تئوری دید و کار گروهی در اسلام از نگاه سید قطب رحمه الله (۱)
به قلم: شیخ شهید ، سید قطب رحمه الله
ترجمه :ج. جوانرودی
یکی از نقاط بنیادی تفاوت ها در میان اهل اسلام و سکولاریستهای مناطق مسلمان نشین، تعریف مصطلح (دین ) می باشد..
هر فلسفه و مدرسه ی فکری، هر ایدئولوژی و عقیده ی سیاسی دید خاص خود را درباره ی انسان و زندگی و جهان دارد، نیز هر یک دارای درباره ی مفردات حرکت و تغییر و تحول ملت ها تعریف خاص خود را دارد، و در نتیجه هر یک از آنان تعریف خاص خود را درباره ی (دین) دارد.
وقتی که درباره ی اسلام – مانند یک دین – سخن به میان می آوریم عدالت این است که بگذاریم اسلام از دیدگاه خودش خود را تعریف کند، نه این که بگذاریم کسانی را که مسلمان نیستند با دید خاص خود اسلام را تعریف کنند که متعلق به اسلام نیست.. همچنان که عدالت و تحلیل علمی نیست، اگر مصطلح (دمکراسی ) را بدون در نظر گرفتن زبان یونانی اصلی خود معنی کرد. و ما از طرف خود معنی و تعریف خاصی را – از دید و نظر خود – بسازیم و به مردم بگوییم و آنها را مجبور کنیم که: معنی و تعریف دمکراسی همین است!! در نتتیجه این ظلم است و مورد قبول نخواهد بود و هیچ عاقل و با انصافی آن را قبول نمی کند. معنی و تعریف اسلامی اسلام، هم همان طور است، علت بنیادی جور و ستمی که بر اهل اسلام روا می دارند همین است.
اهل اسلام به حکام کشورهای خود و به دشمنان خود می گویند: چرا شما نمی گذارید ما اهل اسلام دین خود را تعریف نماییم؟! چرا نمی گذارید ما خودمان دین و امت و حرکت اسلامی خود را بیان کنیم؟! چرا اصرار دارید که باید همان تعریفی را که شرق و غرب برای دین دارند بر ما تحمیل نمایید؟! چرا ما را مجبورمی کنید ما هم یک بار مانند چپ گرایان بگوییم: (دین تریاک ملت ها است) و بار دیگر هم مانند غرب زدگان بگوییم: (دین مسأله ای شخصی است و ربطی به سیاسیت ندارد). چرا به خود اجازه می دهید از دید غرب ما را بنگرید و با القاب زشتی که غربی ها به مسلمانان نسبت می دهند، ما را صدا بزنید؟ چرا این مصطلحات خشونت آمیز را به ما نسبت می دهید؟!
مسلمانان این را درک می کنند که حکام و اُمَرای کشورهای ما، غرب آنها را – به کوری چشم ما – بر ما به سلطنت رسانده و آنها دانسته یا ندانسته آنچه را که غرب درباره ی اسلام و مسلمانان و حاکمیت و تمدن آنها می گوید همان را بازگو می کنند ! و همان نقشه های غرب را – بدون کم و زیاد – به مورد اجرا می گذارند که از دیرباز و نیز هم اکنون برای مقابله با اسلام و مسلمانان آن را کشیده اند. بدون توجه به مواردی که اسلام در مورد آن با دین های دیگر اختلاف دارد، یا موارد اختلاف میان مسلمانان و غیر مسلمانان… و این که چون در غرب دین و دولت از هم جدا شده حتماً باید در کشورهای اسلامی هم اسلام از سیاست جدا باشد..این هم اولین جبهه ی اختلاف و جنگ میان مسلمانان و حکام و اُمرای کشورشان و سیاست مداران و روشن فکران طرف آن کسانی که سرزمین های اسلامی به آنها مبتلا شده می شود..
تمام مسلمانان معتقدند که توحید (یکتاپرستی) تمام جوانب عبادت و معامله را در بر می گیرد، یعنی عبارت است از عقیده و عبادت و قواعد و قوانین، جدا نمودن این سه رکن از هم دیگر غیر ممکن و نامناسب است.
آن طور که مسلمان باید معتقد باشد که خدای متعال در امر خلق و ملک تک وتنها و شریکی ندارد و نباید با او شریکی قرار داد، یعنی فقط باید او را پرستید و بس. همان طور که نباید با خداوند در خلق و عبادت شریکی ورزید، نباید در قانون گذاری و حاکمیت هم هیچ نوع شریکی به او ورزید.. پس نباید کسی در آن سه رکن دینی شریک خداوند باشد..