جهان اسلام در برابر توطئه ای به نام اسلام دموکراتیک !!
به قلم ؛ محمد رزق ساطور
مترجم : انجمن « اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف » بیساران
الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسول الله و آله و صحبه و سلم
سرزمین مسلمانان و عقائدشان این روزها درمعرض هجوم جنگهای صلیبی – یهودی(سکولاریست) بدخواه و فرومایه است . یهودیانی ( سکولاریست ) که تر و خشک را با هم می سوزانند و نه تنها خون مسلمین را میریزند و حرمتشان را میدرند ، بلکه باارزشترین دارایی آنها یعنی معتقداتشان را مورد هجوم قرار میدهند.
تهاجم فکری با ورود مفاهیم بیگانه به دین اسلام و سرزمین مسلمانان آغاز شد و چنان پیش رفت که “هابل” در این مورد در اظهاراتش گفت که او “اسلام دموکراتیک” را می خواهد. بیگانگان ابتدا اسم را وضع کردند، سپس به دنبال مسمایش رفتند!!
اسلام دموکراتیک یعنی چه!! یعنی این که مسلمان از احکام دینش جدا شود. چیزی نداند، کاری نکند و کسی را به سوی احکام دین خود دعوت ندهد و قوانین برایش در هم آمیزند و همهی مردم چه مسلمان و چه کافر در نزد او یکی باشند. در این شرایط هویت مسلمان از بین میرود و او نسبت به غیر مسلمان در هیچ چیز برتری نخواهد داشت و شخصیت متمایزی از غیرت و کرامت و افتخار و محبت نسبت به مومنان و بغض و احتیاط نسبت به کافران را که اسلام برایش به ارمغان آورده است، از دست خواهد داد و هیچ عقیدهی صحیحی که او را از بقیه جدا کند، نخواهد داشت و عقیدهاش به مجموعهای از مفاهیم بی مصرف و خشک تبدیل می شود. او کسی را که ” لااله الا الله” می گوید با کسی که میگوید” الله ثابت ثلاثه” مساوی میداند و حق و باطل و عدل و ظلم نزد او یکیست. مسلمان به جسم بیروحی تبدیل می شود که به درد چیزی جز اسباببازی کودکان نمی خورد و این فاجعه ی بزرگیست.
مسلمانان در مدینه در کنار یهودیان زندگی می کردند و در آن هنگام عقائدشان آنها را در آنجا متمایز و قدرتمند کرده بود و به آنها شخصیت داده بود تا حدی که یهودیان روی آنها حساب باز می کردند و مطمئن بودند که مسلمانان با آنها مؤدبانه رفتار می کنند.
یهودیان مدینه از دو قبیلهی بنی قریظه و بنی نضیر بودند. قبیلهی بنی نضیر شرافتمندتر از بنیقریظه بود. اگر فردی از قبیلهی بنیقریظه فردی از قبیلهی بنی نضیر را میکشت به وسیلهی قوم او کشته میشد ، اما هرگاه فردی از بنی نضیر فردی از بنیقریظه را میکشت باید صدبار خرما به بنی قریظه تاوان میدادند. زمانی که مسلمانان به مدینه آمده بودند، فردی از بنی نضیر مردی ار بنی قریظه را کشت، بنی قریظه گفتند تاوان آن را بپردازید، بنینضیر درپاسخ گفتند پیامبر- صلی الله علیه وسلم- بین ما و شما داوری میکند. سپس این آیه نازل شد: ” سماعون للكذب أكالون للسحت فإن جاءوك فاحكم بينهم أو أعرض عنهم وإن تعرض عنهم فلن يضروك شيئا وإن حكمت فاحكم بينهم بالقسط إن الله يحب المقسطين” ( مائده/۴۲) و خداوند متعال میفرماید: ” وكيف يحكمونك وعندهم التوراة فيها حكم الله ثم يتولون من بعد ذلك وما أولئك بالمؤمنين”
فقد أخرج البخاري ومسلم وأحمد وأبو داود والترمذي وابن ماجه عن ابن عمر أن اليهود جاؤوا إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم برجل منهم وامرأة قد زنيا فقال: (كيف تفعلون بمن زنى منكم؟)، قالوا: لا نجد فيها شيئا، فقال لهم عبد الله بن سلام: كذبتم؛ في التوراة الرجم {فاتوا بالتوراة فاتلوها إن كنتم صادقين}، فجاءوا بالتوراة فوضع مدارسها الذي يدرسها منهم كفه على آية الرجم، فقال: ما هذه؟! فلما رأوا ذلك، قال: هي آية الرجم، فأمر بهما رسول الله صلى الله عليه وسلم فرجما قريبا من حيث توضع الجنائز عند المسجد.
قال عبد الله: (فرأيت صاحبها يحني عليها يقيها الحجارة).بخاری، مسلم، احمد، ابوداود، ترمذی و ابن ماجه از عمر روایت میکنند که مرد و زنی از یهودیان زنا کردند، آنها برای داوری نزد رسول الله- صلی الله علیه وسلم- آمدند. پیامبر – صلی الله علیه وسلم- از آنها پرسید با کسی که زنا کرده است چه میکنید؟ گفتند: ما چیزی در تورات نیافتیم. عبدالله بن سلام به آنها گفت: دروغ میگویید، در تورات حکمش سنگسار است. ” فاتوا بالتوراة فاتلوها إن كنتم صادقين” سپس تورات را در آوردند. کسی که آن را میخواند و درس میداد، آیهی رجم را نشلن داد و گفت: این چیست؟ هنگامیکه آن را دیدند گفتند: این آیهی رجم است. پیامبر- صلی الله علیه وسلم- دستور داد آن دو را سنگسار کنند. اندکی بعد آن دو را در نزدیکی جایی در مسجد که جنازه را در آن قرار میدادند سنگسار کردند. عبدالله گفت: مرد زناکار را دیدم که خود را خم میکرد تا سنگ به نخورد.
قرآن در مورد نصاری میفرماید: “وليحكم أهل الإنجيل بما أنزل الله فيه ومن لم يحكم بما أنزل الله فأولئك هم الفاسقون” ولی آیا این نصارایی که قرآن در مورد آنها این آیه را فرموده است، اشغالگران کینهتوز ( سکولاریست کنونی ) هستند، یا دینی دارند که به آن برگردند یا آن را بزرگ بشمارند ؟؛ آیا اخلاقی دارند که آن را محترم بشمارند یا به آنها متانت ببخشد و به آن وصف شوند؟ اشغالگران کینهتوز ( سکولاریست ) به طرق مختلف ثابت میکنند که بر درگیریشان علیه اسلام و مسلمانان پایبندند. آنها ادعای پیشرفت و تمدن و فرهنگ دارند، در حالی که اهل اسطوره و خرافه هستند و هر کسی به تاریخ نگاه کند میداند که کدام یک پیشرفت فکری بیشتری داشته است، مسلمانان یا نصرانیان.
آنها مردم را به کینه و دشمنی نسبت به مسلمانان دعوت میکنند و ما را به ظلم و خشونت متهم میکنند ، تا مردم ستمهای جنگهای صلیبی را فراموش کنند. مجموعه دروغهای خود را مباح میشمارند تا ملتشان را علیه مسلمانان برانگیزند. خیانت و غدر، آنجا که موجب تحریک و برانگیختن مردم علیه اسلام شود، از نظر اینها هیچ مشکلی ندارند. آمریکا همهی تعهدات خود را در مورد حقوق بشر، آنجا که مربوط به مسلمانان است، کنار میگذارد. آنها انسانیت کسی را به رسمیت میشناسند که غیر مسلمان باشد.
آنها بازداشت و شکنجه و اعترافگیری را گسترش دادند، اما هنگامی که تحقیقاتشان به پایان رسید و فهمیدند که مسلمانان از هر چیزی که گمان میبردند بریء هستند، نتایجشان را به بهانهی حفظ امنیت آمریکا، پنهان کردند، آنها در سرزمین خود سخت شکست خوردند و به سرزمین ما وارد شدند. میگویند ما خواستار اسلام دموکراتیک هستیم اسلامی که به معنای تسلیم همراه با ذلت و خواریست. ” ألم تر إلى الذين أوتوا نصيبا من الكتاب يشترون الضلالة ويريدون أن تضلوا السبيل”
آنها میگویند ما اسلامی را میخواهیم که امر به معروف و نهی از منکر نکند تا به مسلمانان آرامش خاطری را که خوکها و میمونها و بندگان طاغوت دارند، ببخشد و در نهایت مسلمان تبدیل به کسانی شوند که به مهاجمان جنایتکار –کسانی که خون میریزند و آبرو میبرند- میگویند: شما این جهان را از دست دیکتاتورها و ستمگران نجات میدهید.
اسلام دموکراتیک، اسلامیست که بر جهاد پایبند نیست و مسلمانان را در سرزمین خودشان از عزت و کرامت دور میکند، چراکه آنها میدانند قدرت مسلمانان در دینشان است.
روى أحمد أبو داود عن ابن عمر قال سمعت رسول الله يقول: (إذا ضن الناس بالدينار والدرهم وتبايعوا بالعينة واتبعوا أذناب البقر وتركوا الجهاد في سبيل الله أنزل الله بهم بلاء فلا يرفعه عنهم حتى يراجعوا دينهم).احمد ابوداود از ابن عمر روایت میکند که: شنیدم پیامبر- صلی الله علیه وسلم- میفرماید: ” هرگاه مردم در درهم و دینار بخل بورزند و از روی ظاهر بیعت کنند و از دم گاو پیروی نمایند و جهاد در راه خدا را رها کنند، خداوند بر آنها بلا نازل میکند و آن را رفع نمیکند تا وقتی که مردم دوباره به دینشان بازگردند.”
این مهاجمان جنایتکار، هرگاه خواستند حرمت کشوری از کشورهای اسلامی را مباح بشمارند، از جعل دلایل توجیهی عاجز نماندند، عذر و بهانهی آنها زشتترین گناهشان است، سخنشان سلاحهای کشتار جمعیست و این عذر و بهانه، شمشیریست که اکنون بر گردن تمامی حاکمان قرار داده شده است تا سر فرود آورند و به چیزی که به آنها نسبت میدهند تسلیم شوند.” ألا لعنة الله علی الظالمین”
این امری واضح و مشخص است که هرگاه کسی وارد تمدنی شود ، در ورودی آن نمیایستد ؛ بلکه این مرحلهی مقدماتی برای ورود به مراحل بعدیست، سپس وارد دانشگاه میشود و از این طریق به مراحل بالاتر، تحصیلات تکمیلی و سپس دکترا میرسد و پس از آن مسئولیت ریاست بخش یا دانشگاه و یا وزارت را بر عهده میگیرد و به این ترتیب در آن ملت حل میشود و آن تمدن را اشغال میکند.
عراق انتهای اشغال نیست، بلکه ابتدای آن است و با این آغاز پلید، هابل اسلام ما را با شرح مجموعهی” اسلام دموکراتیک” آغاز کرد.
اسلام دموکراتیک به این معنیست که مسلمان سر در لاک خود فرو برد و از برادرش چیزی نپرسد و در اندیشهی دعوت دیگران به سوی اسلام نباشد. آنها اسلام متحیر و سرگردانی را میخواهند که نسبت به سایر ادیان چیز متمایز و برجستهای نداشته باشد.
این اسلام دموکراتیک اگر بر ابوجهل و کفار قریش عرضه میشد، در قبول آن لحظهای تردید نمیکردند ، زیرا این نوع اسلام ، هیچ تعهدی در اطاعت ندارد و روشی را تغییر نمیدهد و در نتیجه چیزی نیست که هیچ عمل یا عبادتی در آن باشد و آن دین بیدینیست.
اما اسلام ما با عقیدهی صاف، خالص و صحیحش متمایز شده است. اسلام، بنده را با پروردگارش مرتبط میسازد و همچنین بین فرد و جامعه، رابطه برقرار میکند. ارتباط با خدا بر تقدس و پاکی او از هر عیب و نقصی استوار است و هیچ فرزند و دوستی به او نسبت داده نمیشود چرا که این مسائل در مورد خداوند، فحش و دشنام است. خداوند متعال ارجمند و بزرگ است.
فقد أخرج البخاري وأحمد والنسائي وابن حبان عن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: (قال الله عز وجل؛ كذبني ابن آدم ولم يكن له أن يكذبني وشتمني ابن آدم وما ينبغي له أن يشتمني، فأما تكذيبه إياي فقوله؛ لن يعيدني كما بدأني وليس الخلق بأهون عليَّ من إعادته، وأما شتمه فقوله؛ اتخذ الله ولدا وأنا الله الأحد الصمد الذي لم ألد ولم أولد ولم يكن لي كفوا أحد).بخاری، احمد، نسائی و ابن حیان روایت میکنند که رسول الله- صلی الله علیه و سلم- فرمودند: خداوند متعال فرموده است که بنی آدم به من دروغ گفت، نباید دروغ میگفت و مرا دشنام داد، در حالی که شایستهی دشنام نیستم، اما دروغ او نسبت به من این است که میگوید دوباره به سوی من باز نخواهند گشت، همانطور که ابتدا از نزد من آمدند. در حالی که خلفت اولیهی آنها آسانتر از بازگشت دوبارهشان نیست. اما دشنام و ناسزایشان این است که فرزندی را برای خداوند قرار دادند در حالی که من خدایی یکتا و بی همتا هستم که نه زاییدم و نه زاده شدم و هیچ همتایی ندارم.
کسی که به خداوند فرزند و دوستی نسبت دهد، کافر و خاسر در دنیا و آخرت به حساب میآید مگر این که توبه کند و اسلام آورد. در این صورت دوباره به او اجر و پاداش داده میشود.
فقد أخرج البخاري وأحمد والنسائي والبيهقي أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: (ثلاثة يؤتون أجورهم مرتين …. ورجل من أهل الكتاب آمن بنبيه ثم أدرك النبي صلى الله عليه وسلم فآمن به).بخاری و احمد و نسائی و بیهقی روایت کردند که رسول الله- صلی الله علیه وسلم- فرمودند: سه نفرند که دوبار به آنها اجر و پاداش داده میشود… مردی از اهل کتاب که به پیامبرش ایمان آورد، سپس پیامبر اکرم را درک کند و به او ایمان آورد.
این عقیدهایست که مسلمان را تنها به تعظیم خداوند در عبادت و معرفت نسبت به او آگاه میسازد و همچنین او را با مردم براساس محبت و بغض مبنی بر همین عقیده مرتبط میسازد. تا به کسانی که به آنها بغض میورزیم، ظلم و تجاوز نکنیم و حرمتشان را از بین نبریم بلکه با عدالت برخورد نماییم، با کسانی که آنها را دوست داریم، با انها با رحمت رفتار کنیم همانطور که خدا را با حکمت و موعظهی حسنه فرا میخوانیم و با آنها به بهترین نحو برخورد میکنیم.
از خداوند میخواهم که ما را از شر هابل و یارانش و از شر تحریف اسلام به نام دموکراسی و از شر برنامهریزی مهاجمان جنایتکار حفظ کند. حیله و مکرشان را به خودشان برگرادند و ما را از آنها با چیزی که میخواهد و هرطور که صلاح میداند، نگهدارد. همانا او بر هرچیزی تواناست.
” إن الذين كفروا ينفقون أموالهم ليصدوا عن سبيل الله فسينفقونها ثم تكون عليهم حسرة ثم يغلبون والذين كفروا إلى جهنم يحشرون”