شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله :«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (۲۳)

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (۲۳)

 بسم الله و الحمد لله، اما بعد:

 السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

حالا روش کفار آشکار وکفار پنهان داخلی و دارودسته ی منافقین در برابر مومنین و اهل سنت و جماعت و مسئولین حکومتی جماعت  در مساله ی امر به معروف و نهی از منکر چیست که حتی تعدادی از مومنین جاهل به منهج صحیح اهل سنت و جماعت را نیز آلوده کرده است؟

‏روش کفار آشکار اصلی و کفار پنهان داخلی در برخورد با عیبها و مشکلات میان مسلمین و مومنین روش آشکارا و برملا کردن و عمومی و نام بردن از مومنین و مسلمین است همان روشی که ما در برابر کفار سکولار به کار می گیریم. 

کفار سکولار زمانی که قدرت و بخصوص قدرت حکومتی داشته باشند نه تنها با التَّحْريش و تحریک مکارانه ی به شر، جنگ روانی خود را جهت زمینه سازی برای ضربه زدن و نابودی مومنین شروع می کنند بلکه با فراهم شدن زمینه های مناسب و بخصوص با انحراف افکار عمومی، خشونت خود را بر مومنین تحمیل می کنند. به عنوان مثال فرعون و بزرگان و مسئولین حکومتی او ابتدا این تبلیغات تحریک آمیز مکارانه ی منجر به شر را در مورد موسی و مسلمین همراه او شروع می کنند :

  • إِنِّی أَخَافُ أَن یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَن یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسَادَ ‏(غافر/۲۶) من از این می‌ترسم که دین شما را تغییر دهد، یا این که در زمین فساد را گسترش دهد و پراکنده سازد.‏
  • وَقَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَونَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِیُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ وَیَذَرَکَ وَآلِهَتَکَ (اعراف/۱۲۷) اشراف قوم فرعون (به فرعون) گفتند: آیا موسی و پیروان او را آزاد و رها می‌سازی تا در سرزمین به فساد پردازند و تو و معبودان تو را ترک گویند.

نتیجه ی این تحریکات مکارانه ی منجر به شر چه شد؟

  • ‏ وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسَى وَلْیَدْعُ رَبَّهُ ‏(غافر/۲۶) فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را (برای نجات خود از دست من) به فریاد خواند.
  • قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءهُمْ وَنَسْتَحْیِی نِسَاءهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ (اعراف/۱۲۷)  گفت: پسران آنان را علی‌الدوام خواهیم کشت و دخترانشان را زنده نگاه می‌داریم و ما بر ایشان کاملاً مسلّط هستیم (و هرچه بخواهیم بر سر آنان می‌آوریم).

مگر چین و روسیه و آمریکا و انگلیس و فرانسه و ایتالیا و متحدین آنها با همین تحریکات مکارانه ی منجر به شر ابتدا افکار عمومی کفار سکولار جهانی و مزدوران محلی خود را به همراه میلیونها فریب خورده با خود جهت حمله و کشتار مردم ترکستان شرقی و غربی و الجزائر و لیبی و عراق و افغانستان و سومالی و لیبی و مالی و یمن و غیره همراه نکردند؟ و بعد بدترین جنایات را با انواع بمبمهای شیمیایی و فسفری و غیره مرتکب شدند و چنان کشتار وحشیانه ای از زنان و مردان و کودکان و پیران و حیوانات و حتی محیط زیست انجام داده اند و چنان شکنجه هایی را مرتکب شده اند که رویشان از فرعون هم سیاهتر شده است.

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: إنَّ الشَّيْطانَ قدْ أيِسَ أنْ يَعْبُدَهُ المُصَلُّونَ في جَزِيرَةِ العَرَبِ، ولَكِنْ في التَّحْرِيشِ بيْنَهُمْ.[۱] شیطان در جزیزة العرب ازینکه عبادت شود ناامید شده اما ازینکه می تواند در میان مسلمین تغییر قلبها، ایجاد نفرت، کینه و جدائی را به وجود بیاورد ناامید نیست.

التَّحْرِيش نوعی تشویق به شر است که در آن مکر و فریب به کار رفته است. فرق التَّحْرِيش با التحريض این است که التحريض هم برای خیر به کار می رود هم برای شر اما التَّحْرِيشِ تنها برای شر به کار می رود.  التَّحْرِيشِ بین حیوانات یعنی: تشویق و تحریک آنها به جنگیدن.  

التَّحْرِيش که از زن و شوهر به عنوان اولین مجمتع شروع می شود تا میان برادران و خواهران و خانواده ها و فامیلها و همسایه ها و قبایل و قومیتها و دوستان و شرکاء و بین رئیس و کارمند و کارفرما و کارگر و غیره تا رهبریت الجماعة و نظام حکومتی با مومنین و سایر شهروندان دارالاسلام را نیز دربر می گیرد از تولیدات شیطان است و هر کسی (غیر از جهاد که: إنَّ الحَرْبَ خِدْعَةٌ[۲]) است در این کار جهت ضربه زدن و رساندن شر به مسلمین وارد می شود از کارمندان شیطان و مجری نقشه و طرح شیطان در میان مومنین و الجماعة مومنین و دارالاسلام است. رسول الله صلی الله علیه وسلم زمانی این حدیث را گفته است که مومنین صاحب الجماعة و دارالاسلام قدرتمند خود بودند که بساط کفار سکولار و موجودیت آنها در شبه جزیره ی عربستان را برچیده بودند.

 جرقه های التَّحْرِيش توسط  شیطان زده می شود که از این کار ناامید نشده شده است و با وحی کردن آن به پیروانش سعی می کند با تولید مجادله و جرو بحث داخلی میان مسلمین، مسلمین را در قوانینی از قانون شریعت الله منحرف کنند و آنها را به سمت و سوی فرقه فرقه شدن و حزب حزب شدن بکشانند، الله تعالی می فرماید: إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ ۖ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ (انعام/ ۱۲۱) بیگمان شیاطین، به دوستان خود وحی و القاء می‌کنند تا این که با شما منازعه و مجادله کنند. اگر از آنان اطاعت کنید بیگمان شما (مثل ایشان) از مشرکین (سکولاریستها) خواهید بود.‏

بنیانگذار دین سکولاریسم شیطان است و مشرکین ( سکولاریستها / احزاب) پیروان مستقیم شیطان هستند و چنانچه شخصی ۱- اگاهانه ۲- عمدا ۳- به میل خودش و اختیاری «اطاعت» خودش را از قانونی از قوانین شریعت الله بگیرد و این اطاعت را به یکی از قوانین سکولاریستی بدهد، بدون شک یکی از سکولاریستها شده است حالا چه رسد به اینکه «اطاعت» خودش را از چندین قانون از قوانین شریعت الله گرفته و به قوانین کفری بدهد. البته این شیاطین، هم می توانند در میان جنها باشند و هم در میان انسانها چنانچه الله تعالی می فرماید: وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ (انعام/۱۱۲) ‏همان گونه (که اینان که در صدد هدایت ایشان هستی با تو دشمنی و ستیزه می‌ورزند) دشمنانی از شیاطین میان انسانها و جنّیان را در برابر هر پیغمبری عَلَم کرده‌ایم . گروهی از آنها سخنان فریبنده بی‌اساسی را نهانی به گروه دیگری وحی می کرده اند و پیام می‌داده‌اند تا ایشان را بفریبند. اگر پروردگار تو می‌خواست، چنین کاری را نمی‌کردند. پس بگذار دروغها به هم بافند.‏

یعنی با آنکه عمر دروغ کوتاه است اما کارخانه ی دروغ سازی توسط این شیاطین انس و جن از کار نمی افتد و زمانی هم که الله شیاطین انس را زودتر از شیاطن جن اورده است « شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ » نشان می دهد که خطر شیاطین میان انسانها از خطر شیاطین میان جنها برای مومنین بیشتر است؛ چون این شیاطن میان انسانها با مومنین و در جامعه ی مسلمین حضور ظاهری دارند و با آنها معاشرت می کنند و رفت و آمد دارند.

سخن چین و نمامی که رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد او فرموده است:لا يَدْخُلُ الجَنَّةَ نَمَّامٌ.[۳] یکی از بزرگترین رسانه ی مردمی و مهمترین کارگر شیطان است که در این التَّحْرِيشِ و جنگ روانی بر علیه مومنین و الجماعة ودارالاسلام مومنین انجام وظیفه می کند و امروزه رسانه های مختلف ماهوراه ای و مجازی به شکلی وسیع و بی سابقه ای در این کار فعالیت دارند و جنگی روانی و گسترده و همه جانبه ای را بر عقاید و افکار و مجمتع مسلمین و بخصوص بر الجماعه و دارالاسلام مومنین تحمیل کرده اند و در میان انسانها نیز کسانی هستند که سخنان این شیاطین انس و جن را می پذیرند و با همین سخنان به مجادله و جرو بحث با مومنین می پردازند چنانچه الله تعالی می فرماید: ‏وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَانٍ مَّرِیدٍ ‏(حج/۳) و از میان مردم کسانی هستند که بدون هیچ علم و دانشی درباره الله به مجادله برمی‌خیزند، و از هرگونه شیطان (انس و جنّ) سرکشی، پیروی می کنند.‏ کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَیَهْدِیهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِیرِ ‏(حج/۴) شیاطینی که مشخّص و معلوم است، هرکس آنها را به سرپرستی بگیرد، حتماً گمراهش می‌گردانند و سوی به عذاب آتش (جهنم) سوزان راهنمائیش می کنند.

 سکولاریستهای قریش ابتدا خواستند بین رسول الله صلی الله علیه وسلم و ابوطالب را با التَّحْرِيش به هم بزنند اما موفق نشدند، [۴] باز سکولاریستهای قریش با فرستادن عمر و عاص به حبشه خواستند با تحریک توأم با مکر و حیله و التَّحْرِيش مهاجرین را برگردانند و حتی عمر وعاص موفق شده بود با رشوه بعضی از راهبها را نیز با خود همراه کند و اینها از نجاشی رضی الله عنه خواستند که مهاجرین را تسلیم کفار سکولار قریش کند، [۵] اما در نهایت کفار سکولار قریش شکست خوردند.

زمانی که دارالاسلام مدینه تأسیس شد عبدالله بن ابی نیز از هر فرصتی جهت التَّحْرِيش و تحریک توأم با مکر و فریب مومنین و سایر مسلمین استفاده می کرد. به عنوان مثال: ارتش الجماعة و دارالاسلام برای غزوه‌ ی بني المصطلق براه افتادند. عمر برده‌اي به نام جهجاه داشت. او با مردی از انصار به نام سنان‌بن وبره، دچار اختلاف گرديد. آن مرد انصاري، به شدت خشمگين شد طوري که صدای هر دو بالا رفت. جهجاه گفت: اي مهاجرين! به دادم برسيد. و انصاري گفت: اي انصار! به فريادم برسيد. و اين ماجرا باعث تحريک بسياري از مردم شد. زمانی که چیزی نمانده بود با هم بجنگند رسول الله صلى الله عليه وسلم نزد آنان رفت و گفت: «مَا بَالُ دَعْوَى الْجَاهِلِيَّةِ» (چرا دعوت جاهليت سر داده‌ايد)، «دَعُوهَا فَإِنَّهَا مُنْتِنَةٌ»[۶] (اين سخنان را کنار بگذاريد زيرا سخناني بدبو، خبیث و پلیدی هستند.) انصار و مهاجرین با شنيدن اين جمله، به گريه افتادند و شمشيرهايشان را به زمين انداختند و يکديگر را در آغوش گرفتند. و مشکل حل و تمام شد.

زمانی که این جریان را به گوش رئيس منافقان؛ عبدالله‌بن ابي‌بن سلول؛ رساندند. او گفت: چقدر خوب گفته‌اند: سگ‌ات را گرسنه نگهدار تا از تو پيروي کند و سگ‌ات را چاق کن تا تو را بخورد. اگر آنان را به شهرمان راه نمي‌داديم، او اين کار را نمي‌کرد. پس از بازگشت به مدينه، انسان‌هاي عزيز، افراد ذليل را از آن، بيرون خواهد کرد.

در اینجا رئیس منافقین مسلمان نمای داخلی، مهاجرین را به سگ تشبیه کرد و آنها را ذلیل خواند. زيد بن ارقم سخنان او را به رسول الله صلى الله عليه وسلم رساند. رسول الله صلى الله عليه وسلم به صحابه دستور حرکت داد تا در اين مورد، بيشتر صحبت نکنند و مشغول آن نشوند و منافقان فرصت پيدا نکنند که در اين مورد، التَّحْرِيش کنند. یعنی مومنین را به ادامه ی مسائل مهم شریعت مثل جهاد مشغول کرد چون انجام وظایف و اولویتهای شریعت و همچنین رفع مشکلات الجماعة و اسلام، بزرگتر و مهمتر از پاره ای اختلافات جزئی میان مسلمین است و با نادیده گرفتن این اختلافات و مشکلات جزئی راه تحریک مکارانه و غدارنه ی دارودسته ی منافقین جهت ایجاد کینه و نفرت میان مومنین و تولید چند دستگی و تفرق و جدائی میان الجماعة و دارالاسلام بسته می شود.

رسول الله صلی الله علیه وسلم با این مسلمان نماهای توهین کننده اینگونه برخورد کرد در حالی که اگر یک کافر اصلی مثل ابوعفک یهودی که پیر مردی سالخورده بود تنها اشعار یا سخنانی بر علیه رسول الله صلی الله علیه وسلم می گفت[۷] مومنی مثل سالم بن عمیر نذر می کرد که در عملیاتی فدائی و استشهادی چنین توهین کننده ی کافری را به قتل برسانده یا خودش بر سر این کار بمیرد[۸] یا اگر زنی چون عصماء بنت مروان یهودی باز شعری در توهین به رسول الله صلی الله علیه وسلم و تحریک اهل مدینه به شورش و اغتشاش می گوید[۹] رسول الله صلی الله علیه وسلم از مسلمین مجاهدی داوطلب جهت ترور و نابودن کردن او می خواهد که عمیر بن عدى که ضعف بینایی هم داشت داوطلب می شود و شبانه این زنکه را به درک می فرستد که رسول الله صلی الله علیه وسلم پس از پایان مأموریت و بازگشت عمیر می گوید: اى عمیر الله و رسولش را یارى کردى.[۱۰] سلام بن ابى الحقیق یهودی [۱۱] و عقبه بن ابی معیط [۱۲]سکولار  و کعب الأشرف یهودی و ابو رافع بن حقیق یهودی[۱۳] هم باز به دلیل همین التحریش و تحریک مکارانه ی با زبانشان و خیانتشان به قتل رسیدند.

الان هم دقیقاً کسانی از ادامه دهندگان راه عبدالله بن ابی مسلمان نما در میان مسلمین وجود دارند که همین سخنان توهین آمیز را به اشکال مختلفی در مورد رسول الله صلی الله علیه وسلم و ناموس رسول الله صلی الله علیه وسلم و مهاجرین و انصار و سایر بزرگان اهل فقه و صالحین مورد پذیرش مذاهب مختلف اسلامی بیان می کنند؛ چرا؟ جهت ضربه زدن به الجماعه و تولید تفرق و فرقه بازی میان مسلمین؛ واکنش شما به این جنگ روانی و دغل بازی این دارودسته ی منافقین چگونه است؟ مثل رسول الله صلی الله علیه وسلم برخورد می کنی یا با رها کردن اینهمه اولویات و ضروریات مسلمین طبق نقشه ی دشمنان اصلی حرکت می کنی و یکی از کارمندان بی مزد آنها در این توطئه می شوی؟  فکر کن چند بار با بهانه کردن ابوبکر و عمر و عثمان و علی و غیره در این دام دارودسته ی منافقین افتاده ای و طبق نقشه و سناریوی آنها بازی کرده ای؟

به هر حال رسول الله صلى الله عليه وسلم بعد از التَّحْرِيش و سخنان تحریک آمیز عبدالله ابن ابی نزد سعدبن عباده (يکي از سران انصار) رفت و سخنان عبدالله‌ بن ابي را برايش بازگو نمود. سعد گفت: ای رسول‌الله! اگر شما مي‌خواهيد او را مي‌کشيم و يا از ورودش به مدينه، جلوگيري مي‌کنيم. زيرا تو عزيزی و او ذليل است. عمر گفت: اي رسول الله! به من اجازه دهيد تا او را به قتل برسانم.  رسول الله صلی الله علیه وسلم مخالفت کرد و فرمود: «يَا عُمَرُ! لاَ يَتَحَدَّثُ النَّاسُ أَنَّ مُحَمَّدًا يَقْتُلُ أَصْحَابَهُ»[۱۴] اي عمر! مردم نگويند: محمد يارانش را مي‌کشد. پس در میان اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم در شکل عام آن منافقین هم وجود داشتند و تنها کسانی از این اصحاب قابل استناد و احترام هستند که با ایمان از دنیا رفته باشند.

سپس فرزند عبدالله بن ابی که فردی مومن بود، نزد رسول‌الله صلى الله عليه وسلم آمد و گفت: اي رسول الله، شنيده‌ام که مي‌خواهي پدرم را به قتل برساني. سوگند به الله، قلبم آرام نمی ‌گيرد که قاتل پدرم را ببينم که روی زمين راه می‌رود مگر اينکه او را بکشم. پس به من اجازه بده تا هم‌اکنون بروم و سر پدرم را بياورم. سوگند به الله که اگر تو بخواهی، او را می‌کشم زيرا تو عزيزی و او ذليل است.

به این شکل، و با وجود رهبریت الجماعة و مومنینی که تابع سنت و الجماعة بودند التَّحْرِيش عبدالله بن ابی و دارودسته ی منافقین خنثی و بی اثر شد.عبدالله بن ابی به صورت آشکار و علنی سخنانی تحریک آمیز آمیخته با مکر و فریب و حتی توهین آمیز را جهت تولید شر در مورد الجماعة و حتی رهبریت الجماعة آنهم زمانی که رهبریت حضور نداشت بر زبان راند، آنهم با بهانه کردن دفاع از انصار که بومیان اهل مدینه بودند در برابر مهاجرین که اهل مکه و سایر مناطق بودند.  

همین التَّحْرِيش و کار تحریک آمیز توأم با مکر و فریب جهت تولید خشونت و شر را شاس بن قیس یهودی جهت تولید تفرق میان اوس و خزرج که مجموعاً انصار رسول الله صلی الله علیه وسلم را تشکیل می دادند انجام داد؛ این شخص یهودی زمانی که الفت و برادری میان اوس و خزرج را دید گفت:” اگر جمع اینان جمع بشود، ما دیگر در مدینه جایی نخواهیم داشت”، به همین دلیل توسط جوانی آگاه به جنگ روانی، میان این دو قبیله اوس و خزرج کاری کرد که با اسلحه در برابر هم قرار گرفتند[۱۵] که رسول الله صلی الله علیه وسلم زمانی که از این آشوب و فتنه باخبر شد به میان انصار آمد و فرمود: يا معشرَ المُسلِمينَ اللهَ اللهَ أبِدَعْوَى الجاهليةِ وأنا بينَ أظهُرِكُم؟[۱۶] ای جماعت مسلمانان، الله را، الله را، فراخوان جاهلیت؟ در حالی که من در میان شماهستم، پس از آن كه الله شما را به نور اسلام هدايت كرد و با اسلام به شما ارزش داد و با اسلام امر و احکام و برنامه های جاهلی را ريشه كن و قطع کرد، و به واسطه ی اسلام شما را از کفر نجات داد، و ميان شما الفت و برادري برقرار كرد، شما دوباره مي خواهيد به دوران كفر جاهلی برگرديد؟

زمانی که اوس و خزرج که هر دو از ساکنین بومی مدینه بودند و با هم انصار را شکل می دادند سخنان رسول الله صلی الله علیه وسلم را شنیدند متوجّه شدند كه اين فتنه، توطئه شيطاني است که از سوی دشمن الله ، شاس یهودی طراحی و ارائه شده بود، از اين كار خويش پشيمان شدند و سلاح ها را به زمين گذاشتند و در حالي كه اشك از ديدگانشان جاري بود، دست در گردن هم انداختند و به اطاعت رسول الله صلی الله علیه وسلم برگشتند.

نگاه کنید اگر هوشیار نباشیم چقدر ساده بازی می خوریم و حتی کار ما به جنگ مسلحانه ی با هم کشانده می شود؟ اینهایی که یک کافر توانست آنها را بازی بدهد کسانی هستند که الله تعالی در موردشان می فرماید: وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (توبه/۱۰۰) ‏پیشگامان نخستین مهاجران و انصار، و کسانی که به نیکی روش آنان را در پیش گرفتند و راه ایشان را به خوبی پیمودند، الله از آنان خوشنود است و ایشان هم از الله خوشنودند، و خداوند برای آنان بهشت را آماده ساخته است که در زیر (درختان و کاخهای) آن رودخانه‌ها جاری است و جاودانه در آنجا می‌مانند. این است پیروزی و رستگاری بزرگ.‏

نکته ی اساسی که باید به آن دقت داشته باشیم این است که اگر کفار اصلی آشکار و کفار پنهانی داخلی موفق به تحریک مکارانه ی به سوی شر مومنین شدند به این دلیل بود که خود مومنین هم سخنانی را بر زبان راندند که مخالف قانون شریعت الله و آموزه های رسول الله صلی الله علیه وسلم بود؛ الله تعالی می فرماید: وَقُل لِّعِبَادِی یَقُولُواْ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلإِنْسَانِ عَدُوّاً مُّبِیناً (إسراء/۵۳) (ای پیغمبر !) به بندگانم بگو: سخنی بگویند که زیباترین باشد چرا که شیطان ( به وسیله سخنان غیر شرعی) در میان ایشان فساد و تباهی به راه می‌اندازد، و بی‌گمان شیطان دشمن آشکار انسان بوده است.‏ یعنی گفتن سخنانی براساس شریعت الله که احسن است یکی از راههایی است که می توانیم شیطان و یارانش را از التَّحْرِيش هم که آخرین روزنه ی امید او در ضربه زدن به مومنین الجماعه و دارالاسلام است ناامید کنیم و با جنگ سرد خود در برابر جنگ سرد این دشمنان بایستیم.  

بسیاری از مفسرین می گویند که الله تعالی در مورد التَّحْرِيش و تحریک مکارانه ی یهودی ها جهت تولید شر و تفرقه و جنگ داخلی میان مومنین و فریب خوردن اوس و خزرج این آیه را نازل کرده است که: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ (آل عمران/۱۰۰) ای کسانی که ایمان آورده‌اید ، اگر از گروهی از کسانی که کتاب بدیشان داده شده است پیروی کنید، شما را پس از ایمان آوردنتان به کفر باز می‌گردانند.‏ به دنبال این است که الله تعالی می فرماید: وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ (آل عمران/۱۰۳) و همگی به ریسمان الله چنگ زنید و پراکنده نشوید. که به قول ابن مسعود و امام عبدالله بن مبارک و دیگران «حَبْلِ اللّهِ» جماعت است و صاحبان امر جماعت هستند که می توانند چنین توطئه ها و التحریشهائی را خنثی کنند که الله تعالی می فرماید: وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ ۖ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَىٰ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ ۗ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا(نساء/۸۳) ‏و هنگامی که (خبر) کاری که موجب نترسیدن یا ترسیدن است به آنان می‌رسد، آن را (میان مردم) پخش و پراکنده می‌کنند .اگر این گونه افراد، سخن گفتن در این‌باره را به پیغمبر و صاحبان امر خود واگذارند تنها کسانی از این خبر ایشان اطّلاع پیدا می‌کنند که اهل حلّ و عقد و متخصصین امر هستند و آنچه بایست از آن درک و فهم می‌نمایند. اگر فضل و رحمت خدا شما را در بر نمی‌گرفت (و شما را به اطاعت از خود و پیغمبرش، و برگشت امور به حاکم و متخصصین امر جماعت هدایت نمی‌کرد) جز اندکی از شما همه از شیطان پیروی می‌کردید .‏

همین یهودی های صهیونیست کنونی هم در «پروتكل» و يادداشت‏ هاى كميته خود اعتراف مى‏ كند و می گویند: «ما با جنگ ‏هاى داخلى كه تبديل به جنگ ‏هاى‏ اجتماعى مى‏ شود ملّت‏ ها را ضعيف مى ‏كنيم و هر كشورى را كه بخواهد با ما به مخالفت برخيزد بين او و كشور همسايه‏ اش جنگ ايجاد مى‏ كنيم»[۱۷] یعنی همان سخن شاس بن قیس یهودی در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم و همان سیاست کنونی کفار سکولار کنونی در تمام سرزمینهای اسلامی که نمونه ی بزرگ و برجسته ی آن تجزیه ی امپراطوری عثمانی بود.

واضح است که التَّحْرِيش جهت تحریک مکارانه ی مردم به شر، به عنوان روشی سیاسی بر علیه الجماعة و دارالاسلام قاعده و روش عمل کفار آشکار و کفار پنهان داخلی و دارودسته ی منافقین بوده است که در زمان حاکمیت عثمان بن عفان تبدیل به سفارش و شعاری مشخص توسط عبدالله بن سبأ به ظاهر مسلمان می شود و اغتشاشگران و خوارجی که عثمان بن عفان را به قتل رساندند نیز از چنین بدعت و قاعده  و شعاری تبیعت کردند که این بود: ابدؤوا في الطعن على أمرائكم و أظهروا الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر تستميلوا قلوب الناس و ادعوهم إلى هذا الأمر؛ [۱۸]با ایراد گیری و طعنه زدن به امیرانتان شروع کنید، و امر به معروف و نهی از منکر را (در زمینه امراء ومسئولین حکومتی) آشکار کنید تا به این شکل، دل‌های مردم را به سوی خود متمایل کنید و مردم را هم به این امر دعوت کنید.

این قاعده و بدعت که زیر پرچم امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح طلبی و حمایت از حقوق مردم و … انجام می شود بزرگترین ضربه را به «السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ»[۱۹] «حرفشنوی» و «اطاعت» مردم می زند و به جای آن کینه و تنفر و ظرفیت شورش و اغتشاش و.. را می کارد؛ بدعتی که متاسفانه تا همین الان نیز تحت شعار اصلاح طلبی ادامه دارد و علاوه بر آنکه در میان مسلمین توسط دارودسته ی منافقین و سکولار زده ها اجرا می شود گاهاً مومنین جاهل و آلوده نیز طبق این نقشه ی عبدالله بن سبأ حرکت می کنند.

الله تعالی می فرماید: وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ * هنگامی که بدیشان گفته شود: در زمین فساد و تباهی نکنید، گویند: ما اصلاحگرانی بیش نیستیم؛ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَٰكِنْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿بقره/۱۱-۱۲﴾ هان، آگاه باشید! اینها بدون شک فسادکنندگان و مفسدین هستند اما پی نمی‌برند و احساسش نمی کنند؛ یعنی واقعاً در میان این دارودسته ی منافقین نیز کسانی هستند که نمی دانند در حال تخریب و فساد هستند و خیال می کنند در حال اصلاحگری هستند. این بلاء و مصیبتی است که نفس بیمار و آلوده اشان و شیطان و کفار پنهان داخلی بر سرشان در آورده آست. مثل تمام خود روشنفکربینهای اطراف خودمان، و مُلاها و مولوی هایی که خیال می کنند با بازی در سناریوی تولید شده دشمنان که ثمره ای جز دامن زدن به تفرق میان مسلمین حنفی و نجدی و جعفری و شافعی و غیره ندارد، در حال اصلاح و خدمت به مذهب خودشان و یا خدمت به اسلام هستند؛ غافل از اینکه کارگر و سربازی از سربازان جنگ روانی دشمنان شده اند.   ‏

اگر کسانی از دارودسته ی منافقین داخلی و یا منافقین آشکار شده و سربازی از سربازان جنگ روانی دشمن ساکن در دارالکفرهای سکولار را می بینی که تحت نام «اصلاح و اصلاح طلبی» پا جای پای إبن سبأ یهودی گذاشته اند و از سیاستهای این دشمن داخلی جهت ضربه زدن به الجماعة و دارالاسلام تبعیت می کنند؛ و اگر احزاب سکولار و مرتد بومی نیز تحت شعار دروغین و فریبنده ی آزادی بیان[۲۰]  به عنوان دشمنانی آشکار و دسته ای از کفار آشکار همین سیاست را در ضربه زدن به الجماعة و دارالاسلام و اصل حاکمیت قوانین شریعت الله در پیش گرفته اند، در جبهه ی این دو دشمنِ سکولار و سکولار زده (مشرک و دارودسته ی منافقین) افرادی از مومنین فریب خورده و جاهل به منهج صحیح اسلامی در این زمینه ی خاص نیز وجود دارند.

نکته ی مهم این است که به قول امام ابن حزم اندلسی این مجریان جنگ روانی كه بدون اجبار و با اختيار خود وارد دارالكفر و دارالحرب می شوند و از آنجا بر علیه دارالاسلام فعالیت دارند مرتدینی هستند که جزئی از همان کفار محسوب می شوند، [۲۱] و رسول الله صلی الله علیه وسلم با آنکه قاتلین مسلح مومنین را بخشید اما هرگز زنان ومردان مجری جنگ روانی و خائنین و بخصوص خائنین مرتد را نبخشید و دستور داد آنها را به قتل برسانند حتی اگر خود را به پرده ی کعبه آویزان کرده باشند. [۲۲] 

سوالی که مطرح می شود: آیا امکانش نیست مسلمین به یکی یا چند صفت از صفات سکولاریستها (مشرکین/احزاب) آلوده شوند. قطعاً ممکن است؛ به عنوان مثال شریعت اسلام به الجماعة و وحدت دعوت می کند و از مسلمین می خواهد که اهل الجماعة شوند و از تفرق و فرقه بازی و حزب سازی که از صفات و ویژگی های خاص سکولاریستها(مشرکین/احزاب) است پرهیز کنند: مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ (روم/۳۱)‏به سوی خدا برگشته، و از او بپرهیزید، و نماز را برپا دارید، و از زمره مشرکان نگردید .‏ مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ (روم/۳۲)‏ از آن کسانی که دین خود را پراکنده و بخش بخش کرده‌اند و به دسته‌ها و گروههای گوناگونی تقسیم شده‌اند .هر حزبی هم از روشی که دارد خرسند و خوشحال است.

حالا همچنانکه سکولاریستها (=احزاب= مشرکین) دین خودشان را که امروزه تحت عنوان سکولاریسم شناخته شده است به حزبهای مختلفی تقسیم کرده اند اگر مسلمانی هم دچار فرقه بازی و گروه سازی و حزب سازی در دین اسلام شود آیا با این صفت، سکولار و مشرک شده است؟ قطعاً خیر. بلکه خودش را در این صفت خاص مثل مشرکین/ احزاب/ سکولاریستها کرده است و ما از این صفت این مسلمین اعلام برائت می کنیم نه از خودش، همچنانکه رسول الله صلی الله علیه وسلم از آن کار اشتباه خالد بن ولید اعلام برائت کرد نه از خودش و فرمود: اللَّهُمَّ إنِّي أبْرَأُ إلَيْكَ ممَّا صَنَعَ خَالِدٌ.[۲۳]

در کنار این آیا امکان ندارد مومنین نیز به یکی از صفات منافقین آلوده شوند؟ قطعاً ممکن است . همچنانکه دروغگوئی و خلاف وعده و… از صفات منافقین است تبعیت از قاعده و سیاست تحریک آمیز: “با طعنه زدن به امیرانتان شروع کنید، و امر به معروف و نهی از منکر را (در زمینه امراء و مسئولین حکومتی) آشکار کنید تا به این شکل، دل‌های مردم را به سوی خود متمایل کنید و مردم را هم به این امر دعوت کنید” نیز از صفات منافقین است و ممکن است این آلوده شده یکی از شاگردان رسول الله صلی الله علیه وسلم باشد یا افراد دیگری در قرون دیگر. مگر چند صحابی رسول الله صلی الله علیه وسلم از این سیاست و نقشه ی ابن سبأ پیروی کردند و با دست یا زبان در قتل عثمان مشارکت کردند؟

کفار پنهان داخلی یا منافقین به همراه احزاب سکولار اغتشاشگر اگر به تمام خواسته های خود که شریعت تعیین کرده نیز برسند باز قانع نمی شوند[۲۴] چون این مفسدین اصل نظام و الجماعة را هدف گرفته اند و تمام شبهات و یا واقعیتهائی که در مورد فلان فساد اداری و اجرائی فلان مسئول حکومتی بیان می کنند بهانه است؛ تنها قدرت نظامی مومنین و حاکمیت الجماعة است که می تواند دارودسته ی منافقین را منقبض، محدود و مدیریت کند نه هزاران آیه و حدیث، چون اینها بیشتر از آنکه ترس و هراس الله در دلشان باشد ترس و هراس مومنین در دلشان وجود دارد: لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ (حشر/۱۳)

پس اینها واقعاً مفسد هستند و با ضربه زدن به اطاعت مومنین هدفی غیر از ضربه زدن به الجماعة که نماد قدرت اصلی مومنین و حافظ اسلام کامل است ندارندچون: لاَ إِسْلاَمَ إِلاَّ بِجَمَاعَةٍ، وَلاَ جَمَاعَةَ إِلاَّ بِإِمَارَةٍ، وَلاَ إِمَارَةَ إِلاَّ بِطَاعَةٍ.[۲۵] اینها تمام شاخ و برگها را رها کرده و اصل و ریشه ی قدرت ظاهری مومنین در دنیا را هدف گرفته اند، اما نه تنها دارودسته ی خودشان را فریب می دهند بلکه با این شعارها سعی دارند: يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا (بقره/۹) الله و مومنین را نیز فریب دهند؛ البته در میان مومنین نیز کسانی هستند که از اینها حرف شنوی می کنند: وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ (توبه/۴۷) به همین دلیل می بینم کسانی چون محمد بن ابوحذیفه و محمد بن ابوبکر و یا کسانی چون عبد الرحمن بن ملجَم  مرادی را نیز فریب می دهند که به عنوان مثال ابن ملجَم انسانی حافظ و معلم قرآن و عابد و زاهد و صالح و شب زنده داری بود که علامت سجده بر پیشانیش آشکار شده بود و قرآئت قرآن و نماز و روزه ی صحابه نیز در برابر قرائت قرآن و نماز و روزه ی امثال او چیزی نیست،[۲۶] اما انسانی بود فاقد فقه و فهم شریعت؛ با این وجود مردم و بخصوص جوانان از چنین انسانهای عابد و صالح و زاهد قرآن خوان روزه گیر شب زنده داری تاثیر می گیرند و اینها با آنکه فقه و فهم کم و ناقصی از شریعت دارند اما به دلیل این صفاتشان به راحتی می توانند افرادی را با خود همراه کنند. اینها ظرفها و انبارها و نگه دارنده های العلم هستند نه اهل فقه؛ اما به همین نگهدارنده و ظرف بودن و منتقل کننده ی العلم بودن بسنده نمی کنند و در جایگاه اهل فقه می نشینند که چنین فتنه هایی را به بار می آورند.

عمر و عاص حاکم مصر از عمر بن خطاب درخواست می کند: ای امیر المومنین مردی از قاریان قرآن را برایم بفرست که به  اهل مصر قرآن یاد بدهد. عمر بن خطاب نیز در جواب می گوید: نزد تو مردی به اسم عبدالرحمن بن ملجَم از اهل قرآن را برای تو فرستادم و تو را بر خودم ترجیح دادم (یعنی من می خواستم او در مدینه نزد من باشد اما با فرستادن او تو را بر خودم ترجیح دادم) پس زمانی که نزد تو آمد برای او منزلی تهیه کن تا در آن به مردم قرآن یاد دهد و او را اکرام کن و احترامش را داشته باش.[۲۷]

 امثال ذُوالْخُوَیْصِرَة و ابن سبأ منافق با فریب چنین انسانهائی به اهداف پلید خود می رسند نه با دارودسته ی سکولار زده و بی غیرت و بی عرضه ای که هر روز یک رنگ عوض می کنند و حزب باد هستند. خطر واقعی داخلی برای الجماعة و اهل دعوت و جهاد اینجاست. ابن ملجَم قربة لله امیرالمومنین علی ابن ابی طالب را می کشد و آیه ی: وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ (بقره/۲۰۷) را زمزمه می کرد و زمانی که می خواستند او را قصاص کنند به کسی که با شمشیر آمده بود تا گردنش را بزند می گوید: من را یکبار نکش- یعنی گردنم را نزن که یکبار بمیرم- بلکه دست و پاهایم را جزء جزء قطع کن تا آنها نیز عذاب دیدن در راه الله را ببینند.[۲۸] 

این میزان از حب و دوستی برای الله را می بینید؟ می بینید که می خواهد چگونه جانش را در راه الله بدهد؟ آنهم با قطعه قطعه شدن؛ برای چه؟ چون نزد او کشتن علی حق بود. پس مهم این نیست که شما تا چه اندازه الله را دوست داری مهمتر این است که بدانی الله تعالی چه عقیده و فکر و گفتار و عملی را دوست دارد.

این مهم نیست که تو بگوئی من الله را دوست دارم و بعد هر کاری انجام دهی؛ اینکه بگوئی الله را دوست دارم، شریعتش را دوست دارم، برای اسلام و مومنین غیرت دارم، می خواهم در راه الله فداکاری و جهاد کنم، می خواهم جانم را در راه الله بدهم و.. اما مسیر را اشتباهی بروی و در مسیر اشتباهی قدم بگذاری؛ این عین سرگردانی و حرکت در تولید الفتنه و قتال الفتنه یا کمک به فتنه گران است.

امام مسجد ضرار هم مومنی بود که باز توسط منافقین فریب خورده بود، همچنانکه محمد بن ابوحذیفه و عبد الله بن عُكَيم نیز از اصحابی بودند که توسط جریان اغتشاشگران ابن سبأ فریب خورده بودند؛ یعنی ممکن است در تمام مناصب و موقعیتهای اجتماعی و فضای مجازی و رسانه ای شما شاهد وجود چنین مومنین فریب خورده ای باشید که جاهلانه طبق نقشه ی کفار پنهان داخلی و بر اساس مسلک ذُوالْخُوَیْصِرَة وابن سبأ حرکت کنند که این روزها و در عصر ارتباطات کنونی طراح اصلی این نقشه ها کفار اصلی آشکار و بخصوص کفار یهودی و سکولار «الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا ۖ»(مائده/۸۲) هستند که نقشه های آنها توسط کفار پنهان داخلی و مریدان امثال ذُوالْخُوَیْصِرَة وابن سبأ پیاده و عملی می شوند.

واقعاً در این جبهه ی اهل بغی و اغتشاشگران  به قول ابن تیمیه « برخی از آنها که منافق نیستند ولی مدام به تبلیغات منافقین گوش می‌دهند، به خود شک کرده‌اند؛ تا آنجا که گرچه سخنان دارودسته ی منافقین با قرآن در تضاد است، خیال می‌کنند حق با منافقین است. به همین دلیل ناخواسته دعوتگرانی می‌شوند که به سوی بدعتِ منافقین فرا می‌خوانند… پس افشا کردن این افراد (مومن فریب خورده) هم از ضروریات است. حتی فتنه و فساد این افراد بیشتر است؛ چرا که در عین حال، این افراد نا‌آگاه دارای ایمانی هستند که به خاطر ایمانشان باید با آنان موالات و ارتباط داشت؛ ولی متاسفانه در دام بدعت‌های منافقین افتاده‌اند که دین را به فساد می‌کشد. از این رو هشدار نسبت به آنان از ضرورات است. حتی اگر لازم باشد باید به صورت خاص، نامشان هم گرفته شود. حتی اگر آن بدعت‌ها را از منافقی هم نشنیده باشند، لیکن گمان کنند که این بدعت‌ها حق و خیر و جزو دین هستند، در حالی که چنین نیست، باز هم افشاگری آنان واجب است».[۲۹] از همین رو باید وضعیت آنان را که در حدیث و روایت، نظر و فتوا، زهد و پارسایی دچار اشتباه می‌شوند، گوشزد کرد. [۳۰]

به این شکل جبهه ای که ترکیبی از منافقین و دارودسته ی آنها و حتی مومنین فریب خورده بود اما دارودسته ی منافقین رهبریت آنرا بر عهده داشت عثمان را مظلومانه [۳۱]کشتند به این بهانه که در امور مالی و تقسیم اموال و بخشش زمین و انتخاب امیر برای ولایات گمراه شده است[۳۲] و علی را نیز کشتند به این بهانه که با پذیرش حکمیت، حکم الله را قبول نکرده و کافر شده است؛ یعنی کلاً مساله به بهانه ی امر به معروف و نهی از منکر آنهم به زعم خودشان در سطح برخورد با مفاسد مسئولین حکومتی بر می گردد اما مستقیماً «الجماعة» را هدف گرفته اند.

خوارج جاهل و کوتاه بین احساساتی که دارودسته ی منافقین آگاه هم در میان آنها نفوذ کرده بودند و دسته هایی از اصحاب نیز فریب خورده و در این جبهه قرار گرفته بودند و از این مسیر صحیح امر به معروف منحرف شدند، آشکارا تبلیغاتی گسترده را بر علیه عثمان رهبر الجماعة و دارالاسلام به راه انداختند که منجر به فتنه و تفرق و تنفر و بی طرفی و نظاره گر شدن تعداد زیادی از مومنین و کینه ی عده ای و جنگ داخلی و کشتار میان مسلمین شد که تاکنون نیز ادامه پیدا کرده است و عثمان و علی رهبران الجماعة به دلیل انحراف این جریان در مساله ی امر به معروف و نهی از منکر و توسط این جریان به قتل رسیدند. 

جالب است بدانید که در این جبهه ای که منجر به قتل عثمان رهبر الجماعة شد هیچ یک از انصار و مهاجرین[۳۳] و هیچ یک از سابقون الاولون[۳۴] حضور نداشتند، اما می بینیم که محمد فرزند ابوبکر صدیق که پس از مرگ پدرش در منزل علی ابن ابی طالب تربیت شده بود فریب می خورد و تا مراحلی بر اساس نقشه و سیاست عبدالله بن سبأ در قتل عثمان و ضربه زدن  به الجماعة عمل می کند[۳۵] و یا کسی چون محمد بن ابی حذیفه که پدرش از مهاجرین به حبشه بود و خود محمد بعد از شهادت پدرش در جنگ یمامه در منزل عثمان بزرگ شده بود باز در این جبهه ی عبدالله بن سبأ در ضربه زدن به الجماعة قرار می گیرد،[۳۶] که ابتدا بر امیر مصر عقبة بن عامر شورش و قیام می کند و چون انسانی وارد به قرآن بود و بهترین قاری مصر در زمان خودش بود امیر مصر این حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم: «يَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ بألسِنَتِهم، لَا يُجَاوِزُ تَرَاقِيَهُمْ، يَقُولُونَ مِنْ خَيْرِ قَوْلِ البَرِيَّةِ، ، يَمْرُقُونَ مِنَ الدِّينِ كَمَا يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ »[۳۷] را خطاب به او می خواند.[۳۸] با زبانشان قرآن را مى خوانند، اما از حنجره هاى آنان فراتر نمى رود، سخن بهترين خلق الله را به زبان مى آورند، از دين خارج مى شوند همانگونه که تیر از بدن شكار (یا از کمان و اسلحه) خارج مى‌شود.

با آنکه عده ای چون حسن بصری به خاطر این عمل محمد بن ابوبکر در برابر رهبر الجماعة از او تحت عنوان فاسق بن ابوبکر نام میبرند،[۳۹] اما علی قاتلین عثمان را لعنت کرد،[۴۰] و زمانی هم که به حاکمیت الجماعة رسید محمد بن ابوبکر را به امیری مصر منصوب کرد.[۴۱] علی بن ابی طالب به فضل و بزرگی محمد بن ابوبکر گواهی می دهد چون محمد ابن ابی بکر اهل عبادت و اجتهاد بود.[۴۲] پس کسانی مثل محمد ابن ابوبکر و محمد بن ابی حذیفه که عملاً در این اغتشاش مشارکت داشتند انسانهای نا آگاه به منابع شرعی نبودند بلکه نا آگاه به فقه و فهم شریعت در زمینه ی امر به معروف و نهی از منکر در سطح حاکمیت الجماعة بودند.

در کنار این دسته که عملاً و با دست بر اساس سیاست و طرح ابن سبأ عمل کردند کسانی از صحابه هم بودند که با زبان و در بخش جنگ روانی در این جبهه بر اساس سیاست و روش ابن سبأ عمل کردند و فریب دشمن را خوردند. 

عبد الله بن عُكَيْم رضی الله عنه می گوید: لا أُعِينُ عَلَى دَمِ خَلِيفَةٍ أَبَدًا بَعْدَ عُثْمَانَ، فيُقال له: يا أبا معبد أوَ أعَنْتَ على دِمهِ؟ فيقول: إِنِّي لأَعُدُّ ذِكْرَ مَسَاوِيهِ عَوْنًا عَلَى دَمِهِ.[۴۳] بعد از عثمان هرگز بر ریخته شدن خون هیچ خلیفه ای( حاکمی) یاری نمی رسانم و شرکت نخواهم کرد. به او  گفته می شود: ای ابا معبد آیا بر ریخته شدن خونش یاری رسانده ای و شرکت داشته ای؟ در جواب می گوید: من بیان و شرح مسائلی در مورد ایشان را یاری و شرکت در قتلش حساب میکنم.

نکته ی مهمی که در سخن این صحابی رضی الله عنه وجود دارد این است که اغتشاش و قیام و خروج همچنانکه می تواند به وسیله اسلحه صورت گیرد به وسیله ی زبان و تبلیغ هم صورت می گیرد؛ و این نکته ی بسیار مهمی است که در همین چند ماه گذشته ی سال ۱۴۰۱ش در دارالاسلام ایران شاهد این دسته از مجریان جنگ روانی و الرُّويْبِضةُ [۴۴] و أَئِمَّةً مُضِلِّينَ[۴۵] و حتی شاهد سخنان مومنینی بودیم که در مثلث دروغساز به عنوان ناقلین و کارگران بی مزد شیطان در تحریک مردم و ریخته شدن به ناحق خون شهروندان الجماعة و دارالاسلام انجام وظیفه می کردند.

رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: إنَّ العَبْدَ لَيَتَكَلَّمُ بالكَلِمَةِ مِن رِضْوانِ اللَّهِ، لا يُلْقِي لها بالًا، يَرْفَعُهُ اللَّهُ بها دَرَجاتٍ، وإنَّ العَبْدَ لَيَتَكَلَّمُ بالكَلِمَةِ مِن سَخَطِ اللَّهِ، لا يُلْقِي لها بالًا، يَهْوِي بها في جَهَنَّمَ.[۴۶] بنده، سخنی در جهت رضای الله به زبان می‌آورد، بدون اين‌كه به آن فكر كند؛ ولی الله به وسيلۀ آن سخن، به درجاتش می‌افزايد. هم‌چنين بنده سخنی در جهت ناخشنودی الله به زبان می‌آورد، بدون اين‌که به آن توجه کند؛ ولی به وسيلۀ آن سخن در جهنم سقوط‌ اش می‌دهد.

یعنی کلمه و سخنی که در جای شرعی خودش گفته نشود صاحبش را در جهنم سقوط می دهد. آیا مشارکت در قتل نفس جرم نیست؟ آیا قتل به ناحق باعث عذاب دیدن نیست چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: « كُلُّ ذَنْبٍ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَغْفِرَهُ إِلاَّ مَنْ مَاتَ مُشْرِكًا أَوْ مُؤْمِنٌ قَتَلَ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا ».[۴۷] شاید خداوند تمام گناهان را ببخشد؛ به جزء کسی که سکولار (مشرک) مرده، یا مومنی که مومن دیگری را به عمد به قتل رسانده باشد.

حتی بسیاری از اهل فقه بر این باورند که تاثیر مخرب خروج و قیام با زبان و تبلیغ از خروج و قیام با اسلحه بیشتر و خطرناکتر است؛ و قطعاً خروج و قیام با زبان مقدمه و زمینه ساز و محرک قیام با اسلحه و دست است و علاوه بر آن ممکن است یک قیام بعد از مدتی نابود شود اما سخن و فکر و عقیده ای که باعث این دسته از قیامها شده است سالها و بلکه قرنها به عمر خود ادامه دهد و به همین شکل بر اساس این فکر اشتباه فرقه های مختلف تولید شوند و قربانی بگیرد و در جامعه تخریب ایجاد کند.

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الجَنَّة وَمَا قَرَّبَ إِلَيْهَا مِنْ قَوْلٍ وَعَمَلٍ، وَأَعُوذُ بِكَ مَنَ النَّارِ وَمَا قَرَّبَ إِلَيْهَا مِنْ قَوْلٍ وَعَمَلٍ.

رَبَّنَا أَعِزَّنَا بِالإِسْلامِ، وَأَعِزَّ بِنَا الإسْلامَ، اللَّهُمَّ أَعْلِ بِنَا كَلِمَةَ الإسْلاَمِ، وَارْفَعْ بِنَا رَايَةَ القُرْآنِ.

سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


[۱] مسلم۲۸۱۲

[۲]  بخاری ۳۶۱۱- ۶۹۳۰ / مسلم ۱۰۶۶

[۳] مسلم۱۰۵

[۴]  ابن حجر العسقلاني، المطالب العالية ۴/۳۷۲ / رواه الطبراني في الكبير: (۵۱۱)، والبخاري في التاريخ الكبير: (۲۳۰)، وأبو يعلى في مسنده: (۶۸۰۴)، وابن إسحاق في السير والمغازي: (۱۵۵)، وصححه الألباني في السلسلة الصحيحة (۹۲) ۱/۱۹۴ / جاءت قريشٌ إلى أبي طالبٍ فقالوا أرأيتَ أحمدَ يُؤذينا في نادِينا وفي مسجدِنا فانهَهُ عن أذَانا فقال يا عَقيلُ ائتِني بمحمدٍ فذهبتُ فأتيتُه به فقال يا ابنَ أخي إنَّ بني عمِّك زعموا أنك تُؤذِيهم في ناديهم وفي مسجدِهم فانتَهِ عن ذلك قال فلحَظ رسولُ اللهِ صلَّى اللهُ عليهِ وسلَّمَ ببصرِه وفي روايةٍ فحلقَ رسولُ اللهِ صلَّى اللهُ عليهِ وسلَّمَ ببصرِه فقال ما أنا بأقدرُ على أن أدعَ لكم ذلك على أن تُشعلوا لي منها شُعلةً يعني الشَّمسَ قال فقال أبو طالبٍ ما كذب ابنُ أخي فارجِعوا

[۵] رواه أحمد: (۲۲۴۹۸)

[۶] مسلم۲۵۸۴ / بخاری۴۹۰۷ / السيرة النبوية، لابن هشام ، ج ۳، ص ۳۰۳، غزوه بني المصطلق / «دعوها فإنّها منتنة … يعني أنّها كلمة خبيثة، لأنّها من دعوي الجاهليّة واللّه سبحانه جعل الموءمنين إخوة وصيّرهم حزبا واحدا، فينبغي أن تكون الدعوة في كلّ مكان وزمان لصالح الإسلام والمسلمين عامّة لا لصالح قوم ضدّ الآخرين، فمن دعا في الإسلام بدعوي الجاهلية يُعزّر».والطبقات الكبرى، لابن سعد ٢: ٦٥.

[۷] مقدسی، مطهر بن طاهر؛ البدء و التاریخ، بی جا، کتبة الثقافة الدینیه، بی تا. ج۴، ص ۱۹۴

[۸] المغازى، الواقدی، محمد بن عمر، محقّق / مصحّح: مارسدن، جونس، مؤسسة الأعلمى، بیروت، ۱۴۰۹ قمری / ۱۹۸۹ میلادی، چاپ سوم، ج ‏۱، ص ۱۷۴

[۹] ابن هشام، السیرة النبویه، بیروت، دارالمعرفه، بی تا ، ج۲،ص ۶۳۷/ ابن سعد؛ الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق ، ج۲،ص ۲۱/ عسقلانی، ابن حجر؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵، ج ۴، ص۵۹۹،/ البدء و التاریخ، ج ۴، ص۱۹۴/ ابن عبد البر، الاستیعاب، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق ، ج ۳، ص ۱۲۱۸،/ مقریزی، احمدبن علی؛ امتاع الاسماع، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق ، ج۱، ص ۱۲۰/ السیرة النبویه، ج۲ ص ۶۳۷/ بلاذری، احمدبن یحیی؛ انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷، ج۱ ص۳۷۳،/ ابن سعد؛ الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق ، ج۲ ص۲۱ ،/ مقدسی، مطهر بن طاهر؛ البدء و التاریخ، بی جا، کتبة الثقافة الدینیه، بی تا.، ج ۴، ص۱۹۴،/ امتاع الاسماع، ج۱ ص۱۲۰/ الاصابه فی تمییز الصحابه، ج ۵ ص ۲۶۴،/  ابن اثیر؛ اسد الغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق ،ج۴، ص ۴۰/ بلاذری، احمدبن یحیی؛ انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ق ،ج۱، ص۳۷۳، /الطبقات الکبری، ج۲،ص ۲۱، السیرة النبویه، ج۲ ص ۶۳۷، الاصابه،ج ۴، ص۵۹۹

[۱۰] المغازى، الواقدی، محمد بن عمر، محقّق / مصحّح: مارسدن، جونس، مؤسسة الأعلمى، بیروت، ۱۴۰۹ قمری / ۱۹۸۹ میلادی، چاپ سوم، ج ‏۱، ص ۱۷۲

[۱۱] ابن هشام، السیرة النبویه، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.، ج،۱ص۵۶۲، ذهبی، محمد بن احمد؛ تاریخ الاسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۳ق ، ج۲،ص ۲۸۴،/  طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷، ج۲، ص ۵۶۵/  حلبی، برهان الدین؛ السیره الحلبیه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۷ق ، ج۳ ،ص۲۲۷/ ابن هشام، السیرة النبویه، بیروت، دارالمعرفه، بی تا ،،ج‌۲،ص،۱۹۱ تاریخ الطبری، ج۲، ص ۵۵۴

[۱۲] واقدی، محمد بن عمر؛ المغازی، ترجمه دکتر محمود مهدوى دامغانى‌، تهران، نشر دانشگاهى، ‌۱۳۶۹،ص۸۴،۸۵

[۱۳] الطبقات الکبرى، محمد بن سعد بن منیع، محقّق / مصحّح: محمد عبد القادر عطا، دار الکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۰ قمری / ۱۹۹۰ میلادی، چاپ اول، ج ‏۲، ص ۷۰٫ / البدایة و النهایة، ابن کثیر الدمشقى، أبو الفداء اسماعیل بن عمر، دار الفکر، بیروت، ۱۴۰۷ق / ۱۹۸۶ م، ج ۴، ص ۶٫/ تاریخ الأمم و الملوک، طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، محقّق / مصحّح: محمد أبو الفضل ابراهیم، دار التراث، ج ‏۲، ص ۴۸۷٫/ البدایة و النهایة، ج ۴، ص ۶٫

[۱۴] بخاری ۴۹۰۷/ الترمذي، سنن الترمذي ۳۳۱۵

[۱۵]ابن هشام، السيرة النبويّة: ٢٠٤ – ٢٠٥/۲، فروغ ابديّت: ۴۶۸ – ۹/۱

[۱۶] الشوكاني، فتح القدير۱/۵۴۸/ يا معشرَ المُسلِمينَ اللهَ اللهَ أبِدَعْوَى الجاهليةِ وأنا بينَ أظهُرِكُم؟  بعد أن هداكم الله للإسلام، وأكرمكم به، وقطع به عنكم أمر الجاهلية، واستنقذكم به من الكفر وألف بين قلوبكم / در المنثور، ج ۲، ص ۵۷؛ جامع البيان، ج ۴، ص ۳۲؛ فتح القدير، ج ۱، ص ۳۶۸؛ تفسير آلوسي، ج ۴، ص ۱۴ و أسد الغابه، ج ۱، ص ۱۴۹٫/ يا معشر المسلمين، اللّه اللّه، أبدعوي الجاهليّةِ وأنا بين أَظْهُرِكم؟ بعد إذ هداكم اللّه إلي الإسلام وأكرمكم به، وقَطَع به عنكم أمرَ الجاهليّةِ، وَاسْتَنْقَذَكم به من الكفر، وألَّف به بينكم، تَرْجِعُون إلي ما كنتم عليه كفّارا ؟ … فعرف القوم أنها نزغة من الشيطان وكيد من عدوهم لهم فألقوا السلاح وبكوا وعانق الرجال بعضهم بعضا ثمّ انصرفوا مع رسول الله صلي الله عليه وسلم سامعين مطيعين قد أطفأ الله عنهم كيد عدوّ اللّه شاس.

[۱۷]  ژرژ لامبلن · اسرار سازمان مخفى يهود، ص  67 – 68.  ناشر: دنیای کتاب· مترجم: مصطفی فرهنگ ۱۳۸۳ش / علی جدید‌بناب. تحليلى بر عملكرد يهود در عصر نبوى، ص۱۱۰، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، مرکز انتشارات، ۱۳۸۵

[۱۸] الطبري، محمد بن جرير الطبري أبو جعفر، تاريخ الأمم والملوك، ج ٢/ص ٦٤٧، الناشر : دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة الأولى ، ۱۴۰۷ / ابن الأثير، الكامل في التاريخ – ج ٣ – ص۴۶- ١٥٤ / ابدؤوا في الطعن على أمرائكم و أظهروا الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر تستميلوا قلوب الناس و ادعوهم إلى هذا الأمر

[۱۹]  مسلم ۱۷۰۹/ بخاری  7199

[۲۰]  چرا دروغین و فریبنده؟ چون به عنوان مثال تمام دارالکفرهای سکولار دنیا نه تنها در مسائل امنیتی و طبقه بندی شده ی خود خط قرمزهائی را تعیین کرده اند و کسی حق آزادی بیان در این مسائل را ندارد بلکه علاوه بر آن و به صورت قانونی نیز در مواردی برای شهروندان خود خط قرمزهائی تعیین کرده اند و هر کسی نمی تواند هر چه می خواهد بگوید؛ بلکه شهروندان آزادند تنها در چارچوب قانون سخنی بگویند و فعالیت رسانه ای و تبلیغی داشته باشند.

[۲۱] المحلی: ج ۱۳ ص ۱۳۸-۱۳۹ / ” من لحق بدار الکفر والحرب مختارا محاربا لمن یلیه من المسلمین فهو بهذا الفعل مرتد له أحکام المرتد کلها من وجوب القتل علیه متی قدر علیه ، ومن إباحة ماله، وانفساخ نکاحه وغیر ذلك”.

[۲۲] تاریخ الامم و الملوک، ج ‏۳، ص ۵۸/ یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۵۹، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بی‌تا./ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ج ۱، ص ۳۵۷، ریاض، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق./ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۲۴۸، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق./ انساب الاشراف، ج ‏۱، ص ۳۵۷/ الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۲۴۸٫

[۲۳]  بخاری ۴۳۳۹- ۷۱۸۹

[۲۴]  ابن تيمية، منهاج السنة؛ ج۶ص۲۴۹- ۲۴۸ / “ولمّا قدم المفسدون الذين أرادوا قتل عثمان رضي الله عنه، وشكوا أمورا أزالها كلها عثمان، حتى إنه أجابهم إلى عزل من يريدون عزله، وإلى أن مفاتيح بيت المال تُعطى لمن يرتضونه، ولم يبق لهم طلبٌ، ولهذا قالت عائشة رضي الله عنها: مصصتموه كما يمص الثوب، ثم عمدتم إليه فقتلتموه”.

[۲۵] سنن الدارمي، مقدمة باب في ذهاب العلم، ۲۵۷- ۲۶۵/ ئەبوداوود (۳۶۶۴)، ئەحمەد (۲/۳۳۸)، داریمی (۲۵۷)، ابن عبدالبر، جامع بیان العلم وفضله ۳۲۶

[۲۶]مسلم ۱۰۶۶ /  الألباني: تخريج كتاب السنة : ۹۱۷ /  إنَّه سيَخرُجُ مِن أمَّتي قومٌ يَقرَؤونَ القُرآنَ لَيس قِراءتُكم إلى قِراءتِهم بِشيءٍ، ولا صَلواتُكم إلى صَلاتِهم بِشيءٍ، وَلا صيامُكم إلى صيامِهِم بِشيءٍ،

[۲۷] قال عمروعاص:  يا أمير المؤمنين أرسل لي رجلا قارئا للقرآن يقرئ أهل مصر القرآن. فقال عمر بن الخطاب: أرسلت إليك رجلا هو عبد الرحمن بن ملجم من أهل القرآن آثرتك به على نفسي -يعني أنا أريده عندي في المدينة لكن آثرتك به على نفسي- فإذا أتاك فاجعل له دارا يقرئ الناس فيها القرآن وأكرمه.

[۲۸]  لا تقتلني مرة واحدة -يعني قطعة رأس- قطّع أطرافي شيئا فشيئا حتى أرى أطرافي تعذب في سبيل الله

[۲۹] ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج ۲۸ ص ۲۳۲ – ۲۳۳.

[۳۰] ابن تیمیه، مجموع الفتاوی، ج ۲۸ – ص ۲۳۳ – ۲۳۴.

[۳۱]  ذَكرَ رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فتنةً فقالَ: يقتلُ فيها هذا مظلومًا. لعثمانَ (الألباني /صحيح الترمذي :۳۷۰۸/ شعيب الأرناؤوط :تخريج المسند لشعيب :۵۹۵۳

[۳۲] ابن تيمية، منهاج السنة؛ جـ۶ صـ۲۴۰- ۱۹۲/ قال عثمان: وقالوا: بأنني أحميت الحمى -أي: كثرت أموالي وكثرت المراعي الخاصة بي- أما والله لقد وليت عليكم وليس في العرب من هو أكثر مني بعيراً وشاة، وأنا اليوم لا أملك بعيراً ولا أملك شاة إلا بعيرين اثنين لحجي، أكذلك هو؟ قالوا: اللهم نعم.

قال عثمان: واتهموني بأنني أكثرت العطاء لـ عبد الله بن أبي سرح، ووالله! ما أفأت عليه إلا بما أفاء الله عليه من قبل، وإلا بما فعله أبو بكر وعمر، أكذلك هو؟ قالوا: اللهم نعم.

وقال عثمان: واتهموني بأن القرآن كان صحفاً فجعلت القرآن كتاباً واحداً، ووالله! إن القرآن لكتاب واحد نزل من عند واحد ولم أفعل إلا ما فعله صاحباي: أبو بكر وعمر، أكذلك هو؟ قالوا: اللهم نعم.

وقال عثمان: واتهموني بأني أحب أهلي وأعطيهم من مال المسلمين، أما والله! إن حبي لهم لم يملني معهم على جور، وإنما أقمت حقوق الله عليهم، وأما عطائي لهم فمن مالي، ووالله إنني إلى يومي هذا ما أكلت من مال المسلمين، وإنما آكل إلى اليوم من خالص مالي!) .

[۳۳]  تاريخ خليفة بن خياط ص ۱۷۶ / سئل الحسن البصري: أكان فيمن قتل عثمان، أحد من المهاجرين والأنصار؟ قال: كانوا أعلاجًا من أهل مصر.

[۳۴]  منهاج السنة ۸/۳۱۳/ قال ابن تيمية : ولا أحد من السابقين الأولين دخل في قتل عثمان

[۳۵] شمس الدين الذهبي، سير أعلام النبلاء ۳/۴۸۲/ أن محمد بن أبي بكر سار لحصار عثمان، وفعل أمرًا كبيرًا، فكان أحد من توثب على عثمان حتى قُتل / ابن عبد البر، الاستیعاب فى معرفه الاصحاب، با حاشیه الإصابة ۱۰/۲۱ / وقيل إن محمدًا شارك في دم عثمان،، وقد نفى جماعة من أهل العلم والخير أنه شارك في دمه، وأنه لما قال عثمان، : (لو رآك أبوك لم يرض هذا المقام منك). فخرج عنه وتركه، ثم دخل عليه من قتله، كما نقل عن كنانة مولى صفية بنت حيي، وكان ممن شهد يوم الدار- أنه لم ينل محمد بن أبي بكر من دم عثمان بشيء/ المعجم الكبير للطبراني (١/ ٨٤)/ قال ابن كثير في البداية والنهاية: فقال: أي عثمان مهلاً يا ابن أخي فوالله لقد أخذت مأخذاً ما كان أبوك ليأخذ به، فتركه وانصرف مستحيياً نادماً، فاستقبله القوم على باب الصفة فردهم طويلاً فدخلوا، وخرج محمد راجعاً. / فتنة مقتل عثمان بن عفان، محمد الصبحي (١/ ١٦٥)  (٢/ ٧٩٢) ./ عصر الخلافة الراشدة، أكرم العمري (١/ ٤٢٩) .  / تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام للذهبي (٣/ ٦٠٠)

[۳۶]  الهیثمی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ٩/ ٩٧/ الاستیعاب، ج ۳ ص ۴۲۶ الرقم ۲۳۵۴/ اُسد الغابة، ج ۵ ص۸۳- ۸۲ الرقم ۴۷۲۰/أنساب الأشراف، ج ۶ ص۱۶۴- ۱۶۳/ تاریخ الطبری، ج ۴ ص ۲۹۲/ الکامل فی التاریخ، ج ۲ ص۲۵۴-۲۵۳- ۳۵۲ ./الطبقات الکبرى، ج ۳ ص ۸۴

[۳۷]  ابن ماجه (۱۶۸)، وأحمد (۳۸۳۱) و الترمذي (۲۱۸۸)

[۳۸] د.عبد السلام الترمانيني، ” أحداث التاريخ الإسلامي بترتيب السنين: الجزء الأول من سنة ۱ هـ إلى سنة ۲۵۰ هـ”، المجلد الأول (من سنة ۱ هـ إلى سنة ۱۳۱ هـ) دار طلاس ، دمشق./

[۳۹] ابن سعد في الطبقات الكبرى (۳\ ۷۲) قال ابن سعد: أخبرنا عمرو بن عاصم الكلابي (جيد) قال: أخبرنا أبو الأشهب (جعفر بن حيان، ثقة ثبت) قال: أخبرنا الحسن (البصري، إمام فقيه ثبت) قال: «لما أُدرِكوا بالعقوبة –يعني قتلة عثمان بن عفان– أُخِذَ الفاسق بن أبي بكر –قال أبو الأشهب: وكان الحسن لا يسميه باسمه إنما كان يسميه الفاسق– فأُخِذَ فجُعِلَ في جوف حِمارٍ، ثم أُحرِقَ عليه».

[۴۰] تاريخ الطبري (٤/ ٥٠٢) . قال لطلحة بن عبيد الله في حوار بينهما «يومئذ يوفيهم الله دينهم الحق ويعلمون أن الله هو الحق المبين» (نور/۲۵) ، يا طلحة، تطلب بدم عثمان رضي الله عنه فلعن الله قتلة عثمان.

[۴۱]  تاريخ الطبري (٤/ ٥٥٦) / .

[۴۲] ابن عبد البر، الاستيعاب في معرفه الاصحاب، ج ۳ ص ۱۳۶۷/ كَانَ علي بْن أَبِي طالب يثني على مُحَمَّد بْن أَبِي بَكْر ويفضله، لأنه كانت لَهُ عبادة واجتهاد.

 [43]  أخرجه البخاري في التاريخ الكبير (۱/ ۳۲) عن محمد بن ابى ايوب أبو عاصم الثقفى سمع قيس بن مسلم الجدلي والشعبى سمع منه خلاد بن يحيى ووكيع، قال لنا أبو نعيم حدثنا محمد بن ابى ايوب حدثنى عثمان بن ابى شيبة قال حدثنا ابن ادريس عن محمد بن ابى ايوب عن هلال بن ابى حميد عن ابى معبد عبدالله بن عكيم الجهنى قال لا اعين على دم خليفة بعد عثمان، قيل له وأعنت على دمه؟ فقال انى لارى ذكر مساوى الرجل عونا على دمه، حديثه في الكوفيين. / وأخرجه ابن سعد في الطبقات الكبرى (۳/ ۸۰) و الدولابي في الكنى والأسماء (۲/ ۳۰۸) و البلاذري في أنساب الأشراف (۲/ ۲۹۸   / وأخرجه ابن أبي شيبة في المصنف (۳۲۰۴۳) / أخرجه الفسوي في المعرفة والتاريخ (۱/۲۳۱)/ سير أعلام النبلاء ( ٥١٢/٣)

[۴۴]  أخرجه ابن ماجه (۴۰۳۶) ، وأحمد (۷۹۱۲) الألباني، صحيح الجامع ۳۶۵۰ / سيأتِي على الناسِ سنواتٌ خدّاعاتٌ؛ يُصدَّقُ فيها الكاذِبُ، ويُكذَّبُ فيها الصادِقُ، ويُؤتَمَنُ فيها الخائِنُ، ويخَوَّنُ فيها الأمينُ، وينطِقُ فيها الرُّويْبِضَةُ . قِيلَ : وما الرُّويْبِضةُ ؟ قال : الرجُلُ التّافِهُ يتَكلَّمُ في أمرِ العامةِ

[۴۵]  رواه أبو داود (۴۲۵۲) ، والترمذي (۲۲۲۹)

[۴۶]  البخاري:۶۴۷۸ / إنَّ العَبْدَ لَيَتَكَلَّمُ بالكَلِمَةِ، ما يَتَبَيَّنُ ما فيها، يَهْوِي بها في النَّارِ، أبْعَدَ ما بيْنَ المَشْرِقِ والْمَغْرِبِ.(مسلم:۲۹۸۸ ) / إنَّ الرَّجُلَ لَيتكلَّمُ بالكلمةِ ما يرى بها بأسًا يهوِي بها في النَّارِ سبعينَ خريفًا(شعيب الأرناؤوط  :تخريج صحيح ابن حبان:۵۷۰۶) (الألباني:صحيح الترغيب:۲۸۷۶). (شعيب الأرناؤوط:تخريج المسند لشعيب:۸۶۵۸) (الألباني:صحيح الترمذي:۲۳۱۴) (الألباني صحيح الجامع:۱۶۱۸).(شعيب الأرناؤوط:تخريج المسند لشعيب:۷۹۵۸) إنَّ العَبْدَ لَيَتَكَلَّمُ بالكَلِمَةِ، ما يَتَبَيَّنُ فيها، يَزِلُّ بها في النَّارِ أبْعَدَ ممَّا بيْنَ المَشْرِقِ.(البخاري:۶۴۷۷)

[۴۷]  سنن ابی داوود باب فی تعظیم قتل حدیث ۴۲۷۲ / الألباني، صحيح أبي داود:۴۲۷۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *