جنگیدن تحت امارت فرمانده فاجر و بدکار(۱۳۷)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت است که می فرمود: «يُجاء برجل فيطرح في النار فيطحن فيها كما يطحن الحمار بِرَحَاه، فيطيف به أهل النار فيقولون: أي فلان، ألست كنت تأمر بالمعروف وتنهى عن المنكر؟ فيقول: إني كنت آمر بالمعروف ولا أفعله، وأنهى عن المنكر وأفعله»[۱] «(روز قيامت) مردي را مي آورند و در دوزخ مي اندازند و همانند الاغي كه آسياب را مي چرخاند، دور خود مي گردد. دوزخيان، اطراف او جمع مي شوند و مي گويند: فلاني! تو را چه شده است مگر تو ما را امر به معروف و نهي از منكر نمي كردي؟ مي گويد: (بلي) شما را امر به معروف مي كردم ولي خودم آنرا انجام نمي دادم و شما را از منكر باز مي داشتم اما خودم آنرا انجام مي دادم»
جنگيدن همراه امير فاجر و بدكار غير عادل را فاجر گويند و عدالت يعنى راست و مستقيم بودن احوال انسان در دينش و گفته شده عادل كسى است كه از او در دينداريش ترديدي حاصل نشود … براى عدل دو چيز اعتبار شده است:
صلاحيت در ديندارى: و آن اداء نمودن نمازهاى فريضه همراه با برپايي سنتهاى راتبه ی آن، و دورى گزيدن از محرمات بدين صورت كه گناهان كبيره انجام نداده و بر صغيره اصرار نورزد. به كارگيرى مروت و جوانمردی: و آن هم با انجام دادن آنچه موجب زيبايي و تزين او گرديده و رها نمودن آنچه او را معيوب و پست مىگرداند. [۲]
بر امير و رهبر كل واجب است جز مرد صالحى كه داراى كفايت و اهليت است كسى را به كار نگمارد به دليل گفته ى خداوند که می فرماید: إِنَّ خَيْرَ مَنْ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الأَمِينُ ( قصص/ ۲۶) يكي از آن دو ( دختر ) گفت : اي پدر من ! او را استخدام كن . چرا كه بهترين كسي را كه بايد استخدام كني شخصي است كه نيرومند و درستكار باشد . شارح عقيده ی طحاويه می گويد: «كسى كه بدعت و يا فجورى از او ظاهر شود به عنوان امام مسلمانان به كار گمارده نمى شود، زيرا كه او مستحق تنبيه است تا اينكه توبه نمايد، اگر اين امكان داشت كه با او ترك مراوده شود تا اينكه توبه نمايد اين روش نيكوتر است.» [۳] اصل در اين مورد گفته ى خداوند است كه مى فرمايد: وَإِذْ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ (بقره/ ۱۲۴) و (به خاطر آوريد) آن گاه را كه خداي ابراهيم، او را با سخناني (مشتمل بر اوامر و نواهي و تكاليف و وظائف، و از راههاي مختلف و با وسائل گوناگون ) بيازمود و او (به خوبي از عهدهي آزمايش برآمد و) آنها را به تمام و كمال و به بهترين وجه انجام داد . (خداوند بدو) گفت : من تو را پيشواي مردم خواهم كرد . (ابراهيم) گفت : آيا از دودمان من (نيز كساني را پيشوا و پيغمبر خواهي كرد ؟ خداوند) گفت : (درخواست تو را پذيرفتم، ولي) پيمان من به ستمكاران نميرسد (بلكه تنها فرزندان نيكوكار تو را در بر ميگيرد) .
اگر اين امر ميسر نشد و امير مجموعه، شخصى فاجر بود و برادر مسلمانى كه به جهاد آمده است، اگر در رها كردن كار با اين امير قدرت و اختيار داشته باشد بدين صورت كه اردوگاه تمرين يا جبهه ی ديگرى كه در آن امير صالح است بيابد، پس در اين حالت واجب است كه كار كردن زير امارت آن امير فاجر را ترك نمايد. چون كه بدين وسيله دو مصلحت محقق خواهد شد: مصلحت اول؛ تمرينات نظامی نمودن يا جهاد در راه خداوند، زير نظارت امارت شايسته و صالح و مصلحت دوم؛ تنبيه و تاديب نمودن آن امير فاجر بواسطه ى ترك نمودن و دورى گزيدن از او، زيرا اگر آن امير ببيند كه همه ى سربازان به خاطر فجور و عصيانش او را رها مى كنند بدين وسيله از خطاهايش دست مى كشد.
همان طور كه شارح عقيده ی طحاويه می گويد: «و از جمله ى آنها اينكه اگر كسى اظهار بدعت و فجور نمايد به عنوان امير بر مسلمانان گمارده نمى شود. چنين شخصى لازم است تعزير و توبيخ شود تا توبه نمايد و اگر امكان داشت كه با او ترك مراوده شود تا اينكه از كارش پشيمان شده و به سوى الله باز گردد. اين كار نيكو خواهد بود، اگر بعضى از مردم نماز خواندن پشت سر او را ترك كنند و پشت سر ديگرى نماز بخوانند اين كار در انكار منكر تاثير گذار خواهد بود و اين ادامه داده مىشود تا اينكه توبه كند يا همين طور منعزل و مطرود باقى بماند و يا اينكه مردم بدين وسيله از گناهى مانند آنچه كه از او سر زده اجتناب ورزند. اين چنين اشخاصى اگر نماز پشت سرش ترك شود در آن مصلحت شرعى وجود دارد. اين در حالي است كه نماز جمعه و جماعت مأموم هم فوت نگردد.» [۴]
اگر امير و يا فرمانده فاجر باشد و كسى غير از او براى احراز اين منصب وجود نداشته باشد، يا كار نمودن با غير از آن فاجر ميسر نباشد خواه به سبب عدم آگاهى به وجود شخصى شايسته تر و يا وجود مشقت شديد در ملحق شدن به جبهه و اردوگاهى كه در آن امير شايسته و صالح وجود دارد و به دنبال ترك كردن كار با آن اميـــر فاجر مصلحت شرعى، كـه همانا تمرين نظامى يا جهاد است فوت مى شود، پس كلام و راه حل اين مشكل به دو صورت قابل بررسى است كه مبتنى بر سؤالى خواهد بود كه چنين است: آيا فجور امير به خودش برمى گردد يا اين كـه به مصالح اسلام و مسلمين خدشه وارد مي كند؟
صورت اول هنگامى است كه فجور امير به نفس خودش است، مانند اينكه مشروب مى خورد يا مواد مخدر استعمال مى كند يا در اموال غنيمت دزدى مى كند و يا در او فسق و بدعت وجود دارد. همراه چنين شخصى عليه دشمن جنگ كردن جایز می باشد، تا زمانيكه اين فجورش خللى در جنگ عليه دشمن ايجاد نكند و قضيه ی جهاد را تباه نسازد. اضافه براينكه لازم است نصيحت و پند نمودن و تعليم دادن او كه متناسب با حالش باشد استمرار و تداوم داشته باشد به اين اميد كه خداوند احوالش را بدين وسيله تغيير داده و سامان دهد. اين چيزى را كه ذكر نمودم اصل ثابت شده در اعتقاد اهل سنت و جماعت محسوب مى شود، و آن چيزى است كه در فقه جهاد مذكور است. و اين صورت همان مقصود از قاعده ى جنگ نمودن همراه با برّ و فاجر است، و فاجر همان كسى است كه فجور او در خودش و به خود او برمى گردد و ربطى به مصالح اسلام و مسلمين ندارد.
و دليل جنگيدن همراه با امام فاجر كه فجورش فى نفسه است عليه دشمن این است كه در زير بدان اشاره مى كنيم: ابن قدامه حنبلى می گويد: «و همراه هر برّ و فاجرى پيكار نمودن و جنگ كردن روا است.» يعنى همراه با هر امام .. از ابو عبدالله (احم بن حنبل) در مورد مردى سؤال شد كه می گويد: من جنگ نمى كنم در حاليكه بنى عباس آنرا (غنيمت) می گيرند و می گويد بلكه فىء بر آنان است، عرض كرد: سبحان الله آنان قوم بدى هستند. آنان جاهلانى هستند كه از رفتن به جهاد سرباز مى زنند و باعث سستى عزيمت و باز نگهداشتن ديگران می شوند.
و گفته مى شود: پاسخ دهيد اگر همه ى مردم بسان شما دست از جهاد در راه خدا بكشند چه كسى باقى مى ماند بجنگد؟ آيا دين اسلام از بين نمى رود؟ به نظرتان در اين صورت روم چه اقدامى انجام مىداد؟ در حالي كه ابو داود از ابى هريره روايت نموده است كه پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده است: «الجهاد واجب عليكم مع كل أمير برا كان أو فاجرا» «جهاد در راه خداوند با هر امير و فرماندهای واجب است خواه آن فرمانده نيكوكار باشد يا فاجر.» كما اينكه از انس بن مالك روايت شده است كه پیامبر فرمودند: «ثلاث من أصل الإيمان: الكف عمن قال لا إله إلا الله لا تكفره بذنب ولا تخرجه من الإسلام بعمل والجهاد ماض منذ بعثني الله إلى أن يقاتل آخر أمتي الدجال والإيمان بالأقدار» «سه چيز از اصول ايمان است: عدم تعرض به كسي كه لا اله الا الله می گويد بدين صورت كه او را با انجام دادن گناهى تكفير ننمايد و او را صرفا به اين دليل كه عملى انجام داده از اسلام خارج ننمايد، و اينكه جهاد، از زماني كه خداوند مرا به پيامبرى برانگيخت تا وقتى كه امت من با دجال مى جنگد، جريان دارد و به قضا و قدر الهى مؤمن باشد.» براى اينكه ترك جهاد همراه با امير فاجر منجر به قطع شدن جهاد در راه الله و سيطره ی كفار بر مسلمانان مى شود و سبب مى گردد كه كفار، مسلمانان را ريشه كن كرده و سخن كفر و يا آيين آنان علنى شود كه در آن فساد بزرگى است. خداوند مى فرمايد: وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الأَرْضُ ( بقره/ ۲۵۱)«واگر خداوند برخي از مردم را به وسيله برخي ديگر دفع نكند، فساد زمين را فرا ميگيرد، ولي خداوند نسبت به جهانيان لطف و احسان دارد.»[۵]
در باب تفاضل بين امير فاجر و امير صالح، شيخ الاسلام ابن تيمیه سخنى شديدتر از آنچه ذكر شد را نقل مي كند. ابن تيميه می گويد: «وجود قدرت و امانت هر دو باهم در انساني كمتر مشاهده مىشود به همين دلیل عمر بن خطاب فرمود: «پروردگارا از خشونت و صلابت انسان فاجر و عجز انسان صالح به تو شكايت مى كنم.» پس واجب است والى هر حكومت يا ولايت، متناسب با آن حكومت شايسته ترين باشد. و هرگاه دو نفر كانديد آن سمت شوند بدين صورت كه يكى از آن دو از لحاظ امانتدارى بالاتر و ديگرى از لحاظ قدرتمندى سرآمد است، آن كسى انتخاب مى شود كه براى آن امارت و يا شهر، نفعش بيشتر و ضررش كمتر باشد. به همين صورت در فرماندهى جنگها فرماندهی قوى و شجاعى كه در او فجــور است بر آنكه ضعيف و عــاجز، اگر چه امانتدار است، برترى داده مىشود.
از امام احمد بن حنبل سؤال شد: همراه با كدام يك از دو امير جنگ كرده مى شود: امير قوى فاجر، يا امير صالح ضعيف؟ امام فرمود: فاجر قوى، قوتش در جهت مصالح مسلمين و فجورش به ضرر خودش مى باشد اما امير صالح ضعيف، صلاحش به نفع و مصلحت خودش است اما ضعفش به ضرر مسلمين مى باشد. پس همراه با امير قوى فاجر، جهاد رواست و پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید: «َإِنَّ اللَّهَ يُؤَيِّدُ هَذَا الدِّينَ بِالرَّجُلِ الْفَاجِرِ» «خداوند اين دين را تاييد و پيروز مى گرداند حتی اگر بوسيلهی مرد فاجرى باشد.» و در روايت ديگر: «بِأَقْوَامٍ لاَ خَلَاقَ لَهُمْ» «اين دين را بواسطه ى اقوامى كه بهره ی اخروى ندارند يارى مى دهد.» اگر همين امير، فاجر نمى بود، در فرماندهى جنگ و اداره معركه شايسته تر مى بود از كسيكه در ديندارى از او صالحتر است در صورتى كه آن شخص صالح نتواند جاى او را پر كند.»[۶]
اگر در سخن سابق امام احمد توجه كرده باشيد و اينكه ايشان فجور امير را مقيد كرده به اينكه «فجورش به ضرر خودش باشد» پى به درست بودن تقسيم بندى مبنى بر اينكه، فجور امير دو گونه است: فجورى كه به ضرر خودش است و به نفس خود او برمى گردد و فجورى كه به مصالح اسلام و مسلمين ضرر وارد مى كند خواهيد برد.
امام احمد در مورد صنف دوم می گويد: «نزد من پسنديده نيست كه همراه امام و يا فرمانده ای كه معروف به شكست در معركه و پايمال كردن حقوق مسلمانان است براى جنگ عليه دشمن خارج شد.» شيخ الاسلام در فتواى جنگ با تاتار، جنگيدن همراه با امير فاجر را ذكر مى كند و می گويد: «اگر پيش بيايد كسى كه با آنان مى جنگد شروط آن را كاملا داراست پس اين مقصود از رضوان خداوند است، اما اگر در ميان آنان كسى بود كه در او فجور و فساد نيت وجود داشت بدين صورت كه جنگيدن او براى كسب رياست است يا اينكه در بعضى كارها بر مسلمين تعدى و ظلم مى كند، به طورى كه مفسده ی ترك جنگيدن همراه با آنان بر دين، از جنگيدن همراه با آنان بيشتر است، در اين صورت براى دفع يكى از دو مفسده كه بزرگتر است با در نظر گرفتن نزديكترين آن دو، واجب است همراه با آنان جنگ شود چراكه اين امر در اسلام از اصول است كه لازم است آن را مراعات كنيم. و به همين دلیل از جمله اصول اهل سنت و جماعت اين است كه جايز است همراه با هر فرماندهی جهاد كرد. خواه آن فرمانده فاجر باشد يا صالح، زيراكه خداوند اين دين را بوسيله ی امير فاجر يا اقوام بي بهره در آخرت، نصرت و تاييد مى كند. كما اينكه نبى اكرم صلی الله علیه وسلم در آن حديث مذكور آن را بیان نموده بود.
اگر جنگ كردن با اميران فاجر و يا لشكرى كه فسق و فجور بر آن غالب است صورت نپذيرد، خارج از دو حالت نيست:
- يا ترك كردن جنگ همراه آنان كه نتيجه ی آن از میان رفتن حاکمیت مسلمین وسيطره ی دشمنان اسلام بر مسلمين است كه ضرر دنيوى و دينى آن بزرگتر و عظيم تر است.
- و يا جنگيدن با امير فاجر كه بدين وسيله آنچه كه ضرر آن عظيمتر است دفع مى شود و بيشتر شعائر اسلام برپا و استوار خواهد ماند. اگرچه همه ى شرائع اسلام اقامه نمى گردد.
پس در اين صورت و صورتهاى مشابه آن، جهاد همراه با امير فاجر واجب است. بلكه بسيارى از جنگهايى كه بعد از خلفاى راشدين رخ داد بدين صورت واقع شده بود. حديثى از پيامبر صلی الله علیه وسلم ثابت شده است كه می فرماید: «الْخَيْلُ مَعْقُودٌ فِي نَوَاصِيهَا الْخَيْرُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ الْأَجْرُ وَالْمَغْنَمُ» «در پيشاني اسبها تا روز قيامت، خير و بركت كه همان پاداش و غنيمت باشد، گره زده شده است.» اين حديث صحيح، به حديثى ديگري راهنمايي مي كند كه ابوداود در سنن خود از پیامبر صلی الله علیه وسلم روايت مى كند كه فرموده است: «وَالْغَزْو مَاضٍ مُنْذُ بَعَثَنِي اللَّهُ إِلَى أَنْ يُقَاتِلَ آخِرُ أُمَّتِي الدَّجَّالَ لَا يُبْطِلُهُ جَوْرُ جَائِرٍ وَلَا عَدْلُ عَادِلٍ» «از زمانيكه كه خداوند مرا به پيامبرى مبعوث نموده تا هنگاميكه كه آخرين فرد از امت من با دجال مى جنگد جهاد جريان خواهد داشت، ظلم و جور ستمگر و عدالت عادل نمى تواند آنرا باطل سازد.»
كما اينكه دلالت دارد بر آنچه از پیامبر صلی الله علیه وسلم به كثرت روايت شده كه فرموده است: «لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي ظَاهِرِينَ عَلَى الْحَقِّ، لَا يَضُرُّهُم مَنْ خَالَفَهُم إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» «پیوسته طائفهای از امت من هستند که برای دفاع از حق (دین اسلام) قتال می کنند و بر دشمنان خود چیره هستند، مخالفت مخالفان به آنها ضرری نخواهد رساند تا اینکه قیامت فرا رسد.» و نصوص ديگرى كه اهل سنت و جماعت همراه با تمامى طوائف اتفاق دارند كه عمل نمودن به اين نصوص در جهاد عليه كسي كه مستحق جهاد عليه اوست همراه اميران فاجر و نيكوكار واجب است.
از آنچه گذشت پى مى بريم كه مبناي اين مسئله، تعدادى از نصوص و قواعد شرعى است كه از جمله ى آنها: قاعده «الضرر الأشد يُزال بالضرر الأخف» یعنی: «ضرر شديدتر توسط آن ضرر خفيف تر از بين برده مى شود.» بديهى است كه اگر مسئله اين چنين مطرح شود، در نتيجه دشمن كافر كه ضرر او بيشتر و شديدتر است بواسطه ى امير مسلمان اما فاجر كه ضرر اوكمتر و خفيف تر است دفع مى شود. اين قاعده گاهي اين گونه مطرح مى شود: «يُختار أهون الشرين»[۷]یعنی: «از دو شر، سبكتر آن انتخاب مى شود.»
حديث «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَإِنَّمَا لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى». هرگاه نيت تو خير و نيك باشد بدين معنا كه تلاش كنى آيين خدا برتر و بالاتر باشد، ماداميكه چنين باشى نيت فاسد امير موجب ضرر تو نمى گردد.
پس فاجر در اطاعت و فرمانبرى از خداوند اطاعت مى گردد اما در نافرمانى خداوند با او همكارى نمی گردد و از او پيروى نمى شود، و صادر شدن معصيت هايى از جانب امير دليلى بر رها كردن تعاون و همكارى با او در جهاد فى سبيل الله نخواهد بود. تمامى اين مسائل كه ذكر آن گذشت در مورد صورت اول مساله بود و آن زماني است كه جهاد جز همراه امير فاجر كه فجور آن به خودش مربوط مى شود ميسر و ممكن نباشد.
صورت دوم و آن اميرى است كه فجورش براى اسلام و مسلمين زيان آور است، مانند كسي كه به پايمال كردن حقوق مسلمين بدون مصلحت هيچ اعتنا و توجهى نمى كند و يا با دشمن در باطن توافق و تباني كرده و به قضيه ی جهاد خيانت مى كند. پس اگر مفسده ی خروج همراه او مثل يا شديدتر از مفسده ی دشمن باشد با چنين اميرى براى رفتن به جهاد خروج صورت نگيرد؛ چون كه خروج با اين امير يا ضرر محض است و يا در آن مصلحتى وجود ندارد، مانند كساني كه مردم را جمع و به اسم اسلام و جهاد در راه خدا تحريك مى كنند. اين كارشان يا به خاطر حمايت از حكومتهاى سكولارمنطقه است و يا براى مقاومت با دشمن خارجى كه بالاخره منجر به بر پايي حكومت سكولاريسم كافر مى شود. مثالهاى اين موارد در عصر حاضر كم نيست.
ابن قدامه ی حنبلى میگويد: «احمد بن حنبل گفته است: براى من پسنديده نيست كه انسان براى پيكار با دشمن همراه امير و رهبرى خارج شود كه به شكست در مقابل دشمن و پايمال كردن و ضايع گردانيدن مسلمين معروف است، اما كسي كه لازم است همراه با او عليه دشمن جنگيد اميري است كه نسبت به مسلمانان شفقت دارد و در جهت مصلحت آنان احتياط مى كند. اما اگر فرمانده به نوشيدن خمر و دستبرد به غنايم جنگي معروف است همراه با او جنگيده مى شود چراكه اين فجور و معصيتها به نفس و خود شخص برمى گردد، از رسول اكرم صلی الله علیه وسلم روايت شده است كه فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ لَيُؤَيِّدُ هَذَا الدِّينَ بِالرَّجُلِ الْفَاجِرِ» «خداوند اين دين را تاييد و پيروز مى گرداند حتی اگر بوسيله ی مرد فاجرى باشد.»
سپس ابن قدامه می گويد: «امير نبايد همراه خود كسانى بياورد كه مردم را از جنگيدن باز داشته و آنان را نسبت به خارج شدن با امير و جهاد و پيكار بى علاقه مى گردانند، (یعنی به صورت روانی به صفوف خودی لطمه وارد می کنند) كما اينكه نبايد همراه خود كسانى بياورد كه با جاسوسى كردن براى كفار آنان را عليه مسلمانان يارى كند . باید روشن گردد که مقصود از فاجر در اين مسئله كسى است كه فسق و فجورش به ضرر و زيان خود اوست به طوريكه جنگيدن جز با او نيز امكانپذير نباشد، اما آن امير فاجرى كه فسق و فجور او به ضرر مسلمين است يا به اسلام خيانت مى كند در اين مسئله قرار نمی گيرد»
[۱] حديث ۷۰۹۸
[۲] منار السبيل چاپ مكتب اسلامی ۱۴۰۴هـ ص ۴۸۷ ـ ۴۸۸
[۳] شرح عقيده ی طحاويه، چاپ مكتب اسلامی ۱۴۰۳هـ ص ۴۲۳
[۴] شرح عقیده طحاویه ، ص ۴۲۳
[۵]الشربینی ،مغنی و شرح الكبير، ج ۱۰ ص ۳۷۱
[۶]ابن تیمیه ،مجموعه فتاوى، ج ۲۸ ص ۲۵۴، ۲۵۵
[۷]ابن تیمیه، مجموعه فتاوى ج ۲۸ ص ۲۱۲