غرب شناسی از ضروریات آشکار کفر به طاغوت در جامعه (۲۰۹)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
خطر جدیی که در جهان اسلام بسیار مایه نگرانی است،تلاش برخی حکام سرزمینهای مسلمان نشین در مراکز دانشگاهی و با همکاری پایگاه های خبری سکولارهای جهانی به رهبری آمریکا به منظور سکورلاریزه کردن اسلام به سبک جهان نصرانیت است.علاوه بر تمام دانشگاههای موجود در اتحادیه ی اروپا و آمریکا و استرالیا و روسیه، دانشگاه هایی چون دانشگاه زیتونه تونس و دانشگاه های کشورهای حاشیه خلیج فارس، عراق، لبنان، مالزی، مصر و ترکیه به عنوان مهمترین پایگاه های این جنگ نرم و روانی هستند که در آنها اسلام به روش سکولار مورد مطالعه قرار می گیرد، به نحوی که تفکر سکولار درباره اسلام مایه مباهات و مترقی بودن افراد فارغ التحصیل این دانشگاهها شده است .
بر همین اساس، در بسیارى از جوامع مسلمین، نوعى دوگانگى عقیدتی – فرهنگى و در شکل فاجعهآمیزتر آن، انقطاعاز قوانین شریعت الله شکل گرفته است . امروزه براى برخورد با عقاید و فرهنگ بیگانه و به عبارت دیگر، این مهمان ناخوانده ی سنتی، «غرب شناسى» از ضروریات آشکار جامعه ماست.
یکى از لایههاى غربشناسى امروز شناخت عقیده ی حاکم بر آن است. این گفتارنیز تلاشى در جهت ارزیابى شناخت عقیده ی مشترک حاکم بر غرب مهاجم است . امید آنکه با شناخت غرب در ابعاد گوناگونش و چالشى که امروزه در حیات عقیدتی آن سامان با شریعتهای آسمانی به چشم مىخورد، بتوان با درک واقعبینانهاى با آن برخورد نمود.
محدود کردن واژه غرب به اروپا، امرى سلیقه اى
سرژلاتوش مى نویسد: «امروز غرب بیشتر یک مفهوم ایدئولوژیک است تا جغرافیایى، جهان غرب در جغرافیاى سیاسى معاصر، مثلثى را نشان مى دهد که نیمکره شمال سیاره را با اروپاى غربى، ژاپن و ایالات متحده آمریکا احاطه مى کند. این سه ضلعى، جنبه دفاعى و تهاجمى را کاملاً نمادین مى سازد. بدین ترتیب، غرب یک مفهوم است، که گسترش و حتى رشد مهار نشده و خطرناک پایگاه جغرافیایى اش تمایل دارد که به یک جنبه خیالى تقلیل یابد. با وجود این، غرب جز از ریشه جغرافیایى اش شکل نمى گیرد. جالب این که این اصطلاح، یک محل یا یک مکان مشخص را نشان نمى دهد، بلکه بیانگر یک جهت گیرى است.»[۱]
«بر این اساس به نظر مى رسد محدود کردن واژه غرب به اروپا، امرى سلیقه اى [است]؛ زیرا امروز شاهدیم که غرب یکسرى اتحادهاى نظامى و سیاسى را که از طریق اروپا به امریکاى جنوبى و از طریق خاورمیانه تا ژاپن و استرالیا گسترش مي یابند، ایجاد نموده است.»[۲]
[۱] سرژلاتوش، غربى سازى جهان، ترجمه امیر رضایى،تهران ، قصیده ، ۱۳۷۹٫ صص ۵۱ – ۵۰٫
[۲] مجید کاشانى، غرب در جغرافیاى اندیشه،تهران ،انتشارات موسسه فرهنگی دانش واندیشه ، ۱۳۸۱ ص ۱۰٫