عذر به تأویل از موانع تکفیر (۵)
به قلم : مجاهد دین
دیدگاه دولت خلافت اسلامی دربارهی علمای متقدمینی که توسط غلات تکفیر شدند
دولت اسلامی در قسمت اول از «سلسلة علمية في بيان مسائل منهجية» میگوید: «وننكر أشدّ النّكير على من يبغي ويتعدّى فيكفّر العلماء أمثال ابن قدامة المقدسي والنّووي وابن حجر العسقلاني وغيرهم رحمهم الله، ممن لهم على أمّة الإسلام أياد بيضاء في نشر العلم ونصرة الشريعة، بل نحفظ مكانتهم ونترحّم عليهم ونعتذر عمّا بدر عنهم من أخطاء وزلّات».
ترجمه: «و ما به شدیدترین حالت انکار میکنیم، بر کسانی که تجاوز و بغی میکنند و علمایی امثال ابن قدامه مقدسی و نووی و ابن حجر عسقلانی و غیره رحمهم الله را تکفیر میکنند. علمایی که در امّت اسلامی سابقهی درخشانی در نشر علم و نصرت اسلام، و پروندهی نیکویی در دفاع از شریعت دارند. بلکه جایگاهشان را حفظ میکنیم و بر آنها رحمت میفرستیم و در اشتباهات و لغزشهایی که داشتند معذورشان میدانیم».
مشاهده میکنیم که دولت اسلامی، علمایی مانند ابن قدامه مقدسی، نووی و ابن حجر عسقلانی و … را نام میبرد و بر خلاف غلات تکفیری که همهی این علما را تکفیر میکنند، دولت اسلامی تکفیر این علما را به شدّت انکار کرده و تکفیر آنان را تجاوز و بغی میداند و میگوید که در اشتباهات و خطاهایی که کردهاند معذورشان میدانیم.
مسلّما منظور از عذر، عذر به جهل نمیباشد، برای اینکه آنان جاهل نیستند بلکه عالم هستند، پس منظور، عذر به تأویل میباشد یعنی تأویل آنان در اشتباهات و خطاهایی که کردهاند را قبول نموده و آنان را معذور دانسته است.
اکنون سخن هریک از این سه عالمی که نام برده شدند را نقل میکنیم تا خواننده متوجه بشود که سخن این علما چه بوده و تأویل آنان چگونه و به چه شکلی بوده است.
شیخ الاسلام موفق الدین ابو محمد عبد الله بن احمد بن محمد بن قدامه المقدسی، متولد ۵۴۱ و متوفای ۶۲۰ هجری، مجاهد و عالم بزرگ در مذهب حنبلی میباشد، او در روستای «جماعیل» از توابع نابلس در سرزمین فلسطین به دنیا آمد، و در ده سالگی بخاطر جنگهای صلیبیان همراه خانوادهاش به دمشق هجرت کرد. در ۲۰ سالگی به بغداد رفت و از شیوخی مانند هبة الله دقائق، ابن بطی و عبد القادر گیلانی شیخ حنابه در آن زمان، و دیگر مشایخ بغداد کسب علم کرد، به مکه و موصل و بغداد نیز رفته و در آنجا از شیوخ زیادی مانند مبارک بن طباح و ابو الفتح بن منّی و… کسب علم کرده است. ابن قدامه با تالیفات گرانسنگ خود خدمت بسیار بزرگی به فقه حنبلی نمود، او بیش از سی تألیف دارد و بعضی از تألیفات مهم او مانند العمدة، المقنع، الكافي في فقه الامام أحمد بن حنبل، و المغني میباشد.
شیخ موفق ابن قدامه المقدسی در سال ۵۸۳ هجری، هنگامیکه ۴۲ سال عمر داشت، آن گاه که صلاح الدین ایوبی رحمه الله به جنگ صلیبیان برای آزاد سازی فلسطین رفته بود، در مقدمهی لشکر قرار داشت و افتخار شرکت در جهاد و فتح و آزاد سازی حصار کرک، عکا، فتح طبریه و معرکه حطین و ناصریه و قیساریه و صفوریه و تبنین و صیدا و بیروت و عسقلان و نهایت آزاد سازی قدس را داشت.
شاگردش ابو عمرو بن صلاح دربارهی او میگوید: «ما رأيت مثل الشيخ موفق»؛ «کسی را مانند شیخ موفق ندیدم»
ابن تیمیه دربارهی او میگوید: «مَا دَخَلَ الشام بَعْد الأوزاعي أفقه من الشيخ الموفق»؛ «بعد از اوزاعی، کسی فقیهتر از شیخ موفق ابن قدامه؛ وارد شام نشده است».[۱]
ذهبی به نقل از الضیاء المقدسی میگوید: «سمعت المفتي أبا بكر محمد بن معالي بن غنيمة يقول: ما أعرف أحدا في زماننا أدرك درجة الاجتهاد إلا الموفق»؛ «شنیدم مفتی ابو بکر محمد بن معالی بن غنیمه میگفت: کسی را در زمانمان نمیشناسم که به درجهی اجتهاد رسیده باشد جز الموفق».[۲]
اکنون به بررسی سخنان شیخ موفق ابن قدامه المقدسی میپردازیم.
ایشان در کتاب مشهورش المغني درباره شفاعت چنین گفته است:
فَصْلٌ: وَيُسْتَحَبُّ زِيَارَةُ قَبْرِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ؛ لِمَا رَوَى الدَّارَقُطْنِيّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: {مَنْ حَجَّ، فَزَارَ قَبْرِي بَعْدَ وَفَاتِي، فَكَأَنَّمَا زَارَنِي فِي حَيَاتِي}.
وَفِي رِوَايَةٍ: {مَنْ زَارَ قَبْرِي وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِي}.
رَوَاهُ بِاللَّفْظِ الْأَوَّلِ سَعِيدٌ.
حَدَّثَنَا حَفْصُ بْنُ سُلَيْمَانَ، عَنْ لَيْثٍ عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنْ ابْنِ عُمَرَ.
وَقَالَ أَحْمَدُ، فِي رِوَايَةِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ يَزِيدَ بْنِ قُسَيْطٍ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: {مَا مِنْ أَحَدٍ يُسَلِّمُ عَلَيَّ عِنْدَ قَبْرِي، إلَّا رَدَّ اللَّهُ عَلَيَّ رُوحِيِّ، حَتَّى أَرُدَّ عَلَيْهِ السَّلَامَ}: وَإِذَا حَجَّ الَّذِي لَمْ يَحُجَّ قَطُّ – يَعْنِي مِنْ غَيْرِ طَرِيقِ الشَّامِ – لَا يَأْخُذُ عَلَى طَرِيقِ الْمَدِينَةِ، لِأَنِّي أَخَافُ أَنْ يَحْدُثَ بِهِ حَدَثٌ، فَيَنْبَغِي أَنْ يَقْصِدَ مَكَّةَ مِنْ أَقْصَرِ الطُّرُقِ، وَلَا يَتَشَاغَلَ بِغَيْرِهِ .
وَيُرْوَى عَنْ الْعُتْبِيِّ، قَالَ: كُنْت جَالِسًا عِنْدَ قَبْرِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَجَاءَ أَعْرَابِيٌّ، فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَيْك يَا رَسُولَ اللَّهِ، سَمِعْت اللَّهَ يَقُولُ: ﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ جَآءُوكَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡتَغۡفَرَ لَهُمُ ٱلرَّسُولُ لَوَجَدُواْ ٱللَّهَ تَوَّابٗا رَّحِيمٗا٦٤﴾ [النساء: ۶۴]
وَقَدْ جِئْتُك مُسْتَغْفِرًا لِذَنْبِي، مُسْتَشْفِعًا بِك إلَى رَبِّي، ثُمَّ أَنْشَأَ يَقُولُ:
يَا خَيْرَ مَنْ دُفِنَتْ بِالْقَاعِ أَعْظُمُهُ | فَطَابَ مِنْ طِيبِهِنَّ الْقَاعُ وَالْأَكَم | |
نَفْسِي الْفِدَاءُ لِقَبْرِ أَنْتَ سَاكِنُهُ | فِيهِ الْعَفَافُ وَفِيهِ الْجُودُ وَالْكَرَمُ |
ثُمَّ انْصَرَفَ الْأَعْرَابِيُّ، فَحَمَلَتْنِي عَيْنِي، فَنِمْت، فَرَأَيْت النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي النَّوْمِ، فَقَالَ: يَا عُتْبِيُّ، الْحَقْ الْأَعْرَابِيَّ، فَبَشِّرْهُ أَنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لَهُ.
وَيُسْتَحَبُّ لِمَنْ دَخَلَ الْمَسْجِدَ أَنْ يُقَدِّمَ رِجْلَهُ الْيُمْنَى، ثُمَّ يَقُولَ: {بِسْمِ اللَّهِ، وَالصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، وَاغْفِرْ لِي، وَافْتَحْ لِي أَبْوَابَ رَحْمَتِك. وَإِذَا خَرَجَ، قَالَ مِثْلَ ذَلِكَ. وَقَالَ: وَافْتَحْ لِي أَبْوَابَ فَضْلِكَ} لِمَا رُوِيَ عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَرَضِي اللَّهُ عَنْهَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَّمَهَا أَنْ تَقُولَ ذَلِكَ، إذَا دَخَلَتْ الْمَسْجِدَ.
ثُمَّ تَأْتِي الْقَبْرَ فَتُوَلِّي ظَهْرَكَ الْقِبْلَةَ، وَتَسْتَقْبِلُ وَسَطَهُ، وَتَقُولُ: السَّلَامُ عَلَيْك أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ، وَخِيرَتَهُ مِنْ خَلْقِهِ وَعِبَادِهِ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، أَشْهَدُ أَنَّك قَدْ بَلَّغْت رِسَالَاتِ رَبِّك، وَنَصَحْت لِأُمَّتِك، وَدَعَوْت إلَى سَبِيلِ رَبِّك بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَعَبَدْت اللَّهَ حَتَّى أَتَاك الْيَقِينُ، فَصَلَّى اللَّهُ عَلَيْك كَثِيرًا، كَمَا يُحِبُّ رَبُّنَا وَيَرْضَى، اللَّهُمَّ اجْزِ عَنَّا نَبِيَّنَا أَفْضَلَ مَا جَزَيْت أَحَدًا مِنْ النَّبِيِّينَ وَالْمُرْسَلِينَ، وَابْعَثْهُ الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ الَّذِي وَعَدْته، يَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخَرُونَ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا صَلَّيْت عَلَى إبْرَاهِيمَ وَآلِ إبْرَاهِيمَ، إنَّك حَمِيدٌ مَجِيدٌ، وَبَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا بَارَكْت عَلَى إبْرَاهِيمَ وَآلِ إبْرَاهِيمَ، إنَّك حَمِيدٌ مَجِيدٌ، اللَّهُمَّ إنَّك قُلْت وَقَوْلُك الْحَقُّ: ﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ جَآءُوكَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡتَغۡفَرَ لَهُمُ ٱلرَّسُولُ لَوَجَدُواْ ٱللَّهَ تَوَّابٗا رَّحِيمٗا٦٤﴾ [النساء: ۶۴]
وَقَدْ أَتَيْتُك مُسْتَغْفِرًا مِنْ ذُنُوبِي، مُسْتَشْفِعًا بِك إلَى رَبِّي، فَأَسْأَلُك يَا رَبِّ أَنْ تُوجِبَ لِي الْمَغْفِرَةَ، كَمَا أَوْجَبْتهَا لِمَنْ أَتَاهُ فِي حَيَاتِهِ، اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَوَّلَ الشَّافِعِينَ، وَأَنْجَحَ السَّائِلِينَ، وَأَكْرَمَ الْآخَرِينَ وَالْأَوَّلِينَ، بِرَحْمَتِك يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ…
ترجمه: فصل: و زیارت قبر پیامبر ص مستحب است، بنابر آنچه که الدارقطنی با اسنادش روایت کرده است از ابن عمر که گفت: رسول الله ص فرمود: «هرکس حج کند و بعد از وفاتم قبرم را زیارت کند همانند این است که در حیاتم من را زیارت کرده است».
و در روایتی: «هرکس قبرم را زیارت کند شفاعتم برایش واجب میگردد».
با لفظ اولی، سعید روایت کرده است.
برایمان آن را حدیث گفت حفص بن سلیمان از لیث از مجاهد از ابن عمر.
و احمد گفت در روایت عبد الله از یزید بن قسیط از ابو هریره که پیامبر ص فرمود: «هیچ کسی نیست که نزد قبرم بر من سلام کند، مگر اینکه خداوند روحم را به من بر میگرداند تا پاسخ سلامش را بدهم». و اگر کسی که هیچ وقت حج نکرده است، و حج کرد – یعنی از غیر راه شام – از راه مدینه نرود، برای اینکه من میترسم اتفاقی برایش پیش آید، پس شایسته است که کوتاهترین راه را به سوی مکه طی کند و چیز دیگری او را به غیر آن مشغول نسازد.
و از عُتبی روایت شده که گفت: من نزد قبر پیامبر ص نشسته بودم که یک بادیه نشین آمد و گفت: سلام بر تو ای رسول الله شنیدم که الله میگوید: ﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ جَآءُوكَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡتَغۡفَرَ لَهُمُ ٱلرَّسُولُ لَوَجَدُواْ ٱللَّهَ تَوَّابٗا رَّحِيمٗا٦٤﴾ [النساء: ۶۴]
«و اگر آنها هنگامی که بر خویشتن ستم میکردند، نزد تو میآمدند، و از الله طلب آمرزش میکردند، بیگمان الله را توبهپذیر مهربان مییافتند».
اینک من نیز برای درخواست آمرزش گناه خود نزد تو آمدهام و تو را نزد پروردگارم شفیع قرار میدهم.
پس از آن این شعر را سرود و گفت:
يَا خَيْرَ مَنْ دُفِنَتْ بِالْقَاعِ أَعْظُمُهُ | فَطَابَ مِنْ طِيبِهِنَّ الْقَاعُ وَالْأَكَم | |
نَفْسِي الْفِدَاءُ لِقَبْرِ أَنْتَ سَاكِنُهُ | فِيهِ الْعَفَافُ وَفِيهِ الْجُودُ وَالْكَرَمُ |
«ای بهترین کسی که در با عظمتترین زمین هموار دفن شده است و از بوی خوش او همهی تپهها و دشتها خوشبو شدهاند. جان من فدای قبری که تو ساکن آن هستی. در آن هم عفاف هست، هم جود و هم کرم».
(عتبی در ادامه میگوید) سپس آن اعرابی رفت و چشمانم به خواب رفتند و من در خواب پیامبر ص را دیدم که به من فرمود: ای عتبی! به آن عرب بادیهنشین ملحق شو و به او مژده بده که خداوند تعالی او را آمرزید.
و برای کسی که وارد مسجد میشود مستحب است که با پای راست وارد شود سپس بگوید: «به نام خدا و صلاة و سلام بر رسول خدا، بارالهی بر محمد و آل محمد درود بفرست و مرا ببخش و درهای رحمتت را بر من باز کن. و هنگامیکه بیرون رفت نیز همانند این را گفته و بگوید: درهای فضلت را بر من باز کن». بخاطر آنچه که از فاطمه دختر رسول الله صلی الله علیه وسلم و رضی الله عنها روایت شده که رسول الله ص به او یاد داد که هنگامی که وارد مسجد میشود چنین بگوید.
سپس نزد قبر رفته و پشتت را به قبله میکنی و رو به وسط قبر میکنی و میگویی: سلام بر تو ای پیامبر و رحمت و برکات الله بر تو باد، سلام بر تو ای پیامبر خدا و برگیزدهاش از بین مخلوقات و بندگانش، گواهی میدهم که هیچ معبودی جز الله نیست و یکتا و بدون شریک است، و گواهی میدهم که محمد بنده و رسولش است، گواهی میدهم که بیگمان تو رسالتهای پروردگارت را ابلاغ نمودی و امتت را نصیحت کردی و به راه پروردگارت با حکمت و موعظهی حسنه دعوت نمودی، خداوند را عبادت نمودی تا اینکه یقین نزدت آمد، پس بسیار درود الله بر تو باد، طوری که پروردگارم دوست دارد و راضی میشود. بار الهی از طرف ما به پیامبرمان افضلترین پاداشی را بده که به یکی از پیامبران و فرستادگانت پاداش دادهای، و او را به مقام محمودی که وعدهاش دادهای مبعوث گردان، طوری که اولین و آخرین مردم به آن غبطه بخورند. بار الهی بر محمد و آل محمد درود بفرست چنانکه بر ابراهیم و آل ابراهیم درود فرستادی به راستی که تو ستوده شده و بزرگوار هستی، و بر محمد و آل محمد برکت بده چنانکه بر ابراهیم و آل ابراهیم برکت دادی به راستی که تو ستوده شده و بزرگوار هستی. بار الهی بیگمان که تو گفتی و سخن تو حق است که: ﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ جَآءُوكَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡتَغۡفَرَ لَهُمُ ٱلرَّسُولُ لَوَجَدُواْ ٱللَّهَ تَوَّابٗا رَّحِيمٗا٦٤﴾ [النساء: ۶۴]
«و اگر آنها هنگامی که بر خویشتن ستم میکردند، نزد تو میآمدند، و از الله طلب آمرزش میکردند، بیگمان الله را توبهپذیر مهربان مییافتند».
و به درستی که من نزد تو آمدهام و از گناهانم طلب بخشایش میکنم، تو را نزد پروردگارم شفیع قرار میدهم، پس ای پروردگار، از تو میخواهم که مغفرتت را برایم واجب گردانی همانطور که برای کسی که در حیاتش نزد ایشان میآمد واجب میگرداندی، بار الهی او را اولین شفاعت کنندگان و پیروز ترین سوال کنندگان و گرامیترین آخرین و اولین قرار بده، به رحمتت ای ارحم الراحمین. انتها
همانطور که مشاهده میکنیم، ابن قدامه مقدسی برای درخواست شفاعت از پیامبر در نزد قبر ایشان، به دلایلی استناد میکنند که عبارت اند از:
«مَنْ حَجَّ، فَزَارَ قَبْرِي بَعْدَ وَفَاتِي، فَكَأَنَّمَا زَارَنِي فِي حَيَاتِي»
و: «مَنْ زَارَ قَبْرِي وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِي»
و: «مَا مِنْ أَحَدٍ يُسَلِّمُ عَلَيَّ عِنْدَ قَبْرِي، إلَّا رَدَّ اللَّهُ عَلَيَّ رُوحِيِّ، حَتَّى أَرُدَّ عَلَيْهِ السَّلَامَ»
و داستان عتبی
و آیهی ﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ جَآءُوكَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡتَغۡفَرَ لَهُمُ ٱلرَّسُولُ لَوَجَدُواْ ٱللَّهَ تَوَّابٗا رَّحِيمٗا٦٤﴾
و در نتیجه همهی این دلالیش، چنین اجتهاد کرده است که اگر شخصی نزد قبر پیامبر ص برود و او را شفیع خود نزد پروردگار قرار بدهد، طبق دلایلی که به آن استناد کرده است، چنین عملی جایز میباشد.
[۱]– ذیل طبقات الحنابلة ج: ۲ ص: ۱۳۶٫
[۲]– سیر أعلام النبلا ج: ۲۲ ص: ۱۶۹٫