س ۱۷: انتخابات آزاد برای دارالاسلام زیر نظر ناظر غربی که بعضی ها از آن دم زده اند به چه معناست و چه حکمی دارد؟
ج: ابتدا لازم است بدانیم چه کسانی چنین شعارهائی را برای دارالاسلام سر می دهند؟ اینها سه طیف در یک «جبهه» ی واحد هستند: ۱- کفار سکولار جهانی و منطقه ای 2- احزاب سکولار و مرتد محلی ۳- دارودسته ی منافقین یا سکولار زده های بومی و داخلی.
این جبهه بر این باور است که شخص مسلمان یا به قول خودشان اسلامگرا و شخص کافر یا غیر اسلامگرا بتوانند جهت کسب پستهای حکومتی جماعت مسلمین و دارالاسلام به یکسان حق مشارکت و حق انتخب شدن داشته باشند و اسم این کار را گذاشته اند انتخاب آزاد البته در کنار این، به شدت برای ۱- تحزب و حزب بازی در قالب تکثرگرائی ۲- اینکه شخص بتواند در دارالاسلام مسلمان باقی بماند یا به قول خودشان غیر دینی شود هم شعار می دهند.
باید دقت داشته باشیم که منظور اینها این نیست که مثلاً یک یهودی یا نصرانی یا زرتشتی یا صابئی که کافر هستند بر کفر خود به عنوان یک شهروند اهل ذمه در دارالاسلام باقی بمانند و مثلاً از حق انتخاب شدن در مناصب رهبریت و رئیس جمهوری و سایر مسئولیتهای حکومتی را داشته باشند بلکه منظورشان این است که بچه مسلمانهائی که مرتد شده و به یکی از احزاب سکولار پیوسته اند با تشکیل حزبی سکولار یا به صورت مستقل دارای چنین حقی شوند در حالی که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: مَنْ بَدَّلَ دِینَهُ فَاقْتُلُوهُ.[۱] یعنی کسی که دین اسلامش را با دین دیگری عوض کند باید کشته شود و حق حیات ندارد نه اینکه در حاکمیت بر جماعت و دارالاسلام به او موقعیت و جایگاه و سهمی هم داده شود!
مُسَیلَمة ی كَذَّاب هم از رهبر جماعت و دارالاسلام چنین سهمی را از رسول الله صلی الله علیه وسلم می خواست[۲] که رسول الله صلی الله علیه و سلم در موردش فرمود: لو سَأَلْتَنِي هذِه القِطْعَةَ ما أَعْطَيْتُكَهَا،[۳] اگر این تکه چوب را از من بخواهی، به تو نخواهم داد. و دیدیم که مسلیمه ی کذاب با زبان اسلحه و قهر مسلحانه ی مومنین و با مرگ مواجه شد.[۴] منابع اسلامی از كشته شدن ۱۲۰۰ مجاهد از مومنین كه ۷۰۰ نفر از آنان حافظ قرآن بودند خبر داده اند.[۵]
اینها با شعار آزادی در تغییر دین برای مسلمین و تکثرگرائی خواهان تسهیل در آشکار کردن نفاق خود و خواهان وجود احزاب مختلف و تفرق در دارالاسلام و جماعت مسلمین هستند؛ یعنی علاوه بر زمینه سازی جهت برداشتن قبح ارتداد در میان مسلمین خواهان تولید تفرق و ضربه زدن به اتحاد و وحدت اسلامی «اهل جماعت» و ایجاد تضاد و کشمکش و جنگ قدرت دائمی و سهم خواهی و ویژه خواری و… در میان مسلمین هستند؛ البته این «جبهه» می خواهد با نادیده گرفتن حاکمیت بر دارالاسلام و ضربه زدن به حیثیت و جایگاه آن، چنین انتخاباتی زیر نظر ناظر غربی انجام شود و همه ی ما می دانیم که تمام حاکمیتهای بر غرب سکولار هستند و منظور این اشخاص نیز حاکمیتهای سکولار و نهادهای سکولاریستی لیبرال غرب هستند و منظور اصلی آنها این است که کفار سکولار بر چنین انتخاباتی نظارت داشته باشند؛ چون به سبک خودشان است.
همه می دانیم که چنین ادعا و درخواستی هرگز برای دارالکفرهای سکولار وجود نداشته و ندارد و شخص مسلمانی که اسلام کامل را در عقیده و عمل بخواهد و معتقد به قوانین شریعت الله باشد و بخواهد به صورت کامل عبادت در هر ۵ جزء آن یعنی در ۱- عقیدتی ۲- قلبی ۳- زبانی ۴- بدنی ۵- مالی را مختص الله کند نه می تواند در انتخابات سکولاریستی آنها مشارکت کند و نه اجازه ی تاسیس حزبی اسلامی شریعت گرا را دارد و اصلاً برای سکولاریستها قابل تصور نیست که در کشور سکولارشان یک مسلمان شریعت گرا که معتقد به قوانینی غیر از قوانین سکولاریستی است و می خواهد بر اساس قوانینی غیر از قوانین سکولاریستی حاکم بر جامعه «عمل» کند در میان آنها حق حیات و زندگی آزاد داشته باشد چه رسد به اینکه او را مسئولی حکومتی کنند، و تنها شخص به ظاهر مسلمانی را می پذیرند که هر چهار معنی و مفهوم دین یعنی ۱- قدرت حاکمیت ۲- قانون و برنامه ۳- اطاعت و فرمانبرداری ۴- مجازات و پاداش را به این کفار سکولار و دین سکولاریسم داده باشد و به جای «برائت» سرپرستی و «ولاء» این کفار سکولار را پذیرفته باشد و اسلامی تهی و ناقص و توخالی برایش مانده باشد که مثل نصرانیت و یهودیتِ ذلیل و فرقه فرقه شده در چند امر کاملاً فردی و قلبی خلاصه می شود.
پس این درخواست انتخابات آزادی که در آن هم کفار- که طبعاً منظورشان مرتدین سکولار داخلی است- حق انتخاب شدن داشته باشند و هم مومنین، و هم سکولاریستها احزاب مختلف و متنوع داشته باشند و هم مومین، درخواستی است که منحصراً از جماعت مسلمین و اهل جماعت و دارالاسلام می شود نه از سایر دارالکفرهای سکولار.
بدون شک چنین توطئه ای که با رنگ و بوی آزادی خواهی به میان آمده از سوی هزاران مسلمان اهل نماز در دارالاسلام نیز مورد پذیرش قرار می گیرد، حالا چه رسد به منافقین آشکار شده ای که با ترک نماز، کفر خود را اعلام کرده و علناً یکی از اعضاء یا از طرفداران احزاب سکولار و سکولاریسم شده اند؛ اگر در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم یک سوم مردان اهل جنگ دارالاسلام مدینه در جنگ احد پیرو عبدالله بن منافق شده بودند و جزو دارودسته ی منافقین شده بودند و میدان جنگ را به نفع کفار سکولار جهت ضربه زدن به مومنین ترک کردند[۶] به نظر شما الان در جمعیت چند میلیونی یا حتی چند صد میلیونی مسلمین باید چه تعدادی از این موجودات وجود داشته باشند؟
الله تعالی اینها را «دشمن» معرفی کرده است: «هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ» (منافقون/۴) که باید ازآنها حذر کرد و مواظب حرکات و گفتار آنها بود و نباید یک لحظه هوشیاری خود را نسبت به این دشمنان داخلی از دست داد؛ حالا اگر رسول الله صلی الله علیه وسلم به عنوان رهبر دارالاسلام بخواهد مسئولینی حکومتی برای وزارت و امور جهادی و اقتصادی و امنیتی و غیره انتخاب کند باید چنین انتخابی را به رای آزاد مردم آنهم با نظارت ساسانی ها و رومی ها بگذارد که این دشمنان زبان بازان حیله گر و ظالم که در میان مومنین هم افرادی هستند که فریب سخنان اینها را خورده و از آنها حرفشنوی دارند: «وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ» (توبه/۴۷) تا بتوانند با کسب رای و نظر مردم به مناصب حکومتی دست پیدا کنند؟ یا اگر قرار است مردم در انتخاب مسئولی مشارکت داشته باشند نباید رسول الله صلی الله علیه وسلم یا بعد از او «شورای اولی الامر» از میان مومنین یا همان شورای اهل حل و عقد چنین مسئولی را گزینش کند تا بداند جزو مومنین است یا جزو دارودسته ی منافقین و سکولار زده های داخلی که الله تعالی آنها را دشمن و ظالم معرفی کرده؟ از خودتان بپرسید چه کسانی می خواهند که چنین نظارتی وجود نداشته باشد؟ مومنین یا کفار آشکار و دارودسته ی منافقین داخلی؟
حکم مرتدین سکولاری چون مسیلمه ی کذاب و کسانی چون منکرین زکات که تمام عبادتها را انجام می دادند و تنها منکر یک حکم شریعت الله بودند این نیست که اگر توبه نکردند و «اهل جماعت» نشدند به آنها اجازه ی حیات در دارالاسلام داده شود چه رسد به اینکه اجازه ی فعالیت سیاسی و حتی اجازه کسب قدرت حکومتی هم داشته باشند؛ این را آویزه ی گوشمان کنیم که در میان سکولاریستها (= مشرکین/احزاب) کسانی وجود دارند که تنها بخشی از قوانین شریعت الله را قبول ندارند و سایر بخشها را می پذیرند چنانچه الله تعالی می فرماید: وَمِنَ الأَحْزَابِ مَن یُنکِرُ بَعْضَهُ (رعد/۳۶) و از میان احزاب (سکولاریستها = مشرکین) کسانی هستند قسمتی از آن را نمیپذیرند؛ همین عده شما را با انجام بعضی از عباداتهای ظاهری و فردی فریب ندهند. یعنی شما تصور کنید که مسیلمه ی کذاب به نبوت پیامبر خاتم گواهی می داد[۷] و در اذان می گفت: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله»[۸] و در میان آنهمه مسائل اسلامی در ابتدا تنها زنا و نوشیدن خَمر را حلال کرد[۹] و بعدها که با سجاع ازدواج کرد خواندن نماز صبح و عشاء را نیز بر پیروانش کم کرد.[۱۰] پس انجام پاره ای از عبادات توسط این موجودات فریبتان ندهد.
- در حالی که الله تعالی در میان کفار : ۱- الَّذِينَ هَادُوا [یهودی ها]۲- وَالصَّابِئِينَ [مندائیان یا ستاره پرستان] ۳- وَالنَّصَارَىٰ [مسیحی ها] ۴- وَالْمَجُوسَ[زرتشتی ها] ۵- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا [مشرکین= احزاب = سکولاریستها] (حج/۱۷) ، تنها کفار سکولار را نجس نامیده: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ (توبه/۲۸)
- و در حالی که الله و رسولش از خود این سکولاریستهای نجس بری هستند: أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ ۙ وَرَسُولُهُ (توبه/۳)
- و در حالی که ما قبل از برائت از تمام عقاید و قوانین و برنامه های کفار سکولار از خود سکولاریستها اعلام برائت کرده ایم: إِنّا بُرَآءُ مِنكُم وَمِمّا تَعبُدونَ مِن دونِ اللَّهِ (ممتحنه/۴)
- و در حالی که در اسلام حزب و حزب بازی ممنوع است و کلمه ی احزاب تنها برای کفار سکولار به کار می رود و الله تعالی ما را به کار جمعی در جماعت و «اهل جماعت شدن» و شوراهای مختلف امر کرده و از اینکه در تفرق و حزب بازی مثل سکولاریستها شویم منع کرده است و امر می کند: وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ (روم/۳۱) و از زمره سکولاریستها (مشرکان) نگردید. مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ (روم/۳۲) از آن کسانی که دین خود را پراکنده و بخش بخش کردهاند و به دستهها و گروههای گوناگونی تقسیم شدهاند؛ و هر حزبی به آنچه که نزدش هست خوشحال و دلخوش است.
- – و در حالی که الله تعالی به ما امر می کند به اندازه ی قدرت و توانائی که داریم با تمام کفار سکولار وارد جنگ مسلحانه شویم: وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکينَ کَافَّةً کَما يُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً (توبه/۳۶) (ای مومنین متفقاً همه) با همه ی سکولاریستها (احزاب = مشرکان) بجنگید همانگونه که آنها همگی به صورت دسته جمعی با شما میجنگند،
شما بفرمائید و بگوئید چه کسانی خواهان تحزب و فرقه فرقه شدن و حزب سازی و رسمیت بخشیدن به فعالیت مرتدینی چون مُسَیلَمة كَذَّاب و رسمیت بخشیدن به ضرار سازهائی چون عبدالله بن ابی سلول در میان اهل جماعت و دارالاسلام هستند؟ مومنین «اهل جماعت» یا کفار آشکار خارجی و احزاب سکولار و مرتد بومی و دارودسته ی منافقین داخلی ضرار ساز فرقه گرا؟
حالا که فهمیدی که اینها «جبهه»ای متشکل از کفار آشکارو کفار پنهان داخلی و دارودسته ی منافقین هستند به راحتی حکم آنها را در شریعت برایت روشن و آشکار می شود و امر پیچیده ای نیست؛ مهم این بود که بدانی صاحبان چنین توطئه و سناریویی چه کسانی هستند، حالا که برایت روشن شده به سادگی می توانی هم حکم کفار سکولار را بدانی و هم حکم دارودسته ی منافقین به عنوان دشمنان داخلی را و هم جایگاه آنها در امور حکومتی مومنین و جماعت مسلمین و دارالاسلام را.
پس با دادن «اطاعت» به الله و رسولش و صاحبان و متخصصین امر در جماعت و دارالاسلام «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا أَطيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسولَ وَأُولِي الأَمرِ مِنكُم ۖ»(نساء/۵۹) مواظب باشید این دشمنان «اطاعت» شما را از الله و رسولش صلی الله علیه وسلم و جماعت مسلمین و دارالاسلام به غیر الله و یکی از این کفار آشکار تغییر ندهند؛ هدف نزدیک این جبهه صدمه زدن به «السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ» حرفشنوی و «اطاعت» شما و هدف میانی آنها صدمه زدن به جماعت و دارالاسلام ما و هدف نهائی آنها صدمه زدن به اصل اسلام است چون تنها با وجود حاکمیت است که تمام قوانین اسلام اجرا می شوند، چون: لاَ إِسْلاَمَ إِلاَّ بِجَمَاعَةٍ، وَلاَ جَمَاعَةَ إِلاَّ بِإِمَارَةٍ، وَلاَ إِمَارَةَ إِلاَّ بِطَاعَةٍ.[۱۱] قطعاً اسلام وجود ندارد مگر با جماعت و جماعت وجود ندارد مگر با رهبریت و رهبریت وجود ندارد مگر با فرمانبرداری و اطاعت.
بدون شک بعد از خلافت حسن بن علی تمام حاکمیتهائی که بر اساس « مُلْكًا عاضًّا» و « مُلْكًا جَبْرِيَّةً» بر جماعت مسلمین و دارالاسلام حاکمیت پیدا کرده اند و حکومتهائی بدیل اضطراری اسلامی تشکیل داده اند چون بر اساس تفسیر و مذهبی خاص شکل گرفته اند نه بر اساس شورای اولی الامر واحد مسلمین، دارای نواقص و مفاسد اجرائی و حتی قانونی بوده اند و در این جماعتی هم که ما اهل آن شده ایم و بر ما حاکمیت دارد تا زمانی که به حکومت اسلامی بر منهاج نبوت « ثم تكونُ خلافةً على مِنهاجِ نُبُوَّةٍ»[۱۲] تکامل پیدا می کند و ارتقاء پیدا نکرده است به نسبتهائی چنین نواقص و مفاسد اجرائی و حتی قانونی وجود دارد، با تمام این احوال، همیشه دارالاسلام بهتر از دارالکفر است، و این چیزی که این «جبهه» ی دشمنان به سوی آن فرا می خوانند بسیار بدتر از چیزی است که الان وجود دارد و بر اساس قاعده ی: لا دَفْعُ أَخَفِّ الضَّرَرَيْنِ بِتَحْصِيلِ أَعْظَمِ الضَّرَرَيْنِ. از بین بردن یک ضرر کوچک که منجر به ایجاد ضرر بزرگتر می گردد صحیح نیست و هر گونه مشارکت در این جبهه ی مشترک دشمنان، انحراف آشکار از منهج صحیح اسلامی و یاری رساندن به کفار و ضربه زدن به اطاعت مومنین و ضربه زدن جماعت مسلمین و دارالاسلام و در نهایت ضربه زدن به اصل اسلام است.
امام ابن القيم (وفات۷۵۱ق) می گوید: رسول الله صلی الله علیه وسلم واجب بودن انکار منکر را برای امتش وضع کرد تا با انکار منکر معروفی به دست بیاید که الله و رسولش صلی الله علیه وسلم چنین معروفی را دوست دارند؛ اگر انکار این منکر موجب پدید آمدن منکری بدتر از آن شود، و نزد الله و رسولش صلی الله علیه وسلم زيان بخش تر و منفورتر باشد در این صورت انکار چنین منکری شایسته نیست، هر چند الله از چنین منکری بدش بیاید و متنفر باشد و از کسانی که این منکر را نیز انجام می دهند بیزار باشد.[۱۳]
بدون شک ما مخالف منکرات و مفاسد و حتی محدودیتها و ظلمهائی هستیم که بعد از زمان خلافت حسن بن علی تا کنون توسط حکومتهای بدیل اضطراری اسلامی انجام شده است اما اجازه نداریم «اهل جماعت» نشویم و بار دیگر در دام کسانی چون عبدالله بن سبأ و ذوالخویصره ها و سایر فرقه بازها در ضربه زدن به جماعت مسلمین بیافتیم و یا اشتباه مسلمین متفرق اندلس را تکرار کنیم و در طرح اندلسی کردن سرزمینمان در این جبهه ی دشمنان قرار بگیریم و به سرنوشت اهل اندلس و سایر سرزمینهای اشغالی و یا نابود شده ی مسلمین گرفتار شویم. ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَىٰ قَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ۙ (انفال/۵۳) الله هیچ نعمتی را که به قومی داده است تغییر نمیدهد مگر این که آنان حال خود را تغییر دهند (و دیگر شایستگی نعمت الله را نداشته باشند و بلکه سزاوار عذاب گردند).
اگر هوشیاری خواسته شده در شریعت را در برابر این دشمنان آشکار و پنهان از دست دادیم و اهل جماعت نشدیم و در دام جملات رنگین و فریبنده ی این اهل تفرق افتادیم بدون شک ذلیل می شویم چون: «نحن قومٌ أعَزَّنا اللهُ بالإسلامِ ولو ابتغینا العِزَّةَ فی غیرها أذَلنا الله» [۱۴]خداوند ما را به اسلام عزت داده است اگر عزت را در جای دیگر جستجو کنیم،خداوند ما را خوار و ذلیل می کند؛ و بعد از این هر چه بر سرمان بیاید ثمره ی این انحراف آشکار ماست چنانچه الله تعالی می فرماید: «وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ (شوری/ ۳۰) آنچه از مصائب و بلا به شما ميرسد، به خاطر كارهائي است كه خود كردهايد.
اگر دیدید که اغتشاشگران سکولار به همراه دارودسته ی منافقین با همراه کردن تعدادی از مومنین جاهل و ضعیف الایمان آنهمه جنایت و فتنه آفریدند به خاطر سهل انگاری و نظاره گر بودن و کوتاهی در فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر و سایر ضعفهای مومنین در کسب قدرت در دارالاسلام و ضعف قدرت مدیریتی جماعت و حاکمیت بر دارالاسلام بود و نشان داد که مومنین به صورت عام جزو مصلحین نبودند چون الله تعالی می فرماید: وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ (هود/١١٧) چنین نبوده است که پرودگار شما سرزمین ها را ستمگرانه ویران کند در حالیکه ساکنان شان اصلاحگر باشند؛ و اصلاحات با حمایت قدرت نظامی از قدرت بیان صورت می گیرد و خنثی کردن مفاسد دارودسته ی منافقین تنها و تنها با قدرت نظامی و زور انجام می شود نه با هزاران ایه و حدیث و نه حتی با رهبریتی چون رسول الله صلی الله علیه وسلم و مسئولین حکومتی چون: السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ (توبه/۱۰۰) چون این منافقین نفهم و دارودسته ی بیشعوری که دارند در دلشان از مومنین بیشتر ترس دارند تا از الله : لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ (حشر/۱۳) به همین دلیل تنها با زور مدیریت و خنثی می شوند و اگر می بینی که این روزها اینگونه زبان دراز شده و چنین ادعائی دارند به این دلیل است که احساس می کنند زور بالاسرشان کم شده و ترسشان کم شده است.
اغتشاشات اخیر این «جبهه» یک تجربه برای کم هوش ترین مومن است که به هوش بیاید و در برابر این «جبهه» و بخصوص دارودسته ی منافقین میان این جبهه که با ادبیاتی شبه اسلامی و در قالب خطیب مسجد و در قالب ضرارهائی در بخش جنگ روانی این جبهه نقش فعالی داشته اند این سخن امام سفیان ثوری رحمه الله را مد نظر داشته باشد که می گوید: إِذَا أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَدْتَ ظَهْرَ الْمُؤْمِنِ، وَإِذَا نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ أَرْغَمْتَ أَنْفَ الْمُنَافِقِ. [۱۵]هنگامی که به سوی امور معروف و کار شایسته و خیر امر و دعوت کردی، مومنان را تقویت و یاری می دهی، و زمانی که به نهی کارهای ناشایست و ناپسند اقدام کردی پوزه منافق را به خاک می مالی.
[۱] ابن عبدالبر، الاستذكار ۶/۱۵۶ / الفيروزآبادي، سفر السعادة۳۵۲/ الهيتمي المكي، الزواجر عن اقتراف الكبائر ۱/۲۸ / الشوكاني ،السيل الجرار ۴/۵۳۷ / الألباني، صحيح النسائي ۴۰۷۰-۴۰۷۲- ۴۰۷۳- ۴۰۷۵-۴۰۷۶- صحيح ابن ماجه ۲۰۷۰- صحيح الجامع ۶۱۲۵-صحيح الترمذي ۱۴۵۸
[۲]ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۷۷ / السیرة النبویة، ج ۲، ص ۶۰۰/ مسیلمه طی نامه ای به رسول الله صلی الله علیه وسلم نوشت: إلى محمد رسول اللَّه: سلام عليك، أما بعد، فانى قد أشركت في الأمر معك، و إن لنا نصف الأرض، و لقريش نصف الأرض، و لكن قريشا قوم يعتدون.
[۳] بخاری ۷۶۶۱/ مسلم۲۲۷۳ / وَقَفَ النبيُّ صَلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ علَى مُسَيْلِمَةَ في أصْحَابِهِ فَقالَ: لو سَأَلْتَنِي هذِه القِطْعَةَ ما أعْطَيْتُكَهَا، ولَنْ تَعْدُوَ أمْرَ اللَّهِ فِيكَ، ولَئِنْ أدْبَرْتَ لَيَعْقِرَنَّكَ اللَّهُ.
[۴] ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۴۲۹ / یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دارصادر، ج۲، ص۱۳۱
[۵] ابن اعثم كوفی، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفى هروى، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، ۱۳۷۲، ج۱، ص۴۳-۴۴٫
[۶]ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۳، ص۶۵-۶۴/ ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ،، ج۲، ص۱۵۰/ واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۲۱۶ ص۲۱۹/ ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۰/ ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج۲، ص۲۶۴/ سهیلی، عبدالرحمن، الروضالانف، ج۵، ص۴۲۶
[۷] ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۷۷
[۸] تاریخ الطبري، ج ۳، ص ۲۸۳
[۹]طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۲۶۵ -۱۲۶۶/ ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۷۷/ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۲۲
[۱۰] ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۶، ص۳۵۳/ ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۲، ص۳۵۶/ مقدسى، مطهر بن طاهر؛ البدء و التاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعى كدكنى، تهران، آگه، ۱۳۷۴،ج۲، ص۸۴۶٫
[۱۱] سنن الدارمي، مقدمة باب في ذهاب العلم، ۲۵۷- ۲۶۵/ ئەبوداوود (۳۶۶۴)، ئەحمەد (۲/۳۳۸)، داریمی (۲۵۷)
[۱۲] الألباني، هداية الرواة ۵۳۰۶
[۱۳] ابن قیم، أعلام الموقعين، ج ۳ ص ۴
[۱۴] رواه الحاكم (۱/۱۳۰)، وصحَّحه الألباني في ((سلسلة الأحاديث الصَّحيحة)) (۱/۱۱۷) على شرط الشيخين. / إنَّا كنَّا أذلَّ قوم، فأعزَّنا الله بالإسلام، فمهما نطلب العِزَّة بغير ما أعزَّنا الله به أذلَّنا الله
[۱۵] خلال، الأمر بالمعروف (٤٨)