روحانیون کردستان به کجا می روند؟
به قلم: عبدالله ابراهیمی از بوکان
شروع اعتراضات ضد حکومتی در ایران از اعتراض نسبت به داشتن حجاب اجباری برای زنان آغاز شد ، اینکه چرا باید زن مجبور به پوشیدن بدن و سر و گردن خود باشد و چرا باید از داشتن آزادی در پوشیدن مطابق خواسته خود محروم باشد؟
لذا در اعتراضات خیابانی با برداشتن روسری و سوزاندنش اعتراضات شکل گرفت و با دادن شعارهای سرنگونی حکومت به اوج خود رسید ، شعارهای دمکراسی خواهانه و تشکیل حکومت دمکراتیک بر اساس آراء مردم ماهیت حرکتهای اعتراضی را بیان میداشت ، و شعار ، زن زندگی آزادی به عنوان مشخصه این اعتراضات ، خود را تثبیت نمود ،شعاری که محور اتحاد جریانات مخالف اعم از کمونیستها و طیفهای وسیع سکولار و افکار عمومی جهان غرب نیز قرار گرفت ،
دشمنی با آخوند به عنوان رهبریت حکومت ، در برنامه تبلیغاتی مخالفین قرار گرفت به همین خاطر روحانیون بطور عام در معرض تهدید واقع شدند که عمامه پراکنی نمونه عملی آن بود
.عکس العمل قشر وسیعی از روحانیون کردستان در همین رابطه ، نمود پیدا کرد ، با اعلان موضع گیری خواستند از خود در مقابل این هجوم تبلیغاتی دفاع نمایند ، اما متاسفانه راه افراط پیمود، بدون مرزبندی دینی از مشروع بودن خواستهای معترضین صحبت کرد و بدون اعلان موضع در مقابل شعارهای ضد اسلامی به حمایت از مخالفان پرداخت ، همانند حامی اپوزسیون سکولار مخالف حکومت ، عمل کرد ، با سرکوب معترضان و دستگیری و محکوم کردنشان مخالفت کرد ،همه کشته های خیابانی را شهید نامید و با این کار بر هواداری خویش از جبهه مخالف مهر تایید گذاشت.
آیا روحانیت رهبران دینی برای دفاع از اسلام هستند؟ آیا اسلام فاقد نظام حکومتی برای جامعه میباشد؟
آیا در صورت ناکارآمدی حکومت در اداره جامعه ، برای اجرای احکام اسلام و حاکمیت شریعت، باید حاکمان تعویض شوند یا اسلام را از صحنه حیات اجتماعی مردم خارج نمود؟ روحانیت منطقه در مقابل شعارها و اعمال نادرست معترضین و اعلان حکومت دمکراتیک از جانب اپوزسیون مخالف حکومت هیچ عکس العملی از خود تا کنون بروز نداده است و تنها به خواندن آیاتی از قرآن در ابتدای بیانیه هایشان برای توجیه کار خود پسنده کرده اند ، گویا از تاریخ عبرت نمی گیرند و به دنبال امثال عزالدین حسینی و مفتی زاده در حرکتند ،که اولی با طرح مسئله کفر و ایمان مخالف بود لذا با آنها همنوا شد و دومی کفر بی دینها را به خاطر جهل و نیت صادقانه تاویل کرد ،که سرانجام هردو، زمینه ظهور کفر در جامعه کردی را فراهم و تثبیت کردند.
چند نکته مهم
—اگر اصل بر اسلام اکثریت جامعه باشد وظیفه رهبران دینی جامعه راهنمای امت اسلامی بسوی حاکمیت شریعت و مخالفت با طرحهای دشمنان دین است،چنانچه حاکمیت در جامعه ای که مسلمانان در آن حضور دارند ناکارآمد از اجرای شریعت خدا باشد، باید تنها اسلام و اجرای آن به عنوان بدیل حکومت مطرح گردد ،آنگاه طرح حکومت دمکراتیک و جدای اسلام از حاکمیت یک حرکت ارتدادی و کفری خواهد بود که مسلمان باید با آن مخالفت نماید.
—افراد و احزاب کمونیست و لائیک در جامعه ی متعلق به مسلمانان، نباید اجازه رهبریت و هدایت مردم را داشته باشند و بی تفاوتی نسبت به آن و نداشتن موضع مشخص در این رابطه ،موجب گمراهی مردم و سرانجام آن ،منجر به حاکمیت ضد شریعت اسلام خواهد شد ،قرآن میفرماید .خداوند در شریعت خود راهی برای حاکمیت کافر بر اهل ایمان قرار نداده است، بنابر این باید کافران را به مسلمانان بشناسانیم و مردم را از دنباله روی آنها حذر دهیم .
—بر اساس اعتقادات دینی ما، شرط تحقق اسلام ، داشتن توحید و کفر به طاغوت است و طاغوت در قرآن و سنت یعنی کافر و تمام حاکمیت های که بر اساس غیر شریعت خدا حکم میکنند و همه احزاب و جریاناتی که میخواهند به حکومت برسند و مردم را بطرف برنامه های خود که غیر شریعت اسلام است دعوت میکنند را نیز شامل میشود ، لذا هر گونه سهل انگاری و چشم پوشی از این امر به خاطر افکار عمومی ، خیانت جبران ناپذیر و بی توجهی به گمراهی عموم مردم است
—بی تفاوتی در مورد شعارهای که افکار و عقاید کفری را در جامعه نهادینه میکند خطای بسیار بزرگی است ،در اوایل انقلاب ایران حدود چهل سال قبل شعارهای کمونیستی پیروان لنین روسی و مائوی چینی که داس و چکش بود به درون همه خانواده ها بدون حساسیت راه یافت، چون رهبران دین آن هنگام در خواب غفلت بودند که سرانجام آن موجبات این همه کفر و گمراهی شد و حال نیز که سکولارها و دمکراسی خواهان غربی میدان دار صحنه هستند غفلت و بی توجهی باز هم فاجعه بار است ،شعار زن زندگی آزادی یک شعار لائیکی کفری است و اعتقاد به آن و سردادنش موجب ارتداد میگردد چون برابری جنسیتی مورد پسند فمینیستها خلاف اسلام است ،و زندگی مورد پسند سکولارها و بی بند و باری و زندگی طبق میل و هوس با اسلام سازگار نیست و آزادی به معنی رها از حکم شریعت و مقید نبودن به اسلام مورد پسند دین خدا نمی باشد لذا مسلمان باید از این شعایر بیزار باشد و شعار دین خود را برای رهای از همه بندگی های که مستکبران عالم برای اسارتش طرح ریزی میکنند سر دهد و آن
لا اله الا الله و محمد رسول الله میباشد.
بنابراین مسلمانان ضمن اعلام نارضایتی از عمل کرد نادرست حکومت در همه مصائبی که مسبب آن هستند باید خواهان اصلاح جامعه بر اساس شریعت خدا در همه عرصه هایش باشند و ما معتقدیم عدم پایبندی به اسلام و اجرا نشدن صحیح حدود شریعت خدا در جامعه ریشه همه مفاسد میباشد
مسلمانان باید متوجه این اصل مهم باشند که در جامعه مربوط به مسلمانان ، آنها خودشان صاحب این حق مبنی بر تغییر نظام اجتماعی هستند نباید به سکولارهای ضد دین اجازه دخالت در این امر را بدهند و در صورت عجز و ناتوانی هم که شرایط حال بیشتر به آن ناظر است نباید با همکاری کردن با جریانات کفری مسبب مشکلات جامعه خویش و ویران گشتن دنیا و قیامت مسلمانان گردند و مسلمان هرگز نباید خود موجب تشکیل یک نظام اجتماعی مبنی بر دشمنی با حاکمیت اسلام گردند
به امید نابودی ظلم و ستم و ایجاد حاکمیت شریعت خداوند متعال در جامعه بشری
نابود باد کفر و بی دینی
نابود باد مناهج کفری و شرکی
نابودی برای دشمنان اسلام و تمامی کسانی که بر اساس غیر منهج توحید و اسلام، مسببات ظلم و گمراهی را برای بشر فراهم میکنند
تنها اسلام محمدی شاهراه هدایت بشر و رساننده او به هدایت و نجات و رستگاری است.
لا اله الا الله
محمد رسول الله