شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :خائنین آفتهای تهدید کننده دارالاسلام افغانستان و انتظار مومنین از مسئولین دارالاسلام ایران و افغانستان

خائنین آفتهای تهدید کننده دارالاسلام افغانستان و انتظار مومنین از مسئولین دارالاسلام ایران و افغانستان

پیاده شده از سخنرانی تصویری: شیخ المجاهد ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

بسم الله، و الحمد لله؛ اما بعد: اسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 امروزه در مورد دارالاسلام افغانستان ما شاهد درخواستهائی از جانب کفار سکولار جهانی تحت عنوان افغان شمول، حقوق زنان و شعارهائی از این دست هستیم که حتی «شیطان بزرگ» به قول سید قطب و «سرافعی» به قول اسامه بن لادن، یعنی آمریکایی که کثیفترین جنایات را در افغانستان و سایر سرزمینهای اسلامی مرتکب شده است به خودش جرئت داده است لیستی از مزدورانش را ارائه دهد که حاکمیت امارت اسلامی این مزدوران را در دولت انقلابی خودش جاسازی کند و کشورهای عضو ناتو نیز باز چنین گستاخی هائی کرده اند وحتی خائنین فراری و دارودسته ی منافقین یا سکولار زده های داخلی نیز به خودشان جرئت داده اند که برای خود شرط و شروطی تعیین کنند مثل این خان فرتوت هرات که تا کنون ۳ بار مرتکب خیانت بزرگ شده و آن غلام بچه های خائن نیز به همراه پدرانشان چندین بار مرتکب خیانت به دین و ملت و خاک خود شده اند و همگی در نزدیکترین خیانت خود مدت ۲۰ سال در کنار اشغالگران آمریکایی و ناتو بوده و بدون آنکه در برابر این اشغالگران جنایتکار مقاومتی نشان دهند و جنگی انجام دهند هم اکنون  در برابر دارالاسلام  «جبهه ی بغاوت» را در فضای مجازی و خارج از مرزهای دارالاسلام تشکیل داده اند؛ خائنین رسوا شده ای که در سختترین دوران گذار هر حاکمیت انقلابی، در صف ضدانقلابها قرار گرفته و دارودسته ی منافقین داخلی را به شورش و خرابکاری دعوت می کنند.

 اینها بخش آشکار شده و فراری منافقین میان این ملت هستند که الله تعالی در موردشان می فرماید:مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا*سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا (احزاب/۶۱) نفرین شدگان و رانده شدگان هستند، هر کجا یافته شوند، گرفته خواهند شد و پیاپی به قتل خواهند رسید؛ البته نباید چنین تصور کنیم که فقط رسول الله صلی الله علیه و سلم این روش را در مورد این منافقین جدا شده از دارالاسلام اجرا کرده بلکه «سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ» این سنّت، در مورد پیشینیان هم بوده، سنت الله از زمان خلقت تاکنون در مورد این منافقین آشکار شده است، تا روز قیامت این سنت وجود دارد و باید توسط مومنین صادق اجرا شود و الله تعالی می فرماید:«وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا» و در سنّت خدا هیچ دگرگونی وجود ندارد.

امام ابن حزم رحمه الله مي گوید: هر كسي كه بدون اجبار و با اختيار خود  وارد دارالكفر و دارالحرب گردد و از آنجا با ساكنان مكانی دشمنی بورزد كه در اختيار مسلمين است، در اين صورت با اين كارش مرتد می شود و از دين خارج مي گردد و هر زمانی كه به چنگ مسلمين افتاد  تمام احكام مرتدين شاملش می شود، مثل كشتنش و حلال بودن مالش و باطل شدن نكاح با همسرش و ديگر احكام مختص مرتدين. [۱] این حکم واضح تمام منافقین آشکار شده ای است که از دارالکفرها و خارج از مرزهای دارالاسلام بر علیه دارالاسلام فعالیت تبلیغی یا نظامی می کنند هر چند پاره ای از شعائر اسلامی را نیز برای عوام فریبی و مدیریت و بسیج  مسلمین بیمار دل «الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ» ‏(احزاب/۱۲) انجام دهند. 

الله تعالی به صراحت در مورد این منافقین آشکار شده و جدا شده از دارالاسلام می فرماید: وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً ۖ فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّىٰ يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ ۖ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا ‏(نساء/۸۹) آنان دوست می‌دارند که شما کافر شوید همان گونه که خود کافر شده‌اند و (در کفر با ایشان) مساوی شوید . پس در این صورت یارانی از ایشان نگیرید (و آنان را از خود ندانید) تا آن گاه که در راه خدا هجرت می‌کنند (و ایمان آوردن خود را با هجرت به دارالاسلام ثابت می‌ کنند). ولی اگر از این کار سر باز زدند آنان را هر کجا یافتید بگیرید و اسیر کنید، و بکشید، و از میان ایشان سرپرست و پشتیبانی انتخاب نکنید.

پس تکلیف منافقین جدا شده از دارالاسلام که خود را آشکار کرده اند مشخص است، حتی زمانی هم که مرتکب کمترین علائم آشکار شدن یعنی تشکیل مرکزی مثل ضرار در دارالاسلام می شوند باز تکلیف آنها در شریعت مشخص است و مصونیت دارودسته ی منافقین تا زمانی است که خودشان را از جامعه ی مسلمین جدا نکرده باشند و در میان مسلمین خودشان را مخفی کرده باشند، با این وجود خطر واقعی از سوی همین دارودسته ی منافقینی است که صف خود را جدا نکرده و در ارگانهای مختلف حکومتی دارالاسلام نفوذ کرده و لباس مسئولان را پوشیده و یا در منابر مساجد و دستگاههای رسانه ای و تبلیغی به مفاسد و تخریبات خود تحت پرچم دارالاسلام ادامه می دهند…. خطر واقعی از سوی این نفوذی های پنهان است که خود را همرنگ جماعت مومنین کرده اند.

ما در میان همین مفسدینِ بخش جنگ روانی و رسانه، علاوه بر قشر لیبرال، با طبقه ای از مُلاها و مولوی های متحجری برخورد می کنیم که در لباس دفاع از مذهبی خاص و حمله به سایر مذاهب و تفاسیر اسلامی، آگاهانه، عمداً و به میل خودشان و آشکارا سعی می کنند با دروغسازی و قیچی کاری در منابع شرعی با دامن زدن و بزرگ نمائی اختلافات ریز و قابل چشم پوشی فقهی، و ایجاد تفرق و جنگ داخلی، به اتحاد میان مسلمین و امنیت به وجود آمده صدمه بزنند و به عنوان ستون پنجم برای دشمنان دارالاسلام خوراک تبلیغاتی و حتی خائن و قربانی تولید کنند.

أبومحمدالجويني در مورد دسته هائی از مفسدین داخلی که جرمی بسیار پائینتر از اینها مرتکب شده اند روایت می کند که: مبتدعین در اسلام و دروغ گویان و حدیث سازان از ملحدین بدترند، چون ملحدین از خارج قصد فاسد کردن دین را دارند و اینها از داخل چنین اقدامی را انجام می دهند، اینها مانند خودی های سرزمینی هستند که از داخل سعی در فاسد کردنش دارند و ملحدین مانند کسانی هستند که از خارج آنها را محاصره کرده اند، اما این مفسدین داخلی درهای قلعه را بر رویشان باز می کنند، پس اینها برای اسلام بدتر از کفار هستند. “[۲]

این واقعیتی نیست که تنها مومنین به آن پی برده باشند بلکه کفاری که برای ملتشان- به درست یا غلط – مبارزه کرده اند گفته اند: اگر خواستی سرزمینت را آزاد کنی ده گلوله در تفنگت بگذار، که نُه گلوله برای خائنین و آدم فروشان و تنها یک گلوله برای دشمنت کافیست.

خائنین داخلیِ میانِ مسلمین در واقع منافقینی هستند که با عقاید و باورهای سکولاریستی، به عنوان یک دشمنِ پنهانِ داخلی، ادای مسلمین را در پاره ای عبادات در می آورند که الله تعالی در موردشان می فرماید: «… هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ…» (منافقون/۴) «…ایشان دشمن اند؛ از آن ها حذر داشته باش و مواظب و هوشیار باش…».. اینها کفار پنهان داخلی هستند که حتی رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز از سخنان زیبا و سنجیده و شرعی آنها تعجب می کرد: «يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا …» و در میان مسلمین نیز کسانی هستند که حرف های این ها را گوش می دهند و از ایشان حرف شنوی دارند: «وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ» (توبه/۴۷)؛ حالا این کفار پنهان داخلی که برای ما قابل تشخیص نیستند دسته هائی از مسلمین ضعیف الایمانی که در قلبهایشان بیماری وجود دارد را با انواع مکر و حیله های شبه اسلامی دور خود جمع کرده اند و در میان این بیماردلانِ مسلمان، خودشان را مخفی کرده اند و جنگ روانی و سایر تخریبات خود را از کانال این مسلمین بیمار دل به پیش می برند و از این فریب خورده ها خائن و قربانی تولید می کنند. بلا استثناء در جامعه ی مسلمین تمام خیانتهای به دارالاسلام نیز از سوی این دارودسته ی منافقین صورت می گیرد که در صورت نیاز حکم ستون پنجم را برای دشمنان خارجی دارند.

الله تعالی می فرماید: وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً ‏(احزاب/۱۲)، ‏و (به ياد آوريد) زمانی را كه منافقان و آنان كه در دل هايشان بيماری (نفاق) بود می‌گفتند: خدا و پيغمبرش جز وعده‌های دروغين به ما نداده‌اند. این دقیقاً همان سخنانی است که امروزه دارودسته ی منافقین در مورد رهبران دارالاسلام می گویند؛ در این صورت مجموعه ی دارودسته ی منافقین در دنیا دو گروه هستند:«الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ» و در دنیا همه جزو «الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ» محسوب می شوند و این اقلیت منافقین که کفار پنهان داخلی هستند در دنیا جزو همان اکثریت و جزو مسلمین حساب می شوند نه برعکس؛ در حالی که در دنیا تمام مریدان و هم مسیران و مقلدینِ کفار جزو همان کفاراصلیِ: إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَآءٌ عَلَيْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ (بقره/۶) محسوب می شوند که «خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ ۖ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ ۖ » (بقره/۷) و تنها ایمان آوردن این مریدان و مقلدین است که این مریدان را از این کفار اصلی جدا می کند.

لازم است بدانیم که الله تعالی در مورد دسته ای از انسانها صحبت می کند که اگر تمام خواسته های آنها نیز برآورده شود باز این اشخاص پیام شریعت الله را قبول نخواهند کرد « وَلَوْ جَاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّىٰ يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ (یونس/۹۷) هرچند که همه‌ی دلائل روشن به سراغ آنان بیاید، تا زمانی که عذاب دردناک را مشاهده کنند.

یعنی در میان انسانها کفار و بخصوص کفار پنهان داخلی و کفار سکولاری وجود دارند همچنانکه الله تعالی می فرماید: وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَىٰ وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا…(انعام/۱۱۱) و (حتی) اگر ملائک را بر آن‌ها نازل می‌کردیم، و مردگان با آن‌ها سخن می‌گفتند، و همه چیز را در برابرشان گردهم می‌آوردیم؛ وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَابًا مِنَ السَّمَاءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ (حِجْرِ/۱۴) و اگر دربی از آسمان به روی آن‌ها بگشاییم که پیوسته در آن بالا روند. وَإِنْ يَرَوْا كِسْفًا مِنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا (طور/۴۴) واگر نگاه کنند که قطعه‌ای از آسمان فرو می‌افتد؛ وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ (انعام/۷) و اگر مکتوبی، در کاغذ را بر تو نازل میکردیم و آنها آن را به دستهایشان لمس می کردند” هرگز مومن به دین اسلام نمی شوند مگر الله تعالی بخواهد؛ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ.

زمانی که کفار پنهان داخلی یا منافقین و «الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ» خودشان را عاقلتر و باهوش تر و آگاهتر و روشنفکرتر و حکیمتر از مومنین صدر اسلام مثل رسول الله صلی الله علیه وسلم و آنهمه اصحاب می دانستند و این مومنین را سفیه و احمق می دانستند یعنی هرگز راضی نمی شوند مثل آنها ایمان بیاورند: «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ ۗ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَٰكِن لَّا يَعْلَمُونَ (بقره/۱۳)، و هنگامی که بدانان گفته شود ایمان بیاورید همان گونه که مردم ایمان آورده اند، می گویند آیا همانند بیخردان ایمان بیاوریم؟ آگاه باشید! ایشان بیخردانند ولیکن نمیدانند.

یا زمانی که کفار سکولار در مورد شریعت پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم می گویند: إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِیرُ الأَوَّلِینَ ‏(انعام/۲۵) اینها جز افسانه‌های پیشینیان و خرافات و اباطیل چیز دیگری نیست؛ آیا چنین موجودات سکولاری هرگز به این شریعت خاتم ایمان خواهند آورد؟ اینها در کنار کفار پنهان داخلی و سکولار زده های محلی تا زمانی که چنین نگرشی به پیام رسول الله صلی الله علیه وسلم دارند هرگز جزو مومنین نخواهند شد و هرگز از مجریان قانون شریعت الله راضی نخواهند بود.

 پس درخواستهای به ظاهر اصلاحگرایانه اما در واقع تخریبی آنها از مومنین و بخصوص از دارالاسلام تنها بهانه و ابزارهائی هستند در جنگ روانی آنها برای: باطل نشان دادن حق و قوانین شریعت الله به پیروانشان و مومنین ضعیف الایمان و سکولارزده های میان مسلمین و ایجاد فساد و تباهی در زمین. وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (بقره/۱۱) هنگامی که بدیشان گفته شود: در زمین فساد و تباهی نکنید . گویند : ما اصلاحگرانی بیش نیستیم .‏ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِن لاَّ یَشْعُرُونَ ‏(بقره/۱۲)آگاه باشید! اینها بدون شک و گمان فسادکنندگان و تباهی‌پیشگان هستند اما(به دلیل بیمار دلی به فسادی که به آن مشغول هستند) پی نمی‌برند.‏

امام شافعی رحمه الله که استاد امام احمد بن حنبل مروزی است[۳] در مورد سه شخصی که تمام اهل علم وامدار و ریزه خوار آنها هستند در مورد یکی از آنها گفته است: همه مردم  در تفسیر وامدار و ریزه خوار مقاتل بن سلیمان هستند.[۴] حالا امام مقاتل بن سلیمان بلخی رحمه الله که بین سالهای ۷۸ش تا ۸۸ش در شهر بلخ از شهرهای خراسان قدیم و افغانستان کنونی متولد شده است می گوید: آنها (کفار از جمله سکولاریستها) هرگز به آنچه که محمد صلی الله علیه و سلم آورده است ایمان نمی آورند حتی اگر تمام درخواست هایشان را برآورده ساخت. [۵]

الله تعالی در مورد کفار اهل کتاب که غیر از شهر نزدیک به یک هزار نفری واتیکان، هم اکنون صاحب هیچ قدرت حکومتی در روی زمین نیستند می فرماید: وَلَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ (بقره/۱۲۰) یهودیان و نصرانی ها هرگز از تو خوشنود نخواهند شد، مگر این که از ملت ایشان پیروی کنی؛ و الله تعالی در مورد سکولاریستها (= مشرکین= احزاب) نیز می فرماید: وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّىَ یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ (بقره/۲۱۷) (سکولاریستها (= مشرکین= احزاب)) پیوسته و همیشه با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند.

این زبان گفتمانی کفار سکولار با مومنین است: اسلحه و جنگ مسلحانه و زور و کشت و کشتار؛ تا کی؟ تا زمانی که ما دست از آن چهار معنی و مفهوم دین یعنی ۱- قدرت حکومتی اسلامی ۲- قانون و برنامه ی اسلام ۳- اطاعت از این قدرت حکومتی و قانون و برنامه ۴- مجازات کردن و پاداش دادن بر اساس این قوانین شریعت الله و توسط این قدرت حکومت اسلامی، بکشیم و این ۴ معنی و مفهوم دین را به این کفار سکولار تقدیم کنیم، تازه آنوقت است که کفار سکولار لیبرال دست از سر ما برمیدارند اما کفار سکولار چپ و کمونیست به بقای این مقدار از اسلام توخالی و تهی شده نیز راضی نیستند بلکه به نابودی کامل دین اسلام حتی در رفتارهای کاملاً شخصی و قلب مومنین راضی خواهند شد.

پس راضی کردن کامل کفار و بخصوص کفار پنهان داخلی و دارودسته ای که برای خود فراهم کرده اند که رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز هرگز نتوانست آنها را راضی کند، و راضی کردن کفار سکولار آنهم زمانی که دارای قدرت حکومتی مختص به خود هستند غیر ممکن است، آنها از اساس با قوانین شریعت الله که توسط آخرین فرستاده آمده است دشمنی و مخالفت دارند؛ اما کفار پنهان داخلی میزان ابراز وجود آنها به میزان قدرت نظامی مومنین بستگی دارد، به هر میزان قدرت مومنین در خانواده و محله و جمع و کشوری قوی باشد به همان میزان دارودسته ی منافقین بیشتر در لاک نفاق خود فرو رفته و بیشتر خود را شبیه مومنین می کنند و جرئت ابراز وجود نخواهند داشت اما به میزانی که احساس کنند این قدرت نظامی مومنین یا دارالاسلام کاهش پیدا کرده اینها به همان میزان بیشتر ابراز وجود می کنند تا زمانی که اگر این قدرت مومنین را ضعیف دیدند و یا خلاء قدرتی به وجود آمد «خیانت» خود را کاملاً آشکار می کنند.

کفار سکولار نیز زمانی که قدرت ایمانی یا حکومتی مومنین در حدی باشد که از نابودی آن ناامید شده باشند با یک مرحله عقب نشینی به تاکتیک سازش جهت کشاندن مومنین به سهل انگاری و کم توجهی به اصول شریعت الله پناه می برند به این امید که مومنین از برخی از دستورات الله صرفنظر کنند و بعضی از دستورات الله تعالی را به خاطر کفار سکولار ترک کنند و حالا که کفار سکولار نتوانسته اند در همه چیز مومنین و بخصوص دارالاسلام را با خود هماهنگ کنند امیدوارند و طمع کرده اند که حداقل در بعضی از مسائل و در بعضی از قوانین کفری مومنین را با خود هماهنگ و همگام کنند. 

در سوره ی قلم – که بعد از سوره علق به عنوان دومین سوره ای که به رسول الله نازل شده است[۶]– آمده است:  وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ (قلم/۹) / این کفار سکولار(مشرک) دوست می‌دارند که نرمش و سازش نشان دهی، تا آنان هم نرمش و سازش کنند؛ یعنی در واقع سازشی که از سستی و سهل انگاری نسبت به قوانین شریعت الله ناشی شده است، چنانچه الله تعالی در جای دیگری این سازش توام با سهل انگاری و سستی مومنین با کفار اصلی و منافقین داخلی بر سر قوانین الله و قرآن و اصول و جدی نگرفتن قوانین قرآن را «کفر به قرآن» معرفی می کند و می فرماید: أَفَبِهَذَا الْحَدِیثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ ‏(واقعه/۸۱) آیا نسبت به این کلام (یعنی قرآن) سستی و سهل‌انگاری می‌کنید (و آن را جدی نمی‌گیرید ؟)‏

پس، بعد از دعوت، یگانه ابزار گفتگوی با کفار و بخصوص کفار سکولاری که دارای قدرت حکومتی هستند «میزان قدرت نظامی» مومنین است، و اصل این است که باید از موضع قدرت نظامی با این کفار وارد مذاکره و گفتگو شد، و با ایستادن بر اصول عقیدتی خود در روابط داخلی و خارجی، هزینه های این استقامت مثل انواع تحریمها و فشارها و مشکلات عدیده ی اقتصادی و علمی و درمانی و غیره را پرداخت؛ غفلت از این امر حیاتی و صرفاً پرداختن به بازی های دیپلماتیک سیاسی و سازشکارانه و تلاش برای راضی کردن این دارالکفرهای سکولار در واقع وقت گذرانی و دادن مهلت بیشتر جهت پیشروی این دشمنان در هر دو جبهه ی جنگ روانی و جنگ مسلحانه بر علیه مومنین و دارالاسلام است. 

نکته ی مهم دیگری که در مساله ی دیپلماسی خارجی باید به آن اشاره شود این واقعیت قرآنی است که سکولاریستها(=مشرکین=احزاب) همیشه در تفرق به سر می برند و همیشه با هم اختلاف داشته و خواهند داشت و این وظیفه ی مومنین است که از این اختلافات سکولاریستها به نفع خود و دارالاسلام خود سود ببرند.

چنانچه می دانیم الله تعالی در قرآن یکی دیگر از اسامی مشرکین یا سکولاریستها را «الاحزاب» می آورد؛ یعنی زمانی که الله تعالی در سوره احزاب در مورد جنگ احزاب در سال پنجم هجری می فرماید: وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَٰذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ (احزاب/۲۲) منظور از احزاب، حزبهائی سکولار از قبایل سکولارغَطَفان، سُلَیم، اَسد، اَشجع و … بودند که همگی تحت فرماندهی دارالکفر تحت حاکمیت سکولاریستهای قریش به دارالاسلام مدینه حمله کرده بودند و مومنین این احزاب سکولار را رودروی خود می دیدند هر چند یکی از گردانندگان و محرکین اصلی و پشت صحنه ی جنگ ستون پنجم داخلی دارالاسلام یعنی یهودیان و دارودسته ی منافقین بودند اما اینها در ارتش روبروی مسلمین وجود نداشتند بلکه تنها احزاب مختلف سکولار بودند که مسلمین آنها را رودروی خود می دیدند.

 پس، از مشخصه ی بارز مشرکین یا احزاب یا سکولاریستها وجود حزبهای مختلف و تفرق است، به همین دلیل الله تعالی امر می کند که مسلمین نباید در این صفت تفرق خود را شبیه این سکولاریستها کنند که دین خود را فرقه فرقه و حزب حزب کرده اند: مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ ‏* مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ (توبه/۳۱-۳۲) (ای مردم) به سوی خدا برگشته، و از او پرهیز کنید، و نماز را برپادارید، و از زمره سکولاریستها (= مشرکان= احزاب) نگردید.[لازم است این واقعیت را نیز بدانیم که تنها در دین سکولاریسم است که نماز خواندن یکی از اصول آنها نیست و گرنه در یهودیت و نصرانیت و مجوس و صابئین هر یک به سبک خود نماز خواندن یکی از اصول آنهاست]‏ از آن کسانی که دین خود را پراکنده و بخش بخش کرده‌اند و به دسته‌ها و گروههای گوناگونی تقسیم شده‌اند. هر حزبی هم از روش و چیزی که دارد خرسند و خوشحال است (و مکتب و حزب خود را حق می‌پندارد).‏

به عنوان یک نمونه ی زنده و موفق در دپیماسی اقتصادی دارالاسلام با دارالکفرها و همچنین استفاده از این چند دستگی و رقابت میان کفار سکولار در پیشبرد اهداف خود، می توانیم «در وضع موجود» دارالاسلام ایران را نام ببریم که این روزها به ۴۳مین سالگرد انقلاب اسلامی و موفق آن نزدیک می شویم که باز می تواند در چگونگی برخورد با خائنین داخلی و تنظیم چنین دیپلماسی اقتصادی خارجی الگوئی مناسب برای سایر مومنین باشد؛ می دانیم که از سال ۲۰۰۵ن  تا ۲۰۲۱ن دارالکفر سکولار سوسیالیست و جنایتکارچین – که فعلاً دومین اقتصاد بزرگ جهانی است- بیشترین سرمایه گذاری را در دارالکفر سکولار لیبرال و جنایتکارآمریکا انجام داده است؛ در حوزه خلیج فارس هم بیشترین سرمایه گذاری های چین ابتدا به رژیم آل سعود تعلق دارد و بعد امارات و بعد عراق. ساخت موشک بالستیک با سوخت جامد توسط آل سعود با همکاری چین انجام شد؛ در کنار این، چین جایگزین آمریکا به عنوان منبع اصلی واردات حکومت سکولار رژیم صهیونیستی شده است و ساخت بندر ۱/۷ میلیارد دلاری حیفا در رژیم صهیونیستی نیز توسط چین و اداره‌ی این بندر نیز به مدت ۲۵ سال به دارالکفرچین واگذار شده است. البته جایگزین کردن چین به جای آمریکا به عنوان منبع اصلی واردات توسط اروپای سکولار نیز صورت گرفته است؛ در کنار این واقعیتِ اقتصادی، ارتباط با قدرت هایی مانند دارالکفرهای چین و روسیه با توجه به رقابتی که دارالکفر آمریکا با این دارالکفرها دارد و چین و روسیه به دارالاسلام ایران بعنوان یک قدرت منطقه ای نیز نیاز دارند، و دارالاسلام ایران نیز در این معادله و دیپلماسی منطقه ای و بین المللی، قراردهائی را با دارالکفرهای چین و روسیه می بندد، در اینجا بحث سر این نیست که رسول الله صلی الله علیه وسلم به عنوان رهبر دارالاسلام با حاکمیت سکولاریستهای بنی ضمره پیمان عدم تجاوز و اقتصادی و غیره بسته در عین حالی که همین دارالکفر بنی ضمره با دارالکفر قریش به عنوان دشمنان شماره یک دارالاسلام پیمان بسته بودند، مهم استقلال دارالاسلام و مدیریت چگونگی برقراری دیپلماسی بر اساس اصول اسلامی با این کفار و دارالکفرهاست که رهبریتی ۱- فقیه آگاه به منابع شرعی ۲- و متخصص در امر حکومت داری ۳- و عالم به وضع موجود ۴- و آگاه به نیازهای روز دارالاسلام و مسلمین را می طلبد.

پس با آنکه شیطان ولی و سرپرست این کفار سکولار به همراه سایر کفار است «وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمْ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنْ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ» (بقره/۲۵۷) با این وجود تمام این کفار همیشه با هم در تفرق و چند دستگی و رقابت به سر می برند بخصوص کفار سکولار که تفرق و حزب بازی و رقابت ناسالم جزء جداناپذیر آنها شده است؛ آیا اگر مومنین و بخصوص دارالاسلام با حفظ استقلال خود و بر اساس اصول اسلامی خود از این تفرق دائمی میان «أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ»(نساء/۷۶) و بخصوص میان کفار سکولار در راستای اهداف اسلامی خود سود ببرد نشانه ی حکمت نیست؟ چرا هست. اما اگر همین کفار سکولار به همراه مرتدین محلی و دارودسته ی منافقین یا سکولار زده های بومی طمع و قصد دخالت آشکارا در امور داخلی مومنین را داشته باشند نشانه ی چیست؟ بدون شک -به درست یا غلط – ضعفی را در مومن یا دارالاسلام مومنین دیده اند که از کانال این ضعف قصد دارند معادله را به نفع خود تغییر دهند.

یکی از این ابزارهایی که به عنوان ضعف در میان مومنین وجود داشته است و دشمنان همیشه سعی کرده اند از این کانال اهداف پلید خود را در دارالاسلام و جریانات انقلابی پیاده کنند کانالی است که دارودسته ی منافقین به عنوان خائنین داخلی و محلی برای این کفار به وجود آورده اند.

خیانت که در برابر امانت قرار گرفته است[۷] و در لغت یعنی مخالفت پنهانی با حق و پیمان؛ مخالفت در برابر حق، از طریق پیمان شکنى مخفیانه و پنهانی.[۸] الله تعالی به‌ صراحت در قرآن می‌فرماید: إِنَّ اللهَ لاَ يُحِبُّ الْخَائِنِينَ (انفال/ ۵۸) بدون شک الله خائنان را دوست نمی‌دارد. یا در جایی دیگری در مورد امثال همین خائنین فراری که دارالاسلام آنها را عفو کرده بود اما ناسپاسی کرده و با فرار خود از دارالاسلام به خیانت خود ادامه می دهند می‌فرماید: إِنَّ‌ اللهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ(حج/ ۳۸) براستی که الله هیچ خیانتکار ناسپاسی را دوست نمی‌دارد.

این را بدانیم کسانی که دچار «خیانت» می شوند:

  • اولاً به خیانتی که می کنند علم دارند یعنی می دانند که کارشان «خیانت» است اما آگاهانه، عمداً و به میل خودشان دچارش می شوند. زمانی که الله تعالی می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَخُونُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِکُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ‏(انفال/۲۷) ای کسانی که ایمان آورده‏اید، به خدا و پیامبر خیانت نکنید و (همچنین) در امانات خود خیانت روا مدارید، در حالی که میدانید (این کار، گناه بزرگی است) در اینجا شخص می داند که حکم الله و رسولش صلی الله علیه وسلم این است اما با سرپیچی از این حکم، به الله و رسولش صلی الله علیه وسلم «خیانت» می کند؛ یا می داند که امانتی به دست او سپرده شده است که نباید در آن «خیانت» کند اما آگاهانه، عمداً و به میل خودش در آن «خیانت» می کند.
  • ثانیاً سعی می کنند این «خیانت» خود را از مردم پنهان کنند و حتی در پنهان کردن این «خیانت» از مردم هم ممکن است موفق شوند: یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلاَ یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ (نساء/۱۰۸) مگر نمی بینیم که در کنار جبهه ی جنگ روانی و مسلحانه ی کفار اشغالگر و سایر جنایتکاران سکولار قرار گرفته اند اما تحت عنوان آزادی بیان و جمهوریت و دموکراسی و حقوق اقلیتها و افغان شمولی و ایران شمولی و فدارلیسم و صداها شعار و دروغ و مکر و نیرنگ دیگر در حال پوشاندن این جرم و «خیانت» آشکار خود از مردم هستند؟

لازم است اشاره کنم که «خیانت» شخص می تواند نسبت به خودش باشد: الَّذِینَ یَخْتَانُونَ أَنفُسَهُمْ (نساء/ ۱۰۷) یا به الله و پیامبرش صلی الله علیه وسلم و یا نسبت به اماناتی مالی یا غیر مالیِ شخصی یا اجتماعی که به او سپرده شده است باشد که الله تعالی می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَخُونُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِکُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ (انفال/۲۷) ابی لُبابه رضی الله عنه در مورد خائنین یهودی بنی قریظه[۹] تنها در یک خبر اجتماعی و امنیتی حکومتی دارالاسلام که جزو امانتهائی است و باید حفظ شوند و از افشای آن خود داری شود دچار خیانت شد، آنهم با یک اشاره دست.

ابولُبابه انصاری که جانشین رسول الله صلی الله علیه وسلم در مدینه پایتخت دارالاسلام در هنگام غزوه بدر[۱۰] و غزوه سویق[۱۱] و غزوه بنی قینقاع[۱۲]شده بود، هم پیمان بنی‌قریظه بود، و اموال و فرزندان او در منطقه آنان بود. یهودیان همینكه ابولُبابه را دیدند، مردانشان دست به دامان او شدند، و زنان و کودکانشان از جا بلند شده و روبروی او به گریه و زاری پرداختند. ابولُبابه دلش به حال آنان سوخت. گفتند: ابولُبابه! فکر می‌کنی اگر ما به حکم محمد گردن نهیم…؟ گفت: بله! و با دست خود به گلویش اشاره کرد. منظورش این بود که گردن همه ی شما را خواهد زد!

ابولُبابه فوراً متوجه شد که با فاش کردن این راز حکومتی دارالاسلام به الله و رسول الله صلی الله علیه وسلم خیانت کرده است، از همان راهی که آمده بود برگشت، ولی به نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم  بازنگشت، بلکه به مسجد النبی در مدینه رفت، و خودش را به ستون مسجد بست که به ستون توبه مشهور شد[۱۳]، و سوگند یاد کرد که کسی جز رسول الله صلی الله علیه و سلم  با دستان مبارکشان بند او را باز نکند و تا ابد پای به سرزمین بنی‌قریظه نگذارد.[۱۴]

برای مومنی که به دارالاسلام بیعت داده، یا حتی برای یکی از کفار ۵ گانه ی ۱- الَّذِينَ هَادُوا (یهودی ها) ۲- وَالصَّابِئِينَ (مندائیان که خود را پیرو یحیی علیه السلام می دانند) ۳- وَالنَّصَارَىٰ ۴- وَالْمَجُوسَ ۵- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (مشرکین یا احزاب یا سکولاریستها)  که بر اساس پیمانی سرنوشت خودش را با سرنوشت دارالاسلام گره زده: آزادی بیان او تا حدی است که به منافع دارالاسلام صدمه ای نزند، چه با اشاره و زبان بدن باشد مثل ابولُبابه چه با یک پیام باشد مثل حاطِب بن ابی بلتعه؛ آنچه او باید بیان کند باید همانی باشد که دارالاسلام میخواهد حتی اگر در این جنگ روانی و مسلحانه آن چیزی که بیان می کند دروغی باشد که امثال نُعَیم بن مسعود اَشْجَعی ساخته اند[۱۵]؛ البته تمام کشورها اطلاعات طبقه بندی شده ای دارند که هر کسی زودتر از زمانی که تعیین کرده اند اقدام به انتشار و افشای اسناد محرمانه و سری دولتی کند به عنوان خائن و مخل امنیت ملی مجازاتش می‌کنند حتی برای محافظت از حقوق معنوی و فردی اشخاص با پزشکهائی که اسرار بیماران را نشر دهند برخورد می شود.

در هر صورت، «خیانت» به دارالاسلام، از یک اشاره بدنی شروع می شود تا یک پیام پنهانی تا پیوستن آشکارا به جنگ روانی یا مسلحانه دارالکفر ها. البته باید بدانیم که فرق خائن با جاسوس در این است که اگر یک مسلمان یا عضوی از دارالاسلام اخبار و سریات دارالاسلام را به دشمن برساند دچار «خیانت» شده است اما اگر دشمن خارجی همین اخبار و سریات دارالاسلام را بدزدد کار او «جاسوسی» است.

در کنار این باز «خیانت» شخص ممکن است نسبت به ناموس دیگران باشد یا نسبت به عهد و پیمانی باشد که بسته است و یا انواع خیانتهای دیگری که در حیطه ی شخص یا اجتماع تعریف شده اند؛ اما بزرگترین خیانتی که در اینجا مد نظر ماست و تمام خیانتهای دیگر مثل خیانت به نفس خود و خیانت به الله و رسول الله صلی الله علیه وسلم و امانتها و عهد و پیمان و نوامیس و غیره  را در مجموع در خودش می گیرد «خیانت» به عهد و پیمانی است که شخص مسلمان یا شخص کافر با دارالاسلام بسته است.

 رسول الله صلی الله علیه وسلم در حالت عادی آن تحت هیچ شرایطی اشخاصی که به دارالاسلام «خیانت»  کرده و در کنار دارالکفرها قرار گرفته بودند را نبخشید؛ زمانی که یهودی های بنی نضیر[۱۶] و بنی قینقاع و بنی قریظه و…. دچار «خیانت»  می شوند هرگز آنها را نمی بخشد و آنها را مجازات می کند.

یهودی های بنی قینقاع یک دستفروش زن مسلمان را تحت فشار قرار دادند تا نقابش را بردارد و چون این زن مومن از این کار خودداری کرد مردی یهودی دامان خواهرمان را به جايی گره می زند بدون اينكه خود زن متوجه شود، خواهرمان از جای خوش بلند شد و با کشیده شدن لباسش بخشی از بدنش برهنه شد يهوديان آن اطراف خنديدند ويكی از برادرانمان آن مرد يهودی مجرم را كشت و يهوديان نيز به صورت دسته جمعی برادر مسلمانمان را به شهادت می رسانند؛ کل طائفه ی یهودیان بنی قینقاع از این قاتلین حمایت می کنند[۱۷] و رسول الله صلی الله علیه رسول الله صلی الله علیه و سلم بعد از محاصره و تسلیم شدن آنها دستور داد آنها را ببندند و بعد بكشند؛ عبدالله بن ابي رهبر دارودسته ی منافقین دخالت كرد واز رسول الله صلی الله علیه و سلم تمنا كرد آنها را نكشند. رسول الله صلی الله علیه و سلم با یک درجه تخفیف پذيرفت به شرط اينكه اموال خود را بگذارند و زن و فرزندان خويش را با خود به خارج از مدينه ببرند و آنها را تبعید کرد و این «خیانت» را نبخشید.[۱۸]

در این صورت، اگر یک ملت در قتل یک مسلمان یا خیانتی برعلیه مسلمین سهیم باشد باید تمام افراد این ملت مجازات شوند، مثل خیانتی که ملت بنی قریظه مرتکب شده بودند که به حکم سعد بن معاذ رضی الله عنه تمام مردان بنی قریظه و پسران بالغشان، که تعداد آنان بین ششصد تا نهصد نفر گزارش شده‌است، گردن زده شدند؛ همه حکم اسلام در مورد چنین خائنینی را می دانستند و هر مومنی که قاضی و حَکَم می شد باز چنین حکمی صادر می کرد؛ مثل این است که به چند میلیلارد مسلمان بگوئی حکم مصرف کننده مسکرات چیست؟ اگر چند میلیارد مسلمان هم جداگانه قاضی و حکم شوند باز یک حکم صادر می کنند. حکم «خیانت» هم همینگونه است.

زمانی که أبا عزَّةَ سکولار در جنگ بدر دستگیر می شود و به خاطر عیالواری و دخترانش آزاد می شود و پیمان می بندد که دیگر به جنگ با مسلمین برنگردد اما به پیمانش «خیانت» می کند و دوباره در جنگ احد شرکت میکند و اسیر می شود باز برای این عهد شکن خائن فرصت دوباره ای در کار نیست و اعدام می شود.

این از قطعیات است که رسول الله صلی الله علیه وسلم هرگز افراد یا حتی ملتهائی که دچار «خیانت» شده بودند را نبخشید؛ چه أبا عزَّةَ را که در جنگ بدر به خاطر دخترانش آزادش کرد و در احد به خاطر «خیانت» به عهدش با گفتن حدیث معروف «لا يُلْدَغُ المُؤْمِنُ مِن جُحْرٍ واحِدٍ مَرَّتَيْنِ»[۱۹] مؤمن دو بار از یک سوراخ گزیده نمی‌شود، گردنش را زد؛ و چه یهودی های قبایل بنی نضیر و بنی قینقاع و بنی قریظه و …  و چه حاطِب بن ابی بلتعه رضی الله عنه که اگر خیانت او ثابت می شد قطعا بخشیده نشده و جرم ارتداد کشته می شد.

 زمانی که عمر، حکم ارتداد حاطِب را صادر کرد؛ حاطِب که می دانست این «خیانت» باعث ارتداد می شود به همین دلیل از خودش در برابر حکمی که عمر صادر کرده بود گفت: من مرتد نشده ام و دلایل خودش را آورد، سوابق حاطِب و آیاتی هم که در این زمینه نازل شدند ثابت کردند که حاطِب قصد «خیانت» نداشت. یعنی تمام صحابه می دانستند که هر کسی نسبت به دارالاسلام دچار «خیانت» شود باعث ارتدادش می شود حتی اگر با یک اشاره باشد یا با یک پیام و سخن، چه رسد به همکاری با دارالکفرها بر علیه دارالاسلام.

‏فتح مکه پایتخت دارالکفر سکولاریستهای شبه جزیره عربستان نیز در نتیجه ی حمله ی دارالکفر سکولار بنی بکراز متحدین دارالکفر تحت حاکمیت سکولاریستهای قریش به دارالکفر سکولار بنی خزاعه از متحدین دارالاسلام[۲۰] و در واقع خیانت به مفاد صلح حدیبیه بود.[۲۱] یعنی اگر دارالاسلام با دارالکفری بر علیه دارالکفر دیگری پیمان ببندد و به این دارالکفر متحد با دارالاسلام حمله شود دارالاسلام ملزم است طبق مفاد پیمانی که بسته متناسب با قدرت نظامی که دارد با آن دارالکفر مهاجم وارد جنگ شود. در اینجا بر خلاف تصورانسانهای جاهل و کوتاه بین، دارالاسلام از کفریات و جنایات این دارالکفر متحد با خود دفاع نکرده است بلکه به دستور الله تعالی در پایبند بودن به عهد و پیمان عمل کرده است که می فرماید: وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤُولاً ‏(اسراء/۳۴) و به عهد و پیمان وفا کنید، چرا که از عهد و پیمان پرسیده می‌شود.‏

در زمان فتح مکه نیز با آنکه رسول الله صلی الله علیه وسلم با محتوای پیام: اَلْیَومَ یَومُ الْمَرحَمَه (امروز، روز رحمت و گذشت است) به جای: اليومَ يَوْمُ المَلْحَمَةِ [۲۲] کفار اصلی را بخشید که دستشان به خون مسلمین آلوده شده بود و مسلمین را شکنجه کرده بودند و مسلمین را محاصره اقتصادی کرده بودند و صدها جنایت دیگر مرتکب شده بودند اما با این وجود دستور داد دو گروه اگر به پرده های کعبه هم آویزان شده باشند باز کشته شوند و آنها را نبخشید:

  1. در میان کفار اصلی، مجریان جنگ روانی که در قالب شعر و ترانه و غیره بر علیه مومنین و دارالاسلام فعالیت کرده بودند حتی اگر زنان و کنیزهایی ترانه خوان بوده باشند. [۲۳]
  2. مرتدین، که قبلاً مسلمان بوده و بعد با خیانت به اسلام و دارالاسلام مرتد شده بودند مثل عبداللَّه بن سعد بن ابی سَرح که ابتدا مسلمان شد و حتی کاتب وحی هم شد اما بعد از آن از اسلام برگشت و دوباره سکولار (مشرک) شد[۲۴] و دارالاسلام را رها کرده بودند و به دارالکفرسکولار مکه پناه آورده بودند و قبل از آنکه مومنین با جنگ مسلحانه منطقه را فتح کنند و قبل از آنکه مومنین به آنها دست پیدا کنند توبه نکرده بودند و با پیوستن به دارالاسلام صف خود را از کفار جدا نکرده بودند.

اگر چه ابن خَطَل که به پرده ی کعبه آویزان شده بود به دستور رسول الله صلی الله علیه وسلم به قتل می رسد [۲۵]و با آنکه بعد از سه بار امتناع از پذیرش بیعت مجدد مرتدینی چون عبدالله بن ابی سَرح به علت مصلحتهائی و با پادرمیانی عثمان بن عفان مجبور به پذیرش بیعت می شود اما رسول الله صلی الله علیه وسلم آشکارا به یارانش می گوید: أَمَا كَانَ فِيكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ، يَقُومُ إِلَى هَذَا حَيْثُ رَآنِي كَفَفْتُ يَدِي عَنْ بَيْعَتِهِ فَيَقْتُلَهُ [۲۶] رسول الله صلی الله علیه وسلم با سه بار درنگ کردن امیدوار بود یکی از اصحاب، عبدالله بن ابی سَرح را به قتل برساند.[۲۷] اما جالب است بدانید درنگ رسول الله صلی الله علیه وسلم در بخشش مرتدین بی دلیل نیست . عبدالله بن ابی سَرح با آنکه با پادرمیانی عثمان بن عفان بخشیده شد و با آنکه برادر رضاعی عثمان بن عفان بود و در زمان خلافت عثمان حاکمیت مصر را نیز داشت اما در مساله ی قتل عثمان بی طرف ماند و رهبریت دارالاسلام که برادر رضاعی او هم بود را در برابر دشمنان رها کرد و بعد از قتل عثمان نیز به خلیفه بعدی مسلمین علی بن ابی طالب بیعت نداد و با وجود رهبریت شرعی دارالاسلام از دادن بیعت به او طفره رفت و کناره گیری کرد و خودش را مشمول: «مَن خَرَجَ مِنَ الطَّاعَةِ، وفارَقَ الجَماعَةَ فَماتَ، ماتَ مِيتَةً جاهِلِيَّةً»[۲۸] کرد.

لازم است در اینجا منافقین و دارودسته ی منافقین و مومنین ضعیف الایمان موجود در دارالاسلام را که در معرض انواع اخبار و تحریکهای رسانه ای کفار سکولار جهانی و مرتدین محلی و منافقین آشکار شده ی فراری هستند قبل از وارد شدنشان به دایره ی خائنین و مرتدین به توبه دعوت کنیم، البته توبه با لوازمی که الله تعالی برای اینها تعیین کرده که می فرماید: « إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا * بیگمان منافقان در اعماق دوزخ و در پائین‌ترین مکان آن هستند و هرگز یاوری برای آنان نخواهی یافت (تا به دادشان رسد)، إلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ ۖ وَسَوْفَ يُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْرًا عَظِيمًا(نساء/۱۴۶-۱۴۵) مگر کسانی (از ایشان) که توبه کنند (تَابُوا) و برگردند و به اصلاح بپردازند (وَأَصْلَحُوا) و به الله متوسّل شوند (وَاعْتَصَمُوا بِاللَّهِ) و دین خودشان را خالصانه از آن الله کنند (وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ). پس آنان از زمره مؤمنان خواهند بود و الله به مؤمنین پاداش بزرگی خواهد داد.‏

بر خلاف کفار اصلی که تنها با توبه و ورود به اسلام پاک می شوند، این آیه واضح می فرماید که برای منافقین و سکولارزده ها توبه وجود دارد اما تنها توبه کافی نیست، چون مفسد بوده اند باید بعد از توبه «أَصْلَحُوا» کنند و مفاسدشان را جبران کنند و در مرحله ی سوم، توکل و امیدشان به الله باشد دیگر توکلشان به این نباشد که آمریکا و انگلیس و روسیه و چین و سایر طاغوتهای جهانی و منطقه ای مثل ترکیه و پاکستان و ازبکستان و تاجیکستان و امارات و قطر و آل سعود و …از آن ها حمایت کنند. در مرحله ی بعدی و مهم ترین مرحله بعد از توبه «وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ»، یعنی همان چهار مفهوم دین ۱- قدرت حکومتی ۲- قانون و برنامه ۳- اطاعت کردن ۴- مجازات و پاداش را برای الله خالص کنند و از تمام صفات  سکولاریستی که به آن آلوده بوده اند خودشان را پاک کنند.

در این مرحله ی «وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ»، قدرت و حاکمیت را تنها مال دین الله بدانند، قانون و برنامه را تنها مال الله بدانند، اطاعت کردن را تنها مخصوص حکومت اسلامی و قانون شریعت الله بدانند و در نهایت، پاداش دادن ها و مجازات کردن هایشان (که آزاد و ممنوع برای آن ها قرار داده شده) را نیز تنها و تنها مختص دین الله بدانند. به این شیوه، دین، خالص مال الله می شود. و به این شکل بعد از ۱- (تَابُوا) ۲- (وَأَصْلَحُوا) ۳- (وَاعْتَصَمُوا بِاللَّهِ) این دستور چهارمِ«وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ» هم انجام می شود.

حالا عده ای از این مرتدین و دارودسته ی منافقین و مجریان جنگ روانی که تا آخرین لحظات حضور اشغالگران سکولار آمریکا و ناتو در خاک افغانستان با مجاهدین جنگیدند، به دلیل رها شدن توسط آمریکا وسایر اشغالگران، مجبور به تسلیم شدند؛ امارت اسلامی افغانستان هم با عفو عمومی و حتی استخدام مرتدین و دارودسته ی منافقین و مجریان جنگ روانی در نهادهای مختلف حکومتی و بخصوص ارتش، راههای نفوذ این تسلیم شده ها را باز گذاشت در حالی که عفو عمومی شامل مسلمین اهل بغی و کفار اصلی می شود نه مرتدین و کفار مجری جنگ روانی که ناچاراً و در حین جنگ تسلیم شده اند.

 با آنکه امارت اسلامی در کنار استخبارات و امنیت، اداره ی تصفیوی را برای اخراج مفسدین و عوامل نفوذی ایجاد کرده و تا بهمن امسال بیشتر از ۴هزار و ۱۰۰ نخاله را دور ریخته است با این وجود در کنار مشکلات ناشی از مساله ی مهمِ «میزان قدرت نظامی» و سپس قدرت اقتصادی، نفوذِ دارودسته ی منافقین و عوامل نفوذی دشمنان – که در نقش بازی کردن خبره و استاد هستند- باعث پررو شدن کفار و جری شدن کفار و طمع در مسلمین و دارالاسلام شده است، و خطر این نفوذی ها، از کفار ۵گانه ی اصلی آشکار و مرتدین و منافقینی که خود را آشکار کرده و دارالاسلام را ترک کرده اند بیشتر است.

مگر خطر خوجنیاز در ترکستان شرقی و دارودسته ی رجوی در دارالاسلام ایران و احمد شاه مسعود و دوستُم و ربانی افغانستان و شریف شیخ احمد سومالی و… را ندیده ایم که از کانال این خائنین چه جنایاتی که کفار بر علیه مومنین مجاهد صورت نداده اند؟ مگر نمی بینیم که آمریکا به عنوان «سرافعی» و پرچمدار کنونی تهاجم سکولاریستها (مشرکین= احزاب) معاصر بر علیه مومنین به خود جرئت می دهد که لیستی از مزدوران و خائنین را جهت جاگذاری در حاکمیت امارت اسلامی ارائه دهد! یا به بهانه ی افغان شمول بودن باز به همراه سایر دشمنان سعی دارد مزدورانش را در راس قدرت قرار دهد و از استعمار قدیم و اشغال مستقیم که ناکام مانده به استعمار نو و فرا نو روی آورده است؟!

زمانی که امارت اسلامی افغانستان توسط مسلمین پشتو، ازبک، تاجیک، هزاره و سایر مسلمین انقلابی اداره می شود افغان شمول نزد این کفار سکولار یعنی چه؟ یعنی تحمیل مزدوران و خائنین ضد انقلاب بر حکومت انقلابی که بر اساس یکی از مذاهب اسلامی و با قدرت نظامی به حاکمیت رسیده است. بدون شک فقط بیان همین طرح و دستور برای حکومتی انقلابی عقیدتی، توهین محض است.

بلاتشبیه مثل این است که به حکومت سکولار فرانسه یا آمریکا دستور بدهید که باید این لیست از مومنین شریعت گرا را در حاکمیت خود جاسازی کنید و گرنه چنین و چنان می کنیم، یا به حکومت سکولار سوسیالیست چین یا ویتنام یا کوبا دستور دهید که این چند نفر لیبرال و سرمایه دار یا این چند مومن شریعت گرا را در فلان وزارتهای حکومتی جاسازی کنید و… آیا برای سکولاریستها چنین توهینی قابل تحمل است؟ پس چرا اینگونه آشکارا به امارت اسلامی افغانستان و هزاران مجاهدی که در این چند دهه ی گذشته برای اخراج اشغالگران و تشکیل دارالاسلام و تطبیق قانون شریعت الله خونشان را فدا کرده اند، و به آنهمه یتیم و زن بیوه و آنهمه مومن با غیرت توهین می کنند؟ صرفاً به این دلیل است که خودشان را در موضع قدرت نظامی برتر می بینند و نشان می دهند که سنت الله ثابت است و اینها باید با زبان زور و قلدری و قتال و جنگ مسلحانه با مومنین وارد گفتگو شوند، چنانچه الله تعالی می فرماید: وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىٰ يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا ۚ (بقره/۲۱۷) و سکولاریستها(مشرکین= احزاب) پیوسته با شما قتال و جنگ مسلحانه می کنند تا آنکه اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند.

پس در برابر زبان قلدری و زور و جنگ مسلحانه، تنها قدرت « وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِباطِ الخَيلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُم وَآخَرينَ مِن دونِهِم لا تَعلَمونَهُمُ اللَّهُ يَعلَمُهُم ۚ » (انفال/۶۰) و بخصوص قدرت نظامی برتر «أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ»[۲۹] و دیپلماسی شرعی بر اساس اصول اسلامی و بر اساس«وضع موجود» و «نیازهای روز» دارالاسلام در دنیای امروز است که می تواند جلو این زیاده خواهی ها و دخالتها و توهینهای کفار سکولار و خائنین و مزدوران محلی آنها را بگیرد. 

یکی از پیش زمینه های قدرتمند شدن مومنین، ایجاد «وحدت اسلامی» میان مسلمین و یا حداقل در بدترین حالت ایجاد «اتحاد اسلامی» و تشکیل «جبهه ی واحد اسلامی» از مسلمین و تمام مخالفین سکولاریستها و حتی متشکل از سکولاریستهای مخالف دشمن اصلی و «سرافعی» در هر زمان و مکان مشخص است. در این صورت انتظار ما از دارالاسلام ایران به عنوان دارالاسلامی با بیشتر از ۴دهه تجربه و بالندگی و دارالاسلام افغانستان به عنوان جدیدترین دارالاسلام که نزدیک به ۶ ماه از عمر آن می گذرد همان انتظارات شرعی مومنین از مسئولین حکومتی دارالاسلام در منابع فقهی اصلی تمام مذاهب اسلامی موجود از جمله جعفری، حنفی، زیدی، مالکی، شافعی و حنبلی است. 

بر اساس فقه ائمه ی تمام این مذاهب اسلامی انتظار ما این است که مومنین شاهد یک دارالاسلام واحدی باشند. و انتظار داریم که شورای واحدی از متخصصین فقهی مذاهب اسلامی در این دارالاسلام واحد شکل گرفته باشد که با فتوای جمعی و اجماع واحدش جماعت واحدی از مسلمین را به تدریج به وجود آورد و به این تفرق و چند دستگی خاتمه دهد و ما را به حکومت اسلامی «على مِنهاجِ نُبُوَّةٍ»[۳۰] نزدیکتر کند، اما اگر خیال می کنند رسیدن به چنین امر شرعی و رسیدن به چنین حق ابتدائی مومنین برایشان زودرس است، انتظار ما این است که این دو دارالاسلام با اتحادی اسلامی جبهه ای واحد و نیرویی واحد در برابر دشمنان اصلی باشند. 

امروزه همچون زمان صدر اسلام «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا» (مائده/۸۲) کفار سکولار جهانی و منطقه ای و محلی با همراهی لابی های صهیونیست دشمنان اصلی و شماره یک مومنین و دارالاسلام هستند و جنگی امنیتی و اقتصادی شبیه به جنگ احزاب را بر علیه دارالاسلام ایران و افغانستان و سایر مجاهدین جماعتهای اسلامی در میدانهای جهاد ترتیب داده اند، پس همان دعای رسول الله صلی الله صلی الله علیه وسلم در برابر سکولاریستها در جنگ احزاب را می کنیم که: اللَّهُمَّ مُنْزِلَ الْكِتَابِ، سَرِيعَ الْحِسَابِ، اللَّهُمَّ اهْزِمِ الْأَحْزَابَ، اللَّهُمَّ اهْزِمْهُمْ وَزَلْزِلْهُمْ.

بعد از استراحتی کوتاه، جلسه امروز را با پاسخ به چند سوال مرتبط با بحث امروز خاتمه می دهیم . ان شاء الله .

 سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ .

 والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


[۱] المحلی: ج ۱۳ ص ۱۳۸-۱۳۹ / ” من لحق بدار الکفر والحرب مختارا محاربا لمن یلیه من المسلمین فهو بهذا الفعل مرتد له أحکام المرتد کلها من وجوب القتل علیه متی قدر علیه ، ومن إباحة ماله، وانفساخ نکاحه وغیر ذلك”.

[۲] الصارم المسلول على شاتم الرسول (۲/۳۲۸ – ۳۳۹)

[۳] امام احمد بن حنبل رحمه الله نیز که از پدر و مادری اهل مرو خراسان در سال ۱۶۴ هجری به دنیا آمده است.

[۴] داوودی، محمد بن علی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۳۳۰، شماره۶۴۲. / الناس کلهم عیال علی مقاتل بن سلیمان فی التفسیر

[۵] تفسیر مقاتل جلد ۲ صفحه ۲۵۹

[۶] ابن عاشور، التحرير والتنوير، صفحة ۵۸

[۷] مفردات راغب، ج۱، ص۱۶۳

[۸] راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص ۳۰۵، دمشق، بیروت، دارالقلم‏، الدار الشامیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.

[۹] ابن کثیر، تفسير ابن كثير، ج۴ص۴۱، تفسير سورة الأنفال، تفسير قوله تعالى ” يا أيها الذين آمنوا لا تخونوا الله والرسول وتخونوا أماناتكم “

[۱۰] ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۴۵۷ / طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۴۷۸ / ابو نعیم اصفهانی، احمد بن عبد الله، معرفه الصحابه، ج۲، ص۱۰۷۴/ ابو نعیم اصفهانی، احمد بن عبد الله، معرفه الصحابه، ج۱، ص۴۰۳/   بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۰۹

[۱۱] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۰

[۱۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۴۸۱

[۱۳] ابن خُزَیمه نیشابوری، ابو بکر محمد بن اسحاق، صحیح ابن خزیمه، ج۲، ص۱۰۶۷/ ابو بکر بیهقی، احمد بن حسین بن علی، السنن الکبری، ج۵، ص۴۰۵

[۱۴] واقدی، محمدبن عمر، المغازی، به کوشش مارسدن جونز، لندن، ۱۹۶۶م.  ج ۲، ص ۵۰۹؛ ابن هشام، سیرة النبویة، داراحیاء التراث العربی٬ ج۳، ص۲۴۸- ۲۴۹ (در منابع شیعیان جعفری نیز: بحار الانوار، ج ۲۲، ص ۶۷، ۹۳ و ۹۴، و ج ۲۱، ص۲۰۱ ; تفسیر على بن ابراهیم قمى، ج ۱، ص ۳۰۳ و ۳۰۴)

[۱۵] واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۴۸۰ـ۴۸۲؛ ابن هشام، سیرة النبویة ؛ ج۳، ص۲۴۱ـ۲۴۲؛/  الطبري٬ أبو جعفر محمد بن جرير٬ تاريخ الأمم و الملوك ، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، ط الثانية، ۱۳۷۸ق. ص۵۷۸ـ۵۷۹.

[۱۶] طبری، ج۲، ص۵۵۱؛ /واقدی، ج۱، ص۳۶۴/ابن هشام، ج۳، ص۱۹۹ـ۲۰۰/یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۹؛/ حلبی، ج۲، ۲۶۶؛/ واقدی، ج۱، ص۳۷۲

[۱۷] واقدی، مغازی، دکتر مارسدن جونس (تحقیق)، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۴ق، چاپ سوم، ج ۱، ص ۱۷۶و۱۷۷/ ابن‌اثیر، علی بن ابی‌الکرم؛ الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۱۳۸./ طبقات الکبرى، ج ۱، ص ۲۹؛/ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۰۹

[۱۸] ابن‌هشام،سیره النبویه ، ج ۱، ص ۴۷-۴۸٫/ ابن هشام، سیرة النبی، ج۲، ص۶۳۲./ واقدی، کتاب المغازی، ج۱، ص۱۲۷.

[۱۹] بخاری۶۱۳۳/ مسلم۲۹۹۸ / کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۲، ص ۲۴۱، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق./ مفید، اختصاص، ص ۲۴۵، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.

[۲۰] واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۱۲؛ /ابن هشام، السیرة النبویة، ج۳، ص۳۳۲، ج۴، ص۳۱ـ۳۲؛/ بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۵؛ /طبری، ج۲، ص۶۳۵

[۲۱] واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۸۰ـ۷۸۹؛/ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۳۱ـ۳۳، ۳۶ـ۳۷؛/ طبری، ج۳، ص۴۴ـ۴۵/ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۳۶؛ / ابن سعد، ج۴، ص۲۹۵؛ / مسعودی، التنبیه، ص۲۶۶

[۲۲] صحيح البخاري۴۲۸۰ / أسد الغابة، ج ۲، ص ۲۸۴،/  فتح الباري شرح صحيح البخاري،كتاب المغازي، باب أين ركز النبي صلى الله عليه وسلم الراية يوم الفتح ، ج ۷، ص ۵۹۷

[۲۳] ابن كثير، اسيرة النبويّة، ج ۳، ص ۵۶۳ به بعد.

[۲۴] النسائي ۴۰۶۹ وأبو داود ۴۳۵۸ / عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: كَانَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَعْدِ بْنِ أَبِى سَرْحٍ يَكْتُبُ لِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَأَزَلَّهُ الشَّيْطَانُ فَلَحِقَ بِالْكُفَّارِ فَأَمَرَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَنْ يُقْتَلَ يَوْمَ الْفَتْحِ فَاسْتَجَارَ لَهُ عُثْمَانُ بْنُ عَفَّانَ فَأَجَارَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم .

[۲۵] صحيح أبي داود ۲۶۸۵ أخرجه البخاري (۱۸۴۶)، ومسلم (۱۳۵۷) باختلاف يسير./ أنَّ رَسولَ اللَّهِ صلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ دَخَلَ عَامَ الفَتْحِ وعلَى رَأْسِهِ المِغْفَرُ، فَلَمَّا نَزَعَهُ جَاءَ رَجُلٌ فَقالَ: إنَّ ابْنَ خَطَلٍ مُتَعَلِّقٌ بأَسْتَارِ الكَعْبَةِ، فَقالَ: اقْتُلُوهُ.

[۲۶] صحيح أبي داود ۴۳۵۹/ ابن الملقن ، البدر المنير ۷/۴۵۰

[۲۷] مغازی واقدی ص۶۳۱ / تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۱۸۷/ فتح الباری، ج ۸، ص ۱۱-۱۲٫ / خورشید نبوت؛ ترجمهٔ فارسی «الرحیق المختوم» تالیف: شیخ صفی الرحمن مبارکفوری، ترجمه: محمد علی لسانی فشارکی، نشر احسان ۱۳۸۸

[۲۸] مسلم۱۸۴۸ / مَن خَرَجَ مِنَ الطَّاعَةِ، وفارَقَ الجَماعَةَ فَماتَ، ماتَ مِيتَةً جاهِلِيَّةً، ومَن قاتَلَ تَحْتَ رايَةٍ عُمِّيَّةٍ يَغْضَبُ لِعَصَبَةٍ، أوْ يَدْعُو إلى عَصَبَةٍ، أوْ يَنْصُرُ عَصَبَةً، فَقُتِلَ، فقِتْلَةٌ جاهِلِيَّةٌ، ومَن خَرَجَ علَى أُمَّتِي، يَضْرِبُ بَرَّها وفاجِرَها، ولا يَتَحاشَى مِن مُؤْمِنِها، ولا يَفِي لِذِي عَهْدٍ عَهْدَهُ، فليسَ مِنِّي ولَسْتُ منه. وفي رواية : لا يَتَحاشَ مِن مُؤْمِنِها.

[۲۹] صحیح مسلم۱۹۱۷ / صحيح أبي داود ۲۵۱۴ / سَمِعْتُ رَسولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عليه وَسَلَّمَ وَهو علَى المِنْبَرِ يقولُ: {وَأَعِدُّوا لهمْ ما اسْتَطَعْتُمْ مِن قُوَّةٍ}، أَلَا إنَّ القُوَّةَ الرَّمْيُ، أَلَا إنَّ القُوَّةَ الرَّمْيُ، أَلَا إنَّ القُوَّةَ الرَّمْيُ./ از عقبة بن عامر رضی الله عنه روایت است که می گويد: از رسول الله صلى الله عليه وسلم شنيدم که بالای منبر می فرمود: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» [انفال: ۶۰] «آنچه از نيرو در توان تان است، برای پيکار با آنان آماده سازيد». و افزود: «أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ، أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ، أَلا إنَّ القُوَّةَ الرَّميُ»: «بدانيد که نيرو همان تيراندازی است؛ بدانيد که نيرو همان تيراندازی است؛ بدانيد که نيرو همان تيراندازی است».

[۳۰] فقد روى الإمام أحمد عن النعمان بن بشير رضي الله عنه / وروى الحديث أيضًا الطيالسي والبيهقي في منهاج النبوة، والطبري ،  وحسنه الأرناؤوط/ الألباني، تخريج مشكاة المصابيح ۵۳۰۶ / تكونُ النُّبُوَّةُ فيكم ما شاء اللهُ أن تكونَ، ثم يَرْفَعُها اللهُ – تعالى -، ثم تكونُ خلافةٌ على مِنهاجِ النُّبُوَّةِ ما شاء اللهُ أن تكونَ، ثم يَرْفَعُها اللهُ – تعالى -، ثم تكونُ مُلْكًا عاضًّا، فتكونُ ما شاء اللهُ أن تكونَ، ثم يَرْفَعُها اللهُ – تعالى -، ثم تكونُ مُلْكًا جَبْرِيَّةً فيكونُ ما شاء اللهُ أن يكونَ، ثم يَرْفَعُها اللهُ – تعالى -، ثم تكونُ خلافةً على مِنهاجِ نُبُوَّةٍ . ثم سكت…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *