توهمات ادامه دهندگان راه امانی و رضاخانی در افغانستان و ایران در برابر بیداری مسلمین
به قلم: شاهو مریوانی
در رسانه های ماهواره ای و مجازی وابسته ی به سکولاریستها و منافقین(سکولار زده ها) و مسلمین جاهل ایرانی زمانی که قصد دارند الگوی مناسب برای ایران را نشان دهند به حکومت سکولار رضا خان و پهلوی اشاره می کنند،البته بعضی از سکولار زده های سرزمینهای مسلمان نشین هم دولت سکولار و جنایتکار ترکیه (عضو فعال ناتو) را به عنوان یک الگو معرفی می کنند .
حکومت سکولار رضاخان با آنکه بخش بسیار ناچیز از ثروتهای ملی را صرف پاره ای امکانات صنعتی نمود اما پروژه های بزرگ ملی چون راه آهن و صنایع مادر کلا در خدمت منافع کشورهای بیگانه بودند و نسبت این پروژه ها در طول ۵۰ سال حاکمیت پهلوی به نسبت ۳۲ سال حاکمیت جمهوری اسلامی ایران بسیار ناچیز و ضعیف است . چون ۸ سال این نظام در جنگ با کفار سکولار جهانی و سکولاریستهای منطقه ای و محلی گذشت (۸+ ۳۲=۴۰). به گواهی دوست و دشمن پهلوی یک حکومت سکولار دست نشانده و ظالمی بود که نزدیک به نیم قرن حاکمیت ایران را به مرکز فساد و فاحشه خانه ی دنیا تبدیل کرده و…..
این رسانه های معارض ایرانی خود را ادامه دهندگان چنین سکولاریستهائی در ایران می دانند.اشرف غنی هم در افغانستان در سخنرانیهای متعددی، حکومت خود را پیرو اصلاحات امانی خوانده و بر ادامۀ راه امان الله خان تأکید نمود. وی در ادامۀ سخنانش مبنی بر دلیل عدم موفقیت برنامههای امان الله خطاب به جوانان نموده گفت: «امان الله برای رسیدن به اهدافش نسلی جوان همانند شما، پایبند به دموکراسی و اصول دولتی دموکراتیک را نداشت که خوشبختانه من دارم.» در ادامه دلایلی دیگری نیز دال بر سقوط امان الله و موفقیت خویش برای تطبیق کامل دموکراسی و سیکولریزم در افغانستان یادآوری نمود.
از آنجاییکه همه میدانیم، امان الله بعد از قتل پدرش بشکل مرموز با حمایت کفار سکولار جهانی و تعدادی از همفکرانش در کابل به قدرت رسید؛ دقیقاً او زمانی قدرت را بدست گرفت که در جهان و منطقه تحولاتی عظمیی در جریان بود و بزرگترین ابرقدرت دنیا(خلافت عثمانی) طی یک توطئهی هماهنگ سکولاریستهای خارجی و خائنین سکولار داخلی سقوط نموده بود. اروپا بعد از جنگهای جهانی دوباره خود را بازسازی مینمود و امریکا بسوی ابرقدرت شدن روان بود.
امان الله بعد از یک سفر طولانی به اروپا و سفر به ترکیه ی آتاتورکی و ایران رضاخانی خواست با تقلید کورکورانه از غرب و شیوۀ سرکوبگرایانۀ اتاترکی و رضاخانی، سکولاریزم و دموکراسی را در افغانستان تطبیق نماید.به همین دلیل وی دستور داد تا بعد از این سکولاریسم و دموکراسی به عنوان قانون و نظام زندگی افغانها به جای ارزشهای اسلامی تطبیق شود که در قدم نخست از خود و خانوادهاش خود شروع نمود. ملکه ثریا خانم امان الله حجابش را پاره نموده آن را عامل عقبماندگی زنان در کشور دانست، پوشیدن کلاه اروپایی را اجباری اعلان نمود و برای اولین بار تعداد از دختران افغان را جهت ادامۀ تحصیل به ترکیه سیکولاریست فرستاد. سرانجام بعد از این همه فحشاء و فساد، ملت مسلمان و مجاهد افغانستان، که این اعمال را خلاف اسلام میدانستند، علیه شاه قیام نمودند و امان الله مجبور به فرار گردید همچنانکه در ایران هم شاه مجبور به فرار گردید.
اما سوال اینجاست: با وجود اینکه شاه پهلوی و شاه امان الله درست خواستار تطبیق همین سکولاریسم و دموکراسی بود که امروز مریدانشان خواهان تطبیق و پیاده نمودن دوباره ی آن بر ملت مسلمان ما هستند؛ دموکراسی که هم اکنون 18سال است غرب سکولار و مزدورانش با ریختن خون دههاهزار مردم افغانستانبر این کشور تحمیل می کنند؛ چرا پدران ما در افغانستان و ایران آن روز در مقابل نظام سکولار حاکم ایستادند و امروز منافقین و مرتدین محلی با هزاران بهانه در پی مشروعیت بخشیدن به قوانین ساخته شدهای بشری و سکولاریسم هستند؟ آیا جوانان امروز از برخورد پدرانشان در مقابل اشغالگران سکولار و نوکرانشان، که خواستار تطبیق قوانین بشری بجای قوانین الهی بودند، پشیمان اند؟
نخیر، امریکا با اشغال افٰغانستان و حاکم ساختن افراد بیخاصیت و تربیت شدۀ خویش، تلاش میکنند تا این سرزمین را نابود کند؛ ولی مردمان این سرزمین همانگونه که گذشتهگانشان مشت کوبندهای بر دهان آنها کوبید امروز هم جائی برایشان در خاک افغانستان آرام نخواهند گذاشت، این سرزمین یکبار دیگر قبرستان امپراطوری امریکا خواهد بود. انشاءالله. بدون شک همه این نابسامانیها، ناامنیها و قتل و کشتار در سرزمینهای اسلامی، تحت عنوان تطبیق دموکراسی در حال اجراء است؛ پس این دموکراسی نام دیگری از دیکتاتوری دین سکولار میباشد.