آفت اسلام گرایان لیبرال زده درجنبش بیداری اسلامی مسلمین (۳۳۴)
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
مذهبي بودن به اعتبار شعائر ، معاملات ، مناكحات و در كل در فروعيات مطرح است . و اساس آن بر تقليد در اين موارد استوار است. اما به قول جمهور علماي تمامي مذاهب منشعب از اسلام، در «عقيده» و اصل دين تقليد جايز نبوده و اكثرا آنرا ناروا و حتي حرام شمرده اند .
و چنانچه شمارش آيات را ۶۶۶۶ آيه بدانيم ۶۴۰۰ آيه در مورد اعتقاديات و متعلقات آن مي باشد، آن هم بدين دليل كه كار در اين حيطه بدست بشر و اجتهاد انسان نيفتد . چون مبدأ حركت عقيده است و اگر اجتهاد در مسئله ی ايمان و عقيده صورت گيرد، اختلاف حاصل شده و طبعاً هر مجتهد و شخصي «مبدأي» را به وجود آورده و قطعاً «مسير حركت» نيز تغيير خواهد كرد و خداوند براي جلوگيري از وقوع چنين امري آن را به تفصيل بيان نموده و قدرت اجتهاد انسان را منهدم نموده و خلع كرده است . به عنوان مثال تحدي مي نمائيم كه كوچكترين شركي وجود ندارد كه در قرآن به تفصيل از آن بحث نشده باشد . در نتيجه كسي حق اجتهاد در عقيده را ندارد . و هر فرد بشري در حد توان خود مي تواند استدلال نموده و ايمانش را استوار گرداند و در راهش به چنان درجه اي برسد كه جان و مال و خونش را نثار گرداند . نه فقط استدلال يوناني كه فقط ملاهاي يوناني زده بلدند و ديگران چون بلد نيستند بايد تقليد كنند .
در زمان هارون الرشيد در«مؤسسه بيت الحكمه» بعضي از علما جهت ترجمه متون يوناني، ايراني، هندي و … به اجاره گرفته شدند كه در نتيجه بعضي يوناني زده ، بعضي ايراني زده شدند . چنان مغرور شدند كه هر اصلي با فلسفه و منطق يوناني هماهنگ نبود آن را قبول نمي كردند و قرآن و سنت را موافق با آن مي كردند و از اينجا بود كه مسئله اجتهاد در عقيده حاصل شد و بس . در زمان کنونی نیز عده ای با آشنائی با اندیشه های سکولاریستی و حتی تحصیل در مدارس سکولاریستهای لیبرال و یا کمونیست دچار همین بیماری قدیمی اما ویرانگر و مخرب سرطان زا گردیدند .
این افراد در زمانی که در مصر و دیگر جاها که مذهب سوسیالیسم و کمونیستها مد روز بودند سعی داشتند اسلامی را ارائه دهند که از کانال سوسیالیسم عبور کرده باشد و نوعی آشتی و همسوئی بین اسلام و سوسیالیسم به وجود آورند که پیدا شدن نامهای التقاطی چون کمونیستهای مسلمان و یا نوشتن کتابهائی چون اشتراکیه یا سوسیالیسم یا جامعه گرایی زمان عمر و ابوبکر و… و امثال عبدالناصر و قذافی و صدام حسین و… نمونه ی بارز این جریان بودند .
پس از آنکه کمونیسم و سوسیالیسم به زباله دانی تاریخ ریخته شد و از مد افتاد ، هم اکنون یکی دیگر از مذاهب دین سکولاریسم تحت عنوان لیبرالیسم در جهان مد گشته است و ادعای برتر و مترقی بودن را دارد و سعی دارد با قدرت تبلیغاتی و موشکیش بر دنیا مسلط گردد . به همین دلیل عده ای از همان تبار گمراهان گمراه کننده ی تاریخ ، برآنند که اسلام را اینبار از نگاه لیبرالیسم غربی تفسیر و ارائه دهند و کار را به جایی رسانده اند که حتی آیات صریح و احادیث صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم و فهم تمامی سلف صالح این امت و صحابه ی بزرگوار را از فیلتر دین سکولاریسم و مذهب لیبرالیسم می گذرانند .
که در زیربا ذکر چند ویژگی بسیار ساده و ملموس آنها به معرفی این آفتهای خطرناک می پردازیم:
اسلامگراهای لیبرال زده، مبارزه ی عقیدتی و اصول کفر به طاغوت و ولاء و براء را « عملا » رد می کنند و نوعی صلح ، سازش و آرامش خیالی و غیر اصولی را سفارش می کنند . به این ترتیب موجب به وجود آمدن یک روش عمل منحط و مبتذلی می گردند که در نهایت امر سودش به دشمنان مردم و ضررش به جریانات بیدارگر می رسد .
بدین معنی که در جماعت و سازمانهای اسلامی بعضی از گروههای کوچک و افراد را به فساد سیاسی و عقیدتی می کشانند، و از طریق این گروههای کوچک و با کمک مستقیم و غیر مستقیم دستگاههای تبلیغاتی و مالی حاکمان فاسد ، زمینه های رشد آنها در میان مردم فراهم گردیده و اینها با بسیج مردم در برابر مجاهدین ، بزرگترین مانع هدف بزرگ مجاهدین و عامل انحراف افکار عمومی و به بیراهه کشاندن خواسته های واقعی مردم می گردند .
اسلامگرائی لیبرال زده در اشکال مختلفی خودش را نشان می دهد و سعی می کند که با بهانه تراشی ها و حکمت تراشی های غیر شرعی بیان و عمل به اصول توحید ، ولاء و براء ، کفر به طاغوت و امر به معروف و نهی از منکر را کنار نهاده و یا با تاخیر انداختن آن ، عملا آنرا به فراموشی بسپارد .
در یک مثال کوچک وقتی که مشخص و آشکارا معلوم است که شخصی در اصول اساسی عقیده و مبارزه دچار کجروی آشکاری گردیده است ولی فقط به این دلیل که او پدر یا برادر یا یکی از عزیزان، یک همکلاسی و یا دوست صمیمی و… است از بحث اصولی و بیان بنیادهای اساسی عقیدتی ، جهت حفظ صلح و دوستی با وی سرباز می زنند، و یا از اشتباه فاحش وی چشم پوشی می نمایند به امید اینکه روابط حسنه با آنها حفظ شود؛ فرهنگ برخورد سطحی نگریی را در افراد پرورش می دهند، که هم جمع لطمه می بیند و هم شخص مورد نظر . این اولین شکل عملی اسلامگرائی لیبرال زده در میان مسلمین است .
با آنکه این اشخاص از بیماری قبلی رنج می برند ، اما در غیاب همان افرادی که در حضورشان دم فروبسته و چیزی نگفته بودند ، دچار غیبت از آنها گردیده ، بدون احساس مسئولیت از آنها و دیگران انتقاد می کنند ، در حضور اشخاص و جلسات سکوت کرده اما پشت سر افراد و پس از اتمام جلسات پرحرفی و غرزدن را شروع کردن، نسبت به اصول توحید، ولاء و براء، کفر به طاغوت و امر به معروف و نهی از منکر بی اعتنا بوده و خودشان را به ولنگاری و بی بندوباری زیاده طلبانه عادت می دهند . این دومین شکل عملی اسلامگرائی لیبرال زده در میان مسلمین است .
اسلامگرایان لیبرال زده همیشه سعی بر آن دارند که با وجود وقوف کامل و آگاهی بر گفته و یا کار نادرستی که از جانب حکام و یا حتی افراد ذینفعشان برمی خیزد ،از اظهار نظر در باره ی آن تا حد ممکن خود داری نمایند و درصورت لو رفتن خیانت آنها با ایجاد شبهات به پانسمان سرپایی آن بپردازند. اینان رندانه سعی برآن دارند که خود را از کارهایی که احتمال آزمایش و خطا در آن وجود دارد محفوظ دارند . از اصول توحید، ولاء و براء، کفر به طاغوت و امر به معروف و نهی از منکر و روش مبارزاتی فرقه ی ناجیه پیروی نکرده و در عوض نظر و تاویل خود را بر همه چیز ارجح می دهند و با مطرح کردن شبهات جهت دلسرد نمدن مردم و فعالان عرصه ی تغییر و جهاد ، از جماعت مجاهدین توقعات زود هنگام و بی جائی دارند .
اسلامگرایان لیبرال زده به جای آنکه جهت حفظ وحدت صف مبارزین مسلمان ، ترقی و منظم کردن کارها آینه وار عیوب جماعت را جهت پیشرفت نشان دهند؛ در عوض از دور به حملات و شبه افکنی های شخصی متوسل شده و با ایجاد دعوا و مرافعه با دعوتگران کینه و دشمنی خود را نسبت به فرقه ی ناجیه اعلام کرده و بدین شکل انتقام جویی می کنند .
اسلامگرایان لیبرال زده نسبت به تهاجمات و نظریات ضد دینی که شنیده می شوند و حتی به صورت عملی در جامعه پیاده می گردند ، چنان با خونسردی برخورد می کنند که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده است . در برابر اعمال کسانی که منافع مردم را پایمال می کنند خشمگین نشده و به روش اسلامی جلوی اورا نمی گیرد ، بلکه با پشتیبانی تبلیغاتی که از وی به عمل می آورد راه او را برای ظلم بیشتر هموارتر می گرداند . به همین دلیل در جاهایی که اینگونه اسلامگرایان لیبرال زده وجود دارند معمولا دیکتاتوری ظالمین از قدرت و دوام بیشتری برخورداربوده است . و بدین گونه نسبت به درد مردم و فساد موجود عملا بی تفاوت بوده اند، هرچند در سخن و کتابها چیزهای دیگری برزبان برانند .
اسلامگرایان لیبرال زده خودشان برای آینده ی جامعه ی اسلامی و حکومت اسلامی و اجرائی شدن احکام شریعت دارای برنامه ای معین و جهت مشخصی نیستند و با جدیت و شفافیت برای چنین هدف والائی تلاش نمی کنند . بلکه عملا وقوع و تشکیل چنین جامعه ای را با در پیش گرفتن بازیهای سیاسی پارلمانتیستی و شیوهای غبارآلود سرسری به شانس و پیشامد می سپارند .
اسلامگرایان لیبرال زده با تعریف و تمجیداتی که از گذشته ی مصیبت بار خود و جریان همفکرش بیان می کند ؛ و با بزرگ جلوه دادن اشتباهات فاحششان در مسیر مبارزه ، چنان جایگاه قهرمانان را برای خود رزرو می کنند که انگار در راه مبارزه ات فرقه ی ناجیه خدمات شایانی را انجام داده اند . به سابقه ی خود می نازند و اشتباهاتشان را به گونه ای قشنگ بسته بندی می کنند که به راحتی به نسلهای بعدی منتقل شوند . به همین دلیل این چرخه ی اشتباهات را ما در عرض چند نسل هم مشاهده می کنیم . و با انکه شایستگی انجام دادن وظایف مهمی را ندارند از انجام دادن مسئولیتهای کم اهمیت تر ی به روش اسلامیش سرپیچی می کنند .
در یک جمع بندی کلی می توان گفت که ویروس «اسلامگرایان لیبرال زده » در میان جریان مبارک بیداری اسلامی پدیده ای است بسیار زیانبخش و ضرر رسان . اسلامگرایان لیبرال زده همچون موریانه و خوره ای هستند که به تدریج و آرام آرام وحدت و یکپارچگی جماعت را می خورد و پیوندها را شکسته و موجب رکود و اختلاف نظر و تفرقه می گردند .
اسلامگرایان لیبرال زده برباد دهنده ی تشکیلات محکم و انظباط پولادین صفوف انقلابی هستند ، مانع اجرای کامل اصول عقیدتی ، دستورات و رهنمودهای صحیح مبارزاتی فرقه ی ناجیه اند و در نهایت جماعت مجاهدین را از مردمانی که تحت رهبریتش قرار گرفته اند را جدا و دور می سازند . اینها بزرگترین آفتی هستند که ممکن است دامنگیر یک سرزمین مسلمان نشین و یا یک جریان جهادی گردد ، به همین دلیل دشمنان شریعت همیشه تلاش داشته اند این علفهای هرز را به اشکال مختلفی در میان مسلمین پرورش دهند .
اسلامگرایی لیبرال زده از نفاق و یا مرعوب شدن از تمدن فریبنده ی غربی سرچشمه می گیرد ، که منافع شخصی و حزبی و اربابانش خودش را بر مصالح مردم ، انقلاب و بیداری اسلامی مقدم می شمارد و با جدا کردن عملی صف خود از مبارزین مسلمان ، باعث تولید اسلامگرایی لیبرال زده ی ایدئولوژیک ، سیاسی و تشکیلاتی مجزائی می گردد .
اسلامگرایان لیبرال زده به اصول اساسی اسلام به دیده ی یک مسئله ی دست دومی می نگرند که باید با وسایل لیبرالی مورد پسند سکولاریستها تعریف و ارائه گردد. آنها اسلام را می پسندند اما حاظر نیستند آنرا به مرحله ی عمل در آورند و یا آنرا کاملا به مرحله ی عمل درآورند . آنها حاضر نیستند متد و روش صحیح پیاده کردن اسلام برفهم اهل سنت را جایگزین روش لیبرالیستی غربی خود نمایند . این اشخاص هم برای خودشان نوعی جدید از اسلام را ابداع کرده اند و هم عینک و ترازوی لیبرالیستی خود را نگه داشته اند .
اسلامگرایان لیبرال زده از اسلام و اصول شریعت دم می زنند اما به شیوه وروش لیبرالیست ها عمل می کنند . در نهان این اشخاص، هم از اسلام می توان چیزهایی را یافت و هم از لیبرالیست های سکولارغربی. برای اسلام و لیبرالیسم نیز کارکرد و استعمال ویژه ی خودشان را یافته اند و برای هر کدام برای رسیدن به اهدافشان وظایف مشخصی دارند . اسلام از کانال لیبرالیسم برای اینها یک وسیله و ابزار است. نام و شعاردفاع از اسلام وسیله ایست جهت انحراف افکار عمومی و فریب مسلمین و ابزاریست جهت کسب قدرت سیاسی لیبرالی .این روش تفکر و عمل اسلامگرایان لیبرال زده است.
اسلامگرایی لیبرال زده یکی از نشانه های بارز تجزیه طلبی و تفرق است و از اساس با اسلام و شریعت در تضاد است . اسلامگرایی لیبرال زده پدیده ایست منفی و مضر که نتیجه اش بطور عینی فقط کمک به دشمن است ؛ به همین دلیل است که دشمنان خارجی و مرتدین محلی از وجود اسلامگرایان لیبرال زده در میان ما اظهار خوشحالی و رضایت می کنند . این ماهیت واقعی اسلامگرایان لیبرال زده است، اسلامگرایان لیبرال زده در صفوف مجاهدین و بیداری اسلامی هیچ جایگاهی نباید داشته باشند .
ما باید در پناه شریعت عالمگیر اسلام که مثبت تمام است بر اسلامگرایان لیبرال زده که بار منفی به خود گرفته اند پیروز شویم .یک شخص مسلمان مجاهد باید طبق فرمایش رسول الله صلی الله علیه و سلم ، رک و صادق باشد و فعالانه مصالح جهاد و مبارزه را ارزشمندتر از جان خود بداند و منافع شخصی خودش را تابع منافع و مصالح نهضت و عقیده اش گرداند .
یک مجاهد مبارز باید همیشه و در همه جا بر روی اصول صحیح پافشاری کند و بر علیه هرگونه فکر نادرست بطور خستگی ناپذیر مبارزه نماید ،تا آنکه زندگی ریشه دار نهضت و جماعت را مستحکم، و رابطه ی جماعت و نهضت را با مردم استوار گرداند . او باید به عنوان یک وظیفه ی مبارزاتی به جماعت و مردم بیشتر از هر شخص دیگری توجه نماید ، باید آنچه را که برای خود می پسندد برای دیگران هم روا بداند . تنها در چنین صورتی است که او را می توان یک فرد مجاهد نامید .
همه ی مسلمین انقلابی، صادق ، وفادار ، فعال و شرافتمند باید برای مبارزه علیه گرایشهای لیبرال زدگی برخی از افراد و حتی گروهها و احزاب منتسب به اسلام متحد شوند و بکوشند که با منهج قانون شریعت اسلام آنانرا به راه راست هدایت کنند . این یکی از وظایف قیام ما در جبهه ی عقیدتی و ایدئولوژیکی است .
بیماریهایی چون لیبرال زدگی ، یونانی زدگی (معتزله و..را به وجود آورد )، هندی زدگی (مولد مذاهب بومی هندی چون سیکها و…و بوجودآورنده ی فرق مختلف تصوف گردید ) ، ایرانی زدگی ( جریانات حلولی فره ایزدی در فرق یزیدی یا ایزدی ، دروزی ، اسماعیلی، علی اللهی ، ابومسلم خراسانی و..را تولید کرد ) و… آفتهایی هستند که همچون یک آزمایش جهت قدرتمند تر شدن جریان مبارک فرقه ی ناجیه و بیداری اسلامی در هردوره ای تحت عناوین مختلفی ، و همگام با اندیشه های بشری که مد روز بوده اند، وجود داشته اند و قعطعا در آینده نیز که چیز دیگری مد شد با نام و عنوان دیگری وجود خواهند داشت .
پس ؛ یک مسلمان از این دشمنان سنتی اسلام هراسان و دستپاچه نمی شود ، بلکه با نگرشی به گذشته ی خیانت آلود و ویرانگر آنها ، وبا مطالعه ی تاریخ مبارزاتی اهل توحید در برخورد با این جریانات انحرافی ، با هوشیاری و مبارزه ای فعال به نبرد سرنوشت ساز خود ادامه می دهد . با این وجود، این بیماری را نباید با محدودیتی که عده ای از مسلمین در آن گیر کرده اند ، یکسان و هم نوع دانست .