رفتار عز بن عبدالسلام را با فتوای علمای درباری و نجدی آل سعود بسنج
به قلم: محمد اسامه
همه می دانیم که آل سعود یکی از تمویل کننده های اصلی کفار سکولار جهانی در جنگ با مسلمین در سراسر دنیاست و در هر جای سرزمینهای اسلامی که مجاهدی کشته می شود یا سرزمینی متعلق به مسلمین اشغال می شود بدون شک یا دلارهای آل سعود در ان مشارکت دارند یا اسلحه و گلوله های آل سعود و یا تائید و حمایت دیپلماسی آل سعود.
در کنار این ما شاهد فتوای مفتی های نجدی و درباری آل سعود در تائید تمام این جرمها و سکوت در برابر تمام مفاسد داخلی این کشور هستیم و حتی همین مفتی های نجدی فتوای حضور ارتش کفار سکولار ناتو و آمریکا در شبه جزیه عربستان و اشغال سرزمین حرمین توسط این کفار را دادند!! لا حول و لا قوه الا بالله.
در اینجا شما را به تصویری تاریخی دعوت می کنم تا فرق بین این دجالهای نجدی را با علمای ربانی متوجه شوید. رفتار عزبن عبدالسلام (معروف به سلطان العلماء) با ملک الصالح ایوب نمونه ای میان هزاران مثال است.
ملک الصالح بر شام حکومت میراند و به سبب اختلافی که بین او و برخی از عموزادههایش پیش آمد در برابر نصاری از برخی از قلعهها عقب نشینی کرد. پس از این واقعه عزبن عبدالسلام روز جمعه در جامع اموی (مسجد جامع مشهور دمشق) خطبه گفت و اینگونه دعا کرد: «یا رب این امت حکومتی قرار بده که در آن اهل طاعتت عزیز شوند و اهل معصیتت ذلیل گردند و در آن به معروف امر شود و از منکر نهی شود» و فتوا به عدم جواز فروش اسلحه به نصاری، که اسلحه خود را از دمشق میخریدند داد.
سلطان از این مساله خشمگین شد و دستور به حبس عز بن عبدالسلام داد. پس از آن سلطان یکی از نزدیکان خود را به نزد او فرستاد تا برایش وساطت کند [آن شخص] به سلطان العلماء گفت: من برایت نزد سلطان وساطت میکنم تا تو را آزاد کند ولی تنها از تو یک چیز میخواهم و آن این است که از سلطان عذرخواهی کنی و سرش را ببوسی. عزبن عبدالسلام در جوابش گفت: «مرا رها کن ، به الله قسم راضی نیستم که سلطان دستم را ببوسد! الله مرا از وضعیتی که شما در آن هستید نجات داده است، ای قوم من در یک وادی هستم و شما در یک وادی دیگر.»
سلطان برای دیدار با فرمانده نصاری به نزد آنان رفت و عزبن عبدالسلام را نیز به همراه خود برد اما او را در خیمه ای حبس کرد.
در حالی که سلطان در مجلس نصاری بود صدای عزبن عبدالسلام که در خیمه خود در حال قرائت قرآن بود به گوششان رسید؛ سلطان گفت: آیا میدانید این صدای کیست؟ گفتند: خیر، گفت: این از بزرگترین کشیشان ماست (و نگفت از بزرگترین علمایما) میدانید چرا او را حبس کرده ام؟ گفتند: خیر، گفت: چون به عدم فروش سلاح به شما فتوا داده است، نصاری در پاسخ او گفتند: به الله اگر او هم کشیش ما بود پاهایش را میشستیم و آبش را مینوشیدیم! سلطان که این را شنید از کار خود شرمگین شد و دستور به آزادی سلطان العلماء داد.
اینها علمای مسلمین در قرون گذشته بودند و امروزه ما و شما نیز شاهد خطبائی دجال صفت در لباس علماء هستیم که ….