«السُّنة» و «أَهْلُ السُّنَّةِ» بودن و «الجَمَاعَة» و «أَهْلُ الجَمَاعَة» بودن، احکام و وظایف (پاسخ به سوالات)
س۲۸٫ ماهیت شعار زن زندگی آزادی در اسلام چیست؟ و خواست گروههای اپوزیسیون مخالف دارالاسلام چیست؟ (۱)
ج: کسانی هستند که می گویند به زندگی بعدی اعتقاد دارند باید نگاه کنید ببینید گوینده ی این سخن کیست؟ یک بودائی به تناسخ و زندگی بعد از این زندگی اعتقاد دارد چنانکه علی اللهی ها نیز به دونادون یا همین تناسخ اعتقاد دارند اما این اعتقاد به زندگی بعد با اعتقاد مسلمین به زندگی بعد بسیار متفاوت است، همچنانکه با اعتقاد یهودی ها و نصرانی ها و مجوس و صابئین متفاوت است.
باید در قدم اول متوجه شوی که منظور گوینده از سخنش چه هست؟ بعد به تأئید یا رد آن بپردازی. مثلاً در میان زرتشتی ها سه کلمه ی «۱- گفتار نیک ۲- پندار نیک ۳- کردار نیک» رایج است اما لازم است بدانیم که منظور آنها از گفتار نیک چیست؟ یا پندار و فکر نیک نزدشان کدام است یا کردار و عمل نیک کدام است؟
آیا تفکری که در کتاب مقدس آوستا[۱] و سایر منابعش به ازدواج با محارم «خویدوده» سفارش می کند[۲] و می گوید اگر کسی با محارم خودش ازدواج نکند مثل این می ماند که سگ و گرگ یا اسب و الاغ که دو جنس مختلف هستند با هم ازدواج کرده اند نیک است؟[۳] آیا چنین عملی که بسیاری از شاهان و بزرگان مثل کمبوجیه پسر کوروش خاخام منشی و اردشیر ساسانی و شاهپور نیز آنرا انجام داده[۴] و با افتخار از انجام آن یاد می کنند نیک است؟ اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانی ها با دخترش دینَک ازدواج کرد.[۵] شاپور یکم با دخترش آذرناهید ازدواج کرد؛[۶]بهرام دوم با خواهرش شاپور دختک ازدواج کرد؛[۷]قباد با دخترش سَمبوک و خواهرش ازدواج کرد؛[۸]یزدگرد دوم دختر خود را به زنی گرفت؛[۹] بهرام چوبین خواهرش گردیه (گردیگ) را به زنی گرفت.[۱۰]
آیا دعوت و گفتاری که به این جرم تبلیغ می کند و می گوید «کسی که ازدواج با محارم را انجام ندهد جای او در دوزخ است»[۱۱] و کسانی مثل کرتیر از موبدان و آخوندهای زرتشتی ها که می گوید«بسیار ازدواج ها میان محرمان برقرار نمودم»[۱۲] نیک است؟ آیا کار عاریه دادن و قرض دادن همسر که توسط زرتشتی ها انجام می گرفت[۱۳] نیک است؟ اجازه دهید تا این مورد آخری را توضیح دهم چون عده ای از سکولاریستها که حتی نمی دانند چند نسل خودشان از کجا آمده اند و به دروغ مدعی زرتشتی بودن اجداد خود هستند آرزوی بازگشت چنین سبک زندگی زرتشتی ها را دارند.
در ازدواج استقراضی میان زرتشتی ها، مرد حتی بدون توافق و اجازه ی زن خودش، می توانست او را به مردی دیگر در مدتی معین و یا به مهمان خود در مدتی مشخص به عنوان «چاکرزن» قرض دهد . فرزندانی که به وجود می آمدند به شوهر اول تعلق داشت (هرچند از نطقه ی مرد دوم بود) و شوهر اول گاه آنها را مثل بردگان می فروخت و این منبع درآمدی برای شوهر اولی زن بود و به عنوان نیروی کار از این فرزندان، چون بردگان بهره برداری می شد. زن و کودک و برده، درست به عنوان یک شیء بودند.[۱۴] آیا چنین افکار و اعمالی نیک است؟ یا جهت پاکی از آلودگی ها غسل با ادار گاو نر تحت عنوان بَرِشنوم (Bareshnum) آنهم به صورت لخت شدن کامل حتی بدون شورت آنهم در حضور دو موبد زرتشی که سگی جهت پاکی آورده اند نیک است؟[۱۵]
پس باید بدانیم منظور گوینده از گفتار نیک و پندار نیک و کردار نیک چیست؟ زرتشتی ها فکر و گفتار و عملی را نیک می دانند و هم جنس بازها و سکولارها و یهودی ها و نصرانی ها در مورد نیک بودن فکر و گفتار و عملی، دیدگاههای دیگری دارند که ممکن است اینها چیزی را نیک بدانند و به آن عمل کنند که دین اسلام آنرا بد و ممنوع و حرام و کاری شریرانه و پست بداند.
الان در شعار ۳کلمه ای که به دروغ به عبدالله اوجان سکولار و آتئیست کمونیست مرتد کورد نسبت داده اند که گفته بود «زن، زندگی، آزادی یعنی زن آزاد، سرزمین آزاد و حتی مرد آزاد» باید بدانیم که اولاً اوجالان یعنی: کپی پیس دیدگاههای دیگران و ارائه ی آن به اسم خودش؛ ثانیاً این جمله از کتاب خانواده مقدس اثر کارل مارکس و فریدریچ انگلس گرفته شده است که در این کتاب مشترکشان می گویند: تغییر در یک دورهی تاریخی همیشه میتواند براساس پیشرفت زنان به سمت آزادی تعیین شود…. درجهی رهایی زنان، مقیاس و سنجهی طبیعی رهایی همگانی است.[۱۶] و کارل مارکس در جای دیگری با بررسی وضعیت کارگران در انگلستان و آمریکا و فرانسه می گوید: کسی چیزی از تاریخ بداند، اذعان میکند که تغییرات بزرگ اجتماعی بدون غلیان زنانه غیرممکن هستند. پیشرفت اجتماعی دقیقاً میتواند براساس جایگاه اجتماعی جنس لطیف (زشتها را هم شامل میشود) سنجیده شود.[۱۷]
دیدی؟ اینهم چیزی که عده ای می خواستند اوجالان دزد را با آن مشهور کنند، یعنی اوجالان مثل سایر سکولاریستهای محلی سرزمینهای اسلامی حتی در زمینه ی تفکرات سکولاریستی هم غیر از مشتی کپی پیس هیچی نیستند و در بین سکولاریستهای جهانی نیز عددی محسوب نمی شوند و تنها مقلدینی چشم و گوش بسته بوده و هستند و مثل طوطی سخنان سایر کفار سکولار را برای مقلدین خود بدون ذکر منبع بیان می کنند و این بچاره های فریب خورده و مقلد هم خیال می کنند این سخن یا سخنان متعلق به همین جوجه سکولار بومی و هم زبانشان است.
حالا به نظر شما منظور مارکس و انگلس و مقلدین آنها چون اوجالان از آزادی برای زن چیست؟ و چه سرزمینی از نگاه سکولاریستهای کمونیست آزاد است که در نتیجه ی آزاد شدن سکولاریستی زن – آنهم از نوع کمونیستی آن- به وجود می آید و مرد آزاد هم که در نتیجه آزاد شدن سکولاریستی و کمونیستی زن به وجود می آید چگونه مردی است؟ آیا اسلام در مورد آزادی زن چه می گوید و خواستار چه نوع زندگی برای بشریت اعم از زن و مرد است و چه سرزمینی را آزاد می داند؟
از نگاه این کمونیستها در خانواده که مرد رئیس آن است این حالت تحت عنوان «رهبری رئیس مردسالار» و توسعه «بردهداریِ پنهان» نامیده می شود[۱۸] و وجود خانواده عملاً مسئول ایجاد مالکیت خصوصی است و می گویند:هسته و اولین شکل مالکیت، در خانواده نهفته است؛ جایی که زن و فرزندان بردههای شوهر هستند. این بردهداریِ پنهان در خانواده، هر چند هنوز بسیار ناپخته است، نخستین مالکیت است…[۱۹]پس با برداشتن خانواده هم مالکیت خصوصی از بین می رود و هم برده داری پنهان به همین دلیل کارل مارکس می گوید: با الغای اصل مالکیت خصوصی، «نهاد خانواده نیز ملغی خواهد شد.»[۲۰] و «خانواده … باید در نظریه و عمل از بین برود»[۲۱] و مانیفست کمونیست هم رسماً اعلام می کند که «با ناپدیدشدن سرمایهداری، خانوادهی بورژوایی به عنوان امری عادی از بین خواهد رفت».[۲۲] در این اندیشه: مرد در خانواده، بوروژوا و زن نمایندهی پرولتاریاست،[۲۳] که باید آزاد شود، همین جمله ی « مرد در خانواده، بوروژوا و زن نمایندهی پرولتاریاست» شعار جنبش زنان سوسیالیست آلمان شده بود. به دنبال این آزادی زن از خانواده و شوهر، الغای ازدواج نیز مطرح واعلام می شود و همزمان با آن می گویند شیوه تک همسری نیز از ابتدا به صورت طبیعی وجود نداشته و باید از بین برود که در نهایت به عشقهای آزاد کشیده می شود.[۲۴]
انگلس در پیش نویس برای مانیفست به صورت دقیق توضیح می دهد:
[جامعهی کمونیستی] روابط بین جنسها را به موضوعی کاملاً خصوصی تغییر میدهد که فقط به اشخاص درگیر در آن مربوط است و جامعه مجالی برای دخالت در آن نمییابد. جامعهی کمونیستی میتواند چنین کند، زیرا مالکیت خصوصی را از بین میبرد و کودکان را بر مبنای اشتراکی آموزش میدهد، و از این رهگذار دو پایهی ازدواج سنتی یعنی وابستگی زنان به مردان و وابستگی کودکان به والدین را که در مالکیت خصوصی ریشه دارند، از میان برمیدارد.[۲۵]
حالا در این جامعه ای که زن را اینگونه از قید ازدواج و تک شوهری و خانواده به اصطلاح آزاد کرده اند چه اتفاقی می افتد؟ خانواده ای که منفرد از زن و شوهر تشکیل شده بود تبدیل می شود به «عشق جنسی فردی»[۲۶] و به اموال مشترک همه که همه به یکسان از آن سهم دارند تبدیل می شود وباکرگی و شرافت زنانه امری احمقانه محسوب می شود و این زن و مرد متعلق به همه ست نه یک نفر به اسم زن یا شوهر و « رابطهی بین دو جنس، یک موضوع کاملا خصوصی و تنها مرتبط با افراد درگیر خواهد بود که جامعه هیچ بهانهای برای دخالت در آن ندارد. و عشق جنسی تنظیم شده توسط دولت، یعنی… قوانین ازدواج میتواند فردا بدون کوچکترین تغییری در عمل عشق و دوستی ناپدید شوند».[۲۷] سرپرستی فرزندانی هم که در این عشق آزاد و خانواده مشترک تولید می شوند را حکومت بر عهده می گیرد.
انگلس در کتاب « منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت» در این زمینه توضیح می دهد و می گوید: خانوادهی منفرد با گذر از ابزار تولید به اموال مشترک، دیگر واحدی اقتصادی در جامعه نخواهد بود… جامعه از تمامی کودکان، صرفنظر از اینکه در چارچوب ازدواج رسمی متولد شدهاند یا نه، به یکسان مراقبت خواهد کرد. بنابراین، نگرانی دربارهی «پیامدهای» اخلاقی و اقتصادی که امروزه مهمترین عامل اجتماعی محسوب میشوند که دختری خود را آزادانه به مرد موردعلاقهاش تسلیم کند، ناپدید خواهد شد. آیا این امر برای افزایش تدریجی رابطه جنسی آزاد و رشد افکار روادارتر عمومی دربارهی شرافت باکرهگی و شرم زنانه کافی نخواهد بود؟ . . .[۲۸]
این منظور سازندگان اصلی شعار « زن. زندگی. آزادی» از زن و آزادی و زندگی در جامعه ای سکولار سوسیالیستی است که چنین زنانی آزاد شده اند و عملاً چنین زنان و جامعه ای را در شوروی سابق و کوبا و ویتنام و کامبوج و در میان تمام احزاب چپ و سوسیالیست در سراسر دنیا در میان تمام معتقدین به عقیده کمونیستی ساخته اند.
در میان سکولاریستهای لیبرال هم باز می بینیم که این تفکرات و رفتارها و موارد دیگری هم که سکولارهای کمونیست تصورش را نیز نمی کردند اما کلا در عشق آزاد جا می گیرد آزاد و یا به صورت قانون در آمده اند و زیر پرچم «رضایت جنسی» اگر طرفین به انجام این اعمال جنسی راضی باشند کار آنها قانونی است و حتی عده ای که این مفاسد جنسی را به عنوان شغل انتخاب کرده اند تحت عنوان «کارگر جنسی» مثل سایر کارگران بخش صنعتی و کشاورزی و غیره با آنها برخورد می شود و کسی نمی تواند مانع آنها شود البته برای کودکان و افراد زیر ۱۵ سال و ازدواج با محارم یا ارتباط جنسی با محارم و ازدواج با حیوانات قوانینی گذاشته اند و کسی که بر اساس این قوانین عمل کند آزاد است و اخیراً عده ای از همین سکولارلیبرالها در کشور سکولاریستی هلند در حال تلاش برای قانونی کردن ازدواج با مرده هستند و…
لیبرال برگرفته از واژهی لیبر است و لیبربه معنی آزاد آنهم آزادی افسارگسیخته غرایز جنسی، «انسان هرزه، ولنگار و عیاش»[۲۹] لغتی فرانسوی است که ریشه در زبان لاتین دارد که در اساطیر روم سکولار باستان اسم الهه ی انگور و شراب و معادل یونانی «دئونیزوس» بود و مردان جوان در روم باستان که می خواستند بلوغ جنسی و ورود به مردانگی را جشن بگیرند در روز هفدهم مارس هر سال در فصل انگورچینی جشنواره یا جشن مخصوص الله لیبر را تحت عنوان لیبرالیا Liberalia برگذار می کردند[۳۰] و بعد از نوشیدن خَمر و مست کننده ها به انواع مفاسد جنسی می پرداختند و اسم این کار را گذاشته بودند آزادی و آزادی فردی. ویل دورانت در تاریخ تمدن می گوید: در جشن لیبرالیا خیل مردان و زنان دلشاد، آلت مردانه را که نماد باروری و برکت بهشمار میآید، آشکارا تقدیس میکردند.[۳۱]
مراسم پرستش اله لیبر به حدی قبیح و شنیع بود که سنای سکولار روم هم پرستش این الهه را ممنوع اعلام کرد تا سدهٔ ۱۵ ن یعنی تا قبل از رنسانس در میان مردم و اهل فکر، مترادف با «بیبند و بار» شده بود و بار منفی داشت، اما زمانی که سکولارها در رنسانس و تجدید حیات اندیشه ها و افکار روم باستان موفق به تبدیل پرستش الهه ی لیبر در قالب لیبرالیسم و مکتب شدند و به صورت سازماندهی شده نوعی فرهنگ و ارزشهای سکولار- لیبرال را به جامعه ارائه داد که در آن آزادی های جنسی افراد باید اصل باشد این عبارت مثل سایر اصطلاحات که با منفی داشتند در میان سکولاریستها به عنوان یک ارزش و بار مثبت معرفی شد، مثل همجنس بازی و غیره که هم اکنون میان سکولاریستها قبح خود را از دست داده و در کشورهایی حتی قانونی شده و بار مثبت پیدا کرده است.
آزادی سازی جنسی یعنی مقبولیت سکس خارج از حالت تکشریکی (عمدتا ازدواج) و مقبولیت رابطه جنسی با هم جنس یا با حیوانات یا هر ابزاری که بتوان با آن رابطه جنسی برقرار کرد است. البته به دنبال این آزاد سازی های جنسی مسائل دیگری مثل برهنگی در حضور دیگران و در ملاء عام و جلوگیری از حاملگی و قرصهای ضد بارداری و قانونی شدن سقط جنین و انواع مفاسد اخلاقی و رفتاری نیز آزاد و حتی قانونی شد.
لیبرال دموکراسی هم یعنی این که حتی دموکراسی و نظر اکثریت هم قادر به تغییر «اصول لیبرالیسم»[۳۲] نیست. در واقع لیبرالیسم غیر قابل انعطاف و ارزشی ابدی در نظر گرفته شده است که این نوع از آزادی فردی را مهمترین هدف سیاسی میداند. امروزه سوسیالیستها نیز مثل لیبرالهای کلاسیک خود را لیبرال می نامند هر چند سیاستهای اقتصادی مختلفی را ارائه می دهند.
البته ما در مکتب لیبرالیسم شاهد اقتصاد لیبرال، آموزش و پرورش لیبرال، حقوق لیبرال، دادگاه لیبرال، صدا و سیمای لیبرال، فضای مجازی لیبرال، سیاست خارجی لیبرال و…. و درواقع یک ایدئولوژی لیبرال و نوعی حکومت سکولار هستیم که در آن دموکراسی بر اساس اصول لیبرالیسم عمل می کند، همچنانکه در کمونیسم دموکراسی در مواردی بر اساس اصول کمونیستی عمل می کند.
پرستش لیبر در مکتب لیبرالیسم برای کسی قابل انکار نیست اما باید بدانیم که سکولاریستها احزاب هستند یعنی صدها و بلکه هزاران حزب هستند با ترکیباتی مختلف که زیر بنای مشترک همه ی آنها انسان محوری به جای الله محوری یا همان اومانیسم و سپس سکولاریسم است، به همین دلیل می بینیم که یکی تنها بخشی از لیبرالیسم یعنی اقتصادی که بر مالکیت خصوصی متمرکز هست را می پسندد و با ترکیبات دیگری مخلوط می کند اما همه بلا استثناء بر آزادی های جنسی لیبرال معتقد هستند که به چند مورد اشاره می کنم:
حکومت سکولار فرانسه که در آن براساس نظرسنجی انجمن Face à l’inceste در سال ۲۰۲۰ نشان می دهد ۶ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر معادل یک دهم جمعیتش با محارم خود ازدواج کرده و رابطه جنسی داشته اند در سال ۲۰۲۱ن قانونی تحت عنوان «loi Billon» تصویب کرد که سن ازدواج با محارم را تغییر داد و چندین قانون جدید در مورد ازدواج با محارم معرفی کرد.
در سال ۲۰۰۹ن همین انجمن سکولار فرانسوی اعلام کرد شمار قربانیان ازدواج با محارم ۳ درصد جمعیت فرانسه هستند و در سال ۲۰۱۵ حدود ۶ درصد اعلام کرده بود و در سال ۲۰۲۰ شد ۱۰ درصد؛ در ایتالیای سکولار هم ازدواج با محارم در صورتی جرم انگاری میشود که سبب رسوایی عمومی شود؛ در پرتغال سکولار نیز هیچ قانونی وجود ندارد که به طور خاص ازدواج با محارم را ممنوع کند.
در سال ۲۰۱۸ن نیز مارلن شیاپا وزیر برابری زنان و مردان در دولت سکولار فرانسه اعلام کرد که سن ۱۵ سالگی به عنوان حداقل سن لازم برای داشتن «رابطه جنسی مبتنی بر رضایت» تعیین کرده است.البته در همین دولت گروهی سن ۱۳ سال و گروه دوم ۱۵ سال را حداقل سن برای این نوع از رضایت جنسی مناسب میدانستند که در نهایت سن ۱۵ سالگی تصویب شد. آنوقت همین سکولارهای بی حیا به بهانه ی مبارزه با کودک همسری برای ازدواج شرعی دختران بالغ زیر ۲۰ سال در میان مسلمین جامه میدرند اما در برابر قانونی شدن فشحاء عمومی با دختران ۱۵ ساله و ازدواج با محارم ۱۵ سال لال شده اند.
البته لازم است بدانید که عفو بینالملل سکولار که مبتنی بر قوانین بینالمللی سکولاریستی حقوق بشر است هم تعریفش از تجاوز جنسی این است: تجاوز، رابطۀ جنسی بدون رضایت است و «رضایت باید داوطلبانه داده شود». یعنی از نگاه عالیترین مقام بین المللی سکولاریستها نیز در صورت وجود رضایت جنسی طرفین دیگر چیزی به نام زنا و فحشاء وجود ندارد؛ و این یعنی همان عشق آزاد و رابطه ی جنسی آزاد و آزادی مورد نظر سکولاریستها در امور جنسی که کسی حق دخالت در این رابطه ی جنسی را ندارد و بر این باور است که :«چنین مسایلی دغدغهٔ افراد درگیر آن است و نه شخص دیگر»[۳۳] یعنی اگر دو نفر از محارم با رضایت خواستار ارتباط جنسی باشند کسی نمی تواند مانع آنها شود و قانون و حاکمیت از این حق آزادی آنها دفاع می کند حالا چه رسد به اینکه یکی از اعضای خانواده بخواهد با هر کسی که رضایت جنسی دارد ارتباط جنسی داشته باشد؛ متوجه شدید؟ گرفتید؟ این آزادی مورد نظر سکولاریستها و تمام دیوثهائی است که برای تشکیل چنین جامعه ی سکولاری و قانونی شدن چنین قوانین سکولاریستی فعالیت می کنند.
این یعنی ماهیت زن آزاد و آزادی سکولاریستی برای زن و این یعنی زندگی بر اساس این آزادی سکولاریستی، و مرد آزاد هم مردی است که برای ارضای شهوات جنسی خود چنین جامعه و زنانی را در اختیار داشته باشد.
این یعنی سکولاریسم و جامعه ای دموکرات و آزاد از نگاه سکولارهای کمونیست و لیبرال و تمام ترکیبات سکولاریستی و احزاب سکولار. یعنی تمام سکولاریستها برای قانونی کردن این نوع از فحشاء و زنا در صورت داشتن رضایت جنسی برای همه ی اعضای جامعه که خانواده ی خودش هم یکی از اعضای این جامعه است تلاش می کنند و قطعا به چنین قانون سکولاریستی راضی هستند که به خاطرش تبلیغ می کنند و با همه از جمله اقوام و اعضای خانواده اشان درگیر می شوند و حتی برای اجرائی شدن چنین قانون سکولاریستی دست به اسلحه و هر کاری از دستشان بر بیاید می زنند. پس ماهیت اصلی این شعار یعنی: زن، هرزگی و فحشاء و مرد شهوت ران، و در نهایت، دشمنی آشکار با قوانین شریعت الله و جماعت مسلمین و دارالاسلام.
دیدید زن آزاد و سرزمین آزاد و مرد آزاد از نگاه سکولاریستها یعنی چه و خواست اپوزیسیون سکولار چیست؟ دیدید که سابقه ی اصلی این نوع آزادی زن و آزادی مرد حداقل به روم باستان سکولار بر می گردد که امثال کارل مارکس و انگلس آنرا به سبک امروزین ئتوریزه کردند و جوجه کمونیستهای محلی و اخیرا جوجه سکولارهای بومی هم آنرا نشخوار می کنند؟ آیا هر مومنی نمی داند که این، هرزگی و فحشاء است نه آزادی؟
البته باید بدانیم که در این جبهه ی عوام جاهل افرادی پیدا می شوند که تعریفی از این شعارها دارند که با تعریف واقعی این چند واژه همخوانی ندارد اما باید بدانیم که غیر از این عده ی اندک، این طیف تماماً با ماهواره ها و فضای مجازی در ارتباط هستند و با چشم سر می بینند که هدف سکولاریستها از این واژه ها چیست؟ و می دانند غیر از حجاب بسیاری از عقاید و قوانین شریعت الله و اصل حاکمیت جماعت و دارالاسلام تحت تاثیر قرار می گیرد و کلاً برای دین سکولاریسم و حاکمیتی سکولار جنگ می شود.
کم هوش ترین مومن می داند که برای این چند واژه و آزادی سکولاریستی خواسته شده و جامعه ی سکولاری که قصد دارند تشکیل دهند چه چیزهایی را قرار است از دست بدهند؟.
[۱] ویسپرد، کردۀ ۳ بند ۳ و یسنا ۱۲ بند ۹
[۲]مینوی خرد، بخش ۳۵ و ۳۶؛ روایت پهلوی، فصل هشتم/ در کتابهای زرتشتی «روایت پهلوی»، «مینوی خرد»، «روایت آذرفرنبغ فرخزادان»، «ارداویرافنامه»، «دینکرد»، «دادستان دینی»، «روایات داراب هرمزد» و «زادسپرم» سخن رفته است. به موجب این متون، خویدوده پدر و دختر، خویدوه مادر و پسر، و خویدوده برادر و خواهر از شایستهترین و مهمترین دستورات دینی زرتشتی و بزرگترین ثوابها است که اجرای آن موجب رسیدن سریعتر به بهشت، و اختلال در اجرای آن جزو بزرگترین گناهان دانسته میشده است/ کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ص۳۴۷
[۳] آذرفرنبغ پسر فرخزاد، دینکرد، ترجمه فریدون فضیلت، کتاب سوم، جلد یکم، تهران، ۱۳۸۱، صفحه ۱۴۳ تا ۱۵۲. / ارداویرافنامه، ترجمه به فرانسه از فیلیپ ژینیو، ترجمه به فارسی از ژاله آموزگار، چاپ دوم، تهران، ۱۳۸۲، صفحه ۹۱./ روایت آذرفرنبغ فرخزادان، ترجمه حسن رضائی باغبیدی، تهران، ۱۳۸۴، صفحه ۱۶٫/ روایت پهلوی، ترجمه مهشید میرفخرایی، تهران، ۱۳۹۰، صفحه ۲۱۹ تا ۲۲۹./ زادسپرم، گزیدههای زادسپرم، ترجمه محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۶۶، صفحه ۳۷./ مینوی خرد، ترجمه احمد تفضلی، ویرایش سوم، تهران، ۱۳۸۰، صفحه ۵۰ تا ۵۲./ آذرفرنبغ (موبد بزرگ زرتشتی) در فصل هشتادم از کتاب سوم دینکرد، خویدوده را سنتی برگرفته از آمیزش اهورامزدا با دخترش سپندارمذ میداند که مشی و مشیانه (نخستین آدمیان و نخستین برادر و خواهر) آنرا ادامه دادند تا به نسل همه مردمان گیتی برسد. او هرگونه آمیزش به غیر از روش خویدوده را با آمیزش گرگ و سگ، و آمیزش اسب و خر مقایسه میکند که محصول جفتگیری آنها از نظر نژادی پست و فرومایه خواهد شد. این نکتهای است که مورد توجه و تأکید زادسپرم (پیشوای بزرگ زرتشتیان) نیز قرار گرفته و در بخش بیست و ششم کتاب گزیدههای زادسپرم، خویدوده را موجب تولید نسل پاک دانسته است. در فصل هشتم از متن «روایت پهلوی» برای تشویق مردم به اجرای خویدوده چنین توجیهی را آوردهاند که اهورامزدا به زرتشت دستور اجرای خویدوده را میدهد و میگوید این کاری است که من با دخترم سپندارمذ انجام دادم و مشی نیز با مشیانه انجام داد. در فصل ۸۶ از متن پهلوی ارداویرافنامه به زنان هشدار داده شده است که چنانچه از خویدوده خودداری کنند و آنرا سبک بشمارند، وارد دوزخ خواهند شد و در آنجا مارهای بزرگی وارد اندام تناسلیاشان خواهد شد و از دهانشان بیرون خواهد آمد.
به موجب فتوای بیستم از مجموعه فتاوی موجود در کتاب «روایت آذرفرنبغ فرخزادان» اگر دختر یا خواهر مردی به خویدوده با او رضایت و موافقت نداشته باشند، مرد میتواند از زور استفاده کند و زن را وادار به اینکار کند.
با توجه به برخی شواهد، به نظر میرسد که منظور از خویدوده منحصراً «ازدواج با محارم» نیست و معنای «همخوابگی با محارم» را نیز میدهد. چه به شکل ازدواج باشد و چه به شکل همبستریهای موردی یا مکرر. به این عبارتها که در فصل هشتم کتاب روایت پهلوی آمده است، توجه کنیم و ببینیم آیا این توصیههای دینی مفهوم «ازدواج» را میرساند یا مفهوم «همخوابگی» را: «اگر مردی یک خویدوده با مادر و یکی نیز با دخترش کند، آنکه با مادر بوده، برتر از دختر است». «اگر با دختر و خواهرش خویدوده کرده باشد، آنکه با دختر بوده، برتر از آنست که با خواهر بوده باشد». «اگر پدری با دختر حلالزاده و تنی خودش خویدوده کند، برتر است؛ اما اگر با دختر نامشروع خودش که محصول آمیزش با زن دیگران بوده باشد، خویدوده کند، باز هم ثواب میبرد». «روزی جمشید با خواهرش جمک بخوابید و از ثواب این همخوابگی بسیاری از دیوان بشکستند و بمردند». «اهورامزدا به زرتشت گفت که خویدوده بهترین و برترین کارها است. کسی که یکبار نزدیکی کند، هزار دیو میمیرد؛ اگر دوبار نزدیکی کند، دو هزار دیو میمیرد؛ اگر سه بار نزدیکی کند، سه هزار دیو میمیرد؛ اگر چهار بار نزدیکی کند، مرد و زن رستگار خواهند شد». «پسر به مادر و پدر به دختر و برادر به خواهر باید بگوید که تن خود را برای آمیزش کردن به من بده تا اهورامزدا را خشنود کنیم و جای نیکی در بهشت بیابیم»
[۴] کریستینسن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ص۲۳۴، ترجمۀ رشید یاسمی./ لوکونین، ولادیمیر گریگورویچ، تمدن ایران ساسانی، ص۴۸ و ۱۰۸، ترجمه عنایت الله رضا.
[۵] وندیداد، رضی، ج ۲، ص ۹۷۰، قسمت شرح، از کتیبهی شاپور در کعبهی زرتشت
[۶] وندیداد، رضی، ج ۲، ص ۹۷۰، قسمت شرح
[۷] وندیداد، رضی، ج ۲، ص ۹۷۰، قسمت شرح
[۸] آرتورامانوئل کریستنسن، وضع ملت و دولت و دربار در دوره شاهنشاهی ساسانیان، ناشر: اساطیر · مترجم: مجتبی مینویطهرانی ص ۷۴
[۹] همان
[۱۰] همان / آرتورامانوئل کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ص ۴۳۴
[۱۱] رضی، هاشم، وندیداد(۲جلدی)، ص۵۰۲
[۱۲] همان ص۳۳.
[۱۳] بارتلمه ، کریستیان، زن در حقوق ساسانی، ص۵۶-۵۷، ترجمۀ ناصر صاحب الزمانی.
[۱۴] در متن های حقوقی زمان ساسانیان، به ویژه «ماتیکان هزار داتستان» در مورد ازدواج استقراضی به تفصیل سخن گفته شده. وندیداد فرگردهای چهارم و پانزدهم به صورت مختصر در این مورد سخن گفته است. در «دینکرد و روایت پهلوی» نیز به اشارات مفصل تری بر می خوریم. (وندیداد، هاشم رضی، ج ۱، ص ۵۰۸، شرح)
هاشم رضی در کتاب «وندیداد» در شرح فرگرد ۴، صفحه ۵۰۷ ـ ۵۰۸ چنین می نویسد:در «ماتیکان هزار داتستان» یا هزار ماده ی قانونی مطالب بسیاری در باره ی زنان، ازواج، واگذاری زنان یا ازدواج استقراضی آمده است. یک مرد حتی می توانست علی رغم میل و رضایت پادشاه زن خود، او را به اشخاص تنگدستی که نیاز به زن داشتند، برای مدت معینی واگذار کند. شرایط معاهده، زمان واگذاری، فرزندانی که از این زن در مدت قرض دادن وی تولید می شد، همه قبلا مورد موافقت دو طرف قرار می گرفت. (در باره ی حقوق ساسانی، ج ۱، ص ۳۶) و به این ترتیب دستور وندیداد اجرا می شد.کودکانی که از شوهر دوم برای زن تولید می شد، متعلق به شوهر اول بود.
(در باره یک کتاب حقوقی ساسانی. فرهنگستان هایدلبرگ، ۱۹۱۰، جزوه ۱۱، ص ۳)به موجب «ماتیکان هزار داتستان» فروختن فرزند و به بردگی گرفتن فقط از اختیارات پدر است که می تواند فرزند را بفروشد، بکشد یا عضوی از او را ناقص کرده از کار بیندازد. (در باره حقوق ساسانی، جزوه ۵، ص ۲۲)
[۱۵] هاشم رضی،دین و فرهنگ ایران پیش از عصر زرتشت، تهران، نشر سخن،۱۳۸۲، ص ۳۵۹ الی ۳۶۳/ مری بویس، زرتشتیان باورها و آداب دینی آن ها، ترجمه عسکر بهرامی، تهران: نشر ققنوس، ۱۳۹۱، ص ۷۲./ موبد جهانگیر اوشیدری، دانشنامه مزدیسنا، تهران، نشر مرکز، ۱۳۸۹، ص ۱۶۲./ غلامرضا معصومی،دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی، جلد سوم، نشر سوره مهر، تهران ۱۳۸۸، ص ۱۲۲۷
[۱۶] مارکس و انگلس، خانواده مقدس، (مترجم) تیرداد نیکی، ص۳۵۲، تهران: نشر آمه، ۱۳۸۸
[۱۷] نامههای مارکس به دکتر کوگلمان، کتابخانهی مارکسیسم. ۱۷ (نیویورک، انتشارات بینالملل، ۱۹۳۴)، نامه ۱۲ دسامبر ۱۸۶۸، صفحه ۸۳
[۱۸] مارکس و انگلس: ایدئولوژی آلمانی (مسکو، انتشارات پروگرس، ۱۹۶۴)، ص۳۳
[۱۹] مارکس و انگلس: ایدئولوژی آلمانی (مسکو، انتشارات پروگرس، ۱۹۶۴)، ص۴۴
[۲۰] مارکس و انگلس: ایدئولوژی آلمانی (مسکو، انتشارات پروگرس، ۱۹۶۴)، ص۴۰
[۲۱] مارکس، ایدئولوژی آلمانی،صفحات ۶۵۲-۶۴۶ / نیز: مارکس، رساله شماره ۴
[۲۲] مارکس و انگلس: گزیده آثار، ۵۰/۱
[۲۳] انگلس: منشاء خانواده، در مارکس و انگلس: گزیده آثار، ۲۳۲/۲
[۲۴] مارکس و انگلس: ایدئولوژی آلمانی (مسکو، انتشارات پروگرس، ۱۹۶۴)، ص۵۶۴
[۲۵] انگلس، اصول کمونیسم، در مارکس و انگلس: مانیفست کمونیست، (مادرن ریدر پیپربکز، ۱۹۶۸), ص۸۰
[۲۶] انگلس: منشاء خانواده، در مارکس و انگلس: گزیده آثار، ۲۳۴/۲
[۲۷] انگلس: منشاء خانواده، در مارکس و انگلس: گزیده آثار، ۲۳۷/۲
[۲۸] انگلس: منشاء خانواده، در مارکس و انگلس: گزیده آثار، ۲۳۴/۲
[۲۹] جان سالوین شاپیر، و لیبرالیسم، معنا و تاریخ آن ، ترجمه محمد سعید حنایی، نشر مرکز، تهران، ۱۳۸۰، ص۹ و ۱۰، از یادداشت مترجم، و فرهنگ انگلیسی به فارسی حییم، ذیل واژه ” Liberalism ” .
[۳۰] ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج۳ ص۹۰۵، قیصر و مسیح، ترجمه: حمید عنایت و دیگران، چاپ هفتم، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران ۱۳۸۰
[۳۱] ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج۳، ص۷۶ و ۷۷
[۳۲]بهاءالدین پازرگاد، تاریخ فلسفه، تهران، کتابفروشی زوار، ۱۳۵۹، ص۶۱۰ ـ ۵۵۰/ لیبرالیسم، معنا و تاریخ آن، ص۱۰ ـ ۳/ ظهور و سقوط لیبرالیسم، آنتونی آربلاستر، ترجمه عباس مخبر، ص۹۸ ـ ۵۵/ درآمدی بر مکاتب و اندیشه های معاصر، ص۴۶۱ ـ ۴۵۸/ درباره آزادی، جان استوارت میل، ترجمه محمدرضایی، تهران، ۱۳۴۵، ص۱۸۱ به بعد.
[۳۳] McElroy, Wendy. “The Free Love Movement and Radical Individualism.” Libertarian Enterprise .19 (1996): 1.