چه کسی ولی امر مسلمین است ؟(۱۵۸)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
همچنانکه قبلا یاد آوری شد «اولی الامر» با «ولی امر» تفاوت دارد، یکی جمع است و دیگری مفرد؛ حالا اگر شورای اولی الامر به نمایندگی از خود ولی امر را مشخص نمود، در این صورت چنین ولی امری، تحت هر عنوانی مثل رهبر، رئیس، امیر، خلیفه یا هر عنوان دیگری که باشد، از نظر شرعی دارای جایگاه و موقعیت برجسته ای است که خدا و رسولش صلی الله علیه و سلم از طریق شروط و قوانینی و از کانال نخبگان موجود در شورای مسلمین چنین جایگاه و موقعیتی را تعیین و مشخص نموده اند نه افراد و دین فروشان خائن .
رهبریت با شروط و اصولی که دارد نمی توان آن را همچون یک لباس ارزان قیمت در نظر گرفت که هر کسی جهت عوام فریبی و بسیج مردم آن را بر تن کند، بلکه عنوان و مفهومی اسلامی است که به فرمانروای منتخب شورایی اطلاق می گردد که مسلمان بوده و قانون شریعت الله را نیز پیاده کند.
خداوند شرط اول را این گونه بیان فرموده است : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي
الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاَللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ”
(منکم) یعنی از خودتان هستند ، مسلمان و ایماندار ؛ ابن منذر هم اجماع تمام علماء اسلام را در این زمینه آورده است که اینگونه است : ” أجمع كل من يحفظ عنه من أهل العلم أن الكافر لا ولاية له على مسلم بحال“ به دنبال ان می بینیم که آیه با ” يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ” شروع شده است ، دلیل است بر اینکه فرمان متوجه مسلمین ایماندار می باشد و غیر مسلمان را در بر نمی گیرد چون به دنبال آن الله متعال از مخاطبین خود می خواهد چنانچه در میانشان مشکلی به وجود آمد ” فَرُدُّوهُ إلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ ” آن را به الله ( قرآن ) و رسولش صلی الله علیه و سلم (سنت صحیح) بر گردانند . با این شرط ” إنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاَللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ” اگر به الله و رزو آخرت ایمان دارید . حالا اگر به حزب ، شیخ ، ملا و اشخاص دیگری ایمان داشتند قاعده عوض می شود .
طبیعی است که شخص غیر مسلمان آماده نیست که طبق قانون الله حکم کند و چنانچه مشکلی پیش آمد به این دو منبع مراجعه نماید. پس ولی امری که توسط شورا انتخاب شده است باید مسلمان و مطیع این دو منبع باشد نه هیچ قانون و برنامه دیگری . درهر صورت شرط ایمان داشتن این است که در هر چیزی که اختلافی به وجود آمد، آنرا به الله و رسولش بر گردانیم؛ به همین دلیل است که ما بارها گفته ایم که باید تابع دلایل افراد بود نه خود افراد و افراد تا زمانی محترمند که دلایشان شرعی و محترم باشد .
در این جا شرط دوم نیز برجسته می گردد و آن اینکه ولی امر انتخاب شده توسط شورا ، باید طبق قانون الله حکم کند که امام مسلم از زبان رسول الله صلی الله علیه و سلم شروط و قیود روشن چنین مقامی را این چنین بیان فرموده است ” اسْمَعُوا وَأَطِيعُوا وَإِنْ أُمِّرَ عَلَيْكُمْ عَبْدٌ حَبَشِيٌّ مَا أَقَامَ فِيكُمْ كِتَابَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ ” گوش کنید و اطاعت کنید اگر برده ای حبشی نیز رهبرتان گشت تا زمانی که به قانون قرآن بر شما حکم می کند . و در روایت دیگری نیز آمده است : اسمعوا وأطيعوا ولو استعمل عليكم عبد يقودكم بكتاب الله ” یعنی … یقودکم بکتاب الله … به وسیله «قرآن» قیاده و رهبری شما را انجام دهد .
در این صورت چنانچه حاکمی مسلمان باشد و شهادتین را نیز بر زبان آورد اما طبق قانون قرآن حکم نکند و تابع قانون دیگری مثل دین سکولاریسم باشد چنین شخصی شایستگی چنان مقامی راندارد و شخص ظالم ، فاسق و یا کافری است که باید کنار نهاده شود، اما اگر حاکمی طبق یکی از مذاهب اسلامی حکم قرآن را در جامعه پیاده کند مشمول این مقام می گردد و بر تمام مسلمین واجب است که تا زمان تشکیل حکومت واحد اسلامی در سراسر جهان و تشکیل شورای اولی الامر جهانی به چنین شخص و شورای حکومتی بیعت دهند هر چند که در مسائل ریز فقهی مذهبش با پیروان سایر مذاهب نیز اختلافاتی داشته باشد .
بر همین اساس بود که ابن تیمیه جهت دفع فتنه مغول و قانون یاسا به حکومت ظالم و اهل بدعت معاصر خود بیعت داد و مردم را نیز به زیر پرچم چنین حکومتی فرا خواند و اسامه بن لادن سلفی مسلک نیز در زیر پرچم حکومت طالبان ماتریدی مذهب قرار گرفت که خالی از بدعت و خرافات نبوده است .