آشنائی با اندیشه های سید قطب
ارائه: ابراهیم یعقوبی
سيد در كتاب معالم فى الطريق ضرورت جهاد ضد دشمن را اجتنابناپذير مىداند و مىگويد:
««برقرارى حكومت خداوند بر روى زمين و محو حكومت بشرى، گرفتن قدرت از دست بندگان غاصب و برگرداندن به خدا، اقتدار بر اساس قانون الاهى و از بين بردن قوانين ساخته بشر فقط از طريق موعظه و حرف صورت نخواهد گرفت.»»
در دنياى اسلام، شخصيتهاى بزرگى نداى آزادى و عدالتخواهى سر داده و مردم را به بازگشت به اسلام راستين و مبارزه با ستم دعوت كردهاند. يكى از اين شخصيتهاىبزرگ، «سيد قطب» است كه فرياد اسلامخواهى و مبارزات او با استعمار كهنه انگليس، شايسته مطالعه و درخور تأمل است. وى در طول نيم قرن زندگى و جهاد، خدمات فراوانى در راه اعتلاى اسلام و تحقق حكومت اسلامى انجام داد. دشمنان اسلام كه تا امروز زيركانهتر از مسلمانان عمل كردهاند، رفتار سيدقطب و دوستانش را به طور كامل زير نظر گرفته و سرانجام پس از مدتها حبس و زندان، وى را شهيد كردهاند. گرچه بدخواهان نگذاشتند او به هدف مهمش كه ايجاد حكومت واحد اسلامى در سراسر جهان است برسد، فرياد رساى او اكنون پرده گوشها را در كشورهاى اسلامى به لرزه در آورده و چراغ فروزانى كه او برافروخته، مشعل هدايت جوانان مؤمن و انقلابى سراسر عالم اسلام شده است.
كتابها و مقالات نافذ او كه بارها به زبانهاى گوناگون دنيا چاپ، و در سراسر جهان منتشر شده، همچون خورشيد، روشنگر دلهاى مسلمانان وحدتگرا و جوانان انقلابى است. اكنون مركز تحقيقات مجمع جهانى تقريب مذاهب كه اصلىترين وظيفه خود را گسترش ادبيات تحقيقى تقريب و شكلدادن به پژوهشهاى كاربردى و علمى پيرامون اين مقوله مىداند، معرفى طلايهداران تقريب و شناساندن انديشههاى پيشتاز و تجربههاى به جاىمانده از آنان را يكى از نخستين گامها و پيشنيازها قرار داده است. در اين مقاله، شرح حال «شهيد سيد قطب» يكى از انديشهوران اصلاحگرا، از نظر مىگذرد. اميد است آشنايى با شرح حال اين مرد بزرگ، راه را براى مبارزان و مصلحان مسلمان هموارتر سازد.
انديشه ها و اعتقادات سيد قطب
سيد قطب در جايگاه مغز متفكر جمعيت اخوان المسلمين بين سالهاى ۱۹۵۲ تا ۱۹۶۴ ميلادى مطرح بود و همواره مقابل كسانى كه از اين جنبش ضد استعمارى انتقاد مىكردند، مىايستاد. وى در باره «اخوان المسلمين» مىگويد: خداوند اخوان المسلمين را زنده بدارد كه مصر را زنده نمود و مفهوم جهاد را كه از نظر مردم فقط شعار دادن و كفزدن بود، تغيير داد و مفهوم اصلى آن را كه كار و فداكارى است، به آن بازگردانيد و چگونگى نبرد را كه منحصر به تبليغات بود، به قربانى شدن و شهادت در راه خدا تبديل كرد (سيد قطب، ۱۳۷۰، ص۱۰۷).
سيدقطب معتقد است : انگلستان و امريكا با همكارى روسيه در بيرون راندن ما مسلمانان از فلسطين شركت نمودند. فرانسه در شمال افريقا بر ضد ما جنگيد و در آزار و شكنجه ما شركت كرد و هنوز هم دسته جمعىبر ضد ما و دين ما كوشش مىكنند؛ به همين دليل، هر گونه معاهده و هر گونه همكارى با اين كشورها از نظر اسلام نامشروع است و البته مردم مسلمان حق ندارند كه در عمل نامشروعى با دولت همكارى كنند؛ بلكه بايد به هر وسيلهاى كه مقدور باشد دولت را از ارتكاب هر عمل حرامى بازدارند (همان، ص۱۰۰).
سيد قطب از تمام شركتهاى اسلامى مىخواهد روابط اقتصادى خود را با دشمنان اسلام قطع كنند و معتقد است كه همكارى شركتها و مؤسسات تجارى با دشمنان اسلام نامشروع است (همان، ص۱۰۱). وى همانند ديگر متفكران متعهد جهان اسلام به شدت با فرهنگ غرب مخالفت، و از انديشه و اخلاق غربى انتقاد مىكرد و مقالهاى به نام «عود الى المشرق» از مجله العالم العربى در اين زمينه چاپ كرد.
سيد قطب جامعه را به دو نوع جاهلى و اسلامى تقسيم مىكند. او در اين زمينه مىگويد: امروز در جاهليتى به سر مىبريم كه هنگام ظهور اسلام وجود داشت و بلكه تاريكتر از آن. تمامى آنچه در اطراف ما است، جاهلى است. وظيفه ما اين است كه اولاً تحولى در درون خود به وجود آوريم تا بر اساس آن بتوانيم جامعه را دگرگون كنيم. اسلام بيش از دو جامعه نمىشناسد. جامعه جاهلى و جامعه اسلامى. جامعه اسلامى جامعهاى است كه در تمامى ابعاد عقيده و عبادت، شريعت و احكام، سلوك و اخلاق اسلامى در آن تحقق يافته است و جامعه جاهلى جامعهاى است كه به اسلام عمل نمىكند.
در واقع سيد قطب معتقد است: اسلامى كه دشمنان معرفى مىكنند با اسلامى كه رسول گرامى صلىاللهعليهوآله آورد، تفاوت عميق دارد. سيدقطب نخستين انديشهور جهان اسلام است كه كلمه «اسلام امريكايى» را مطرح كرده بود. به اعتقاد او، اين روزها امريكايىها نيازمند اسلام هستند تا در خاورميانه و كشورهاى اسلامى با كمونيسم بجنگد(ما چه مىگوييم، ص۹۱). وى معتقد است جامعهاى كه مردمش مسلمانند اما احكام آن را رعايت نمىكنند، هرچند نماز بخوانند، روزه بگيرند و به حج بروند، به هيچوجه جامعه اسلامى نبوده، در رديف جامعه جاهلى قرار دارد؛ چنان كه به اعتقاد او جامعهاى كه خدا را قبول دارد، ولى به مردم اجازه نمىدهد دين را به جامعه سرايت دهند، بلكه فقط اجازه مىدهد مردم خدا را در مساجد عبادت كنند، جامعه جاهلى است.
سيد قطب به جنبش يهود و صهيونيسم نيز به شدت بدگمان بود و آن را عامل انحطاط و عقبماندگى جوامع اسلامى مىدانست. وى هدف صهيونيسم را تضعيف عقيده اسلامى مىداند و مىگويد: نقشههاى صهيونيسم و استعمار از لابهلاى كتابها و برنامهها و سخنرانىهاى سردمداران و نيز بازىهاى عمال آنها بيانگر اين حقيقت است كه آنها درصدد تضعيف عقيده اسلامى و محو اخلاق در جامعه اسلامى هستند و مىخواهند اسلام را از اينكه مصدر و منبع قانونگذارى باشد، دور سازند. سيد در كتاب معالم فى الطريق ضرورت جهاد ضد دشمن را اجتنابناپذير مىداند و مىگويد: ««برقرارى حكومت خداوند بر روى زمين و محو حكومت بشرى، گرفتن قدرت از دست بندگان غاصب و برگرداندن به خدا، اقتدار بر اساس قانون الاهى و از بين بردن قوانين ساخته بشر فقط از طريق موعظه و حرف صورت نخواهد گرفت.»»
سيد قطب، اسلام را يگانه دين رهايىبخش از مشكلات جوامع بشرى مىداند و معتقد است كه هيچ نظامى غير از نظام اسلام نمىتواند سعادت بشر را فراهم سازد(عدالت اجتماعى در اسلام، ص۲۳، ۲۷ و۱۳۰).
سيد در باره آزادى انديشه معتقد است كه آزادى يعنى رهايى از همه قيود، غير از بندگى خدا (مسجدجامعى، ص۱۶۳). او آزادى را در عبد خدا بودن مىداند و مىگويد: كلمه «لا إله إلا الله» شاهفرد و اساس طرز فكر اسلامى است. هدف از اين جمله، طريقه كاملى است براى يك زندگانى كه بر پايه آزادى وجدان از هر گونه بندگى غيرخدايى پىريزى شده است (همان، ص۵۲).