الحاکمیة لله، قانونگذاری و حاکمیت از آن خداوند است
به قلم: احمد حارث اعظمی
پذیرفتن الله به عنوان خدایی که جز او خدایی نیست محمد صل الله علیه و سلم فرستاده و رسولی که از سوی الله آمده، بدین معنا است که «قرآن» کتابی که محمد صلى الله عليه وسلم آورده، از طرف الله می باشد، و آن کاملاً صحیح، درست و حقیقت بوده، هیچ گونه باطلی از هیچ جهتی و نظری، متوجه قرآن کریم نمی گردد.
تنها مصدر و منبع «تلقی» و گرفت قرآن کریم می باشد. تنها به آن عمل می شود نه به کتاب و قانونی دیگر.
اگر «عقل» خواسته باشد، پاره ای از قرآن را تصدیق و درست بشمارد و پاره دیگری را نادرست و غلط بپندارد، با مقدمه ای که در آغاز پذیرفته در تناقض خواهد بود و «قانون عقل» را زیر پا نهاده و خواسته «ایمان» را پشت پا زده و مرتد گردیده است.
و اگر «عقل» یکی از نظامهای وارد در قرآن کریم را «غیرمعقول» بپندارد؛ یا آن را به مدت زمان معینی سازگار بداند و بگوید که در این عصر و زمان کاربرد خود را از دست داده و به همان زمان معین مربوط بوده است، در حقیقت خود را «اله» بر گرفته، خود را همتای «الله» برشمرده و به آن مقدمه ای که ایمان آورده بود، کفر ورزیده است. گویا پنداشته که او از «الله» جل جلاله شریعت درست تر آورده، از «الله» جل جلاله بهتر می داند و بر پیرامون این جهان هستی آگاه تر است!.
این چنین است که عقل مؤمن با دینی که الله فرو فرستاده است در جدال و کشمکش نخواهد افتاد؛ نه این که دین بر پای عقل، اندیشه و تفکیر سنگ بنهد آنچنان که کلیسا نمود؛ بل این ایمان است که عقل را به گشایش دریچه های حقیقت رهنمون می شود.