دعوتگران و مجاهدین فرقه ی ناجیه : بهشت؛ از آنِ شماست
مؤلف: شیخ ابوسعد العاملی (حفظه الله)
بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین ..
سپاس خدایی را سزاست که خالق آسمانها و زمین و انسان است، انسانی که او را از گِل سرشت و سپس تعدیلش نمود و در چهارچوبی منظم او را استوار و محکم و رشیدش ساخت و پیامبر و رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا بر تمامی ادیان دیگر چیره و مسلط شود گرچه کافران را ناخوش آید و مؤمنان را به بهشت نفیسی وعده داده است که در زیر درختانش رودهایی صاف و زلال جاری است و تا ابد درآن جاودان خواهند بود و سلام و درود و رحمت خداوند بر خاتم پیامبران و امام رسولان و خاندان و تمامی یاران و اصحابش باد. اما بعد:
رسول الله در مکه هنگامی دعوت به سوی خدا را شروع نمودند که خوراک یک روزشان را نیز نداشتند چه برسد به اینکه صاحب جاه و مقام و ثروت و یا قدرتی باشد تا به وسیله آن پیروان و ایمان آوردندگان به رسالتش را به طمع اندازد و به سوی خود جذب کند.
طبیعت و قوت و سِر ربایندگی این دین در این است که ارتباط عمیق و تنگاتنگی را بین خدا و بنده برقرار میکند، به طوری که در مسیر ایمانش به خداوند متعال، مصلحت و ثروت او را نمیفریبد و قدرت و شوکتی او را نمیهراساند، تا که انتماء و انتسابش خالصانه و بدون هیچ شائبهای فقط برای خداوند متعال باشد و ایمانش از او جدا و دور نشود و از دینش برنگردد.
همچنین حال و وضعیت داعیان بعد از او هم باید اینگونه باشد به طوری که از یاران و پیروانشان انتظار هیچگونه اجر و پاداش و غنیمتی نداشته باشند: (لا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلا شُكُورًا) انسان۹«و از شما پاداش و سپاسگزاري نميخواهيم»، بلکه بعد از آنکه سلوک و روش آنها را برای تنها عبادت کردن خداوند متعال و ایثار و فداکاری در راه پیروزی و سرافرازی این دین، منظم و مرتب نمود،آنها را به پروردگارشان متصل میکند. پس انسان مؤمن هنگامی که برای گرویدن به این دین بزرگ پیش قدم میشود، جز کسب رضایت خداوند متعال چیزی را در جلوی چشمان خود مجسم نخواهد نمود و اجرای عملی آن نیز، در قیام به فرائض و اوامر خداوند متعال نهفته است. پس او را میبینی که تمام تواناییاش را در راه محقق کردن این هدف به کار میگیرد: (إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ) توبه ۱۱۱
«بيگمان خداوند جان و مال مؤمنان را به (بهاي) بهشت خريداري ميكند. (آنان بايد) در راه خدا بجنگند و بكشند و (یا) كشته شوند.» پس ای انسان مؤمن، پیمان و رابطهی بین تو و الله در این است که تو در راه او جان و مالت را تقدیم نمایی و در راه پیروزی دینش به کارزار بپردازی و در قبال آن نیز بهشت را بدست آوری و رستگارشوی (چه معاملهی زیبایی).»
پیمانی واضح و صریـح؛ ولی همراه با سختی و تبعاتی سنگین، البته این مشقت را شخصی درک مینماید و میفهمد که خود بر عقبات وگردنههای این دعوت، تأمل و درنگ داشته باشد. مشقتها و سختیهایی که در نزد انسان صاحب همت بلند و عزیمت بزرگ و اخلاص نمونه، به نعمت و لذتی تبدیل خواهد شد که نمونه و نظیری را برای آن نخواهی یافت. لذتی که او را وا میدارد تا به این پیمان نمونه و بینظیر ملتزم و متمسک شده، فرمانبردارانه بهای آن را هم بپردازد البته بهایی را بپردازدکه جان نثارانه باشد نه بزدلانه، و از روی رضایت باشد نه در حالت خشم و ناسپاسانه.
و بهشت از آن شماست،آنگاه که مردم را به پیروی از این دین و انتساب به آن فرا میخوانید ..
اولین کاری که انسان مؤمن بعد از درک حقیقت این دین و ترسیخ و ریشهای شدن حقیقت مفاهیم آن در وجودش انجام میدهد، این است کـه به عالم خارج قدم میگـزارد و شروع به نشر معتقداتش میکند و مردم را به سوی دینش فرا میخواند. دین و اعتقاداتی که، بر این باور است سعادت و خوشبختی مطلق، در پیروی از آن است و از روی دلسوزی و ایثار میخواهد که دیگران هم از این خوشبختی و نعمت بیبهره نباشند.
در مسیر دعوت، مؤمن بزودی موانع و گردنه های زیادی را پیش روی خود خواهد دید که اولین مانع این است که مردم او و دعوتش را تکذیب کرده و تمسخرش میکنند، ولی در قبال این کار او باید بر دینش صبور و پایدار باشد.
و باید متوجه باشد، هنگامی که دعوتش را به مردم
عرضه میدارد در ابتدا باید آنها را به پروردگارشان متصل کند و به بهشت و رضایت
خداوند متعال که رب العزه در کتابش به مؤمنین وعده و بشارت داده است مژده و بشارت
دهد نه به مانند احزاب ماتریالیست و ماده پرست و گروههای سیاسی دیگر، آنان را در
قبال ایمان آوردنشان، به مسائل دنیوی و لذات و پُست و مقام فراخوانند.
و بهشت از آن شماست، آن هنگام که در رنج و مشقتِ راه دعوت و فراخوانی مردم قرار دارید ..
در مسیر دعوت و فراخوانی به سوی دین الله، خارها و سختیهای زیادی بر سر راه قرار دارد .. این سنت خداوند متعال در دین اسلام است .. تا که پلید از پاک، نمایان گردد .. و تا از اجتماع و مجتمع مسلمانان پلید و سست عنصر و ضعیف، جدا و پالایش شود .. و در میدان فقط مؤمن پاک و قوی و صادقی که پیوسته در راه جانفشانی برای پیروزی این دین است، باقی بماند و اگر کسی به این سنت خداوندی بی اعتنایی کند و معتقد به روشی غیر از آن شد، بدان که او در وهم و خیال است و در مسیر منحرفی قرار گرفته که در نهایتش شکست قرار دارد و برکهی خیالیاش هم سرابی بیش نخواهد بود.
بنابراین بر دعوتگری مخلص و رهبری ربانی واجب و لازم است که پیروان و سربازانش را بر این سختیها و بلایا آگاه و مطلع سازد تا در نهایت آمادگی، قرار گیرند و نیز در هنگام مواجه و روبه رو شدن بتوانند ثمرهی انتخابشان را بپذیرند. بلکه باید آنان را به گونهای آگاه ساخته و تربیت کرده باشد که سپاسگذار و راضی باشند از اینکه خداوند متعال توفیق سربازی و جان نثاری در راه خودش را به آنان عطا نموده است.
اولین بلایی که شاید صاحب حق با آن روبهرو شود مسخركردنش میباشد و بعد از آن، كم شمردن و استخفاف به اهداف و غايات و گنگ و پیچیده کردن منهج و مرامش است. همهی اینها بدین خاطر است که شخص داعی از چشم مردم افتاده و یاران وفادارش کم شوند. و در مقابل، این تصویر برای شخص داعی مجسم شود و به یکی دیگر از خیالات و افکارش اضافه شود که اکثر مردم از حق غافل بوده و زود فریب باطل را میخورند. و میبیند که در یاری دادنش چگونه شانه خالی میکنند و این در حالی است که اهل حق کم هستند و بسیاری از مردم نسبت به یاری دادن دینشان تنبلی کرده و بخالت به خرج میدهند. در این هنگام است که در مسیر فداکاری و ایثار جز عدهای قلیل کسی باقی نمیماند.آه بارالها یاری و مددت را از بندگان صالحت دريغ نفرما.
و از مهمترین مراحل ابتلا و سختیِ دعوت، مرحله آوارگی است. مرحلهای که در آن شخص داعی و مجاهد در حالت مراقبت و تعقیب و مخفی شدن مستمری قرار دارد که شخص در آن متعرض انواع فشارهای روحی ـ روانی قرار میگیرد. فشارها و سختیهایی که هدفش از بین بردن همت داعی مجاهد و متوقف کردن مسیر و منهج جهادی او است تا در نهایت تسلیم اراده دشمن شود یا با ترک تمام نشاطها و فعالیتهای جهادی و دعویش و غوطهور شدنش در زندگی روزمره و عادی، دشمن از دستش در امان باشد و یا اینکه به یکی از یاران دشمن تبدیل شده و درمقابل، سابقه و پیشینه قبلیش پاک شود. و چه بسا تشویقاتی مادی و معنوی هم به او میدهند تا پاداشی باشد بر تغییر مسیر زندگیش. اما …
اما هنگامی که انسان مؤمن پاداش پروردگارش را به یاد میآورد که انتظارش را میکشد هنگامی که این غایت بزرگ و مبارک را در جلوی چشمش مجسم میکند بهشتی که درآن پاداش و نعمتهایی یافت میشود که تا به حال به ذهن هیچ کسی خطور نکرده است. بله در این هنگام است که تمام این سختیها بر ایشان آسان میشود و حالتی پیدا میکند که دیگر آوارگی و فراری شدن از چشم دشمنان برایش لذت خاصی را دارد، انگار که منتظر شب عروسیش است و یا در سالن انتظار است برای اینکه خبر خوشی برایش آورده شود.
هنگام سختی و مشقت زندان ..
در بسیاری از اوقات، و برای حکمتهایی که خداوند حکیم و خبیر مقرر نموده است انسان مجاهد در دست دشمنانش اسیر میشود از جمله این حکمتها این است که خداوند میخواهد بندهاش را از سختی و دشواری فعالیت، و کوشش و فداکاری و ایثار برای دین آسوده کند و وقت مناسبی را برای عبادت و مناجات با الله در محراب زندان به او عطا کند، تا دور از دنیا و فتنهها و مشکلاتش به اعتکاف با خدایش مشغول شود، یا اینکه خداوند متعال میخواهد بندهاش را از فتنههایی دور سازد که چه بسا در بیرون از زندان نتواند برآنان صبر کند و ایمان و منزلتش را از دست بدهد. و چه بسیار با این حکمتهای پنهان رو به رو شدهایم و برخورد کردهایم .. حکمتهایی که بعد از مدتها از آن آگاه شدهایم .. در این موقع است که لطف خداوند متعال به بندگان صادقش را با تمام وجود لمس کردهایم .. اینکه او میداند و میبیند چیزهایی را که ما از دانستن و دیدن آن عاجزیم .. اینکه او برای بندهاش جز خیر چیز دیگری را مقدر نفرموده است.
یا اینکه مصیبتهایی را از او دور ساخته که شاید در آینده بر سر وی و یا مال و خانوادهاش بیاید، انسان مؤمن همیشه خود را باید در مرحله ابتلاء و آزمایش بداند: (وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ) بقره۱۵۵ «و قطعاً شما را با برخي از (امور همچون) ترس و گرسنگي و زيان مالي و جاني و كمبود ميوهها، آزمايش ميكنيم، و مژده بده به بردباران».
و اگر انسان مؤمن در ایمانش قوی باشد به اندازه آن بلا و مصیبتهایش هم بیشتر خواهد بود. اما هنگامی که ضعیفالایمان باشد خداوند متعال به بندهاش لطف کرده و بلایش را به اندازهی ایمانش قرار میدهد و چه بسا زندان یکی از این وسایل و اسباب الهی باشد تا با آن ایمان بنده را تقویت کرده و او را از مواقف و مکانهای فتنهای که شاید خیلی شدید باشد، دور سازد و در آینده او را برای رو به رو شدن با هر نوع بلایی آماده سازد یا اینکه مرحله زندان برای مؤمن اسیرشده، مرحله خودسازی و آمادگی روحی و بدنی است که شاید چنین موقعیتی در بیرون از زندان برایش پیش نیاید چون برخی اوقات چه بسا شخص قدرتها و لیاقتهای ذاتی و شخصی خود را در برابر دعوت و جهاد نشناسد یا به آنها اطمینان نکند بطوری که خود را شخصیتی میداند که مطمئن است میتواند در برابر سختیها و قسوت قلب و خشم دشمنان ایستادگی و مقاومت کند. اما اینگونه نیست و بعد از دستگیری سریع از راه منحرف شده و در مسیر دعوت و جهاد سقوط میکند پس از رحمت خداوند متعال است که بندهاش را قبل از گرفتار شدنش به این امتحان و ابتلا نجات دهد و این زندان به پستش میخورد تا بتواند در آن خود را تقویت ساخته و خودش را برای رسیدن روز موعود آماده سازد .. در مقابل سختیهای زندان شدن انسان مؤمن به یاد پاداش اخروی میافتد که برایش آماده شده است. بهشت جاودانی که درهایش برای بندگانی که در سختی و ضرر نفسی و مالی صابر هستند باز و مفتوح است و اینجا است که این مشکلات در جلوی چشمش کوچک و کم رنگ میشود و پاداش خداوندی را بر لذت دنیایی ترجیح داده و تمامی سختیها و دردها برایشان آسان و به پایان میرسد.
و بهشت از آن شماست در مرحله برانگیختن و وسوسه کردن ..
این روش، قدیمی است و حکومتها برا ی مقابله با مخالفانشان آن را به کار میبرند تا به قبول تنازلاتی از سوی آنها دست یابند. یا حداقل طوری شخص را فریب میدهند که شخص مخالف، اعتراضات و مخالفتهایش را متوفق کند. اگر چه شخص مستقیماً برای حکومت مطیع وخاضع نشود. هر دو روش به مصلحت و صلاح حکومت است و فقط باعث عرضه اندام او میشود به این صورت که با ساکت کردن یا کنار انداختن، شخص را طوری خنثی میکند که انگار او از وضع موجود راضی است و هیچ مخالفتی با دستگاه حکومتی ندارد.
هنگامی که کفار قریش در مکه، مال و پست و مقام دنیوی و معنوی را به پیامبر صلی الله و علیه وسلم پیشنهاد دادند، مسلمانان با شجاعت و پایداریی بینظیر صحنههایی به یاد ماندنی را در راه ثبات بر عقیدهشان نشان دادند، در حالی که در حلقه محاصره دشمن و استهزاء و شکنجههای بدنی و روحی قرار داشتند.
برادران؛ دقت کنید که در چنین موقعیتی این پیشنهاد را به رسول الله صلی الله و علیه وسلم میدادند که به خواستههای آنها جواب مثبت دهد و درخواست آنها این بود که رسول الله صلی الله و علیه وسلم ، خدایان باطل آنها را دشنام ندهد و عقایدشان را به باد سخره نگیرد و دینشان را آماج حملات خود قرار ندهد و باطلشان را رسوا نکند و اگر ایشان (صلی الله و علیه وسلم) این کار را انجام میدادند، به نوعی برای آنان (مشرکان) یک پیروزی بود چون با این کار میتوانستند مردم را بفریبند و دعوت به سوی دینشان را رواج دهند.
همچنین برخی اوقات انسان مؤمن در این مسیر دچار لغزش میشود و دوست دارد در مقابل تنازل و کوتاه آمدن از مبادی و اصول خود به این مکاسب دنیوی دست یابد. مخصوصاً که انسان مسلمان دوست ندارد که در راه دست برداشتن از خواستهها پیش قدم شود و این جام زهرین را بنوشد. ولی برخی اوقات بالفعل از بعضی از اصولش در مقابل به دست آوردن این مقامها وکالای دنیوی، صرفه نظر میکند. در این هنگام است که مؤمن غنیمت دنیا و نعمت قیامت و آنچه در نزد خدا آماده است را فراموش میکند. و به سمت این کالاها و مقامها و فریبندگان دنیوی سوق داده میشود و در نهایت به دام دشمنان میافتد و رضایت خداوند متعال را از دست میدهد ولو برای راضی کردن مردم هم باشد. و همین راضی کردن مردم در مقابل ناراضی کردن خداوند است که عاقبت کارش را به پشیمانی و آه و ندامت منتهی میکند. چون او از وعدههایی که خداوند متعال به بندگان صالحش داده است محروم میشود.
(وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلاً) نساء ۱۲۲
«وکسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح پیشه کردهاند، به زودی آنان را وارد باغهایی خواهیم کرد که از زیرآن رودهای زلال جاری هستند و تا ابد نیز در آن باقی خواهند ماند، وعدهای حق است از طرف الله، و چه کسی از الله راستگوتر است؟.»
و بهشت از آن شماست در هنگام جستجوی پیروزی ..
در اثنای مرحله دعوت بر داعیان لازم است که کار و اهدافشان را به مردم عرضه کنند تا هر چه بیشتر نظر آنان را به سوی خود جلب کنند. برخی اوقات جماعتی ساعی و کوشا و مجاهد لازم است تا خود را به بقیه جماعات صادق و صالح دیگر معرفی کند تا هر چه بیشتر به سمت وحدت صفوف و توحید کلمه و نشاط و فعالیت نزدیکتر شوند. و با این کار حیله و مکر دشمنانان را، به گونهایی موثر، خنثی سازند.
در مقابل پیش میآید که جماعتهای دیگر، فعالیت و اهداف این جماعت صادق و صالح را نپذیرند و رد کنند. و شاید علتش قرار دادن پیش شرطهایی است که با اهداف اصلیمان که به خاطر آنها قیام کردهایم منافات داشته باشد و باعث دلخوری و عدم اطمینان سایر جماعات شده است. مثلاً: این جماعت این گونه شرط بگذارد که در تجمع جهادی او رئیس و سرپرست باشد و یا اینکه مقرر کند که او باید نصیب بیشتری از پیروزی را کسب کند و همه کاره باشد که این، با اهداف والای یک جماعت موحد و مسلمان متضاد است. یا شرط و شروطهای دیگری که با ضوابط جماعتی مطلوب منافی و متضاد است. { نکته: میتوان ضوابط مشترک جماعتی مومن و مجاهد را اینگونه توصیف کرد:
- حق به وسیله خودش شناخته میشود نه به وسیله اشخاص
- جز برای انبیاء برای کسی دیگر عصمت وجود ندارد
- بین خطا وگناه تلازمی برقرار نیست(لازم نیست کسی خطایی کند و گناهگار هم شود چون برخی اوقات خطا هم عذر است و هم نه)
- در خطا کردن در مسئلهای نباید از عالم یا رهبری خاص پیروی کرد ولو آن کس معذور هم باشد.
- اختلاف در آرا در مسائلی که اجتهاد در آن جایز است، لازم نیست که اختلاف قلبها را در بر داشته باشد.
- خطا به اندازه وسعتش دارای اهمیت است و مورد بررسی قرار میگیرد. هر خطایی نباید مورد سرزنش قرار گیرد.
- سخن و نیش زبان دوستان و نزدیکان و مخالفان زیاد نباید مورد توجه قرار گیرد وباید به دیده چشم پوشی به آن نگریسته شود.
- ظلم کردن از طرف برادر و جماعتی موحد رابطهی ایمانی را از بین نمیبرد.
ترک و هجر کردن برادر مسلمانی یا جماعتی مسلمان باید بر طبق موازین شرع باشد. }
در این حالت است که بر جماعتی جهادی واجب میشود که معامله این چنینی را بر هم زده و این شرط وشروطها را به خاطر حراست و حفاظت از نتایج و ماحصلها وآینده جهاد و همچنین جلوگیری از سقوط جماعت به گمراهیها و دوری از اهدافی که به خاطر آنها قیام کرده و رفتن به حواشی و توجه به کارهای غیر لازم و ضروری، از بین ببرد و لغو کند.
و یا اینکه نه، بالعکس؛ این شرط و شروطها او را وادار سازد که در مقابل دخول سایر جماعات به صف فعالیتاش تنازلاتی را در مسیر و چهارچوب منهج انجام دهدکه در نهایت او را از مسیر منحرف کرده و کمکم و به تدریج به سقوط این جماعت منتهی میشود و در آغوش مکر و حیله دشمن قرار میگیرد بدون اینکه خود متوجه آن شود.{ تعبیر شیخ ازدیدی عمیق سرچشمه میگیرد. جماعتی موحد و مجاهد در زمانی این چنینی در فقه واقع و حرکت به سمت جلوباید سه نکته را مد نظر داشته باشد:
- صاف کردن نیت و اهداف قیام جماعت
- داشتن صلابت و محکمی در منهج شرعی و تلقی و عدم کوتاه آمدن یا معامله کردن و یا سازشکاری در مقابل سایر جماعات
داشتن انعطاف در فقه اجرایی و اداری و حرکتی با سایر جماعات واحزاب وتشکلات اسلامی موحد و دارای منهج اهل سنت و جهادی. }
در برابر چنین اتفاقاتی جماعت جهادی، { امام ابن مسعود میفرماید: «الجماعة ما وافق الحق و لو كنت وحدك» جماعت آن است که موافق حق باشد اگر چه تنها هم بودی. پس اگر در طی مسیر دعوت و جهاد کسی همراهت نبود غربت و وحشت راه تو را نفریبد و نترساند.} باید سعی کند که با پافشاری بر اصول و مبادی اسلام و دوری کردن از خواستهها و آرزوهای دیگران، به وعده پیروزی و تمکین خداوند متعال تمسک جوید، و آنچه که نزد خداوند است بهتر و ماندگارتر است. { (وَلَن تَرْضَى عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِي جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ) بقره ۱۲۰ «يهوديان و مسيحيان هرگز از تو خوشنود نخواهند شد، مگر اين كه از آئين (تحريف شده) ايشان پيروي كني. بگو : تنها هدايت الهي هدايت است. و اگر از خواستها و آرزوهاي ايشان پيروي كني، بعد از آن كه علم و آگاهي يافتهاي (و با دريافت وحي الهي، يقين و اطمينان به تو دست داده است)، هيچ سرپرست و ياوري از جانب خدا براي تو نخواهد بود (و خدا تو را كمك و ياري نخواهد كرد)». پس بعد از روشن شدن مسیر و آشکارا شدن نیات و اهداف سایر جماعات نباید به هر قیمتی ولو با تنازل از اصول و ثوابت وحدت و توحید کلمه را که هرگز شکل نخواهد گرفت را به وجود آورد.
[۱]- فهم این مسئله ما را به چند نکته راهنمایی میکند:
– جهاد و دعوت وسیله هستند.
– دعوت کردن و داعی شدن در زمان غربت فضل خداوند متعال است.
– جماعت بر حق یکی است و تعدادشان هم کم است.
– هدف از جهاد و دعوت راهنمایی مردم به سمت ایمان و توحید است. پس اگر اینگونه است باید دلسوز مردم بود و بر دیر فهمیدن و دیر ملتزم شدنشان بر برنامه حق؛ صبر و تحمل کرد و مخالفتشان با برخورد شدیدی جواب داده نشود. (مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ) فتح ۲۹ «محمد فرستاده خدا است، و كساني كه با او هستند در برابر كافران تند و سرسخت، و نسبت به يكديگر مهربان و دلسوزند.» }
و این، ثبات و پایداری بر منهج و مسیر، و استقامت بر انجام اوامر خداوند هستند که دو عامل مهم و حیاتی در به دست آوردن و محقق کردن پیروزی و تمکین و خلافت برای بندگانش است. البته اگر این مسئله را درک کنند و بفهمند.
این یک طرف قضیه است، واقعیت دیگری که باید از آن غافل نباشیم این است که ما ناچار و مجبوریم که به کم بودن یاوران و پشتیبانان و ترس مردم از یاری و نصرت دادن حق و عدالت قبل از قدرت و تمکین و خلافت و پیروزی حقیقی آن، عادت کنیم. این مسئلهایی است که خداوند متعال از آن صحبت نموده و میفرماید:
(إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجاً) نصر ۱-۲
«هنگامي كه ياري خدا و پيروزي (و فتح مكّه) فرا ميرسد * و مردم را ميبيني كه دسته دسته و گروه گروه داخل دين خدا ميشوند.»
پس ورود مردم به دین اسلام و برنامه حق، جز بعد از پیروزی و قدرت و تمکین صورت نمیگیرد.
اما قبل از آن، وظیفه دعوت و جهاد بر دوش عدهای کم از مؤمنان و مخلصانند که خداوند و رسولش را یاری دادهاند و با پروردگارشان بر مرگ بیعت کردهاند و برایشان مهم نیست که در چه سو و در چه مکانی هستند و چگونه به سوی پروردگارشان باز میگردند. { ولست أبالی حین أقتَل مسلمًا *** على أی جنب كان فی الله مصرعی
برایم مهم نیست که چگونه کشته شوم اگر مسلمان باشم و بازگشتم به سوی خدا باشد. }
برادران به گوش باشید، به کسانی که شرطهایی سخت و ناشدنی را در پیش رویتان قرارمیدهند یا با حساب اعتبار و ثوابت و منهج و اصولتان، میخواهند مقام و موفقیت و پیروزی و ثروت به دست آورند و در مقابل به شما، در رسیدن به اهدافتان کمک کنند (که چنین چیزی غیرممکن است) این گونه ندا دهید و بگویید: هان ای جاهلان به گوش باشید که خداوند برای ما کافی است و بدون شما قادر است که ما را پیروز گرداند. {(الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ) آلعمران ۱۷۳
«آن كساني كه مردمان بديشان گفتند : مردمان (قريش براي تاختن بر شما دست به دست هم دادهاند و) بر ضدّ شما گرد يكديگر فراهم آمدهاند، پس از ايشان بترسيد ؛ ولي (چنين تهديد و بيمي به هراسشان نيانداخت ؛ بلكه برعكس) بر ايمان ايشان افزود و گفتند : خدا ما را بس و او بهترين حامي و سرپرست است ». } این شما هستید که بسیار نیازمند جماعتی جهادی و صادق هستید تا از قید و بندهایی که شما را از بدست آوردن نیتی خالص و پاک در جهاد و تلاشتان زندانی کرده است، آزادتان کـند و رهایتان بخشد. اخلاص و صداقتی کـه در نهایت شما را به اذن خداوند متعال به سوی بهشت مـیکشاند.
و بهشت از آن شماست در اثنای مرحله جهاد
جهاد نوک قله دین اسلام و سرنیزه آن است، طبیعی است که بر نفس انسان به صورت عمومی و بر نفوس ضعیف و اصحاب هوا و هوس و منافقین به شکل خاصتر، دارای مشقت و سختی باشد. به همین خاطر خداوند متعال این حقیقت را در کتاب بزرگوارش مقرر فرموده و میفرماید:
(كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ) بقره۲۱۶
«قتال بر شما واجب گشته است، حال آن كه از آن بيزاريد، ليكن چه بسا چيزي را دوست نميداريد و آن چيز براي شما نيك باشد، و چه بسا چيزي را دوست داشته باشيد و آن چيز براي شما بد باشد، و خداوند (مصلحت شما را) ميداند و شما (مصلحت خود را چنان كه شايد و بايد) نميدانيد.»
اما تحمل این سختی و مشقت دارای حکمت و مصلحتی است که جز کسی که خداوند متعال نعمت یقین در وعدههایش را به او عطا کرده کسی دیگرآن را نمیفهمد و درک نمیکند.
جهاد مرحله امتحان و آزمایش نفس است تا خداوند متعال بداند چه کسی دینش را یاری میدهد و چه کسی از یاری دادن آن سر باز میزند و تا اینکه مسلمان بر حقیقت ایمان و میزان وفای به عهدش که آن را قطعی و محکم با خداوند، بر سر مرگ بسته است مطلع شود وآگاهی یابد.
(إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ) توبه۱۱۱
«بيگمان خداوند جان و مال مؤمنان را به (بهاي) بهشت خريداري ميكند. (آنان بايد) در راه خدا بجنگند و بكشند و كشته شوند. اين وعدهاي است كه خداوند آن را در (كتابهاي آسماني) تورات و انجيل و قرآن (به عنوان سند معتبري ثبت كرده است) و وعده راستين آن را داده است، و چه كسي از خدا به عهد خود وفاكنندهتر است؟ پس به معاملهاي كه كردهايد شاد باشيد، و اين پيروزي بزرگ و رستگاري ستُرگي است.»
در مقابل، دشمنانمان در تلاش هستند تا در وجود و ضمیر مسلمانان مفاهیم جهاد را مشوش و جریحهدار کنند. و این کار مهم و خطیر را نظامهای خائن و مرتد ما، با پنهان و خاموش کردن فقه جهاد و متعلقات آن در برنامه تعلیم و تربیت افراد، انجام دادهاند. و همچنین ستون پنجمی را از علمای سوء و درباری اجیر کرده و تشکیل دادهاند تا با دور کردن مردم از جهاد و تعطیل کردن مفهوم آن و نامگذاری آن به اسم و رسمهایی دیگر این کار را شدنی و آسان سازند. همچنین مفهوم ولاء { یاری و نصرت و محبت و دلسوزی و جهاد برای توحید و اعلای کلمه الله } و براء { بیزاری و بغض و نفرت و دشمنی به خاطر وجود شرک و کفر و معصیت } که شعله برافروزانندهی جهاد در ضمیر مسلمانان است را، خاموش کردهاند. و در مقابل با افراد دیگر اگرچه دشمن و مفسد باشند هم، تفاهم و سازش کرده و بلکه حتی مردم را به آسانگیری با آنان، و آزاد بودن و آزاد گذاشتن گرویدن به دین و فرهنگ و برنامهشان فرا میخواند.
بله برادران؛ در برابر این حملات شدید و وسیعی که بر ضد مفهوم و معنای جهاد و اهداف آن صورت میگیرد بر مجاهدان راه خدا لازم است که یقین و ایمانشان را به اهمیت این فریضه فراموش و کنار گذاشته شده، و همچنین ضرورت زنده نگه داشتن آن در وجود مسلمانان، زیاد کنند و فزونی ببخشند. و به دیگر راهحلها و جایگزینها که شیطان آن را زینت میدهد و میآراید، فریب نخورند و از راه خارج نشوند. مانند: {سکولاریسم } ، دمکراسی و گفتگو و اتحاد میهنی و ملی با دشمنان خدا و… .
همچنین بر مجاهدان لازم است که عملیات استشهادیشان را ازدیاد ببخشند و از آن در هر حالتی، به عنوان برگ برندهای که کفهی مجاهدان را در ترازوی جنگ و قتال میان اولیاءالرحمن و اولیاءالشیطان سنگینی میبخشد، محافظت کنند. چون در اینگونه عملیاتها کسی نمیتواند به هر وسیلهای چه تهدید باشد و یا تشویق و امتیاز دادن، جلویش را بگیرد. و دشمن در برابر این گروههایی فدایی هیچ ضد پاتک و محافظی ندارد. چون اینان باغهای فردوس با تمامی نعمتهای جاودانهاش و رستگاری بزرگ با شهادت در راه خدا، را میخواهند و همچنین در تلاشند تا تاج وقار و ارزشی که خداوند فقط شهدا را مختص آن نموده است، را به دست آورند.
پس آیا دشمن میتواند امتیازی جایگزین آن را به آنان بدهد یا چیزی که تمنایش را دارند، به آنان عطا کند؟!!!.. هرگز .. هرگز …
و باید شعارشان این گفتهی خداوند متعال باشد و بس:
(وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّه) أنفال ۳۹
«و با آنان بجنگید و کارزار کنید تا فتنهای (کفر و شرکی) باقی نماند و دین و عبادت و خضوع فقط برای الله متعال باشد.»
پس نه گفتگو .. و نه سیاست بازی جاهلانه … و نه وحدت دوگانه با کسی که با خدا و رسولش دشمنی میکند. { بلکه فقط جنگ است و جنگ همراه با موحدان صاف دل بر علیه کافران و مشرکان } همچنین به سربازانی احتیاج نیست که در اول فرصتی که برایشان پیش میآید اصول و ثوابت منهج را تغییر میدهند. و بلکه به عنصری تشنجزا ونگرانکننده در جماعتی جهادی تبدیل میشوند که در نهایت به ستون پنجم { منظور از ستون پنجم فقط جاسوسان دشمن نسیت که در صف مسلمانان قرار دارد. بلکه هر کسی را شامل میشود که با گفتهها و حرکات و تصمیمات و موضعگیرهایش برنامه دشمن را در پیشبردش یاری بخشد. } دشمن تبدیل میشوند. { توصیفات شیخ در وقت کنونی بیشتر بر انقلاب مردمی لیبی صادق است که نزدیک است خون مجاهدت هزاران کس باعث تشکیل حکومتی دمکراتیک شود. انقلابی که قربانیان و ایثارگرانش مسلمانان بودند. حال میخواهند ثمرهی آن را غربیها بخورند. }
پس ای برادران برای اینکه بر این حیلههای شیطانی و طاغوتی فائق آییم و غلبه کنیم ، باید باغهای جاودان پروردگارمان را همیشه در جلوی چشمانمان مجسم کنیم و در صورت دشمنانمان اینگونه فریاد بزنیم که: (قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَن يُصِيبَكُمُ اللّهُ بِعَذَابٍ مِّنْ عِندِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُواْ إِنَّا مَعَكُم مُّتَرَبِّصُونَ) توبه ۵۲
«بگو: آيا درباره ما جز يكي از دو نيكي انتظار داريد: (يا پيروزي و غنيمت در دنيا، و يا شهادت و بهشت در آخرت). ولي ما درباره شما، چشم به راه هستيم كه يا خداوند به عذابي از سوي خود گرفتارتان سازد و يا با دست ما (مذلّت و خواري نصيبتان سازد). پس شما چشم به راه (فرمان و خواست) خدا باشيد و ما هم با شما در انتظاريم.» و میفرماید:
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ * يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ) صف ۱۰-۱۱-۱۲
«اي مؤمنان! آيا شما را به بازرگاني و معاملهاي رهنمود سازم كه شما را از عذاب بسيار دردناك دوزخ رها سازد؟ * به خدا و پيغمبرش ايمان ميآوريد، و در راه خدا با مال و جان جهاد ميكنيد. اگر بدانيد اين براي شما (از هر چيز ديگري) بهتر است. * (اگر اين تجارت را انجام دهيد، خداوند) گناهانتان را ميبخشايد، و شما را به باغهاي بهشتي داخل ميگرداند كه از زير (كاخها و درختان) آن جويبارها روان است، و شما را در منازل و خانههاي خوبي جاي ميدهد كه در باغهاي بهشت جاويدان ماندگار، واقع شدهاند. پيروزي و رستگاري بزرگ همين است.»
و بهشت از آن شما است آنگاه که نشانههای پیروز نمایان میگردد ..
جنگ و پیکار ما با دشمن تا هنگامی که پیروزی مادی و معنوی نهایی صورت نگیرد پایانی نخواهد داشت. پیروزی مادی همان غلبه و قدرتمان بر دشمن و از بین بردن شوکت و هیبت و پراکنده کردن نشاط و اتحادشان است. و پیروزی معنوی در نمایان بودن و مستقر شدن پرچم توحید بر سایر ادیان و طواغیت است.
(هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْركُونَ) صف ۹
«خداوند ذاتی است كه پيغمبر خود را همراه با هدايت و رهنمود (آسماني) و آئين راستين (اسلام) فرستاده است تا اين آئين را بر همه آیينهاي ديگر چيره گرداند، هر چند مشركان دوست نداشته باشند.»
پس غلبه و قدرت دین، همان هدف بلند و نهایی از فعالیت و عمل جهادی مستمر بر ضد دشمنان الله سبحانه و تعالی است. تا وقتی که دین و عبادت فقط برای الله باشد و فقط کلمهی او (پرچم لااله الا الله) برافراشته شود و تا آنگاه که کلمه کافران و رایاتشان پست نگردد و به زباله دانی تاریخ نپیوندد، عملیات جهادی هیچگاه قابل توقف نخواهد بود.
و هنگامیکه جماعتهای جهادی به درجهایی خاص از قدرت و تمکین میرسند، دشمنان چون توانایی ایستادن در برابر آنها و نیز پیروز شدن بر آنان را ندارند، به دادن درخواست برای صلح با مجاهدان و بستن پیمان با آنها روی میآورند، تا شاید به اینگونه توانسته باشند که به زمانی برای تجدید قوا دست یافته و بتوانند که نیروهایشان را سامان دهند. و یا اینکه بتوانند در این مدت در صفهای مجاهدین شکاف ایجاد کرده و آنها را از هم جدا کنند و با این کار شوکتشان را ضعیف کرده و در میدان نبردی دیگر بتوانند که کفه ترازو را به سوی خود باز گردانند.
و بهترین مثال برای این حالت در زمان حالمان آن چیزی است که امروز در سرزمین مجاهد افغانستان در حال وقوع است.
الله متعال به برادران جماعت القاعده و امارت اسلامی افغانستان این توفیق را عنایت فرموده است تا نفوذ و تواناییشان را بر اکـثر مناطق افغانستان بگسترانند و در مجبور کـردن دشمن به قبول شرط و شروطهایش دارای قدرت و برتری میباشند و به فضل و قوت الهی تا به دست آوردن پیروزی نهایی و غلبه کامل، زمان زیادی باقی نمانده است.
ولی ما در اینجا نظارهگر میباشیم که دشمنان خدا با نیت طمع تقسیم و پارچه پارچه شدن امارت اسلامی و شرکت دادن آن در حکومتی دوگانه و مشترک ـ آن گونه که آرزو و انتظار دارند ـ دست صلح وآشتی مزعوم و دروغین را به سوی مجاهدان دراز کردهاند. ولی در حقیقت همه اینها پیشنهادات خندهداری است کـه به ابراز شفقت و همدردی با این مرتدان خیانتکار فرا میخواند. ولی اینان، جز گردن زدن و غوطهور شدن در خون بد بو و متعفنشان، سزاوار و لایق چیز دیگری نیستند. چون جرم و خیانتهایشان به مراتب بزرگتر و سختتر و سنگینتر از آن است که مجاهدان به حفظ آبرو و خون بیارزششان گوشهی چشمی انداخته یا اینکه با آنها با نرمی و مهربانی و آسانگیری برخورد و معامله کنند.
برای خائنین و دین فروشان در دنیا مرگ است و در قیامت آتش؛ چگونه میشود به کسانی که دین و آبرو و سرزمین خود را به سکولاریستهای اشغالگر صلیبی فروختهاند و بر علیه مجاهدان، مبارزه کردهاند و زنان مسلمانان را زنده گذاشته و هتک حرمتشان میکنند و فرزندانشان را به قتل میرسانند و مردانشان را شکنجه میکنند، اطمینان و اعتماد کرد؟
چگونه با آنها میتوان زیر یک سقف که دمکراسی نامگذاریش کردهاند ایستاد و مشارکت نمود، تا ـ آنگونه که خود گمان میکنند ـ همه با هم به دستی واحد در خدمت محقق شدن آرمانهای سرزمین قرار بگیریم؟
و مثال دوم که در این زمینه نمونهای بسیار روشن و آشکار است، جریاناتی است که در سومالی روی میدهد. از آن جهت که اولاً ما میبینیم که جنبش شباب المجاهدین پیشرفت زیادی کرده و بسیاری از مناطق کشور را تحت سیطرهی خود قرار دادهاند و نظام “بیشریف” { احمد شریف اسم رئیس جمهور پلاستیکی کنونی سومالی است. } از جمع کردن وزیران وکابینه پارلمان خود ولو به شکل صوری و ظاهری عاجز و ناتوان است و در ساختمان کاخ خود از ضربات مجاهدان برای نابود کردنش در امان نیست و به حول و قوت الهی این کار زیاد طول نمیکشد و بر این باورم که این مرتد خیلی زود از کشور پا به فرار میگذارد. ولی قبل از وقوع آن، این نظام مرتد میکوشد تا راهحلهایی پینه دوزانه برای رهایی از مشکلاتش بر سر راه مجاهدان بگذارد بدین مضمون که میخواهد با آنان بر آتش بس یا صلح به توافق برسد تا با این کار اولاً به آنان بزرگواریی کرده باشد و ثانیاً- به قول خودش- از ریختن شدن بیشتر خون بیگناهان جلوگیری کند.
ولی این مسکین بیچاره این را فراموش کرده است که اندک زمانی دیگر، این او است که به عطف و لطف مجاهدان محتاج است و اینکه هیچگونه وسیله و میانجیگری در برابر شدت و صلابت مجاهدان به او نفعی نمیرساند.
در هر صورت بزودی در تمام نقاط بر مجاهدان فرض میشود که، مستمر جهادشان با این نظام مرتد را پیگیری کنند تا هم سرزمین و هم مردم را از دست اینان آزاد کنند و سرپرستی همه امور و کارها به سوی آنها بازگردد و امر و حاکمیت مطلق فقط برای خداوند متعال باشد.
پس آنچه که در نزد خداست بهتر و پایدارتر است. و تمامی جهانیان نمیتوانند به مانند نعمتهایی که خداوند به ما وعده داده است را به ما ببخشد.
(وَعْدَ اللَّهِ لَا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ) روم ۶
«اين وعدّهاي است كه خدا داده است، و خداوند هرگز در وعدهاش خلاف نخواهد كرد، وليكن بيشتر مردم (اين را) نميدانند.»
(وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ) توبه ۱۱۱
«و چه كسي از خدا به عهد خود وفا كنندهتر است؟ پس به معاملهاي كه كردهايد شاد باشيد، و اين پيروزي بزرگ و رستگاري سترگي است.»