شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله : اگر حاکمی بخواهد یکی از احکام شریعت مثل حجاب را در جامعه پیاده کند و عده ای به بهانه ی عدم اجرای مسائلی دیگر با اجرای این حکم نیز مخالفت کنند حق با کدام یک است؟

«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)

س۱۱:  اگر حاکمی بخواهد یکی از احکام شریعت مثل حجاب را در جامعه پیاده کند و عده ای به بهانه ی عدم اجرای مسائلی دیگر با اجرای این حکم نیز مخالفت کنند حق با کدام یک است؟

ج: بر اساس قاعده ی « دَرْءُ المَفَاسِدِ مُقَدَّمٌ عَلَى جَلبِ المَصَالِحِ»[۱] اساس، مبنا، حکمت و هدف قانون شریعت الله رساندن خیری است که به مصلحت شخص است و دور کردن شر و مفاسدی است که به ضرر آنهاست. در کنار این حقیقت: قول ارحج این است که دور کردن مفاسد و چیزهای ضرر رسان و بد، مقدم بر به دست آوردن مصالح و چیزهای خوب است، چون شخص مکلف مامور به ترک چیزهای حرام و بد است اما جهت عمل به امور خیری که به آن دستور داده شده است تنها به اندازه ی توانائی و قدرت تکلیف دارد چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: فَإِذَا نَهَيْتُكُمْ عن شيءٍ فَاجْتَنِبُوهُ، وإذَا أَمَرْتُكُمْ بِأَمْرٍ فَأْتُوا منه ما اسْتَطَعْتُمْ.[۲]  اگر شما را از کاری منع نمودم (بی قید و شرط) از آن بپرهیزید و اگر شما را به کاری امر کردم، در حد توان و استطاعت به آن بپردازید.

گاه اتفاق می افتد که خود همین مصلحتها با هم تداخل پیدا می کنند یا همین مفاسد هم با هم تداخل پیدا می کنند و شخص مجبور است بین یکی از این مصالح یکی را انتخاب کند و بین این مفاسد هم یکی را انتخاب کند، زمانی که مصالح با هم تداخل پیدا می کنند مصلحت بالاتر بر مصلحت پائینتر و مصلحت عمومی بر مصلحت فردی و خاص ترجیح داده می شود، مثلاً الله تعالی به عنوان عملی بازدارنده فریضه ی ترساندن دشمنان با اسلحه را دستور می دهد و می فرماید: وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِباطِ الخَيلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُم وَآخَرينَ مِن دونِهِم لا تَعلَمونَهُمُ اللَّهُ يَعلَمُهُمۚ(انفال/۶۰)  برای (جهاد با) آنان تا آنجا که می‌توانید نیروی نظامی و اسبهای ورزیده آماده سازید، تا به وسیله ی آن دشمنِ الله و دشمن خویش را بترسانید، و کسان دیگری جز آنان را هم به هراس اندازید که آنها را نمی‌شناسید (مثل کفار پنهان داخلی و مومنین اهل بغی و…) و الله آنان را می‌شناسد.

رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز در تفسیر این آیه می فرماید: «أَلَا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ أَلَا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ أَلَا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ» [۳]آگاه باشيد كه براستى منظور از (قوه)، تیراندازی است؛ آگاه باشيد كه براستى منظور از (قوه)، تیراندازی است؛ آگاه باشيد كه براستى منظور از (قوه)، تیراندازی است. 

واضح است که الله تعالی جهت انجام فریضه ی ترساندن این دشمنان و هراس افگن و ارهابی بودن در برابر این دشمنان، ما را به تهیه ی انواع اسلحه های نظامی در حد توانمان و آمادگی های نظامی دستور داده است که در نتیجه ی آن منفعتی عمومی به جماعت و دارالاسلام و مومنین و اهل جهاد و آزاد سازی زمین می رسد، در کنار این، امور دیگری فردی و یا حتی عمومی پائینتری مثل تجهیز دانشگاه یا بیمارستان یا رفع مشکلات اقتصادی مردم و غیره وجود دارد؛ حالا داشتن فلان اسلحه ی پیشرفته ی نظامی در اولویت است یا مثلاً اضافه کردن حقوق کارمندان دولت؟ قطعاً داشتن این اسلحه و پادگانهای مختلف نظامی و آموزشی در اولویت است؛ چون بدون قدرت نظامی و اسلحه، با حمله ی دشمنان و اشغال سرزمینمان همه ی آنچه ساخته ایم نیز نابود شده و از بین می رود و بقای سایر امور به میزان قدرت نظامی حاکمیت بر جماعت و دارالاسلام بستگی دارد، پس اگر پولی هست و بین دو مصلحت ساخت یک موشک و ساخت یک بیمارستان و مدرسه و اسفالت کردن یک جاده و امثالهم مانده باشیم چنین پولی را جهت ساخت یک موشک و اسلحه ی نظامی پیشرفته و استراتژیک هزینه می کنیم و به این شکل بین دو یا چند مصلحت، مصلحت بالاتر و عمومی تر را انتخاب می کنیم.  

 در کنار این، اگر مفاسد هم با هم درگیر و تداخل پیدا کردند مفسده و شر کوچکتر جهت دورکردن و پرهیز از مفسده ی بزرگتر انتخاب می شود، مثل کاری که خضر با سوراخ کردن کشتی آن بینوایان کرد و مفسده ی بزرگتر را با مفسده ی کوچکتر دفع کرد و مانع از غصب کشتی توسط پادشاه شد. یا الله تعالی می فرماید: وَالْفِتْنَهُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ (بقره/۲۱۷)، یا اهل علم تحمل مفسده ی حاکم ظالم بر دارالاسلام را بر انقلاب و قیام نارس و قتال الفتنه و جنگ مسلحانه ی منتهی به فتنه که زیانبارتر و وحشتاناکتر است ترجیح داده اند.[۴]   

فقه موازنات و موازنه و تشخیص و وزن کشی جهت تشخیص این موارد هم در مواردی کار اهل فقه و فهم و حکمت است و هر شخصی توانائی این وزنکشی بین مفاسد و مصالح را ندارد. البته برای مومنی که خودش را تسلیم قانون شریعت الله کرده است بین انتخاب خوب و بد هرگز بر سر دو راهی قرار نمی گیرد بلکه یا بین خوب و خوبتر مجبور به انتخب یکی می شود یا بین بد و بدتر.

در راستای اولویتها و ضروریتها، مواردی وجود دارند که به ضروریات خمسه یا پنجگانه شناخته شده اند که عبارتند از ۱- حفظ دین ۲- حفظ جان ۳- حفظ ناموس و نسل ۴- حفظ عقل ۵- حفظ مال[۵]  البته عده ای از اهل علم موردی ششم را نیز اضافه کرده اند یعنی : العرض  یا آبرو، که بدون استثناء تمام شریعتهای آسمانی و حتی تمام قوانین کشورهای سکولار و غیر سکولار دنیا بر اساس قانون اساسی و برداشت خودشان از این ضرورتها، تجاوز به آنها را حرام و ممنوع و جرم اعلام کرده اند چون تجاوز به این ضرورتها منجر به از بین رفتن نظم عمومی و تولید هرج و مرج و اغتشاش و نابودی خواهد شد.

در شریعت اسلام نیز محتوای تمام چیزهایی که به آن امر شده است به حفظ این ضروریات و جلب مصلحت برای مکلفین بر می گردد که پاره ای از این مصلحتها دنیوی هستند و پاره ای نیز اخروی، و تمام حرام شده و نهی شده ها نیز جهت دور نمودن مفاسد از این ضرورتهای پنجگانه و دور کردن ضرر از مکلفین است و انجام فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر نیز در نهایت به محافظت از این ضرورتهای پنجگانه منجر می شود. امام عز بن عبدالسلام می‌گوید: کسی که با شریعت ممارست داشته و مقاصد کتاب و سنت را فهم کرده‌باشد؛ می‌داند که همه آنچه شرع به آن امر نموده برای جلب مصلحت یا مصالح و یا دفع مفسده یا مفاسدی می‌باشد و یا هر دو آنها، و آنچه که از آن نهی کرده به سبب دفع مفسده یا مفاسدی بوده یا به سبب جلب مصلحت یا مصالحی انبوه و یا هر دو آنهاست.[۶]

حفظ دین برای بقیه ی مقاصد و ضروریات حکم اساس و پایه را دارد و سایر ضروریاتِ ۲- حفظ جان ۳- حفظ ناموس و نسل ۴- حفظ عقل ۵- حفظ مال و ۶- حفظ ابرو، خادم و در اختیار دین هستند و ضایع شدن دین سبب ضایع شدن سایر مقاصد و ضروریتها می شود به همین دلیل مهمترین وظیفه ی مومنین و حاکمیت بر دارالاسلام حفظ دین است[۷] . دین هم ۴ معنی و مفهوم دارد: ۱- قدرت حاکمیت ۲- قانون و برنامه ۳- اطاعت و فرمانبرداری ۴- مجازات و پاداش. به همین دلیل تمام شریعتهای آسمانی و همچنین دین سکولاریسم اولویت اول آنها این است که این ۴ معنی و مفهوم دین به دین آنها اختصاص داده شود و برای چنین هدفی حاضرند دست به اقدامات و قیامها و انقلاباتی بزنند که سایر ضروریتها فدای این ضرورت اول شود.

اما دقت داشته باشیم که در حالت ضرورت و اضطرار اگر لوازمی از ملزومات ضرورت حفظ دین با ضرورت حفظ جان مخالفت و ضدیت پیدا کرد در چنین مواردی شخص مختار است ضرورت حفظ جان بر این لوازم حفظ دین را مقدم بداند، مثلاً عمار در چنان حالتی مجبور به گفتن کفر می شود در حالی که قلبش بر ایمان به دین اسلام بود «مَن كَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إیمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ»(نحل/۱۰۶) و اگر از گفتن این کفر سرپیچی می کرد جانش را از دست می داد؛ عمار رضی الله عنه از این رخصت استفاده می کند اما مادرش سمیه رضی الله عنها شهادت را بر گفتن چنین کفری ترجیح می دهد.

جهت محافظت از این ضرورتهای پنجگانه که فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر در تمام سطوح جماعت و دارالاسلام صورت می گیرد:

  • از ضرورت دین محافظت می شود با : ۱- اهل جماعت شدن و دادن اطاعت خود در معروف و غیر معصیت الله به این جماعت و جهاد در زیر پرچم این جماعت «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّه» (انفال/ ۳۹) ۲- جلوگیری از تفرق و فرقه بازی و ضرار سازی ۳- دعوت به عبادات در تمام سطوح عقیدتی، قلبی، زبانی، بدنی و مالی (وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ)  چون هدف از خلقت هم مختص کردن عبادت در هر ۵ جزء آن برای الله است: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ (ذاریات/۵۶)  4- انجام فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر و جنگ روانی با سهل انگاری در امور عبادی در قالب امتی که تابع شوراست: وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنْ الْمُنْكَرِ وَأُوْلَئِكَ هُمْ الْمُفْلِحُونَ (آل عمران/۱۰۴)  5- مبارزه با غلاة و اهل بدعت و مجازات مرتدین؛ کشتن مرتدین از حدود الله جهت محافظت از ضرورت دین است. مَن بدَّل دينَهُ فاقتُلوهُ.[۸]
  • از ضرورت جان محافظت می شود با مقابله با معرفی جایگاه خون و جان و پیشگیری از کشتن به ناحق دیگران: وَلا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ (اسرائ/۳۳) با مقابله با هر کس که قصد ریختن به ناحق خون شهروندان دارالاسلام را دارد چه خودش چنین جرمی را مرتکب شود: وَلا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ (نساء/۲۹) چه به سوی چنین جرمی دعوت کند؛ قصاص حدی جهت محافظت از ضرورت حفظ جان است. وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (بقرة/ ۱۷۹).
  • از ضرورت نسل و ناموس محافظت می شود با تشویق به ازدواج شرعی و انتخاب همسری مناسب برای خود و مادری مناسب برای فرزندان[۹] و بخصوص فرزند آور: تَزَوَّجوا الوَلودَ الوَدودَ؛ فإنِّي مُكاثِرٌ بِكم[۱۰]، با نزدیک نشدن و بستن تمام راههایی که منجر به زنا می شود: وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ (آل عمران/۱۵۱) وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا (اسراء/۳۲) با برخورد شدید با «قَذْفُ المُحْصِناتِ الغافِلاتِ المُؤْمِناتِ»[۱۱] و هر کسی که تهمتی ناروا به نسل و ناموس مومنین می زند و اجرای حد بر چنین تهمت زننده ای: وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَداً (نور/۴)  و اجرای حد بر شخصی که با شهادت خودش یا گواهی شاهدان زناکار بودن او ثابت شده باشد.  
  • از ضرورت عقل محافظت می شود با تغذیه صحیح مغز از کانالهای شرعی آن و ممنوع کردن خبرگیری از مراجعی غیر از مراجع رسمی جماعت و اولی الامر دارالاسلام : وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ (نساء/۸۳) از ضرورت عقل محافظت می شود با ممنوع کردن انواع مخدرات و مسکرات؛ اجرای حد مصرف کننده مست کننده ها جهت محافظت از ضرورت عقل است. یکی از مقدماتی که الله تعالی جهت تحریم خَمر و مست کننده ها ارائه می دهد این است که: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ (نساء/۳۴) ‏ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در حالی که مست هستید به نماز نایستید تا آن گاه که می‌دانید چه می‌گوئید. حالا عده ای که با جهالت به معانی آنچه در نماز می گویند نمی دانند چه می گویند چه؟ جهالتی که با صرف زمانی کوتاه و کوششی مختصر می توانند آن را از بین ببرند تا بدانند در نماز و در برابر الله چه می گویند؟ در مورد خطر اخبار غلط و خبر گیری از مراجع غیر شرعی و خطر تفکرات مختلف سکولاریستی و غلاة منحرف و ضرارها و ضرار سازها برای عقل باید گفت خطر اینها گاه از مسکرات هم بدتر است چون شخص مسلمانی که دچار مصرف مسکرات می شود می داند که کار ممنوع و حرامی را انجام می دهد، اما شخصی که با این تفکرات سکولاریستی و منحرف مست و آلوده شده است خیال می کند کار درستی را انجام می دهد و امکان بازگشت و توبه در چنین افرادی تا زمانی که بر نادرست بودن افکارشان پی نبرده اند غیر ممکن می شود.
  • از ضرورت مال محافظت می شود با راهنمائی جهت چگونگی به دست آوردن و مصرف آن و پرهیز و جلوگیری از رشوه دهی و رشوه گیری و ربا و غیره و بخصوص با گرفتن آن از سفیه و احمق چه این احمق یک شخص عادی باشد یا یک مسئول حکومتی: وَلا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمْ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَاماً (نساء/۴) و مبارزه با کسانی که سعی در غارت و گرفتن اموال دیگران به ناحق را دارند و دادن حق به صاحبان حق؛ اجرای حد دزد جهت محافظت از ضرورت مال است:  وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالاً مِنْ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (مائده/۳۸)
  • از ضرورت العرض و آبرو هم محافظت می شود با حسن ظن داشتن به مومنین و عدم تجسس و غیره و اجرای حد بر تهمت زننده: وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (نور/۴)

در یک جمع بندی به عنوان مثال الله تعالی می فرماید: يأَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَن لَّا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (ممتحنه/۱۲) ‏ای پیغمبر ! هنگامی که زنان مؤمن ، پیش تو بیایند و بخواهند با تو بیعت کنند و پیمان بندند بر این که :

  1. چیزی را شریک خدا نسازند ، (حفظ دین)
  2. و دزدی نکنند ،(حفظ مال)
  3. و مرتکب زنا نشوند ،(حفظ نسل و ناموس)
  4. و فرزندانشان را نکشند ،(حفظ جان)
  5. و به دروغ فرزندی را به خود و شوهر خود نسبت ندهند که زاده ایشان نیست، از پیش خود تهمت زنا به کسی ندهند. (حفظ  ابرو و العرض) و در کار نیک و شناخته شده ( که قانون شریعت الله است و آنان را بدان فرامی‌خوانی) از تو نافرمانی نکنند، با ایشان بیعت کن و پیمان ببند و برایشان از الله آمرزش بخواه . مسلّماً الله آمرزگار و مهربان است.
  6. کسی که از این موارد تبعیت کند قطعاً عقلش صالح و محفوظ شده است و کسی هم که از این موارد دوری کند عقلش فاسد و منحرف است. البته به همین شکل در آیات: ۲۳-۳۶ سوره الإسراء و آیات ۱۵۱-۱۵۳ سوره أنعام به صورت کامل این ضرورتها آمده اند و در آیات متفرقه دیگر در مورد این ضرورتها صحبت شده است.

کسانی که این ضرورتها را در معرض خطر و تجاوز قرار می دهند: يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَاداً (مائده/۳۳) باید بهای این جرم خود را نیز با مجازات شدن پرداخت کنند. امام شاطبی می گوید: «الْأَحْكَامَ الشَّرْعِيَّةَ إِنَّمَا شُرِعَتْ لِجَلْبِ الْمَصَالِحِ أَوْ دَرْءِ الْمَفَاسِدِ»[۱۲]احکام شرعی فقط برای جلب مصالح یا دفع مفاسد تشریع شده‌اند. پس تمام مجازاتها و حدود جهت محافظت از این ضرورتهای پنجگانه هستند و این هم به این دلیل است که عده ای از مکلفین وجود دارند با هزاران آیه و حدیث و سخن حکیمانه دست از ضرر رساندن به این حقوق و ضرورتهای مردم نمی کشند و تنها قدرت نظامی و مجازات و اجرای حد می تواند مانع ارتکاب جرم توسط این مجرمین شود. نکته ی مهمی که باید بارها تکرار شود این است که اجرای حدود توسط جماعت حاکم بر دارالاسلام اجرا می شوند نه افراد و فرقه ها و حزبهای متفرق و مختلف و افراد مختلف تنها بر اساس «دفاع مشروع تعریف شده در قانون اساسی دارالاسلام» می توانند در برابر متجاوزین قرار بگیرند. 

باید دقت داشته باشیم که بعضی از امور هستند که برای اجرای بعضی از حدود حکم مقدمه واولویت و زیر بنا را دارند که اگر این اولویتها و زیر بناها و مقدمات رعایت نشوند موانعی باعث می شوند که حاکم و مسئول حکومتی حکمی را اجرا نکند و شهروندان دارالاسلام می توانند با استناد به این ضرورتهای پنجگانه و موانعی که به حکم ضرورت به وجود آمده اند به اجرای حکم از کانال صحیح و شرعی آن اعتراض و مخالفت خود را اعلام کنند؛ مورد مهمی هم که این روزها توسط عده ای در شکلی تحریف شده از آن استفاده می شود به فقه اولویات یا قاعده ی «أَلاَهمُ فَالْاَهَم» در این ضرروتهای پنجگانه برمی گردد که مثلا عمر بن خطاب در سال گرسنگی و قحطی یا «عَام سَنَةِ الْمَجَاعَةِ » حکم قطع دست شخصی که مرتکب دزدی شده بود را اجرا نکرد، الان هم چون ما مشکل اقتصادی داریم پس نباید کاری به لختیگری و کشف حجاب داشته باشیم و… .  

این شخص در زمان حاکمیت عمر بن خطاب که در حالت ضرورت و اضطرار قرار گرفته بود: فَمَنْ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلا عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ (بقره/۱۷۳) و اولویت دوم او یعنی جانش در معرض خطر قرار گرفته بود و الله تعالی امر می کند: وَلا تَقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ (نساء/۲۹) و اگر شخصی تجاوزگرانه و ستمگرانه خودش یا دیگران را کشت  وارد جهنم می شود: ‏وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ عُدْوَاناً وَظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِیهِ نَاراً وَکَانَ ذَلِکَ عَلَى اللّهِ یَسِیراً (نساء/۲۹) ‏به همین دلیل این شخص مال دیگران را که ضرورت پنجم است جهت حفظ ضرورت دوم یعنی حفظ جان دزدید و با ضرورت پنجم ضرورت دوم را نجات داد و اگر این کار را نمی کرد با کشتن یک نفر که خودش بود وارد جهنم می شد.[۱۳] عمر بن خطاب بر اساس اولویت بندی همین ضروریات پنجگانه دست این دزد را قطع نکرد؛ در اینجا دقت کنید: یک اولویت از ضروریات پنجگانه فدای یک اولویت بالاتر از خودش شده است؛ حالا عده ای دغل باز در دارالاسلام می گویند: بدترین مساله در جامعه ما فقر و تورم است که صدها آسیب اجتماعی به بار می آورد و نباید به مسائلی چون حفظ دین و عقل و نسل و ناموس و بخصوص حجاب پرداخت و… . در این سخن، زیر بنا اقتصاد است؛ همان سخنی که کارل مارکس گفت و اولویت اقتصاد است و مثلاً با تغییر اقتصاد از فئودلالیسم به سرمایه داری و کاپیتالیسم یا با تغییر اقتصاد از حالت سرمایه داری و بورژوازی به سوسیالیسم و کمونیسم خودبه خود سایر امور مثل دین و نگرش به ناموس و نسل و غیره هم تغییر می کنند.

این توهمات نئوچپهای التقاطی جامعه ی ما سالهاست به موزه تاریخ پیوسته است و تنها به عنوان ابزاری جهت فریب افکار عمومی عقلهای عقب مانده و نارس به کار می رود. زیر بنا برای ما مسلمین تغییر در خود شخص با دین اسلام است نه ابزارهای تولید و اقتصاد: «إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد/۱۱) پس اولویت برای ما دین است، خودت را با عقیده و منهج صحیح اسلامی تغییر بده تا دنیای اطرافت را تغییر بدهی این دین و عقیده هم واضح و روشن است و پیچیدگی سایر مکاتب بشری و شریعتهای تحریف شده را ندارد تا کسی بهانه بیاورد که آنرا متوجه نمی شود چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: «قَدْ تَرَكْتُكُمْ عَلَى الْبَيْضَاءِ لَيْلُهَا كَنَهَارِهَا لَا يَزِيغُ عَنْهَا بَعْدِي إِلَّا هَالِكٌ».[۱۴] شما را در چنان حالتی از روشنگری ترك كرده‌ام كه شب آن به مانند روز آن است و جز هلاك شده از آن روی برنمی‌ گرداند.

مورد ریز ادعای این دغلبازان نیز این است که، اکثریت مطلق کسانی که برای لختی گری و هرزه شدن تلاش می کنند طبقات مرفه و سرمایه دار و غنی و یا متوسط به بالای جامعه هستند و به خاطر فقر نیست که مثلاً توان خرید لباسی پوشیده و حجاب شرعی نداشته باشند و در حالت ضرورت و اضطرار قرار گرفته باشند که نتوانند حجاب بپوشند بلکه توان خرید لباسی پوشاننده ی بدن و حجاب را دارند اما به خاطر مخالفت با قانون شریعت الله و اصل جماعت و دارالاسلام عمداً و اختیاری دست به لختی گری و کشف حجاب و هرزه گری می زنند. 

حالا اگر حاکم جماعت و دارالاسلام  بخواهد با اجرای حدود و رعایت قانون اساسی پذیرفته شده توسط جماعت از تمام این ضرورتهای پنج گانه محافظت کند بسیار مبارک و مطلوب تمام شریعت گرایان و شهروندان مومن دارالاسلام است اما اگر در این امر به معروف و نهی از منکری که در سطح حکومتی و توسط حاکمیت صورت می گیرد به صورت ناقص هم از این ضرورتها محافظت شود باز در حالت ضرورت و اضطرار از آن استقبال می شود و در هر حال حق با کسی است که بر اساس ظوابط شرعی یکی یا چند حکم شریعت را در جامعه پیاده می کند نه کسانی که مروج این مفاسد هستند یا از مفسدین حمایت می کنند.

در قضیه حجاب هم باید خدمت شما و سایر عزیزان سنتی ثابت و واقعیتی تاریخی از قرآن را عرض کنم که توسط تمام کفار سکولار(مشرک) دنیا در طول تاریخ تکرار و کپی برداری شده است. کفار سکولار افکار خود را تماماً بر اساس شک و گمان یا «ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ» گرفته اند که به تدریج همین شک و گمانها را تبدیل به قانون و حکم می کنند «حُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ» که اولین نماد ظاهری این احکام نیز در لخت کردن زنان و تبدیل کردن زنان به کالائی جنسی برای مردان و خودنمائی زنان و انواع مفاسد اخلاقی و جنسی خودش را نشان می دهد یعنی «تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ» و چون این مفاسد توسط مومنین و پیروان شریعتهای آسمانی پذیرفته نمی شود با کله خشکی، لجبازی و یک دندگی توسط این سکولاریستها شروع می شود که در نهایت توسط عده ای از آنها به آنجا کشیده می شود که با زور و خشونت این «حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ» بر دیگران نیز تحمیل شود. یعنی همین لختی گری مثل آنچه شیطان بر سر آدم و حوا در آورد نمادی ظاهری می شود جهت مخالفت ۱- آگاهانه ۲- عمدی ۳- اختیاری با قوانین شریعت الله، این چیزی است که ما در همین چند ماه گذشته و در اغشتشاشات هرزه های سکولار در تهران و اصفهان و سنندج و غیره دیدیم.

مگر همه ندیدیم که سرشاخه ی اصلی پدیده ی پلید چهارشنبه های سفید به صراحت اعلام کرد که هدف آنها براندازی است نه حجاب اختیاری یا اجباری. پس این جریان و این سناریو در واقع حرکتی امنیتی است و اصل نظام حاکم بر جماعت و ضرورت اول ما یعنی ضرورت دین را هدف گرفته اند که با ضربه زدن به آن سایر ضرورتهای مومنین هم ضربه می خورند.

البته با آنکه تمام اعضای این جبهه و مجموعه در یک مسیر در حرکت هستند با این وجود چنین سردسته ها و لیدرهائی فرق دارند با فلان خانم مومن و مسلمان کم حجاب ناآگاه به جایگاه حکم حجاب در شریعت یا فلان فریب خورده ای که توهم برش داشته و خیال می کند با چنین کار حرامی و مشارکت در چنین جبهه ی کفری و ارتدادی سکولاریستها می تواند به حقوق و مصالح شرعی که دارد برسد و یا از کانال چنین مفسدین سکولاری امکان اصلاح مفاسد اداری و اجرائی در جامعه وجود دارد؛ این دو گروه از خانمهای کم حجاب که معمولاً یا بی سرپرست هستند و رها شده یا از سرپرستانی بی غیرت و خنثی شده برخوردارند توسط گروه مفسد اولی از ما گرفته شده اند و باید آنها را از این سارقان شرافت و حیا و ناموس و عفت پس بگیریم و آنها را به هویت و خویشتن اسلامیشان برگردانیم و کافی است به این سوالات پاسخ دهند که چه مصلحت شرعی در مخالفت با الله و در بی حرمتی و خوار کردن و بی ارزش کردن خودش و در معرض فتنه قرار دادن خودش وجود دارد؟ نگاه کنید زنان سکولار در غرب و شرق که حجاب خود را کنار گذاشته اند به چه مصلحتی دست پیدا کرده اند؟ چه ارتباطی بین کارکردن و سایر فعالیتهای اجتماعی زنان با حجاب وجود دارد که او با داشتن حجاب نمی تواند آنها را انجام دهد؟ 

به هر حال نه تنها برای ما بلکه برای خود این اغتشاشگران سکولار واضح و روشن است که مساله ی اصلی داشتن یا نداشتن حجاب نیست و توطئه بسیار گسترده تر و فاجعه بارتر از این حرفهاست؛ هدف اصلی اینها ضربه زدن و کنازدن أصل نظام و دارالاسلام و حاکمیت جماعت مسلمین است و بر اساس سخن عمر بن خطاب که می گوید:لاَ إِسْلاَمَ إِلاَّ بِجَمَاعَةٍ، وَلاَ جَمَاعَةَ إِلاَّ بِإِمَارَةٍ، وَلاَ إِمَارَةَ إِلاَّ بِطَاعَةٍ.[۱۵] قطعاً اسلام وجود ندارد مگر با جماعت و جماعت وجود ندارد مگر با رهبریت و رهبریت وجود ندارد مگر با فرمانبرداری و اطاعت می توان گفت اینها با هدف قرار دادن حاکمیت و جماعت در واقع خود اسلام و ضرورت اول ما را هدف گرفته اند و خواهان حاکمیتی سکولار و کنار زدن قوانین شریعت الله از امور حکومتی و اداره ی زندگی دنیوی مسلمین هستند و برایشان زیدی و حنفی و جعفری وشافعی ومالکی وحنبلی و نجدی و غیره هم فرقی ندارد.

با هدف قرار دادن جماعت و دارالاسلام که منجر به هدف قرار دادن ضرورت دین اسلام نیز می شود به صورت خودکار سایر ضرورتهای ۴گانه ی ما یعنی جان و نسل و عقل و مال مومنین نیز در معرض خطر قرار می گیرد چون به قول امام الشاطبی: ضرورت دین که سر ضروریات پنچگانه است  دربرگیرنده ی سایر ضرورتها نیز هست.[۱۶] فقط کافی است به زندگی مومنین در دارالکفرهای سکولار نگاه کنید تا این حقیقت و واقعیت را با چشم سر ببینید و لمسش کنید.

 به قول امام محمد غزالی: «فَكُلُّ مَا يَتَضَمَّنُ حِفْظَ هَذِهِ الْأُصُولِ الْخَمْسَةِ فَهُوَ مَصْلَحَةٌ، وَكُلُّ مَا يُفَوِّتُ هَذِهِ الْأُصُولَ فَهُوَ مَفْسَدَةٌ وَدَفْعُهَا مَصْلَحَةٌ»[۱۷] هر چیزی که این اصول پنجگانه را حفظ کند، مصلحت است و هر آنچه این اصول را از بین ببرد مفسده بوده که دفع آن مفسده  جزو منافع و مصلحت است؛ پس مبارزه با این جریان و واکنش شرعی در برابر جبهه ی مفسده جویان که به حاکمیت بر جماعت و حاکمیت جماعت و قوانین شریعت الله و دین ما صدمه می زند و باعث از بین رفتن این ضروریات پنجگانه برای مومنین می شود یک فریضه و واجب شرعی است؛ حالا اگر واکنش نشان دادیم چه اتفاقی می افتد؟ فوراً علت اصلی را رها می کنند و می گویند شما بین اینهمه مشکلات معیشتی و اجتماعی و غیره چرا به حجاب و چند تار مو و کمی دنبه و سینه و گردن گیر داده اید؟ ما گیر نداده ایم و بدون شک این اولویت اصلاحگری و دعوت و جهاد ما نبوده و نیست اما شما کار احمقانه و ضد ارزشی را انجام داده اید و ما از روی ناچاری و موقتاً در برابر این حماقت شما واکنش نشان داده ایم. ما مشغول کار ساختمان سازی هستیم حالا یک احمقی یا کسی که خودش را به حماقت زده پیدا می شود و شلنگ آب ما را قطع می کند، دفع این احمق در دستور کار ما نبوده اما زمانی که پیش می آید باید جلو او را گرفت و تخریباتش را تعمیر کرد و گرنه ممکن است همین حماقت او به کل ساخت و ساز و برنامه های ما صدمه بزند، حالا اگر این احمق بگوید شما که اینهمه مشکلات اقتصادی و کمبود مصالح و کارگر و غیره دارید چرا گیر داده اید به یک شلنگ آب که من قطع کرده ام باید در برابر این احمق چه گفت و یا چه کرد؟ شر احمق را با آگاه کردن و جبران خسارتی که زده کم می کنیم و شر کسی که آگاهانه خودش را به حماقت زده را تنها با زور و جبران خسارت و در صورت لزوم با لگدهای جانانه می توان دور کرد.

از این طرف هم، عده ای ذلیل و شکست خورده در کنار دارودسته ی منافقین که مصلحت تراشی را تبدیل به بتی کرده اند که آنرا عبادت می کنند «در جمع خودشان» می گویند که مصلحت ما در این است که در کنار این جریانات اعتراضی بر علیه دارالاسلام قرار بگیریم و «زمانی که با امثال ما برخورد می کنند» با پیچ و تابهای خاصی که به خودشان می دهند می گویند مصلحت ما این است که فعلاً در برابر جبهه ی رنگارنگ این هرزه های سکولار سکوت کنیم و نظاره گر باشیم! همینها با همین مصلحت تراشی ها در الجزائر و در سال ۱۹۶۱ن گفتند: روزه مسلمانان در ماه رمضان سبب تعطیلی بسیاری از کارها می‌شود که نتیجه آن ضعف عملکرد جامعه خواهد بود و حاکمیت سکولارها کارمند و کارگران را به عدم روزه گرفتن وادار کرد تا بهره و سود کارکرد آنان بالا رود و این عمل را جهاد اکبر نامید![۱۸]عبدالمجید الشرفی نیز که یکی از همین مصلحت تراشهای «کم شرف» بود از چنین عملی بسیار خوشنود بود و روزه را مخالف با مصلحت کاری در دستگاه های دولت می‌دانست![۱۹] یا قطع دست دزد را مناسب جوامع امروزی نمی دانند و می گویند مختص جوامع بیابانگرد و صحرائی گذشته بود چرا که آن زمان زندانی وجود نداشت تا دزد را زندانی کنند و همچنین، سلطه و قدرتی برای حفاظت و حراست مملکت و اموال مردم نبود..[۲۰] این سازشکاران و مداهنه گران و شکست خوردگان روحی و دارودسته ی منافقین با همین شبهات و مصلحت تراشی ها در برابر تمام قوانین شریعت الله جهت سازگار کردن مسلمین با قوانین سکولاریستی ایستاده اند، اما مصلحت زمانی معتبر خواهد بود که شرع بر آن شهادت دهد و به قول امام شاطبی: زمانی که شرع بر اعتبار آن شهادت ندهد و بلکه بر رد و نقض آن شهادت دهد، در این صورت «كَانَ مَرْدُودًا بِاتِّفَاقِ الْمُسْلِمِينَ» به اتفاق مسلمانان چنین امری مردود و باطل است.[۲۱]

من در انتها صرفاً بر اساس عقل پذیرفته شده توسط تمام دنیا که شریعت هم آنرا تأئید کرده می گویم: حجاب در دارالاسلام ایران قانون است و در همه جای دنیا شهروندان سعی می کنند به قانون اساسی حاکم بر کشورشان احترام بگذارند، و اگر در مواردی مخالف قانونی هستند از کانال قانونی آن سعی در الغای چنین قانونی می کنند؛ اینکه عده ای در کشوری زندگی کنند و قانون را اجباری بنامند به کار بردن همین کلمه ی اجبار، غلط و جهت تخریب آن قانون است و مشخص است چنین افرادی در حال مغالطه هستند و در سرزمینهای اسلامی عده ای با تکرار شبهات کهنه و تکراری و متروک ترجمه شده ی کسانی چون محمد شحرور، حسین احمد امین، محمد سعید عشماوی، نوال السعداوی،  عبدالمجید الشرفی و دیگران اهداف دیگری را دنبال می کنند.[۲۲]

بله، مسلمین ذلیل شده ی در فرانسه و انگلیس و چین و بخشی از سرزمینهای اشغالی تحت حاکمیت صهیونیستها و استرالیا و ایتالیا و هلند و بلژیک و کانادا و غیره می گویند ممنوعیت نقاب در قانون اساسی برای خانمهای محجبه، قانون اجباری است و دارودسته ی منافقین و طرفداران احزاب سکولار موجود در دارالاسلام نیز می گویند حجاب اجباری؛ اینها احمق که نیستند و قطعاً می دانند قانون در هر کشوری قانون است و اجباری و اختیاری ندارد و برای این تصویب شده است که توسط شهروندان آن جامعه از آن پیروی شود و شهروندان آن جامعه اطاعت خودشان را به چنین قانونی بدهند و گرنه با سرپیچی از این قانون مثل یک مجرم باید پاسخگو باشند.

در اینجا از قانون اطاعت می شود به خاطر قانون نه به خاطر رضایت مجریان قانون؛ شخص مومن از قوانین شریعت الله اطاعت می کند به خاطر قانونی که توسط الله تعالی فرستاده شده است نه به خاطر جلب رضایت مخلوقات و مجریان قانون، نه صرفاً به خاطر رضایت پدر و مادر و مسئول حکومتی و غیره. هر چند با کسب رضایت الله و اطاعت از قوانین شریعت الله شخص مومن در میان سایر مومنین نیز از جایگاه بالاتری برخوردار خواهد شد اما هدف در هر حال کسب رضایت مخلوق نیست بلکه کسب رضایت الله و اضافه کردن بر حسنات خود با دادن اطاعت به الله و قوانین شریعت الله است.

ممنوعیت نقاب در این کشورهای سکولار به دلیل مخالفت نقاب و حجاب کامل با ارزشهای سکولاریستی آنهاست و اینکه حجاب نماد شریعتهای آسمانی است؛ این کار آنها بر اساس قوانین سکولاریستی که به آن اعتقاد دارند پذیرفتنی است همچنانکه بر اساس همین قوانین سکولاریستی با صدها حکم و هزاران آیه و حدیث مخالفت می کنند، اما برای یک مسلمان پذیرفتنی نیست که یکی با مخالفت با قوانین شریعت الله و با مخالفت با حکم الله بخواهد به ما بگوید این مخالفتش با حکم الله و رسولش به خاطر مخالفت با فلان شخص مسلمان یا فلان حکومت اسلامی است! مگر این قوانین را چنین حکومتی تصویب کرده و متعلق به آن است یا متعلق به الله و شریعت الله؟!

شخص نمی تواند بگوید به خاطر مخالفت با پدر مسلمان یا برادر مسلمان یا خانواده و جامعه مسلمانم یا شوهر مسلمانم که حتی ممکن است در حقم ظلمهائی هم کرده باشند یا حقم را خورده باشند من از لج آنها زنا می کنم یا شراب می نوشم یا نماز نمی خوانم وغیره. این قوانین شریعت الله ربطی به بشر ندارد و ملک شخصی مخلوقات نیست؛ البته این دغل بازان مفسد هم چنین چیزی را می دانند اما چون در اصل با قوانین شریعت الله مخالف هستند و نمی خواهند قوانین شریعت الله را پیاده کنند و با اصل نظام حاکم بر جماعت و دارالاسلام دشمنی دارند و لشان سیاه و کرم خورده و پوسیده و مریض است چنین بهانه های احمقانه و عوام فریبانه ای را می آورند.

الله تعالی می فرماید: وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ بَلْ أَتَيْنَاهُمْ بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِكْرِهِمْ مُعْرِضُونَ (مؤمنون/ ۷۱) ‏اگر حق و حقیقت از خواستها و هوسهای ایشان پیروی می‌کرد آسمانها و زمین و همه کسانی که در آنها بسر می‌برند تباه می‌گردیدند. ما قرآن را به آنان داده‌ایم، ولی آنان از (چیزی که مایه)عزّت و آبرویشان (است) رویگردانند.

این موجودات هنجار شکن و قانون گریز موجود در دارالاسلام که اکثراً شکل تکامل یافته ی دارودسته ی منافقین هستند تنها و تنها با قدرت حکومتی و زور مدیریت می شوند نه با نصیحت و هزاران آیه و حدیث و سخن حکیمانه، و جهت محافظت از ضرورتهای پنج گانه ی جامعه باید با قاطعیت با چنین موجوداتی برخورد کرد و در هر صورت حق با کسی است که تنها از یک آیه و حکم و حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم دفاع کند چه رسد به کسی که از قانون شریعت الله به صورت کامل آن دفاع می کند و میخواهد قوانین شریعت الله را پیاده کند و منحرفین و مفسدینی که در برابر آن قرار گرفته اند بی ارزشتز از آنی هستند که حقی داشته باشند.

در نهایت بدانیم که تنها دو دین جود دارد ۱- دین اسلام با تمام شریعتهایش ۲- دین سکولاریسم با تمام احزاب مختلفش و به این حقیقت خدشه ناپذیر ایمان و اطمینان داشته باشید که: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ (توبه/۳۳) ‏الله است که پیغمبر خود (محمّد صلی الله علیه وسلم) را همراه با هدایت و دین حق (به میان مردم) فرستاده است تا این دین  را بر همه ی دین(سکولاریستها) پیروز گرداند (یعنی بر هر ۴ معنی و مفهوم دین: ۱-  قدرت حاکمیت ۲- قانون و برنامه ۳- اطاعت کردن ۴- مجازات و پاداش پیروز گرداند) هرچند که سکولاریستها(=مشرکان=احزاب) خوششان نیاید و نپسندند.‏

در این صورت بگذار سکولاریستها(=مشرکان=احزاب) تا می توانند مثل حیوان ذبح شده دست و پاهای آخرشان را در سرزمینهای اسلامی و به تدریج در سراسر دنیا بزنند چون آینده متعلق به دین اسلام و جماعت مسلمین و قوانین شریعت الله است پس: ‏وَإِن نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ (توبه/۱۲)‏ و اگر (این سکولاریستها) پیمانهائی را که (با حاکمیت بر جماعت و دارالاسلام) بسته‌اند شکستند (و صاحب پیمانی با جماعت و دارالاسلام نبودند)، و دین شما را مورد طعن و تمسخر قرار دادند (اینان سردستگان کفر و سرگردانی هستند و) با سردستگان کفر و ضلالت و گمراهی بجنگید، چرا که پیمانهای ایشان کمترین ارزشی ندارد. شاید (به دلیل شدت عمل و جنگ مسلحانه ی شما) دست بردارند.‏


[۱] العز بن عبدالسلام، قواعد الأحكام (۱/۸۳)،  تكلم عن هذه القاعدة بالتفصيل حيث أفرد فصلاً كاملاً بعنوان “فصل في اجتماع المصالح والمفاسد” / تقي الدين الحصني في كتاب القواعد (۱/۳۵۴) بعنوان: “اجتماع المصالح والفاسد”./ الونشريسي في إيضاح المسالك (ص۲۱۹)، والمنجور في شرح المنهج المنتخب (ص۲۶۶)./  الأشباه والنظائر للسبكي (۱/۱۰۵)، الأشباه والنظائر للسيوطي(ص۸۷)، الأشباه والنظائر لابن نجيم (ص۹۹)، ترتيب اللآلي في سلك الأمالي (۲/۶۹۱)، شرح القواعد الفقهية للشيخ أحمد الزرقا(ص۲۰۵)، الوجيز في إيضاح القواعد الفقهية(ص۲۶۵)، الممتع(ص۲۵۳)./  درر الحكام شرح مجلة الأحكام على حيدر(۱/۴۱)./  القواعد للمقري (۲/۴۴۳). /  شرح القواعد الفقهية للزرقا (ص۲۰۵)، الوجيز في إيضاح القواعد الفقهية (ص۲۶۵).

[۲] بخاری۷۲۸۸/ النووي، المجموع للنووي۴/۵۶۳

[۳]  مسلم ۱۹۱۷/ سَمِعْتُ رَسولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عليه وَسَلَّمَ وَهو علَى المِنْبَرِ يقولُ: {وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ} [الأنفال: ۶۰]، أَلَا إنَّ القُوَّةَ الرَّمْيُ، أَلَا إنَّ القُوَّةَ الرَّمْيُ، أَلَا إنَّ القُوَّةَ الرَّمْيُ.

[۴] قواعدالاحکام/۱/۹۱ / عز بن عبدالسلام می گوید:” ولایه الفاسق مفسده، لما یغلب علیه من الخیانه فی الولایه لکننا صححناها فی حق الإمام الفاسق والحاکم الفاسق لما فی ابطال ولایتهما مِن تفویت المصالح العامه / قرطبی می گوید: ” والذی علیه الکثیر من العلماء: ان الصبر علی طاعه الامام الجائر اولی من الخروج علیه، لان فی منازعته والخروج علیه استبدال الامن بالخوف واراقه الدماء وانطلاق ایدی السفهاء وشنّ الغارات علی المسلمین والفساد فی الارض (تفسیر قرطبی/۲/۷۵)

[۵] الشاطبی، الموافقات (۲/۱۷-۱۸)./ فأما الضرورية: فمعناها أنها لا بد منها في قيام مصالح الدين والدنيا بحيث إذا فقدت لم تجر مصالح الدنيا على استقامة، بل على فساد وتهارج وفوت حياة، وفي الأخرى فوت النجاة والنعيم والرجوع بالخسران المبين… ومجموع الضروريات خمس وهي: حفظ الدين والنفس والنسل والمال والعقل”

[۶] عزبن عبدالسلام، الفوائد في اختصار المقاصد (ص: ۵۳) / «من مارس الشَّرِيعَة وَفهم مَقَاصِد الْكتاب وَالسّنة علم أَن جَمِيع مَا أَمر بِهِ لجلب مصلحَة أَو مصَالح أَو لدرء مفْسدَة أَو مفاسد أَو للأمرين وَأَن جَمِيع مَا نهي عَنهُ إِنَّمَا نهي عَنهُ لدفع مفْسدَة أَو مفاسد أَو جلب مصلحَة أَو مصَالح أَو للأمرين» 

[۷] الأحكام السلطانية ۱/۲۶ / أن من أوجب الواجبات على الحاكم المسلم: حفظ الدين على أصوله المستقرة، كما تركها محمد ﷺ، وما أجمع عليه سلف الأمة، فإن نجم مبتدع أو زاغ ذو شبهة عنه، أوضح له الحجة وبين له الصواب، وأخذه بما يلزم من الحقوق والحدود، ليكون الدين محروساً من خلل، والأمة ممنوعة من زلل.

[۸] ابن عبدالبر، الاستذكار ۶/۱۵۶/ الفيروزآبادي، سفر السعادة ۳۵۲/ ابن المنذر،الأوسط لابن المنذر ۱۳/۴۶۵/ الهيتمي المكي، الزواجر عن اقتراف الكبائر ۱/۲۸/ الشوكاني، السيل الجرار۴/۵۳۷/ الألباني، صحيح النسائي ۴۰۷۰ – ۴۰۷۲-۴۰۷۳- ۴۰۷۵- ۴۰۷۶،صحيح ابن ماجه ۲۰۷۰،صحيح الجامع ۶۱۲۵، صحيح الترمذي ۱۴۵۸ / شعيب الأرناؤوط ، تخريج المسند لشعيب ۲۹۶۶/ أحمد شاكر، تخريج المسند لشاكر ۴/۳۴۹

[۹]بخاری (۵۰۹۰)، مسلم (۱۴۶۶) رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: « تُنْكحُ الْمَرْأَةُ لأرْبَعٍ: لمالها ولِحَسَبها ولِجَمَالها وَلدينها: فَاظْفَرْ بذاتِ الدِّينِ تَربَتْ يَدَاكَ »زن بخاطر چهار چيز براي ازدواج انتخاب مي‌شود : مال و دارائي، اصل و نسب، زيبائي و ديانت؛ پس زن ديندار را انتخاب کن، دستهايت خاک‌آلوده شود (با دست خودت مشغول کار شوی)».

[۱۰] ابن حجر العسقلاني، فتح الباري لابن حجر ۹/۱۳ / السفاريني الحنبلي، كشف اللثام الجزء ۵/۲۴۵ / الألباني، صحيح الجامع  2940 ، السلسلة الصحيحة ۵/۴۹۸،صحيح الترغيب ۱۹۲۱ / ابن حبان، المقاصد الحسنة ۱۹۸ / با زنانی ازدواج ‌كنید كه بچه زا و مهربان باشند، زیرا من به كثرت شما مباهات می‌كنم‌.

[۱۱] مسلم۸۹/ بخاری۲۷۶۶ – ۶۸۷۵

[۱۲] الشاطبی، الموافقات (۱/۳۱۱)

[۱۳]  ابن تیمیه، الفتاوى الكبرى ۱/۴۴۷/ كذلك أكل الميتة والدم ولحم الخنزير يحرم أكلها عند الغنى عنها، ويجب أكلها بالضرورة عند الأئمة الأربعة وجمهور العلماء. قال مسروق: “من اضطر فلم يأكل حتى مات دخل النار -كل هذا من أجل حفظ النفس- قال: وذلك لأنه أعان على نفسه -يعني على إزهاقها- بترك ما يقدر عليه، من الأكل المباح له في هذه الحال، فصار بمنزلة من قتل نفسه”.

[۱۴] أخرجه أحمد في المسند (۱۷۱۴۲)، وابن ماجه (۴۳)، وأبو نعيم في المسند المستخرج على صحيح مسلم (۲)، من حديث العرباض بن سارية رضي الله عنه، وقال أبو نعيم في المسند المستخرج على صحيح مسلم (۱/ ۳۶): وهذا حديث جيد من صحيح حديث الشاميين. اهـ. وصححه الألباني في السلسلة الصحيحة ۹۳۷                                

[۱۵] سنن الدارمي، مقدمة باب في ذهاب العلم، ۲۵۷- ۲۶۵/ ئەبوداوود (۳۶۶۴)، ئەحمەد (۲/۳۳۸)، داریمی (۲۵۷)، ابن عبدالبر، جامع بیان العلم وفضله ۳۲۶

[۱۶] الشاطبی، الموافقات (۴/ ۲۵۷)/ أن حفظ الدين الذي هو رأس الضروريات الخمس، وحفظ النفس، والعقل، والنسل، والمال مُضمن فيها

[۱۷] محمد غزالی، المستصفى (۱/۱۷۴)

[۱۸] احمد ریسونی،الاجتهاد النص، الواقع، المصلحة، ص ۳۹

[۱۹] عبدالمجید الشرفی، الإسلام بين الرسالة والتاريخ” عبدالمجید الشرفی، ص۶۴

[۲۰] کتر محمد جابری، وجهة نظر، ص ۶۰- ۶۱

[۲۱]  الشاطبی، الاعتصام (۲/۶۰۹)  الْمُرَادَ بِالْمَصْلَحَةِ عِنْدَنَا مَا فُهِمَ رِعَايَتُهُ فِي حَقِّ الْخَلْقِ مِنْ جَلْبِ الْمَصَالِحِ وَدَرْءِ الْمَفَاسِدِ عَلَى وَجْهٍ لَا يَسْتَقِلُّ الْعَقْلُ بِدَرْكِهِ عَلَى حَالٍ، فَإِذَا لَمْ يَشْهَدِ الشَّرْعُ بِاعْتِبَارِ ذَلِكَ الْمَعْنَى، بَلْ [شَهِدَ] بِرَدِّهِ، كَانَ مَرْدُودًا بِاتِّفَاقِ الْمُسْلِمِينَ.

[۲۲]دکتر احمد ادریس الطعان، العلمانيون والقرآن الكريم (ص ۴۱۰).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *