چه کسی لاشه ی کشته شده های اتحادیه ی میهنی کردستان عراق را در جنگ با مسلمین مثله نمود ؟ویژگی مرتدین سکولاریست کردستان چیست ؟ و شیخ زانا که بود ؟
به قلم : احسان هورامی
چنانچه می دانیم در جنگ و مبارزات مسلحانه هرطرفی سعی برآن دارد که از حربه ی مکر و حیله بر علیه طرف مقابلش استفاده نماید . رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز از طریق سعید بن مصیب رضی الله عنه در جنگ احزاب به جنگ روانی پرداخت و در یک کلام فرمودند الحرب خدعة . یعنی جنگ عبارت است از خدعة و نیرنگ . و خیلی طبیعی است که در جنگ هم منتظر مکر و نیرنگ دشمنانمان باشیم .
اما نکته ای که در این میان است اسلام از هر وسیله ای جهت رسیدن به هدفش استفاده نمی کند و ممنوعیاتی را تعریف و مشخص نموده است که مسلمان حق انجام دادن آنها را ندارد . به عنوان مثال می توان به مثله نمودن جسد و لاشه ی کشته شده های دشمنان اشاره کرد . اما سکولاریستها در سراسر جهان و سکولاریستهای مرتد در سرزمینهای مسلمان نشین از هیچ وسیله ی پلیدی جهت رسیدن به اهدافشان صرفنظر نمی کنند .
به عنوان مثال هنگامی که حرکت اسلامی کردستان (سابق ) در جنگ با حزب اتحادیه ی میهنی کردستان بود پس از نبرد این دو در سال ۱۹۹۳ جمیل هورامی مرتد و از اعضای حزب جلال طالبانی گوش و بینی کشته شده هایشان را برید و آنرا به گردن مجاهدین حرکت اسلامی انداخت . اما در همان زمان و درست پس از جنگ و درگیری برای خویشاوندان کشته شده ها روشن شد که این کار توسط افراد جمیل هورامی صورت گرفته است چون آنها جسد خویشانشان را سالم دیده بودند اما پس از آنکه به دست نیروهای جلال طالبانی افتاد و تحویلشان داده شد ناقص و اغلب بدون سر یا گوش و بینی بودند !! اما به دلایل مختلف ازجمله ترس و…. سکوت کردند . چون اینها در آینده جزو خانواده ی شهداء!!! همین حزب می شدند و مزایای بعدی ….
بعدا نیز در سال ۲۰۰۱ که از طرف شیرهای امارت اسلامی هورامی غربی به سکولاریستهای مرتد حزب اتحادیه ی میهنی هشدار داده شد که خاک هورامان و شهرزور را تر ک کند ، اما دیدیم که این کار را نکرد در نتیجه و طبق هشدار قبلی مورد هجوم مجاهدین قرار گرفت و بیشتر از ۵۰ سکولاریست مرتد کشته شده و روانه ی دوزخ گردیند . تمام این افراد در جنگ و توسط گلوله کشته شده بودند . پس از جنگ ، مردم منطقه و همچنین ملایانی که لاشه های آنها را از محل درگیری خارج نموده بودند شاهدند که همگی این افراد توسط گلوله کشته شده بودند و اجساد دست نخورده بودند .
اما پس از آنکه لاشه ها و لاک مرتدین به دست شاگردان مائو جلال طالبانی و جلال هورامی مرتد رسیدند ؛ جهت ایجاد جنگی روانی بر علیه مجاهدین و سرپوش گذاشتن بر شکست مفتضحانه اشان در برابر سپاه اسلام و همچنین زشت نمودن چهره ی مجاهدین مسلمان در نزد مردم ، فورا اقدام به مثله کردن اجساد هم سنگران و دوستان سابقشان نموده و گوش و بینی هایشان و … را نیز جدا نمودند . اما خداوند یاری دهنده ی دوستان خودش است و در یک اتفاق جالب تصویر سکولاریستهای مرتد را در هنگام جدا نمودن اعضای لاشه ی هم سنگر و هم حزبیش نشان می دهد و خداوند به این شیوه مکر و حیله ی پلیدشان را نقش برآب نمود .
بله این رسوائی و خفت ، نتیجه ی گرایش به احزاب سکولاریست و مرتد و اسلحه برداشتن و دفاع از طاغوتها برای چند درهم و دلار در دنیا است . واقعا یک تراژدی و نکبت است که اولا توسط مجاهدین اسلام کشته شدند و ثانیا جسدهایشان نیز توسط هم قطارانشان اینگونه تکه تکه شدند .
بیآنکه نیازمند رجوع به اقرار سکولاریستهای ناسیونال سوسیالیست ( همچون حزب دموکرات کوردستان ایران ، حزب عث عراق ، حزب بعث سوریه ، حزب دموکرات کردستان عراق ، حزب نازی هیتلر و… ) و سکولاریستهای کمونیست ( همچون دیکتاتوری پرولتاریا در شوروی سابق ، کوبا و کره ی شمالی کنونی ، پ.ک.ک ، کومله ، حزب کمونیست کارگری ، اتحادیه میهنی و… ) سوابق تاریخی نشان داده که سکولاریسم موجود در کردستان ، همواره همچون اربابان چپش در سراسر دنیا مخالف آزادیهای مدنی و حداقل حقوق بشر موجود در دنیای کنونی بوده است. تاریخ معاصر کردستان نشان می دهد که هرگاه چپها و سوسیال دموکراتها به قدرت رسیدهاند ،در زیرپا گذاشتن اصول آزادی مدنی و نقض حقوق بشر و برپایی حکومت رعب و وحشت برای مخالفین تردید نکردهاند.
در مورد خصلت طبیعی چپ لازم نیست تا به دوران استالین عقب برویم. تجربه کومله و پ.ک.ک ، و طالبانی و کره ی شمالی و چاوز و کاسترو پیش روی ما است. حتی چین هم که به لحاظ ایدئولوژیک از چپ فاصله گرفته، هنوز هم حکومتی مخالف آزادی و ناقض حقوق بشر ناچیزی است که در دنیای پر از مکر و فریب سرمایه داری و لیبرال غرب موجود است. البته چپهای در حاشیه که نتوانستهاند به قدرت برسند، معمولاً تلاش میکنند حساب خود را از دیکتاتورها جدا کنند. اما مساله اینجاست که زیربنای تئوریک چپ به گونهای است که اگر صاحب قدرت شوند نمیتوانند بر وسوسه قربانی کردن فرد در پای مصالح دیکتاتوری پرولتاریا غلبه کنند. آنها حاضرند به خاطر مصالح حزبی و منافع اربابان خارجی شان ، با بهره گیری از دستگاههای تبلیغاتی رایجشان ابتدا شعور و درک فردی اعضای حزبشان را محدود کرده و افراد را وادار کنند، به برنامه عمل هدایت شده از سوی نخبگان حزبی – ایدئولوژیک تن دردهند.مصالحی که ثابت شده که هرگز به «مصلحت» ملت مسلمان کردستان نبوده است . حال اگر این نخبگان سکولاریست حزبی – ایدئولوژیک به واسطه زمینی بودن دچار وسوسه لذت بردن از قدرت شوند (که اغلب هم میشوند) شهروندان هیچ راهی برای اعمال تغییرات پدید آمده در نظراتشان ندارد.
روشنفکر نمایان سکولار کردستان و غیره تا زمانی که صحبت از انگیزههای انسانی و آسیبشناسی تلخیهای بشری و ظلم وستم خارجی ها بر ملت است ، انسانهائی دوست داشتنی و قابل احترامند، اما به محض اینکه کار به اجرای انگیزهها و ارائه طرحی برای ساختن دنیائی بهتر میرسد، ناگهان لویاتانهای کوچکی میشوند که ترجیح میدهند «جهان موجود» را نابود کنند تا پس از آن «جهان مطلوب» خیالی خودشان را بنا نهند. این در حالی است که آنها هیچ بدیل و سناریوی روشنی برای ساختن «جهان مطلوب» ندارند. مشکل سکولاریسم موجود در کردستان و جهان اسلام این است صرفاً وضع وجود را نقد میکند و از آنجا که وضع موجود جاهلیت حاکم ، شکل گرفته از جزئیات گوناگونی است که در هر عصر بر اساس پارادایم همان عصر دانسته میشود، پس سکولاریسم کپی شده از غرب یا شرق همیشه گله مند وضع موجود باقی خواهد ماند.
کارل پوپر در دهمین کنگره بینالمللی فلسفه در سال ۱۹۴۸ در مورد انقلابات سکولاریستی میگوید: «انقلاب همیشه چارچوب نهادی و سنتی جامعه را نابود میکند و همراه با آن، ناگزیر همان مجموعه ارزشهایی را به خطر میافکند که برای تحقق آنها برپا شده بود. اگر به درستی به این گفته بنگریم و عمل احزاب سکولار موجود در جهان اسلام همچون حزب دموکرات کوردستان ایران ، حزب بعث عراق ، حزب بعث سوریه ، حزب دموکرات کردستان عراق ، پ.ک.ک ، کومله ، حزب کمونیست کارگری ، اتحادیه میهنی و… را بسنجیم خواهیم دید که اینها نمونه ی عینی این گفته اند .
در تمام قیامهایی که سکولاریستهای مرتد کردستان به پا کرده اند ، همه چیزها، از جمله هدفهای انقلابیون خیرخواه، زیر سوال رفته و نابود گشته اند. این هدفها برخاسته از جامعه و ضرورتاً جزیی از آنند- اما جامعهای مسلمان نشین که سکولاریسم آن را نابود میکند. بعضی از افراد سکولار همچون خمرهای سرخ میگویند اشکالی در این کار نمیبینند، و بالاترین آرزویشان پاک کردن کامل بوم و ایجاد یک «لوح پاک و سفید» اجتماعی و از سر گرفتن همه چیز با ترسیم یک نظام اجتماعی یکسره نوین سکولاریستی مورد دلخواه آنان است. ولی چنین کسانی نباید متعجب شوند اگر ببینند که با نابودی سنت اسلامی موجود در میان مردمانشان ، فرهنگ ، اخلاق ، ارزشهایی که تا به حال چنین ملتی را سرپا نگه داشته و عامل برتری آن بر دیگران بوده و… نیز همراه آن رخت برمیبندد. آنان خواهند دید که بشر سکولاری که آنها پرورده کرده اند به وضعی برگشته است که آدمهای غار نشین از آن شروع کردند، یا – به بیانی روشنتر- به وضع حیوانات رجعت کرده است. به عبارت دیگر، هیچ نمونه ای در دنیای اسلام نیست که جامعهای با مجموعه ارزشهای سنتی اسلامی نابود یا ضعیف شده باشد و به خودی خود جامعهای بهتر شود .
تنها یک روشنفکر نمای سکولاریست ، جهان را چنان یکنواخت و همگون میداند که به راحتی از «جهان حاضر» و «جهان ۵۰۰۰سال پیش» یا بیشتر همچون اوجالان و …به شیوه ی رمالان و پیره زنان افسانه سرا سخن میگوید و چنان اعتماد به نفسی دارد که با کمی نگاه به دور و بر، یکی را بر دیگری برتری مطلق میدهد. گویی جهان از ابتدا تا کنون، هندوانهای است که با مزمزه کردن، تکلیف طعمش روشن است.
برای روشنفکر نمایان سکولار، عقیده و فرهنگ اسلامی مردم و انبوه جزئیات اهمیت ندارد، مهم قضاوت کلی از پیش آماده شده و کپی شده از جامعه ی اروپاست که او ناشیانه آنرا بر جامعه ی مسلمان نشین خود تطبیق داده و دیدگاه تاریخیش می شود. در نقطه مقابل، «علم» صرفاً وابسته به واقعیت ارزشهای اسلامی همان انبوه جزئیات جامعه است. کار دانشمند مشاهده و ارزیابی مستمر جزئیات است تا جاییکه جزئیات ناسازگار با «پارادایم موجود» (به تعبیر کوهن) پارادایم فعلی را دچار بحران کرده و پارادایم جدید را بیافرینند و این فرایند تداوم خواهد داشت.
اما سکولاریستهای مرتد نمیتوانند خود را معطل جزئیات کنند. آنها بر اساس روایت انتزاعی که از سیر تاریخ دارند، تنها جزئیاتی را میبیند یا جزئیات را آنگونه میبیند که درک کلان او از تاریخ و. عقیده ی فاسد سکولاریستی او را تائید کنند. اینگونه است که روشنفکرنمایان سکولار جوامع مسلمان نشین به تکذیب ارزشهای اسلامی جامعه و علم میرسند.
گناه دیگر علوم در قربانگاه روشنفکرنمایان سکولار جوامع مسلمان نشین این است که علوم برای عینیت یافتن ناچار به پذیرش وضع موجود هستند. علم برای تبدیل شدن به فناوری و کسب دستآوردهای روشن در زندگی انسانها مستلزم احساس مسوولیت در قبال امر بیرونی و حرکت از انتزاع به سمت واقعیت است. علم ناچار است مسایل واقعاً موجود را در دستور کار خود قرار دهد نه مسائلی که تاریخ سازی و توهمات سکولاریستی و ضد دینی روشنفکرنمایان سکولار جوامع مسلمان نشین آنها را مسایل مقدر میداند.
روشنفکرنمایان سکولار و مرتد کردستان هیچ گاه نخواهند پذیرفت که اکثریت انسانها در جهان امروز سالمتر، سیرتر، بادانشتر و در آرامشتر از اکثریت انسانها در ۵۰ سال پیش است و مردم ما هم آگاهتر و واقع بین تر از گذشته اند . اینها جهت تحمیق مردم ما تاریخ را آنگونه میبینند که کردستان امروز به علت تسلط حکومتهای موجود ، نمیتواند بهتر از جهان دیروز باشد حتی اگر واقعاً بهتر باشد.
سکولاریسم قدیم و جدید حاکم بر جوامع غربی به دلیل در قدرت بودن ناچار بوده اند که احساس مسوولیت کنند و همین موجب رودررویی آنها با واقعیت میشده است.. اما سکولاریسمقدیم و جدید در سرزمینهای مسلمان نشین و علی الخصوص در کردستان ، خارج از مردم و خارج از قدرت بوده است و به همین دلیل فاقد مسوولیت بوده است. سکولاریستهای مرتد در سرزمینهای مسلمان نشین دغدغه ارائه بدیل ندارند چون دریافته اند که هرگز نخواهند توانست همچون جوامع مسیحی نشین برای سیستم حکومتی و فرهنگی اسلام نیز بدیل بتراشند به همین دلیل صرفاً انکار و تقبیح میکنند و با سادهسازی و بدیهینمائیی به هر چه «موجود» است چون به نظرش مطلوب نیست، دشنام میدهد. مطلوب چیست؟ نمیداند.
او صرفاً روشنفکر نمای خارج از قدرت است که میتواند تقبیح کند.باید جملات و حرکات سکولاریستهای مرتد را بخوانیم و مدام از خود بپرسیم که چرا در جامعه ما، هنوز سکه سکولاریسم و ارتداد در میان عده ای گمراه رواج دارد؟
در خاتمه مناسب دیدم که از یک ناریوی دیگر صحبت کنم : سناریوی شیخ زانا
پدیده ی دیگری هم از همین حیله ها و ترفندهای کثیف سکولاریستهای مرتد کردستان در سال ۸۴ ۱۳ هجری شمسی در شبکههای خبری سکولاریستی کردی علم شد مشهور به ” پروژه شیخ زانا ” یکی از تلویزیونهای حکومت خودمختار کردستان عراق به نام کوردستان تی فی با پرو بال دادن به یک توهم و سناریوی ساختگی چنین وانمود کرد که از جنایات وحشتناک و بی شرمانه قتل و تجاوزات جنسی حتی از نوع هم جنسبازی در زیر ماسک جهاد و دین پرده برداشت !!! که مدت چند ماهی قبل از انتخابات پارلمان عراق در همه محافل و مجالس مردم کردستان و در روزنامهها و سایتها بحثهای داغی را به دنبال داشت. و سبب نفرت اقشاری از مردم عادی از اسلامگرایان گردید. البته همه گروههای اسلامی کردستان عراق از آن شخص و جنایاتش ابراز انزجار کردند و بعضی نیز اعلام کردند که این شخص و اعمالش بیشتر از اینکه ارتباطی با قضیة اسلامیها داشته باشد معلول وجود فساد در بدنة همان حکومت سکولاریست محلی است زیرا که شیخ زانا از مقامات عالی رتبه امنیتی آنهاست و از اقوام سببی سران حکومت و شخص بارزانی محسوب میشود. هرچند زمانی در گذشته های دور نیز سابقة فعالیتهای اسلامی داشته است اما پس از مرتد شدنش در اختیار دستگاه حکومتی و اطلاعاتی حکومت کردستان عراق درآمد و پس از ایجاد اختلافاتی با سران حکومت و اقدام جهت ترور بارزانی به بازی در سناریوی مجبور شد که نویسنده گان آن به قول سید احمد ( مبلغ مشهور کردستان عراق و عضو پارلمان کردستان عراق ) سازمان اطلاعات میت ترکیه و موساد اسرائیل بودند و کارگردانش نیز مسئولین حلقه به گوش کردستان عراق بودند . زانا نصرت شیخ عبدالکریم برزنجی” اهل هه ولیر، و فارغ التحصیل دانشکده فنی بود. وی متاهل و صاحب دو فرزند بود و پس از ایجاد اختلاف با مسئولین حکومتی مجبور به بازی حقارت آمیز قتل به وسیله سر بریدن مسلمین در بند سکولاریستها ، تجاوز همجنس بازی با دوستان نزدیکش و هر عمل کثیف دیگری شد ..
ذهنیّت کُردها یی که عقلشان را به ماهواره های سکولاریستهای مرتد سپرده بودند در همة بخشهای کُردستان به نسبت گروههای اسلامی سخت آسیب دید و از محور قضاوت عقلانی خارج شده و به گردونة احساسات درغلطیده و این همان چیزی بود که سیاستبازان و دشمنان اسلام و کُرد خواهان آن هستندـ اما با افشاگریهای ماموستا سید احمد و رو شدن روابط شیخ زانا با خانواده ی مسعود بارزانی رسوایی دیگری برای این جانیان محسوب شد .
آیا هواداران سکولاریستهای مرتد عبرت نمی گیرند ؟ آیا از انتقام الله و مردم مسلمان نمی ترسند ؟