سناريو و بحران هويتي سرگشتگان جدا شده از دولت و حکومت اسلامی (۳۵۱)

سناريو و بحران هويتي  سرگشتگان جدا شده از دولت و حکومت اسلامی (۳۵۱)

 

بر گرفته از کتاب روابط متقابل اسلام و دین سکولاریسم

مؤلف: ابوحمزه المهاجر هورامی

 

گفتمان هاي خاله زنكي مطرح شده توسط ملاهاي ترسو و وراج جداشده، با کارنامه ای چند ساله، در قالب نقد برجريان مبارزين آزادي خواه شريعت گرا و دولت و حکومت اسلامی آن، و هشدار جريان مجاهدين شريعت گرا از غوغاسالاري و عوام فريبي اين دسته از موجوداتي كه در تصفيه خانه  و آزمايشگاه جهاد عنصر فاسد تشخيص داده شده و دور ريخته شده و در تلاشند در راستاي منافع دشمنان دولت و حکومت اسلامی ما تئوری بافی جهادي انجام دهند، واقعيت حركتي دسته و طبقه اي  سابقه دار خاص  تاريخي را در برابر ما قرار مي دهد كه نياز به تامل دارد .

تامل در اين زمينه باعث مي گردد که از پس ظاهر و ادعاهای شبهه انگيز غوغاسالاران عوام فريب و مستقل از خواست و نیت آنها  ، هدف و مضمون واقعی گفتارها  و مواضعشان  آشکارشود و صریح و روشن  در برابر همگان قرارگیرد.

با آنكه اين دسته از عناصر مريض و فاسد سابقه اي طولاني در طول تاريخ دارند ،  اما برخوردها و موضعگيريهاي اخير آنها در پناه اشغالگران و نوکران محلی آنها  و برابر جريان مجاهدين آزاديخواه شريعت گرا فرصت مناسبي را در اختيار ما قرار داده است تا به واسطه ي آن، نگاهي به سير حركت اين بيماران واگير دار بياندازيم و زمينه هاي عقيدتي و اجتماعي شكل گيري اين موجودات ، مشتركات و تفاوتهاي آنها با مشابهين شان و دليل موضع گيريهايي كه در برابر جريان مجاهدين شريعت گرا و دولت و حکومت اسلامی از خود بروز مي دهند را توضيح دهيم .

 

  • خواست مسلمين در نتيجه ي دستاوردهاي نبرد ميان جريان مجاهدين شريعت گرا و رفرميستهاي التقاطي و دين فروشان خائن و حكومتهاي ظالم

جريان پيامبران عليهم السلام الصلوة و جنبشهاي همسو با آنها ، و چشم اندازهايي كه مجريان قانون شريعت الله در طول تاريخ به وجود آورده اند ، بدون پرداختن به نبرد ميان جريان مجاهدين شريعت گرا و رفرميستهاي التقاطي  و دين فروشان خائن و حكومتهاي ظالم در یک سطح عمیق و پایه ای قابل توضیح و تبیین نخواهد بود.

در همين ابتداي امر اجازه دهيد كه مسئله ي دين فروشان خائن ، علماي سوء و حكومتهاي فاسد و ظالمي كه اينها به خدمت خود در آورده اند را – به دليل پرداختن به آنها در بحثهاي مختلف گذشته –  كنار نهاده  و مستقيماً به سراغ كالبد شكافي دسته هايي ديگر از احزاب و گروههايي برويم كه در قالب رفرميسم التقاطي و يا جهاد و مبارزات مسلحانه ی آلوده ، به صورت عملي در مسير اهداف همان دين فروشان خائن و حكومتهاي ظالم  و دست نشانده ي محلي و اشغالگران سكولار – صهیونی خارجي قرار گرفته اند .

اهمیت شکست گروههاي رفرميست التقاطي در عصر حاضر ، صرفا در بازي خوردن گروههاي مشابه اخوان الشياطين [۱]و رسوا شدن و بیرون رانده شدن جبهه به اصطلاح اسلامي الجزائر ، برهان الدين رباني، حماس، مورسي ومشابهين  از حکومت سكولاريستهاي مرتد محلي ، پایان خط ذلت، انحراف آشكار خواست مسلمين و استحاله در قالب شعارهاي دروغين و فريبنده ي وسطي و ميانه روي نبود ؛ بلكه گروههاي رفرميست التقاطي – كه به روز شده ي جريانات مخرب تاريخي چون خادمين اشغالگران صليبي در اندلس و سكولاريستهاي مغول مي باشند-در يك نبرد معين و بين دو جريان كاملاً متفاوت با مسيرهاي مختلف و در برابر شريعت گرايان آزاديخواهي شكست خوردند، كه اين شريعت گرايان بدون كوچك ترين سازشي خواهان تطبيق قانون شريعت الله و اخراج سكولاريستهاي اشغالگر خارجي و مرتدين محلي از سرزمينهاي مسلمان نشين بوده اند .

گروههاي رفرميست التقاطي به روز شده، در چند دهه ي گذشته ودر كنار اشغالگران سكولار خارجي و حكومتهاي دست نشانده ي محلي و به موازات جهاد شريعت گرايان تلاش نموده اند كه فضای فکری اپوزیسیون تصنعي وگفتمان و فرهنگ اعتراضی هدايت شده و سازماندهي شده توسط سرويسهاي امنيتي ظالمين را در جامعه تعیین نمايند .

گروههاي رفرميست التقاطي به روز شده با استفاده از زبان گفتمان سكولاريستي حاكم بر روشنفكرنمايان ، متدهاي تبليغاتي روز دنيا، شعر، سرود، نمایشنامه، نشر روزنامه، كانالهاي ماهواره اي و شبكه هاي تلويزيوني محلي، نقد غربزدگی و وابستگی و حتي اعتراضات سازماندهي شده به جنايات اشغالگران خارجي و دیکتاتوری حكومتهاي دست نشانده به عنوان سمبل این وابستگی و غیره، بارها  و بارها افكار عمومي مسلمين و انرژي مبارزاتي آزاديخواهان و اصلاح طلبان خواهان تطبيق شريعت الله در جامعه را بدنبال خود کشیدند، به شکستشان کشانیدند و  بجز  بی حقوقی و محرومیت بیشتر چیزی نصیبشان نکردند.

این گروههاي رفرميست التقاطي به روز شده  هر گاه لازم شده توسط سكولاريستهاي جهاني و منافقين و مرتدين محلي ،‌جهت  حفظ اهداف و منافع دشمنان قانون شريعت الله و انحراف و سركوب خواستهاي شريعت گرايانه ي مسلمين ، به قدرت راه یافته اند  و از بازيگري در نقش  اپوزیسیون  به پرچمدار«حكومت خودي»  با شعار اصلاحات تدريجي تغيير وضعيت داده اند ، تا براي چندمين بار اين فرصت را به دشمنان قانون شريعت بدهند كه  بختشان را -این بار در حمایت از دولت خودی – در حفظ کل نظام جاهلي ،  و به دنبال خود کشیدن مردم و وجه المصالحه قرار دادن مبارزات و اعتراضات آنان ، جدا نمودن آنها از مجاهدين شريعت گرا و مسلح نمودن آنها در برابر اين مجاهدين بیازماید. اما  اين گروههاي رفرميست التقاطي به روز شده، در این آزمایش، بر خلاف دوره های گذشته، نه از حکومتهاي سكولار سوسياليستي و ليبرال محلي بلکه از مجاهدين شريعت گرا شکست سختی خوردند.

مسلمين بيدار و جريان بيداري اسلامي كه روشنفكران بنيادگرا و مسلح آن را نمايندگي مي كنند با ورود اشغالگران سكولار جهاني به سرزمينهاي مسلمان نشين و رو شدن خيانتهاي نابخشودني منافقين و سكولاريستهاي مرتد محلي ، نقش تعيين كننده اي در جامعه ي عصر رسانه اي مسلمين به دست آوردند ، و به صورت تدريجي ، وضع موجود و خواست مسلمين ، آنها را به سمت كسب قدرت حكومتي و خاتمه دادن به خيانتهاي حكومتهاي دست نشانده و دين فروشان مزدور و منافقين محلي كشاند .

البته اين روند در دوره آزمايشات فاجعه آميز چند دهه ي گذشته ي اخوان الشياطين ودر قدرت قرار گرفتن فاجعه انگيز آنان و صدمات وارد شده بر مسلمين، سرعت بيشتري به خود گرفته است. به همين دليل معادلات سياسي و اصول كفر به طاغوت و ولاء و براء و ميل به تطبيق قانون شريعت الله، كه در جريان مجاهدين شريعت گرا تبلور پيدا كرده است ، باعث گرديد رابطه ميان مسلمين با احزاب فرصت طلب و منحرف به ظاهر اسلامگرا و جريان مجاهدين شريعت گرا اساساً متحول گردد  و همين امر موجب آن شد كه زمين زير پاي اشغالگران سكولار خارجي و منافقين و مرتدين محلي داغ شود .

در چنين وضعيتي اشغالگران سكولار خارجي به همراه دست نشاندگان و منافقين محلي تلاش نمودند كه يكبار ديگر گروههاي رفرميست التقاطي به روز شده را در كنار تفاله هاي دور ريخته شده توسط آزمايشگاه جهاد ، در لباس اپوزيسيوني تصنعي به ميدان بكشانند ؛ تا با بازيگري در سناريوي تكراري آنان كل سيستم جاهليت در حال انقراض را از خطر برهانند .

اين بار مسأله داير نمودن چند مركز فرهنگي ، انجمنهاي خيريه يا حجاب خانمها و يا دعوا بر سر تقسيم كرسي، وزراء  و اموال مسلمين نيست ؛ بلكه مسأله مستقيماً موجوديت و بقاي منافقين محلي، حكومت دست نشانده ي فعلي و تامين منافع كفار اشغالگر خارجي و ممانعت از تطبيق قانون شريعت الله و تقابل دو منهج آشكار و واضح، يكي  بيرون راندن اشغالگران سكولارخارجي و نوكراني دست نشانده آنها از طريق مبارزات مسلحانه وتطبيق قانون شريعت الله بدون كوچكترين مداهنه و سازشي و ديگري توهمات اصلاح طلبي در قالب سيستم و قانون ديكتاتوري سكولاريستي آنهم تحت نظارت سكولاريستهاي اشغالگر خارجي و مرتدين محلي  و محافظت از حكومت و وضع موجود است .

در اين نبرد آشكار، به نمايندگي از اشغالگران سكولار خارجي و دست نشاندگان محلي آنها ،  گروههاي رفرميست التقاطي به روز شده  در قالب اخوان الشياطين و سلفي هاي مدخلي آل سعود و پس مانده هاي دين فروش سنتي و تفاله هاي آزمايشگاه جهاد، به عنوان بخشي از ارتش جنگ رواني اشغالگران خارجي و مرتدين محلي،‌ در برابر جريان آزاديخواهان شريعت گراي مسلح فرقه ي ناجيه قرار گرفتند .

نتيجه اين نبرد  شكست فاحش اين گردانهاي جنگ رواني دشمن و پيروزي مسلمين بوده است . پيروزي به اين معني كه با آنكه در بخشهايي از سرزمينهاي مسلمان نشين اين نيروها به همراه اربابانشان به كلي جارو شدند و قانون شريعت الله حاكم گرديد ،  مسلمين به صورت عموم  و بسياري از فريب خورده هايي كه به دنبال اين گردانهاي جنگ رواني دشمن صف كشيده بودند ، در انتهاي هر نبرد و رويدادي ،  به همان نتايج و شناختي رسيدند كه جريان مجاهدين شريعت گراي مسلح فرقه ي ناجيه در همان ابتداي امر در برابر جامعه قرار داده بود .

نتايجي چون اينكه : اين گردانهاي جنگ رواني و ستون پنجم دشمن در ميان مسلمين اهل اصلاحاتي نيستند كه منافع  اربابان آنها را به نفع مسلمين در معرض خطر قرار دهند، و هدف و كاركرد اصلي آنها، حفظ سيستم حاكميت دست نشانده و جدا نمودن مردم از دلسوزان آزاديخواه شريعت گرا و تسليم نمودن مردم در راستاي اهداف دشمنان مردم بوده و اصلاحات مورد ادعاي آنها سرابي بيش نيست و به جايي نمي رسد  . اين تجربه ي تكراري و  آگاهي ملموس ،  باعث گرديد كه مسلمين از گردانهاي جنگ رواني و ستون پنجم دشمن در ميان مسلمين عبور نموده و به منهج فرقه ي ناجيه بپيوندد . .

البته اين هم تنها و حتي مهمترین دستاورد مسلمين نبوده است ،  بلكه مسلمين همگام با عبور از اين بازدارنده ها از جريان فكري آلوده اي عبور كرد كه از التقاط مرجئه ها ، معتزله و خوارج شكل گرفته و در تمام طول تاريخ چند قرن اخير سرزمينهاي مسلمان نشين به عنوان يك مخدر و يا اپوزيسيون مخالف حكومتهاي ظالم، فرهنگ غالب بر جامعه ي مسلمين  را شكل مي داد . اين يك پيروزي تاريخي براي مجاهدين شريعت گرا و اكثريت قاطع مسلمين دردمند و ستمديده اي مي باشد كه در هر تحول و دگرگوني اجتماعي، حكومتهاي ظالم و دين فروشان فاسد  اميدهايشان را بر باد داده بودند .

آنچه به طور مشخص در دهه هاي گذشته جو و فرهنگ عقيدتي رسمي و اپوزيسيون اعتراضي غالب را شكل مي داد :

  • اعتراض به كمبودها و وابستگي و اشغالگري و حمايت از هم وطن ، همزبان ، و در پاره اي موارد دفاع ازساير مسلمين ،  به شرط آنكه ايني كه مورد اعتراض قرار مي گيرد ارباب خودشان يا ارباب اربابشان نباشد
  • دفاع از قانون شريعت و سازماندهي آزاديهاي فردي به شرط آنكه اصول قانون جاهلي مورد پذيرش اشغالگران سكولار خارجي مراعات شده باشد
  • دفاع از آزاديخواهان شريعت گراي در بند و تبعيد شده و درحال اعدام به شرط آنكه بر عليه قانون اساسي سكولاريستي حاكمه و يا حكومتهاي دست نشانده اقدام منفي انجام نداده باشد
  • و…

حالا تصور كنيد كه دوره اي فرامي رسد كه مسلمين آزادانه تمام اين اگر و بايد هاي كپك زده ي فاسد را كنار زده و اگر و بايد هاي قانون شريعت الله كه تامين كننده ي واقعي امنيت و رفاه براي همگان است جايگزين مي گردد .

در اين مرحله ي جديد ، قانون شريعت الله است كه معيارعمل و خواسته ها مي گردد . بي جهت نيست كه كفار اشغالگر خارجي و تمام منافقين ، دين فروشان و مرتدين محلي بر عليه  این مرحله ي جديد  با همديگر متحد شده اند .  اين شرايطي كه باعث اتحاد تمام منافقين ، كفار و مرتدين گشته است را اجراي قانون شريعت الله و پافشاري مسلمين بر اجراي چنين قانوني و سازش ناپذير بودن مجاهدين شريعت گرا به بار آورده است كه حاضر نيستند بر سر اجرايي شدن قانون شريعت الله در جامعه با هيچ كسي وارد معامله گردند .

پس اين شرايط، با آنكه تبعيت ازاستراتژي هاي قانون نازل شده از آسمان است ،  اما مانند باران بر مسلمين نازل نشده است ؛ بلكه طبق اصل «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» خود مسلمين اسباب تحقق آن را ايجاد كرده اند . امروزه با مراجعه به تمام رسانه ها ي ماهواره اي،  اينترنتي، روزنامه اي، فضاهای مجازی و حتي محافل كوچك دانشگاهي و دوستانه و خانوادگي مي توان به اين مهم دست يافت كه بدنه ي اين جريان و جنبش در عمق جامعه ي مسلمين و حتي ساير جوامع بشري ريشه دوانيده است .

امروزه شاهديم كه گفتمان به اصطلاح صلح آميز و ميانه روانه و غير مسلحانه ي اخوان الشياطين و سلفي هاي مدخلي هم از سكه افتاده و اين جريانات مخرب عملاً در ارتش كفار اشغالگر خارجي و مرتدين محلي جا خوش كرده اند و اين ميانه روي و غير مسلحانه بودن آنها تنها در برابر دشمنان قانون شريعت الله بوده و تا سر استخوان در برابر مسلمين شريعت گرا تندرو و مخلصانه در خدمت دشمنان مسلحانه ي آنها هستند، به همين دليل  بازارشعارهاي رياكارانه ي  چندش آورشان نيز بي رونق شده است .

ما بوديم، كه  با توكل بر الله، زمينه را فراهم نموديم  تا اينچنين خيانت آشكار و اهداف ضد اسلامي آنها شفافانه در اختيار عموم مسلمين قرار گيرد . پس، اين هم، پيروزي جريان مسلمين شريعت گرا است ؛ تا با اتكاء بر آن، به پيشروي خود ادامه داده و اينگونه افشاگريهاي غير قابل انكار را به پيروزي جنگ ميان جبهه ي اسلام و جبهه ي جاهليت تبديل كنيم .

اما اين شكست آشكار و انزواي موزيانه ي دشمنان سکولار- صهیونی اشغالگر خارجي و منافقين و مرتدين محلي به معني از ميدان خارج شدن و حذف سياسي اين نيروهاي متحد در تمام سرزمينهاي مسلمان نشين نيست، اين نيروهاي متحد به همراه گردانهاي جنگ نرم و رواني خود، كه در قالب احزاب و گروههاي دين فروش خائن و جوجه روشنفكرنمايان سكولار بي هويت ابراز وجود نموده اند، همچنان تمام تلاششان را برای مانع ایجاد کردن در برابر جنبش انقلابی مسلمين جهت جلوگيري از نابودي كامل سيستم جاهليت و به سازش كشاندن اين جنبش به كار خواهند گرفت .

جريان ما چاره اي ندارد جز اينكه اين تفاله ها و موانع را كنار زده و راه را براي خيزش سراسري مسلمين در بند هموار نمايد. در اين نبرد آشكار باید پیشروی هاي روبه رشد عقيدتي و آزادسازي هاي مسلمين در سراسر سرزمينهاي مسلمان نشين را دید و به آن متکی شد.ما از این پیشروی هاي غير قابل انكار و كاملاً ملموس نیرو می گیریم و امید به پیروزی و راه واقعی رسیدن به پیروزی را به میان مسلمين تحت سلطه ي افكار و قدرت جاهليت مي بريم .

چنانچه قبلاً يادآور شديم تغيير و دگرگوني كار خود مردم است و همچون باران از آسمان نازل نمي شود و تغييرات اجتماعي نيز بي ربط به مبارزات و جنبش هاي فكري و نظامي جاري در جامعه نيست و خود به خود و بي ربط با مردم شكل نگرفته و نمي گيرد . پس تغيير را بايد ساخت و اين اساس استراتژي و مبناي هرتاكتيك و نقشه ي عمل و حركت جريان ما در دل تحولات سياسي در سرزمينهاي مسلمان نشين و در سطح جهاني است .

در اين صورت به جاي خود زني و ناله سر دادن در مورد ضعف و بحران و پراکندگی جنبشهاي مجاهدين شريعت گرا، و به جاي فراموش كردن امروز و کلیشه سازی و مقوله سازی از گذشته اي غير قابل تكرار، و کلی بافی و لفاظی در مورد رهبری و سازماندهی انقلاب شريعت گرايان وتغييرات وهمي تدريجي  و بجای همه این نمی شودها و نمی توانیم ها و مجاز نیستیم ها باید به آنچه كه جامعه ي مسلمين درتجربه فهميده تئوري بافهاي باسواد ما در سطح وسيعتري دركش كنند و کلیشه هايي كه ساخته اند و قصد دارند دنیای واقعی امروز ما را با این کلیشه ها  تبیین و تحلیل کنند را دور بريزند تا بدیهی ترین واقعیات  جامعه را كه همگي دركش كرده اند را نيز بینند و مورد محاكمه و تمسخر عموم قرار نگيرند .

در اين صورت بايد به مصالح واسباب عقيدتي و مادي موجود – که محصول مستقیم پیروزی ما مسلمين در یک نبرد مشخص با كل سيستم جاهلي مهاجم و مزدوران محلي است – تكيه كرد و انقلاب اسلامي را در روی زمین، و در دل مبارزات جاری مسلمين و مجاهديني  که با پرچم  قانون شريعت الله حقوق خود را طلب میکنند سازمان داد.

  • ياوه سرايي به سبك مجاهدين شريعت گرا جهت اهداف ضد شريعتگرايان:

زماني كه اشخاصي بريده –  جهت سياه نمايي جرياني خاص از مجاهدين –  اقدام به نشر ندامتنامه هايي در قالب ادبيات جهادي رايج نمودند ، اكثر كساني كه به شيوه اي از اين جريان انتقاداتي داشته و به نحوي فاصله گرفته بودند ،  يكشبه و بدون در نظر گرفتن ايراداتي كه وجود داشت ، به جريان مخالفي پيوستند كه اين تفاله ها به سناريو سازي در باره ي آنها پرداخته بودند .

اين گفتارهاي آشفته اما هدفمند خاله زنكي، چنان روشن و آشكار سازش و همكاري با نيروهاي ضد شريعت گرا  و توهم رياكارانه ي اصلاحات به سبك اخوان الشياطين و سلفي هاي مدخلي آل سلول را تئوريزه  مي كرد كه تنها منافقين و خنثي ها مي توانستند از آن دفاع كنند .

مطالب اين نوشته ها آخرين دست و پازدنهاي ملاهاي زن زده اي ( مانند شخص سرما زده يا گرما زده)  است كه قصد دارند با همان سبك خانمهاي خانه دار قرون وسطايي، علت بيمار و فاسد بودن خود را به گردن ديگراني بياندازند كه نخواسته اند اين شترمرغها را در جايي كه ميلشان بوده است منصوب نمايند، جايي مانند ارگانهای قضائی، آموزشی، هيئت شرعي يا آخوند يك مسجد يا هرچيزي كه نياز به كار عملي نداشته باشد و تنها حرف بزنند و بس .  اما براي حرف زدن در هر تخصصي هم بايد علم و آگاهي كافي داشته باشند؛ ممكن است يك دبيرستاني رشته ي تجربي در يك جمع بيسواد و نا آگاه ‍ژست دكترها و اداي متخصصين را در بياورد و از طرف حاضرين هم مورد تشويق و اكرام قرار گيرد،  اما در جمع اساتيد دانشگاه و متخصصين چنين اداهايي در حد اداهاي يك دلقك و طنز گو ارزش دارد .

زماني كه شخص علم كافي براي كارهاي علمي را ندارد و عرضه ي كارهاي عملي و بدني هم در او ديده نمي شود، و با اين وجود، توقع دارد كه مانند علماء و متخصصين با وي برخورد شود؛ چه چيزي بايد در انتظارش باشد؟ به همين دليل مي بينيم كه سخنرانيها و داستان سرائيهاي آنها تئوريزه كردن جريان خنثي ها و بيماران  در قالب ادبيات جهادي است .

با اينكه اينها در صف اخوان الشياطين و سلفي هاي آل سعود قرار گرفته اند ، اما تفاوتي كه اين تفاله هاي به بن بست رسيده ي دلسرد با اين دو جريان دارند در اين است كه هدف و برنامه اي كه زحمت تئوريزه كردنش را قبول كرده اند نه در خدمت منافع حزبی و دنيوي آنها بلكه الگويي جهت نمايش سرگشتي آنها و تائيد بحران سازي مفتي هاي انگليس نشيني چون ابوبصير، السباعی ، سروش ، کدیور و ديگر مفتيان كتابخانه اي ساكن در تحت حاكميت مرتديني است كه در جنگ مسلحانه با آزاديخواهان شريعت گرا با اشغالگران سكولار خارجي متحد شده اند و خدمتي بي مزد به دشمنان قانون شريعت الله مي باشد .  هدف مستقيم آنها فرموله  و بيان كردن اين خيانتهاي آشكار است . با شناختي كه از رده هاي پايين و مسلح مخالفين دارم، شك ندارم اگر چند مورد از  اين موجودات در صف مخالفين قرار بگيرند جمع مخالفين رسواتر شده و آنها را از درون مي پاشاند .

اما اگر اين موج تفاله ها مي تواند  ، با وجود بحران هويتي و عقيدتي،‌ از پايگاههايي خاص تا حدودي دوام يابد به اين دليل است كه  مخاطبين آنها يكشبه مثل قارچ نرويده اند، بلكه بيماراني هستند كه به واسطه ي اين گفته ها بر بيماري آنها افزوده شده و بر اين باورند مسير اصلاح را طي مي كنند در حالي كه در مسير افساد و نابودي قدم گذاشته اند و با اين وجود در تلاشند به الله و رسولش و مومنين  خدعه و نيزنگ بزنند ، غافل از اين كه خودشان را فريب مي دهند .

پس زمينه هاي ظهور چنين بيماريهايي توسط همين افراد فراهم شده بود و زماني كه بيماري عود مي كند برجسته مي گردد . وجودبيماري كاري به محيط اطراف ندارد ؛ محيط اطراف به آشكار شدن چنين بيماري كمك مي كند. شخصي كه سرطان يا يك بيماري پنهاني دارد آزمايشگاه  مقصر نيست كه  بيماري او را آشكار مي نمايد، به همين ترتيب جهاد و قتال يك آزمايشگاه پيشرفته اي است كه به تدريج سالم و بيمار را از هم جدا مي گرداند و نبايد گناه  فاسد و تفاله بودن اين اشخاص را بر گردن جهاد و مجاهدين انداخت .

البته برداشت اشتباه نشود كه اينها طبق نقشه ي از پيش طراحي شده اي  عمل كرده اند تا قدم به قدم به چنين پرتگاهي نزديك شوند؛ از لحاظ ظاهر دنيوي  دشمنان ما نقشه ها و سناريوهايي را جهت مديريت بحران و مديريت انقلاب در اختيار دارند، با اين وجود  اكثر اين مفتيان يا بيماران  با آنكه زمينه هاي انحراف و خيانت را دردرون خود پرورش داده اند، اما  بدون مزد و ناخواسته بازيگر اين سناريوهايي هستند  كه دشمنان كارگرداني آن را بر عهده دارند. واقعيت اين است كه زمینه و اساس این نوع  گفتمانهاي خاله زنكي آميخته شده با ادبيات ملائيستي و پياز داغ شبهه جهادي  ، چیزی جز دست شستن از قتال و توجيه بيماري دروني و توجيه تسليم شدن به استراتژي  اتحاد با كفار بر عليه مسلمين نمي تواند باشد .

صاحبان اصلي سناريوي طرح شده و پيشكسوتان استراتژي بحران سازي در ميان مسلمين به صورت عموم و جريان آزاديخواهان شريعت گرا به صورت اخص، كفار سكولار جهاني و لابيهاي صهيونيستي هستند ؛  و اينها از كانال حكومتهاي دست نشانده اي چون آل سعود ، قطر ، اردن ، تركيه و غيره  انواع شاخه هاي به ظاهر اصلاحگراي اسلامي و حتي سلفي جهاديش را نيز دارند . يكي سلفي هاي مدخلي آل سعود ، ديگر اخوان الشياطين و آخرين دسته هم شامل سلفي هاي به ظاهر جهادي چون ابوبصير و غيره .  پس اين تفاله هاي جهاد دير رسيده اند و حتي به درد دشمنان هم نمي خورند و صندلي آنها قبلاً اشغال شده است . به همين دليل ما به اينها عنوان كارگران و بازيگران بدون مزد را داده ايم .

اينها اگر خواهان پيدا كردن نقش بيشتري در حد اين سه طبقه ي ياد شده هستند بايد بسيار بيشتر از اينها  در هويت جهادي و شريعت گرا بودن خود شك و تجديد نظر نمايند ؛ البته تنها دست شستن از يك جريان جهادي خاص كافي نيست، بلكه بايد از برنامه  و سناريوي طراحي شده توسط  كفار جهاني و مرتدين محلي كه از كانال مفتيان خائن و منحرفين كوتاه بين و تاجران جهاد ارائه شده است نيز پيروي كنند و اخلاص و لياقت  خود را در اين زمينه آشكار گردانند .

اما تحولات و دگرگونيهاي سرزمينهاي مسلمان نشين كاملاً بر خلاف داستان سرائيها و تحليهاي اين دراويش و تفاله ها در حال جريان است .  از زمان تشكيل اولين جرقه هاي جريان شريعت گرايي توسط رشيد رضا و امامان شهيد –  بأذن الله –  حسن البناء و سيد قطب و عبدالله عزام و…  تا امروز  جامعه و آزادي خواهان شريعت گرای اهل سنت راديكال تر شده و اين موجودات واپسگرا در میان اهل سنت نيز روز به روز در برابر كفار اشغالگر خارجي و مرتدين محلي سازشكارتر و مطيع تر گشته اند . به همين دليل امروزه  ناچار شده اند با ادبيات خاله زنكي  بدیهی ترین واقعیات را  انکار کنند تا بيماري دروني و بي غيرتي خود را پنهان نموده و دنیای ذهنی شان را نجات دهند.

اينها آشكارا از جبهه و صف مردم اسباب كشي نموده و به صف دشمنان مسلمين پيوسته اند و جهت پنهان نمودن اين تغيير صف از ادبيات و جملاتي استفاده مي كنند كه كسي متوجه اين تغيير مكان نشود .  تحت تاثير رسانه هاي كفار جهاني، مرتدين و منافقين محلي؛ یاس ، سرخوردگی و بحران هویتی خودشان را با جامعه ي در حال تكاپو ي مسلمين اشتباه گرفته اند. اينها مي خواهند گل در چشم مخاطبين خود بپاشند غافل از اينكه جنبش آزاديخواهي در برابر اشغالگران سكولار جهاني  و شريعت گرايي نه تمام شده و نه بحران دارد و نه منحرف شده است .

گفته هاي اینها ممکن است وصف حال آميخته با دروغ و شبهه ي افرادي خاص در ميان هزاران مبارز باشد اما ربطی به واقعیات جامعه و منهج اساسي مجاهدين كه از رسانه هاي رسمي آنها نيز ارائه گشته است ندارد . جريان شريعت گرايان رادیکال تر و اصولي تر از همیشه در جریان است، و اصرار بر تحكيم شريعت و عدم معامله بر سر آن  بیش از همیشه در بطن این مبارزه است.

آنچه شکست خورده  و به آخر خط رسیده است انقلاب مخملی و بحرانسازی نیروهای ملي مذهبي و خيالبافي هاي اخوان الشياطين و مدخلي هاي آل سعود و ديگر مفتيان كتابخانه اي كشانده شده به صف دشمنان قانون شريعت الله است.

چند بار دیگر و در چند سرزمين مسلمان نشين آزاديخواهان شريعت گرا به همراه اقشار مختلف جامعه باید پرچم آزادی و قانون شريعت الله را با خون خود  بالا ببرند و چند بار دیگر باید در رسانه هاي خود بر غير قابل معامله بودن قانون شريعت الله و آزاديخواهي خود گواهي دهند تا گمراهان و فريب خوردگان باور کنند که جنبش و جريان آزاديخواهان شريعت گرا زنده و رادیکال تر از همیشه در جریان است؟!

فريب خوردگاني که با یک نسيم مخالف سردیشان مي شود تماما به جبهه ي خنثي ها و يا دشمنان

قانون شريعت غش می کنند چرا با طوفان غير قابل انكار و خروشان شريعت گرايان و مردمان

ستمديده حالشان جا  نمی آید؟ چرا این دشمن زدگی شان[۲]بر طرف نمی شود؟!

پاسخ روشن است: استراتژی و خط منهجي و حركتي  چنين موجوداتي در طول تاريخ چنین ایجاب میکند. این موجودات با انشعاب از افق انقلاب و شريعت گرايان اعلام موجودیت کرده اند و ناگزير از پذيرش استراتژي اسلاف خود هستند و يا در بسياري موارد ناگزیراند در انبان طبقات دیگري كه از صف مجاهدين فاصله گرفته اند بدنبال استراتژی بگردند و در نهايت مي بينيم بار ديگر تاريخ اين موجودات تكرار مي شود، پس نمي تواند پديده اي نوين باشد .

نكته ي قابل توجه اين است كه امروزه با وجود تمام كشت و كشتارها و زندانها و شكنجه ها و محدوديتهايي  كه از جانب تمام كشورهاي سكولار و مرتدين محلي بر آزادي خواهان شريعت گرا و مسلمين وارد مي شود ، واقعيت در سرزمينهاي مسلمان نشين دال بر انزوا و شكست آلترناتيوهاي اشغالگران و دين فروشان تحت حاكميت آنها و مفتي هاي كتابخانه اي و منافقين محلي و رو آوري مسلمين به سياستهاي شريعت گرايان مجاهد در برابر اشغالگران و منافقين و مرتدين محلي است .

ريشه بحران هويتي و سياسي ملاهاي ترسو و وراج دور ريخته شده و مجريان گفتمانهاي خاله زنكي وغوغاسالاري و عوام فريبي اين دسته از موجوداتي كه در تصفيه خانه  و آزمايشگاه جهاد عنصر فاسد تشخيص داده شده و دور ريخته شده اند در همين واقعيت انكار ناپذير نهفته است . همين واقعيت حاكم بر زمان ما تمام تحليها و تئوريهاي خاله زنكي و يأس پراكنيها و نمي شودهاي اينها را يكي پس از ديگري نقش برآب كرده است و همين امر اساس بحران هويتي اين موجودات است .

  • ملاهاي ترسو و مجريان گفتمان هاي خاله زنكي كجا ايستاده اند ؟

هنگامي كه خيانت تاجران جهاد و جنگ نيابتي آنها براي كفار سكولار جهاني و مرتدين محلي آشكار گرديد و « ملاهاي ترسو و مجريان گفتمانهاي خاله زنكي  » تصميم گرفتند در نقش خط نگه دار سنن و روشهاي مجاهديندر برابر نظام اسلامی و برادران ما ظاهر شوند ، البته اين اولين بار نيست كه در يكي دو دهه گذشته در يك بحران هويتي و فرار از مسؤليت عده اي به فكر آداب و اخلاق و شيوه و سنت من درآوردي و آشفته و رمز آلود مي افتند ؛ در همين يكي دو دهه گذشته  در برابر جريان بنيان جهاد عليه سكولاريسم ( القاعدة الجهاد ضد العلمانیه ) نيز همين بازيهاي تكراري را به نمايش گذاشتند .

اين بار ،  و مثل هميشه ،  اين موضع گيري در مقام داور، از فرط علاقه و عشق به جهاد و روش و منهج  مجاهدين شريعت گرا نبوده و نيست ؛ بلكه همجهتي و دفاع عملي از سياستهايي است كه در نهايت به نفع سكولاريستهاي اشغالگر خارجي و مرتدين محلي تمام مي شوند و اين داوران اخلاقي عملاً در كنار دشمنان قانون شريعت الله قرار مي گيرند .

اگر دقت شود اين موجودات در تمام مواردي كه بيان مي كرده اند بر مبناي اهداف سياسي و برداشت شبهه انگيز و منحرف خود حركت كرده و مي كنند نه بر اساس اخلاقيات ، روشها و منهج رسول الله صلي الله عليه و سلم و قانون شريعت .

زماني كه منزلي آتش گرفته است و کسی به جای خاموش كردن آتش به اندازه ي ريش و پاچه شلوار و سيواك و آداب توالت خاموش كنندگان و يا صبر كردن به اميد اينكه باران ببارد و آتش را به صورت تدريجي خاموش كند ، در برابر خاموش كنندگان آتش مانع مي تراشند ، در واقع دارند موضع سیاسی خود را اعلام میکنند. دارند به صورت عملي  وزنه را به نفع مواضع طرفی که منزل را آتش زده است سنگین تر میکنند.

این واكنش در يك موقعيت حساس از زور خوش اخلاقی و تعليم روش و منهج نیست، بلكه از فرط

بد سیاستی و خارج شدن از منهج است .زماني كه اشغالگران سكولار خارجي از كانال منافقين و مرتدين محلي سرزمينهاي مسلمان نشين را به اشغال خود درآورده اند و عده اي از انقلاب نماها و تاجران جهاد يا با همين منافقين و مرتدين محلي متحد شده و جنگي نيابتي را نمايندگي كردند و يا عده اي  با انشعاب و در پيش گرفتن سياستهاي نادرست با دسته ي قبل و دشمنان قانون شريعت الله و اشغالگران هم مسير و هم سنگرگشتند و چيزي از تطبيق قانون شريعت الله و اهداف اسلامي جهاد باقي نگذاشتند ، بخش اعظم مجاهدين و حتي عده اي از علماي كتابخانه اي هم به نقد اين موضع گيريها – به سبك خود – پرداختند اما دسته اي در اين ميان مضمون بحث را کنار گذاشتند و  علیرغم اینکه بعضا  ادعا کردند با  انتقادات ما به اين جريانات و احزاب منحرف موافقند ، مساله اصلی شان خرده گيري از لحن و بیان و شیوه ي ما بود و نه مضمون این بحث .

كساني كه مي گفتند كار فلان حزب در پيوستن به تركيه يا آل سعود و قطر و آمريكا و ناتو و غيره را غير شرعي مي دانيم اما بجای نقد و رد این حركتهاي فاجعه انگيز توجیه میکردند که  ممكن است شرايط آنها را مجبور به همكاري با كفار و مرتدين بر عليه مسلمين مخالف خود نموده باشد ، و در عوض،  به بدترين شيوه ي ممكن و با بدترين الفاط و در تمام رسانه هاي موجود به نظام اسلامی ما و به دنبال آن تمام جریانات و جماعات مخالف اربابان خود می تاختند.

بايد مشخص شده باشد كه این معلمین اخلاق و تمام كساني كه مي گفتند برادران شریعت گرای ما منحرف شده اند و عمل اين منحرفين را قبول نداريم ، چرا امروزه در برابر انحرافات و كارهاي آشکارا و صریحا ضد اسلامي اين احزاب و گروههاي منحرف متحد با جریان سکولار – صهیونیستی مهاج اشغالگر صدایشان در نمی آید.

معلمین اخلاق امروز و تئوريسينهاي سابق جهاد كه در يكي از سرزمينهاي تحت نفوذ كفار همچون انگليس، کانادا و اردن و غيره ساكن شده اند نیز همان شیوه ناپسند مدافعین شرمگین  احزاب دموكراسي خواه متمايل به سياستهاي سكولار اشغالگران و مرتدين را در پیش گرفته اند. با گذشت و تساهل و دست و دلبازی سیاسی و توجيهات من در آوردي كه خاص برخورد چنین معلمین اخلاقی به احزاب منحرف و استراتژيهاي كلان اشغالگران است اعلام می کنند «ما كه با آمريكا تعاون و همكاري نكرده ايم، با تركيه و آل سعود همكاري داريم ، اگر اينها متحدين آمريكا هستند  فوقش اين است كه ما با كفار و مرتدين بر عليه شيعيان و خوارج همكاري مي كنيم»؟!

مي بينيم كه  حساسیتها ناشی از منهج و برنامه است.  اين افراد  از هشدار ما در برابر مباحثی که مضمون ضد شريعتي آنها اظهر من الشمس است بر افروخته می شوند و خط قرمز می کشند و فریاد شان به هوا بلند می شود که «آداب و سنن گفتگو و جهاد از دست رفت»  اما در برابر از دست رفتن مسلمين ، کلیت قانون شريعت و خط صحيح جهاد، به این بسنده می کنند که   «صبر کنیم ببینیم  آخرش چه مي شود »! آیا روشن نیست که  دغدغه اخلاقیات و بحثهاي خاله زنكي نيمه ملاها  ، و به اصطلاح داوران، در واقع نيمه ي پنهان و غير رسمي نيروي پشتيبان و حمایتگر از احزاب و گروههاي منحرف و در نهايت اشغالگران خارجي در جنگ رواني بر عليه مسلمين و قانون شريعت الله است  ؟

اگر دقت شود تا آنجا هم که به سنن و شیوه های قانون شريعت در مورد هجرت و جهاد  مربوط می شود، این افراد کارنامه درخشانی ندارند. هر جا منفعت سیاسی شان اقتضا کرده  از هر نوع خط قرمز عبور کرده اند و به روی خود هم  نیاورده اند. از عدم  هجرت به دارالاسلام  و برچسب زني بدون دليل به مسلمين شريعت گرا همچون لفظ خوارج و رافضي كه درفحشنامه هاي خود گنجانده اند و جاري نمودن جويبارهاي خون مسلمين در عراق و شام و يمن وساير سرزمينهاي مسلمان نشين و در نهايت توجيه خائنانه ي هم پيمان شدن با آل سعود و تركيه در جنگ با مسلمين ، زمينه را براي اتحاد تمام حكومتهاي مرتد منتسب به اهل سنت با آل سعود تحت عنوان « اتحاد جهت جنگ با ارهاب » فراهم نمودند و تا به حال جيك يكي از آنها هم در نيامده است .

اين يكي از اهداف اين منحرفين بوده است و طبيعي است كه نبايد با آن هم مخالفتي داشته باشند ، اينها فقط بخشي از خدمات و واكنشهاي اين معلمين اخلاق جهاد نماست كه بوق كرنايشان گوش همگان را كر نموده است . بايد قبول داشته باشيد كه كلاه داوري و خط نگهدار اصول و منهج برای کسی که هر جا منفعت سیاسی سكولاريستهاي جهاني و دولتهاي دست نشانده ي آنها اقتضا کرده  از هر نوع  خط قرمزی عبور کرده است ، کمی گشاد است.

حالا چرا این منشعبین اتحاد گرا [۳]در هشدار ما به «تاجران جهاد و مجريان جنگ نيابتي» خود را ناچار دیده اند  در برابر ما و در کنار آنها ظاهر شوند؟

یک علت آن استکه استراتژی اعلام شده این دسته از مجريان جنگ رواني بر عليه دولت اسلامی و مجاهدين شريعت گرا و متحد کردن نیروهای مسلح مخالف با جريانات شريعت گرا است  و این در عمل جز یکی شدن با انشعابیون قدیمی تر از جريان شريعت گرايان و ديگر مخالفين سکولار جهانی و منطقه ای معنائی ندارد.

طبیعی است  که نمیتوان از جرياني جدا شد واتحاد با همان جريان را علت وجودی خود تعریف کرد! برعکس  تنها دوری بیشتر و مخالفت  و تشدید اختلاف نظرات و مرزبندی ها با جرياني که از آن جدا شده اند میتواند هویت و موجودیت اين مجريان جنگ رواني بر عليه مجاهدين  را تعریف و قابل دفاع کند.

بنا براین وقتی این موجودات از اتحاد مبارزين و انقلابيون صحبت میکنند منظورشان اتحاد علیه  مبارزين و انقلابيون شريعت گراست و طبعا بهترین کاندید برای این اتحاد نیز جماعت فاسدشده  و به انحراف كشيده شده اي است كه در گذشته از سابقه ي خوبي برخوردار بوده است .

سوء استفاده از این موقعیت اين مجريان جنگ رواني بر عليه مجاهدين  را وادار کرده است که اولاً در حالیکه انتقاد بافی و شبهه پراكني و برچسب زني هاي غير شرعي علیه  ما به ستون ثابت نشریه ها و رسانه هاي همسو با آنها تبدیل شده، انتشار سكولار ترین و ضد قانون شريعت ترین نظرات از جانب مجريان سكولار زده ي جنگهاي نيابتي را بروی مبارک نیاورند و ثانیاً هشدار ما در مورد خطر تبدیل این برچسب زني هاي شبهه انگيز غير شرعي به ريخته شدن خون مسلمين بي گناه و انحراف اهداف آزاديخواهان را فرصت مناسبی  برای بازهم حمله به ما و دفاع عملی از این مجريان جنگهاي نيابتي ببينند، و به خیال خود با یک تیر دو نشان زدند. هم با ظاهر شدن در نقش داور در مورد جنگ رواني و دروغپراكني بر عليه مجاهدين شريعت گرا شركت جسته و يا سکوت کردند و هم در ادامه سنت انحرافي مخالفت خوانی و انتقاد بافی علیه جريان مجاهدين شريعت گرا  لگد دیگری به  جريان مجاهدين شريعت گرا زدند.

حسن دیگر این نوع موضع گیری برای اين مجريان جنگ رواني بر عليه مجاهدين ایناست که  این سوال طبیعی که «چگونه شما اتحاد با واسطه يا بي واسطه با سكولاريستهاي جهاني به رهبري آمريكا و از كانال حكومتهاي دست نشانده و مرتدي چون آل سعود و تركيه و قطر و غيره بر عليه مجاهدين شريعت گراي مخالف خود را جزو منهج اسلامي دانسته و میخواهید با آن متحد شوید» را فعلا ماستمالی و لاپوشانی کنند، و بحث را از منهج و استراتژي به روشها و سلايق ببرند، و هشدار منهجي علیه سكولار ترين موضع گيريها و مباحثی که تا کنون تحت نام قانون شريعت الله  و مجاهدين مطرح شده را با یک هشدار اخلاقی توخالی و بی پایه در مورد روشها و سلايق ، لوث و تخطئه کنند.

پشت موضعگیری اين مجريان جنگ رواني برعليه مجاهدين چنین توطئه ها وحسابگریهای ويرانگري خوابیده است.  آن وقت جالب این جاست که چنین حساب گرانی به ما انگ خوارج و در پاره اي موارد رافضي بودن و غيره می زنند. هدف از اين برچسبها چیزی بجز ترجیح دادن منافع كفارسكولار جهاني و مرتدين محلي وراضي نمودن حسادت دروني خود بر مصالح مسلمين و ستم ديدگان نیست.

ما از اين مجريان جنگ رواني بر عليه مجاهدين  مي پرسيم چه كساني خوارج هستند ؟ كساني كه جهت محافظت از دين، خون، ناموس، مال و ثمره ي جهاد مسلمين همه را به وحدت بر عليه دشمن مشترك و پرهيز از غلو، تند روي و مجريان جنگهاي نيابتي و مزدورين دعوت مي نمايند خوارجند ؟ يا آنكه بدون دليل شرعي جهت شعله ور نمودن جنگ مذهبي در عراق تمام شيعيان جهان را مرتد مي داند و يا تمام اهل سنت را ناصبي معرفي مي نمايند و يا جهت شعله ور نمودن جنگ ميان اهل سنت و رهانيدن اشغال گران و كفار سكولار جهاني از اتحاد مسلمين واژه ي خوارج را جهت قتل عام مسلمين توسط همديگر به كار ميگيرند؟ اينها به چه بهانه ي شرعي اسباب جاري كردن خون مسلمين  توسط همديگر را فراهم مي نمايند؟ اينها به چه دليل شرعي همكاري و تعاون با كفار اشغالگر خارجي و مرتدين محلي بر عليه مسلمين را روا مي دانند؟  غوغاسالاري و دروغپردازي اينها تا كي مي تواند دوام داشته باشد و از مسلمين قرباني بگيرد؟

 

  • سناريوي رقت انگيزسرگشتگان جدا شده از جريان مجاهدين :

مشکل همه نیروهای جدا شده از جريان مجاهدين شريعت گرا در این است که باید مدام حقانیت  جدائی شان از جريان مجاهدين شريعت گرا را برای خود و دیگران اثبات کنند. و این ضرورت ، خصلت سیاسی و منهجي مشترکی به همه آنها میبخشد: ضدیت با جريان مجاهدين شريعت گرا و سیاستها و روشهایش.

وقتی نیروئی از یک حزب يا جريان جدا می شود، اگر نخواهد خانه نشین بشود،  باید بتواند حزب  و نیروئی رادیکال تر و قدرتمند تر و فعال  تر از حزبی که ترک کرده است سازمان بدهد. اگر نتواند، خواه ناخواه در انظار جامعه و حتی در ذهن و صفوف خودش کارش قابل توجیه نخواهد بود. تراژدی جداشدگان از ما اینست که قادر به ایجاد دولت ، جريان ، حزب و سازمانی قویتر از جريان و دولتي  که ترک کرده اند نبوده اند و نمی توانند باشند.   چرا که نمی توان از این جريان شريعت گرا و از موضع  شريعت گرايي آن و منهج صحيح و روشن آن انشعاب کرد .

جريان مجاهدين شريعت گرا در برنامه و استراتژی و شیوه های فعالیتش مظهر و نماینده ياصولي و بنيادي بودن  و سرسختی و یک دندگی و سازش ناپذیری ای است که الله متعال آنرا کلید محبوب و مردمي شدن قانون شريعت الله می داند. انشعاب از چنین جريان و تشكلي آغاز دور شدن جدا شدگان از این اصولي و بنيادي بودن و از این استراتژی و سیاستها و چرخش بیشتر و بیشتر به گمراهي و جاهليت و سكولاريسم است. حتی اگر خود چنین فکر نکنند و دلیل دیگری برای انشعاب شان بتراشند، از یک موضع ضد شريعتي از جريان مجاهدين شريعت گرا جدا می شوند و در ادامه بیشتر به گمراهي و جاهليت می غلطند.

مسلحين رياست و شهرت طلب جداشده  دقیقا همین سیر را طی کردند و مفتي هاي كتابخانه اي مقيم سرزمين كفار محارب كه در جنگ رواني بر عليه مجاهدين شريعت گرا شركت داشته اند نيزبه ناچار قدم در همین راه گذاشته اند .

مشکل دیگرجدا شدگان از جريان مجاهدين شريعت گرا این است که جدائی آنها ، بر خلاف انتظار و ادعایشان  ، با آنكه باعث كشته شدن هزاران مسلمان بي گناه و مخلص گشته است اما  تاثیر منفی كشنده ای بر تشكيلات منسجم مجاهدين شريعت گرا نداشته است.

زماني كه عده اي با ادعاي اينكه :

  • جريان منحرف شده
  • جريان مخالفين خود را مجبور به بيعت مي كند
  • جريان مخالفين خود را تكفير مي كند
  • جريان اصل در مورد عموم مسلمين را كفر مي داند
  • جريان خوارج اين عصر هستند
  • جريان از توليدات روسيه ، آمريكا ، جزاير قناري ، موجودات ناشناخته ي كره ي مريخ و غيره هستند
  • جريان جهت زشت نمودن چهره ي اسلام توليد شده و آمريكا و روسيه مي خواهند از اين كار جلوگيري كنند
  • و جريان غيره و غيره است و اين كار و آن كار كرده و… و رسما از اين جريان اصولي شريعت گرا فاصله گرفته و علاوه بر آن در جنگ رواني و يا مسلحانه بر عليه آن در صف دشمنان قانون شريعت الله قرار مي گيرند.

قاعدتا باید آثار و عواقب این انحرافات عدیده  در جرياني كه از آن فاصله گرفته و بر عليه آن اعلان جنگ رواني و مسلحانه نموده اند سریعا خود را نشان بدهد. هر چه باشد «به اصطلاح شيوخ و علماي معروف و پیروان واقعی اسامه بن لادن»  به همراه مريدان شيوخ دستگاه آل سعود جريان مجاهدين شريعت گرا  را ترک می کنند و انتظار همه اینست که تشكيلاتي  که بجا مانده  در غیاب این به اصطلاح نمایندگان واقعی جهاد ،یک سره در گرداب انحرافات عدیده اش غرق شود و در مقابل، شيوخ و مفتيان ساكن در سرزمينهاي كفار محارب به همراه گروهكهاي مسلح انشعابی حول  اتحاد جديد و جهاد راستینشان به سرعت نیرو جمع کنند و به حزب و جریان اصلی  تبدیل شوند.

اما واقعیت درست عکس این را نشان میدهد. ملاهاي كتابخانه اي چون ابوبصير و ابوقتاده و امثالهم و شيوخ آل سعود و مريدانشان رفتند و گفتند اصلا عالمي با اينها باقي نمانده است، اما بر خلاف ميل اينها تشكيلات مجاهدين شريعت گرا ماند و قویتر شد و خود اين ملاها و شيوخ دور از واقعيت پس از آنكه وظيفه ي خود را در ايجاد اختلاف و كشت و كشتار ميان مسلمين انجام دادند به سرعت پراکنده و خانه نشین شدند و كفار سكولار جهاني و مرتدين محلي از دست و زبانشان در امان ماندند.

منشعبين در همان اولین روزهای بعد از انشعاب، با جاهليت موجود و سكولاريست هاي مرتد در جبهه اي مشترك بر عليه برادران قبلي خود وارد جنگي غير شرعي و وحشيانه شدند و در مراحلي بعدي افكار عمومي و برخورد كفار سكولار جهاني باعث منفرد شدن اين سرگشتگان منشعب گرديد و هم اكنون در بدترين شرايط در بين نابودي و يا پذيرش شرايط كفار جهاني از كانال مزدوران محلي گير كرده اند . و در حالي برادران  ما منسجم و یکپارچه دارند سیاست های قانون شريعت الله را به پیش میبرند منشعبين و مفتيان كتابخانه اي مقيم سرزمين هاي كفار محارب ناگزیرند فکری بحال بحران هویتی شان بکنند. ملاهاي ترسو و وراج جداشده  كه مجري گفتمانهاي خاله زنكي گشته اند نيز،  گرچه دیر رسیده اند اما به سرعت در همین جهت در حال پیشروی هستند.

در هر حال تراژدی این جدا شدگان اینست که جرياني  که ترک کرده اند نه تنها بحران ندارد و تضعیف نشده است بلکه فعالیت هایش  گسترش یافته و همچنان به پیشرویهایش ادامه داده و موقعیت قویتر و پرنفوذ تری  در جامعه پیدا کرده  است. کافی است موقعیت امروز جريان را با چند سال سال پیش مقایسه کنید تا به درجه پیشروی های مجاهدين شريعت گرا پی ببرید. این واقعیت برای هر آدم منصفی قابل مشاهده است بجز برای نیروهای انشعابی از مجاهدين شريعت گرا . اينكه واقعیات را نمی بینند به این دلیل نيست که منصف نیستند؛  بلکه به این دلیل که منطق جدائی از جريان و منهج صحيح مجاهدين شريعت گرا چنين حکم می کند که نبينند .

این انکار تشكيلات مجاهدين شريعت گرا خواه ناخواه به انکار موقعیت قانون شريعت الله و  مجاهدين بنيادين و اصولي شريعت گرا در جامعه منجر میشود و این جنبه عملي و تراژیک تر موقعیتی است که انشعابیون مجري جنگهاي رواني و مسلحانه، خود را به آن دچار کرده اند.

جنبش ، جريان ، حكومت و تشكيلات جريان مجاهدين شريعت گرا یک گفتمان و تحرك حاشیه ای و بیربط به تحولات عمومي جامعه و مبارزات حق طلبانه ي مسلمين تحت ستم نیست که بتوان درمقابلش ایستاد و قدرت و موقعیتش را در دل تحولات سیاسی جاری در جامعه نفی و انکار کرد و واقع بین باقی ماند.

جريان و تشكيلات مجاهدين شريعت گرا بیش از آن با تحكيم شريعت الله، با مبارزات ضد اشغالگري ، آزاديخواهي ،با اعتراض اجتماعی علیه اشغالگران سكولار خارجي و مزدوران محلي ، با جنبش حقوق مادي انسانها در تامين رفاه و حقوق امنيتي و انسانهاي تحت حاكميت مسلمين به هم تنیده شده است که بتوان حساب این دو را از هم جدا کرد.

مخالفین جريان ما تا رك و راست بودن اراده ي ما در تطبيق شريعت الله و پيشروي هاي حيرت انگيز ما در دل و سرزمينهاي مسلمان نشين در اكثر خاك مسلمين را انکار نکنند نمی توانند در برابر جريان شريعت خواه ما بایستند. همانطور که عکس این قضیه هم صادق است. نمی توان در مورد جنبش علیه سكولاريسم و اشغالگران سكولار خارجي و مرتدين محلي و تطبيق قانون شريعت الله صحبت کرد و از  جريان اصيل مجاهدين شريعت گرا اسم نبرد.

این انکار موقعیت جريان اصيل مجاهدين شريعت گرا و لاجرم موقعیت اجتماعی قانون شريعت الله، آن حلقه ایست که انحلال طلبی حزبی این غوغاسالاران و مجريان گفتمانهاي خاله زنكي  جدا شده را به شکست طلبی شان در یک مقیاس اجتماعی پیوند می دهد.  عارضه ي مشترك ديگر شكست طلبي اين نيمه ملاهاي غوغاسالار دروغپرداز و تمام  تفاله هاي دور ريخته شده توسط آزمايشگاه جهاد كه همه در آن مشترك هستند ، نوشتن یاس و سرخوردگی و بحران خود به پای جريان مجاهدين شريعت گراست.

نوحه سرمي دهند كه :

  • جهاد و جريان مجاهدين به دليل عدم وجود رهبريت شايسته و پرچمي واضح بحران زده شده است
  • مجاهدين در پياده سازي قانون شريعت دچار اشتباه گشته اند
  • جريان مجاهدين شريعت گرا يك رهبر واحد ندارد
  • جريان مجاهدين شريعت گرا سردرگم و پراكنده است
  • و…

 

  • اولين پرسشي كه براي شنونده ي اين افاضات پيش مي آيد اين است كه چرا يك شخص يا حزب مدعي اسلام و قانون شريعت تا اين اندازه تو سر خودش مي زند ؟ مگر نه اینکه شمائی که از جريان مجاهدين شريعت گرای اهل سنت بیرون زده اید خود را نماينده ي اسلام راستين و منهج حقيقي جهاد و مجاهدين مي دانيد ، این خود زنی ها برای چیست؟

مخالفت با تشكيلات و جرياني که ترک کرده اید  قابل فهم است و انتظار نمي رود به تمجيد و ستايش آن بپردازيد، اما  چرا خودتان را هم قبول ندارید؟  اگربه ادعاهای خودتان باور دارید،  اگر واقعا این تشكيلات و جريان از مجاهدين شريعت گرا منحرف شده  وشما پرچمداران راستین مجاهدين و تطبيق قانون شريعت الله و مبارزات آزاديخواهانه ي مسلمين بر عليه كفار اشغالگر خارجي و مرتدين محلي هستید چرا هر چه از این تشكيلات و جريان  دورتر می شوید مایوس تر و پریشانحال تر می شوید؟!

از جرياني كه نمايندگي جهاد راستين را نمايندگي مي كند و خود زماني براي چنين جهادي تبليغ مي كردند فاصله مي گيرند و براي توجيه خود ناگزيرند حتي اين ادبيات مشترك را نيز نفي و انكار كنند . خود بحرانزده می شوند و مثل موری که یک قطره باران بر لانه اش افتاده اعلام می کند که جهان را آب برد و بايد از اول شروع كرد و اين دولت و حکومت اسلامی و این تشكيلات و جريان را كنار گذاشت؛ حتی اگر به قیمت کنار آمدن و متحدن شدن با مزدوران اشغالگران خارجی و منافقین محلی باشد و بايد اتحاد داشت و غيره و غيره ، بحران خود را به پای مجاهدين شريعت گرا می نویسند.

در حالي كه معني تمام اين غرزدنهاي خاله زنكي اين است كه خودم بحران دارم، خودم گیج و سرگشته ام، خودم خراب کرده ام. و تمام اين غوغاسالاريها یک فرافکنی از سر نا اميدي و احساس غبن و سرخوردگی از جدائی از جريان راستين مجاهدين شريعت گراست.  مظلوم نمائیهائی نظیر اينكه فلاني توجام جيش كرد، يكي بستني منو ليس زد، اونا منو ناراحت كردند، باهام مشورت نکردند، دلم رو شكستند، مي خواستند بهم فوش بدهند و … نیز انعکاسی از این واقعیت است.

  • زمينه هاي كلي چند دستگي و انقسام

تقسيم شدن احزاب و جريانات انقلابي، رفرميست، اقتصادي، فرهنگي، ورزشي و غيره، يكشبه وبه صورت اتفاقي رخ نمي دهد، بلكه  – با صرف نظر از خرابكاريهاي عوامل دشمنان خارجي  – بايد گفت كه نتيجه ي تحولات درونگروهي و واكنشي به اتفاقات  زنده ي جامعه مي باشد .

رابطه ي مبارزين با سياستها و استراتژي هاي كلان درون گروهي و رويدادهاي جامعه به صورت يكجانبه نيست . استراتژيهاي كلان درون گروهي و تحركات موجود در جامعه بر استراتژي و تاكتيكهاي دور و نزديك مبارزين تاثيرگذار مي باشند . بدين ترتيب انقسامات نيز انعكاسي از وضع موجود تشكيلات و جامعه است و مهر شرايط ویژه دوره خویش را با خود  دارد.

زماني كه مجاهدین برجسته ی اهل سنت استراتژي كلان القاعده جهاد و قتال با يهود و نصارا اعلام نمودند ، جریان دیگری ضمن همكاري و حفظ وحدت فرماندهي و عمل در قتال با اشغالگران سكولار خارجي و مرتدين محلي به رهبری آمریکا، بر اين باور بودند كه جنگ كنوني ما با سكولاريستهاي جهاني و مرتدين سكولار داخلي است كه در رسيدن به اهداف خود از تمام مذاهب و اديان به عنوان يك ابزار و وسيله سوء استفاده مي كنند نه بر عليه يهود و نصارا ، به همين دليل القاعده الجهاد ضد سكولاريسم  را دقيقتر از القاعده الجهاد ضد يهود و نصارا مي دانستند و جريان و اپوزيسيوني شدند در داخل تشكيلات مادر كه ضمن حفظ وحدت فرماندهي و عمل ( دفع دشمن صائل و محارب بدون توجه به عقيده ي وي )  داراي ديدگاههاي خاص خود بودند. اين نوعي از اختلاف درونگروهي بود كه بر اثر اختلاف بر استراتژي كلان درونگروهي اتخاذ شده بود و  تا آخرين روزهاي زندگي اسامه بن لادن  به قوت خود باقي ماند و مديريت مي شد .

كتائب كوردستان نيز پس از حملات هوايي نيروهاي متحد آمريكا و زميني سكولاريستهاي مرتد محلي به امارت اسلامي هورامي غربي و سرازير شدن آنها به داخل مرزهاي ايران و قدرت گيري القاعده در بلاد رافدين از انصارالاسلام جدا شدند . و دسته هايي از افراد كتائب كوردستان نيز ابتدا با پيش كشيدن بحثهاي خاله زنكي  – كه اكثراً به دليل بي كاري به سراغشان آمده بود – راه خود را از كتائب جدا نمودند ، و گروهي خسته و بريده از جهاد نيز با ادبيات شبهه جهادي آلوده شده با شبهات مسموم اخوان الشياطين و سلفي هاي آل سعود و …جهت توجيه انشقاق و جدايي خود ، خاك در چشم اطرافيان پاشيده و به مقابله با جريان مجاهدين پرداختند .

یعنی با همان ادبيات، اتهامات و زراد خانه حاضر آماده ای که درتمام طول جهاد در چند دهه ي گذشته هر مجاهد و جماعت و جريان شريعت گراي مسلحي را به آن متهم میکردند به جنگ با جهاد و مجاهدين شتافتند .و در  دوره ای که ديكتاتوري سكولاريسم و جاهليت حاكم بر سرزمينهاي مسلمان نشين جامعه را از شبح القاعده میترساند بحثها و شبهات بي پايه و اساس  شبه جهادي علماي سوء در محافل و شب نشي نيهاي دلسردكننده ي آنها جا باز میکند.  اين يكي از بيماريهاي منافقين است كه به دلیل جهل آنها در انتخاب شرعی و شورائی رهبریت و تقدیم سمع و طاعه ی خواسته شده به رهبریت در ميان برادران ما شيوع مي يابد و ناگزير آنها را وادار به گوشه نشيني و كناره گيري و يا انشعاب و توليد گروه و فرقه اي جديد مي نمايد .

منشعبین ما در واقع  از افق و سیاستها و استراتژی جريان مجاهدين شريعت گراي فرقه ي ناجيه  که تا مقطع جدائی خود در آن سهیم بوده اند، و مهمتر از آن، از یک موجودیت شريعت گراي اصولي  و پر نفوذ و دخالتگر در سرنوشت جامعه انشعاب می کنند و لذا مي توان گفت كه  از دست دادن امید ، اعتماد به نفس، روحيه ي انقلابي  و انسجام نظری از عوارض طبیعی این انشعابهاست.

در پيش گرفتن چنين واكنشهاي بيمارگونه – مستقل از نیات جدا شدگان، ادعاهایشان و یا تبیینی که از جدائی خود بدست می دهند – آب به آسیاب ديكتاتوري سكولاريستي اشغالگر و مرتدين و منافقين محلي ريختن و مستقیما در خدمت مصالح و اهداف آنها قرار گرفتن و ضربه زدن به اتحاد ، وحدت فرماندهي مسلمین شريعت گرا و كمك به ايجاد ضعف و سستي در صف مجاهدين و ريخته شدن ابهت آنها در دل دشمنان قانون شريعت الله ، و در نهايت مسلط شدن روحيه ي نفاق و نا اميدي  و ايزوله شدن خودشان مي باشد  .

برای یک لحظه تصور کنید که جريان مجاهدين شريعت گرا كه رسول الله صلي الله عليه وسلم اعلام نموده است كه پيوسته و هميشه در طول تاريخ تا روز قيامت وجود دارند، در این نوحه خوانی  جداشدگان شریک میشد، آیا در این صورت اساسا از جهاد چیزی و اسلام بجا می ماند؟!  ما ایستادیم واجازه ندادیم جنبش امید و پیشروی را به جنبش نا اميدي و يأس تبدیل کنند، اين واقعيت بخشي از صبر و استقامت ما در مبارزه ای است که پیروز شده ایم و اجازه نداده ايم كه  این یاس پراکنی ها نقشی فراتر از پارازیتهائی در سیر پیشروی جريان و جهاد  ما داشته باشد.

 

  • جريان بنيادين جهاد عليه سكولاريسم بر اساس واقعيتهاي ما شكل گرفته است

جامعه، برخلاف وراجها و تئوری پردازهای بی کار و جهادي هاي كتابخانه اي، با صرف مطالعه و دور بودن از ميدانهاي عيني زندگي و جنگ مسلحانه، به حقانیت و مطلوبیت برنامه ها، شخصيتها ، انقلاب و جنگ مسلحانه نمی رسد، بلكه جامعه به صورت فراگير در تجربه اش، در تحولات ناشی از برخورد حركتهاي اصلاحي و انقلابي  و افقهايي كه هريك ترسيم نموده اند ، به این نتیجه می رسد.

کما اینکه در این مورد مشخص، در جبهه ي كفار اشغالگر خارجي و مرتدين محلي قرار گرفتن و هم مسير شدن علماي كتابخانه اي  و بسياري از سازمانها و جماعتهاي مسلح جهادي و  شکست و رودست خوردن اخوان المفلسين از بازيهاي رايج سكولاريستها در مصر، این آموزش تجربی را به جامعه داد .عده اي  از جوانان خام و فريب خورده ي طرفدار سكولاريسم و انبوهي از منافقين [۴]كه جو تبليغاتي رسانه هاي كفار سكولار جهاني و مرتدين و منافقين محلي آنها را گرفته است ، بر اين باورند كه  تحليل ما از واقعيات جامعه ، كه فارغ از تبليغات رايج بوده و اعلام مي دارد كه جامعه در دو دهه ي گذشته ( از دهه ۷۰  ) به اين سو  به سمت  گرايش به قانون شريعت الله چرخيده است و شكوايه هاي مردم از بعضي از جريانات اسلامي است و نه قانون شريعت الله ،  تحليلي مشاهده گر و تفسير گرا است .

اينهمه غوغاسالاري بر عليه ما براي چيست ؟ چون ما از واقعيتي همچون وجود عینی دولت و نظام اسلامی ، ازدياد و ضخيم شدن روز افزون جماعتهاي مختلف اسلامي ، گرايش عمومي مسلمین به عبادات مختلف اسلامي  و ضعيف شدن تمايل به همكاري با گروهكهاي سكولار و مرتد در ميان مردم صحبت كرده ايم .

در گذشته زماني كه ما اولين بار اعلام كرديم كه جامعه آشكارا در حال چرخيدن به سمت قانون شريعت الله است بيشتر يك حكم تحليلي بود ،  كه در همان زمان ، غوغاسالاري رسانه اي  و مستند سازي شبكه هاي سكولاريستهاي مرتد و منافقين و منحرفين محلي قصد داشتند جلو قهري توالي فصول و آمدن صبح اميد را انكار كنند، اما  واقعيات آن زمان و اتفاقات سرزمينهاي مسلمان نشين تا كنون بیشتر و بیشتر بر این تحلیل مهر تایید گذاشته است. یعنی روند واقعی سرزمين ما و ساير سرزمينهاي مسلمان نشين برعکس آن چیزی است که سكولاريستهاي كافر جهاني و مرتدين و منافقين و منحرفين داخلي ادعا می کنند.

در اينجا به عنوان مثال ، در میان یکی از جریانات شریعت گرای اهل سنت ، مشكل به بن بست رسيدن تئوريك و پراكتيكي سكولاريستهاي مرتد محلي و منافقين به ظاهر اسلامگرا و طرفداران گمراه آنها نيست ،  بلكه مشكل اساسي بر سر پيدايش جريان انحرافي در دل سازمان القاعده به عنوان يك آنتي تز خطر ناك و انحرافي است كه پس از مرگ اسامه بن لادن وفرو ريختن امارت اسلامي طالبان  و درنهايت با پيدايش خيمه شب بازي بهارعربي  و تز انقلابات مخملين زمينه ي ابراز وجود پيدا كرد .

بعد از مرگ اسامه بن لادن بحثهاي گرم درون گروهي وسيعي بين امراء و حتي اعضاي هيئت شرعي بين طرفداران جهاد مسلحانه به شيوه ي انقلابي و بدون سازش با سكولاريستهاي كافر جهاني و مرتدين محلي  و كساني كه با انگ تند رو و در نهايت خوارج بودن هرگونه اشاره اي به مشي انقلابي و سازش ناپذير شريعت گرايان را مي كوبيدند و رد مي كردند  در گرفت ،  به گونه اي كه يكي از مفتيان موريتانيايي القاعده با در پيش گرفتن چنين مشي آلوده اي از سازمان كناره گيري نموده و به دامان حكومت سکولار و دست نشانده ی سرزمين خود خزيد .

از اين به بعد علماي كتابخانه اي  ساكن در سرزمين هاي دارالکفری چون انگليس ، كانادا و اردن و غيره به صورت جهشي  در جايگاه مفتي های القاعده قرار گرفتند . مصيبت بزرگ و چرخش القاعده ي مخالف آمريكا به القاعده ي همسو با سياستهاي آمريكا  و القاعده ي مخالف با جنگهاي مذهبي به القاعده ي مروج جنگهاي مذهبي  و القاعده ي وحدت گرا به القاعده ي تفرقه گرا و تجزيه طلب از همين جا شروع شد .

اين القاعده ي دومي كه به رهبري ايمن الظواهري از درون القاعده ي اسامه بن لادن توليد شده بود ، اندك اندك مراجعي در انگليس چون هاني السباعي و ابوبصير و غيره پيدا كرد كه عملاً هم نان انگليس و غيره را مي خوردند هم مفتي و رهبران فكري القاعده اي شده بودند كه ادعا مي كرد كه دشمن انگليس و متحدین انگلیس است و هر جا انگليسي و غيره بيابد مي كشد و…. پازل مضحك و شرم آوري شده است ، هم شريك دزد بودند هم رفيق قافله  .

همين طيف از مفتيان آرام آرام و به صورت تدريجي لوله هاي اسلحه ي القاعده ي تازه توليد شده را به سمت مخالفين آمريكا و انگليس هدايت كردند . كاري كه ميلياردها دلار آمريكايي و هزاران جاسوس سي آي اي و غيره و ميليونها مزدور و مرتد محلي نتوانسته بودند با چنين ظرافتي آن را به سرانجام برسانند اين علماي سوء و مفتيان ساكن دارالحرب با كمترين هزينه ها انجامش دادند .

پس اين يك گفتمان درونگروهي سالم و اختلافي مشروع با مركزيت رهبري واحد وعمل واحد نبود ، بلكه مبارزه اي نظري وعقيدتي حساب شده اي بود كه هر طرف تحليها، اهداف و منافع  دور و نزديك، چشم اندازها و منهج خاص خود را داشت . در اينجا منهجي كه از سالها قبل و در جهاد با روسها، به صورت تدريجي، از دل رفرميستهاي التقاطي و مبارزيني كه اسلحه راهنماي سياستهايشان گشته بود ، خود را خلاص كرده بود  ؛ دوباره  از درون  دچار همان بيماري رايج و قديمي مي گردد .

در تبيين و شناخت اين دو منهج مساله اینست که به کدام واقعیت رجوع میکنید، و چه وزن و جایگاهی در تبیین خود به واقعیات شرعي بر فهم امامان صالح اين امت و انطباق آن بر وضع موجود می دهید. جريان الظواهری، السباعي، ابوبصير، ابوقتاده و ديگران بدنبال خط  هم مسير شدن با جريانات همسو با آمريكا و ناتو ، رسیدن به قدرت  از طريق اتحاد با اين جريانات و كسب قدرت حكومتي به سبك انقلاب مخملين ، رسميت دادن به ناسيوناليسم محلي و مرزهاي سايكس و بيكو و درواقع حل نمودن مسائل ملي هر سرزميني توسط خود آن ملت بدون مشاركت و ياري ساير مسلمين و در نهایت اتحاد حکومتهای حاکم بر سرزمینهای سنی نشین در جنگ مذهبی با شیعیان و اهل سنت انقلابی مي باشند ؛ در حالي كه تمام كفار جهاني، مرتدين و منافقين محلي بر عليه آنها با هم متحد شده اند  و اين تجزيه و جدا نمودن صف مسلمين و ایجاد جنگ داخلی میان آنها يكي از اهداف نزديك تمام دشمنان آنهاست كه این گردانهای داوطلب و مجانی جنگ روانی به همين راحتي آن را بدون كمترين هزينه و حقوقی برآورد مي كنند .

در پيش گرفتن چنين مسيري باعث گرديد كه موقعیت منهج التقاطي و مشوش مورد پسند دشمنان قانون شريعت الله و شخصیتهای مروج اين منهج آلوده  ، كه در انگليس و ساير سرزمينهاي دارالحرب ساكن و مقيم بودند ،  در رسانه ها و جامعه  برجسته گردد .

امروزه  ، هم ما و هم منشعبين ماجراجوي گروه جولاني كشتار مسلمين توسط كفار سكولار جهاني و مرتدين محلي و تصفيه هاي هدفمند گروه جولاني بر اثر معاملات آمريكا و روسيه  و به نحوي ايزوله  و ذوب شدن گروه جولاني و در بسياري موارد تنزلات غير شرعي آن براي مجريان جنگهاي نيابتي را مي بينيم ؛ آنها چنين اتفاقاتي را دليل اثبات برحق بودن خود و تزهايشان قلمداد میکنند  و ما با مراجعه به منهج روشن قانون شريعت الله و تطبيق آن بر وضع موجود ،  آنها را ابزارهايي مي بينيم كه در راستاي اهداف دشمنان قانون شريعت الله به بازي گرفته شده اند و در اين بازي بازنده اي اصلي آنها هستند نه كفار اشغالگر خارجي و مرتدين محلي .

نه ما و نه ماجراجويان جدا شده از جريان وحدتگرا صرفا از مشاهده این واقعیات عيني به این نتایج نرسیده ایم.  منهج ، استراتژی و تاكتيكهاي ما، مانند هر حزب ، جريان  و نیروی مبارزاتي ای، تنها از واقعیات روزمره نشات نمی گیرند؛ بلكه منهج ثابت و غير قابل قضاوت است ، اما استراتژيها و تاكتيكهاي دور و نزديك با واقعیات رد و یا تایید می شوند. به همین دليل هر کس به سراغ  آن واقعیاتی میرود که با منهج و تحلیلش خوانائی داشته باشد.

به عنوان مثال يك سكولار كمونيست يا ليبرال ، طبق جهانبيني كه دارد ، در سير مبارزاتي خود داراي اصول و منهجي است كه ثابت و غير قابل تغيير بوده  و به خاطر چشم و ابروي يك شريعت گرا از آن كوتاه نمي آيد و تاكتيكهاي مبارزاتي اش را نيز بر همين اصول ثابت سكولاريستي قرار مي دهد، يك مسلمان شريعت گرا نيز به همين ترتيب داراي اصول و منهجي است كه اسكلت روابط خارجي و داخلي او را با انسانهاي مسلمان ، كافر و مرتد مشخص نموده و تمام استراتژيها و تاكتيكهاي دور و نزديك خود را تابع منهج خود مي گرداند .

در اين پروسه ي مبارزاتي خيلي طبيعي است كه يك سكولار از مذهب به عنوان يك ابزار و وسيله جهت تخدير و بسيج افكار عمومي و مخالفت با شريعت گرايان سود جويد  و هرگز اجازه ندهد جامعه به سمت و سويي حركت كند كه  قوانين ديني و مذهبي اسلام جايگزين قوانين دین سکولاریسم شوند، وطبيعي تر از آن اين است كه يك مسلمان با ابراز ولاء و براء و كفر به طاغوت از چنين جنگهاي مذهبي كه حكم تله دارد پرهيز نموده و در هيچ جنگي كه كفار و مرتدين را بر عليه مسلمين ياري مي رساند شرکت ننموده و دوري و اجتناب كند و در عوض ، سعي نمايد با  تمام فرق و مذاهب اسلامی و حتی با مشركين اهل كتاب و شبهه اهل كتاب  جبهه ي واحدي را تحت رهبريت خود بر عليه جنايات سكولاريستهاي جهاني و محلي تشكيل دهند .

حالا بايد ديد كه گروههاي ماجراجويي كه  – خواسته يا ناخواسته –  به نام دين و اسلام ، در مسيراهداف و صف كفار اشغالگر خارجي و مرتدين محلي بر عليه مسلمين قرار گرفته اند ، در كجا دچار انحراف شده اند ؟ آيا انحراف آنها در تاكتيك و تحليل اشتباه از وضع موجود است يا در منهج و استراتژي ؟

براي اينكه روشن شود كه مشكل از كجاست  به خواننده توصيه مي كنم به فتواهاي امثال ابوبصير ، ابوقتاده، مقدسي و سخن پراكني هاي امثال السباعي و الظواهري در ايجاد جنگ داخلي ميان مسلمين  و در نهايت به تركيب احزاب و گروههايي توجه داشته باشند كه  مريدان اينها  بر عليه مسلمين با آنها متحد و هم پيمان گشته است .

در اين اتحادهايي كه با گروههاي كمونيست و ملحدي چون حزب كارگران اوجالان pkk و سكولار ليبرالهايي چون ارتش آزاد و همكاري كردن با كفار اشغالگر جهاني  به صورت مستقيم و يا از كانال حكومتهاي مرتدي چون تركيه و آل سعود و غيره بر عليه مسلمين صورت گرفته است نشان از تاكتيك غلط نيست بلكه نشان از منهج غلط است .

حالا به فرض اينكه تاكتيكها و روش تحليل ما از تاريخ و وضع موجود مسلمين و جهاد ، براي خيلي ها غير قابل قبول و درك باشد ؛ اما مي توان پرسيد : چه چيزي شما را به اتحاد با كفار بر عليه مسلمين سوق داده است ، در حالي كه مي دانيد اين يك جرم منهجي و غير قابل بخشش است ؟  و اگر شما روش شرعي ديگري براي برخورد با وضع موجود داريد  كه در آن از كفار محارب و اشغالگر و مرتدين محلي بر عليه مسلمين حمايت نمي شود، چرا به سراغ آن نمي رويد ؟  و اگر روش شرعي ديگري غير از آنچه ما برگزيده ايم وجود ندارد، چرا زير بار اين واقعيت و حقيقت شرعي نمي رويد ؟  به چه دليل از روي اين واقعيت غير قابل انكار مي پريد و آن را مسكوت مي گذاريد ؟  تحليل و نظر شما در مورد فروختن ثمره ي خون مسلمين به تشكيل جامعه اي سكولار و ارباب شدن نوكران آمريكا به جاي نوكران روسيه بر مسلمين چيست ؟ آيا اين همه كشته و خسارت ناموسي و مالي به خاطر تغيير ارباب و عوض نمودن شكل حكومت سكولاريستي به نوع ديگري از سكولاريسم است که در آن منافع آمریکا و متحدین آن منجمله رژیم صهیونیستی تامین گردد ؟

آيا اينهمه واقعيت وجود نداشته است ؟  فتو شاپ است؟ به خواسته هاي مردم و قانون شريعت الله و منهج اسلامي ربطی ندارد؟ اینهمه کشت و کشتار مذهبی و پایمال شدن  ناموس و نابودی مال و سرزمین مسلمین کم است و قابل اعتنا نیست؟ به ما مربوط نیست؟ بالاخره یک چیزی بگوئید كه مخالف قانون شريعت الله و منهج اسلام نباشد !

چطور ممكن است گروه و جماعتي خود را اسلامي و تابع قانون شريعت الله بداند و علاوه بر آن در مورد جهاد و مجاهدين حكم صادر كند و هزاران مسلمان را با تهمت رافضی و خوارج بودن به نفع كفار اشغالگر خارجي و مرتدين محلي قتل عام كند و باعث آنهمه مصيبت براي همه گردد ، اما در مورد اين واقعيات محسوس كاملاً سكوت كند ؟! کمی انصاف و واقع بینی هم خوب چیزی است!

البته آشكارا ديده مي شود كه در سيستم عملي (نه وراجي هاي عوام فريبانه) ورشكستگان جدا شده از منهج جريان مجاهدين شريعت گرا ، اصولاً تطبيق دنيوي قانون شريعت الله و پيشبرد شرعي انقلاب، و همچنانكه مي بينيم، مبارزات مسلحانه ي منطبق با اصول كفر به طاغوت و لاء و براء بر عليه كفار اشغالگر خارجي و مرتدين بومي، محلي از اعراب ندارد . به همان شيوه اي كه با وجود دولت وحکومت چندین ساله ی اسلامی ، جهاد و قانون شريعت الله را به تعدادي گروههاي مختلف و آشفته ي وابسته به كفار و مرتدين محلي، اما مدعي اسلام ، تقليل مي دهند، تا تئوري صادر كنند كه ما طرفداران تسامح و مدارا و تكثر، و درواقع همان پلوراليسمی هستيم، ‌كه عملاٌ به تفرقه و چند دستگي و وابستگي به يكي از كفار اشغالگر خارجي و مرتدين محلي و درنهايت به جنگهاي داخلي و فرسوده شدن گروهها و خسته و دلسرد شدن مردم از تمام گروههاي مدعي اسلام و پناه بردن دوباره به دامان سكولاريسم و منافقين محلي مي انجامد .اين  پروسه و سناريويی است كه به كرات توسط دشمنان قانون شريعت الله كارگرداني شده و مسلمين در اكثر موارد بازيگران مجاني و افتخاري آن بوده اند .

يكي از انتقاداتي كه معمولاً با رنگ و بوي تنفر و خون اعلام مي كنند اين است كه دولت و نظام اسلامی و ما مخالف وجود انديشه ها ، تفاسير و مذاهب مختلف اسلامي و يا مخالف اتحاديه ها و همسو شدن با ساير گروههاي انقلابي و يا رفرميست و اصلاح طلب هستيم ؟  در حالي كه واقعيت زندگي مبارزاتي و انقلابي ما چيز ديگري را نشان مي دهد .

با آنكه ما خواهان تشكيل شوراي فراگير مسلمين هستيم و در عين حال وحدت عمل و وحدت فرماندهي را مطلوب خود مي دانيم، بر اين باوريم كه در صورت عدم وجود جريان ما نه اين گروههاي متفرق به موقعيت و مطلوبيت  امروز خود در ميان دشمنان قانون شريعت الله و منافقين مي رسيدند و نه بدون وجود ما به  حيات خود و يا پيروزي خيالي دست خواهند يافت .

به همين دليل  به عنوان يك حداقل ، هم پيمان شدن با ساير گروههاي مبارزي را كه با كفار اشغالگر خارجي و مرتدين محلي پيماني نبسته و همكاري ندارند يك تاكتيك مناسب جهت كسب بيشترين متحدين ممكن و به حداقل رساندن دشمنان خود مي دانيم . اين براي همه مناسبترين راه بوده است .

اگر كارنامه ي چند ساله ي ما را در برابر اين گروهها بگذاريم و استراتژي هاي دور و نزديك ما را براي تشكيل جبهه ي متحد اسلامي و بحثهاي حول آن را يك بار ديگر به اينها يادآور شويم آشكارا خواهند ديد كه انقلاب و قيام اصولي بر عليه اشغالگران خارجي و مرتدين محلي زلزله اي اجتماعي است كه  اراده و دخالت جريان مجاهدين شريعت گراي ما  نقش تعیین کننده ای در زمینه  سازی، شکل دهی و بخصوص به پیروزی رساندن آن تا اين مراحل داشته است .

قرار دادن افق قيام و جهاد بر عليه اشغالگران سكولار خارجي و مرتدين محلي در برابر جامعه، داشتن یک استراتژی روشن و واضح انقلابی و جهادي سازش ناپذير، نقد و افشای گروههاي وابسته ي مجري جنگهاي نيابتي  و موانعی که بر سر راه اهداف آزاديخواهانه و شريعت مدار مسلمين فراهم میکنند و دهها اتحاديه و انضمام گروههاي مختلف به درون جبهه ي متحد مسلمين شريعت گرا در زمينه سازي و شكل گيري اين سيل خروشان و بيداري كم سابقه ي اسلامي در چند قرن اخير نشان از آن است که جریان وحدت طلب و شریعت گرای ما سهم  غير قابل انكاري داشته است .

انقلاب و جهاد مسلحانه تنها با اراده ي هيچ بنده يا گروهي به سرانجام نمي رسد، بلكه نياز به مقدمات واسبابي دارد تا با فراهم نمودن اين اسباب به عنوان يك سنت الهي شخص يا جماعت و جريان مستحق و لايق اين پيروزي گردند . بدون شك مسلمين با ايمان و قلت گناه و به دنبال آن با بهره گيري از اسباب مادي بر دشمنانشان پيروز مي گردند و چنانچه در زمينه ي ايمان و گناه با دشمنانشان برابر باشند اسباب مادي به تنهايي جوابگو نيست .  پس، در كل، تدارک و زمینه سازی  ايماني و مادي برايقيام ، رشد و پیشروی آن، سازماندهی و رهبری آن و بخصوص پیروزی و شکست آن تماما به وجود و سیاست و استراتژي  و  یک جبهه ي متحد با منهج روشني  گره خورده است كه از مقدمات و سنتهاي قيام و پيروزي پيروي مي كند و الله متعال آن را به بندگاني كه به خوبي آنها را به كار گرفته اند عطاء مي نمايد .

در اين سنت اگر ذي القرنين و سليمان و  اصحاب  رسول الله صلي الله عليه وسلم با ايمان و توكل بر الله متعال و به دنبال آن از اسباب  پيروزي تبعيت كنند الله متعال آن را به آنها خواهد بخشيد ، اما اگر همين بزرگواران از اين اسباب تبعيت نكنند پيروزي نصيب طرف مقابلي خواهد گشت كه از اين اسباب استفاده نموده است .[۵]

در اين پروسه ايمان و اخلاص طرفين به نحوي ناديده گرفته شده و تابع اسباب مادي و معنوي مي گردد كه توسط هر يك از طرفين فراهم گشته است . هم اكنون بايد روشن شده باشد كه چرا سپاه كفر در احد ،مغول در ايران و عراق ،‌ لنين در روسيه پيروزي در دنيا را به دست مي آورند و مسلمين  شكست را ؛ آمريكا در ويتنام ، افغانستان و عراق هزيمت را نصيب مي گرددو مخالفين نصرت و پيروزي را  .

بر اين اساس، و در یک سطح عمومی و پایه ای تر،  نوشته ها و بيانيه هاي ابوبصير و ابوقتاده و هاني السباعي و گروههاي مسلح هم مسير و مجري افكار مسموم اينها ، نمونه تیپیک کلی بافی ، کلیشه پردازی و انهدام كننده ي اسباب دروني و مادي پيروزي همه ي تفرقه اندازان و گروههاي متفرق و جدا شده از جريان وحدت گراي مجاهدين فرقه ي ناجيه و انحراف آشكار از تشكيل حكومت مجري قانون شريعت الله، و غلطيدن به دام و بازيهاي سكولاريستهاي اشغالگر كافر جهاني و منافقين محلي؛ و در عین حال، دوری از واقعیات سیاسی منطبق با قانون شريعت الله و بی ربط شدن با جهاد و قتال في سبيل الله و مبارزه ي زنده و پرتحرکی است که همین امروز در سرزمينهاي مسلمان نشين بر عليه اشغالگران سكولار جهاني و مرتدين و منافقين محلي در حال جریان است.

اين ويروسها و ميكروبهايي كه درمقولات ذهنی و توهمات خودشان – به نام مذهب – غرق شده و هزاران كيلومتر دورتر از ميدانهاي قتال و در دارالحرب و تحت سرپرستي كفار محارب مقيم گشته اند آشكارا جهاد اصولي و مبارزات آزاديخواهانه اي كه  مضمون توحيدي و شريعت مدار بودن آن را حتي دشمنان مسلمين ديده و به هراس افتاده و در سرزمينهاي اسلامي در جريان است را ناديده گرفته ، انكار و تحقيرش مي كنند .

اينها با قلمبه گوئي كاغذ سياه كرده ، کلیات بهم می بافند و بيانيه هاي مسموم صادر نموده و آناً توسط تمام رسانه هاي اينترنتي ، صوتي ، تصويري و ماهواره اي به سراير جهان و درون منازل منتقل مي شود، كشنده ترين بيماريهاي واگيري را توليد نموده اند كه از درون موجب ضعيف شدن و گاه نابودي ايمان توحيدي ، كفر به طاغوت و ولاء و براء مسلمين گشته اند . ايماني كه در طول تاريخ ، برتر از تجهيزات نظامي بيشترين سهم را در پيروزي مسلمين بر كفار و مرتدين محلي داشته است .

جهاد و مبارزات اينها نوع اصلاح شده ي آن است كه توسط كفار سكولار و اشغالگرجهاني و مريدان محلي آنها الهام شده و جهاد في سبيل آمريكا، ناتو، روسيه و ديگران و رعدي در آسمان بي ابر است و ربطی به جهاد في سبيل الله و مجاهدين شريعت گرا و ساير مسلمين آزاديخواه ندارد .

در عيني ترين تفسير مي توان گفت كه اينها به مريدانشان ياد مي دهند كه سنگ بزرگ بردارند که نزنند. تشكيل حكومت اسلامي و تطبيق قانون شريعت الله را چنان بزرگ و روحانی میکنند که در جهان خاکی به دست نمي آيد ! در نتيجه خود در دارالحرب و همسايگي كفار محارب و مرتدين محلي خانه نشين شده و مريدانشان را به كشتار كساني مي فرستند كه مي گويند مي شود  و باید جهاد ، مبارزات و ثمره ي خونهاي ريخته شده و ناموسهاي پايمال شده و سرزمين ويران شده را به تشكيل حكومت و جامعه اي اسلامي مجري قانون شريعت الله  ارتقا داد و هماهنگ با اين سنگ مناسب برداشته اند و قصد دور كردن درندان مهاجم و تامين امنيت و رفاه خود را دارند .

ما به صراحت به اينها و مريدانشان گفته ايم كه تشكيل حكومت اسلامي در گرو منهج توحيدي روشن و رهبريت واحد و يكپارچه در جرياني بنيادي و جهادي  و تعميق نارضايتي مسلمين از فساد ، بي عدالتي ، فقر و نا امني به وجود امده توسط كفار سكولار جهاني و منافقين و مرتدين محلي به جهادي رباني و اصولي است . این استراتژی و نقشه ي عمل ما در وضع موجود بوده است و وقايع چند دهه ي گذشته تا كنون و تجربياتي كه تا كنون كسب شده است صحت، حقانیت و کارآئی این مشي جهادي و انقلابي را ثابت کرده است.

شكستها و عقب نشيني هاي پياپي كفار اشغالگر جهاني و مرتدين محلي و تشكيل امارتها و حكومتهاي كوچك و بزرگ اسلامي در چند دهه ي گذشته تا كنون را در فيلمهاي هندي نديده ايم بلكه با در پيش گرفتن چنين استراتژي و نقشه اي و مهمتر از آن ، با نصرت الله ، ما چنين حماسه هايي را ساخته ايم و نتيجه ي پيگير جهاد توحيدي ماست . اين جريان خروشان و توحيدي ماست كه  جهت بيرون راندن كفار اشغالگر خارجي و مرتدين محلي و تامين امنيت و رفاه مردم به پاخاسته و در دل مسلمين آزاديخواه جا بازكرده و به جريان رهبر و سازمانده تبديل شده ايم .

ما با پيروي از قانون شريعت الله و با بهره گيري اسباب معنوي و مادي  استراتژي روشن و اصولي را بنيان نهاده و از طريق آن – با نصرت الله متعال – سالها پیش جامعه اي  را ساخته ايم كه در آن قانون شريعت الله حاكم است و همين جامعه را جامعه اي اسلامي وحاكميت چنين جامعه اي كه قانون شريعت الله را حاكم گردانده است نظام و حكومت اسلامي ناميده ايم  و قصد داريم همين رويه را تا بيرون راندن كامل اشغالگران سكولار جهاني و مرتدين محلي  سازماندهي و رهبريت كنيم . و به مسلمين نيز اعلام مي كنيم كه فارغ از هر گونه پيش داوري به مراجع شرعي خود مراجعه نمايند و ببينند كه به چنين دولت و رهبریت حكومتي چه مي گويند و چه وظايفي در برابر آن دارند . بعد از اين آگاهيها هر اسمي كه دوست داشتند بر ما و نظام وحكومت ما بگذارند ، ما مي مانيم و آنها و روز محشر و در دادگاه عدل الهي .

 

 

 

[۱]شاخه ي مسخ شده و انحرافي جريان مبارك اخوان المسلمين

[۲] مثل سرمازدگی و گرمازدگی

[۳]آشكارا ازجماعت مسلمین که رهبریت کنونی نظام اسلامی ما نمایندگیش رامیکند منشعب مي شوند ودربرابر ازدولت اسلامی وديگر احزاب  رنگارنگ وابسته به یکی از قدرتهای سکولار جهانی و حکومتهای دست نشانده ی محلی درخواست اتحاد دارند!

[۴]چراانبوهي؟ اگر در مدينه النبي ودرجنگ احد وباحضور رسول الله صلي الله عليه وسلم وياراني چون ابوبكر وعمر وعثمان وعلي وغيره نزديك به يك سوم ازمردان شركت کننده درجنگ منافق ازآب درآمدند امروزه بايد اين رقم چند باشد؟

[۵]همچون اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم دراحد وحنين

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *