
آیا تمام شیعیان ۱۲ امامی جزو اهل بدعت هستند؟
کاتب: خالد هورامی
یکی از بیماری های رایج میان گروه منافقین در بزرگنمایی و دامن زدن به اختلافات فقهی و تولید جنگ مذهبی میان مسلمین کنار گذاشتن عدالت و انصاف است.
یکی از نتایج مصیبت بار این بیماری تولید جنگ شیعه سنی و متهم کردن تمام شیعیان ۱۲ امامی به اهل بدعت بودن است که به صورت مستند و مختصر به موضع بزرگان اهل سنت در مورد اهل بدعت و شیعیان اشاره می کنیم.
ابن تیمیه رحمه الله در منهاج السنة (۱/۶۲) گفته است: «وتنازعوا في شهادة سائر أهل الأهواء هل تقبل مطلقا؟ أو ترد مطلقا؟ أو ترد شهادة الداعية إلى البدع؟ وهذا القول الثالث هو الغالب على أهل الحديث لا يرون الرواية عن الداعية إلى البدع، ولا شهادته، ولهذا لم يكن في كتبهم الأمهات كالصحاح، والسنن، والمسانيد الرواية عن المشهورين بالدعاء إلى البدع»، یعنی: دربارهی شهادت دیگر هواپرستان (غیر از خطابیه و امثال آنها) اختلاف دارند که آیا مطلقاً مقبول یا مردود است، یا اینکه تنها شهادت کسی که به بدعت دعوت میدهد را رد کنیم؟ این قول سوم، قول غالب بر اهل حدیث است؛ آنها قائل به روایت و شهادت شخصی که به بدعتها دعوت میدهد نیستند، برای همین در کتابهای اصلیشان مثل صحاح و سنن و مسانید از دعوتگران مشهور بدعت روایت نیاوردهاند.
امام مسلم رحمه الله در مقدمهی صحیحش (ص/۸) فرموده است: «…وأن يتقي منها ما كان منها عن أهل التهم والمعاندين من أهل البدع»، یعنی: باید از روایات متهمین و معاندین اهل بدعت بپرهیزد.
علامه اتیوبی رحمه الله در قرة عین المحتاج (۱/۳۹۸) گفته است: «المراد المجاهر ببدعته، والداعي إليها»، یعنی: مراد [امام مسلم]، شخصی است که بدعتش را آشکار کرده و به آن دعوت میکند.
خطیب بغدادی رحمه الله در الکفایة (ص/۱۲۷) آورده که امام ابن مبارک رحمه الله روایت از عمرو بن عبید را رها کرد و فرمود: «إن عمرا كان يدعو»، یعنی: عمرو دعوتگر [به بدعت] بود! در روایت دیگری آمده که فرمود: «لأن هذا كان رأسا»، یعنی: زیرا او رأس [و از بزرگان] بدعت بود!
و آورده که از امام احمد رحمه الله علت روایت از ابوقطن را پرسیدند، فرمود: «لم أره داعية ولو كان داعية لم أسمع منه»، یعنی: ندانستم که داعی باشد و اگر داعی بود روایتش را نمیشنیدم [و نمیگرفتم]!
شیخ عبدالله جدیع در تحریر علوم الحدیث (۱/۴۰۱) نوشته است: «أنه عرف من منهج أحمد التشديد على المخالفين في الأصول، والكتابة عن أحدهم تحسين لأمره عند من لا يعرفه، وتغرير للناس به، فكان يشدد في أمر هؤلاء تنفيراً للناس عنهم»، یعنی: منهج امام احمد در شدتگرفتن بر مخالفین در اصول معروف است و نوشتن حدیث از آنها، باعث میشد کسانی که آنها را نمیشناختند حالشان را نیکو بپندارند و مردم فریبشان را بخورند، برای همین نسبت به اهل بدعت داعی شدت میورزید تا مردم از آنها تنفر یابند.
ترک روایت از آنها، طرد و هجرشان و هوشیارکردن مردم نسبت به عاقبت بدعت بوده . مقصود این است که داعی به بدعت مثل صاحب بدعتی نیست که ساکت باشد و هر کدام شیوهی تعامل خاص خود را دارند و عالم نسبت به مسلمانان خیراندیش است و آنها را از راه جهنم (أعاذنا الله وإیاکم) دور میکند.
با این وجود می بینم که در صحاح اهل سنت و جماعت که مهمترین منبع اهل سنت بعد از قرآن هستند از شیعیان جعفری حدیث روایت شده است و این نشان می دهد که از نگاه اهل سنت همچنانکه در میان خودشان اهل بدعت وجود دارد در میان شیعیان جعفری هم اهل بدعت وجود دارد و نمی توان همه ی مذاهب را به دلیل وجود اهل بدعت میان آنها مورد طعن قرار داد و آنها را متهم کرد.