آیا طالبان وطنی اند و امارت اسلامی محدود به افغانستان است؟ (قسمت اول)
به قلم ابوالمقداد خراسانی
از آنجایی که ساحات جهادی در طول تاریخ هیچگاه از از عاری از فتنه ها نبوده است، درین برهه از زمان و در حین تفرق و چند دستگی مسلمان فتنه غلاه سر برآورده اند که با فساد ساحه جهادی شده اند که با تهمت ها و افوائات خود موجب اختلاف در صفوف مجاهدین گردیده اند و بسیار از جوانان پاکدل را از صف جهاد دور ساخته و عده ای را با الفاظ شیرین فریفته اند. که امارت اسلامی افغانستان هم از فتنه بی نصیب نبوده است.
از جمله شبهاتی که به امارت اسلامی افغانستان وارد میشود این است که چرا امارت اسلامی افغانستان تنها در محدود افغانستان فعالیت دارد و چرا همیشه در بیانیه های خود تنها به افغانستان اکتفاء میکند؟ مگر نه این است که جهاد ما برای اقامه دوباره خلافت است پس چرا امارت اسلامی خود را محدود به مرز های ساختگی نموده است؟ آیا این طالبان وطنی نیستند؟
نخیر! برای اثبات این قول میگوئیم که:
اولا: امارت اسلامی افغانستان در زمانی تاسیس گردید که در دنیا نام و نشانی از دولت اسلامی وجود نداشت و مسلمانان دنیا برای سالیان سال با کلمه امارت و خلافت بیگانه بودند و در پهلوی این مسئله مسلمانان دنیا در چنان انحطاط فکری و سیاسی بسر میبردند(و میبرند) که حتی برای بسیار کلمه خلافت و دولت اسلامی و ولاء و براء واژه های کاملا جدیدی بود (و اکنون هم برای بسیاری هست). در چنین شرایطی امارت اسلامی افغانستان تاسیس گردید. با این حال هم امارت اسلامی با اینکه “امارت” بود نه خلافت حاضر به پذیرش مهاجر از اقصی نقاط دنیا گردید، در حالیکه این دولت تنها یک “امارت” در یک محدوده کوچکی از سرزمین های اسلامی بود اما این کار خود به جهانیان ثابت ساخت که امراء و بنیان گذاران این امارت هدف بزرگ تری در سر میپرورانند که همانا اعاده دوباره خلافت اسلامی و یکپارچی مسلمانان است. از آنجایی کفار دنیا این امارت را در خطر جدی برای خود در آینده میپنداشتند روز به روز با بهانه های مختلف بدنبال عیبجویی ازین دولت نو پا بودند . همه روزه به دنبال راه های مختلف برای نابودی امارت اسلامی بودند، از کمک به بغات و شورشیانی داخلی گرفته تا تحریم اقتصادی را برای از سر راه برداشتن امارت اسلامی پیاده کردند . سران کفر هم به این مسئله پی برده بودند که این امارت اولین خشت و زیر بنا خلافت اسلامی است و امروز افغانستان و فردا بر جهان حکومت خواهد کرد. شاهد این ادعای قول “احمد شاه مسعود” یکی از سران شورشیان است که در سخنان خود جورج بوش رئیس جمهور آمریکا را مخاطب قرار داده چنین میگوید:
“پیام من به آقای بوش این است که اگر در قسمت تامین صلح(و تحقق دموکراسی) در افغانستان توجه صورت نگیرد و مردم افغانستان را کمک نکند، به یقین که این مشکل نه تنها دامنگیر افغانستان بلکه دامنگیر آمریکا و بیشتر کشور های خواهد شد.”
این سخنان نشان دهنده این است که احمد شاه مسعود و دار دسته اش هم فهمیده بودند که امارت اسلامی تنها به افغانستان اکتفاء نکرده بلکه پلان های بزرگتری بعد از تثبیت قدرت در افغانستان دارد، ازین رو اربابان خارجی خود را ازین امر آگاه میکند و برای شان هشدار میدهد که فکر جدی به حال امارت اسلامی افغانستان بنمایند تا قبل از اینکه دیر شود مانع از قدرت گرفتن امارت اسلامی افغانستان در منطقه و جهان شود.
عده ای از غلات تکفیری ادعا میکنند که امارت اسلامی در زمان حاکمیت خود در افغانستان هم قصد اقامه خلافت اسلامی را نداشته و گر نه در همان موقع که امارت اسلامی بر ۹۵ فیصد خاک افغانستان سیطره داشت میتوانست اعلان خلافت اسلامی نماید.
در جواب شان میگوئیم که در آن زمان شیخ اسامه بن لادن و بقیه مهاجرین که شما ها سنگ محبت شان را به سینه میزنید در بیعت امارت اسلامی افغانستان بودند و هیچگاه بر این مسئله اعتراضی نکردند چون آنها شرایط را دیده تصمیم میگرفتند و میدانستند که اقامه خلافت اسلامی نیاز به ذهنیت سازی دارد. چون در عصری زندگی میکنیم که انحطاط فکری مسلمانان در اوج است. و مسلمانی که اساسات دین خود را نمیداند و از ولاء و براء و کفر به طاغوت بی خبر است چطور میتواند اینچنین مسولیت عظیمی را عهده دار شود. بناء امراء امارت اسلامی و شیخ اسامه به این مسئله واقف بودند که ابتدا باید خلافت اسلامی را در اذهان اقامه نموده و بعدا در روی زمین.
امارت اسلامی در آن زمان از نگاه قدرت نظامی در سطحی نبوده که بتواند با اعلان خلافت اسلامی با تمام دول کفر وارد نبرد شود(این موضوع ان شاءالله در مقاله های بعدی توضیح داده خواهد شد).
نتیجتا، امارت اسلامی با پذیرش مهاجرین مختلف اصل “اخوت” را در عصری که قوم گرایی و ملیت گرایی سر به فلک نهاده است را احیاء نمود که این خود یکی از ثمرات خلافت اسلامی است.
ان شاءالله ادامه دارد…