روش گفتمانی ابن تیمیه با دارالاسلامی که رهبر آنرا اهل بدعت می دانست و  در نهایت ….

روش گفتمانی ابن تیمیه با دارالاسلامی که رهبر آنرا اهل بدعت می دانست و  در نهایت ….

به قلم: رزگار حسنی

بسم الله الرحمن الرحیم

برادرم، خواهرم ،باید بدانیم که جهاد در راه الله دارای قواعد خاص خودش است که باید توسط الجماعه تولید شده توسط دارالاسلام به پیش برود نه با جمع کردن چند جوان و تولید دهها فرقه و دسته و گروه متفرق که ثمره ای غیر از ظلم به اهل دعوت و جهاد نداشته و ندارد؛ پس ایمان به جهاد برابر نیست با تبعیت از احساسات . جهاد قوانین دارد و این قوانین احساسات نیست ، شرع است .

برای آنهایی می نویسم که دوست دارند بدانند این تیمیه چه کسی بود نه آنانکه برای خودشان ابن تیمیه ی خیالی ساخته اند .می نویسم برای آنان که دوست دارند بدانند علمایشان با حکام چگونه بوده اند نه آنانکه سخن خود را برتر از سخنان علما می دانند .می نویسم تا خداوند روز قیامت از من نپرسد چرا آنچه را که از بنده ی صالحم می دانستی برای برادران و خواهرانت نگفتی .

برادرم ، خواهرم ، آنچه که می خواهم برایتان بنویسم رفتار یکی از بزرگان مذهب حنبلی با دارالاسلام و حاکم وقت خودش می باشد. با آنکه ابن تیمیه مذهبش با مذهب حاکم یکی نبود و با آنکه آنها را اهل بدعت می دانست اما به هر حال با یک دارالاسلام سرو کار داشت که از نگاه او یک رهبر اهل بدعت بر ان حاکمیت می کرد نه دارالکفری که یک رهبر کافر سکولار یا مرتد یا… بر آن حاکمیت داشته باشد.

دقت کنید روش برخورد او با این حاکم اهل بدعت بر دارالاسلام چگونه بود حاکمی که در نهایت او را به زندان انداخت و در زندان همین حاکم نیز وفات کرد:

لما قدم عليه الشيخ تقي الدين بن تيمية نهض قائما للشيخ أول ما رآه ومشى له إلى طرف الايوان واعتنقا هناك هنيهة ثم أخذ معه ساعة إلى طبقة فيها شباك إلى بستان فجلسا ساعة يتحدثان ثم جاء ويد الشيخ في يد السلطان[۱] وقتی ابن تیمیة آمد و سلطان وی را دید ، برخاست و تا کنار ایوان سلطنت در استقبال شیخ آمد و او را در بغل گرفت و همدیگر را در آغوش کشیدند.سلطان به همراهی ابن تیمیه ساعتی در بخشی از قصر که پنجره اش به باغ شاهی باز می شد ماندند و آنجا ساعتی در خلوت به صحبت پرداختند و سپس دست در دست هم به دربار عمومی آمدند .

این حاکم همان حاکمی است که به هنگام حمله مغول به شهر دمشق لشکر خویش را به سمت مصر برگرداند و با نصیحت علما دوباره لشکر را به سوی کفار روانه نمود . آری . علمای ما اینگونه بوده اند که به هنگام سر زدن خطا از حاکم مسلمان دارالاسلام وقت خودشان هر چند اهل بدعت و فسق هم باشد وی را تکفیر و تفسیق نمی کردند ، بلکه وی را نصیحت می کردند و همین نصیحت باعث شد که مسلمین بر مغول پیروز شوند .

این عالم همان عالمی است که با خون و پوست خود رنج مسلمانان را احساس نمود و می دانست که قسمت بزرگی از این رنج از کجا نشأت می گیرد : از بین رفتن خلافت اسلامی و تولید بدعت بزرگ شاهیگری و تفرق.

در همین دوره بود که مغول ها با اشغال بغداد و به قتل رساندن آخرین پادشاه عباسی حکومت بدیل اضطراری اسلامی آنها را نابود کردند و ضربه ای به اسلام وارد نمودند که تا امروز اثرات آن پیداست . اما در همین دوران حکام دیگر مناطق اسلامی نه تنها به کمک بغداد برنخاستند بلکه تا چندین سال بعد از این اتفاق هیچ عکس العمل قابل توجهی از خود نشان ندادند .قبل از آن و به مدت بیشتر از ۴۰ سال مسلمین خراسان و ماوراء النهر و ایران توسط مغولها قتل عام می شدند اما نه حکومت عباسی به داد آنها رسید و نه هیچ عالم دیگری از شام غرب اسلامی فتوای جهاد نداد.

  آیا شما یک مورد سراغ دارید که وی حکام این عصر را با الفاظی مانند طاغوت ، مفت خور و … خطاب کند ؟ . شما آیا تاکنون در کتب این شخص دیده اید که به حاکمانی که با مغول نجنگیدند بد گفته باشد ؟. او می دانست آنچه که بسیاری نمی دانستند . ابن تیمیه می دانست که دین احساسات نیست ، دین مجموعه ای است از قوانین که الله تعالی مقرر نموده است ، حتی اگر در برهه ای از زمان برایمان ناخوشایند باشد : ” عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ” .

اینکه مسلمانی به وظیفه ی جهاد خود عمل نکند فرق دارد با خائنینی که در ارتش آمریکا و ناتو و سایر دول کافر بر علیه مومنین و دارالاسلام می جنگند و ….


[۱] البدایة و النهایة ج ۱۴ ص ۶۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *