شورای علمای طالبان به سبک کمونیستهای چین یا به روش اسلامی؟

شورای علمای طالبان به سبک کمونیستهای چین یا به روش اسلامی؟

به قلم: مجاهد غورباستان

سکولاریستها در منابع فقهی با دو نام اسم برده شده اند ۱- مشرکین ۲- احزاب؛ یعنی این احزاب و سکولاریستها هرگز یک حزب نبوده و نخواهند بود به همین دلیل در طول تاریخ برای خودشان مجالسی تشکیل داده اند تا این احزاب مختلف در آن جمع شوند و با رای گیری و گفتگو به نتیجه ای واحد برسند.

در میان عربهای مشرک قریش اسم این مجلس آنها دارالندوه بود و در میان مشرکین مدینه هم اسم آن سقیفه بنی ساعده بود و در میان کفار سکولار غربی هم انواع مجالس مختلف سنا و سناتورها و … وجود داشته است و اسم این سیستم را گذاشته اند «دموکراسی» یعنی حاکمیت قوانین مردم بر مردم به جای حاکمیت قوانین شریعتهای آسمانی بر مردم.

در میان اینهمه حزب سکولاری که وجود دارد کمونیستها تنها یک حزب هستند اما زمانی که به حاکمیت می رسند تنها به فکر خودشان اجازه فعالیت می دهند و اسم آنرا گذاشته اند «دیکتاتوری پرولتاریا» به همین دلیل در تمام شوراها و مجالس آنها تنها سکولاریستهای کمونیست وجود دارند.

در اسلام تنها ابزاری که جهت حاکمیت سفارش شده است «شورا» است اما بر خلاف کمونیستها در این شورای اسلامی تمام مومنین با تمام تفاسیری که دارند مشارکت می کنند و فرق ندارد ابوبکر مثلا در جنگهای رده نظری داشته باشد و عمر نظر دیگری، مهم آن است که این دیدگاههای مختلف مطرح می شوند و در نهایت دیدگاه صحیحی که به شریعت نزدیکتر است پذیرفته یم شود همچنانکه دیدگاه ابوبکر در جنگ با جبهه مرتدین پذیرفته شد.به همین شکل ما شاهد اختلافات فقهی علی و ابن مسعود و عمر و عثمان و… در پاره ای از مسائل با هم بوده ایم و در نهایت رای برتر پذیرفته شده است.

در اسلام، غیر از سکولاریستها (احزاب) سایر کفار اهل ذمه نیز اجازه ی فعالیت بر اساس دین و عقیده ی خود را دارند چه رسد به تفکرات مختلف اسلامی و حاکمیتی که به شهروندانش اجازه نمی دهد دیدگاههای مختلف خود را مطرح کنند بدون شک از نظر فکری و عقیدتی ضعیف است و چون می داند ضعیف است و در صورت مطرح شدن دیدگاههای قوی این ضعیف بودن او مشخص می شود و مریدانش متزلزل می شوند اجازه ی فعالیت را به مخالفین فکری خود نمی دهد.

قبل از سرکار آمدن طالبان و در زمان حاکمیت کفار آمریکائی و نوکرانش و در حالت ضرورت مسلمین شیعه و سنی با تمام تفکراتشان دو شورا تشکیل داده بودند یکی «شورای علمای سراسری افغانستان» و دیگری «شورای اخوت اسلامی افغانستان» و  شیعیان و سنی ها در کنار این شورای مشترک دارای شورای خاص خود هم بودند مثلاً علمای شیعه «شورای علمای شیعه افغانستان» را تشکیل داده بودند.

بعد از آنکه طالبان دوباره به قدرت رسید مولوی هبت ‌الله آخوندزاده طی حکمی فرمان داد که برای هر ولایت یک شورای علما تشکیل شود. این شوراهای ولایتی علما، با ساختاری مشخص، بخشی از نظام و حاکمیت محلی حکومت طالبان است. این شوراها، ماهیت مشورتی و نظارتی دارند و مطابق احکام فرمان ملا هبت ‌الله آخوندزاده، مقامات محلی طالبان در هر ولایت، بر پیروی از مشورت‌های این شورا، ملزم و مکلف می‌باشند.

تعداد اعضای شورای علما در هر ولایت افغانستان، بسته به میزان جمعیت و شرایط جغرافیایی آن ولایت‌ها، از سوی دفتر رهبر طالبان مستقر در قندهار تعیین می‌شود. پس از آن، علمای هر ولایت در یک انتخابات ولایتی در میان علمای همان ولایت، اعضای آن را انتخاب می کنند و لیست برگزیدشدگان را برای تأیید نهایی و توشیح توسط رهبر طالبان، به قندهار می‌فرستند.

بر اساس گزارش‌ها، در تمام ولایت‌هایی که شیعیان حضور دارند، بخصوص در ولایت‌های دایکندی، بامیان، غور، بلخ، غزنی و میدان وردک که ولایت‌های شیعه نشین افغانستان می‌باشند، علمای شیعه در ساختار شورای علمای این ولایت‌ها حضور ندارند و از لیست نهایی حذف شده‌اند. حال آن که در انتخابات ولایتی در ماه‌های گذشته بخصوص در ولایت دایکندی اکثریت اعضای برگزیده شده این شورا از اهل تشیع بودند ولی پس از اعلام لیست نهایی از سوی رهبر طالبان، تمام علمای شیعه از لیست شورای علمای این ولایت، حذف شده است.

در کنار این باز دیده می شود که علمای اهل سنتی که دارای تفکرات سلفی و یا اخوان المسلمین و … هستند نیز به کلی (آنهم با خشونت) حذف شده اند و عده ای از اهل سنت حتی جرئت مطرح شدن و ابراز عقاید خود را نیزندارند چه رسد به جرئت مشارکت در این شوراها و تنها یک تفکر از میان اهل سنت افغانستان نیز پذیرفته شده اند که از سوی علماء و حتی افکار عمومی بازخوردها و پیامدهای منفی را با خود به همراه داشته است و باعث فاصله گرفتن این تفکرات اسلامی از طالبان و نظام حاکم آن است.

طالبان باید بداند در این عصر رسانه و اینترنت هرگز نیم تواند مثل قرون گذشته یک تفکر خاص را بر سایر مسلمین تحمیل کند و لازم است از قرون گذشته عبور کرده و به زمان حاضر برگردد و از تفکرات اسلامی مخالف خودش نترسد اگر واقعاً حق را می خواهد و می خواهد حق بر اساس قرآن و ادله الفقه مسلمین حاکم شود نه تفکرات خاص خودشان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *