چگونه یک حکومت سکولار از یک استشهادی یک جاسوس ساخت؟

چگونه یک حکومت سکولار از یک استشهادی یک جاسوس ساخت؟

به قلم: مجیب الرحمن نمنگانی

سال ها پیش زمانی که یکی از برادران از حاکمیت سکولار فرار می کند و  به صفوف مجاهدین مى پيوندد و می خواهد از دین حمایت کند، وبه فكر خواهرهاى  اسیرشده هست تا آنها را آزاد کند، و در راه خدا جهاد کند.

این مجاهد در واقع زاهد و عابد و در راه خدا مستقر بود و به مجاهدان و مجالس آنان عشق می ورزید و عاشق بیرون رفتن و حضور در صفوف اول بود و در چندین جنگ شرکت کرد و نزدیک بود کشته شود و به بدنش جراحات متعددی وارد شد.

سپس عشق به شهادت او را بر آن داشت تا در لیست رزمندگان استشهادى برای انجام عملیات  ثبت نام کند و مدت زیادی را در انتظار نوبت بود، تا روح و جسم خود را در راه خدا فدا کند.

از این کار به آن کار و از اين ثغر به ثغر دیگر، در حال حركت بود،که هنوزهم  مجروح بود و از جراحتش رنج می برد.

خلاصه  از سازمان اطلاعات خارجی به جاسوس خود در صفوف مجاهدین پیشنهاد داده شد که «فلانی» را جذب بکند و شماره واتساپ خود را به او دهد، چون این مجاهد فقیر بود و همانطور که قبلاً اشاره کردیم چندین جراحات به بدنش وارد شده بود.

 در همین ایام شماره عجیبی با او تماس گرفت و به او گفت که این یک منظمه  بشردوستانه است که به مجروحان کمک می کند و شماره او را از یکی از دوستانش گرفته اند و به او گفته اند که می دانند كه مجروح شده است و نیاز به مداوا دارد. و می خواهند به اوكمک كنند. مبالغی را برای درمان در اختیار او قرار دهند.

در واقع آن مجاهد از آنها بخاطر کمکشان خوشحال شد وبه گمان خود كه  آنها یک مجموعه از خیرین هستند.و به او پول مى دهند تا زخم هاي خود رادرمان  کند، به هر حال آن سازمان (اطلاعات خارجى)  مبالغ زیادی بدون هیچ طلبى به او مى دهند، درمرحله اول اطلاعات شخصی و عكس  وی را ازاوطلب مي كنند .

سپس ازاستخبارات با او تماس گرفتند و عکس‌ها ومشخصات که از او دریافت کرده بودنند برایش فرستادند و به او گفتند که این حواله‌ها ازطرف استخبارات است و اگرشما با ما همکاری نكنيد، تو را در معرض دید عموم قرار می‌دهیم که با ما همکاری كردي و ميكنى، مخصوصاً گواهی مکالمات و دریافت حواله كه تو از ما دريافت كردى هست اگرنكني تو را رسوا ميكنيم

هر چند در اینجا آن مجاهد دخیل محسوب نمی شود و مي توانست گزارش آنها را به جماعت خبربدهد، اما از آبرو خود بیمناک بوده و متأسفانه تسلیم آنها مي شود.

آنها (استخبارات ) ديدندكه اوبالاخره تسليم شد در ابتدا از او اطلاعات قدیمی و سوخته از او خواستند تا امتحانش كنند كه او با آنها همکاری مى کند يا نه، در واقع برادر از ترس آنها و به دلیل قدیمی بودن اطلاعات با آنها همکاری ميكند.

سپس به ارسال پول برای او ادامه دادند و به او گفتند که فعالانه درگیر شده است و باید اطلاعات جدید و حساس را برای او ارسال کند.

به راستی که این فقیر پس از تطمیع به آنان تسلیم شد و گام های شیطان را به سوی جاسوس بودن دنبال کرد.او بدون ترس و احساس گناه شروع به کار با آنها به طور کامل و سازمان یافته و ارسال اطلاعات در مورد مجاهدین کرد و مدت ها در این حالت باقی ماند تا اینکه از او خواستند برای آنها و برای حاکمیت سکولار جنایتکار یک جاسوس مزدوج باشد.

او تسلیم آنها شد وراه جاسوسى را درپيش گرفت .در اینجا او شروع به ارسال اطلاعات مجاهدین برای افسران حکومت سکولار به صورت دوره ای و بدون هیچ طلبى مى كند.

او از مجاهدی استشهادى  به جاسوسى  برای دشمنان مجاهدین در هر صورت تبدیل ميشود.او سرانجام در جریان کمین های استخبارات مجاهدين علیه ماموران و افراد فاسد دستگیر ميشود.سپس او را به زندان می اندازند و ندامت او را می بلعد.

 بله برادرمجاهد من، داستانی کوتاه، غم انگیز و دردناکی است، اما درس های زیادی دارد:

اولاً: مجاهد باید پیوسته از خداوند متعال بخواهد درراه اوثابت قدم باشد و از وسوسه هاي  شيطان های انسی وجني  دوری کند و عاقبت خیراز خداوند طلب بكند.

ثانیاً: مجاهد باید حواسش جمع باشد و نسبت به هر طرف یا شخصی که نمي شناسد ارتباط برقرار نکند، اطلاعات به اندازه نیاز باشد و فرقی بین قدیم و جدید نيست.

ثالثاً: وقتی مجاهدین درگیر مشکلات مالی هستند،  نباید هر كمک مالى که از بيرون جماعت مى آيد را  بپذيرند مگر تا زمانی که از فرد خیر مطمئن باشند. و چنین حوادثی را می توانند به راحتی با جماعت در میان بگذارند و حل کنند.

رابعاً: راه جهاد، راهی است که نیازمند صبر و مبارزه با هواهای نفسانى  است، از وروديهای شیطانى برحذر باشید که درهای مختلفی دارد، مانند کسب درآمد و وسوسه های مختلف دنیا.

خامسا: اما امراء (كلكم راع وكلكم مسؤول عن رعيته ) بس اى أمراء به يادداشته باشيدكه مجاهدین زيردست شماهستند پيش شما امانت هستند و از شما روزقيامت درموردشان سوال ميشود پس  ازاحوالشان درجبهات ومقرات بپرسيد و به آنها ازهيچ کمکي دريغ نكنيد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *