انحصار اهداف قرآن در عبوديت و زندگي جاودانه (۳۴۷) جنگ روانی سکولاریستهای محلی
بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم
مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی
یکی از شبهات موجود این است که :ابلاغ پيامها و انجام دادن كارهاي اصلاحي و تكميلي دنيا در سطح مردم، دور از شأن خدايي است كه خالق انسان و جهان است. و اين امر موجب تنزل مقام پيامبران به حدود ماركسها و پاستورها و گانديها خواهد بود.[۱]
اما روشن است که هدف از آفرينش انسان عبودیت الله وحركت به سوي كمال و هدايت است و عبادت الله هم یعنی پیروی از قوانین شریعت الله و ظرف تحصيل اين كمال نیزدنيا است، پس صحيح نيست كه مسائل دنيوي كه تأثير تام در سعادت و شقاوت انسانها دارند مورد سكوت دين اسلام قرار گيرد.
بنابراين ميان دنيا و آخرت رابطهي عميقي وجود دارد، كه در سعادت و شقاوت جوامع و انسانها مؤثر است و هر آنچه مربوط به سعادت انسانها و كمال انسانها ميشود، جزء اهداف دين اسلام محسوب ميشود و دين اسلام به اين اهداف پرداخته است و بايد بپردازد و اين تنزل و كوچك شدن دين اسلام نيست، بلکه قانون شریعت الله برای تنظیم زندگی مادی و معنوی انسانها آمده است .
۲- انحصار وظيفه پيامبران در تبشير و انذار
شبهه دیگر اینکه : قرآن وظيفه پيامبر را فقط تعليم و تذكر و انذار و بشارت دانسته است، و به او امر نكرده كه نظامي ايجاد كند. و لذا قرآن مجيد خطاب به پيامبر ميفرمايد:«فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ»(غاشيه/ ۲۱- ۲۲)و در آيه ديگر ميفرمايد:«وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا » (اسراء/۱۰۵)
اولاً : در بسياري از آيات قرآن كريم، وظايف ديگری نيز وجود دارند كه جنبهي حكومتي و قضايي دارند
ثانياً: این مربوط به پذیرش یا عدم پذیرش توحید و ایمان به اسلام است نه تحکیم شریعت الله .
ثالثاً: با تعمق در آيات انذار و تبشير، هشدار دهنده و بشارت دهنده ، روشن ميشود كه، اين آيات بيانگر اصل آزادي و اختيار انسانها هستند. و نشانگر اين است كه خود انسانها بايد تصميم بگيرند كه به پذيرش ايمان تن دهند يا نه؟ نه اينكه انذار و تبشير وظيفهي انحصاري پيامبران باشد.
۳- برپايي عدالت در جامعه وظيفهي مردم است نه دين
سكولارها كه دين اسلام را امري فردي و منحصر در رابطهي معنوي خدا و انسان ميدانند آياتي را كه در همين زمينه است و اقامهي قسط و عدل را در جامعه لازم ميداند، نه تنها دال بر رابطهي ميان اسلام و ايجاد قسط در جامعه نميدانند؛ بلكه اين گونه آيات را دليل بر گرايش سكولاري خود ميپندارند.
آنها از آياتي نظير آيهي: ” لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَينَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْميزَانَ لِيقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ”( حديد/ ۲۵)
چنين برداشت كردهاند: در اين آيه قيام به عدل و اجراي عدالت و انتظامات، صريحاً به عهدهي خود مردم واگذار شده است و وظيفهي اجرايي آن، در شأن و مقام و منزلت رفيع اين رهبران الهي نيست.اولاً در آيه آمده است «ليقوم الناس بالقسط»، قسط چیست و کدام تعریف آن صحیح است ؟ تعریف قرآن یا بشر؟
ثانياً: آيات زيادي وجود دارد كه به پيامبر صلی الله علیه وسلم دستور ميدهد حكم خدا را بيان و دستورهاي او را اجرا كند، از قبيل آياتي كه به پيامبر دستور جهاد ميدهد؛ كه اين نمونه آيات بهترين نمونه براي بايستگي اجراي عدالت توسط پيامبر است و همان طور كه در آيهي «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يكُونَ لَهُمُ الْخِيرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا» (احزاب/ ۳۶) در هر حکمی که الله نازل کرده است هیچ مومن زن یا مردی اختیار ندارد بلکه باید آن را در زندگی خود تطبیق دهند .
۴- فقدان نظام و قالب سياسي در قرآن
عده ای از سکولاریستها بر این باورند که اگر سياست، امر ديني بود، ميبايست يك برنامه منظم، درباره نظام سياسي در قرآن يافت ميشد، و چون چنين چيزي وجود ندارد، پس سياست با قرآن بيگانه است و ميان آن دو رابطهاي برقرار نيست.
در صفحات قبل اشاره شد که مساله قانون و دولت با نظام و قالب حکومتی تفاوتهای فاحشی با هم دارند، نظام و قالب حکومتی امری تجربی و ساخته ی دست بشر است که متناسب با وضع موجود انسانها در حال تغییر و تکامل است ، مانند هر امر مادی دیگری ؛ و هیچ عقیده ی بشری نیز نمی تواند ادعا کند که دارای یک شکل و قالب ثابت برای اداره و مدیریت انسانها در تمام شرایط و زمانهاست . اسلام آب را که مایه حیات است در اختیار ما قرار داده است ، اما اینکه ما در موقعیتهای زمانی و مکانی مختلف این آب را چگونه (شربت، یخ، ترکیب با مواد خوراکی و…)مصرف می کنیم به خود ما بستگی دارد .
۵- منافات جاودانگي قرآن با وجود قوانين اجتماعي در آن
عده ای از سکولاریستها نیز بر این باورند که : اگر قرآن جاودانه و ثابت باشد؛ با وجود قوانين اجتماعي در آن كه دائماً در حال تغييراند، منافات دارد؛ زيرا اين امر اجتماع نقيضين است. به همين خاطر يا نبايد قوانين اجتماعي صحيح و سازنده در قرآن وجود داشته باشد، يا قرآن جاودانه نيست؛ و طبق هر دو ادعا، قرآن و اسلام به نفع جوامع امروزي نيست.
دكتر سروش ميگويد: « ديني كه ميخواهد جاودان و خاتم باشد، راهي ندارد جز اين كه به هسته و ريشهي مشتركي كه آدميان را در همهي ادوار و اعصار به هم پيوند ميدهد، بچسبد و از فروع و حواشي و زوايد، صرف نظر كند و گرنه، قانوني خواهد شد براي يك جامعه و منطقهي خاص و نه بيش تر. پارچهاي كه هم براي كودك لباس باشد و هم براي نوجوان، هم مرد و زن بالغ، لاجرم ستر عورتي بيش نميتواند باشد و همين است معناي حداقلي دين»[۲]
اولاً قوانين فردي و اجتماعي اسلام و قرآن، منطبق بر فطرت است و اين انطباق اثبات شده است. و فطرت انساني ثابت است، بنابراين طالب قوانين ثابتي است و اگر قرار باشد همه قوانين تحول داشته باشند، فطرت ثابت انساني، بدون پشتوانه و راهنما خواهد ماند.
ثانياً: اسلام در برابر تحول امور حکومتی، اقتصادی و…، قوانين ثابتی همچون معدن بنا نهاده است تا انسان در هر دوره ای متناسب با نیاز و امکانات خود به نيازهاي متغير خود پاسخ گويند.
[۱] محمد علي اسدي نسب، قرآن و سكولاريسم، ص۲۰۹ـ ۲۱۰
[۲] محمد علي اسدي نسب، قرآن و سكولاريسم، ص۲۲۳٫