آيا نيكي جزائي جز نيكي دارد [۱]
مؤلف: شیخ ابو محمد عاصم
مترجم: ايمان. ص
بسم الله الرحمن الرحيم
هنگامیکه [در زندان] از دنیا دور شده و از دیدن خانواده و پیگیری اخبار و کلاً ارتباط با دنیا منع میشدیم، در سلول انفرادی خود کسی جز نمایندگان صلیب سرخ و کبوتر و گنجشکهایی را نمیدیدم که کنار پنجره سلولم به دنبال چند تکه نانی بودند که برایشان میریختم تا به نغمه و آوازشان انس بگیرم.
اما عملکرد نمایندگان صلیب سرخ چگونه بود؟ سرکشی و بازدید این نمایندگان از ما، موجی از خوشحالی و سرور را برای ما به همراه داشت، چرا که این سرکشی به معنی اخبار جدید از خانواده و نامههای عاطفی از سوی دوستان بود و همچنین اینکه در بسیاری از اوقات، برای کم کردن فشارهایی که مسئولان زندان بر تعداد زیادی از زندانیان وارد میساختند، جهد و تلاش میکردند.
حتی بعضی اوقات کتابهایی را به ما میدادند که از شوق آن در کنج عزلت خود پرواز میکردیم. مسئولین کتاب را ممنوع کرده بودند و این هیئت صلیب سرخ تلاش خاصی را [برای دادن کتاب] به ویژه در مورد من که به خاطر شرایط خاصی که به علت گذراندن مدتی طولانی در انفرادی داشتم، انجام میدادند.
هر کس که من و علاقهام به کتاب و مطالعه را بشناسد، میداند که بدترین مجازات من در زندان، محروم کردنم از آن است و مسئولین زندان این را خوب میدانستند و در مورد من به کار میبردند و از کتاب محرومم میکردند و در این زمینه بسیار تنگ نظری به خرج میدادند یا اینکه کتابها را از من مصادره میکردند در حالیکه خیلی از امکانات کم اهمیت را فراهم میآوردند.
نمایندگان صلیب سرخ تلاش خود را در این زمینه به کار بستند تا محدودیتهای به وجود آمده برای من در این زمینه را برطرف کنند و چنان صادقانه تلاش میکردند که هرگز از یاد نمیبرم. از تمام توان خود و انواع راهها استفاده کردند تا آن محدودیتها را بردارند. نهایتا موفق شدند و توانستند یک مجله در مورد انسان، که از سوی هیئت صلیب سرخ و بصورت فصلی به چاپ میرسید را به دستم برسانند.
این اولین نگاه ما به دنیای خارج از زندان بود، هر چند این نگاه از خلال اشاراتی بود که ضمن خبرهای مربوط به فعالیتهای صلیب سرخ صورت میگرفت. هیچ کس مانند ما قدر این مجله را نمیدانست چرا که به خاطر در دسترس نبودن اخبار دنیا با شوق و اشتیاق منتظر رسیدن آن بودیم. این درحالی بود که این مجله، مجلهی خبری نبود بلکه مربوط به فعالیتهای صلیب سرخ بود اما عزلت و غربتی که ما در آن به سر میبردیم، آن را برای ما اولین و بهترین مجلهی خبری نموده بود.
تلاش نمایندگان صلیب سرخ ادامه داشت تا اینکه توانستند کتابهای صلیب سرخ و انواع انتشارات آن، مانند خاطرات سولفرینو از هنری دونان و قانون حکومتی انسان در اسلام و مانند آنها را که چاپ صلیب سرخ بودند به دستمان برسانند.
سپس با تلاشی مضاعف توانستند صد کتاب گوناگون برای ما فراهم آوردند تا به وسیله آن، عزلت و تنهایی ما را به طور کامل در هم بشکنند. با این کتابها کتابخانهای برای زندان بوجود آمد، که زندانیان بعد از ممانعتی طولانی مدت از کتاب، میتوانستند از آن استفاده کنند.
نام تعدادی از کتابهایی که هیئت صلیب سرخ به کتابخانه زندانیان اهدا کرد، به شرح زیر میباشد:
تفسیر ابن كثیر، صحیح مسلم، صحیح البخاری، دولة المرابطین، تاریخ الأندلس المصور، تربیة الأولاد فی الإسلام، قصص الأنبیاء، صور من حیاة الصحابة، صور من حیاة التابعین، لا تحزن إن الله معنا، فی وجدان القریة، الیوم الموعود، الطب النبوی، هبی یا ريح الإيمان، صناعة القائد، رحلة النجاح، الحرب العالمية الأولى والثانية و دیگر کتبی که در لیستی عریض و متنوع فراهم شده بودند.
خوانندهی این کتابها، به اشتباه عدهی زیادی از افرادی که در اعتقادشان به صلیب سرخ دچار توهم شدهاند پی میبرد، اعتقادی که طی آن گمان میشود نمایندگان صلیب سرخ به دنبال فعالیتهای تبشیری و صلیبی [دعوت به دین مسیح] هستند. تعدادی از این کتابها، در مورد سختیها و مشکلات مسلمانان در اندلس بود و اینکه چگونه بعد از سقوط اندلس و از بین رفتن حکومت مسلمانان در آنجا، مسلمانان در معرض نسلکشی در دادگاههای تفتیش عقاید قرار گرفتند را بیان میکرد.
تعدادی دیگر از کتابها نیز حملات صلیبی به سرزمینهای مسلمانان را محکوم نموده و از کشتاری که صلیبیها در هنگام سقوط قدس علیه مسلمانان به انجام رسانده بودند، بحث میکرد. برخی دیگر نیز استعمار جدید را محکوم کرده و از [برپایی] خلافت دفاع میکند و شرقشناسان [که کینهشان نسبت به اسلام در مطالعات و آثارشان مشهود است] و غربزدگی و مدرنیته را نکوهش و سرزنش میکند.
و دیگر کتابهایی که دلیل و گواهی است واضح و صریح بر این که صلیب سرخ، در مسائل دینی و اعتقادی دخالت نمیکند و هیچ هدف تبشیری و صلیبی ندارد و البته همهی این مطالب بر حسب تجربه خودم است.
اشتباه دیگری که وجود دارد این است که برخی به علت نام آن (صلیب سرخ) آن را به گونهای توصیف میکنند که در واقع در مقابل منشوری قرار میگیرد که در سوئیس، مقر و منشأ صلیب سرخ برافراشته شده است. در حالیکه اعتبار و پندگرفتن، به واقعیات و حقایق بسته شده است نه به اسامی .. مخصوصا وقتی که اسامی فقط جنبه شعارگونه و اشارهواری به محتوای آن داشته باشند و از مفاهیم اصلی آن به دور باشند. [مانند همین صلیب سرخ که ظاهرا از اسمش بر میآید که به دنبال فعالیتهای تبشیری باشند در حالیکه در واقع اینگونه نیست.]
و حتی ما مسلمانان نیز در این عصر چه تعداد دولتها و سازمانهایی داریم که از آیات قرآن یا شهادتین و یا تکبیر و هلال ماه به عنوان شعار خود استفاده میکنند، ولی با این حال از اسلام جز نامش را نمیشناسند و هدفی از این شعارها جز نوشتنش را ندارند و چه بسا آن را نمیفهمند و معانی حقیقی آن و مدلدلاتش را نمیدانند. و تمامی اینها در حالی است که همین دولتها و سازمانها، با مفاهیم و معانی این کلمات و نیز کسانی که به آنها اعتقاد دارند در حال جنگ هستند.
برای هرکس که به تاریخ تشکیل صلیب سرخ مراجعه کند، مشخص میشود که این تشکّل بر اساس تبشیر و تبلیغ دین مسیحیت تشکیل نشده و اولین مؤسس آن هنری دونان، تاجر بود و نه کشیش یا مبلغ.
در بازگویی تجربهی شخصی خود از هیئت صلیب سرخ باید بگویم که من در طول مدت ارتباطم با آنان از سال ۱۹۹۴ میلادی ولو در یک روز، ندیدم که نمایندگان صلیب سرخ سعی در تبلیغ دین مسیحیت داشته باشند و یا در دینداری زندانیان دخالت کنند، بلکه عکس آن صادق بود و این من بودم که ابتدائاً مسائل دینی را مطرح میکردم و در مورد عقایدشان از آنها سوال میکردم و به اسلام دعوتشان میکردم.
آنها از مدت زمان طولانیای که در خصوص نامههایی که برای خانوادهام مینوشتم اطلاع داشتند، هیچگاه به خط خطی کردن نامهها توسط خودم، اعتراض نمیکردند و این تنها مسئولان زندان بودند که از این مسئله ناراحت میشدند و اعتراض میکردند که این کار (خط خطی کردن نامهها) رمزی است بین تو و خانوادهات و به همین خاطر تعدادی از نامههایم را برای خانوادهام نمیفرستادند.
در یکی از همین سالهایی که در زندان بودم تلاش کردم که از نمایندگان صلیب سرخ، کتاب مقدس نصاری را بگیرم تا در برخی تحقیقاتم در زندان از آن کمک بگیرم. آنها از پذیرفتن این خواسته ابا کردند و عذر خواستند و آن را برایم نیاوردند در حالی که خیلی از کتابهایی که به آن اشاره میکردم را برایم آورده بودند.
علاوه بر این معلوم بود که تعداد زیادی از نمایندگان صلیب سرخ اسماً (و نه در واقع) مسلمان بودند. سایر افرادشان هم که مسلمان نبودند به خواستههای جوانان مسلمان احترام میگذاشتند و تلاش میکردند تا در صورتیکه یکی از زندانیان، نماینده زن را به حضور نمیپذیرد، نماینده مرد را به سویش بفرستند و این بدین خاطر بود که نمیخواستند ارتباطشان با هیچ زندانیای قطع شود. حتی نمایندگان زن صلیب سرخ، پوششی را بر سر خود قرار میدادند.
هنگامی که مطالعهی تمام کتابهایی که صلیب سرخ برایمان فراهم کرده بودند را به پایان رساندم ـ کتابهایی که هیچگاه امکان نداشت در یک یا دو و یا سه ماه خوانده شود، و من تنها به این علت توانستم تمامشان کنم که مسئولان زندان تلاش داشتند من را به مدت طولانی در زندانهایشان نگه دارند ـ کتابهای دیگری از نمایندگان صلیب سرخ درخواست کردم و نام تک تک آن کتابها را به آنها دادم و آنها نیز در تهیهی آن کوتاهی نکردند و این غیر از تلاششان برای شکستن حصار منع کتاب از ما بود.
هیئت نمایندگان صلیب سرخ نهایتا ـ چند ماه قبل از آزادی من ـ در مقابله با مسئولان زندان موفق شدند که در هر ملاقاتی که با آنها دارم، کتابها را به دستم برسانند و این به خاطر مدت طولانی زندان من بود. و تا آنجایی که بدانم این برای اولین بار در تاریخ زندان بود. دیدار من با آنها به معنی در جریان قرار گرفتن کامل از اخبار دنیا بود، اخباری که به خاطر پنج سال در زندان بودن از آنها دور مانده بودم.
این برخی از تلاشهایی بود که بنده شخصاً از هیئت نمایندگان صلیب سرخ دیدم، اما خدمات آنها نسبت به جهان اسلام چه بوده است؟
یکی از مسئولین هیئت نمایندگان بین المللی صلیب سرخ میگوید:
«بیش از نصفی از عملیاتهای در حال حاضر نمایندگان صلیب سرخ، متوجه کمک به آسیبدیدگان مسلمان است، حال چه در زندان باشند و یا خانوادههای افراد مفقودالاثر باشند و یا شهروندانی باشند که به سقفی برای زندگی و آب سالم و غذا نیاز دارند. با یک نگاه کوتاه به فعالیتهای این گروه در بیش از پنجاه کشور عضو در سازمان کنفرانس اسلامی، حضور قوی آنان در دنیای اسلام مشخص خواهد شد.» [برگرفته از «گزیدههایی از مجله بین المللی صلیب سرخ ۲۰۰۵ »]
کسی که نسبت به خدمات هیئت صلیب سرخ شک دارد میتواند از فلسطینیها در غزه و کرانهی باختری سؤال کند و نیز عراقیها، به ویژه افرادی از آنها که زندانی و یا زندانبان بودهاند.
لذا خیلی تعجب کردم وقتی شنیدم مقر هیئت بین المللی صلیب سرخ در بغداد را منفجر کردهاند و آن را عملی بد دانستم. عراق و مردمش در شرایط کنونی بیشترین نیاز را در دنیای امروز به خدمات فراوان و متنوع صلیب سرخ دارند. همچنین از بهانههای سطحی برخی افراد برای این انفجارها دچار حیرت شدم، که میگفتند مقر هیئت صلیب سرخ در عراق مرکز CIA است؛ گویی CIA سایر مراکز در این سرزمین فلاکت زده که مانند یکی از ایالتهای آمریکاست برایش کافی نیست و باید مقر هیئت صلیب سرخ را برای اقامت خود در عراق اجاره کند!!
هرکس پی به بیطرفی صلیب سرخ برده و یا با این گروه تعامل داشته باشد میداند این بهانهها و گمانها و پیشگوییها چقدر متفاوت با واقعیت است. همچنین خیلی متعجب شدم از هدف قرار دادن نمایندگان صلیب سرخ در تعداد زیادی از میادین جنگ، حال چه با کشتنشان و یا ربودن و یا گروگان گرفتن آنها جهت معامله و یا فشار بر دولتهای آنها بر حسب تابعیتی که دارند. مانند هدف قرار دادن مأموران گروههای کمکرسان عمومی که دلیلی جز رنگ موی قرمز آنان (که دال بر خارجی بودنشان است) و یا چشمان آبیشان و یا تابعیتشان – بعنوان دلایلی برای دشمنی در دین – ندارد. و تعدی به زنان آنها مانند مارگریت حسن رئیس اداره سازمان خیریهی “کر” در عراق که در عرصهی کمکرسانی سی سال در عراق فعالیت داشت و با محاصرهای که علیه عراق شکل گرفته بود مبارزه میکرد. وی همسر فردی عراقی و مسلمان بود و با همهی اینها دنیا شاهد ربودن این زن و تهدیدش به قتل بود. انجام این عملیات به بهانهی فشار بر دولتی که وی منتسب به آن بود و تابعیت آن را داشت، انجام گرفت تا به این شکل نیروهای خود را از عراق خارج سازد!
این چه حماقت و چه تشویهی است که گریبان جهاد را گرفته و سبب بیارزش شدن مقاومت و افراد آن شده است؟؟ یک لحظه نیز شک نمیکنم که ممکن نیست این اعمال از مجاهدی سر بزند که دینش را فهمیده و برای جهادش احترام قائل است و تلاش میکند تا نام نیکی از جهاد ـ در گوش جهانیان ـ بجای بگذارد. این کارها تنها از راهزنان و افراد تبهکاری که نه تنها با جهاد بلکه با دین نیز پیوندی ندارند سر میزند.
نهایتاً مشخص شد که ربایندگان، از مجاهدان نبودند و آنها که برای جهاد خود و برجای گذاشتن نامی نیک از آن احترام قائل بودند از جمله مجاهدان و داعیان دین و علمایشان ربودن و قتل وی را انکار و عملی زشت دانستند.
در حدیث صحیح از پیامبر صلی الله علیه وسلم آمده است که: «مَن قَتَلَ مُعاهِداً لم یَرح رائحةَ الجنة» [به روایت بخاری]
«هر کس فرد معاهدی ـ کسی که عهد داده شده که در امان است ـ را بکشد بوی بهشت را احساس نمیکند.»
و در حدیث صحیح دیگری آمده است: «مَن قَتَلَ رجُلاً مِن أهلِ الذِّمَّة لَم یَجِد رائِحَةَ الجنَّة» [به روایت امام احمد و غیر از ایشان]
«هر کس فردی از اهل ذمة را بکشد بوی بهشت را احساس نمیکند.»
وجه استدلال این احادیث در اینجا بدینگونه است که وقتی این وعید و تهدید در مورد قتل معاهد و ذمیای است که از ترس حکومت اسلامی به دین اسلام احترام میگذارد و با آن دشمنی و جنگ ندارد، پس در مورد کسی که در نبود حکومت اسلامی و بدون ترس از آن، به اسلام احترام گذاشته و با آن دشمنی ندارد و حتی به مسلمانان ـ بعنوان کمک به هم نوع و بصورت انساندوستانه و با اخلاق نیکو ـ کمک میکند این وعید شدیدتر و بدتر است.
آیا چنین کسانی [که به مسلمانان کمک میکنند] شایستهی در امان بودن و مورد اذیت و تعرض قرار نگرفتن، نیستند؟ آیا نباید در جواب نیکیشان با نیکی پاسخ آنها را داد؟ در این مورد الله متعال میفرماید:
«لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ» ممتحنه ۸
«خداوند شما را باز نمیدارد از این كه نیكی و بخشش بكنید به كسانی كه به سبب دین با شما نجنگیدهاند و از شهر و دیارتان شما را بیرون نراندهاند. خداوند نیكوكاران را دوست میدارد.»
پس نیازی نیست که برخی جوانان نسبت به همکاری با هیئت صلیب سرخ سختگیری کنند و یا همکاری خود را با آنان قطع نمایند در حالی که برادران مستضعف و اسیرشان در نهایت احتیاج به خدمات و کمکهای این هیئت هستند.
در این باب در سیرهی نبوی آمده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم هنگامی که به طائف رفت و مورد آزار و اذیت اهالی آن قرار گرفت و پاهای مبارکشان خونی گشت، به سایهی دیواری پناه برد و در این هنگام غلامی نصرانی به نام عدّاس با ظرفی انگور نزد ایشان آمد و ایشان نیز آن را پذیرفت. [و نفرمود که چون نصرانی است آن را از وی نمیستانم.]
برای مثال میتوانیم به دولت عثمانی اشاره کنیم که به توافق ژنو در سال ۱۸۶۴ میلادی بدون هرگونه احتیاطی متعهد شد، توافقی که بر اساس پشتیبانی از قربانیان جنگ در دورهی معاصر حاصل شده بود.
آنها به نصب علامت صلیب سرخ بر روی آمبولانسهای دشمن احترام میگذاشتند تا حمایت و پشتیبانی خود را از این توافق نشان دهند. چرا که در متن توافق بود که به افرادی که خدمات پزشکی ارائه میدهند و رانندگان وسایل نقلیهی آنان و لوازم پزشکیشان و نیز علامت صلیب سرخ بر روی زمینهی سفید رنگ احترام باید گذاشت. و دولت عثمانی از علامت هلال احمر [بجای صلیب سرخ] تا میانهی جنگش با روسیه در سالهای ۱۸۷۶ تا ۱۸۷۸ میلادی استفاده نکرد. در این موقع بود که دولت عثمانی اعلام کرد که از علامت هلال احمر به عنوان علامت ملی خود بر روی آمبولانسها استفاده میکند و در عین حال همچنان به علامت صلیب سرخ بر روی آمبولانسهای دشمن احترام میگذارد.
فقط از آن موقع به بعد بود که هلال احمر در دولت عثمانی شعار مطلق گردید. و این باعث نشد که امنیت آمبولانسهای دشمن را که علامت صلیب سرخ داشتند تأمین نکند و یا به آنها حمله کند و در معرض خطرشان قرار دهد، بلکه همچنان امنیتشان را تأمین میکرد.
من در گوش هر برادر مجاهد این سؤال را زمزمه میکنم که: آیا راضی هستید که گفته شود مجاهد فردی نادان و احمق است بطوری که فرق بین دوست و دشمن خود و کسی که با او میجنگد و کسی که کمکش میکند را نمیداند؟ فکر نمیکنم ای برادر به این راضی شوید، بنابراین از مشارکت در لغو و بیهودگی در دین و یا عمل در راستای بیارزش کردن جهاد و تشویه وجهی آن بر حذر باش، چرا که در غیر اینصورت دشمنان اسلام را در بزرگترین و خبیثترین کیدها و نقشههایشان در جنگ با دینت یاری کردهای. الله متعال میفرماید:
«وَقَالَ الَّذِینَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِیهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ» فصلت ۲۶
«كافران (به همدیگر) میگویند: گوش به این قرآن فرا ندهید، و در (هنگام تلاوت) آن یاوهسرائی و جار و جنجال كنید (تا مردمان هم قرآن را نشنوند و مجال اندیشه درباره مفاهیم آن از ایشان گرفته شود و) شما پیروز گردید.»
بنابراین من همه برادران عامل در دین در گوشه و کنار دنیا را دعوت و نصیحت میکنم به این مسئله، کسانی که امور مسلمین و دینشان برایشان مهم است و نام و شهرت جهاد و مجاهدین که نمایندگان صلیب سرخ و مانند آنها از دستشان در امان باشند برایشان با اهمیت است و از هدف قرار دادن اعضای آن مادامی که بیطرفی خود را حفظ کنند و در دین مسلمانان و عقایدشان دخالت نکرده و بلکه کمکشان کنند خودداری میکنند و این را نه از روی فضل و منّت بر سر آنان بلکه واجبی از واجبات دینشان میدانند که جزای نیکی را باید فقط با نیکی پاسخ دهند:
«هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ» رحمن ۶۰
«آیا پاداش نیكی كردن جز نیكی دیدن خواهد بود؟»
شاعر نیز میگوید:
فإنا لقوم أبت أخلاقنا شرفا أن نبتدی بالأذى من لیس یؤذینا
ما قومی هستیم که اخلاق و شرافتمان، ما را از آغاز کردن اذیت و آزار بر کسانی که به ما اذیتی نمیرسانند، باز داشته است.
و در حدیث صحیحی که امام احمد رحمه الله و غیر از ایشان، آن را روایت کرده است آمده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:
«لا یشكر الله من لا یشكر الناس»
«شکر خداوند را به جای نمیآورد، کسی که شکر مردم را به جای نمیآورد.»
در دین ما و راه و روش پیامبرمان صلی الله علیه وسلم جایز نیست که در مقابل کسی که مستحق تشکر کردن است، با بدی پاسخ بگوییم هر چند در عقیده و دین با ما مخالف باشد، چه برسد به ربودن و اذیت کردن و کشتنشان. دلیل بسیار روشنی که در این زمینه وجود دارد سخن رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از غزوهی بدر دربارهی اسرای مشرکین است که امام بخاری رحمه الله آن را این گونه روایت میکند:
«لو كان المطعم بن عدی حیا ثم كلمنی فی هؤلاء النتنى لتركتهم له»
«اگر مطعم بن عدی زنده بود و در مورد این افراد پست با من صحبت میکرد، بخاطر او رهایشان میکردم.»
یعنی همهی اسرا را بخاطر تشکر از وی آزاد میکردم. چرا که او هنگامیکه پیامبر صلی الله علیه وسلم از طائف به مکه بر میگشت در اجاره و حمایت ایشان بود. همچنین گفته شده که دلیل این سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم این بود که مطعم و مسلمانان همراهش بیشترین نقش را در نقض نامهای که در زمان محاصره در شعب ابی طالب از سوی قریش علیه بنیهاشم نوشته شد، داشته است و این تشکر و سپاس از نیکی و احسانی بود که وی به پیامبر صلی الله علیه وسلم عرضه داشت، هر چند مطعم بر شرک و عبادت بتها مرده بود.
ابن حجر عسقلانی در کتاب فتح الباری خود از فاکهی با اسناد مرسل ذکر میکند که حسان بن ثابت در رثا و ستایش مطعم بن عدی هنگامیکه مُرد، سخن گفت و این به خاطر احسانش به پیامبر صلی الله علیه وسلم بود.
در ستایشِ پیامبر صلی الله علیه وسلم از پیمان حلف الفضول که پیمانی بود که در زمان جاهلیت [قبل از بعثت] شکل گرفته بود و افرادی کافر و بتپرست آن را با هدف کمک رساندن به مظلوم در مقابل ظالم، ایجاد کرده بودند، دلیل واضحی نهفته است که تشکر و قدردانی از افرادی که کارشان کمک رسانی و نیکی کردن است امری شرعی و بلکه از اخلاق پیامبرمان صلی الله علیه وسلم و سنت و منش ایشان بوده و کشتن اینگونه افراد یا ربودن و بدی کردن به آنان راه و روش ایشان نبوده است.
أما علم المكابر أن فینا كتاب الله يمنحنا البيانا
خودپسندان دانستند که ما کتاب خدا را داریم که بیان (و حکمت) را به ما بخشیده است.
يضيء لنا الوجود فنحن نبني على أضواء منهجه الكيانا
الله متعال هستی و وجودی را برای ما نورانی کرد تا ما بر منهج و در راهش کیان خود را برپا کنیم.
يقول له وللدنيا جميعا بأنّا سوف نرعى من رعانا
به آنها و تمامی دنیا اعلام میکنیم کـه ما نهایتاً بر کسانی کـه بر ما حکــومت کردهاند حکومت میکنیم.
سنرهب بالجهاد طغاة حرب ونمنحهم إذا صدقوا الأمانا
با جهاد، طاغوتیان در جنگ را میترسانیم و در عین حال اگر صادق باشند به آنها امان میدهیم.
ذکر این مطالب به این خاطر بود که دوست داشتم برادرانم را در جای جای زمین به در نظر داشتن آن بعنوان نصیحتی برای دین الله و جهاد و مجاهدین یادآوری کنم تا بر حفظ سمعه و شهرت و نام نیک جهادشان بکوشند و صورتی حقیقی و نورانی را از اسلام و جهاد ارائه کنند.
در انتها شایسته است از باب خیرخواهی و نصیحتی از طرف همنشین نمایندگان صلیب سرخ، یادی کنم از آن نمایندهی صلیب سرخ که در مقالهای گفته بود: «هیئت صلیب سرخ لازم میداند که خود را از مسائل اختلاف برانگیز اجتماعی و سیاسی دور نگه دارد…» بنده میگویم که در مورد مسائل اعتقادی و دینی مسلمانان مادامی که هیئت، بیطرفی خود را در عمل و بدون هرگونه تحریک و دخالت در عقاید مردم حفظ کند، خود را شایستهی همکاری از سوی همهی طرفهای درگیر میکند و این همان چیزی است که رئیس هیئت تحریریهی مجلهی صلیب سرخ اینگونه به آن اشاره میکند که:
«برای جلب اعتماد همهی طرفهای درگیری باید بیطرفی خود را حفظ کنیم و این تنها با عدم مشارکت در عملیاتهای جنگی حاصل نمیگردد بلکه باید از هرگونه جدال سیاسی، دینی و ایدئولوژی امتناع کرد.» [نقل از برگزیدههایی از مجلهی صلیب سرخ سال ۲۰۰۵ میلادی]
دخالت سازمانهای کمکرسان در عقیده و دین و شریعت مسلمانان بدون شک سبب دشمنی شده و آنها را دشمن و نه کمکرسانی بیطرف قرار میدهد. خود بنده و عدهی زیادی از مجاهدان، گروههای کمکرسان اروپایی در شمال افغانستان را مشاهده نمودیم که در حجاب زنان مسلمان دخالت میکردند و لباسهایی را توزیع مینمودند که عبارتهای مسیحی داشتند و به همین دلیل مجاهدان آنها را جزء سازمانهای دشمن طبقهبندی میکردند.
من در آن وقت تفاوتی ـ بین آنها و دشمن ـ قائل نبودم همچنان که عدهی زیادی تاکنون نیز تفاوتی بین این گروهها و هیئت صلیب سرخ و منش بیطرفانهاش قائل نیستند، ولی من این نظر آنان را قبول ندارم.
نصیحت پایانی خود را اهدا میکنم به مجلهی انسانی صلیب سرخ که در تاریکی و کنج زندان، مأنوس ما شده بود: باید خود را بالاتر ـ از انجام این قبیل اختلافافکنیها ـ بپندارد، از جمله ستودن غیر محتاطانهی برخی نویسندگانش از متفکرین و نویسندگانی که به قرآن مسلمانان و تاریخ و فرهنگشان اهانت میکنند ـ و خود را با آوردن این جمله ـ که: «مسئولیت نظرهای وارده در این چاپ تنها، با صاحبان آن نظر مربوط میشود نه مجله، تطهیر میکنند.»
این جمله، هیچ مسئولیتی را از شما بر نمیدارد چرا که اهانت صریح به دین و شریعت مسلمانان و مسائلی همچون حجاب زن مسلمان، تعدد زوجات به بهانهی حقوق زن یا حقوق گزینشی بشر، اهانت به جهاد و مجاهدان و مقاومت اسلامی به بهانهی نکوهش تروریسم، در حقیقت همراهی با جنگی جهانی است که نام جنگ با تروریسم را یدک میکشد اما در حقیقت جنگ با مسلمانان و سرزمینشان است!!
درگیر شدن مجله با این مسائل و حمایت از آن، با مبدأ بیطرفانهای که هیئت صلیب سرخ بعنوان راه خود برگزیده است منافات دارد، کارهایی چون ستودن غیر محتاطانهی دشمنان قرآن چه برسد به وارد کردن سخنانشان در مجله.
مادامی که هیئت صلیب سرخ بر بیطرفی خود بکوشد و از این اشکالات و لغزشها بر حذر باشد از طرف ما همچنان مستحق تشکر و سپاس قولی و عملی است، همچنان که از دینمان و راه و روش پیامبرمان صلي الله علیه وسلم چنین آموختهایم.
اصل این فصل در سلول ۵۳ در زندان عمومی اطلاعات نوشته شد.
۱۴۲۸ هجری برابر با ۲۰۰۷ میلادی
************
خاتمه
كسی كه قصد و نیتی شر دارد و بدان میرسد مانند كسی نیست كه نیت خیری دارد اما دچار اشتباه میگردد.
امیدوارم كه برادرانم مرا به خاطر شدتی كه در برخی از وقفهها داشتهام، معذور بدارند، قسم به خداوند سبحانه و تعالی كه این سخنان فقط به خاطر حرارت و سوزش برای این دعوت است و تنها حرص و غیرت برای جهاد و اهل جهاد، مرا وادار به این سخنان کرد و حرص برای اینكه این جهاد مبارک بر بهترین و كاملترین حال قرار بگیرد .. و اینكه در آن از تكرار این خطاها و بیراههرویها، دوری شود ..
اینها وقفهها و تأملاتی حیاتی و مهماند كه حاصل تأمل و تفكر در صحنههای غمانگیز و ناخوشایند و تجارب شكستآوری است كه با اهل آنها، دورانی را در زندان گذراندهام. از این رو حریص گشتم تا نکات، تجارب و درسهایی از این دوران را بطور خلاصه و در قالب تأملاتی چند بیان نمایم تا آن را به جوانان تازهكار و مبتدی كه در ابتدای این مسیرند، منتقل کنم بنابراین شدت و سختی در آنها هدف و مقصود ما نبوده است بلكه تنها سپر و مانع و هشداری بوده است تا دچار چنین اعمال غلط و ناپسند و لغزشهای ناخوشایند نگردید، و تلخی (این شدت) مطلوب و مورد ستایش است همچنان كه تلخی دواء كه مریض آن را تحمل میكند یک تلخی محمود و مطلوب است تا اینكه بیمار بتواند دوباره سلامتش را بدست آورد و بیماری را از خود دور نماید.
و یا میتوان آن را مانند شدت و خشونتی تصور کرد که شخصی بر دو دست خود وارد میآورد تا بدین وسیله دستانش را از چرک و آلودگی پاک نماید.
من عاقبت این تأملات (وقفات) را إن شاء الله، محمود و مطلوب میدانم و فوائد آن به اذن خداوند سبحانه و تعالی موجود است و گم نخواهد شد و خوانندهی این كلمات بداند كه اگر در این نوشتهها بر كسی شدتی گرفته شده است جهت نقد و نصیحت آنان میباشد؛ و من آنان را در بیشتر جاهای دیگر یاری دادهام، جاهایی که نیاز بوده تا از برادرانی که مظلوم واقع شدهاند و از طرف طواغیت به ایشان حمله شده است، دفاع کنم … که البته یاری و نصرت من برای ایشان در برابر ظالمان هرگز من را از سخن حق در مورد لغزشهایشان و مناصحهی ایشان در مورد خطاهایشان منع نمیكند تا اینكه دوباره این خطا و لغزشها را تكرار ننمایند و یا اینكه دیگران نیز دچار آن نگردند بنابراین هر سخنی جایی و هر اتفاقی زمان وقوعی دارد ..
بعلاوه كوچكترین شكی ندارم که هر شخص منتسب به این دعوت علیرغم جهل، کمبود مهارت و اسراف در خطاها و انحرافاتش، اگر نیتی خالص و درون و ضمیر صالح و اهداف خیری برای این دعوت و نصرت دین داشته باشد و حال دین و اهل آن موجب سوز وگدازش گردد او به مراتب بهتر و پاکتر و والاتر است از کسی که برای از بین بردن دین و اهل دین تلاش نموده و عمر خود را در کمک به دشمنان و بد جلوه دادن و زشت نمودن اهل دین صرف مینماید؛ چنین فردی درون و ضمیری خبیث داشته و نیتش فاسد گشته است ..
«ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَى لَهُمْ»
۱ـ اشاره به آیه ۶۰ سورهی الرحمن: «هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ»