امنیت و آرامش در شریعت و احکام الله و بازگرداندن حاکمیت براساس شرع خداوند و تعطیل نمودن قوانین وضعی سکولاریستی
مؤلف: شیخ أبو حفص الجزائری
مترجم: م . ابراهیمی راد
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ان العاقبة للمتقین و ان لا عدوان الا علی الظالمین .. اما بعد:
از اساسیترین سیاستهای وضع شده حاکمیتها، فرآهم نمودن و تحقق امنیت ملتهایی است که بر آنها حکومت میکنند و آنها را پیش میبرند. این موضوعی است که بر حکام و سیاستمدارن مشتاق حکومت لازم میسازد که بر آن تمرکز نمایند، و امنیت را به معنای واقعی آن در زمینههای مختلفی چون اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و دیگر بخشهای و جوانب آن محقق سازند. و این اقامه نخواهد شد مگر بر پایه عدل و عدالت، پس هرگاه عدالت فراهم شود امنیت نیز تامین خواهد شد و اگر عدالتی نباشد، امنیت نیز وجود نخواهد داشت.
اما در جهان و عالم اسلامی امروزمان، سیاستهای اساسی وضع شده بلکه فرض شده بر امت اسلامیمان، فقط برای جلب رضایت کشورهای غربی و حفظ مصالح و امنیت آنها، آن هم بر حسب و گمان امنیت امت اسلامیمان و مصالح آن میباشد. استثمارگران این استراتژی، آن را در خدمت امور شخصی خود قرار داده و به وسیله آن فساد و تباهی را در تمام جوانب زندگی اشاعه و منتشر میکنند. به طوری که هرگاه اسلوب و شیوه رعایت مصالح غرب افزایش یافته است به دنبال آن فساد دستگاههای حکومتی سرزمینهای اسلامیمان افزایش یافته است و بر پایه آن، سیاستهایی منطبق و موافق با سیاستهای تعطیلکننده شریعت اسلام، شریعت عدل و برابری، را بر ما واجب گرداندهاند. و این چیزی است که در نتیجه عدم وجود امنیت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در سرزمینهایمان، که زیر سایه چنین سیاستهایی و با زور و قدرت بر ما تحکیم میشوند، نشأت میگیرد.
همانا ما به عنوان یک امت مسلمان و متعبد در زندگی دنیوی، وظیفه انجام دادن عبادات خداوند متعال را، که جز برای آن خلق نشدهایم برعهده داریم.
خداوند متعال میفرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ * مَا أُرِيدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَن يُطْعِمُونِ * إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ» ذاریات ۵۸ ـ ۵۶
«ما جن و انس را نیافریدیم مگر برای پرستش و عبادت، ما از آنها هیچ رزقی و روزی نمیخواهیم و از آنها نمیخواهیم ما را طعام دهند، همانا خداوند روزیدهنده و صاحب قدرت است.»
این بندگی و عبودیت، بر پایه خضوع و تسلیم شدن در برابر شرع خداوند متعال که به آن برای ما راضی گشته است، برپا و استوار شده است. بنابراین هرکس خواهان قانون و شریعتی غیر از شریعت خداوند متعال باشد نه تنها چنین عقیدهای رفض شده و غیر قابل قبول است بلکه خداوند متعال برای این رویگرداندگان از شریعت خود سبحانه و تعالی خسران و زیانمندی وعده داده است.
خداوند متعال میفرماید: «وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ» آل عمران ۸۵
«و كسی كه غير از (آئين و شريعت) اسلام، آئينی برگزيند، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران است.»
این بندگی و عبودیت فرض شده از جانب پروردگار جهانیان بر بشریت، فقط بر عبادات فردی از قبیل نماز و روزه مختص نبوده بلکه بر عبادات گروهی و جماعتی مانند جهاد در راه خدا و همچنین در مسائل قانونی و قانونگذاری نیز وارد شده و نباید به غیر از شریعت خداوند متعال حکم شود.
به محض اینکه عبودیت و بندگی محقق گردد و به ویژه تحکیم به شریعت خداوند متعال برقرار گردد، امنیت نیز به تمام و کمال فرآهم و محقق خواهد گشت.
و این کلام مجمل را با ذکر آیاتی از قرآن کریم که لازم است آن را بدانیم در این جا مفصل توضیح خواهم داد.
خداوند متعال در بیان آنچه که بر پدر پیامبران، سرورمان ابراهیم علیه السلام جریان یافت، میفرماید: «إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفاً وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِـينَ * وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلا أَخَافُ مَا تُشْرِكُـونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ رَبِّي شَيْئاً وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً أَفَلا تَتَذَكَّرُونَ * وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَاناً فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ * وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ» أنعام ۸۳ ـ ۷۹
«بيگمان من رو به سوی كسی میكنم كه آسمانها و زمين را آفريده است، و من (از هر راهی جز راه او) به كنارم و از زمرهی مشركان نيستم. و قوم ابراهيم با او به ستيزه پرداختند (و وی را از خشم خدايان خود ترساندند. ابراهيم) گفت: آيا شما را سزد كه دربارهی خدا با من بستيزيد، و حال آن كه مرا (خداوند با دلائل روشن به سوی حق راهنمائی كرده و) هدايت بخشيده است؟ من از آن چيزهائی كه انباز خدا میكنيد نمیترسم (چرا كه میدانم از سوی آنها و از جانب كسی زيانی به من نمیرسد) امّا اگر خدا بخواهد ضرر و زيان (به كسی برسد، بيگمان بدو) میرسد. دانش پروردگارم همهچيز را در برگرفته است. آیا پند نمی گیرید؟! چگونه من از چيزی كه آن را انباز (خدا) میسازيد میترسم؟ و حال آن كه شما از اين نمیترسيد كه برای خداوند چيزی را انباز میسازيد كه خداوند دليلی بر (حقّانيّت پرستش) آن برای شما نفرستاده است؟ پس كدام يك از دو گروه شايستهتر به امن و امان (و نترسيدن از مجازات يزدان) است، اگر میدانيد (كه درست كدام و نادرست كدام است)؟ كسانی كه ايمان آورده باشند و ايمان خود را با شرك نياميخته باشند، امن و امان ايشان را سزا است، و آنان راهيافتگان (راه حق و حقيقت) هستند. اينها دلائل ما بود كه آنها را به ابراهيم عطاء كرديم (تا) در برابر قوم خود (به كارشان گيرد. و اين سنّت ما است كه با علم و حكمت) هر كس را بخواهيم او را درجاتی بالا میبريم. پروردگار تو حكيم (است و هر چيزی را در جای خود قرار میدهد و به جای خود میكند، و) آگاه است.»
قبل از برشمردن احکام موجود در این آیات لازم است که خواننده توجه داشته باشد که سوره أنعام، سورهای است مکّی که در مرحله ضعف و ناتوانی مسلمانان نازل شده است و آن مرحلهای است که بیشتر کسانی که دین خود را فروختهاند یا مبادی و اصول دین خود را سست کردهاند، از اصول رفتار و سلوک مسیر کج و منحرف شدهاند. این آیات چگونگی رفتار و سلوک را برای کسانی از داعیان و علمائی توضیح میدهد که منتسب به دعوت به سوی توحید و سنت میباشند و باید مسیر واحدی را طی نمایند.
این سخن پیامبر ابراهیم علیه السلام به قومش: «إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفاً وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» اعلامی است کاملا صریح و روشن از سوی ایشان در برائت و بیزاری جستن از شرک و اهل آن، کسانی که روز خود را در پرستش غیر خدا، از بت و اوثان صرف میکنند.
خداوند متعال میفرماید: «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَاماً آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ * وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ * فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَباً قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ * فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغاً قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ * فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ» انعام ۷۸ ـ ۷۴
«و آنگاه كه ابراهيم به پدر خود آزر گفت: آيا بتهایی را به خدائی میگيری !! به حقيقت من تو را و قوم تو را در گمراهی آشكار (و به دور از راه پروردگار) میبينم. و همانگونه (كه گمراهی قوم ابراهيم را در امر پرستش بتها به او نموديم، بارها و بارها نيز) مُلك عظيم آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم، تا از زمرهی باورمندان راستين شود. (از جمله) هنگامی كه شب او را در برگرفت (و تاريكی شب همهجا را پوشاند) ستارهای را ديد (بر سبيل فرض و إرخاءالْعِنان) گفت: اين پروردگار من است! امّا هنگامی كه غروب كرد (برای ابطال عقيدهی ستارهپرستان موجود در آن محيط) گفت: من غروبكنندگان را دوست نمیدارم. (و به عبادت چيزهای تغييرپذير و زوالپذير نمیگرايم) و هنگامي كه ماه را در حال طلوع (در كرانهی افق) ديد (باز هم بر سبيل فرض و ارخاءالعنان) گفت: اين پروردگار من است! ولي هنگامی كه (آن هم) غروب كرد، گفت: اگر پروردگارم مرا راهنمائی نكند، بدون شكّ از زمرهی قوم گمراه (و جمعيّت سرگشته در وادی كفر و ضلال) خواهم بود. و هنگامی كه خورشيد را در حال طلوع (در كرانهی افق) ديد (دوباره بر سبيل فرض و ارخاءالعنان) گفت: اين پروردگار من است (چرا كه) اين بزرگتر (از ستاره و ماه) است! امّا هنگامی كه غروب كرد، گفت: ای قوم من! بيگمان من از آنچه انباز خدا میكنيد بيزارم.»
بنابراین سخن پیامبر ابراهیم علیه السلام «إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ» به این معنی است که دین و عبادت خود را برای آنکس که آسمانها و زمین را آفرید، خالص میگرداندم.
«حَنِيفاً» به این معنی است که در هر حال یکتاپرست باشم و از شرک دوری نموده و به توحید توجه داشته باشد.
«وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِـينَ» تأکیدی است بر برائت و بیزاری ابراهیم علیه السلام از شرک و اهل شرک.
پس بر انسان موحد و یکتاپرست واجب است که برائت و بیزاری خود از شرک و اهل آن را به طور کاملا واضح و روشن اعلام نماید. اساس و پایه شرک زمان ما، قوانین وضعیای است که سبب و دلیل همه بلاها و مصیبتهای قرار گرفته بر امت اسلامیمان میباشد و هیچگاه چنین برائت و بیزاریای کامل نخواهد شد مگر بعد از دوری جستن و برائت از حاکمانی که این قوانین را وضع و تشریع می نمایند و با قدرت و زور آهن و آتش بر امتمان حکم میکنند و شریعت خداوند متعال را از بین می برند.
پس هیچگاه توحید انسان مسلمان تصحیح و کامل نخواهد شد مگر با برائت و بیزاری از شرک و مشرکین.
خداوند متعال میفرماید: «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَاء مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاء أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن شَيْءٍ رَّبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ» ممتحنه ۴
«ابراهيم و كسانی كه بدو گرويده بودند، الگوی و اسوی خوبی برای شما است، بدانگاه كه به قوم خود گفتند: ما از شما و از چيزهائی كه بغير از خدا میپرستيد، بيزار و گريزانيم، و شما را قبول نداريم و در حق شما بیاعتنائيم، و دشمنی و كينهتوزی هميشگی ميان ما و شما پديدار آمده است، تا زمانی كه به خدای يگانه ايمان آوريد و او را به يگانگی بپرستيد. (كردار و رفتار ابراهيم و گروندگان بدو، سرمشق خوبی برای شما است) مگر سخنی كه ابراهيم به پدر خود گفت: من قطعاً برای تو طلب آمرزش میكنم، و در عين حال برای تو در پيشگاه خدا هيچ كار ديگری نمیتوانم بكنم. پروردگارا ! به تو توكّل میكنيم، و به تو روی میآوريم، و بازگشت به سوی تو است.»
شیخ حمد بن عتیق رحمه الله در کتاب سبیل «النجاة و الفکاک» در تفسیرش در خصوص آیه بالا بیان کرده است: «در این سخن خداوند متعال: «إِنَّا بُرَاء مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ» نکته بدیع و قابل توجهی وجود دارد و آن این که خداوند متعال، برائت و بیزاری از مشرکانی که غیر خداوند را پرستش میکنند را بر برائت و بیزاری جستن از بتها و معبودهای باطل و دروغینی که غیر خداوند عبادت میشوند، مقدم قرار داده است چرا که قضیه اول از دومی مهمتر بوده و دارای اهمیت بیشتری است. بر همین اساس اگر کسی، از بتها و معبودهای دروغین برائت جوید ولی از کسانی که آن بتها و معبودها را پرستش میکنند دوری و برائت ننماید، همانا که وی به آنچه بر وی واجب شده است، عمل ننموده است. و اما اگر از مشرکین برائت و بیزاری جست، همانا که این مستلزم برائت از معبودات باطل و دروغین آنها میباشد.
و خداوند متعال میفرماید: «وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ» مريم ۴۸
«و از شما و از آنچه بجز خدا میپرستيد كنارهگيری و دوری میكنم»
و بر این اساس روی گرداندن از آنها بر دوری نمودن و روی برتافتن از آنچه غیر خداوند عبادت میکنند، مقدم شده است.
همچنین خداوند متعال میفرماید: «فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ» مريم: ۴۹
«هنگامی كه از آنان و از چيزهایی كه بجز خدا میپرستيدند، كنارهگيری كرد،…»
و میفرماید: «وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ» کهف ۱۶
« و(به آنها گفتیم:) هنگامی که از آنها و آنچه را جز خدا می پرستند؛ کناره گیری کردید،…»
بنابراین بر تو لازم است که به این نکته توجه داشته باشی، چرا که برای تو باب عداوت و دشمنی با دشمنان الله را باز مینماید. چه تعداد انسانهایی که شرکی از آنها سر نمیزند ولی با اهل شرک و مشرکان نیز دشمنی نمیکنند، که در این صورت فقط با عدم ابراز شرک، مسلمان شمرده نمیشوند و چنین کسانی در حقیقت دین و آیین تمام پیامبران را ترک گفتهاند.» [پایان کلام شیخ حمد بن عتیق]
و این چیزی است که ابراهیم علیه السلام آن را برای قومش اعلام و بیان نمود و آن دقیقا همان چیزی بود که خداوند متعال به پیامبرمان محمد صلی الله علیه وسلم امر نمود که آن را به قومش اعلام نماید.
خداوند متعال میفرماید: «قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لا أَتَّبِعُ أَهْوَاءَكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَمَا أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِينَ * قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ» انعام ۵۷-۵۶
«بگو: من نهی شدهام از اين كه پرستش كنم آنهایی را كه سوای خدا به فرياد میخوانيد. (و عبادتشان مینمائيد) بگو: من از هوی و هوسهای شما پيروی نمیكنم، كه (اگر چنين كنم، همچون شما) در آن وقت گمراه میشوم و از زمرهی راهيافتگان نخواهم بود. بگو: من بر شريعت واضحی هستم كه از سوی پروردگارم نازل شده است و شما قرآن را تكذيب میكنيد. (بدانيد عذاب و كيفری) كه در (نزول و وقوع) آن شتاب میورزيد در قدرت من نيست. فرمان جز در دست خدا نيست. خدا به دنبال حق میرود (و كارهايش برابر حكمت انجام میشود. لذا اگر خواست عذاب واقع میگردد و اگر نخواست عذاب واقع نمیشود) و او بهترين (قاضی ميان من و شما و) جدا كننده (ی حق از باطل) است.»
بنابراین بر هر مسلمان موحد و یکتاپرستی لازم است که در این امر خداوند متعال به پیامبرمان محمد صلی الله علیه وسلم تأمل و تفکر نماید که خداوند متعال میفرماید: «قُلْ» و در این کلام، دستور و فرمان به اعلام برائت و دوری جستن از شرک و اهل وجود دارد.
پس باید پرسید که پیروان سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم کجای این موضوع قرار گرفتهاند؟ و همانا که سنت فقط حفظ احادیث و تحقیق و مشخص ساختن احادیث از لحاظ صحت و ضعف آن و یا دستیابی به تخصص و مهارت در علم احادیث نیست، بلکه عملی نمودن و تجسم عقیده توحید و یکتاپرستی در زندگی است.
خداوند متعال میفرماید: «وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ» یعنی: «و قوم ابراهيم با او به ستيزه پرداختند.» بعد از اینکه ابراهیم علیه السلام برائت و بیزاری خود از شرک ورزیدن قومش را اعلام نمود، و بعد از آنچه که از اخلاصش در بندگی و عبادت خداوند متعال بر وی گذشت، مشرکان با تمام اسباب و وسایل در دسترس تلاش کردند وی را از راه خداوند متعال باز دارند. و این همان چیزی است که هر فرد معرض و رویگردان از توحید خداوند متعال، و در رأس آنها نظامهای دیکتاتور و خودکامه به کار خواهند گرفت و آنها از هرگونه دعوت به سوی توحید و یکتاپرستی خالص و سنت بیغش و ناب میترسند و برای دستیابی به خواستهای خود در تلاش و کوششاند، همچنان که خداوند متعال وضعیت و حال آنها را رسوا میسازد و میفرماید:
«وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ» قلم ۹
«آنها دوست میدارند كه نرمش و سازش نشان دهی، تا آنان هم نرمش و سازش كنند. (بدين اميد كه برخی از فرمانهای خدا را به خاطر آنان ترك كنی، و در بعضی از مسائل با ايشان همگام و هماهنگ شوی.)»
شیخ ابو محمد مقدسی ـ حفظه الله ـ در کتاب مهم خود «ملة إبراهیم» در صفحه ۶۶ بیان میدارد: «آنها [مشرکان] آرزو و تمنا دارند که دعوتگران بر راههایی از انحراف و گمراهی وارد شوند و از دعوت مستقیم و محکم و استوار پیامبران منحرف گردند. همواره در حال نقشهکشی و دسیسه و نیرنگ هستند تا داعیان را از این راه مستقیم منحرف سازند و به راههایی سوق دهند که طی آن، این داعیان در برابر بسیاری از اعمال و رفتار باطل آنها سکوت کنند و خیالشان را آسوده سازند، و یا در بعضی از امور با آنها همراه شوند. تا اینکه این دعوت از بین رفته و میمیرد و قضیه مربوط به آن کمرنگ و رقیق میشود و داعیان به آن، از مسیر مستقیم و واضح و روشن خود منحرف میگردند و همانا که طواغیت و سرکشان میدانند که آغاز و ابتدای عقبنشینی برداشتن یک گام به سوی عقب است و در پی این گام، قدمها و گامهای دیگر، آن را ادامه میدهند، و همراه با آن داعیان و دعوتگران، منهج و شیوه دعوت اصیل و خالص خود را فراموش میکنند، و از این انحراف اطمینان و یقین حاصل میشود و با اهل باطل در بسیار یا تعدادی از اعمال باطلشان همسو و همراه میشوند. و این پایان و غایتی است که اهل باطل در ابتدا خواستار و تمنای آن را داشتند .. بر همین اساس، اگر از این داعیان تنازل یا عقب نشینیای ببینند، رضایت و خشنودی خود را از آنها و دعوتهایشان ابراز میدارند و آنها را از جمله نزدیکان خود قرار داده و به خاطر تلاش و کوششهایشان آنها را ستایش و ثناء میکنند و محبت و دوستی خود را نسبت به آنها ابراز میدارند.
خداوند متعال میفرماید: «وَإِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذاً لاَّتَّخَذُوكَ خَلِيلاً» اسراء ۷۳
«نزديك بود كافران (با نيرنگهای گوناگون و نيروهای زر و زور) تو را از (حكم) آنچه به تو وحی كردهايم (و قرآنش ناميدهايم، دور و) منصرف گردانند (و فقراء را از پيش تو برانند) تا (عمل، حكم) جز قرآن را به ما نسبت دهی، و آن گاه تو را به دوستی گيرند.»
سید قطب رحمه الله در رابطه با این آیه، بعد از ذکر نمودن سعی و تلاش مشرکان برای معامله با پیامبر صلی الله علیه وسلم بر بسیاری از امور دینی و دعوتی خود مانند: ترک محکوم کردن و سرزنش معبودهای مشرکین و آنچه که پدرانشان بر آن بودند و موضوعاتی به این شکل .. آورده است «اینها تلاشهایی است که خداوند، پیامبرش را از آن حفظ نموده است، و آن سعی و کوششی است که یاران و دوستداران حاکمان و سلاطین همواره در برخورد با یاران دعوت داشتهاند. تلاشی است فریبنده تا به وسیله آن، داعیان را منحرف سازند، هر چند اگر این انحراف به اندازه اندکی از پایدارای و استقامت این دعوت و صلابت آن باشد، و به سازش و توافقی که در مقابل پرداخت مقدار زیادی پول و ثروت، آنها را به سوی آن فریب دادهاند، راضی میشوند. بعضی از داعیان اینگونه در دعوتشان دچار فتنه میگردند چرا که وی این موضوع را ساده و آسان میدیده است، دوستداران حکام و سلاطین از وی نمیخواهند که دعوتش را به طور کلی رها کند، بلکه از وی تعدیلات بسیار اندک و ناچیزی میخواهند که دو طرف را در بین راه به همدیگر برساند و با یکدیگر همسو و همراه شوند. و همانا شیطان از این شکاف بر حاملان دعوت وارد میشود، و وی چنان تصور و گمان میکند بدست آوردن جلب رضایت اصحاب سلطان برای دعوت بهتر است، گرچه با تنازل از جانب او همراه باشد! اما انحراف ناچیز در ابتدای راه به انحراف تمام و کمال در پایان راه منجر خواهد گشت و دعوتگری که در جزئی از دعوت خود ولو اندک، و در ترک کردن و بیتوجهی نسبت به قسمتی از آن ولو جزئی، تسلیم شدن را میپذیرد و قبول میکند، نمیتواند فقط بر آنچه که اولین بار تسلیم شد، توقف کند چرا که خواسته و توانایی وی برای تسلیم شدن هر بار که گامی به سوی عقب بر میدارد، افزایش مییابد. اصحاب سلطان مرحله به مرحله یاران دعوت را فریب داده و به سوی خود میکشانند و اگر در جزئی تسلیم شدند، حقیقتا شکوه و بزرگی و صیانت و امنیت خود را از دست دادهاند. سلاطین مستبد خوب میدانند که مذاکره و چانهزنی مستمر و پایدار است و افزایش نرخ، آنها [داعیان] را از فکر کردن در خصوص به دست آوردن اصحاب سلطان به صفوف خود، باز خواهد داشت و آن شکست روحی بزرگ در اعتماد بر اصحاب سلطان در یاری و نصرت دعوت میباشد. و خداوند تنها کسی است که مومنان در دعوتشان به او اعتماد میکنند و هرگاه شکست در اعماق قصد و عزم آدمی رخنه کرد، هیچگاه چنین قصدی، به پیروزی و نصرت مبدل نخواهد گشت.» [پایان کلام شیخ ابو محمد مقدسی]
خداوند متعال این توطئه و دسیسهها را برای ما روشن نموده و چنین بازیهای سیاسی حکام را برای ما فاش و رسوا ساخته است و ما را از آنها برحذر نموده است، راهحل و علاج آن را به ما ارزانی داشته و ما را به سوی راه راست و صحیح، هدایت و ارشاد نموده است و به طور واضح و روشن قبل از بیان آیه ۹ سوره قلم چنین میفرماید:
«فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ» قلم ۸
«حال كه چنين است، از تكذيب كنندگان اطاعت و پيروی مكن (و بر دعوت خود پايدار باش و به راه آنان مرو. اطاعت از ايشان گمراهی و بدبختی است).»
آنها را اطاعت و پیروی نکن .. به آنان تکیه و اعتماد نکن و راهحلهای به ظاهر منصفانهشان را نپذیر .. به یقین که پروردگارت دین حقی به تو عطا نموده است و تو را به سوی راه راست و به سوی ملت ابراهیم راهنمایی و هدایت نموده است.
و بر همین اساس پیامبر ابراهیم علیه السلام فرمودند: «قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ» به این معنی که آیا در امر و فرمان خداوند متعال به اینکه او یگانه معبود به حق و راستین است و تنها اوست که مستحق عبودیت تمام و کمال و از جمله آن، بندگی و تسلیم شدن در برابر شرع و قانون او سبحانه و تعالی، را دارد، مرا به مجادله و بحث میکشانید .. به اینکه حکم فقط برای خداوند باشد و شریکی برای او قرار داده نشود، آیا مرا به مجادله میکشانید و همانا که او سبحانه و تعالی مرا بصیرت بخشید و به سوی حق و حقیقت هدایت نمود؟ چگونه به سوی سخنان فاسد و شبهات باطلتان روی آورم و حال آنکه من بر روشنایی و بیّنهای از امر خداوند متعال قرار دارم؟ هیچ دلیلی برای مجادله و بحثتان وجود ندارد بعد از آنکه خداوند متعال مرا به سوی حق هدایت نموده است.
این چنین بر هر موحد و یکتاپرست صادق و راستگو در توحیدش، واجب است که آن را اعلام نماید و آنگاه که به آزمایش و ابتلایی از ابتلاها گرفتار گردید از خداوند متعال استعانت و طلب کمک نماید و بر او توکل نماید و ثبات و پایداری بر توحیدش را از او سبحانه و تعالی مسئلت نماید. و همانا که آزمایش و ابتلاء معیاری است از جانب خداوند متعال که به وسیله آن راستگو و صادق را از کاذب و دروغگو مشخص و معلوم میگرداند.
خداوند متعال میفرماید: «الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ» عنكبوت ۳ ـ ۱
«الف، لام، ميم. آيا مردمان گمان بردهاند همين كه بگويند ايمان آوردهايم (و به يگانگی خدا و رسالت پيغمبر اقرار كردهايم) به حال خود رها میشوند و ايشان آزمايش نمیگردند؟! و به راستی کسانی را که پیش از آنها بودند؛ (با انواع تكاليف و مشقّات و با اقسام نعمتها و محنتها) آزمودیم، پس البته خداوند کسانی را که راست گفتند معلوم میدارد، و دروغگویان را (نیز) معلوم خواهد داشت.»
و پیامبر ابراهیم علیه السلام فرمودند: «وَلا أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ رَبِّي شَيْئاً وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً أَفَلا تَتَذَكَّرُونَ» انعام ۸۰
«من از آن چيزهائی كه انباز خدا میكنيد نمیترسم (چرا كه میدانم از سوی آنها و از جانب كسی زيانی به من نمیرسد) امّا اگر خدا بخواهد ضرر و زيان (به كسی برسد، بيگمان بدو) میرسد. دانش پروردگارم همهچيز را در برگرفته است. آیا پند نمیگیرید؟!»
نفی ترس پیامبر ابراهیم علیه السلام از معبودات باطلشان این را بیان میدارد که آنها وی را به ترساندن و تهدید کردن با این خدایان باطلشان وعید دادهاند. و این، رفتار و برخورد هر مشرکی است، به خصوص مشرکان قانونگذاری، کسانی که موحدین و یکتاپرستان را با قوانین ستمگرانه و دادگاههای ظالمانهشان تهدید میکنند.
«إِلَّا أَنْ يَشَاءَ رَبِّي شَيْئاً» و این چنین ابراهیم علیه السلام حمایت و حفاظت از خویش را به خداوند سبحانه و تعالی واگذار میکند. این استثناء، استثنای منقطع میباشد به این معنی که جز خداوند متعال هیچ کس نمیتواند ضرر یا نفعی برساند و آن بر پایه رعایت حق خداوند و حفاظت آن است.
و این چنین لازم است که توحید انسان مسلمان بر پایه رعایت حقوق خداوند متعال باشد و آنگاه به آنچه خداوند امر نموده است التزام ورزد.
از عبدالله بن عباس رضی الله عنهما روایت شده است که: روزي در پشت سر پيامبر صلی الله علیه وسلم بر مرکبشان سوار بودم که ایشان فرمودند:
«يـا غـلام! إنّي أعلمك كــلمات: احـفـظ الله يـحـفـظـك، احـفـظ الله تجده تجاهـك، إذا سـألت فـاسأل الله، وإذا اسـتعـنت فـاسـتـعـن بالله، واعـلم أنّ الأمّـة لـو اجـتمـعـت عـلى أن يـنـفـعـوك بشيء لم يـنـفـعـوك إلاّ بشيء قـد كـتـبـه الله لك، وإن اجتمعـوا عـلى أن يـضروك بشيء لـم يـضـروك إلاّ بشيء قـد كـتـبـه الله عـلـيـك؛ رفـعـت الأقــلام، وجـفـت الـصـحـف» [به روایت ترمذی]
«ای جوان! من چند کلام به تو میآموزم: [دین] خدا را حفظ کن تا [خداوند نیز] تو را حفظ کند. خدا را بیاد داشته باش خداوند را در برابرت مييابی. اگر چيزی میخواهی از خدا بخواه، و اگر ياری میجويی از خدا بجو و بدان که اگر تمام مردم جمع شوند تا به تو نفعی برسانند، نخواهند توانست به تو نفعی برسانند مگر با آنچه که خداوند برايت نوشته است و اگر همه جمع شوند تا به تو ضرری برسانند، نمیتوانند ضرری برسانند، مگر با آنچه که خداوند برايت نوشته و مقدر نموده است. قلمها برداشته شده و صحيفه خشک گرديده است. (منظور تعیین شدن سرانجام امور، در لوح المحفوظ و عدم تغییر آن میباشد.)»
و زمانیکه به بلا و مصیبتی گرفتار میشویم، به خواست و مشیت خداوند متعال بوده است و اوست که نفع رساننده و ضرر رسانندهی حقیقی میباشد. و بلا و مصیبت در این دنیا آزمایش خداوند و در آخرت مایه تمکین و آرامش است. بنابراین بلا و مصیبت، آزمایشی است در این دنیا و مایهی تمکین و آرامش آینده است.
و بر همین اساس خداوند متعال میفرماید: «وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً أَفَلا تَتَذَكَّرُونَ» به این معنی که علم خداوند سبحانه و تعالی تمام اشیاء را در برگرفته است و هیچ ترسی وی را نخواهد ترساند.
بنابراین آیا از آنچه که برای شما روشن ساختم پند و عبرت نمیگیرید که این معبودهای باطل، با آنچه که از غیر خداوند عبادت میشود یکسان هستند، یا احکامی که از غیر خداوند تشریع و قانوانگذاری میگردند همگی از این معبودات باطل به شمار میروند. حال آیا از عبادتشان و خضوع و خشوع برای آنها دست نمیکشید.
خداوند متعال از زبان ابراهیم علیه السلام میفرماید: «وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَاناً فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» انعام ۸۱
«چگونه من از چيزی كه آن را انباز (خدا) میسازيد میترسم؟ و حال آن كه شما از اين نمیترسيد كه برای خداوند چيزی را انباز میسازيد كه خداوند دليلی بر (حقّانيّت پرستش) آن برای شما نفرستاده است؟ پس كدام يك از دو گروه شايستهتر به امن و امان (و نترسيدن از مجازات يزدان) است، اگر میدانيد (كه درست كدام و نادرست كدام است)؟»
این سخن پیامبر ابراهیم علیه السلام که«وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ» تاکیدی است از جانب ایشان بر عدم ترسشان از آنچه که از معبودهای دروغین و باطل برای خداوند شریک قرار دادهاند. سپس به آنها بیان میدارد که عدم ترس او از خدایان دروغینشان به اندازه نترسیدن آنها از خداوند متعال شگفت و تعجبآور نیست، و این بیان میدارد که قوم پیامبر ابراهیم علیه السلام ذات اقدس خداوند را می شناختند و آنها در توحید الوهیت دچار شرک شده بودند. بنابراین بر آنان اعتراض میکند که بدون اینکه هیچ دلیلی از سوی خداوند برایشان نازل شده باشد، به پروردگاری که به آن اعتراف دارند، شرک میورزند.
علامه طاهر بن عاشور رحمه الله میگوید: «و این چنین، مخالفت ما و بلکه کفرمان به قوانین وضع شدهی مخالف با شریعت خداوند متعال، تعجب و شگفت بسیار اندکی نسبت به عدم ترس این قانونگذاران و تعطیلکنندگان حکم خداوند، از ذات اقدس خداوند عـزیز و جبـار و متکـبر، دارد. و این قانونگذاران میدانند که شریعت و قوانینشان ناقص بوده و بلکه دارای تضاد و تناقض با شریعت و قانون خداوند حکیم و خبیر میباشد.» [پایان کلام شیخ طاهر بن عاشور]
و این سخن ایشان«أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُم بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَاناً» به این معنی است که هیچ دلیل و برهان قاطعی از جانب خداوند متعال مبنی بر صحت و درستی آنچه به سوی آن رفتهاید، در نزد شما وجود ندارد بلکه تمام آن نتیجه پیروی و تبعیت از هوی و هوس یا تقلید از غیر در آنچه که تقلید کردن در آن جایز نبوده و یا پیروی از هوی و هوس دیگران میباشد. و خداوند متعال از این چنین شیوهای برحذر نموده و میفرماید:
«وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الخَيْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ * وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللّهُ إِلَيْكَ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيراً مِّنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ * أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْماً لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ» مائده ۵۰ ـ ۴۸
«و بر تو (ای پيامبر) كتاب (كامل و شامل قرآن) را نازل كرديم كه (در همهی احكام و اخبار خود) ملازم حق، و موافق و مصدّق كتابهای پيشين (آسمانی)، و شاهد (بر صحّت و سقم) و حافظ (اصول مسائل) آنها است. پس ميان آنان بر طبق چيزی داوری كن كه خدا بر تو نازل كرده است، به جای حقی که به سوی تو آمده از خواستههای نامشروع آنها پیروی مکن برای هریک از شما شریعتی روشن قرار دادهایم اگر خداوند میخواست همه شما را امت واحدی قرار میداد ولی (خدا میخواهد) شما را نسبت به آنچه به شما داده است بیازماید. پس به سوی نيكیها بشتابيد بازگشت همهی شما به سوی خداست، آنگاه از آنچه در آن اختلاف میکردید آگاهتان خواهد كرد. و در میان آنها بر اساس آنچه خداوند (در قرآن) نازل کرده حکم کن، و از اميال و آرزوهای آنان پیروی مکن، و از آنان برحذر باش، مبادا تو را از بعضی از چیزهایی که خدا بر تو نازل کرده منحرف کنند، پس اگر (از حكم خدا رويگردان شدند و به قانون خدا) پشت كردند، بدان که خداوند میخواهد آنان را به (خاطر) پارهای از گناهانشان مجازات کند، و بیگمان بسیاری از مردم (از احكام شريعت) سرپيچی و تمرّد میكنند. (و از حدود قوانين الهی تخطّی مینمايند.) آیا آنها حکم جاهلیت را میخواهند؟! چه کسی بهتر از خداوند، برای گروهی که یقین دارند، حکم میکند؟!»
و بر این اساس میفرماید: «فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» و آن گروه فقط دو دسته میباشند و فرقه و گروه سومی برای آنها وجود ندارد. گروهی در برابر شرع خداوند متعال خضوع و فروتنی در پیش گرفته و گروه دیگر از شریعت خداوند سبحانه و تعالی روی گردان شدهاند، بنابراین کدامیک شایسته و سزاور امنیت و آرامش هستند؟
و اما جواب:
خداوند متعال میفرماید: «الَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ» انعام ۸۲
«كسانی كه ايمان آورده باشند و ايمان خود را با شرك نياميخته باشند، امن و امان ايشان را سزا است، و آنان راهيافتگان (راه حق و حقيقت) هستند.»
به این معنی که کسانی که ایمان آوردهاند و توحید و یکتاپرستی را محقق ساختهاند و ایمان خود را به کفر آلوده و مختلط نساختهاند و نه در عبادت خود و نه در طاعت و نه در مسیر توحیدشان شرک ننمودهاند، آنها کسانی هستند که در دنیا و آخرت به امنیت و هدایت به سوی راه راست و به سوی آنچه که منفعت و سودش در دنیا و آخرت به آنان باز میگردد، دست مییابند؛ و منظور از ظلم در این آیه، شرک است همچنان که از پیامبر صلی الله علیه وسلم در صحیح بخاری به ثبت رسیده است که عبدالله بن مسعود رضی الله عنه فرمودند: زمانیکه این آیه «الَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ» نازل گردید، بر اصحاب و یاران پیامبر صلی الله علیه وسلم سنگین آمد و گفتند: کدام یک از ما به نفس خود ظلم نکرده است؟ و پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: آنگونه که شما میپندارید نیست، همانا که این ظلم، آن چیزی است که لقمان به فرزندش گفت:
«يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ» لقمان ۱۳
«پسر عزيزم! (چيزی و كسی را) انباز خدا مكن، واقعاً شرك ستم بزرگی است.»
پس به میزانی که کمال توحید محقق گردد، کمال امنیت همراه با کمال هدایت نیز فرآهم میگردد و هرگاه در کمال و شمولیت توحید نقص و کاستی روی دهد همراه با آن، کمال امنیت و هدایت نیز دچار نقص و کمبود خواهد گشت.
امام ابن قیم رحمه الله میفرماید: «ظلم تام، شرک میباشد که آن عبادت را در موضع و جایگاهی غیر از جایگاه خود قرار داده است. و امنیت و هدایت مطلق نیز: هر دو امنیت در دنیا و آخرت و هدایت بر صراط مستقیم میباشند، بنابراین ظلم مطلق و کلـی از بین برنده امنیت و هدایت مطلق میباشد و منع نمیشود که ظلم ـ غیر از شرک ـ مانعی برای امنیت مطلق و هدایت مطلق شود، پس به آن توجه داشته باش چرا که مطلق در برابر مطلق خواهد بود و ناقص در برابر ناقص.» [پایان کلام امام ابن قیم]
بنابراین سیستم امنیت، نه در تحکیم قوانین شرق سوسیالیسم و نه در تحکیم قوانین غرب لیبرالیسم، محقق نخواهد شد بلکه تنها زیر سایه شریعت اسلام است که به این امنیت میتوان دست یافت.
این حقیقت زمانی برای خواننده روشن میشود که وی به مقصود و هدف دینمان که همان صیانت و حفاظت بر دَین و نفس و عقل و نسل و مال میباشد پی برده باشد و اینها بسترهای امنیت میباشند. اما پایهی آن، که امنیت بر آن برپا میشود، همان محقق شدن و دستیابی به عدالت اجتماعی است. عمیر بن سعد س، والی حُمص در زمان خلافت عمر بن خطاب رضی الله عنه گفته است: «اسلام تا هنگامی که سلطان تندی و شدت به خرج ندهد همواره قدرتمند و شکست ناپذیر خواهد بود و قدرت سلطان، کشت و کشتار با شمشیر و یا شلاق و تازیانه زدن نیست بلکه دادگاهی به حق و برپایی عدالت است.»
همچنین عمر بن عبدالعزیز به یکی از والیان خود نوشت: «نامهات را دریافت کردم و از آنچه که ذکر نموده بودی دریافتم که شهرتان خراب و ویران گشته است، پس زمانیکه این نامهی من را قرائت کردی شهر را با عدل و عدالت محافظت نما و راههای ظلم و ستم را از آن پاک گردان و همانا که این، شهر را آباد خواهد ساخت. والسلام»
بنابراین هیچ قانون و شریعتی وجود نخواهد داشت که بتواند این عدالت را آنچنان که شریعت پروردگارمان سرپرستی نموده است، آن را کفالت و سرپرستی نماید.
خداوند متعال میفرماید: «وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَيهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ سَاء مَا يَعْمَلُونَ» مائده ۶۶
«و اگر آنان به تورات و انجيل (اصلي و دستنخورده) و بدانچه كه از سوي پروردگارشان (به نام قرآن) بر آنان نازل شده است عمل بكنند (و در ميان خود قوانين الهی را پياده كنند و برپای دارند) از بالای سر خود و از زيرپای خود (و از هر سو، غرق در نعمت شده و از آسمان و زمين) روزی خواهند خورد. (اهل كتاب همه يكسان نيستند) جمعی از آنان عادل و ميانهروند (و به اسلام میگروند و به محمّد ايمان میآورند) ولی بسياری از ايشان (نااهل و كجروند و) بدترين كاری را انجام میدهند.»
و میفرماید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ» اعراف ۹۶
«اگر مردمان اين شهرها و آباديها (به خدا و انبياء) ايمان ميآوردند و تقوا پیشه می کردند، قطعاً (درگاه خيرات و) بركات آسمان و زمين را بر روی آنان میگشوديم (و از بلايا و آفات به دورشان میداشتيم) ولي آنان به تكذيب (پيغمبران و انكار حقائق) پرداختند و ما هم ايشان را به كيفر اعمالشان گرفتار و مجازات نموديم.»
اما سیستمهای امنیت در قوانین وضعی سکولاریستی ، به ویژه قوانینی که بر امت اسلامیمان تحکیم شدهاند، بر پایه ترساندن شهروندان و تنگنا قرار دادن آنها و خوار و کوچک شمردنشان اقامه شده است و این با به کار گرفتن تعداد زیادی پلیس برای حفاظت از حکـام و قوانینشان ـ نه برای حفاظت از اسلام و مسلمانان همچنان که معلوم و واضح است ـ انجام میگیرد. و همانا افزایش تعداد نیروهای پلیس، نشانهای است بر ضعف دولتها و افشای فساد و تباهی و بطلان در آنها .. و حسبنا الله و نعم الوکیل
سپس در سؤال اصحاب و یاران رسول الله صلی الله علیه وسلم در رابطه با حقیقت و مفهوم ظلم ذکر شده در آیهای که شرح آن در بالا گذشت، نکته بدیع و قابل توجهی وجود دارد که استاد سید قطب رحمه الله به آن اشاره نموده و گفته است: «قبل از اینکه این فقره را به پایان برسانیم، دوست دارم که از نسیمی از نسایم زندگی در عصر صحابه رسول الله صلی الله علیه وسلم بهرهمند گردیم این قرآن در ابتدا بر آنان نازل میشد و جانهایشان از آن تغذیه میکردند و با آن و برای آن زندگی میکردند و با آن، کار و همکاری نموده و با مفاهیم و اشارات و التزامات آن، زندگی مینمودند، در تلاش و کوشش و آگاهی و شعور و درک عجیبی به سر میبردند، جلال و شکوه آن عصر را دریافتیم و از جدیت آن تحت تاثیر قرار گرفتیم و از آن درک نمودیم که چگونه این قوم، چنین در میان مردم منحصر به فرد و ویژه گشتند و چگونه خداوند به وسیله این قوم در یک چهارم قرن از این زمان شگفتی ایجاد نمود…» [پایان کلام سیدقطب]
بعد از آنچه که شیخ رحمه الله از آثار وارد شده در رابطه با سؤال اصحاب از رسول الله صلی الله علیه وسلم در خصوص ظلم، ذکر مینماید، میگوید: «این آثار، برای ما ترسیم میسازد که چگونه این قوم بخشنده، این قرآن را به یقین قبول نموده و آن را حس و درک کردهاند، جدیت و تلاش و کوششی که این قرآن در جانشان کاشت، چگونه بود، چگونه با آن برخورد مینمودند و آنها درک کرده بودند که این قرآن دستوراتی است مستقیم از جانب خداوند متعال برای اجرا نمودن و تقریرات و گزارشاتی مهم و حساس هستند برای اطاعت کردن و احکامی نهایی برای اجرا شدن و چگونه به وحشت میافتند وقتی که گمان میکنند که بین توانایی محدودشان و سطح تکلیف خواسته شده از آنان جدایی و ناهماهنگی وجود دارد و چگونه اظهار نگرانی و اندوه میکنند که در نتیجهی درجهای از درجات تقصیر و شکاف موجود میان عملشان با سطح این تکلیف، مورد بازخواست و عتاب قرار گیرند، تا آنگاه که از سوی خداوند و رسولش صلی الله علیه وسلم این سهولت و آسانی آنها را در بر میگیرد.» [پایان کلام سیدقطب]
خداوند متعال میفرماید: «وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاء إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ» انعام ۸۳
« اينها حجت و دلائل ما بود كه آنها را به ابراهيم عطاء كرديم (تا) در برابر قومش (به كارشان گيرد. و اين سنّت ما است كه با علم و حكمت) هر كس را بخواهيم او را درجاتی بالا میبريم. همانا پروردگار تو حكيم (است و هر چيزی را در جای خود قرار میدهد و به جای خود میكند، و) آگاه است.»
و حجت و دلیل مورد نظر در این آیه شامل تمام دلایل و براهین ابراهیم علیه السلام بر ضد قومش میباشد و به ویژه آنچنان که مجاهد میگوید، آن سخنش میباشد «وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلاَ تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُم بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَاناً فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالأَمْنِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ» بر همین اساس این حجت و غیر از آن، سببی بودهاند برای بالا بردن جایگاه و منزلت ابراهیم بر قومش چرا که هر کس نفس خود را برای خداوند خالص گرداند از غیر از او نخوهد ترسید و اما کسی که به خداوند شرک ورزد پس وی سزاوارترین افراد به ترس و وحشت خواهد بود.
و خداوند متعال می فرماید: «نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاء» بنابراین هر کس راه ملت ابراهیم را در پیش گرفت، خداوند متعال جایگاه و درجاتش را بالا خواهد برد همچنان که آن را برای ابراهیم علیه السلام رفعت بخشید. و ملت ابراهیم مظهر و تجسم توحید و یکتاپرستی است بنابراین هیچگاه شخص فقط به سبب حفظیات و آموزشها و مدارک خود در موضوع توحید، عالم به توحید نخواهد شد بلکه زمانی شخص میتواند عالم و آگاه به توحید گردد که توحید و یکتاپرستی را در امور زندگی خود عملی و پیاده نماید.
و «إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ» به این معنی که خداوند در سخنان و افعال خود حکیم میباشد، و نسبت به اوضاع کسی که خداوند گمراه میسازد و نیز کسی که هدایتش میدهد علیم و آگاه میباشد.
بنابراین بر تمامی امت اسلام .. بر تمام کسانی که به اینکه الله پروردگار جهانیان است و اسلام دین حق و محمد صلی الله علیه وسلم رسول و فرستاده خداوند متعال است، ایمان دارند لازم و واجب است که همگی در هر مکانی و به اندازه توانایی و قدرت خود، در بازگرداندن حاکمیت براساس شرع خداوند و تعطیل نمودن قوانین وضعی سکولاریستی مخالف با دین خداوند متعال، سعی و تلاش و کوشش نمایند. این حکم شرعی، بر هر مسلمانی فرض عین میباشد، پس به فریب و مکر حیلهگران و مکاران گوش فرا ندهید .. همانان که دین خود را به کالا و متاع اندک دنیا فروختهاند و در رأس آنها، کسانی که در لباس سلفیت اعلام طریق و منهج إرجاء (مرجئه) میکنند و حال آنکه منهج سلف صالح از آنان بریء و بیزار است.
موضوعات و مقالات دیگری مرتبط با این موضوع را قبلا به رشته تحریر درآوردهام که امیدوارم کسی که این مقاله را میخواند، آنها را نیز مطالعه نماید. این موضوعات عبارتند از: أساس الوحدة الشرعیة ـــ مدلول ولیّ الأمر ـــ مفهوم الفئة الباغیة
«اللهم وفقنا لما تحبه و ترضاه»