حزب دمکرات کردستان ایران و درگیری نقده
نوشته ی : ابوسلیمان هورامی
حزب مرتد دمکرات چنان چه از مرامنامه ی کفر آمیز آن پیداست به انترناسیونالیسم سوسیالیسم معتقد است. این امر هم از ابداعات خودش نیست بلکه از حربه هایی بود که حکومت سوسیالیستی شوروی جهت به کار گیری انرژی ملت ها و نژادهای دیگر در پیاده نمودن اهداف توسعه طلبانه ی خودش بهره می گرفت و آن را نیز بر رهبران و توده های چشم و گوش بسته ی زیر دست تفهیم کرده بود البته ریشه ی این تفکر به کارل مارکس و فردریش انگلس بر می گردد که شوروی به عنوان اولین حکومت سوسیالیستی دنیا آن را در روی زمین پیاده کرد.
در هر صورت حزب دمکرات هیچ گاه حزبی ناسیونالیستی و کردگرا نبوده هر چند کمونیست ها بعضی اوقات جهت حمله به آن وی را به ملی گرایی متهم می کردند، بلکه در واقع صحبت از کرد و مطرح کردن دفاع از حقوق کرد تنها تاکتیک و شعاری بیش نبوده و نخواهد بود. چنان چه ما خود جنگ میان دمکرات و کومله و جنگ دمکرات با ایران به دفاع از حزب سوسیالیست بعث عربی عراق را شاهد بودیم که این حزب مرتد در راه افکار و اندیشه های سوسیالیستی خود هزاران کرد را فدا نمود و تا سقوط حزب بعث سوسیالیستی عراق حاضر نشد مقر خود را به منطقه ی تحت نفوذ کردها منتقل کند و دیدیم که در نهایت به عضویت انترناسیونالیسم جهانی در آمده و مورد پذیرش احزاب سوسیالیست دنیا قرار گرفت.
اما این حزب مرتد چنان چه گفته شد همیشه دم از کرد و کردستان و کردگرایی و حتی کرد پرستی و… می زد و با مطرح کردن شعارهای تند و حرکت های افراطی همیشه حساسیت دیگر نژادها را علیه خود به وجود می آورد هدف وی این نبود بلکه غایت هدف وی به وجود آوردن روحیه تنفر و برتری طلبی و حساسیت ملت کرد در برابر ملت های دیگر به خصوص فارس و سپس ترک های اطراف مهاباد بود تا با ایجاد این اختلاف انرژی از ناحیه کردها تولید شده و وی از آن بهره گیرد. این تاکتیک غلط غیر انسانی حزب مرتد دمکرات جان هزاران فریب خورده را گرفت و متأسفانه اقوام دیگر هم فریب همین تاکتیک را خوردند اما به شیوه ای دیگر. در انقلاب ۵۷ تمام شیعیان ایران برای دفاع از تشیع و عقیده ی خود می جنگیدند و اصلاً برایشان ملیت مطرح نبود هم چنان که کردهای شیعه هم به همراه حکومت شیعه مذهب تهران علیه دشمنان خود می جنگیدند و هر کسی که در برابرشان قرار می گرفت در واقع در برابر عقیده ی آنان ایستاده بود و آن را ضد شیعه قلمداد می کردند و جنگ با آن را جنگ مذهبی تلقی می کردند.
البته بعد از ظهور حکومت فاسد صفویه و قاجار ما دیگر جنگی به نام جنگ مذهبی در منطقه نداشتیم و مردم پس از مصیبت جنگ های صفویه داشتند در یک دوره ی آرامش به سر می بردند تا این که در برابر این انقلاب شیعه مذهب ۵۷ مرتدینی از میان کردهای سنی ظهور کردند که هیچ اعتقادی نه به سنی داشتند و نه به شیعه. اما مرتدینی بودند که از درون سنی ها مثل قارچ سمی روییده بودند و دم از دفاع حقوق کردها می زدند و با همین کردهای فریب خورده به جنگ شیعیان رفتند اما نه به بهانه ی جنگ مذهبی میان شیعه و سنی بلکه همین جنگ مذهبی را راه انداختند اما به نام جنگ کرد و ترک و می دانیم که تنها کردهای سنی با مرتدین بودند و کردهای شیعه همراه ترک های شیعه بودند و ترک های سنی هم بی طرف مانده و با کسی نبودند. پس در واقع جنگی رخ داد که در آن کردهای مرتد سنی زاده علیه شیعیان طرفدار انقلاب رو در روی هم صف آرایی کردند.
مغالطه ای که در این جا صورت گرفت این بود که شیعه ها تشخیص نمی دادند که این کرد سنی زاده در واقع مرتدی است که هم دشمن سنی است و هم دشمن شیعه. به همین دلیل هر جنایتی که توسط کومله یا دمکرات و متحدین مرتدشان صورت می گرفت به حساب کردهای سنی گذاشته می شد. هر کشته ای که با اصفهان، شیراز، قم، تهران، شمال و… برده می شد کینه ای جدید را علیه کردها و به خصوص اهل سنت به وجود می آورد.
حادثه ی قارنا و درگیری نقده هم در چنین فضایی به وجود آمد و در هر دو حادثه سنی های بی دفاع غیر مسلحی قتل و عام شدند که هیچ پیوندی با مرتدین نداشتند بلکه قربانی کینه ها و عقده هایی شدند که بی جهت بر سر آنان خالی شد.
اما درگیری از آن جا شروع شد که حزب دمکرات مرتد به همراه غیر کردهایی که لباس کردی به سبک پیراهن کمونیست ها را پوشیده بودند ابتدا در شهر مهاباد جهت نمایش قدرت و اعلام تجدید فعالیتش پس از اعدام قاضی مرتد نمایشی را برگزار کردند تا به قول خودشان زهر چشمی هم از مسلمانان بی دفاع مهاباد و قبایل اطراف آن گرفته باشند پ. پس از خیانت سکوت مردم به سرش می زند که همین نمایش قدرت را هم در شهر نقده که شیعیان مدافع انقلاب زیادی در آن به سر می بردند اجرا کند تا هم نمایش قدرتی باشد و هم این که وانمود کند که مدافع کردهای سنی مذهب آن دیار است اما ترک های شیعه مذهب به مقامات دولتی اعتراض می کنند و این گونه حرکات را به ضرر انقلاب شیعه مذهب ایران و خود ترک های شیعه مذهب نقده می دانستند. استاندار وقت و مسئولین حکومتی آذربایجان غربی هم تذکراتی به حزب دمکرات می دهند اما کارگردانان مرتد به هیچ چیزی اهمیت نمی دهند نه خون مردم، نه مال مردم، نه ناموس مردم و نه دین مردم که بدون درخواست آن ها و صرفاً جهت نمایش قدرتی آن هم با ملبس و مسلح کردن غیر کردهای مرتدی که حتی زبان کردی هم بلد نبودند به شهر ریخته شده بودند، این مرتدین اصلاً برایشان مهم نبود که پس از خروج آن ها از شهر چه بر سر دین ، مال ، ناموس ، خون و هستی کردهای سنی مذهب بی دفاع خواهد آمد.
بدین شیوه جنگ و درگیری میان ترک های شیعه مذهب و مرتدین در گرفت، ما که عادت مرتدین را می دانیم ، آن ها در اولین فرصت فرار را بر ماندن ترجیح دادند و سوراخ موش برایشان حکم قصر را داشت. زمانی که مرتدین فرار کردند مردم بی دفاع ماندند و جماعتی کثیر شیعه ی انتقام جوی مسلح. که متأسفانه کینه های قرون گذشته را نیز به اضافه ی جنایات کنونی مرتدین بر سر آن ها خالی کردند و آن چه که نمی بایست بر سر مال و ناموس و خون کردهای سنی می آمد، آمد. و قارنای دیگری متولد شد. خداوند چقدر از این مرتدین باید کشته شوند تا انتقام خون های مسلمین گرفته شود؟
ولله الحمد والمنه
و الله اكبر
ابوسلیمان هورامی