انتخابات در سیستم طاغوتی و سکولاریسم کفر است (۳)
نویسنده ابن حجر الکوردی
ارائه دهنده: ابن محمد الکوردی
اما امروز صهونیست ها و کافران و مرتدان حاکمیت را به دست اکثران داده است و این اکثران همان انتخاب کنندگان هستند.امروز به این نوع حاکمیت کفری دین سکولاریسم ، دموکراسی گویند. بهتر است کمی در مورد دموکراسی مطالبی را بدانیم. در مورد دموکراسی از کتاب “التقریرات” مطالبی را ذکر میکنیم؛
دمـوکـراسـي
دمکراسي: حکومت مردم و دست به دست شدن مسالمت آميز قدرت و جدايي قوا (قو مجريه و مقننه و قضاييه) و استقلال دستگاه قضايي و احترام به حقوق بشر و رهبري قانون سکولاریستی بر همه است. هر جملهاي از آنچه گذشت _با مفهوم دمکراتيک آن_ به ذات خود کفري مستقل به شمار ميآيد. و بيان آن بدينگونه است:
۱٫ حکومت مردم:
منظور از آن، اين است که تشريع و قانونگذاري به مردم ( در واقع عده ی قلیلی از باسوادهای مردم نه خود مردم) بر می گردد و به اللّه بر نميگردد، پس مردم خودشان با آنچه بر ميگزينند و با قانونهايي که ميگذارند، حکم ميکنند و هرچه را بخواهند حلال و هرچه را بخواهند حرام ميکنند و اين از طريق نمايندگاني است که در مجالس قانونگذاري کفري سکولاریستی وجود دارند .
و مجالس قانونگذاري سکولاریستی ، مجالسي کفري و طاغوتي است که با حکم الله مخالفت و شرع او را مسخره ميکند و خودش را در قانون گذاري و تحليل و تحريم و داوري ميان مردم شريک الله ميسازد و در ربوبيت و الوهيت و اسماء و صفاتش با او نزاع ميکند.
اللّه تعالي ميفرمايد:أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ[الأعراف: ۵۴]«آگاه باشيد که آفرينش و فرمانروايي از آنِ او است، پر برکت (و به غايت بزرگ) است خداوندي که پروردگار جهانيان است».
و ميفرمايد:وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ اَلْخِيَرَةُ سُبْحانَ اَللّهِ وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ[القصص: ۶۸]«و پروردگارت هرچه را بخواهد ميآفريند و بر ميگزيند و آنها را اختياري نيست، اللّه منزه و فراتر از آن چيزي است که شريک (او) ميسازند».
و ميفرمايد:أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَن بِهِ اللَّهُ وَلَوْلَا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ [الشوري: ۲۱]«آيا براي آنها شريکاني هست که برايشان از دين، چيزي را که الله بدان رخصت نداده تشريع کردهاند؟ و اگر آن سخن (مهلت) قطعي نبود مسلّماً ميان آنها حکم ميشد و قطعاً براي ظالمان، عذابي دردناک است».
پيامبر-صلي الله عليه وسلم- ميفرمايد:«همانا اللّه حَکَم و داور است و حُکم کردن به سوي اوست».[۱]
پس الله سبحانه و تعالى خالق هرچيزي ميباشد و اوست که امر ميکند و قانون ميگذارد و او حَکَمي است که حکم ميکند و ميان بندگانش داوري ميکند و براي هيچ کس روا نيست که همراه اللّه قانونگذاري کرده يا آنچه را مخالف حکم اللّه است، برگزيند؛ پس هرکسي اين کار را انجام دهد حکم اللّه را رد نموده و پسزده و خود را به عنوان شريکي براي اللّه و طاغوتي که غير از اللّه پرستش ميشود قرار داده است. به همين خاطر است که الله در پايان آيه ميفرمايد:سُبْحانَ اَللّهِ وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ[القصص: ۶۸]«الله منزه و فراتر از آن چيزي است که شريک او ميسازند».
امام اسحاق بن راهُوَيْهِ ميگويد:«مسلمانان اجماع دارند بر اينکه، کسي که چيزي از آنچه اللّه نازل نموده را رد کند، با اين کار کافر ميشود، هرچند به همهي آنچه اللّه نازل کرده اقرار نمايد».[۲]
شنقيطي ميگويد:«هنگاميکه قانونگذاري و همهي احکام، چه شرعي باشد چه کَوْني و قدري، از خصائص ربوبيت است… هرکس از قانوني غير از قانون اللّه تبعيت کند، آن قانونگذار را پروردگار قرار داده و همراه اللّه شريک ساخته است».
و همچنين ميگويد:«شريک قرار دادن براي اللّه در حکم او و شريک قرار دادن براي او در همهي عبادتها، يک معناي واحد دارد و البته فرقي ميانشان نيست، پس کسي که از نظامي غير از نظام اللّه و تشريعي جز تشريع اللّه تبعيت کند، مانند کسي است که بت ميپرستد و براي بت سجده ميکند و قطعاً از هيچ جهتي از جهات تفاوتي با هم ندارند و آن دو يکي هستند و هر دوي آنها مشرک به اللّه هستند».[۳]
۲٫ دست به دست شدن مسالمت آميز قدرت:
و اين به معناي لغو کردن مشروعيت جهاد با حاکم کافر است و اينکه تغيير، نبايد جز از راه انتخابات مسالمت آميز باشد و مردم بايد براي کسي که انتخاب شده ذليل و تسليم شوند؛ هرچند که از کافرترين مردم باشد. پس شايستهتر بودن سرپرستي و حکومت، به انتخاب اکثريت مردم بر ميگردد و در سیستم سکولاریستی و دموکراسی هيچ اعتباري براي دين و شرع وجود ندارد. و بدون ترديد علما اجماع دارند بر اينکه ولايت و سرپرستي مسلمانان براي کافر منعقد نميشود و اگر بر وليامر کفري جاري شود، خروج کردن بر او و عزلش واجب است.
اللّه تعالى ميفرمايد:وَلَن يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا[النساء: ۱۴۱]«و اللّه هرگز براي کافران راهي (براي تسلّط) بر مؤمنان ننهاده است».و در سرپرستي کافر بر مسلمان راهي براي تسلّط بر مؤمنان برايش وجود دارد.
پيامبر-صلي الله عليه وسلم- ميفرمايد:«اسلام برتر است و چيزي از آن بالاتر نميرود».دارقطني و بيهقي روايت کردهاند و بخاري به صورت معلق(با حذف سند) ذکر نموده است.[۴]
و سرپرست قرار دادن کافر، بلند کردن کلمهي کفر بر کلمهي اسلام است، و اين از دو جهت کفر است:
- از جهت مستحق بودن سرپرستي با اکثريت، هر چند براي کافري باشد و اين کفري صريح بوده، چون مخالف اجماع امّت مبني بر منعقد نشدن ولايت براي کافر است.
- و از جهت عدم جواز قيام کردن عليه او، وقتي کافر شود.
در حاليکه پيامبر-صلي الله عليه وسلم- ميفرمايد:«مگر اينکه کفري آشکار که از جانب اللّه دليل روشني برآن داريد، ببينيد».[۵]
و امام ابن العربي المالکي و حافظ ابن حجر، اجماع را بر واجب بودن قيام و خروج عليه حاکم، وقتي کفري از او جاري شود نقل کردهاند.
۳٫ جدايي ميان قوا (قوّههاي سهگانه و غيره):
هدف از اين امر در اصل، جدا نمودن دين از حکم و سياست و نظام داخلي است. اين هم مبدأ سکولاریستی و ضد ديني است که در سرزمين کفر برپا شد و هدف از آن رها شدن از تعاليم دين و ارزشهاي آن است و طواغيت، اين کفر را به سرزمين مسلمانان آوردهاند تا آنان را از تعاليم اسلام و ارزشها و اصول دور سازند و آنها را در چنگالهاي شرک و بتپرستي و بيبند و باري اخلاقي بياندازند.
۴٫ استقلال دستگاه قضائي:
منظورشان دستگاه قضائي است که در دولتهاي کفر و نظامهاي مرتد برپا شده است و منبع اين قضا، قوانين وضعي سکولاریستی و مجالس قانونگذاري شرکي است و از شديدترين بخشها از نظر کفر و جنگ با الله و رسولش ميباشد.
شيخ محمد بن ابراهيم دربارهي اقسام حکم به غير آنچه الله نازل نموده که کفري و خارج کننده از ملت اسلام است ميگويد:
«پنجم: که بزرگترين و شاملترين و آشکارترين آن از نظر دشمني با شرع و انکار کردن احکام آن و مخالفت با الله و رسولش و شباهت به دادگاههاي شرعي، از جهت آمادهسازي و کمکرساني و جزا دادن و بنيادنهادن و شاخه شاخه کردن و تشکيلدادن و تقسيمبندي و حکمکردن و ضروري دانستن است… و اين دادگاهها در سرزمين اسلام آماده و تکميل شده و درهايش باز است و مردم گروه گروه به سوي آن ميروند، در حاليکه حاکمان آن با آنچه از حکمهاي اين قانون که مخالف حکم کتاب و سنّت است، ميانشان حکم ميکنند و آنان را به آن ملزم نموده و بر آن اقرار گرفته و بر آنان حتمي ميسازند. پس چه کفري بالاتر از اين کفر و چه نقض کردني براي شهادت محمد رسول الله بعد از اين نقض کردن وجود دارد».[۶]
۵٫ احترام به حقوق بشر سکولاریستی:
اللّه براي ما عادلانهترين و بهترين احکام را تشريع نموده است، پس به هر انساني آنچه را که مستحق است عطا کرده و جاي تعجب هم نيست؛ چرا که او خالق و دانندهي همهي کارهاي آفريدگانش است.
اللّه تعالي ميفرمايد:أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ[الملک: ۱۴]«آيا کسي که آفريده است نميداند حال آنکه او باريک بين آگاه است».
و بيترديد، الله متعال ميان دوستان و دشمنانش فرق گذاشته و در حقوق بين مرد و زن تفاوت قائل شده، پس به هرکس آنچه را مستحق است، داده است.و قطعاً آب در گلوي کافران سکولار گير کرده (کنايه از ناراحت شدن) و آنچه دين اسلام در رفتار با مردم، بر اساس دين و عقيده توضيح داده، آنان را رنجانده است.و آنچه را شرع در باب حدود و جنايات آورده، ناخوش داشته و آنچه را که در حقوق و اندازههاي آن بين مرد و زن مشخص نموده، انکار کردهاند. پس ايدهاي را که حقوق بشر نام نهادهاند، به وجود آوردند تا احکام دين را زشت جلوه داده و مردم را از عقيدهي ولاء و براء منحرف کرده و مسلمانان را از احکام شرعي متنفر سازند.
و منظور از حقوق بشر سکولاریستی اين است: رفتار با مردم بر اساس سکولاریسم و (اومانیسم) انسانيت و ريشهي بشر بودن و به دور از اساس و پايهي ديني و عقيدتي.
انکار حدود شرعي: مانند قصاص و قطع کردن (دست دزد) و رجم و شلاق زدن به اعتبار اينکه با مفهوم سکولاریسم و (اومانیسم) انسانيت مخالف است.انکار تفاوت بين مرد و زن در حقوق نهاده شده در شرع، مانند طلاق و ميراث و ديه و مثل آن؛ به اعتبار اينکه هردو در انسان بودن مشترک هستند. و هر کدام از سه فقرهي سابق کفر است؛ چون تکذيب قرآن و انکار احکام آن است و امّت اجماع دارند بر اينکه: کسي که چيزي از قرآن را انکار يا تکذيب کند، کافر است.
امام اسحاق بن راهويه ميگويد:
«مسلمانان اجماع دارند بر اينکه اگر کسي به پيامبر-صلي الله عليه وسلم- دشنام دهد، يا چيزي از آنچه الله نازل کرده را رد کند، يا پيامبري از پيامبران اللّه عز وجل را بکشد، آن شخص با اين کار کافر ميشود؛ هرچند که به همهي آنچه الله نازل کرده اقرار کند»[۷]
۶٫ حاکميت قانون سکولاریستی بر همه:
منظور اين است که مرجع اصلي که دولت طبق آن حرکت ميکند، قانون تصویب شده توسط همین طاغوتهای سکولاراست و کسي حق ندارد از آن خارج شده يا بالاتر از آن قدرت بگيرد؛ چون مرجع اصلي که نظام کافر بر آن ايستاده و به سوي آن بر ميگردد و از آن نشأت ميگيرد، قانون طاغوتی است. پس قانون سکولاریستی مشرِّع است و معبود اطاعت شده و تبعيت شدهاي که فروتني براي آن و تسليم شدن در برابر حکمش و بازگشت به سوي آن در هر امري واجب است.و اين از بزرگترين مخالفتهايي است که براي توحيد و شهادت محمد رسول الله وجود دارد.
و بر اين اساس و بدون ترديد، دمکراسي با مفهوم واقعياش طاغوتي به شمار ميآيد که غير از اللّه پرستش ميشود؛ پس کفر ورزيدن به آن و برائت کردن از آن و کافر دانستن اهل آن و بيزاري جستن از آن و دشمني کردن با آنان واجب است.
اگر ملاحظه کرده باشید و بخش دموکراسی را خوب خوانده باشید میفهمید که تقریبا تمام کشورهای طاغوت های امروزی بر اساس دموکراسی و سکولاریسم حکمرانی می کنند که هر یک اسمی را بر ان نهاده اند؛
– اسلامی(حاشا و کلا)مانند جمهوری اسلامی پاکستان ، افغانستان و…
– پادشاهی مانند آل سعود، اردن و..
– ملی مانند امارات و مصر و…
و…
منظور ما یک کشور خاص نیست؛ این رساله را برای تمام دنیا بخصوص فارس زبانان نوشتیم تا انان را از این طاغوت های جدید برحذر کنیم.
ادامه دارد ….ان شاء الله
انتخابات در سیستم طاغوتی و سکولاریسم کفر است (۴)
نویسنده ابن حجر الکوردی
ارائه دهنده: ابن محمد الکوردی
دلیل کفر و شرک بودن حکم بغیر ما انزل الله (سکولاریستی) و شرکت در تدوین قوانین آن از قران و سنت و اقوال علماء
[۱] ابوداود روايت کرده و صحيح است.
[۲] الصارم المسلول، ج: ۱،ص: ۹٫
[۳] أضواء البيان، ج: ۷، ص: ۱۶۲٫
[۴] الصارم المسلول، ج: ۱،ص: ۹٫
[۵] متفق عليه
[۶] الدرر السنية، ج: ۱، ص: ۶۱۶٫
[۷] الصارم المسلول، ج: ۱، ص: ۹