«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (۱۷)
بسم الله و الحمد لله، اما بعد:
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
الان وقتش است که مومنین از خود بپرسند جهت جلوگیری از تولید الفتنه و یا اگر تولید شده بود جهت مواظبت از افتادن در الفتنه چه باید کرد؟ باید چهار قدم مهم برداریم:
- در همان قدم اول ابتدا از تمام فتنه ها به الله پناه می بریم چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: «تَعَوَّذُوا بِاللهِ مِنَ الْفِتَنِ، مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ»[۱] از جملگی فتنهها، خواه آشکار باشد، خواه پنهان به الله پناه ببرید؛ و بعد: با چنگ زدن به قرآن و احادیث صحیح، اهل سنت و اهل جماعت شویم.
اهل جماعت شدن یعنی دوری از فرقه ها و حتی در صورت ضرورت بیرون رفتن از مکان تحت تسلط فرقه ها جهت محفوظ شدن از شر این فرقه ها یا شری که بر اثر این جنگ الفتنه میان این فرقه ها و حاکمیت ظالم پیش می آید، مثل جنایاتی که در واقعه ی الحرّه در مدینه توسط سپاهیان بنی امیه اتفاق افتاد یا مثل جنایاتی که فرقه ها و احزاب ۷گانه ی حنفی و هشت گانه ی شیعه در کابل و سایر مناطق در همین چند سال گذشته در افغانستان به وجود آوردند. شخص به هر حال نباید در چنین مکانی در امور عمومی دخالت کند،[۲] باید از مکان تحت تسلط و یا تجمع این فرقه ها در صورت لزوم دور شود حتی اگر به منزلش یا کوه [۳]و بیابان یا شهر و دیار دیگری پناه ببرد و خودش را به عبادت مشغول کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: الْعِبَادَةُ فِي الْهَرْجِ كَهِجْرَةٍ إِلَيَّ.[۴] عبادت در هرج و مرج،مانند هجرت به سوی من است.
امام نووی می گوید: مراد از هرج در اینجا فتنه و آشفتگی امور مردم است و سبب فضیلت زیاد عبادت در این زمان این است که مردم از آن غافل اند و جز افراد کمی به آن نمی پردازند.[۵]
کسانی که در چنین موقعیتی می افتند مستضعفین دارای عذری هستند که در حالت ضرورت قرار گرفته اند و مجبور شده هایی هستند که هیچ چاره و راه حلی جهت گریز از این مکان و وضع پیش آمده ندارند که ممکن است یک روز طول بکشد یا برای مدتها ادامه داشته باشد و این عزیزان را کلاً به گوشه گیری و عزلت بکشاند. پناه می بریم به الله از چنین فتنه ای. اکثر طریقتهای صوفیانه در چنین موقعیتهایی و متناسب با چنین حالاتی تولید شدند و بعدها که این حالتها از بین رفت در حاکمیتها و الجماعة مسلمین و حکومتهای بدیل اضطراری اسلامی نیز نفوذ کرده و به حیات خود تا کنون ادامه داده اند.
- زمانی که این مرحله ی پناه بردن به الله از تمام فتنه ها و چنگ زدن به قرآن و احادیث صحیح، اهل سنت و اهل جماعت شدن را پاس کردیم و پشت سر گذاشتیم باید بدانیم که جهت پرهیز از این الفتنه ها، قدم دوم، مشورت و اطاعت از «أُولِي الْأَمْرِ» در هر امری متعلق به صلح و آرامش و یا متعلق به جنگ و ترس و ناامنی و کلاً در تمام اموری است که در آن می مانیم و نیاز به روشنگری داریم و اینهم یکی از موارد اهل جماعت شدن است.
الله تعالی می فرماید: وَإِذَا جَاءهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِی الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَانَ إِلاَّ قَلِیلاً (نساء/۸۳) و هنگامی که کاری که موجب نترسیدن یا ترسیدن است به آنان (دارودسته ی منافقین) میرسد، آن را (میان مردم) پخش و پراکنده میکنند. اگر این گونه افراد، سخن گفتن در اینباره را به پیامبر و صاحبان و متخصصین امر واگذار کنند آنچه لازم است از آن درک و فهم مینمایند. اگر فضل و رحمت الله شما را در بر نمیگرفت (و شما را به اطاعت از خود و پیامبرش، و برگشت امور به پیامبر و متخصصین امر هدایت نمیکرد) جز اندکی از شما همه از شیطان پیروی میکردید.
- قدم سوم طلب بخشش و استغفار از الله و به دنبال آن توبه صادقانه و دوری از گناهانی است که منجر به این فتنه ها شده « اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ» (هود/۵۲) نیز باید صورت بگیرد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ(تحریم/۸) ای مؤمنان ! به سوی الله برگردید و توبه خالصانهای بکنید، شاید پروردگارتان گناهانتان را محو نماید و بزداید، و شما را به باغهای بهشتی داخل گرداند که از زیر (کاخها و درختان) آن رودبارها روان است.
شخص چنان توبه ای بکند که دیگر دور این جرم مشارکت در الفتنه و قتال الفتنه و ترک سنت و جدائی از الجماعة را قلعه ای مستحکم بسازد که ورود به آن ممکن نباشد و از جرمی که کرده پشیمان شود و اراده کند که دیگر هرگز به این جرم ترک سنت برنگردد و اگر در زمان ارتکاب این جرم مشارکت در فرقه ها حق الناسی را ضایع کرده است به اندازه ی توان خود آنرا بازپرداخت کند و در کنار این به اسلحه ی دعا متوسل شود. الله تعالی می فرماید: ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ * وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ (اعراف/۵۵-۵۶) پروردگارِ خود را فروتنانه و پنهانی به کمک بخواهید، او تجاوزکاران را دوست نمیدارد . در زمین بعد از اصلاح آن فساد و تباهی مکنید. و خدا را بیمناکانه و امیدوارانه به فریاد خوانید. بیگمان رحمت الله به نیکوکاران نزدیک است. (پس نیکوکار باشید تا دعای شما پذیرفته گردد و رحمت خدا شامل شما شود). بخصوص خواندن دعا در قنوت در آخرین رکعت تمام نمازهای فرض پنج گانه، یا حداقل در آخرین رکعت نمازهای مغرب و صبح در هنگام وجود الفتنه در حالت خاص یا عام آن در میان مسلمین.
به دنبال حوادث رجیع و بئر معونه در سال چهارم هجری که کفار سکولار غدارانه چند نفر از حافضان و قاریان قرآن را به قتل رساندند[۶] و این الفتنه ای خاص برای الجماعة مومنین محسوب می شود ابن عباس می گوید: رسول الله یك ماه پیاپی در نمازهای ظهر، عصر، مغرب، عشاء وصبح، قنوت خواند؛ این طور که هرگاه «سمع الله لـمن حمده» را میگفت، در رکعت آخر، بر قبائلی از بنی سُليم از جمله قبیلههای رِعْلٍ وذَكْوَانٍ وعَصِيّة دعای بد میکرد و آنها را لعن می کرد وکسانی که در پشت سر ایشان بودند، بر دعای رسول الله صلی الله علیه وسلم آمین میگفتند.[۷]
رسول الله صلی الله علیه وسلم این قنوت در هنگام الفتنه را یک ماه بر علیه این قبایل سکولار خواند و آنها را لعن کرد[۸]؛ البته در غیر حالت وجود الفتنه، رسول الله صلی الله علیه وسلم گاه در نماز صبح و مغرب قنوت خوانده اند[۹]و گاه فقط در نماز صبح.[۱۰]
قرنهاست که مسلمین و الجماعة مسلمین توسط کفار آشکار و بخصوص کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار و مرتد محلی دچار الفتنه در سطح عام و فراگیر شده است و این الفتنه در سطح عمومی آن هنوز به شکل وحشیانه و درندانه تری وجود دارد و این لزوم قنوت در تمام نمازها تا برداشتن و پاک کردن این الفتنه بر سرزمینهای اسلامی را می رساند.
- به هر حال بعد از چنگ زدن به قرآن و سنت و اهل الجماعة شدن و مشورت ومراجعه به «اولی الامر» و به دنبال آن طلب بخشش و توبه و دعا، قدم چهارم پناه بردن به اسلحه «صبر» است.
الله تعالی می فرماید: وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ(بقره/۱۵۵) و قطعاً شما را با برخی از (امور همچون) ترس و گرسنگی و زیان مالی و جانی و کمبود میوهها، آزمایش میکنیم، و مژده بده به صبرکنندگان .
لقمان می گوید: یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (لقمان/۱۷) ای پسرم! نماز را برپا دار، و به کار معروف و شناخته شده و نیک (که در شریعت تعیین شده و یا بر اساس شریعت است) دستور بده و از کار منکر بد (که در شریعت تعیین شده و بر اساس شریعت بد است) نهی کن، و در برابر مصائبی که به تو میرسد صبر کن و شکیبا باش. بدرستی که اینها (۱- اقامه نماز ۲- امر به معروف و نهی از منکر ۳- صبر) از کارهای (اساسی و مهمّی) است که باید بر آن عزم را جزم کرد و ثابت قدم بود.
در این مسیر امر به معروف و نهی از منکر ممکن است یا از سوی کفار اصلی و کفار مرتد مصیبت و اذیتی به مومن برسد و یا ممکن است از سوی مومن اهل تأویل و اهل بدعت و یا از سوی مسلمان ظالم غیر اهل تأویل که در برابر هر سه باید «صبر و شکیبائی» داشت.
ابن تیمیه می گوید:” كلُّ ما أوجب فتنةً أو فُرْقةً، فَلَيْسَ من الدّينِ، سَوَاء كَانَ قولاً اَوْ فعلاً. هر عملی یا گفتاری که باعث ایجاد فتنه یا تفرّق و جدائی شود از دین نیست، فرقی نمی کند که قولی باشد یا عملی. اما شخص عادلی که دچار چنین مصیبتی بشود باید در برابر چنین فتنه ای صبر کند، و بر جهالت نادان و ظلم چنین نادانی صبر پیشه کند اگر بر اساس تأویل نباشد، امّا اگر طرف اهل تأویل بود، خطای این ظالم اهل تأویل بر او بخشیده می شود، و او به خاطر آنچه از آزار و اذیت قولی باشد یا عملی که انجام می دهد برای اجتهاد خودش دارای اجر است و خطایش بر او بخشیده می شود و این محنت و ابتلایی است در حق این مظلوم، اگر بر آن صبر کند و تقوای الله را پیشه کند عاقبت خیری برای او خواهد بود. … الله تعالی می فرماید: لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُواْ أَذًى کَثِیراً وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ (آل عمران/۱۸۶) به طور مسلّم و قطعی از لحاظ مال و جان خود مورد آزمایش قرار میگیرید و حتماً از کسانی که پیش از شما بدیشان کتاب داده شده است، و از مشرکین، اذیّت و آزار فراوانی میبینید و اگر صبر و بردباری کنید و پرهیز کنید، پس بدرستی که اینها (صبر در برابر ۱- آزمایش شدن با مال و جان و اذیت و آزار شدن توسط کفار اهل کتاب و کفار سکولار/مشرک) از کارهای (اساسی و مهمّی) است که باید بر آن عزم را جزم کرد و ثابت قدم بود.
پس خداوند عزّوجل امر کرده است به صبر کردن بر آزار و اذیت مشرکین و اهل کتاب به همراه تقوی؛ و این آموزش و یادآوری است بر صبر کردن بر اذیت و آزار مؤمنین نسبت به یکدیگر، اهل تأویل باشد یا نباشد.
و خداوند سبحان فرمود: وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى (مائده/۸) و دشمنانگی قومی شما را بر آن ندارد که (با آنها) عدالت نکنید. عدالت کنید که عدالت (به ویژه با دشمنان کافر) به پرهیزگاری نزدیکتراست . الله نهی فرمود که مؤمنان بغض و نفرتشان بر کفّار باعث شود عدالت را کنار بگذارند. پس امر الله چگونه است که اگر بغض کنید بر کسی که مسلمانی فاسق باشد یا اهل بدعتی که تأویل می کند و از اهل ایمان باشد؟! در این صورت اولی تر این است که بر مومن واجب باشد که کینه او را وادار نکند به مؤمنی عدالت نکند اگرچه آن مؤمن نسبت به او ظلم کرده و ظالم بوده است.
پس فتنه ای (از سوی انسانها نسبت به هم) رخ نمی دهد مگر به خاطر ترک کردن آنچه الله امر کرده است، زیرا الله پاک، به حق امر کرده است، به صبر امر کرده؛ و فتنه یا دراثر ترک حق است و یا در اثر ترک صبر.
مظلوم اگرچه اجازه دارد به فرمان الله ظلم را از خود دفع کند که می فرماید: وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُوْلَئِکَ مَا عَلَیْهِم مِّن سَبِیلٍ (شوری/۴۱) بر کسانی که پس از ستمی که بر آنان رفته است انتقام میگیرند، راهی برای مواخذه و بازخواست آنها وجود ندارد و آزاد هستند؛ اما این مبارزه ی مظلوم با ظالم مشروط به دو است:
- قدرت انجام این کار را داشته باشد.
- زیاده روی نکند.
پس اگر ناتوان و ضعیف بود، یا یاری رساندن به او منجر به دشمنی و تجاوز بیشتر شد، جائز نیست؛ و این همان اصل نهی از فتنه است.” [۱۱]
حالا منکراتی غیر از کفر بواح توسط حاکمیت وجود دارند و اقدام برای برداشتن انقلابی این منکرات با دست در سطح حکومتی نیز منجر قتال و جنگ مسلحانه ی منتهی به فتنه می شود. در چنین شرایطی چه باید کرد؟ کسی که به این منکرات راضی نیست و تابع ظلم و ستم این دسته از حکام جائر و ستمگر و ظالم مسلمان نیست و اینهمه منکرات را نیز می بیند و توانائی های خود را نیز می داند چکار می کند؟ بر اساس مراحل سه گانه ی مبارزه جهت تغییر منکر عمل می کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:
- مَن رَأَى مِنكُم مُنْكَرًا فَلْيُغَيِّرْهُ بيَدِهِ، هر کس از شما منکری را دید آن را با دست تغییر بدهد،
- ۲- فإنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسانِهِ، اگر با دست نتوانست با زبان آن را تغییر بدهد،
- ۳- فإنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ، وذلكَ أضْعَفُ الإيمانِ[۱۲]. اگر با زبان نتوانست با قلبش آنرا تغییر دهد، این ضعیفترین مرحلهی ایمان است. این مرحله در واقع مرحله ی مبارزه ی منفی است. یعنی مثلاً در فلان جلسه شرکت نکند یا به فلان مکان نرود یا فلان سخن را نگوید و به این شکل عملش موافق قلبش باشد و با قلبش عمل و گفتارش را در تغییر منکر به کار گیرد. کسی که با قلبش مخالف منکر و امر فاسد و زشتی باشد اما بدون داشتن عذر معتبر شرعی عملاً در آن مشارکت کند دروغگوست. چنین شخصی با قلب هم با منکر است .
شخص مومن بر اساس توانائی های خود «لا وَاجِبَ مَعَ الْعَجْزِ» با تحمل تمام سختی های راه، مسیر واجب امر به معروف و نهی و تغییر منکر و مسیر روشنگری و دعوت و تبلیغ با دست یا زبان یا قلب را به همراه استفاده از اسلحه ی «صبر» درپیش می گیرد همچون تمام ائمه ی تمام مذاهب اسلامی معروف و به اهل سنت موجود، نه بی خیالی و سهل انگاری و گوشه گیری و نظاره گر شدن که یکی از صفات دارودسته ی منافقین است.
پس رهبران و امرا و مسئولینی در الجماعة و دارالاسلام وجود دارند که کارهای زشتی انجام می دهند که ما از این کاری زشت و منکر آنها بدمان می آید و حتی کار به جایی می رسد که گاه از خود رهبر الجماعه هم بدمان می آید.
عوف بن مالک روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «خِیَارُ أَئِمَّتِکُمُ الَّذِینَ تُحِبُّونَهُمْ وَیُحِبُّونَکُمْ، وَیُصَلُّونَ عَلَیْکُمْ وَتُصَلُّونَ عَلَیْهِمْ، وَشِرَارُ أَئِمَّتِکُمُ الَّذِینَ تُبْغِضُونَهُمْ وَیُبْغِضُونَکُمْ، وَتَلْعَنُونَهُمْ وَیَلْعَنُونَکُمْ»، قِیلَ: یَا رَسُولَ اللهِ، أَفَلَا نُنَابِذُهُمْ بِالسَّیْفِ؟ فَقَالَ: «لَا، مَا أَقَامُوا فِیکُمُ الصَّلَاةَ، وَإِذَا رَأَیْتُمْ مِنْ وُلَاتِکُمْ شَیْئًا تَکْرَهُونَهُ، فَاکْرَهُوا عَمَلَهُ، وَلَا تَنْزِعُوا یَدًا مِنْ طَاعَةٍ».[۱۳] بهترین رهبرانتان کسانی اند که شما آنها را دوست می دارید و آنها شما را دوست می دارند، و شما برای آنها دعا می کنید و آنها برای شما دعا می کنند، و بدترین رهبرانتان کسانی اند که شما با آنها بغض و کینه می ورزید و آنها با شما بغض و کینه می ورزند، و شما آنها را لعنت و نفرین می کنید و آنها شما را نفرین و لعنت می کنند، گفته شد: ای رسول الله، آیا با شمشیرآنها را بدور نیندازیم؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: نخیر، (با شمشیر به جنگ آنها نروید) تا زمانی آنها در میانتان نماز را برپا داشتند، و چون از رهبرانتان چیزی (ناپسند و خلاف شرع) دیده که آن را نمی پسندید، پس آن کارش را ناپسند بدارید، و دستی ازاطاعت و فرمانبرداری بیرون نکشید.
احمد بن حنبل در المسند خود روایت دیگری را به همین مضمون از ابو سعید خدری نقل کرده است: که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: تَكُونُ أُمَرَاءُ تَلِينُ لَهُمْ الْجُلُودُ وَتَطْمَئِنُّ إِلَيْهِمْ الْقُلُوبُ وَيَكُونُ عَلَيْكُمْ أُمَرَاءُ تَشْمَئِزُّ مِنْهُمْ الْقُلُوبُ وَتَقْشَعِرُّ مِنْهُمْ الْجُلُودُ قَالُوا أَفَلَا نَقْتُلُهُمْ قَالَ لَا مَا أَقَامُوا الصَّلَاةَ .[۱۴] در آينده اميراني خواهند آمند كه با آن ها نرم برخورد مي كنيد (و احساس آرامش دارید) و به آن ها اطمينان داريد و نيز اميراني خواهند آمد كه از آن ها متنفر هستيد و با آن ها به سختي برخورد مي كنيد (و احساس عدم آسایش می کنید). گفتند: آيا با آن ها بجنگيم؟ فرمود: خير تا زماني كه نماز را برپا می دارند.
به قول امام شنقیطی این دو حدیث می رسانند که ترک کردن نماز کفر بواح و آشکاری است،[۱۵] عمر بن خطاب در میان جمعی از اصحاب می گوید: إنَّه لا حَظَّ في الإسلامِ لِمَنْ أضاعَ الصَّلاةَ.[۱۶] بدون شک کسی که نماز را ضایع کند بهره ای از اسلام ندارد، و هیچ یک از اصحاب بر این سخن عمر ایرادی نگرفتند که نشان از اجماع آنهاست.[۱۷] عبد الله بن شَقيق العُقيلي می گوید: كان أصحابُ محمَّدٍ صلَّى اللهُ عليه وسلَّم لا يَرَونَ شيئًا من الأعمالِ تَرْكُه كفرٌ غيرَ الصَّلاةِ.[۱۸] اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم ترک کردن هیچ عملی غیر از نماز را کفر نمی دانستند. إسحاق ابن راهَوَيْه،[۱۹] وابنُ القَيِّم،[۲۰] والشوكاني[۲۱] نیز اجماع صحابه را در کافر بودن ترک کننده ی عمدی نماز آورده اند.
رسول الله صلی الله علیه وسلم نماز نخواندن حاکم را کفر بواحی می داند که از سوی الله برای کفر بواح و آشکار بودن آن دلیل داریم و نماز نخواندن را دلیلی برای قیام و جنگ با حکام و امراء و عدم اطاعت از سرپرستان و…می داند چنانچه ام سلمه رضی الله عنها روایت نمودند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «سَتَکُونُ أُمَرَاءُ فَتَعْرِفُونَ وَتُنْکِرُونَ، فَمَنْ عَرَفَ بَرِئَ، وَمَنْ أَنْکَرَ سَلِمَ، وَلَکِنْ مَنْ رَضِیَ وَتَابَعَ» قَالُوا: أَفَلَا نُقَاتِلُهُمْ؟ قَالَ: «لَا، مَا صَلَّوْا».[۲۲] عنقریب بر شما امیران خواهند آمد که برخی از کارهایشان را می شناسید (که برابر با شرع اند) و برخی را نمی شناسید (زیرا مخالف شرع اند)، پس هرکس (از شما منکر را) شناخت، (وآن را ناپسند دانست) او (از گناه) تبرئه گشته است، و هرکس (نهی ازمنکرکرد و منکر را) انکار نمود، او سالم مانده است، و لیکن (آنی هلاک گشته که به منکر) راضی گشته و(از آن) پیروی نموده است، (صحابه می خواستند اجازه ی جنگ با این حکام و امراء را بگیرند به همین دلیل) گفتند: آیا با این نوع امیران درگیرنشویم و نجنگیم؟ (رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم اجازه ی جنگ مسلحانه نداد و) فرمودند: نخیر(با آنها نجنگید)، تا زمانی که نماز خواندند.
امام نووی می گوید این حدیث می رساند که قیام بر رهبران الجماعة تا زمانی که چیزی از قواعد و پایه های اسلام را تغییر نداده اند صرفاً به خاطر ظلم یا فسق جایز نیست.[۲۳]
امام شافعی نیز می گوید: حرف شنوی و اطاعت کردن برای اولی الامر مادام که نماز می خوانند وجود دارد و با شمشیر بر علیه چنین سرپرستان و حکامی قیام نمی شود و خلافت هم در قریش است.[۲۴]
امام مجتهد سید صديق حسن خان القنوجی بخاری می گوید: اطاعت از رهبران در غیر معصیت الله به اتفاق سلف صالح به خاطر نصهای قرآن عزیز و احادیث متواتر که واقعاً زیاد هستند واجب است و زمانی که بر حاکمیت آنها از سوی مسلمین اتفاق صورت گرفت جدائی از اطاعت آنها مادام که نماز را برپا می دارند و کفر بواح و آشکاری را ظاهر نکرده اند مجاز نیست. [۲۵]
چرا ترک نماز کفر بواح و آشکار است؟ چون: دعانا النبيُّ صلَّى اللهُ عليه وسلَّم فبَايعْناه، فقال فيمَا أَخَذَ علينا: أنْ بايَعْنا على السَّمعِ والطاعةِ في مَنشطِنا ومَكْرَهِنا، وعُسرِنا ويُسرِنا، وأَثَرةٍ علينا، وأنْ لا نُنازِعَ الأمرَ أهلَه، إلَّا أنْ تَرَوْا كُفرًا بَواحًا، عِندَكم مِن اللهِ فيه بُرهانٌ.[۲۶] نبي- صلى الله عليه وسلم – ما را دعوت و طلب کرد و ما با ايشان بيعت کرديم. از جمله اموري كه در مورد آنها از ما بيعت گرفت اين بود که : «در حالت خوشحالي و نگراني یا بانشاطی و بی حالی، سختي و آساني و تر جيح ديگران بر ما، سمع و طاعت، شنیدن و اطاعت کردن داشته باشیم. و همچنين نبايد با حکام و امیران و صاحبان امیر درگیر شويم مگر زماني که کفر آشکاري ديديد و براي آن از جانب خدا، دليل و برهاني داشتيد.
در این دسته از روایات ۳ نکته ی مهم وجود دارد:
- گاه ممکن است هم ما و هم رهبر از همدیگر خوشمان نیاید اما این باعث گرفتن اطاعت از رهبریت در معروف نمی شود. رهبر در منهج اسلامی باید دارای توانائی ها و شرایطی مثل علم در حد اجتهاد باشد حالا اگر در حکومتهای بدیل+ اضطراری + اسلامی رهبر و امام دارای چنین توانائی هایی نبود و ما به دلیل این نواقص و عیبها از او بدمان آمد چه؟[۲۷] یا در حکومتداری دارای ظلمها و مفاسدی باشد و ما به این دلیل از او بدمان آمد چه؟
- ما با وجود این شرایط باز ضمن دعوت و روشنگری و زمینه سازی جهت برداشتن منکرات و مفاسدی که وجود دارند باید اهل الجماعه باقی بمانیم و حق «ترک سنت» و تولید تفرق و فرقه سازی را نداریم و حتی حق تضعیف حاکمیت و الجماعة و ذلیل کردن رهبریت الجماعه را نیز نداریم چون رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرماید:
- – مَنْ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ وَاسْتَذَلَّ الْإِمَارَةَ ، لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ وَلَا وَجْهَ لَهُ عِنْدَهُ.[۲۸] هر كس از جماعت جدا شود و رهبر خود را ذلیل كند الله را در حالی ملاقات می كند كه نزد الله[بر اين كارش] دلیلی ندارد.
- مَا مِنْ قَوْمٍ مَشَوْا إِلَى سُلْطَانِ اللَّهِ لِيَذِلُّوهُ إِلا أَذَلَّهُمُ اللَّهُ قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ .[۲۹]. هیچ گروهی در این زمین علیه حاکم الهی به قصد ذلیل کردن او قیام نکرد، مگر این که خداوند او را قبل از قیامت، ذلیل ساخت. یعنی در زمان حیاتشان آنها را ذلیل می کند قبل از مرگشان .
- – مَن أَهانَ سلطانَ اللَّهِ في الأرضِ أَهانَهُ اللَّهُ.[۳۰]“سُلطانَ اللهِ”، یعنی حاکم الجماعة که اطاعت از او در غیر معصیت الله واجب است، اضافه کردن حاکم به الله اضافه تشریف است مثل «بَيتِ اللهِ، وناقةِ اللهِ». كسي كه به اين حاكم الهي اهانت كند، خداوند او را مورد توهین قرار می دهد و خوارش می کند.
- «ترک عمدی نماز» کفر بواح و آشکاری است که شخص را از دایره ی اسلام خارج می کند و وارد دایره ی کفار می کند[۳۱] و تبدیل می شود به طاغوت آشکار سکولار (مشرک)ی که باید به او هم کفر کرد، و همین کفرِ آشکار، دلیلی در اختیار مسلمین دارالاسلام قرار می دهد که بر علیه چنین حاکمی جنگ مسلحانه کنند چون بر اساس قاعده ی نفی سبیل «وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا» (نساء/۱۴۱) هیچ راهی وجود ندارد که از چنین راهی کفار بر مسلمین مسلط و حاکم شوند بخصوص کفار نجس سکولاری: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ (توبه/۲۸) که ابتدا از خود آنها برائت کرده ایم و بعد از عقایدشان. إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ (ممتحنه/۴) چون در میان کفار ۵گانه ی آشکار ۱- الَّذِينَ هَادُوا ۲- وَالصَّابِئِينَ ۳- وَالنَّصَارَىٰ ۴- وَالْمَجُوسَ ۵- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (حج/۱۷) تنها مشرکین هستند که نماز خواندن جزئی از واجبات دین آنها نیست. هر کسی از سکولاریستها (مشرکین = احزاب) که دوست داشته باشد به سبک یهودی ها یا نصرانی ها یا مجوس یا صابئین یا مسلمین نماز می خواند و هر کسی که دوست نداشته باشد و یا به آن اعتقاد نداشته باشد نماز نمی خواند اما نماز برای سایر کفار جزئی از واجبات دینشان است و هر کدام به سبک خودشان نماز می خوانند.
به این شکل کسی که عمداً نماز خواندن را ترک می کند جزو یکی از احزاب سکولار و سکولاریستها (مشرکین) می شود.[۳۲] و از ذمه الله و رسولش خارج می شود چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:لَا تَتْرُکِ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّدًا، فَإِنَّهُ مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّدًا فَقَدْ بَرِئَتْ مِنْهُ ذِمَّةُ اللهِ وَرَسُولِهِ. [۳۳] کسی نماز را عمداً و قصداً ترک نکند، زیرا هرکس نماز را بطور عمدی و قصدی ترک کند، قطعاً (خون و مال) او تحت امان و ضمانت الله و رسولش قرار نمی گیرد. الله تعالی می فرماید: مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ (روم/۳۱) به سوی الله توبه کنندگان برگردید، و از الله پرهیز کنید، و نماز را برپا دارید و از زمره سکولاریستها ( = مشرکین = احزاب) نگردید. مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ (روم/۳۲) از آن کسانی که آئین خود را پراکنده و بخش بخش کردهاند و به دستهها و گروههای گوناگونی تقسیم شدهاند . هر حزبی هم از روشی که دارد خرسند و خوشحال است.
ترک کننده های نماز به یک روش به خود و خانواده و الجماعة مسلمین ضربه می زنند و خیانت می کنند و مومنین نماز خوان هم به سبک خودشان زمینه های فرقه بازی و ضربه زدن به الجماعة را فراهم کرده اند. اجازه دهید در این زمینه ی نماز خواندن پشت سر حکام و مسئولین فاجر و ستمگر و سایر مسلمین اهل بدعت توضیحی دهم، چون «سوال روز» عده ای از دوستان و اسباب و بهانه ی فرقه بازی بعضی از برادران نامتعادل و نامیزان شده است که دارودسته ی منافقین هم به چنین ویروسی دامن می زنند.
ابنُ بَطَّةَ العُكبَري می گوید: العلماء از اهل فقه و العلم و پرهیزگاران و عبادت پیشه گان و زاهدها از اول این امت تا زمان حاضر ما اجتماع کرده اند مبنی بر اینکه نماز جمعه و عیدین و منی و عرفات و جهاد تهاجمی و جهاد به صورت کلی و هدایت کردن با هر امیر پرهیزگار و فاجر ستمکاری جایز است …. و حرف شنوی و اطاعت برای کسی که به او مسئولین و امارت داده اند نیز واجب است حتی اگر برده ای حبشی باشد: إلَّا في مَعصيةِ اللهِ عَزَّ وجَلَّ؛ فلَيسَ لمَخلوقٍ فيها طاعةٌ؛ مگر در معصیت و گناه از الله باشد که در این صورت برای مخلوق در معصیت الله اطاعتی وجود ندارد.[۳۴] یعنی أهلَ السُّنَّةِ والجَماعةِ حتی اطاعت از امام عادل را نیز در معصیت الله مجاز نمی دانند، اگر این امام و رهبر آنها را به اطاعت از الله دستور داد از او اطاعت می کنند مثل دستور به اقامه نماز و دادن زکان و صدق و راستی و عدالت و حج و جهاد در راه الله، پس مومنین در حقیقت از الله اطاعت کرده اند.[۳۵]
ابن عمر پشت سر یکی از خوارج که اولین بدعت را در میان مسلمین پایه ریزی کردند نماز می خواند یکی از او پرسید آیا پشت سر این شخص نماز می خوانی؟ ابن عمر پاسخ داد: إذا نادَوا حَيَّ على خَيرِ العَمَلِ أجَبْنا، وإذا نادَوا إلى قَتلِ نَفْسٍ قُلْنا: لا![۳۶] زمانی که فریاد زدند بشتابید به سوی بهترین عمل جواب مثبت دادیم و دعوتشان را قبول کردیم و زمانی که دعوت کردند به سوی قتل نفس گفتیم: نه.
از الحَسن هم در مورد خواندن نماز پشت سر صاحب بدعت پرسیده شد، پاسخ داد: صَلِّ خَلْفَهُ، وعليه بِدْعَتُه. [۳۷] پشت سرش نماز بخوان و بدعتش هم برای خودش است. به همین دلیل خواندن نماز پشت سر خوارج را نیز جایز می داند.[۳۸]
امام سفيان الثوری به شعيب بن حرب می گوید: ای شعیب آنچه نوشته ای سودی به تو نمی رساند مگر زمانی که معتقد باشی که اقامه نماز پشت سر هر پرهیزگار و فاجری صحیح است. ( یعنی باید به صورت عقیدتی و منهجی به چنین امری اعتقاد داشت و نماز را پشت سر فاجری که مرتکب کفر بواح نشده است انجام داد نه به خاطر ترس یا منافع دنیوی.) شعیب از امام سفیان ثوری می پرسد: آیا در تمام نمازها؟ سفیان ثوری پاسخ می دهد: نه، فقط نماز جمعه و عیدین را پشت سر هر کسی که رسیدی اقامه کن، اما در سایر نمازها مخییر هستی و اختیار داری که بخوانی یا نه، نماز را پشت سر کسی بخوان که به او اطمینان داری و بدانی که او از اهل السنه و الجماعة است. [۳۹]
ابن قدامه می گوید که امام احمد و سایر علمای معاصر با او نمازهای جمعه و عیدین را پشت سر معتزله خوانده اند.[۴۰] در هر صورت اهل سنت و جماعت اتفاق دارند که اگر در مکانی که باید نماز جمعه و عیدین و یا نماز موسم حج اجرا شود: فهذه تُفعَلُ خَلفَ كُلِّ بَرٍّ وفاجِرٍ باتِّفاقِ أهلِ السُّنَّة والجَماعةِ.[۴۱] اینها پشت سر هر پرهیزگار و فاجرستمگری انجام می شوند و اهل سنت و جماعت بر این امر اتفاق دارند.
أبو منصور اصفهانی می گوید:از سنت است مطیع و فرمانبر شدن برای امراء و حاکم و اینکه با اسلحه بر علیه آنها قیام نشود هر چند ستمکار باشند و اینکه از آنها حرفشنوی شود و از آنها اطاعت شود هر چند یک برده ی حبشی باشد. همچنین از سنت است حج و جهاد کردن به همراه اینها و خواندن نماز جمعه و عیدین پشت سر هر مسلمان پرهیزگار یا هر مسلمان فاجر و ستمکاری.[۴۲] ابن قدامه و دیگران در معرفی عقیده اهل سنت و جماعت می گوید: وَنَرَى الحجَّ والجِهَادَ مَاضِيًا مَعَ طاعةِ كُلِّ إِمامٍ، بَرًّا كَانَ أَوْ فَاجِرًا، وَصَلاةُ الجُمُعَةِ خَلْفَهُمْ جَائِزَةٌ. [۴۳]معتقدیم حج و جهاد تا روز قیامت به همراه هر رهبر و امام پرهیزکار یا ستمکاری باقی می ماند و نماز جمعه پشت سر آنها نیز جایز است. امام سفيان ثوری (وفات۱۶۱ق) نیز در معرفی این منهج می گوید: نماز پشت سر هر مسلمان نیکوکار و بدکاری صحیح است و جهاد هم تا روز قیامت باقی است و صبر هم تحت پرچم حاکم ستمکار و عادل.[۴۴] امام أبو الحسن اشعری (وفات ۳۲۴ق)[۴۵] همین موارد را بیان می کند و در جای دیگری علاوه بر دعاء برای اصلاح شدن رهبر و امیران بیان می کند: وألا يقاتلوا في الفتنة.[۴۶] و اینکه در فتنه نجنگند و در جنگ مسلحانه ی منتهی به الفتنه مشارکت نداشته باشند.
امام نووی در یک جمع بندی می گوید: همواره همه ی سلف و خلف (= قدما و متأخّران) بر روا بودن نماز پشت سر معتزله و دیگران از اصحاب همه ی مذاهب اسلامی و روا بودن ازدواج و توارث با آنان و جریان همه ی احکام مسلمین بر آنان اتّفاق نظر داشته اند.[۴۷]
این منهج اهل سنت و جماعت است که از زبان بزرگان اهل سنت و اهل جماعت بیان شد حالا اهل الفرقة و دعوتگران به سوی تفرق و ذلیلی در این امور چه انجام می دهند به خودشان ربط دارد و کارنامه ی خودشان را می نویسند. یکی ابتدای روزه ماه رمضان را اسباب تفرق می کند، دیگری ابتدای عیدین را و آن یکی هم نماز و جهاد و زکات و سایر امور شرعی را. این جنگولک بازی ها ربطی به منهج اهل سنت و جماعت ندارد و کلاً از افکار و افراد نامتعادل و نامیزان و آلوده و مریض سرچشمه می گیرند که دارودسته ی منافقین داخلی و سایر سربازان جنگ روانی کفار آشکار به آن دامن می زنند.
سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[۱] مسلم ۲۸۶۷/ الألباني، صحيح الجامع ۲۲۶۲
[۲] أخرجه أبو داود (۴۳۴۳) واللفظ له، والنسائي في ((السنن الكبرى)) (۱۰۰۳۳)، وأحمد (۶۹۸۷) باختلاف يسير، وابن ماجه (۳۹۵۷) بنحوه / بينما نحن حول رسولِ اللهِ صلَّى اللهُ عليه وسلَّم ، إذ ذكر الفِتنةَ ، فقال : إذا رأيتم النَّاسَ قد مرَجت عهودُهم ، وخفَّت أماناتُهم وكانوا هكذا . وشبَّك بين أصابعِه ، قال : فقُمتُ إليه فقلتُ : كيف أفعلُ عند ذلك ! جعلني اللهُ فداك ؟ قال : الزَمْ بيتَك ، واملِكْ عليك لسانَك ، وخُذْ بما تعرِفُ ودَعْ ما تُنكِرُ ، وعليك بأمرِ خاصَّةِ نفسِك ، ودَعْ عنك أمرَ العامَّةِ
[۳] بخاری ۷۰۸۸-۱۹ /يُوشِكُ أَنْ يَكُونَ خَيْرَ مَالِ المُسْلِمِ غَنَمٌ يَتْبَعُ بِهَا شَعَفَ الجِبَالِ وَمَوَاقِعَ القَطْرِ، يَفِرُّ بِدِينِهِ مِنَ الفِتَنِ
[۴] مسلم۲۹۴۸
[۵] النووی، شرحُ النَّوَوي علی مُسلِم ۱۸/۸۸/ الْمُرَادُ بِالْهَرْجِ هُنَا الْفِتْنَةُ وَاخْتِلَاطُ أُمُورِ النَّاسِ وَسَبَبُ كَثْرَةِ فَضْلِ الْعِبَادَةِ فِيهِ أَنَّ الناس يغفلون عنها ويشتغلون عنها ولايتفرغ لها إلا أفراد.
[۶] صحيح البخاري (۳۹۸۹). – كتاب المغازي- باب سرية الرجيع وبئر معونة.
[۷] أبو داود (۱۴۴۳) وأحمد (۲۷۴۶) / ابن جرير الطبري، مسند ابن عباس ۱/۳۱۶ / أحمد شاكر، تخريج المسند لشاكر۴/۲۶۳ / الألباني، صحيح أبي داود ۱۲۸۰- إرواء الغليل ۲/۱۶۳/ شعيب الأرناؤوط، تخريج المسند لشعيب ۲۷۴۶
[۸] مسلم۶۷۷/ عَنْ أَنَسِ بنِ مَالِكٍ: أنَّ النبيَّ صَلَّى اللَّهُ عليه وسلَّمَ قَنَتَ شَهْرًا يَلْعَنُ رِعْلًا، وَذَكْوَانَ، وَعُصَيَّةَ عَصَوُا اللَّهَ وَرَسولَهُ.
[۹] مسلم ۶۷۸/ روى مسلم عن البراء بن عازب أن رسول الله – صلى الله عليه وسلم – كان يقنت في الصبح والمغرب.
[۱۰] النووي، المجموع للنووي ۳/۵۰۴ / أن النبي صلى الله عليه وسلم قنَتَ شهرا يدعو عليهم ثم تركَ فأما في الصبحِ فلم يزلْ يقنتُ حتى فارقَ الدنيا
[۱۱]ابن تيمية، الاستقامة ۱/ ۳۷/ وكل ما أوجب فتنة وفرقة فليس من الدين، سواء كان قولاً أو فعلاً، ولكن المصيب العادل عليه أن يصبر عن الفتنة، ويصبر على جهل الجهول وظلمه
[۱۲] مسلم 49
[۱۳] مسلم ۱۸۵۵
[۱۴] احمد بن حنبل، مسند أحمد، مسند المكثرين من الصحابة مسند أبي سعيد الخدري رضي الله عنه (حديث رقم: ۱۱۲۳۱ )
[۱۵] أضواء البيان للشنقيطي (۴/۳۳۶).
[۱۶] أخرجه مالك في (الموطأ) (۱/۳۹)، وابن سعد في (الطبقات الكبرى) (۴۰۹۲)، والخلال في (السنة) (۱۳۸۸)، والطبراني في (المعجم الأوسط) (۸۱۸۱). قال الهيثمي في (مجمع الزوائد) (۱/۳۰۰): رجاله رجال الصحيح. وصحَّح إسنادَه على شرط الشيخين الألبانيُّ في (إرواء الغليل) (۱/۲۲۵).
[۱۷] الصلاة وحكم تاركها) لابن القيم (ص: ۳۳
[۱۸] أخرجه الترمذي (۲۶۲۲)، والمروزي في (تعظيم قدر الصلاة) (۹۴۸)، والخلال في (السنة) (۱۳۷۸)، والحاكم (۱۲) باختلاف يسير. صحَّح إسنادَه النوويُّ في (الخلاصة) (۱/۲۴۵)، والعراقي في (طرح التثريب) (۲/۱۴۶)، والسخاوي في (الأجوبة المرضية) (۲/۸۱۹)، وابن باز في (مجموع فتاواه) (۸/۱۶)، وصحَّح الحديثَ الألبانيُّ في (صحيح سنن الترمذي) (۲۶۲۲).
[۱۹] قال محمد بن نصر المروزيُّ: (قال أبو عبد الله: سمعتُ إسحاق، يقول: قد صحَّ عن رسول الله صلَّى اللهُ عليه وسلَّم أنَّ تارك الصلاة كافرٌ، وكذلك كان رأيُ أهل العلم من لَدُن النبي صلَّى اللهُ عليه وسلَّم إلى يومنا هذا، أنَّ تاركَ الصلاة عمدًا من غير عذر حتى يذهب وقتُها كافرٌ). (تعظيم قدر الصلاة) (۲/۹۲۹).
[۲۰] قال ابنُ القيِّم: (وأمَّا إجماعُ الصَّحابة؛ فقال ابنُ زنجويه: حدَّثَنا عمرُ بن الربيع، حدَّثَنا يحيى بن أيُّوبَ، عن يونس، عن ابن شهاب، قال: حدَّثَني عُبيدُ الله بن عبد الله بن عتبة، أنَّ عبد الله بن عباس أَخبَره أنَّه جاءَ عُمرَ بن الخطَّاب حين طُعِن في المسجد، قال: فاحتملتُه أنا ورهطٌ كانوا معي في المسجد حتى أدخلناه بيته. قال: فأمَرَ عبدَ الرحمن بن عوف أن يُصلِّي بالناس. قال: فلمَّا دخلنا على عُمر بيتَه غُشِي عليه من الموتِ فلم يزلْ في غشيته حتى أسفر، ثم أفاق، فقال: هلْ صلَّى الناس؟ قال: فقلنا: نعم، فقال: لا إسلامَ لِمَن ترَك الصلاة، وفي سياق آخَرَ: لا حظَّ في الإسلام لمن ترَكَ الصلاة, ثم دعا بوَضوء فتوضَّأ وصلَّى… “وذكر القصة”. فقال هذا بمحضَرٍ من الصحابة ولم يُنكروه عليه). (الصلاة وأحكام تاركها) (ص: ۵۳).
[۲۱] قال الشوكانيُّ: (“وعن عبد الله بن شَقيق العُقَيلي، قال: كان أصحابُ رسول الله صلَّى اللهُ عليه وسلَّم لا يرون شيئًا من الأعمالِ تركُه كفرٌ غير الصلاة؛ رواه الترمذي”، الحديث رواه الحاكمُ وصحَّحه على شرطهما، وذكره الحافظُ في التلخيص، ولم يتكلَّمْ عنه، والظاهر من الصِّيغة أنَّ هذه المقالة اجتمع عليها الصحابة؛ لأنَّ قوله: “كان أصحابُ رسول الله” جمْع مضاف، وهو من المُشعِرات بذلك). ((نيل الأوطار)) (۱/۳۶۳).
[۲۲] مسلم، حدیث: ۱۸۵۴)
[۲۳] مسلم بشرح النووي، ج ۶ ص ۴۸۶ / فيه أنه لا يجوز الخروجُ على الخلفاء بمجرد الظلم أو الفسق، ما لم يغيروا شيئًا من قواعد الإسلام.
[۲۴] هکاری، اعتقاد الشافعي، ص ۱۶/ والسَّمعُ والطَّاعةُ لأُولي الأمرِ ما داموا يُصَلُّونَ، والولاةُ لا يُخرَجُ عليهم بالسَّيفِ، والخِلافةُ في قُرَيشٍ.
[۲۵] الكتاني، الشيخ محمد جعفر، نظم المتناثر من الحديث المتواتر. ج۱ ص۱۶۰/ وطاعة الأئمة واجبة إلا في معصية الله باتفاق السلف الصالح لنصوص الكتاب العزيز والأحاديث المتواترة في وجوب طاعة الأئمة وهي كثيرة جدا ولا يجوز الخروج عن طاعتهم بعد ما حصل الاتفاق عليهم ما أقاموا الصلاة ولم يظهروا كفرا بواحا.
[۲۶] رواه البخاري (۷۰۵۵) ومسلم (۱۸۴۰).
[۲۷] النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبدالله بن عبد البر (متوفای ۴۶۳ ه)، التمهید لما فی الموطا من المعانی و الاسانید، ج۲۳، ص۲۷۹، تحقیق:مصطفی بن احمد العلوی، محمد عبدالکبیر البکری، ناشر:وزارة عموم الاوقاف و الشؤون الاسلامیة – المغرب – ۱۳۸۷ ه./ واما اهل الحق وهم اهل السنة فقالوا هذا هو الاختیار ان یکون الامام فاضلا عدلا محسنا فان لم یکن فالصبر علی طاعة الجائرین من الائمة اولی من الخروج علیه لان فی منازعته والخروج علیه استبدال الامن بالخوف ولان ذلک یحمل علی هراق الدماء وشن الغارات والفساد فی الارض وذلک اعظم من الصبر علی جوره وفسقه والاصول تشهد والعقل والدین ان اعظم المکروهین اولاهما بالترک وکل امام یقیم الجمعة والعید ویجاهد العدو ویقیم الحدود علی اهل العداء وینصف الناس من مظالمهم بعضهم لبعض وتسکن له الدهماء وتامن به السبل فواجب طاعته فی کل ما یامر به من الصلاح او من المباح.
[۲۸] مسند أحمد بن حنبل ۲۲۶۷۴ – ۲۲۶۷۸ / الأموال لابن زنجويه ۴۴ / تاريخ المدينة لابن شبة 1851 / المستدرك على الصحيحين ۴۴۹۹ – ۳۷۳ /
[۲۹] البحر الزخار بمسند البزار ۲۵۰۰/ السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي۹۱۱هـ)، جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)، ج۶، ص۳۹۲،/ الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاي۸۰۷ هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج ۵، ص۲۱۶، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي – القاهرة، بيروت – ۱۴۰۷هـ.
[۳۰] أخرجه الترمذي (۲۲۲۴) واللفظ له/ وأحمد (۲۰۴۳۳) مطولاً / الألباني ، صحيح الترمذي ۲۲۲۴
[۳۱] ترك الصلاة عمدًا ينقسم إلى قسمين:
۱- ترك الصلاة مع جحود وجوبها، فهذا كفر بالإجماع.
۲- تركها تهاونًا وتكاسلًا، وهذا أيضًا كفر بأدلة صريحة واضحة، هذا الحديث منها، وهو قول جمع من الصحابة، كما جاء عنهم بأسانيد صحيحة، ولا يعلم صحابي واحد قال بخلاف ذلك، وحكى إجماع الصحابة على ذلك غير واحد من العلماء، وقال به جمع ممن بعدهم، والقول الثاني أنه كبيرة وذنب عظيم، ويقتل تاركه ولكنه لا يكفر، وهو مذهب المالكية والشافعية، والقول الثالث أنه كبيرة وذنب عظيم، وأنه يحبس حتى يموت أو يتوب ولكنه لا يكفر، وهو مذهب الحنفية. وأما من تركها لعذر من الأعذار كالنوم أو النسيان أو غير ذلك حتى خرج وقتها فهو معذور، وعليه قضاؤها إذا ذكرها/
(امام احمد بن حنبل می گوید: کسی که نماز نمی خواند؛ کافر و مرتد است و اگر توبه نکند و نماز نخواند؛ باید گشته شود و اعدام گردد، مذهب الحنابلة: أنَّه يَكفُر إذا لم يصلِّ بعد دعوة الإمام له، بشرط: أن يَضيقَ وقتُ الصلاة الثانية عن فِعلها، فمِن باب أَوْلى كُفْر مَن تركها بالكليَّة؛ قال المرداويُّ: (فائدتان: إحداهما: الداعي له هو الإمامُ أو نائبه. فلو ترك صلواتٍ كثيرةً قبل الدعاء لم يجب قتلُه، ولا يَكْفُر على الصَّحيح من المذهب، وعليه جماهيرُ الأصحاب، وقطع به كثيرٌ منهم، وكذا لو ترَك كفَّارة أو نذرًا. وذكَر الآجُريُّ: أنه يَكفُر بترك الصلاة، ولو لم يُدْعَ إليها، قال في الفروع: وهو ظاهرُ كلامِ جماعةٍ). ((الإنصاف)) (۱/۲۸۵) هذا النقل يبيِّن اشتراطَ دعوة الإمام. وقال المرداويُّ أيضًا: (وظاهر قوله: “أنَّه لا يَكفُر بترك شيء من العبادات تهاونًا غيرها – أي الصلاة – وهو صحيح، وهو المذهبُ، وعليه جمهورُ الأصحاب، قال في الفروع: اختاره الأكثرُ، قال ابن شهاب وغيرُه: وهو ظاهرُ المذهب). ((الإنصاف)) (۱/۲۸۶). وقال الحجاويُّ: (ولا يَكفُر بترك شيءٍ من العبادات تهاونًا غير الصلاة، فلا يَكْفُر بترك زكاةٍ ولا بترك صَوْمٍ وحجٍّ، ويحرمُ تأخيرُه تهاونًا، ويُقتَل فيهم حدًّا، ولا يُقتل بصلاةٍ فائتة ولا بترك كفَّارة ونذر). ((الإقناع)) (۱/۷۵). وقال البهوتي: (“ولا يَكفُر بتركِ شيءٍ من العبادات تهاونًا غير الصلاة، فلا يكفُرْ بتركِ زكاةٍ بُخلًا، ولا بترك صومٍ وحج، ويحرم تأخيرُه تهاونًا”؛ لقولِ عبد الله بن شَقيقٍ: لم يكُن أصحابُ النبيِّ صلَّى اللهُ عليه وسلَّم يرون شيئًا من الأعمالِ تركُه كفرٌ غيرَ الصَّلاة). (كشاف القناع) (۱/۲۲۹). وينظر: (المغني) لابن قدامة (۲/۳۲۹)
و امام مالک و امام شافعی می گویند: کسی که نماز نمی خواند فاسق است و کافر نیست، ولی اگر توبه نکند و نماز نخواند، باید کشته شود، و این حدّی است که در حق کسی که نماز نمی خواند باید اجرا شود، اما در نظری دیگر شافعی ها می گویند که نماز نخوان کافر است ((المجموع)) للنووي (۳/۱۴). و مالکی ها نیز می گویند که نماز نخوان کافر است: قال العدويُّ: (إنَّ ابن حبيبٍ وابنَ عبد الحكم وغيرَهما يقولون بتكفيرِ تاركِ الصلاة عمدًا أو تفريطًا). ((حاشية العدوي)) (۱/۱۰۲) و امام ابوحنیفه می گوید: کسی که نماز نمی خواند فاسق است و اگر توبه نکند باید تنبیه و زندانی شود تا اینکه توبه کند و نماز بخواند .
فقهاء المذاهب الأربعة في عدم تعصبهم لمذاهبهم ، قال أبو حنيفة : “ما جاء عن النبي صلى الله عليه وسلم فعلى الرأس و العين ” ، و قال مالك :”ما من أحد إلا و يؤخذ من قوله ويرد إلا صاحب هذا القبر ” و أشار بيده إلى قبر النبي صلى الله عليه وسلم ، و قال الشافعي: “إذا صح الحديث فهو مذهبي “، و قال أحمد:” لا تقلدني ، ولا تقلد مالكًا، ولا الشافعي، ولا الأوزاعي، ولا الثوري، وخذ من حيث أخذوا ” ، وغيرهم كثير من العلماء و الفقهاء .
[۳۲] تعظيم قدر الصلاة، للمروزي (۲/۱۰۰۴)
[۳۳] مسند احمد ۲۷۳۶۴
[۳۴] الإبانة الصغرى، ص 305-307
[۳۵] منهاج السنة النبوية (۳/۳۸۷).
[۳۶] رواه ابن أبي زمنين في (أصول السنة) (۲۰۹)./ وعن سِوارِ بنِ شَبيبٍ قال: حَجَّ نَجدةُ الحَروريُّ في أصحابِه، فوادَعَ ابنَ الزُّبَيرِ، فصَلَّى هذا بالنَّاسِ يَومًا ولَيلةً، وهذا بالنَّاسِ يَومًا ولَيلةً، فصَلَّى ابنُ عُمَرَ خَلْفَهما، فاعتَرَضَهُ رَجُلٌ، فقال: يا أبا عَبدِ الرَّحمَنِ أتصَلِّي خَلفَ نَجدةَ الحَرُوريِّ؟! فقال ابنُ عُمرَ: (إذا نادَوا حَيَّ على خَيرِ العَمَلِ أجَبْنا، وإذا نادَوا إلى قَتلِ نَفْسٍ قُلْنا: لا! ورَفَعَ بها صَوتَه
[۳۷] علَّقه البخاري في صحيحه بصيغة الجزم (۱/۱۴۱)، ووصله ابن حجر في (تغليق التعليق) (۲/۲۹۲).
[۳۸] رواه ابن أبي زمنين في (أصول السنة) (۲۱۱).
[۳۹] حسن أبو الأشبال الزهيري، شرح أصول اعتقاد أهل السنة للالكائي، ج۱۰ص۱۲/ رواه اللالكائي في (أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة) (۱/۱۷۳)./ يا شُعَيبُ، لا يَنفَعُكَ ما كتَبْتَ حَتَّى تَرَى الصَّلاةَ خَلفَ كُلِّ بَرٍّ وفاجِرٍ). قال شُعَيبٌ لسُفْيانَ: يا أبا عَبدِ اللهِ، الصَّلاةَ كُلَّها؟ قال: (لا، ولَكِنْ صَلاةَ الجُمُعةِ والعيدَين، صَلِّ خَلْفَ من أدرَكْتَ، وأمَّا سائِرُ ذلك فأنتَ مُخَيَّرٌ، لا تُصَلِّ إلَّا خَلفَ من تَثِقُ به، وتَعلمُ أنَّه من أهلِ السُّنَّةِ والجَماعةِ.
[۴۰] المغني (۳/۲۲)./ أمَّا الجُمَعُ والأعيادُ فإنَّها تُصلَّى خَلفَ كُلِّ بَرٍّ وفاجِرٍ، وقد كان أحمَدُ يَشهدُها مَعَ المُعتَزِلةِ، وكَذلك العُلماءُ الَّذينَ في عَصرِه
[۴۱] مجموع الفتاوى (۲۳/۳۵۵).
[۴۲] الحجة في بيان المحجة للتيمي ۲۴۲،۲۳۵/۱
[۴۳] ابن قدامة، لمعة الاعتقاد ص۳۸/ خالد المصلح، شرح العقيدة الطحاوية، ج۱۷ص۸/ ابن أبي زمنين، أصول السنة ص۲۸۸/ ابن أبي العز الحنفي في شرحه على الطحاوية(ص۳۸۸) / والحج والجهاد ماضيان مع أولي الأمر من المسلمين، برهم وفاجرهم، إلى قيام الساعة، لا يبطلهما شيء ولا ينقضهما
[۴۴] شرح أصول اعتقاد أهل السنة للالكائي، ج ۱ ص ۱۷۳/ الصلاة خلف كل بَرٍّ وفاجر، والجهاد ماضٍ إلى يوم القيامة، والصبر تحت لواء السلطان، جَارَ أم عدل.
[۴۵] رسالة إلى أهل الثغر لأبي الحسن الأشعري، ص ۲۹۷- ۲۹۸/ وأجمع علماء أهل السنَّة على السمع والطاعة لأئمة المسلمين، وعلى أن كلَّ مَن وَلِي شيئًا من أمورهم عن رضا، أو غلبة، وامتدت طاعته من برٍّ وفاجر؛ لا يلزم الخروج عليهم بالسيف جارَ – ظَلَم – أو عدل، وعلى أن يُغْزَى معهم العدوُّ، ويُحَجَّ معهم البيت، وتُدْفَعَ إليهم الصدقات إذا طلبوها، ويُصلَّى خلفهم الجُمَعُ والأعياد.
[۴۶] مقالات الإسلاميين لأبي الحسن الأشعري، ج ۱ ص ۲۹۵/ ويرون الدعاء لأئمة المسلمين بالصلاح، وألا يخرجوا عليهم بالسيف، وألا يقاتلوا في الفتنة.
[۴۷] نووی، روضة الطالبین، ۱/۴۶۰، دار الکتب العلمیة، بیروت