تمایز در ایفای وظیفه، حمایت و خوشحالی از پیروزی خوب میان بدها (۸۷)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
عمروبن عاص به عنوان نماینده ی سکولاریستهای قریش علی رغم شکست سختی که خورده بود، تا بذر جنگ داخلی را در میان صنف مردم حبشه نکاشت، آنجا را ترک نکرد. با سیاست خود حبشه را به دو جبهه تبدیل کرد: جبهه ای که به رهبری نجاشی رسالت رسول الله صلی الله علیه وسلم و وجود مسلمانان در حبشه را تأیید کرد و جبهه ی مخالف و ماجراجو که مخالف وجود مسلمانان در حبشه بود و درباریان نجاشی و ارتش حبشه آن را رهبری نموده و کینه ی نهفته خود را نسبت به مسلمانان آشکار کردند و با تأیید ماجراجویان آتش انقلاب و کودتا را علیه نجاشی داغ تر ساختند.
در حالی که از سرچشمه این منهج نبوی برداشت می کنیم به احساسات و انعکاس مسلمانان برخورد می کنیم و به ام سلمه گوش فرا می دهیم که می گوید : «قسم به خدا ما از اعلام مبارزه ی این مخالفان با نجاشی چنان غمگین و افسرده گشتیم که چنین حالتی را به خود ندیده بودیم». و عکس العمل مسلمانان از حد غم و غصه تجاوز کرد و با بیداری و احتیاط مراحل جنگ را تدبیر و رهبری کردند و زبیر نوجوان که کسی متوجه بچه بودن او نمی شد مسئولیت دیدبانی و مراقبت را بر عمده گرفت و از دریا گذشت و در آن سوی مرز اخبار قطعی جنگ را به نجاشی و مسلمانان برگرداند و از فرط شادی و ابراز احساسات خود نسبت به پیروزی نجاشی، از دور لباس خود را از تن بیرون آورده بود و با علامت پیروزی آن را تکان می داد و پیروزی یک جریان کافر که مسلمانی آن را رهبری می کرد و آزادی عبادت و عمل آنها را تضمین می کرد بر جریان کافر دیگری که این آزادیها را نابود می کرد ، تبریک گفت.
نکته دوم و سوم که در خاتمه ی سرگذشت و برخورد نجاشی با مسلمانان برداشت می کنیم این است : جعفر بن محمد از پدرش نقل می کند مردم حبشه در آن ایام بر نجاشی شوریده بودند و از جمله بهانه هایی که برای این کار داشتند این بود که نجاشی را به واسطه ی حمایتی که از مسلمانان کرده بود به انحراف از دین خویش متهم ساختند. سپس کاغذی را برگرفت و بر آن نوشت «اشهد ان لا اله الا الله، عیسی بنده و رسول و روح و کلمه ی خداست که او را به رحم مریم بتول افکنده است». گفت : ای مردم مگر من از همه کس نسبت به شما محرم تر نیستم؟ مگر نه این است که من فرمانروا و مسئول امور شمایم؟ گفتند : همین طور است. گفت : نظر شما درباره ی من چطور است؟ گفتند : شما بهترین فرمانروا بودید. گفت : پس چه می خواهید؟ گفتند : دین ما را ترک کرده ای و گمان می کنی که عیسی بنده است! گفت : نظر شما درباره ی عیسی چیست؟ گفتند : ما می گوییم عیسی فرزند خداست. نجاشی در حالی که دست خود را بر سینه و عبایی که زیر آن کاغذ بود، گذاشته، گفت : من شهادت می دهم حقیقت عیسی بن مریم چیزی بیش از این نیست – منظورش نوشته ی جیبش بود- مردم خشنود گشتند و دست از راهپیمایی و تحصن برداشتند و این برخورد نجاشی به رسول الله صلی الله علیه وسلم رسید بنابراین در هنگام مرگ نجاشی در غیاب نماز مرده را بر او خواند و از خداوند برایش طلب استغفار کرد ..[۱]
در یک پیش بینی واقعی انتظار می رفت که مسلمانان با کشته شدن نجاشی یا عزل او این پایگاه استراتژیک را از دست می دهند و نجاشی خوب می دانست که هدف از این شورش و ناآرامی، حذف وجود مسلمانان مهاجر از حبشه و از بین بردن پایگاه استراتژیک آنهاست ، بنابراین کشتی ای را برای آنها تهیه کرد تا در جو متشنج حبشه، آسیبی به آنها نرسد و در فضایی آرام، مسئله را حل و فصل کند. لازم است در اینجا مواضع نجاشی و جعفر را با هم مقایسه کنیم. علی رغم اینکه نجاشی و جعفر هر دو مسلمانند چرا مواضع آنها با هم متفاوت است؟ و چرا آنچه برای نجاشی جایز است برای جعفر جایز نیست؟
جعفر الگو و سخنگوی اسلام و مسلمانان است و مردم در خلال مواضع و سخنان او پیام و عقیده ی اسلامی را می فهمند بنابراین بهانه ای برای تعارف و مخفی کردن حقایق ندارد و هرگونه تعارف و پنهان کردن حقایق، به معنای سرپوش نهادن بر حقایق اسلامی است که باید برای مردم روشن گردد.
اما شخصیت نجاشی معرفی کننده ی مبادی و اصول اسلامی نیست، و مردم در خلال سخنان و برخوردهای او اسلام را نمی فهمند بلکه او فردی عادی است و هرگونه موضع و انعکاس از طرف او تصمیم شخصی محسوب می شود. نزد مردم هنوز به عنوان یک فرد نصرانی مطرح است نه مسلمان و تمام لشکریان و نزدیکان او نیز از نصرانی ها بودند ، و مصلحت سیاسی چنان اقتضا کرد که بر مخفی بودن عقیده و افکار خود اصرار ورزد و در آن لحظه حساس و بحرانی به کنایه و تعارف متوسل شود و عقیده ی خود را مخفی بدارد و در ذهن ملت چنان وانمود کند که هنوز نصرانی است تا با این روش، آتش شورش را خاموش نموده و خدمتی به جریان نوپای شریعت پیامبر خاتم و مسلمین نماید . نجاشی و عباس و نعیم بن مسعود، شخصیت های گوناگونی هستند که هر یک از آنها در نقش خود و مسئولیتی که به ایشان سپرده شده بود، ادای وظیفه کردند و بنابر نقش خود اصول پناهندگی، پیروزی و یا زمینه سازی وجود مسلمانان را در روی زمین مهیا ساختند و حرکت اسلامی را از بحرانها و گره هایی که ممکن بود با آن مواجه شود، نجات دادند و اینگونه شخصیت ها الگوی حرکت های اسلامی در چگونگی ادای وظایف و حرکت هستند.
[۱] محمد بن عبدالوهاب ، تهذیب مختصر سیره الرسول ،. بیروت ، المکتبه العصریه ۱۴۲۶ ق.=۱۳۸۴ ش ،ص۸۷