تفاوت دولت و حکومت(۶۲)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
در تعریف دولت می توان گفت : ساخت قدرتی که در سرزمینی معین(کشور)، برمردمانی معین(ملت) تسلط پایدار دارد و از نظر داخلی نگهبان نظم بشمار می آید و از نظر خارجی، پاسدار تمامیت ارضی سرزمین و منافع ملت و یکایک شهروندان خویش . این ساخت قدرت بصورت نهادها و سازمانهای اداری٬سیاسی٬قضایی و نظامی فعلیت می يابد.
در مفهوم جدید دولت که از قرن شانزدهم با ماکیاولی و ژان بودن در اروپا پدید آمده و در قرنهای هفده و هجده بسط نظری یافته و با انقلاب فرانسه پایدار گشته است٬ هر ملتی مالک سرزمین خویش و تشکیل دهنده دولت خویش است و دولت ٬ساخت قدرتی است که ملت برای دفاع از خود و سرزمین خود و برقراری نظم و قانون در میان خود و نگهبانی نظام خود پدید می آورد.
واژه دولت [۱]و واژه حکومت[۲] از مهمترین واژه هایی است که هر روز در محافل و رسانه ها شنیده می شود. در زبان محاوره غیر تخصصی این دو واژه مترادف هم استفاده می شوند امّا از لحاظ سیاسی این دو واژه با هم تفاوت عمده دارند.لازم به ذکر است که دو واژه ی (حکومت) و (دولت) در برخی موارد معنای مرادف و در برخی موارد مترادف با یکدیگر دارند
دولت در اصطلاح مدرن آن عبارت از اجتماع انسانهایی است كه در سرزمین خاصی ساكنند و دارای حكومتی هستند كه بر آنها اِعمال حاكمیت میكنند. بر طبق این تعریف، دولت، مجموعه و واحدی است كه از چهار عنصر جمعیت، سرزمین، حكومت و حاكمیت، تركیب یافته است. بنابراین اصطلاح، حكومت مرادف با دولت نیست، بلكه بخشی از آن است.
حكومت به عنوان یكی از عناصر چهارگانهی تشكیل دهندهی دولت، عبارت از مجموعه نهادهایی است كه در یك پیوند و ارتباط تعریف شده با یكدیگر در یك سرزمین مشخص و بر اجتماع انسانیِ ساكن در آن، اِعمال حاكمیت میكنند. بنابراین مراد از دولت ایران و دولت فرانسه، چیزی فراتر از حكومت این دو دولت است.
اما اگر دولت را قدرت حکومتی سازمان یافتهای كه امر و نهی میكند، تعریف كنیم، در این صورت مرادف و هممعنا با حكومت میشود. بر مبنای این تعریف دولت به قوهی مجریهی كشور و هیأت وزیران كه وظیفهی اجرای قانون را بر عهده دارد، منحصر نمیشود، بلكه سایر قوای موجود در قدرت سیاسی، نظیر مقننه و قضائیه و قوای نظامی و انتظامی را نیز شامل میشود. در واقع، دولت و حكومت در این تعریف هیأت حاكمه است كه مجموعهی سازمانها و نهادهای موجود در قدرت سیاسی حاكم بر جامعه را در بر میگیرد .[۳]
در این صورت دولت به معنای قوه ی مجریه ی کشور و هیأت دولت ، نیست، بلکه به مفهوم هیأت حاکم است که قانونگذاری، سیاست گذاری، اجرا، قضاوت و برقراری نظم و امنیت را بر عهده دارد. حکومت ابزاری است که به وسیله آن سیاستهای دولت مورد اعمال واقع میشوند و همین طور این نهاد خود سیاست گذار و تعیین کننده راهبردهای پیش روی کشور است.
حاکمیت به معنای این است که دولت منبع نهایی اقتدار سیاسی درون سرزمین تحت حکومتش باشد. حاکمیت دارای دو جنبه است: داخلی و خارجی. حاکمیت داخلی به این واقعیت اشاره می کند که درون مرزهای یک دولت هیچ منبع اقتداری بالاتر از دولت وجود ندارد. دولت دارای بالاترین مرتبه است و شهروندان نمی توانند علیه دولت به هیچ منبع اقتدار دیگری شکایت کنند.
حاکمیت خارجی یا استقلال به آن معنا است که دولت های دیگر هویت یک دولت را به رسمیت شناخته و بپذیرند که یک دولت می تواند از طرف شهروندانش سخن بگوید حاکمیت خارجی به معنای خود مختاری و استقلال یک دولت در عرصه بین الملل است ؛ هم چنین رکن دیگر دولت مدرن ، سرزمین و قلمرو است. این بدان معنا است که دولت اقتدارش را درون مرزهای خودش که توسط سایر دولت ها به رسمیت شناخته شده است اعمال می کند. دولت مدرن دارای هیچ اقتداری فراتر از مرزهای خودش نیست. دولت ها دارای جمعیت خاص خود هستند که شهروندان آن کشور خوانده می شوند. شهروندان تحت اقتدار و صلاحیت دولت درون مرزها قرار داشته و هویت سیاسی آن ها به دولت وابسته است.
نکته نهایی و عنصر مهم تشکیل دهنده یک دولت، «حکومت» است. حکومت به سازمان اداری و مدیریت کننده دولت اشاره دارد و شکل و ساختارش توسط قانون اساسی دولت به تصویر کشیده شده است. حکومت ها متغیر و دارای عمر محدود هستند، اما دولت ها دارای سابقه و عمر طولانی هستند . در واقع کلمه ای که برای توصیف دستگاه اداری عمربن خطاب، عثمان بن عفان و یا علی بن ابی طالب به کار می بریم حکومت است و نه دولت. حکومت عمربن خطاب و عثمان رفت و چند سال حکومت علی بن ابی طالب هم طی شد ؛ اما دولت اسلامی هم چنان به حیات خود با ارکان چهار گانه اش توسط حسن بن علی به حیات خود ادامه داد. در این صورت دولت ها دارای حقوق حاکمیت، استقلال، سرزمین، مردم و حکومت مخصوص به خود هستند و این چهار رکن ارکان تشکیل دهنده دولت های مدرن می باشد.
در نظامهای قانونی جدید که در آنها اصل حکومت قانون وتفکیک قوا به رسمیت شناخته شده است٬ حکومت به معنای قوه اجرایی به کار میرود٬یعنی مجموع دستگاههای اداری، سیاسی، انتظامی و نظامی کشور و در راس آن هیئتی به نام کابینه یا هیئت وزیران کشور را بر طبق قوانین وضع شده در قوه قانونگذار و تحت نظارت آن اداره میکند. بنابراین حکومت برابراست با هیئت وزیران یا کابینه که معمولاً به نام شخصی که در راس آن است نامیده می شود . حکومت تغییرپذیر است در حالی که دولت یا کشور نظراً پایدار است . ..
سه مفهوم دولت، ملت و کشور، نظراً سه عنصر ثابت و پایدار و تاریخی اند، ولی نظام حکومت (رژیم) برحسب ضروریات اجتماعی و تاریخی دگرگونی پذیر است، چنانکه ممکن است نظام یک حکومت در درون یک دولت، از قالبی به قالب دیگری تبدیل شود. به لحاظ پیشینه باید گفت، مردمشناسان قبول دارند که قسمت اعظم جوامع در سراسر تاریخ بدون دولت بودهاند اما اینکه بدون حکومت بودهاند محل اختلاف است.[۴]
[۱]state
[۲]government
[۳] احمد واعظی، حکومت اسلامی(درسنامه اندیشه سیاسی اسلام)، قم، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۶، ص۱۶٫ص ۲۸ و ۲۹
[۴] آنتونی گیدنز، جامعهشناسی، ص۳۲۴٫٫