ترکیه) را وارد ادلب و خاک سوریه کرده است و به قتال الفتنه و به جنگ فی سبیل ناتو و ترکیه مشغول است و شکی نیست که آینده ای بهتر از اربکی های افغانستان در انتظارشان نیست.
واقعیتهائی مستند در چگونگی تولد فرقه ی نجدی «دوله» یا «داعش»(۴)
به قلم: طاهرجان فرغانه ای
۴-ايستادگی جمعی برای به پا داشتن هدایت رسول الله و مبارزه با کفار تا پیروزی توحید بر شرک و جهل و بلند نمودن کلمه الله و از بین بردن کفار و بریدن راههای مزدوران محلی سکولار و کافر با جهاد نمودن در راه الله متعال.بعد از آنکه مجاهدان از تاریخ درک واقعی پیدا نمودند و خواستند که شرع الله بر زمین حاکم شود و مسلمین و مجاهدین دست بالاتری در سرزمین داشته باشند مجاهدین فهمیدند که هیچ فرقی بین طاغوت عرب و عجم و غربی و شرقی وجود ندارد و فهمیدند که اهل کفر چه برنامه های خطرناک الحادی برای اهل اسلام چیده اند شروع به جهاد مبارک نمودند.
۵-مشخص نمودن موقف آشکار در برابر رویدادها و اتفاقات تا اینکه پرده از روی چشمان مردم کنار رود و حق و باطل با هم آمیخته نشوند و دشمنان مسلمین و خاک اسلام بدانند که همانطور که برای کفر و باطل افرادی وجود دارند برای اسلام و حق و جهاد هم مردانی پاک سرشت وجود دارد که در برابر ظلم هیچ سکوتی نخواهند کرد.
۶-رساندن صداهای مظلومانه به برادران و هم کیشان که در کنار هم صف ببند و در راه الله یک نفس بایستند و رساندن این نداهای توحیدی به تمامی کسانی که طالب جنگیدن برای اقامت شرع الله هستند و تحقق این ایه شریفه:{إِنَّ الله يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ} (صف: ۴).«خداوند كساني را دوست مي دارد كه راه او صف زده (و يكپارچه) مي جنگند، گويي ايشان بنايي هستند كه از فلز ريخته شده است.
چیزی که حایض اهمیت و شایان ذکر است این است که این مجلس همه ی جاهای سنی نشین را زیر دستش داشته است.
بعد از این مجلس زمینه سازی پیمانی آغاز گردید تحت عنوان حلف المطیبین یا پیمان پاکان.مجلس متحد شوری المجاهدین و پیمان حلف المطیبین منجر به قدرتمند شدن جماعت گردید و در نهایت با مشارکت همه گروههای جهادی ((دوله العراق الاسلامیه)) شکل گرفت و دیگر آن جماعت سابق تنظیم القاعده فی بلاد الرافدین نبودند.
دولت عراق اسلامی از این جماعات ساخته شده بود:۱-مجلس شوری المجاهدین که همه گروههای مسلح و مبارز زیر پرچمش بودند.۲- جماعة جند الصحابة ۳- كتائب أنصار التوحيد و السنة ۴- سرايا ملة إبراهيم ۵- سرايا فرسان التوحيد ۶- جيش الفاتحين(سابقا تعدادی از کتیبه هایش در زیر پرچم القاعده فی بلاد الرافدین گرد آمده بودند و اکنون ۴کتیبه دیگر آن هم به این پیمان حلف المطیبین پیوسته اند)۷-کتائب کردستان.
این دولت با همکاری دهها فرقه و کتیبه و هزاران مجاهد دیگر تشکیل شده بود از جمله:
مانند کتیبه ی الجیش الاسلامی در بغداد و الانبار و از این دسته که عملکرد این کتیبه پس از شکل گیری دولت اسلامی عراق اسمش به انصار السنه (انصار الاسلام کنونی) تغییر یافت.چند کتیبه از كتائب ثورة العشرين و تعدادی کتیبه از جیش المجاهدین و بیعت بیشتر از ۷۰درصد از عشایر اهل سنت منطقه.و ابو عمر البغدادی به عنوان امیر دولت انتخاب شد و تمامی مناطق سنی را تحت کنترل خود داشت و از این زمان به بعد اعلام شکل گیری وزارت برای دولت اسلامی عراق صورت گرفت.