با مطرح کردن انترناسیونال و حمایت از زنجبران
چگونگی ورود احزاب سکولارخارجی و گروه های غیربومی به کردستان ایران در اوایل انقلاب ۵۷
به قلم : ابوسلیمان هورامی
به دعوت جبهه دمکراتیک ملی نمایندگان کردها، ترکمن ها، عرب ها، بلوچ ها و آذری ها در اجلاسی که به دنبال پیام شیخ عزالدین حسینی برگزار شد، شرکت کردند. شیخ عزالدین حسینی در این پیام اعلام کرد که گروه های قومی در صورت خود مختاری ست که به «دمکراسی» دست می یابند. و به دنبال آن گروه های چپ گرا مرکز فرماندهی خود را به کردستان و سرزمین بی کس و بی صاحب هورامان منتقل کردند تا مبارزه ی مسلحانه ی خود را با سپر قرار دادن مردم منطقه و با همراه کردن مرتدین و جدا شدگان از مردم بومی ادامه دهند. بدین شکل احزاب رانده شده از سرزمین های مذهبی مرکز ایران عاملی شدند مضاعف، بر ستم مضاعفی که بر مردم مسلمان فراموش شده و ره گم کرده ای که کمونیست های مرتد و دمکرات های سوسیالیست سخنگویش شده بودند و باز به صورتی کاملاً طبیعی و صحیح معامله ای با آنان شد که باید در هر زمانی و مکانی با هر جماعتی که در سپاه کفر قرار گرفته اند بشود.
این گروه از مرتدین و منافقین محلی جدا شده از مردم از دو طرف ضرر کردند هم احزاب غیر مسلمان فارصب آن ها را مورد معامله قرار دادند و هم از مردم منطقه هم بریده شدند.
برای این که نسبت به این خارجی های وارداتی حساسیتی به وجود نیاید تا توانستند مسئله ی انترناسیونالیسم با تکیه بر انسانیت… را در برابر می گرایی و وطن دوستی و… مطرح کردند تا به خیال خودشان راحت تر این میکروب های مهاجم را در بدن این مردم ضعیف شده جا داده و میزبانی خوبی برایشان فراهم کنند. در همین راستا جهت پیاده نمودن نقشه ی شوم شان حزب کومله بر پایه ی اعلام رسمی ارگان رسمیش «شورش» چنین اعلام نمود:
« ما از حکومت فعلی انتظار حل مسئله ی ملی را نداریم و از آن هم تقاضای خود مختاری یا حل مسئله ی ملی را نمی کنیم و معتقدیم که این مسئله در رابطه با وحدت مبارزاتی همه ی خلق های ایران و در چارچوب حکومتی به رهبری طبقه ی کارگر که برابری حقوق همه ی ملیت های ایران را به رسمیت شناخته و… ».
که به دنبال این پروگاندها نام کومله از بین رفت و نام حزب کمونیست ایران شاخه ی کردستان جانشین آن گردید و این طبیعی بود که نسبت به مسئله ی هورامی ها و کردهایی که کوچک ترین شناختی از آن نداشت و کمترین اهمیت نیز برایش نداشت این اندازه بیگانگی ایدئولوژیک و حتی قومی و نژادی نشان دهد.
از طرف دیگر خود احزاب غیر مسلمان خارجی هم آمدن خود به منطقه را چنین توجیه می کنند:
« ارتجاع می خواهد، تحت فضای ترور و اختناقی که ناشی از سرکوب قهرآمیز است، میخ خود را بکوبد و در این راه به هر وسیله ای متوسل می شود و مهمترین اهرم هایی که امروز به کار می گیرد، یکی تحمیق توده ها و دیگری سرکوب نیروهای انقلابی است و زمینه سازی های قشون کشی به کردستان و کشتار خلق کرد نیز گواه چنین سیاستی بود. لذا اگر قبول کنیم که سرنوشت مبارزه در کردستان پیوندی بس عمیق با سرنوشت جنبش ترقی خواه تمام خلق های ایران دارد، شرط صداقت انقلابی است که به حمایت از مبارزه حق طلبانه خلق کرد برخیزیم. این نهایت فرصت طلبی است که در موضع گیری های سیاسی تنها به این عبارت کلی و فرصت طلبانه قناعت کنیم که ما از مبارزات حق طلبانه خلق کرد حمایت می کنیم».[۱]
و در جایی دیگر هجوم وحشیانه اما آرام خود را چنین توجیه می کنند:
« ما دفاع از سازمان انقلابی زحمت کشان کردستان ، حزب دمکرات کردستان و سازمان فدائی و سایر نیروهای نهضت مقاومت خلق کرد را در برابر دوت مرکزی و ارتجاع حاکم وظیفه همه ی نیروهای مبارز و انقلابی می دانیم و اعلام موضع قاطع در برابر خواست خود مختاری خلق کرد و تایید قاطع حق تعیین سرنوشت خلق کرد را تنها موضع واقعاً پرولتاریایی می شماریم و در بیانیه ی کردستان و در تمام شماره های نشریه کار نیز ما بر همین اساس حرکت کرده ایم».[۲]
البته این یک طرف قضیه بود طرف دیگر قضیه زمینه هایی بود که در میان مردم وجود داشت که در میان مردمان شیعه مذهب مرکز و حتی کردهای شیعه مذهب کرمانشاه، ایلام، و بخش هایی از کردهای شیعه مذهب کردستان نیز وجود نداشت یعنی در واقع امر هیچ شهر یا روستای کرد نشین شیعه ای از مرتدین کومله و دمکرات حمایت نکردند و همگی این مرتدین در مناطق کرد، ترکمان و هورامی های سنی مذهب سرگشته و حیران جمع شدند.
ولله الحمد والمنه
و الله اكبر
ابوسلیمان هورامی
[۱] . کتاب دوشنبه ۳۳-۳۲ صفحه ۱۸
[۲] . همان صفحه ۹۷