نصيحتهاي پدرانه به جوانان اسلام: با توده ی مردم زندگي كنيد
به قلم: دكتر يوسف القرضاوي
ترجمه: فائزابراهيم محمد
اين جوانان بايستي از آسمان رؤياها و خيال پردازيها به سرزمين واقعيها فرود آيند و با تودههاي مردم زندگي كنند.. با هموطنان، صنعتگران، پيشهگران، كشاورزان، كارگران، تلاشگران، مجاهدان و… اينان همه اعضاي كوچك و ريزي از شهرهاي بزرگي هستند كه در محلّهها و كوچههاي تنگ و عميق آن، و يا در روستاهايي كه براي كسب رزق و روزي تلاش زيادي ميكنند، به زندگي ادامه ميدهند.
اگر با اين مردم زحمتكش زندگي كنند، فطرت سليم و قلبهاي بيآلايش و پاكشان را ميبينند و تنها اجسامي را مييابند كه به خاطر كار زياد، شكسته و كوبيده شدهاند!
به جوانان توصيه ميكنم كه در بين مردم در مواضعشان فرود آيند و منزل گزينند تا در امر تعليم و سوادآموزي بيسوادان تا زماني كه بتوانند بخوانند؛ در كمككردن به محتاجان تا جايي كه احتياجاتشات برطرف شود؛ در بيداري خلافكاران تا آنجا كه عوض شوند؛ در پنددادن و نصيحتكردن گناهكاران تا زماني كه توبه كنند؛ در دستگيري منحرفان و گمراهان تا جايي كه به راه راست برگردند؛ در پردهبرداري و افشاي منافقان تا زماني كه نفاق خود را پنهان ميكنند؛ در تاختن بر رشوهخواران و رشوهگيران تا آنگاه كه جلوشان گرفته شود؛ در خدمت به مظلومان تا جايي كه سستي و ضعفشان برطرف گردد و دوباره بر سر قوت و نشاط درآيند و… در تمام اين امور سهيم شوند.
اين جوانان بايستي هيأتها و انجمنهايي را براي محو و از بينبردن بيسوادي، جمع زكات و توزيع آن، اصلاح بين مردم، مبارزة پيگير با امراض و بيماريهاي فراگير و همگاني، پيكار و درمان دائمي اعتياد از سيگار گرفته تا مسكرات و مواد مخدر، ممانعت و جلوگيري از عادات مضر و زيانآور، و به جاي آن نشر و رواجدادن عادات شايسته و نيكو، تشكيل دهند.
چقدر زيادند ميدانهايي كه به تلاش و كوشش اين جوانان، به ارادة استوار و فولادين، و به حماسهها و شجاعتهايشان نياز دارند!
اي جوانان اسلام! خود را از مردم دور نسازيد و جدا نكنيد و ترك نگوييد.. مردمي كه پدران و مادران و برادران و نزديكانتان هستند! برگرديد و با تودة مردم رابطه برقرار كنيد و با آنها رفت و آمد نماييد. در غم و اندوه و سختيها و رنجهايشان شريك شويد. دست بر شانههايشان بزنيد و به آنها اميد دهيد. اشكهاي يتيمان را پاك كنيد. به روي بينوايان لبخند بزنيد. بار سنگيني كه بر دوش رنجديدگان و سختيكشيدگان افتاده، سبك كنيد. بيچارگان و ستمديدگان را پناه دهيد. شكست شكستخوردگان را جبران نماييد. زخم قلبهاي محزون و دردكشيده را درمان كنيد؛ حال چه با عملي نيكو، يا با گفتن كلمهاي پاك و زيبا، و يا با لبخندي صادقانه و صميمانه!
قيام و بهپاخاستن براي خدمت به جامعه، و تعاون و همكاري با آن ـ به ويژه كمك به گروههاي ضعيف و ناتواني كه در آن به سر ميبرند ـ عبادتي است بسبزرگ و ارزشمند كه اكثر مسلمانان امروزي از آن غافلند و آن را نيك نميدانند! با اينكه در اسلام، تعاليم زيادي آمده كه به كارهاي خير و شايسته و امر به انجام آن، دعوت ميكند و آن را فريضهاي روزانه بر هر انسان مسلماني ميداند.
من در كتاب خود «عبادت در اسلام» بيان كردهام كه:
اسلام به تحقيق ميدان و دايرة عبادت را وسيع و گسترده ميسازد؛ به طوري كه اعمال زيادي را دربرميگيرد كه حتّي در فكر مردم هم خطور نكرده و هيچ كس تصور نميكند كه دين اسلام، تمام اين كارها را عبادت و قرب و نزديكي به خدا قرار داده باشد!
اسلام، هر عمل اجتماعي را كه نافع و سودمند باشد، برترين عبادتها قرار داده است؛ البته مادام كه هدف فاعل و انجامدهندة آن، خير و صلاح باشد، و به اميد مدح و ثنا و كسب شهرت نزد مردم نباشد تا بدين وسيله بتواند بر آنان تكبر ورزد و فخر بفروشد.
هر عملي كه انسان با آن دستي بر اشكهاي انسان محزون و غمديدهاي بكشد، يا با آن سختي رنجديدهاي را تخفيف دهد، زخمهاي انسان مصيبتديده و نكبتزدهاي را پانسمان كند، مانع فقر و ناتواني انسان محرومي شود، به وسيلة آن نيرو و قوت مظلومي را شدت بخشد، او را از فشار و تنگي نجات دهد، بدهي و قرض سنگين كسي را بپردازد، دستگير فقير پاكدامني كه عيالوار است شود، سرگردان و گمشدهاي را هدايت كند، ناداني را تعليم دهد، غريبهاي را پناه دهد، شري را از مخلوق خدا دور سازد، موانعي را از سر راه بردارد، نفعي به كسي برساند و… تمام اينها در صورتي كه در آن، نيت سالمي نهفته باشد، عبادت و قرب الهي محسوب ميشوند.
اعمال زيادي از اين نوع هستند كه اسلام آنها را از عبادتهاي خداوند و شعبههاي ايمان و موجبات پاداش نزد خداوند ـ متعال ـ به حساب آورده است.
اگر ما در اين باب، احاديث پيامبر صلي الله عليه و سلم را مطالعه كنيم، ميبينيم كه او هرگز به فرض و واجبنمودن اين گونه عبادات بر انسان ـ از آنجا كه او انسان است و همين كافي است ـ اكتفا ننموده، بلكه در طلب و انجامشان، شدت به خرج داده و آنها را بر تمام مفاصل و اعضاي ريز و درشت بدنشان نيز فرض نموده است!
أبوهريرة رضي الله عنه از رسول خدا صلي الله عليه و سلم روايت ميكند كه: «بر هر استخوان ريز و كوچكي، هر روز كه خورشيد طلوع ميكند، صدقهاي واجب است: اگر بين دو نفر عدالت و برادري برقرار كند، برايش صدقهاي است. اگر به برادرش در سواركردن يا حملنمودن بار و كالايش بر روي چهارپايش كمك كند، صدقهاي است. هر كلمة پاك و طيبهاي را بگويد، هر گامي را براي نماز بردارد، هر مانعي را از سر راه دور سازد، برايش صدقهاي است».
إبنعباس رضي الله عنه نيز مانند اين را از رسول خدا صلي الله عليه و سلم چنين روايت كرده است: «بر هر عضوي از انسان، هر روز نمازي واجب است! مردي در آن بين گفت: اين سختترين چيزي است كه تا به حال به ما گفتهاي! فرمود: امركردنت به كارهاي نيك و بازداشتنت از كارهاي زشت، يك نماز است. كمككردنت به ضعيفان، يك نماز است. آلودگيها و كثافاتي را از سر راه برميداري و دور ميسازي، اين خود يك نماز است. هر قدمي را كه براي نماز برميداري، خود يك نماز است».
و مثل همين روايت را بريدة رضي الله عنه از رسول خدا صلي الله عليه و سلم روايت كرده است كه فرمود: «در انسان، سيصد و شصت مفصل وجود دارد؛ پس بر او واجب است كه براي هر مفصلي، صدقهاي دهد! گفتند: چه كسي طاقت و توانايي اين كار را دارد، اي رسول خدا؟! ـ گمان كردند كه منظورش صدقة مالي است ـ فرمود: بر روي خلط سينه، يا آببيني در مسجد خاك ميريزي، و چيزي را از سر راه دور ميسازي و…».
احاديث زيادي در اين باره وارد شدهاند كه حتي لبخند مسلمان به روي برادرش را صدقه دانستهاند. كمك به شنوايي ناشنوايان، دستگيري و راهنمايي نابينايان، ارشاد و راهيابي افراد سرگردان و گمشده، شتاب در پاسخ به فرياد غصّهداران و افسوسخورندگان، كمك به ضعيفان و آنچه در اين مدار از اعمال ميچرخد، رسول خدا صلي الله عليه و سلم آن را عبادتي ارزشمند و صدقهاي پاك شمرده است.
بدين ترتيب، شخص مسلمان در اجتماعي زندگي ميكند كه چشمهاي جوشان از خير و رحمت، دائماً در فوران است و نفع و بركت از آن سرازير ميشود. كارهاي نيك انجام ميدهد و به آن دعوت ميكند، تمام توان خود را در انجام آن به كار ميبرد و به آن راهنمايي مينمايد، و همانگونه كه رسول خدا صلي الله عليه و سلم او را تشويق ميكند، كليدي براي كارهاي نيك، و قفلي براي كارهاي زشت و ناپسند ميشود؛ چنانچه در حديث إبنماجه آمده است:
«خوشا! به حال بندهاي كه خداوند او را كليدي براي خير، و قفلي براي شر قرار داده است».
بعضي از افراد عجول و حماسهجو و هيجاني ميگويند:
اين اعمال اجتماعي، باعث تعطيل نشر دعوت اسلامي و بيداري و آگاهي مردم به حق و حقيقت ميشود، در حالي كه اين هدف از سرگرمشدن به اين كارها، بسي واجبتر و ضروريتر است!
من به آنها ميگويم:
عمل اجتماعي، خود نوعي دعوت است و آن در واقع دعوتي است براي مردم در موقعيتهايشان، دعوتي كه با عمل همراه است.
زيرا دعوت، تنها سخن و كلامي نيست كه گفته يا نوشته شود، بلكه تلاش و مجاهده در امور مردم و حلّ مشكلاتشان است كه آنها را به انديشة مطلوب و خواستهشان نزديك ميسازد.
خداوند، امام حسنالبنّا را رحمت كند! كه به درستي اين مسئله را درك كرده بود. او انجمنهايي را به وجود آورد كه به كارهاي نيك و خدمات اجتماعي بپردازند.
هر مسلماني همانگونه كه به ركوع و سجود و عبادت خداوند ـ متعال ـ امر شده است، به انجام كارهاي شايسته براي مردم نيز امر گرديده است. قرآن كريم ميفرمايد:( يا أيها الذين آمنوا اركعوا و اسجدوا و اعبدوا ربكم و افعلوا الخير لعلكم تفلحون، و جاهدوا في الله حق جهاده هو اجتباكم… ).[ اي مؤمنان! ركوع و سجده كنيد و پروردگار خويش را عبادت كنيد و كارهاي نيك انجام دهيد تا رستگار شويد و در راه خدا جهاد و تلاش كنيد، آن گونه كه شايستة جهاد و تلاش در راه اوست. خداوند شما را برگزيده است… ] .
طبق اين آيه، سه بخش، رسالت مسلمانان در زندگيشان را تشكيل ميدهد:
بخشي كه پيوند و ارتباط آن با خدا را محدود ميكند كه در عبادت خداوند تجسم مييابد… بخشي كه علاقه و پيوندش با جامعه را معين ميسازد كه در كارهاي نيك شكل مييابد… و بخش آخر كه رابطهاش با قدرتهاي شر را مشخّص ميكند كه در جهاد در راه خدا صورت ميگيرد.
پس اگر كسي خود را با افعال خير در جامعه مشغول سازد، خود را به چيزي سرگرم ساخته كه خداوند بر او واجب كرده است، و هر كس اين گونه عمل كند، نزد خداوند مأجور است و پاداش ميگيرد، و نزد مردم هم محمود و ستوده خواهد بود.
همچنين بعضي از آنان ميگويند:
تلاش دعوتگران اسلام، بايستي در اقامة دولت اسلامي تمركز يابد و بس. دولتي كه طبق آنچه خدا نازل فرموه است، حكومت كند. تمام شؤون زندگي را بر اساس اسلام استوار سازد و در داخل، آن را پياده و اجرا كند و در خارج، آن را تبليغ نمايد.
هنگامي كه چنين دولتي اقامه و مستقر شود، در آن وقت است كه متولي و عهدهدار تمام احتياجات و خواستههاي جامعه ميشود و شروع به تعليم كامل براي جاهلان و بيسوادان، كار براي همة بيكاران، ضمانت و كفالت همة عاجزان و ضعيفان، تأمين نياز همة محتاجان، درمان همة مريضان، ياري و عدالت همة مظلومان و… ميكند.
بر ما واجب است كه براي ايجاد چنين دولتي دست به كار شويم، و نبايد وقت را در پرداختن به جزئيات و اصلاحات جانبي، ضايع سازيم و فرصت را از دست دهيم. اين كار، مانند قرصهاي مسكّني ميماند كه فقط موقّتاً درد را تسكين ميبخشند، در حالي كه داروهاي مورد نياز، داروهايي هستند كه امراض را از ريشههايش درميآورند و برطرف ميكنند.
باز به اين برادران ميگويم:
براي اقامة دولت اسلامي، دولتي كه با شريعت و برنامة الهي حكومت كند، و مسلمانان را متّحد و يكپارچه سازد و همه را زير پرچم واحد اسلام گرد آورد، بر همة افراد امت اسلامي واجب است كه براي ايجاد آن تلاش كنند، و بر دعوتگران اسلامي لازم است هر چه كه در توان دارند، براي رسيدن به اين هدف مورد نظر صرف كنند. برترين روشها و برنامهها را به كار برند. بهترين راهها و شيوهها را پيش گيرند تا تمام تلاشها و كوششهاي پراكنده را متمركز سازند. عقلهاي مشكوك و متردد را قانع نمايند. موانع فراواني را كه مزاحم هستند، از سر راه كنار زنند. پيشتازان و مشعلداراني را كه ميخواهند، تربيت كنند. و تمام آراء و نظرات محلّي و عالمي را براي پذيرش فكر و انديشة اسلام و اقامة دولتشان معطوف و آماده سازند.
تمام اينها به زمان زياد و صبري نيكو احتياج دارند تا همة اين وسايل و اسباب، مهيا و فراهم شوند و موانع از بين بروند و شرايط، فراوان و آماده گردند و نهايتاً ميوه و ثمرة اصلي برسد و درخت آن، به بار بنشيند.
براي اينكه اين هدف تحقّق يابد، لازم است مردم هر آنچه كه ميتوانند، مايه بگذارند. براي خدمت به اهل و خانوادة خود، و اصلاح جامعهاي كه در بين افرادش زندگي ميكنند و منزل و مأوا گزيدهاند، مشغول به كار و تلاش شوند، و البته خداوند هيچ كس را مگر به اندازة وسع و توانايياش مكلّف نميسازد. اين براي آن پيشروان و پيشتازان مورد نظر، خود تربيتي است كه ميتوانند كاملاً آبديده و باتجربه شوند و براي توانايي و قدرتشان، جهت رهبري جامعه و تأثير در آن، امتحان خوبي ميتواند باشد.
اگر اين عمل را خوب نميدانند كه شخص مسلمان در جامعه، بيماري را ببيند و بتواند براي معالجة آن از طريق درمانگاه مردمي يا بيمارستان خيريه اقدام نمايد، پس بايستي در اين صورت، از اين كار خودداري كند تا زماني كه دولت اسلامي برقرار شود و در آن موقع، دولت متعهّد و عهدهدار معالجه و مداواي بيماران خواهد بود!
و اگر اين كار را نيك نميشمرند كه يك نفر مسلمان، فقراء و ضعفاء و درماندگان را ببيند و قادر باشد آنها را با تشكيل صندوقي جهت جمعآوري زكات از ثروتمندان و استرداد آن به فقراء، كمك و ياري دهد، پس اين كار را نميكند تا دولت اسلامي برقرار شود! در حالي كه با همين حركتها، از طريق تأمين و تكافل اجتماعي كامل، استوار و استقرار مييابد.
و اگر شايسته نميدانند كه شخص مسلمان در جامعه، افرادي را اطراف خود ببيند كه با همديگر دشمني ميورزند و به جنگ و جدال ميپردازند، پس در اين صورت دست به سينه مينشيند و هيچ اقدامي نميكند تا بالاخره آتش خصومت، تر و خشكشان را بسوزاند، و تا زمان استقرار دولت اسلامي منتظر ميماند تا بين مردم، عدل و داد، صلح و آرامش و دوستي و صفا برقرار كند، و با گروهي كه تعدي و برتريجويي ميكند و صلح را نميپذيرد، بجنگد تا به اطاعت از فرمان خدا برگردد.
بدين ترتيب، بهترين كار و سزاوارترين راه اين است كه مسلمان در حد توانش در برابر شر و بدي، مقاومت و ايستادگي نمايد و كارهاي خير و شايسته انجام دهد و دست روي دست هم نگذارد؛ زيرا هر كسي توانايي انجام كار خير، ولو به اندازة يك مثقال ذره را هم دارد! به همين جهت خداوند ميفرمايد:( فاتقوا الله ما استطعتم ) .[ تا جايي كه ميتوانيد، از خدا بترسيد و تقوا پيشه سازيد ] .مَثَل آن دولت اسلامي كه حماسهجويان براي تشكيل آن جار ميكشند، همچون درختان زيتون و خرمايي ميماند كه در باغچهاي كاشته شدهاند! و انتظار نميرود كه ميوه و ثمرهاي به اين زودي دهند، مگر بعد از چند سال. حال آيا صاحب باغ، همين طور ميايستد و دست روي دست ميگذارد؟! آيا هيچ كار ديگري ندارد كه انجام دهد؟! آيا تا زماني كه درختان خرما و زيتون به ثمر بنشينند، هيچ ميوة ديگري وجود ندارد كه بچيند؟! هرگز! به هيچوجه اين كار را نميكند، بلكه شروع به كاشتن سبزيجات و زراعتها و آنچه كه زودتر و سريعتر ميوه ميدهند مينمايد و بدين ترتيب، زمين خود را سرسبز و خرم ميكند و وقتش را تلف نميسازد؛ خود را با آنچه كه به او و اطرافيانش سود ميرساند، مشغول ميسازد و در وقت خود، به زيتونها و خرماهايش نيز ميرسد و سر ميزند و تا زمان برداشت محصولشان به خوبي از آنها نگهداري ميكند!