جمهوری اسلامی ایران (۳- استراتژیک، عقیدتی، منهجی وتاریخی بودن پروسه ی وحدت اسلامی در دارالاسلام ایران))
شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله [۱]
امروزه ممکن است برادران و خواهرانی که شاهد سخنانی در زمینه ی وحدت و حتی برگذاری میزگردها و اسم گذاری روزهائی به نام «وحدت» در دارالاسلام ایران باشند بر اثر تبلیغ «مثلث دروغساز» چنین برداشت کنند که اینها تاکتیکهای موقتی هستند اما با بررسی تاریخی این جریان وحدت گرا متوجه شدیم که پروسه ای استراتژیک و تاریخی جهت تولید وحدت اسلامی در میان شیعیان جعفری یک جریان اصولی و استراتژیک و عقیدتی است؛ به همین دلیل دوست دارم در همین فرصت به ادامه ی این استراتژی اصلی وحدت گرائی در اندیشه های آیت الله خمینی بنیانگذار دارالاسلام جمهوری اسلامی ایران نیز اشاره کنم:
آیت الله خمینی معتقد بود که نه عوام اهل سنت تابع سنت رسول الله هستند و نه عوام تشیع تابع ائمه ی شیعه، و مساله ی اختلاف بین تشیع و تسنن به حکامی چون اموی ها و بخصوص عباسی ها بر می گردد و بعد در میان عوام مسلمین دامن زده شد، و این اختلاف هم بین دو مذهب است نه در اساس اسلام، و الان هم اسلام در معرض خطر است، و لازم است از اشتباهاتی که در گذشته میان مسلمین بوده دست برداریم و اجازه ندهیم دستهائی مثل سابق مسلمین را از هم جدا کنند، و این را وظیفه ی علماء می داند و با تواضح می گوید: و من امیدوارم که به کوشش شما دانشمندان آنجا و ما طلبههای اینجا بتوانیم این جدایی را برداریم.[۲]
در سندی از ساواک که متعلق به سال ۱۳۴۳ش است، یعنی ۱۴ سال قبل از انقلاب اسلامی ۵۷ش و تشکیل دارالاسلام در ایران، آمده است: « از طرف آيتالله خمینی دستورات مکرری به آخوندها صادر شده تا موجبات نزدیکی آخوندهای سنی و شیعه را فراهم و [به] شیعیان هم تذکر بدهند از توهین به مقدسات اهل تسنن خودداری نمایند.»[۳]
در این صورت واضح است که اولاً این سیاتهای وحدت گرایانه سابقه ی تاریخی و منهجی دارد و ثانیاً طیف توهین کنندگان به شخصیتهای مورد احترام اهل سنت ربطی به این جریان انقلابی در دارالاسلام ایران ندارد.
در روزهای قبل از انقلاب هم باز می بینیم که آیت الله خمینی به این موضوع وحدت تأکید می کند و طی پیامی در۲۴ دی۱۳۵۷ش اهل سنت کردستان را به وحدت کلمه و دفاع از اسلام دعوت می کند. [۴] و در همان ۱۷ بهمن ۵۷ش باز طی پیامی بر برادری جریان شیعیان هم مسیر با خودش با برادران اهل سنت تأکید می کند و یاد آور می شود که دشمنان اسلام و فریب خورده ها قصد دارند بین این جریان از تشیع با اهل سنت تفرقه تولید کنند اما با تأکید بر دستورات ائمه همه را به وحدت و دوری از تفرق دعوت می کند. [۵]
اما رژيم سکولاریست شاه كه در مقابل تظاهرات مردمى شیعه و اهل سنت احساس ضعف و ناتوانى مىكرد و به هیچ یک از قوانین شریعت چه بر اساس فقه سنی و چه بر اساس فقه شیعه باور نداشت، اقدام به تبليغات سوء در بين مناطق اهل سنت استان کردستان نمود و تهديد كرد كه در صورت بر پائى حكومت اسلامى شيعه، اهالى مناطق سنى نشين دچار مشكلات فراوانى خواهند شد که متاسفانه همین توهم شیعه هراسی بر بعضی از اهل سنت تأثیر گذاشت و آنها را به انجام فعالیتهای ایزائی و انحرافی مخرب کشاند.
در مقابل اين توطئه و در پاسخ به پشتيبانى مردم كردستان از انقلاب، آیت الله خمينى رهبر انقلاب پيامى خطاب به مردم كردستان فرستادند، و در آن ضمن بیان سهم بزرگ اهل سنت در برپائی این انقلاب تأکید می کند که در نظام اسلامی بر خلاف نظام طاغوتی با آنها با احترام برخورد می شود و اهل سنت نباید گول تبلیغات این دشمنان را بخورند[۶]
درست یک روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی آیت الله خمینی باز یادآور می شود که: «ما با مسلمین اهل تسنن یکی هستیم؛ واحد هستیم که مسلمان و برادر هستیم. اگر کسی کلامی بگوید که باعث تفرقه بین ما مسلمانها بشود، بدانید که یا جاهل هستند یا از کسانی هستند که میخواهند بین مسلمانان اختلاف بیندازند. قضیه شیعه و سنی اصلًا در کار نیست، ما همه با هم برادریم »[۷] و در جای دیگری هم می گوید: «از جمله جنایتهایی که بدخواهان به اسلام مرتکب شدهاند ایجاد اختلاف بین برادران سنی و شیعی است » [۸]
اما همچنانکه می بینیم سکولاریستهای مرتدی که هیچ اعتقادی به قوانین شریعت الله چه براساس فقه شیعه و چه براساس فقه اهل سنت ندارند از مساله ی اختلاف مذهبی اهل سنت با تشیع سوء استفاده می کنند، و با غفلت بزرگان اهل سنت و توهم شیعه هراسی، سکولاریستها از این کانال در مناطق سنی نشین نفوذ می کنند و از میان اهل سنت برای خود یار گیری هم می کنند؛ به همین دلیل می بینم که آیت الله خمینی در ۲۹ مرداد ۵۸ش در پیامی به اهل سنت کُردستان می گوید: « در خاتمه تأکید میکنم که اسلام تنها پناهگاه همه ماست؛ و در زیر پرچم پرافتخار آن؛ همه گروهها به حقوق خود میرسند. عوامل اجانب که منافع خود و اربابانشان را در خطر میبینند، برای تحریک برادران اهل سنت و دامن زدن به برادرکشی، قضیه شیعه و سنی را طرح نموده و میخواهند با شیطنت بین برادران اختلاف ایجاد کنند. در جمهوری اسلامی همه برادران سنی و شیعه در کنار هم و با هم برادر و در حقوق مساوی هستند. هرکس خلاف این را تبلیغ کرد، دشمن اسلام و ایران است و برادران کُرد باید این تبلیغات غیراسلامی را در نطفه خفه کنند. از خداوند تعالی وحدت کلمه مسلمین و نابودی منافقین را خواهانم. »[۹]
آیت الله خمینی دیدگاه خودش در مورد مذاهب مختلف اسلامی و جایگاه اصل اسلام و مساله ی تفرقه و لزوم وحدت در برابر دشمنان سکولاری که نه قوانین شریعت الله بر اساس تشیع را می خواهند و نه بر اساس سایر مذاهب معروف به اهل سنت می گوید: «یک دسته از مسلمانان شیعه هستند و یک دستهای از مسلمانان سنی، یک دسته حنفی و یک دستهای حنبلی و دستهای اخباری هستند؛ اصلًا طرح این معنا، از اول درست نبود.
در یک جامعه ای که همه میخواهند به اسلام خدمت کنند و برای اسلام باشند، این مسائل نباید طرح شود. ما همه برادر هستیم و با هم هستیم؛ منتها علمای شما یک دسته فتوا به یک چیز دادند و شما تقلید از علمای خود کردید و شدید حنفی؛ یک دسته فتوای شافعی را عمل کردند و یک دسته دیگر فتوای حضرت صادق را عمل کردند، اینها شدند شیعه، اینها دلیل اختلاف نیست. ما نباید با هم اختلاف و یا یک تضادی داشته باشیم، ما همه با هم برادریم. برادران شیعه و سنی باید از هر اختلافی احتراز کنند. امروز اختلاف بین ما، تنها به نفع آنهایی است که نه به مذهب شیعه اعتقاد دارند و نه به مذهب حنفی و یا سایر فِرق، آنها میخواهند نه این باشد نه آن، راه را این طور میدانند که بین شما و ما اختلاف بیندازند. ما باید توجه به این معنا بکنیم که همه ما مسلمان هستیم و همه ما اهل قرآن و اهل توحید هستیم، و باید برای قرآن و توحید زحمت بکشیم و خدمت بکنیم. »[۱۰]
البته تنها پیروان فرقه های معروف به اهل سنت را مورد خطاب قرار نمی دهد بلکه با جاهلانه قلمداد کردن تفرق و اختلافات، کل شیعیان جهان را نیز مورد خطاب قرار می دهد و می گوید: «لازم است برادران ایرانی و شیعیان سایر کشورها از اعمال جاهلانه، که موجب تفرق صفوف مسلمین است احتراز کنند».[۱۱]
و در پیامی به حجاج بیت الله در تاریخ ۲۱ شهرویور ۵۹ این اختلافات و تفرق میان مذاهب مختلف اسلامی را خطرناکتر از ملی گرائی و ناسیونالیسم می داند و می گوید: «از مسائلی که طراحان برای ایجاد اختلاف بین مسلمین طرح و عمال استعمارگران در تبلیغ آن بپاخاستهاند، قومیت و ملیت است که دولت عراق سالهاست بدان دامنمیزند. و در ایران نیز دستجات محدودی دانسته یا ندانسته از آن ترویج و تأیید میکنند. و در سایر نقاط از ترک و کُرد و دیگر طوایف هم همان راه را پیش گرفتهاند و مسلمانان را در مقابل هم قرار دادهاند و حتی به دشمنی کشیدهاند؛ غافل از آنکه حب وطن، حب اهل وطن و حفظ و حدود کشور مسئلهای است که در آن حرفی نیست؛ و ملی گرایی در مقابل ملتهای مسلمان دیگر، مسئله دیگری است که اسلام و قرآن کریم و دستور نبی اکرم (ص) بر خلاف آن است؛ و آن ملی گرایی که به دشمنی بین مسلمین و شکاف در صفوف مؤمنین منجر میشود بر خلاف اسلام و مصلحت مسلمین و از حیلههای اجانب است که از اسلام و گسترش آن رنج میبرند. از ملی گرایی خطرناکتر و غم انگیزتر، ایجاد خلاف بین اهل سنت و جماعت با شیعیان است، و القای تبلیغات فتنه انگیز و دشمنیساز بین برادران اسلامی و ایمانی است.» [۱۲]
البته این اختلاف افکنان را نیز معرفی می کند و دستهای پشت پرده این توطئه ی ایجاد تفرق را نیز افشاء می کند و می گوید: « آنهایی که میخواهند بین اهل سنت و اهل تشیع فاصله ایجاد کنند نه سنی هستند نه شیعه. اینها اصلًا به اسلام کار ندارند. و الّا کسی که به اسلام اعتقاد داشته باشد، در یک زمانی که با وحدت همه مسلمین باید پیشروی کنیم و پیروز بشویم ان شاء اللَّه، این نمیآید دامنبزند به اختلاف و مسائل اختلافی را طرح کند، اینها نیست جز اینکه اشارهای از خارج هست، و قدرت های بزرگ فهمیدند که آن چیزی که آنها را عقب زده است اسلام است و وحدت مسلمین و برادری بین همه گروههای اسلامی، از این جهت، از اینجا شروع کردند که اینها را به هم بزنند.»[۱۳]
به همین دلیل آیت الله خمینی به عنوان نماینده ی جریان انقلابی از نواب تا کنون و بنیانگذار اصلی دارالاسلام کنونی ایران، تمام مذاهب اسلامی در تمام سرزمینهای مسلمان نشین را به وحدت دعوت می کند و برای چندمین بار تذکر می دهد که فاسدها و مفسدها هستند که تولید تفرق و اختلاف می کنند و می گوید:«من امیدوارم که با همت همه آقایان، علمای اعلام همه بلاد و با اجتماع همه، برادرهای اهل سنت و برادرهای اهل شیعه مجتمع با هم باشند و از اختلافی که میخواهند فاسدها و مفسدها ایجاد کنند بین ماها، از این اختلافات پرهیز کنند »[۱۴]
شاید برای شما جالب باشد که بدانید در زمان ورود آیت الله خمينى رهبر انقلاب به تهران يكى از محافظين ايشان فردى كُردستانى و از اهل سنت به نام رئوف كريمى بود كه در تهران کشته شد و جنازه او را به سقز آوردند و با شكوه فراوان تشييع جنازه كردند.
این نگرش جریان تشیع انقلابی از قبل از انقلاب تا کنون بوده است و می بینیم که ربطی به جریان شیعیان غلاة و نمیه دیوانه و نامیزانی که هم اکنون تحت عنوان تشیع انگلیسی شناخته شده اند ندارد.
این خیزش که در قرن معاصر از زمان آیت الله کاشانی شروع شده بود – و نواب صفوی که یکی از نزدیکان و ساکنان بیت کاشانی و از سازماندهندگان راهپیمائی ها در زمان کاشانی بود- حامل منهجی بود که سید قطب به مناسبت ملی شدن صنعت نفت در ایران طی نامه ی سرگشاده ای که در جرائد مصر مثل الرسالة انتشار داد در وصف این حرکت و منهج و برنامه ی انقلابی ، آن را «هدایت و نور» می نامد و می گوید: « … مسلمانان در این روزها، آهسته آهسته به آغوش اسلام باز می گردند؛ آغوشی که وقتی از آن دور شدند، احترام و ارزش خود را از دست دادند… مسلمانان به زیر پرچمی باز می گردند که وقتی از آن چشم پوشیدند، عزت خود را هم باختند. آن ها به اسلام باز می گردند و در هر گوشه و کنار جهان، نام آن را با صدای بلند می خوانند و عزت، قدرت و سلامت از قرآن طلب می کنند. چیزی که امروز موجب امیدواری در جهان اسلام شده، همین نکته است…. باید گفت امروز تنها اخوان المسلمین نیستند که خواستار اتحاد مسلمانان و ایجاد حکومت واحد اسلامی است.. این خواسته آیت الله کاشانی، رهبر مذهبی ایران هم هست که بر سر «انگلیسی های سگ» فریاد می زند که نه تنها از ایران، بلکه از کل جهان اسلامی بیرون بروند… این بیداری است… هدایت است… نور است… وجدان تمام امت است که بیدار می شود و راه می گشاید و نور می افشاند. این دعوت، دیگر یک دعوت و خواسته فردی نیست. دعوت یک هیأت هم نیست. سروش آسمانی است که بار دیگر به زمین می آید. این همان بارقه های امیدی است که علیرغم ابرها و تیرگی، در افقها هویدا شده است… سید قطب ـ قاهره ذیحجه ۱۳۷۰ هـ»[۱۵] در این سخنان سید قطب باید ریشه های مخالفت علمای درباری دول عربی خلیج را پیدا کنی.
ماموستا کریکار نیز با تشبیه نهضت آیت الله خمینی به انقلاب سیدنا موسی –علیهالسلام- به عنوان مثالی تحریضی می گوید :خداوند در این آیات آغازین سوره قصص بدین شیوه برای ما بین فرمود که چگونه با فضل و کرَم خود این نعمتها را به بنی اسرائیل بخشیده تا پیروز و سرافراز گردند و در عوض فرعونی طاغوت و مجرم که صاحب قدرتی است ظالم از بین برود. اکنون نیز فراعنه پُرشماری از پس فرعون اصلی آمدهاند امّا برخی از مسلمانان کمترین اهمیّتی هم نمیدهند! اصلا ایجاد تغییر و دگرگونی را از ریشه، مسئولیت خود نمیداند امّا با این وجود دست به دعا بلند میکند و میگوید: خدایا اسلام را پیروز گردان! خدایا اسلام را پیروز گردان! خدایا اسلام را پیروز گردان! اسلام چگونه پیروز میشود وقتی تو و امثال تو حاضر به یاری دادنش نیستید؟! خدایا روزیش بده! خدایا روزیش بده! چگونه روزیَش بدهد اگر تو خیر و صدقهای نپردازی؟! وقتی مظلومی ستمدیده نزد تو میآید و از تو خواهش و تمنّا میکند مقداری کمک مالی به او بکنی در پاسخش میگویی: خدا آن را بر تو ببخشاید! چگونه بر او ببخشاید اگر تو هم تلاشی نکنی و وسیله این امر نشوی؟! به سوی خداوند بزرگ باز گردید! به این قرآن، مراجعه کنید و آن را دوباره منهج خود قرار دهید و این نکته را هم بدانید که به خدا قسم هرگز از این استضعاف رهایی نمییابد مگر آنکه خود تلاش کنید و آن را دگرگون سازید! در ابتدای بحثمان در مورد وضعیت ایران و هجده کیلو ناخنی که در شیراز یافت شد صحبت کردیم امّا وسیله ایجاد این دگرگونی بنیادینی شد که در ایران یک شخص چنان انقلابی به پا کرد که تمامی نخبگان کشور پیروش شدند! فراوان بودند در ایران، کسانیکه میگفتند ما منتظر امام مهدی میمانیم! امّا چرا خمینی منتظر نماند؟! شما نباید منتظر این چنین مسائلی باشید[۱۶]
همین موضع گیری ماموستا کریکار در مورد شیعه ی جعفری و انقلاب اسلامی ۵۷ و رهبریت آیت الله خمینی و حمایت او از دارالاسلام ایران در برابر کفار سکولار و اشغالگر خارجی یکی از دالایل تکفیر ایشان توسط گروههای نجدی شده است و گروههای سکولار و دارودسته ی منافقین هم او را مزدور ایران می نامند؛ پس اگر همین سخنان از کانال «مثلث دروغساز» و مجریان طرح اندلسی کردن سرزمینهای اسلامی و سربازان مستقیم یا غیر مستقیم جنگ روانی دشمنان در مورد شماها نیز تکرار شد زیاد تعجب نکنید.
آیت الله کاشانی در سفر حج سال ۱۳۲۷ش با حسن البناء دیدار می کند و این دو تصمیم به برگزاری کنفرانسی بین المللی اسلامی برای ایجاد وحدت اسلامی در تهران یا قاهره می گیرند که این امر در ایران، با کنار گذاشته شدن آیت الله کاشانی توسط سکولاریستهای ملی گرا و در مصر با ترور شهید حسن البنا باز توسط سکولاریستهای ملی گرا بکلی منتفی می شود، البته بعد از قتل حسن البناء توسط سکولاریستها «گروهی از اعضاء ارشد اخوان المسلمین، آیت الله کاشانی را برای رهبری جمعیت اخوان المسلمین، نامزد کردند.»[۱۷]
در این صورت ریشه های اصلی شکل گیری دارالاسلام جمهوری اسلامی ایران را باید در سیال و در حرکت بودن این دسته از شیعیان جستجو کرد که بر اصل اسلام و مسلمات آن انگشت گذاشته اند و بعد آن را در «فدائی اخوانی» و «شهید اخوان» با مذهب جعفری و در جریان اخوان المسلمین و شخصیتهائی چون سید قطب جستجو کرد، و متوجه شد که این استراتژی وحدت با اهل سنت ریشه های منهجی و عقیدتی و تاریخی دارد.[۱۸]
سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[۱] پیاده شده از سخنرانی تصویری شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله / تقسیم زمین به دارالاسلام و دارالکفر در قرآن، سنت، آراء صحابه و مذاهب مختلف اسلامی (قسمت سی و پنجم/ مصداقهای دارالاسلام در دنیای معاصر (۱۰) / جمهوری اسلامی ایران (۳- استراتژیک، عقیدتی، منهجی وتاریخی بودن پروسه ی وحدت اسلامی در دارالاسلام ایران) )
[۲] پیشین، ص۱۹۶، نامه مورخ ۳۰ بهمن ۱۳۵۷، تهران، مدرسه علوی. / «مسئله اختلاف بین پیروان دو طایفه و دو مذهب، ریشهاش از صدر اسلام است. در آن وقت خلفای اموی، و خصوصاً عباسی، درصدد بودند که اختلاف ایجاد کنند. مجالس درست میکردند و [به اختلاف] دامن میزنند. این اختلاف کم کم اسباب این شد که در بین عوامِ از اهل سنت و عوامِ از اهل شیعه این تنافس [فخرفروشی و رقابت] پیدا شد؛ و گر نه، نه عوام اهل سنت به سنت رسول الله عمل کرده و میکنند و نه عوام اهل شیعه پیروی از ائمه اطهار کردهاند…. ما با هم یکی هستیم و ما جدا نیستیم. اختلاف، اختلاف دو تا مذهب است؛ این اختلاف نباید اسباب این معنا بشود که ما در اساس اسلام [اختلاف کنیم]. اسلام بالاتر از این معانی است که ما به واسطه اختلاف مسلکی از اسلام مثلًا چه بکنیم. ما که میبینیم الآن اسلام در معرض خطر است، بر همه ما لازم است که دست به هم بدهیم و از آن اشتباهاتی که در سابق بوده دست برداریم، دستهایی را که مثل سابق [میخواهند] ما را از هم جدا کنند قطع کنیم. و من امیدوارم که به کوشش شما دانشمندان آنجا و ما طلبههای اینجا بتوانیم این جدایی را برداریم.»
[۳] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی
[۴] صحیفه امام خمینی، جلد ۵ / می گوید: « در این موقع که وطن ما حساسترین مراحل تاریخ را میگذراند و ملت مسلمان ایران با وحشیترین دژخیمان شاه روبهرو هستند بر تمام طبقات محترم کشور است که با “وحدت کلمه” از کشور و اسلام عزیز دفاع کنند و دست خائنان و جانیان را از آن قطع کنند که غفلت از وظیفه، موجب سستی نهضت اسلامی و ـ خدای نخواسته ـ شکست آن میشود.»
[۵] صحیفه امام خمینی، جلد ۶ / حضرت امام در ۱۷ بهمن همان سال نیز تاکید کردند: « ما برادری خودمان را به برادران اهل سنت اعلام میکنیم. دشمنان اسلامند که میخواهند ما را با برادرهای خودمان مختلف کنند. دشمنهای اسلام یا گولخوردهای از آنها هستند که در این وقت مخالفت مابین دو دسته را اعلام میکنند. ما اعلام میکنیم وحدت کلمه مسلمین را… یک زمان حساسی است؛ مابین حیات و موت مردد هستیم. ما الآن مملکتمان یا باید تا ابد زیر یوغ استعمار و استبداد باشد، یا باید الآن از این یوغ خارج بشود. اگر وحدت کلمه را حفظ نکنید، تا آخر باید مبتلا باشید… بین شیعه و سنی ابداً تفرقه نیست؛ بین شیعه و سنی نباید تفرقه باشد. باید وحدت کلمه را حفظ کنید. ائمه اطهار ما سفارش کردند به ما که بپیوندید با هم؛ و با هم اجتماعمان را حفظ کنیم…»
[۶] بسم الله الرحمن الرحيم
«خدمت علماى اعلام و خطباى كرام و عموم اهالى محترم كردستان ايدهم الله تعالى. پس از اهداء سلام و تحيت در اين موقع كه وطن ما حساسترين مراحل تاريخ را مىگذارند و ملت مسلمان ايران باوحشىترين دژخيمان… روبرو هستند، بر تمام طبقات محترم كشور است كه با وحدت كلمه ازكشور و اسلام عزيز دفاع كنند و دست خائنان و جانيان را از آن قطع كنند و غفلت از وظيفه موجب سستى نهضت اسلامى و خداى نخواسته شكست آن مي شود.
اينجانب از اهالى محترم آن ناحيه كمال تشكر را دارم كه دين خود را به اسلام و مسلمين به نحو شايسته ادا نمودهاند و در اين نهضت عظيم سهم بسزائى داشتهاند. خداوند تعالى به آنان خير عنايت فرمايد. از قول اينجانب به دهقانان و كشاورزان محترم تذكر دهيد كه گول تبليغات بى اساس را نخوريد. اسلام و حكومت اسلامى براى شما احترام زيادى قائل است و با شما به بهترين وجه رفتار مىكند و حتما بدانيد كه حال همه طبقات در حكومت اسلامى مثل زمان حكومت طاغوت نيست كه در آن همه را از هستى ساقط نمود.
از خداوند تعالى پيروزى مسلمين و ملت مظلوم را خواهانم.»
والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى ۱۵ شهر صفر ۹۹
۲۴/۱۰/۵۷
[۷] صحیفه امام،ج۶،ص۱۳۳
[۸] همان/۳۵۱
[۹] صحیفه امام خمینی، جلد ۹، صفحات ۳۱۲
[۱۰] همان/۱۳/۵۴
[۱۱] همان/۱۰/۶۲
[۱۲] همان/۱۳/۲۰۹
[۱۳] همان/۱۴/۳۸۱
[۱۴] همان /۱۵/ ۳۹۸و ۳۹۹
[۱۵] تاریخ فرهنگ معاصر، شماره ۶، ۱۳۷۱، ویژه نامه آیت الله کاشانی به نقل از الرساله، ش ۹۵۱، ۲۴/ ذی الحجه/ ۱۳۷۰ هـ.ق. برابر با ۲۵/ سپتامبر/ ۱۹۵۱م.
[۱۶] کریکار ، داستان سیدنا موسی در قرآن/ ص۱۲
[۱۷] دکتر حسن مکی، «حرکة الاخوان المسلمین فی السودان»
[۱۸] در طول اینهمه سال قبل و بعد از انقلاب از سوی این جریان از شیعیان جعفری اینهمه تلاش جهت وحدت با اهل سنت صورت می گیرد در حالی که فرقه های معروف به اهل سنت هرگز دارای یک حزب یا جماعت منسجم و قدرتمندی نبودند و در دهها گروه و دسته ی متفرق و پراکنده در بین احزاب مختلف سکولار کمونیستی یا سکولار ملی گرا تقسیم شده بودند و در انتهای ضعف به سر می بردند اما در برابر، احزاب سکولار دارای سازمانهائی منسجم با هزاران عضو فعال و حتی مسلح و قدرتمند بودند با این وجود می بینیم که رهبران این جریان همه ی آنها را نابود کردند هر چند هزاران شیعه زاده نیز در این سرکوب کردنها کشته شدند.