عذر به تأویل از موانع تکفیر (۳)
به قلم : مجاهد دین
تأویل صحیح مقبول (مستساغ)
حال که تأویل فاسدِ مردود غیر مستساغ را شناختیم، به معرفی تأویل صحیح مقبول میپردازیم و آن، حمل لفظ بر معنایی است که احتمال آن معنا را دارد منتها غیر متبادر به ذهن میباشد و تأویلکننده به دلیلی اعتماد کرده است که مقتضای چنین معنایی است همراه با اینکه شخص تأویل کننده، خودش اهل اجتهاد باشد.
چنین تأویلی مختص به اهل قبله میباشد و در عموم رخصت خطای اهل قبله قرار میگیرد، چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا﴾ [البقرة: ۲۸۶]
«پروردگارا! اگر فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه نکن».
و میفرماید:
﴿وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُم بِهِ وَلَكِن مَّا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ﴾ [الأحزاب: ۵].
«و در آنچه که خطا کردهاید، گناهی بر شما نیست، و لیکن آنچه را که دلهای شما از روی عمد میخواهد (گناه است)».
و پیامبر ص میفرماید: «إِذَا حَكَمَ الْحَاكِمُ فَاجْتَهَدَ فَأَصَابَ فَلَهُ أَجْرَانِ، وَإِذَا حَكَمَ فَاجْتَهَدَ فَأَخْطَأَ فَلَهُ أَجْرٌ».
ترجمه: «اگر حاکم اجتهاد کرد و درست بود پس برای او دو پاداش است و اگر خطا کرد پس برای او یک پاداش است».[۱]
و حدیث دیگر: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ تَجَاوَزَ عَنْ أُمَّتِي الْخَطَأَ، وَالنِّسْيَانَ، وَمَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ»؛
ترجمه: «خداوند برای امّت من از خطا و فراموشی و آنچه که بر آن اکراه میشوند گذشت کرده است».[۲]
خطایی که در آیات و احادیث فوق آمده است، ناشی از تأویل و اجتهاد میباشد و چنانکه گفتیم، تأویل در فروع میباشد نه در اصل دین و اصول عقاید و مسلّمات دین.
پس در تأویل سائغ چنین امکانی وجود ندارد که شخصی که نوعی دیگر تأویل کرده است، مخالف خودش را تکفیر نماید. ابن حجر در تعریف تأویل سائغ میگوید: «قال العلماء: كل متأول معذور بتأويله ليس بآثم، إذا كان تأويله سائغاً في لسان العرب، وكان له وجه في العلم».
ترجمه: «علما میگویند: هر تأویل کنندهای با تأویلش معذور میباشد، گناهکار نمیباشد در صورتی که تأویلش در زبان عرب سائغ باشد، و وجهی در علم داشته باشد».[۳]
شیخ عبد الرحمن السعدی (۱۳۷۶ هـ) میگوید: «إن المتأولين من أهل القبلة الذين ضلوا وأخطأوا في فهم ما جاء في الكتاب والسنة، مع إيمانهم بالرسول واعتقادهم صدقه في كل ما قال، وأن ما قاله كان حقاً والتزموا ذلك، لكنهم أخطأوا في بعض المسائل الخبرية أو العملية، فهؤلاء قد دل الكتاب والسنة على عدم خروجهم من الدين، وعدم الحكم لهم بأحكام الكافرين، وأجمع الصحابة رضي الله عنهم والتابعون ومن بعدهم من أئمة السلف على ذلك».
ترجمه: «تأویل کنندگانِ اهل قبله، کسانی که در فهمیدن آنچه که از کتاب و سنّت آمده است به گمراهی رفته و خطا کردند، به همراه ایمانشان به رسول و اعتقادشان به راستگویی او در همهی آنچه که میگوید، و اینکه آنچه میگوید حق است و به آن ملتزم هستند، منتها در بعضی از مسائل خبری یا عملی خطا کردند، پس چنین کسانی، به تحقیق که کتاب و سنّت بر عدم خروج آنان از دین و عدم حکمکردن بر آنان به احکام کافرین، دلالت دارد و صحابه رضی الله عنهم و تابعین و کسانی که بعد از آنان آمدهاند از ائمهی سلف، بر این اجماع دارند».[۴]
و میگوید: «هؤلاء المبتدعة المخالفون لما ثبتت به النصوص الصريحة والصحيحة، أنهم في هذا الباب أنواع، من كان منهم عارفاً بأن بدعته مخالفة للكتاب والسنة فتبعها ونبذ الكتاب والسنة وراء ظهره، وشاق الله ورسوله من بعد ما تبين له الحق، فهذا لا شك في تكفيره، ومن كان منهم راضياً ببدعته معرضاً عن طلب الأدلة الشرعية، وطلب ما يجب عليه من العلم الفارق بين الحق والباطل ناصراً لها، راداً ما جاء به الكتاب والسنة مع جهله وضلاله، واعتقاده أنه على الحق، فهذا ظالم فاسق بحسب تركه ما أوجب الله عليه، وتجرئه على ما حرم الله تعالى ومنهم من هو دون ذلك، ومنهم من هو حريص على اتباع الحق واجتهد في ذلك، ولم يتيسر له من يبين له ذلك فأقام على ما هو عليه، ظاناً أنه صواب من القول، غير متجرئ على أهل الحق بقوله، ولا فعله، فهذا ربما كان مغفوراً له خطؤه والله أعلم».
ترجمه: «این اهل بدعتِ مخالفِ با آنچه که از نصوص صریح و صحیح ثابت گشته است، اینها در این باب چند نوع هستند، بعضی از آنان میداند که بدعتش مخالف با کتاب و سنّت است و از بدعتش پیروی میکند و کتاب و سنّت را پشت سرش میاندازد و از راه الله و رسولش جدا میشود بعد از آنکه حق برایش تبیین گشته است، پس چنین کسی در کفرش شکی نیست. و بعضی از آنان به بدعتش راضی است و از طلب ادّلهی شرعی و طلب علم جدا کنندهی بین حق و باطلی که طلب آن بر او واجب است روی گردان است و آن بدعت را نصرت میدهد و آنچه در کتاب و سنّت آمده را با جهل و گمراهیاش رد میکند، و معتقد است که او بر حق است، پس چنین کسی به اندازهی ترک کردن آنچه که الله بر او واجب کرده است و به اندازهی جرأت یافتنش بر آنچه که الله تعالی بر او حرام کرده است، ظالم و فاسق میباشد. و بعضی از آنان پایینتر از آن هستند و بعضی از آنان بر پیروی از حق حریص است و در این راه هم تلاش میکند اما آنچه که حق را برایش روشن گرداند برایش میسّر نگشته است و در نتیجه بر آنچه که بر آن قرار داد میایستد به این گمان که آن، قول صواب میباشد؛ بدون تجری و دستدرازی بر اهل حق با سخنش و فعلش. پس چنین کسی چه بسا خطای او مورد مغفرت باشد و الله دانا تر است».[۵]
شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله میگوید: «إن المتأوِّل الذي قصد متابعة الرسول صلى الله عليه وسلم لا يكفر، بل ولا يفسق إذا اجتهد فأخطأ، وهذا مشهور عند الناس في المسائل العملية، وأما مسائل العقائد: فكثير من الناس كفَّر المخطئين فيها، وهذا القول لا يُعرف عن أحد من الصحابة والتابعين لهم بإحسان ولا عن أحد من أئمة المسلمين، وإنما هو في الأصل من أقوال أهل البدع الذين يبتدعون بدعة ويُكفِّرون من خالفهم».
ترجمه: «همانا تأویل کنندهای که قصد پیروی از پیامبر ص را دارد کافر نمیشود، بلکه فاسق هم نمیشود هنگامیکه اجتهاد کند و به خطا رود، و این نزد مردم در مسائل عملی مشهور میباشد، و اما دربارهی مسائل عقاید که بسیاری از مردم، خطا کنندگان در آن را تکفیر میکنند، و چنین قولی از هیچ یک از صحابه و تابعین آنان به احسان و هیچ یک از ائمهی مسلمانان شناخته نشده است؛ بلکه همانا چنین قولی در اصل از اقوال اهل بدعت است؛ کسانی که بدعتی را ایجاد میکنند و کسی که با آنان (در بدعتشان) مخالف کند را تکفیر میکنند».[۶]
شیخ الاسلام در جایی دیگر میفرماید: «وهكذا الأقوال التي يكفر قائلها، قد يكون الرجل لم تبلغه النصوص الموجبة لمعرفة الحق، وقد تكون عنده ولم تثبت عنده، أو لم يتمكن من فهمها، وقد يكون قد عرضت له شبهات يعذره الله بها، فمن كان من المؤمنين مجتهداً في طلب الحق وأخطأ: فإن الله يغفر له خطأه كائنا ما كان، سواء كان في المسائل النظرية أو العملية، هذا الذي عليه أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم وجماهير أئمة الإسلام».
ترجمه: «و اقوالی که گویندهاش را کافر میکند هم به همین شکل است، اینکه ممکن است نصوصی که موجب شناخت حق میشود به شخص ابلاغ نشده باشد، و ممکن است که نصوص نزدش باشد اما آن نصوص نزد او ثابت نشده باشد، یا امکان فهم آنها را نداشته باشد و ممکن است که شبهاتی بر او عرضه شده باشد که خداوند او را با آن شبهات معذور بدارد. پس کسی که از مؤمنان باشد و در طلب حق اجتهاد کرده و به خطا رود، بیگمان خداوند خطای او را میبخشد حال در هرچه که میخواهد باشد، و فرقی نمیکند که در مسائل نظری باشد یا عملی، و این همان چیزی است که اصحاب پیامبر ص و جماهیر ائمهی اسلام بر آن هستند».[۷]
[۱]– سنن ابن ماجه (۲۳۱۴).
[۲]– سنن ابن ماجه (۲۰۴۳).
[۳]– فتح الباری، ج: ۱۲ صص: ۳-۴٫
[۴]– الارشاد فی معرفة الأحکام، ص: ۲۰۷٫
[۵]– الارشاد فی معرفة الأحکام، ص: ۲۰۹٫
[۶]– منهاج السنه، ج: ۵ ص: ۲۳۹٫
[۷]– مجموع الفتاوی ج: ۲۳ ص: ۳۴۶٫