شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله : در همین اغتشاشات گذشته در ایران بعضی از مُلاها و مولوی ها که با زبان مردم را تحریک می کردند و حتی باعث تولید فتنه و کشته شدن چندین نماز خوان در بلوچستان شدند یا در مناطق اهل سنت کوردستان هم مُلاهائی رسماً برای بنیانگذاران و رهبران یکی از احزاب سکولار کوردی تبلیغ می کرد اما حکومت مثلا یک جوان منحرف را که جوگیر شده بود و راه بندانی کرده بود و یک نظامی را زخمی کرده بود اعدام کرد اما این مُلاها و مولوی های گمراه را که شریک جرم در قتل چندین جوان و نیروهای نظامی بودند را

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

بسم الله و الحمد لله، اما بعد:

 السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

س۳: در همین اغتشاشات گذشته در ایران بعضی از مُلاها و مولوی ها که با زبان مردم را تحریک می کردند و حتی باعث تولید فتنه و کشته شدن چندین نماز خوان در بلوچستان شدند یا در مناطق اهل سنت کوردستان هم مُلاهائی رسماً برای بنیانگذاران و رهبران یکی از احزاب سکولار کوردی تبلیغ می کرد اما حکومت مثلا یک جوان منحرف را که جوگیر شده بود و راه بندانی کرده بود و یک نظامی را زخمی کرده بود اعدام کرد اما این مُلاها و مولوی های گمراه را که شریک جرم در قتل چندین جوان و نیروهای نظامی بودند را با تذکر مختصری رها کرده اند، آیا این تبعیض نیست؟

ج: اینکه با توجه به مسائل بین المللی و منطقه ای و داخلی دیپلماسی کنونی الجماعة و اولی الامر و متخصصین امنیتی دارالاسلام ایران در چگونگی مدیریت این فتنه چیست ما نمی دانیم اما می دانیم که با موفقیت موفق به مدیریت این فتنه و هدایت آن به مسیری که می خواست شد و این امتیاز بزرگی برای جماعت و اهل جماعت است. دقت داشته باشیم که دیپلماسی هم نوعی بده بستان و زبان گفتمانی خاصی است که باید به آن دقت کرد و گرنه ممکن است مثل خوارج زمان جماعت علی ابن ابی طالب و یا شیعیان حسن بن علی دچار اشتباه و سطحی نگری و محدود بینی و عدم فهم مقاصد شریعت و ضربه زدن به حرفشنوی و اطاعت خود و دیگران و در نهایت جدائی از جماعت شد که خطر بزرگی برای دنیا و قیامت شخص محسوب می شود.

به صورت کلی، عدم اجرای حد بر بزرگان و صاحبان قدرت خودش عامل نابودی ملتهاست و خطر بزرگی برای جماعت مسلمین محسوب می شود. موضوع دزدى یک زن از قبیله مخزوم براى قریش بسیار مهم بود (از اینکه دستش قطع شود ناراحت بودند) گفتند: چه کسى باید در این مورد با رسول الله صحبت کند؟ گفتند: به جز اسامه پسر زید که محبوب پیغمبر است چه کسى جرأت خواهش براى این موضوع را دارد؟ اسامه با پیغمبر صحبت کرد، پیغمبر به اسامه گفت: آیا براى جلوگیرى از اجراى یکى از حدود الهى خواهش و شفاعت مى‌کنى؟! سپس بلند شد، به سپاس و ستایش خداوند پرداخت، آنگاه گفت: إِنَّمَا أَهْلَكَ الَّذِينَ قَبْلَكُمْ أَنَّهُمْ كَانُوا إِذَا سَرَقَ فِيهِمْ الشَّرِيفُ تَرَكُوهُ، وَإِذَا سَرَقَ فِيهِمْ الضَّعِيفُ أَقَامُوا عَلَيْهِ الْحَدَّ، وَأيْمُ اللَّهِ لَوْ أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ سَرَقَتْ لَقَطَعْتُ يَدَهَا[۱] ملّت‌هاى گذشته تنها به خاطر این به هلاکت رسیدند که وقتى یکى از اشراف دزدى مى‌کرد او را آزاد مى‌کردند، اگر یک نفر فقیر و بیچاره دزدى مى‌کرد، حد و مجازت را بر او اجرا مى‌نمودند، قسم به خدا اگر فاطمه دختر محمّد دزدى کند دستش را قطع خواهم کرد.

از ابتدای انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ش تا کنون، دارالاسلام ایران مُلاها و مولوی ها و آیت الله ها و حتی مراجع تقلید و گروهها و احزاب به ظاهر اسلامگرای مفسد زیادی را به همراه سایر مفسدین سکولار مرتد مجازات کرده است، حالا در این فتنه ی ۱۴۰۱ش که به نظر شما مولوی ها و مُلاهایی در مناطق شافعی و حنفی نشین مردم را التحریش کرده اند و قطعاً آخوندهایی در میان شیعیان هم دچار چنین جرمی شده اند و اینکه چرا هنوز محاکمه یا مجازات نشده اند مسأله ای است متعلق به اولی الامر یا همان متخصصین امور قضائی و امنیتی که باید از کانال آنها مساله را فهمید و به تصمیمات الجماعة اعتماد کرد و اشتباه اصحاب جمل دوباره تکرار نکرد.

 البته بسیاری از این مولوی ها و مُلاها خودشان در دیپلماسی دیکته شده ای که به کار بردند با بده بستانهائی که با اغتشاشگران انجام دادند یکی از عوامل مدیریت این اغتشاشات در الجماعة مسلمین دارالاسلام ایران بودند و به این شکل به نظر خودشان در خدمت به الجماعه انجام وظیفه می کردند و عده ای هم واقعاً به شغل کثیف التحریش و تحریک مکارانه ی مردم به شر به عنوان یکی از سربازان جنگ روانی کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار و مرتد محلی روی آورده بودند که خواست تمام مومنین اهل جماعت از جماعت این است که دارودسته ی منافقین میان اینها همچون دارودسته ی عبدالله بن ابی سلول کنترل، مدیریت و منقبض و از منابر رسول الله صلی الله علیه وسلم و مدارس دینی و مراکز قدرت دور ریخته شوند، و معاندین و مفسدین آشکار شده ی میان اینها نیز بر اساس مذهب خودشان توسط جماعت محاکمه و مجازات شوند.  

نکته ی دیگر موجود در سخنان شما مساله ی منحرف و گمراه است، ضالین یا گمراهان یا دارودسته ی منافقین را طیفهای مختلفی تشکیل می دهند و منحرفین طیفی از این گمراهان هستند. «گمراه آن‌است که حق را نمی‌داند و منحرف کسی است که از هوای خویش حرف شنوی دارد»[۲].

با آنکه در جبهه و دارودسته ی این گمراهان هم کسانی پیدا می شوند که واقعاً نمی داند حق چیست اما این منحرفها می دانند حق چیست اما آگاهانه خود را در دسته ی گمراهان قرار داده اند و حتی هدایت این گمراهان را نیز برعهده می گیرند مثل عبدالله بن ابی یا ذوالخویصره یا عبدالله بن سبأ و امثالهم.  منحرف می داند خمر یا شراب و زنا و دزدی وغیره حرام است اما انجامش می دهد و خودش را در ردیف گمراهان و ضالین یا مومنین مجرم قرار می دهد.

اما آیا ملای دین فروش و خائنی که برای سکولاریسم و حاکمیتی لائیک و یکی از احزاب سکولار تبلیغ می کند نمی داند که این اقرار و دعوت او کفر محض و بواحی است؟


[۱]  مسلم ۱۶۸۸/  بخاری ۳۴۳۵ / الألباني، صحيح الجامع  2348

[۲] ابن تیمیه، منهاج السنة: ج ۳ ص ۳۸۳.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *